قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بخش اول

خداشناسي

 

 

درس يكم

دين چيست؟

·مفهوم دين

·اصول و فروع دين

·جهان‌بيني و ايدئولوژي

·جهان‌بيني الهي و مادي

·اديان آسماني و اصول آنها

مفهوم دين

هدف اين كتاب، تبيين عقايد اسلامي است كه اصطلاحا «اصول دين» ناميده مي‌شود. ازاين‌روي، لازم است قبل از هر چيز، توضيح مختصري پيرامون واژة «دين» و واژه‌هاي مناسب با آن بدهيم؛ زيرا چنان‌كه در علم منطق بيان شده، جايگاه «مبادي تصوري» (تعريفات) قبل از ساير مطالب است.

دين، واژه‌اي است عربي كه در لغت به معناي اطاعت، جزا و... آمده، و اصطلاحا به معناي اعتقاد به آفريننده‌اي براي جهان و انسان، و دستورات علمي متناسب با اين عقايد است. ازاين‌روي، كساني كه مطلقاً معتقد به آفريننده‌اي نيستند و پيدايش پديده‌هاي جهان را تصادفي، و يا صرفا معلول فعل و انفعالات مادي و طبيعي مي‌دانند، «بي‌دين» ناميده مي‌شوند. اما كساني كه معتقد به آفريننده‌اي براي جهان هستند، هرچند عقايد و مراسم ديني ايشان توأم با انحرافات و خرافات باشد، «بادين» شمرده مي‌شوند. بر اين اساس، اديان موجود در ميان انسان‌ها به حق و باطل تقسيم مي‌شوند، و دين حق عبارت است از آييني كه داراي عقايد درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهايي را مورد توصيه و تأكيد قرار دهد كه از ضمانت كافي براي صحت و اعتبار برخوردار باشند.

اصول و فروع دين

با توجه به توضيحي كه درباره مفهوم اصطلاحي دين داده شد، روشن گرديد كه هر ديني دست‌كم از دو بخش، تشكيل می‌شود: 1. عقيده يا عقايدي كه حكم پايه و اساس و ريشة

آن را دارد؛ 2. دستورهاي عملي كه متناسب با آن پايه يا پايه‌هاي عقيدتي و برخاسته از آنها باشد.

بنابراين، كاملاً بجاست كه بخش عقايد در هر ديني، «اصول»، و بخش احكام عملي، «فروع» آن دين ناميده شود؛ چنان‌كه دانشمندان اسلامي، اين دو اصطلاح را در مورد عقايد و احكام اسلامي به كار برده‌اند.

جهان‌بيني و ايدئولوژي

واژه‌هاي جهان‌بيني و ايدئولوژي، به معاني كمابيش مشابهي به كار مي‌روند. از جمله معاني جهان‌بيني اين است: «يك سلسله اعتقادات و بينش‌هاي كلي هماهنگ درباره جهان و انسان، و به‌طور كلي درباره هستي»، و از جمله معاني ايدئولوژي اين است: «يك سلسله آرای كلي هماهنگ درباره رفتارهاي انسان».

طبق اين دو معني مي‌توان سيستم عقيدتي و اصولي هر دين را جهان‌بيني آن دين، و سيستم كلي احكام عملي آن را ايدئولوژي آن به‌حساب آورد و آنها را بر اصول و فروع دين، تطبيق داد. ولي بايد توجه داشت كه اصطلاح ايدئولوژي، شامل احكام جزئي نمي‌شود؛ چنان‌كه جهان‌بيني نيز شامل اعتقادات جزئي نمي‌گردد.

نكتة ديگر آنكه گاهي كلمة ايدئولوژي به معناي عامي به كار مي‌رود كه شامل جهان‌بيني هم مي‌شود.(1)

جهان‌بيني الهي و مادي

در ميان انسان‌ها انواعي از جهان‌بيني؛ وجود داشته و دارد، ولي همگي آنها را مي‌توان بر اساس پذيرفتن ماورای طبيعت و انكار آن، به دو بخش كلي تقسيم كرد: جهان‌بيني الهي، و جهان‌بيني مادي.


1. براى توضيح بيشتر پيرامون جهان‏بينى و ايدئولوژى، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، ايدئولوژى تطبيقى، درس اول.

پيرو جهان‌بيني مادي، در زمان سابق به نام «طبيعي» و «دهري» و احياناً «زنديق» و «ملحد» ناميده مي‌شد و در زمان ما «مادي» و «ماترياليست» ناميده مي‌شود.

مادي‌گري، نحله‌هاي مختلفي دارد و مشهورترين آنها در عصر ما «ماترياليسم ديالكتيك» است كه بخش فلسفي ماركسيسم را تشكيل مي‌دهد.

ضمناً روشن شد كه دايره كاربرد «جهان‌بيني» وسيع‌تر از عقايد ديني است؛ زيرا شامل عقايد الحادي و ماده‌گرايانه نيز مي‌شود؛ چنان‌كه واژة ايدئولوژي نيز اختصاص به مجموعة احكامي ديني ندارد.

