قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس نوزدهم

قضا و قدر

·مفهوم قضا و قدر

·قضا و قدر علمي و عيني

·رابطه قضا و قدر با اختيار انسان

·انواع تأثير علل متعدد

·آثار اعتقاد به قضا و قدر

 

 

مفهوم قضا و قدر

واژة «قدَر» به‌معناي اندازه، و «تقدير» به‌معناي سنجش و اندازه‌گيري و چيزي را با اندازة معيني ساختن است، و واژة «قضا» به‌معناي يك‌سره كردن و به انجام رساندن و داوري كردن (كه آن‌هم نوعي به انجام رساندنِ اعتباري است) استعمال مي‌شود. گاهي اين دو واژه به‌صورت مترادف و به‌معناي «سرشت» به كار مي‌روند.

منظور از تقدير الهي اين است كه خداي متعال براي هر پديده‌اي اندازه و حدود كمّي و كيفي و زماني و مكاني خاصي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي‌يابد. منظور از قضاي الهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايطِ يك پديده، آن را به مرحله نهایي و حتمي مي‌رساند.

طبق اين تفسير، مرحله تقدير، قبل از مرحله قضا و داراي مراتب تدريجي است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب مي‌شود و با تغيير بعضي از اسباب و شرايط، تغيير مي‌يابد. مثلاً سير تدريجي جنين از نطفه و علقه و مضغه تا حد يك جنين كامل، مراحل مختلف تقدير آن است كه شامل مشخصات زماني و مكاني نيز مي‌شود، و سقوط آن در يكي از مراحل، تغييري در تقدير آن به‌شمار مي‌رود. ولي مرحله قضا، دفعي و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرايط، و نيز حتمي و غيرقابل تغيير است: إِذا قَضي أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.(1) اما چنانكه اشاره شد، گاهي «قضا و قدر» به‌صورت مترادف به كار مي‌رود و


1. آل عمران (3)، 47. نيز ر.ک: بقره (2)، 117؛ مريم (19)، 35؛ غافر (40)، 68.

ازاين‌روي، تقسيم به حتمي و غيرحتمي مي‌شود، و بدين لحاظ است كه در روايات و ادعيه، از تغيير قضا ياد شده، و صدقه و بِرّ به والدين و صلة رحم و دعا، از عوامل تغيير قضا، معرفي شده است.

قضا و قدر علمي و عيني

گاهي تقدير و قضاي الهي، به معناي علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديده‌ها و نيز علم به وقوع حتمي آنها به كار مي‌رود، و آن را «قضا و قدر علمي» مي‌نامند، و گاهي به معناي انتساب سير تدريجي پديده‌ها و نيز انتساب تحقق عيني آنها به خداي متعال، استعمال مي‌شود و «قضا و قدر عيني» نام مي‌گيرد.

برحسب آنچه از آيات و روايات استفاده مي‌شود، علم الهي به همه پديده‌ها به صورتي كه عيناً در خارج تحقق مي‌يابد، در مخلوقي شريف و متعالي به نام «لوح محفوظ» منعكس است و هركس به اذن الهي با آن تماس پيدا كند، از حوادث گذشته و آينده آگاه مي‌شود. نيز الواح نازل‌تري هستند كه حوادث را به‌صورت ناتمام و مشروط، منعكس مي‌سازند و كساني كه بر آنها اشراف يابند، اطلاعات محدودي به دست مي‌آورند كه مشروط و قابل تغيير است. شايد اين آیه شريفه، ناظر به اين دو نوع سرنوشت باشد: يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ.(1)تغيير يافتن تقديراتِ مشروط و غيرحتمي، در لسان روايات، به نام «بداء» ناميده شده است.

به‌هرحال، اعتقاد به قضا و قدر علمي، مشكلي را بيش از آنچه در مورد علم ازلي الهي گفته شد، به وجود نمي‌آورد. در درس سابق، شبهة جبرگرايان مربوط به علم الهي، مورد بررسي واقع شد و سستي و بي‌مايگي آن روشن گرديد. اما اعتقاد به قضا و قدر عيني، مخصوصاً اعتقاد به سرنوشت حتمي، اشكال دشوارتري دارد كه بايد به پاسخ آن بپردازيم؛ هرچند پاسخ اجمالي آن در بحث از توحيد به معناي تأثير استقلالي، دانسته شد.


1. رعد (13)، 39.