اديان آسماني و اصول آنها

درباره كيفيت پيدايش اديان مختلف، در ميان دانشمندان تاريخ اديان و جامعه‌شناسي و مردم‌شناسي، اختلافاتي وجود دارد. ولي بر اساس آنچه از مدارك اسلامي به دست مي‌آيد، بايد گفت: تاريخ پيدايش دين، هم‌زمان با پيدايش انسان است و اولين فرد انسان (حضرت آدمعلیه السلام) پيامبر خدا و منادي توحيد و يگانه‌پرستي بوده، و اديان شرك‌آميز همگي در اثر تحريفات و اعمال سليقه‌ها و اغراض فردي و گروهي پديد آمده است.(1)

اديان توحيدي ـ كه همان اديان آسماني و حقيقي هستند ـ داراي سه اصل كلي مشترك‌اند: اعتقاد به خداي يگانه، اعتقاد به زندگي ابدي براي هر فردي از انسان در عالم آخرت و دريافت پاداش و كيفر اعمالي كه در اين جهان انجام داده است، و اعتقاد


1. از جمله تحريف‏هايى كه در بعضى از اديان آسمانى براى جلب رضايت جباران و ستمگران انجام گرفته، اين است كه دايره دين را محدود به رابطه انسان با خدا، و احكام دين را منحصر به مراسم مذهبى خاصى قلمداد كرده‏اند و مخصوصا سياست و تدبير امور جامعه را خارج از قلمرو دين، معرفى نموده‏اند: درصورتى‌كه هر دين آسمانى، عهده‌دار بيان همه مطالبى است كه مورد نياز افراد جامعه براى رسيدن به سعادت دنيوى و اخروي‌شان مى‏باشد و عقل انسان‏هاى عادى براى شناختن آنها كافى نيست (توضيح اين مطلب در جاى خودش خواهد آمد) و آخرين پيامبرى كه ازطرف خداى متعال، مبعوث مى‏شود، مى‏بايست معارف و دستوراتى را كه تا پايان جهان، مورد نياز انسان‏هاست، در اختيار ايشان قرار دهد و ازاين‌روى، بخش مهمى از تعاليم اسلام، مربوط به مسائل اجتماعى و اقتصادى و سياسى است.

به بعثت پيامبران ازطرف خداي متعال براي هدايت بشر به‌سوي كمال نهایي و سعادت دنيا و آخرت.

اين اصول سه‌گانه، درواقع، پاسخ‌هايي است به اساسي‌ترين سؤالاتي كه براي هر انسان آگاه مطرح مي‌شود: مبدأ هستي كيست؟ پايان زندگي چيست؟ از چه راهي مي‌توان بهترين برنامة زيستن را شناخت؟ و اما متن برنامه‌اي كه از راه تضمين شدة وحي، شناخته مي‌شود همان ايدئولوژي ديني است كه برخاسته از جهان‌بيني الهي مي‌باشد.

عقايد اصلي، لوازم و ملزومات و توابع و تفاصيلي دارد كه مجموعا سيستم عقيدتي دين را تشكيل مي‌دهد و اختلاف در اين‌گونه اعتقادات، موجب پيدايش اديان و فرقه‌ها و نحله‌هاي مذهبي مختلف شده است. چنان‌كه اختلاف در نبوت بعضي از انبيای الهي و تعيين كتاب آسماني معتبر، عامل اصلي اختلاف بين اديان يهودي و مسيحي و اسلام شده و اختلافات ديگري را در عقايد و اعمال، به دنبال آورده است كه بعضا با اعتقادات اصلي، سازگار نيست؛ مانند اعتقاد به تثليث مسيحي كه با توحيد، وفق نمي‌دهد؛ هرچند مسيحيان در صدد توجيه آن برآمده‌اند. همچنين اختلاف در كيفيت تعيين جانشين پيامبر كه بايد ازطرف خدا، يا ازطرف مردم تعيين شود، عامل اصلي اختلاف بين شيعه و سني در اسلام شده است.

حاصل آنكه توحيد و نبوت و معاد، اساسي‌ترين عقايد در همه اديان آسماني است، ولي مي‌توان عقايد ديگري را ـ كه يا از تحليل آنها به دست مي‌آيد، يا از توابع آنها مي‌باشد ـ طبق اصطلاح خاصي جزء عقايد اصلي به‌حساب آورد؛ مثلاً مي‌توان اعتقاد به وجود خدا را يك اصل، و اعتقاد به وحدت او را اصل دوم شمرد، يا اعتقاد به نبوت پيغمبر خاتمصلی الله علیه و آله را اصل ديگري از اصول دين اسلام شمرد. چنان‌كه بعضي از دانشمندان شيعه «عدل» را ـ كه يكي از عقايد فرعي توحيد است ـ اصل مستقلي شمرده‌اند و «امامت» را ـ كه از توابع نبوت است ـ اصل ديگري محسوب داشته‌اند. درحقيقت، استعمال واژه «اصل» در مورد اين‌گونه اعتقادات، تابع اصطلاح و قرارداد است و جاي بحث و مناقشه ندارد.

بنابراين، واژه «اصول دين» را مي‌توان به دو معناي عام و خاص به كار برد: اصطلاح عام آن، در برابر «فروع دين» و بخش احكام به كار مي‌رود و شامل همه عقايد معتبر مي‌شود، و اصطلاح خاص آن، به اساسي‌ترين عقايد اختصاص مي‌يابد. نيز مي‌توان تعدادي از عقايد مشترك بين همه اديان آسماني، مانند اصول سه‌گانه (توحيد، نبوت، معاد) را «اصول دين» ـ به‌طور مطلق ـ و آنها را با اضافة يك يا چند اصل ديگر «اصول دين خاص» و يا با اضافه كردن يك يا چند اعتقادي كه مشخصات مذهب و فرقة خاصي است، «اصول دين و مذهب» يا «اصول عقايد يك مذهب» به‌حساب آورد.

پرسش

1. مفهوم لغوي و اصطلاحي دين را بيان كنيد.

2. جهان‌بيني و ايدئولوژي را تعريف، و فرق بين آنها را بيان كنيد.

3. دو نوع كلي جهان‌بيني را توضيح دهيد.

4. دو اصطلاح عام و خاص اصول دين را شرح دهيد.

5. اصول مشترك بين همه اديان آسماني كدام‌اند و وجه اهميت آنها چيست؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org