رابطه قضا و قدر با اختيار انسان

دانستيم كه مقتضاي اعتقاد به قضا و قدر عيني الهي اين است كه وجود پديده‌ها را از آغاز پيدايش تا دوران شكوفايي و تا پايان عمر، بلكه از هنگام فراهم شدن مقدماتِ بعيده تحت تدبير حكيمانة الهي بدانيم و فراهم شدن شرايط پيدايش و رسيدن به مرحله نهایي را مستند به اراده الهي بشماريم.(1) به ديگر سخن، همان‌گونه كه وجود هر پديده‌اي انتساب به اذن و مشيت تكويني خدا دارد و بدون اذن او هيچ موجودي پا به عرصة وجود نمي‌نهد، همچنين پيدايش هر چيزي مستند به تقدير و قضای الهي است و بدون آن، هيچ موجودي شكل و حدود ویژه خودش را نمي‌يابد و به سرانجام خودش نمي‌رسد. بيان اين انتساب و استنادات، درواقع، تعليم تدريجي توحيد به معناي استقلال در تأثير است كه از والاترين درجات توحيد مي‌باشد و نقش عظيمي در سازندگي انسان‌ها دارد؛ چنانكه قبلاً اشاره كرديم.

اما استناد پديده‌ها به اذن و حتي به مشيت خدا، آسان‌ياب‌تر و قابل فهم‌تر است، به‌خلاف استناد مرحله نهایي و تعين قطعي آنها به قضای الهي كه به دليلِ دشواريابي آن، بيشتر مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته است؛ زيرا جمع بين چنين اعتقادي با پذيرفتن اختيار انسان در رقم زدن سرنوشت خويش بسيار مشكل است. ازاين‌روي، گروهي از متكلمين (اشاعره) كه شمول قضای الهي را نسبت به رفتار انسان‌ها پذيرفته بودند، گرايش به جبر پيدا كردند، و گروهي ديگر (معتزله) كه نمي‌توانستند جبر و پيامدهاي وخيم آن را بپذيرند، منكر شمول قضای الهي نسبت به افعال اختياري انسان شدند و هر دسته، آيات و رواياتِ مخالف با نظرية خودشان را مورد تأويل قرار دادند؛ چنانكه در كتب مفصل كلامي و در رساله‌هاي خاصي كه درباره جبر و تفويض نوشته شده، آمده است.

نقطة اصلي اشكال اين است كه اگر كار انسان، واقعاً اختياري و مستند به اراده اوست،


1. انطباق اراده و قضاي الهى بر يكديگر به‌حسب مورد از تطبيق آیه 47 آل عمران بر آیه 82 سوره يس (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) روشن مى‏شود.

چگونه مي‌توان آن را مستند به اراده و قضای الهي دانست؟ و اگر مستند به قضای الهي است، چگونه مي‌توان آن را تابع اختيار و انتخاب انسان به‌شمار آورد؟

بنابراين، براي رفع اين اشكال و بيان جمع بين استناد فعل به اراده و اختيار انسان و استناد آن به اراده و قضای الهي، بايد توضيحي پيرامون انواع استناد معلول واحد به چند علت بدهيم تا نوع استناد فعل اختياري به انسان و خداي متعال، آشكار شود.

انواع تأثير علل متعدد

تأثير چند علت در پيدايش يك پديده، به چند صورت تصور مي‌شود:

1. چند علت باهم و در كنار يكديگر تأثير كنند، مانند اينكه اجتماع بذر و آب و حرارت و... موجب شكفتن بذر و روييدن گياه مي‌شود.

2. هريك از آنها متناوباً مؤثر باشد به‌طوري‌كه طول عمر پديده بر تعداد آنها تقسيم مي‌شود و هر بخشي از آن، معلول يكي از عوامل باشد. كه به‌نوبت، تأثير خود را مي‌بخشند؛ چنانكه چند موتور، علي‌التناوب روشن شوند و موجب ادامه حركت هواپيما گردند.

3. تأثير آنها مترتب بر يكديگر باشد؛ چنان‌كه در برخورد چند توپ با يكديگر يا در تصادفات زنجيره‌اي ملاحظه مي‌شود. نمونة ديگر آن، تأثير اراده انسان در حركت دست، و تأثير دست در حركت قلم، و تأثير قلم در پيدايش نوشته است؛

4. تأثير مترتب چند عامل طولي، به‌گونه‌اي‌كه وجود هريك از آنها وابسته به وجود ديگري باشد، برخلاف فرض قبلي كه وجود قلم، وابسته به وجود دست نبود و وجود دست هم وابسته به اراده انسان نبود.

در همه اين صورت‌ها اجتماع چند علت براي پيدايش معلولِ واحد، ممكن، بلكه لازم است و تأثير اراده الهي و اراده انسان در فعل اختياري از همين قسم اخير مي‌باشد؛ زيرا وجود انسان و اراده او وابسته به اراده الهي است. اما آن صورتي كه اجتماع دو علت بر

معلول واحد ممكن نيست، عبارت است از اجتماع دو علت هستي‌بخش يا دو علت مانعة‌الجمع كه در عرض هم و علي‌البدل تأثير مي‌كنند؛ مانند فرض اينكه اراده واحدي از دو فاعل مريد، سر بزند يا پدیده واحد مستند به دو مجموعه علل (دو علت تامه) باشد.

دفع شبهه

با توضيحاتي كه داده شد، روشن گرديد كه استناد وجودِ افعال اختياري انسان به خداي متعال، منافاتي با استناد آنها به خود وي ندارد؛ زيرا اين استنادها در طول يكديگر هستند و تزاحمي باهم ندارند. به ديگر سخن، استناد فعل به فاعل انساني در يك سطح است و استناد وجود آن به خداي متعال در سطح بالاتري است كه در آن سطح، وجود خود انسان و وجود ماده‌اي كه كارش را روي آن انجام مي‌دهد و وجود ابزارهايي كه كار را به‌وسیله آنها انجام مي‌دهد، همگي مستند به اوست.

پس تأثير اراده انسان به‌عنوان «جزء اخير از علت تامه» در كار خودش، منافاتي با استناد وجود همه اجزای علت تامه، به خداي متعال ندارد. اين، خداي متعال است كه وجود جهان و انسان و همه شئون وجودي او را در يَدِ قدرت خود دارد و همواره به آنها وجود مي‌بخشد و نوبه‌نو آنها را مي‌آفريند و هيچ موجودي در هيچ حالي و در هيچ زماني بي‌نياز از او نيست و استقلالي از او ندارد. بنابراين، كارهاي اختياري انسان هم بي‌نياز از خداي متعال، و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و همه صفات و ويژگي‌ها و حدود و مشخصات آنها نيز وابسته به تقدير و قضای الهي است و چنان نيست كه يا بايد مستند به اراده انسان باشند و يا مستند به اراده خدا؛ زيرا اين دو اراده در عَرض يكديگر و مانعة‌الجمع نيستند و تأثير آنها در تحقق كارها علي‌البدل انجام نمي‌گيرد، بلكه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الهي است و اراده خداي متعال براي تحقق آن، ضرورت دارد: وَما تَشاؤنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ.(1)


1. تكوير (81)، 29.

آثار اعتقاد به قضا و قدر

اعتقاد به قضا و قدر الهي، علاوه بر اينكه درجة ارزشمندي از معرفت خدا و موجب تكامل انسان در بُعد عقلي به‌شمار مي‌رود، آثار عملي فراواني دارد كه به برخي از آنها اشاره شد و اينك به بيان برخي ديگر از آنها مي‌پردازيم:

كسي كه پيدايش حوادث را تابع اراده حكيمانة خداي متعال و مستند به تقدير و قضای الهي مي‌داند، از پيشامدهاي ناگوار نمي‌هراسد و در برابر آنها خود را نمي‌بازد و به جزع‌وفزع نمي‌افتد؛ بلكه با توجه به اينكه اين حوادث، جزئي از نظام حكيمانة جهان است و طبق مصالح و حكمت‌هايي رخ داده و مي‌دهد، با آغوش باز از آنها استقبال مي‌كند و ملكات فاضله‌اي از قبيل صبر و توكل و رضا و تسليم را به دست مي‌آورد. نيز شيفته و فريفتة خوشي‌ها و شادي‌هاي زندگي نمي‌شود و به آنها مغرور و سرمست نمي‌گردد و نعمت‌هاي خداداده را وسيلة فخرفروشي و به خود باليدن، قرار نمي‌دهد.

اين آثار ارزنده، همان است كه در اين آیه شريفه، به آنها اشاره شده است: ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاّ فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللّهِ يَسِيرٌ. لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَاللّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ.(1)

درعين‌حال، بايد توجه داشته باشيم كه برداشت نادرست از مسئلة قضا و قدر و توحيد در تأثير استقلالي، موجب سستي و تنبلي و زبوني و ستم‌پذيري و تهي كردن شانه از زير بار مسئوليت نشود و بدانيم كه سعادت و شقاوت جاوداني انسان در گرو فعاليت‌هاي اختياري خود اوست: لَها ما كَسَبَتْ وَعَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ؛(2)وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعي.(3)


1. حديد (57)، 22 ـ 23.

2. بقره (2)، 286.

3. نجم (53)، 39.

پرسش

1. مفهوم لغوي قضا و قدر را بيان كنيد.

2. منظور از تقدير و قضای الهي چيست؟

3. به چه لحاظ، قضا و قدر، به حتمی و غيرحتمي تقسيم مي‌شود؟

4. بداءِ چيست؟

5. قضا و قدر علمي و عيني را بيان كنيد.

6. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، و ارتباط آنها را با سرنوشت حتمي و غيرحتمي، شرح دهيد.

7. دشواري جمع بين قضا و قدر و اختيار انسان، و اختلاف‌نظر متكلمين در اين موضوع را توضيح دهيد.

8. انواع تأثير علل متعدد در معلول واحد را بيان كنيد و توضيح دهيد كه چه نوعي از اجتماع چند علت بر سر معلول واحد، محال است.

9. پاسخ شبهة جبر در مسئلة قضا و قدر را بيان كنيد.

10. آثار اعتقاد به قضا و قدر الهي را شرح دهيد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org