قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس بيست‌وهشتم

حل چند شبهه

·آيا اعجاز، اصل عليت را نقض نمي‌كند؟

·آيا خرق عادت، به‌منزلة تغيير در سنت الهي نيست؟

·چرا پيامبر اسلام از ارائة معجزات خودداري مي‌كرد؟

·آيا معجزات، برهان عقلي است يا دليل اقناعي؟

 

 

حل چند شبهه

پيرامون مسئلة اعجاز، شبهاتي مطرح مي‌شود كه اينك به ذكر و توضيح آنها مي‌پردازيم:

1. شبهة اول آنكه هر پدیده مادي، علت خاصي دارد كه مي‌توان آن را به كمك آزمايش‌هاي علمي شناخت، و ناشناخته بودن علت پديده‌اي كه معلول نقص ابزارهاي آزمايشگاهي است را نمي‌توان دليلي بر عدم وجود علت عادي براي پديده‌اي قلمداد كرد. بنابراين، پديده‌هاي خارق‌العاده را تنها به اين عنوان مي‌توان پذيرفت که از علل و عوامل ناشناخته‌اي به وجود مي‌آيند و حداكثر، آگاهي از علل آنها را در زماني كه هنوز ناشناخته هستند مي‌توان امري اعجازآميز به‌حساب آورد؛ اما انكار علل قابل شناخت به‌وسیله آزمايش‌هاي علمي، به معناي نقض اصل عليت، و مردود است.

پاسخ اين است كه اصل عليت، بيش‌از‌اين، اقتضایي ندارد كه براي هر موجود وابسته و معلولي، علتي اثبات شود و اما اينكه هر علتي بايد لزوماً قابل شناخت به‌وسیله آزمايش‌هاي علمي باشد، به‌هيچ‌وجه لازمة اصل عليت نيست و دليلي هم بر آن نمي‌توان يافت؛ زيرا بُرد آزمايش‌هاي علمي، محدود به امور طبيعي است و هرگز نمي‌توان وجود يا عدم امور ماورای طبيعي يا عدم تأثير آنها را به‌وسیله ابزارهاي آزمايشگاهي، ثابت كرد.

اما تفسير اعجاز به آگاهي از علل ناشناخته، صحيح نيست؛ زيرا اگر اين آگاهي از راه علل عادي به دست آمده باشد، تفاوتي با ساير پديده‌هاي عادي نخواهد داشت و به‌هيچ‌وجه نمي‌توان آن را امري خارق‌العاده به‌حساب آورد، و اگر آگاهي مزبور به‌صورت غيرعادي حاصل شده باشد، هرچند امري خارق‌العاده خواهد بود و در‌صورتي‌كه مستند به

اذن خاص خداي متعال و به‌عنوان دليلي بر صدق نبوت باشد، يكي از اقسام معجزه (معجزه علمي) به‌شمار خواهد رفت؛ چنانكه آگاهي حضرت عيسيعلیه السلام از خوراك‌ها و اندوخته‌هاي مردم، يكي از معجزات آن حضرت شمرده شده است،(1)

ولي نمي‌توان معجزه را منحصر به همين قسم دانست و ساير اقسام آن را نفي كرد. سرانجام، جاي اين سؤال باقي مي‌ماند كه فرق بين اين پديده با ساير پديده‌هاي خارق‌العاده، در ارتباط با اصل عليت چيست؟

2. شبهة دوم آنكه سنت الهي بر اين جاري شده كه هر پديده‌اي را از راه علت خاصي به وجود بياورد، و طبق آيات كريمة قرآن سنت‌هاي الهي، تغيير و تبديلي نخواهد يافت.(2)

بنابراين، خرق عادت ـ‌كه به‌منزلة تغيير و تبديل در سنت الهي است‌ـ به‌وسیله چنين آياتي نفي مي‌شود.

اين شبهه، نظير شبهة پيشين است؛ با اين تفاوت كه در آنجا صرفاً از راه عقل استدلال مي‌شود و در اينجا به آيات قرآني استناد شده است پاسخ آن اين است: انحصار اسباب و علل پديده‌ها در اسباب و علل عادي را يكي از سنت‌هاي تغييرناپذير الهي شمردن، سخني است بي‌دليل، و نظير اين است كه كسي ادعا كند منحصر بودن علت حرارت در آتش، يكي از سنت‌هاي تغييرناپذير الهي است! در برابر چنين ادعاهايي مي‌توان گفت تعدد انواع علل براي انواع معلول‌ها و جانشين شدن اسباب غيرعادي براي اسباب عادي، امري است كه هميشه در جهان وجود داشته و ازاين‌روي بايد آن را يكي از سنن الهي به‌شمار آورد و منحصر شدن اسباب به اسباب عادي را تغييري براي آن تلقي كرد كه در آيات كريمة قرآن نفي شده است.

به‌هرحال، تفسير كردن آياتي كه دلالت بر نفي تغيير و تحول در سنت‌هاي الهي دارد به صورتي كه جانشين‌ناپذيري اسباب عادي به‌عنوان يكي از آن سنت‌هاي تغييرناپذير


1. ر.ك: آل‏ عمران (3)، 49.

2. ر.ك: اسراء (17)، 77؛ احزاب (33)، 62؛ فاطر (35)، 43؛ فتح (48)، 23.

به‌حساب آيد، تفسيري است بي‌دليل؛ بلكه آيات فراواني كه دلالت بر وقوع معجزات و خوارق عادت دارد، دليل محكمي بر عدم صحت اين تفسير است. تفسير صحيح آيات مزبور را بايد در كتب تفسير جست‌وجو كرد و در اينجا به‌طور اجمال، اشاره مي‌كنيم كه اين دسته از آيات شريفه، ناظر به نفي تخلف معلول از علت است، نه نفي تعدد علت و جانشين شدنِ علت غيرعادي نسبت به علت عادي؛ بلكه شايد بتوان گفت قدر متيقن از مورد اين آيات، تأثير اسباب و علل غيرعادي است.

3. شبهة سوم آنكه در قرآن كريم آمده است كه مردم مكرراً از پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله درخواست معجزات و خوارق عادت مي‌كردند و آن حضرت از اجابت چنين درخواست‌هايي خودداري مي‌كرد.(1)

اگر ارائة معجزات، راهي براي اثبات نبوت است، چرا پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله از اين راه استفاده نمي‌كرد؟

پاسخ اين است كه اين‌گونه آيات، مربوط به درخواست‌هايي است كه بعد از اتمام‌حجت و اثبات نبوت آن حضرت از هر سه راه (قراین صدق، بشارات پيامبران پيشين، و ارائة معجزه) و ازسر لجاج و عناد يا اغراض ديگري غير از كشف حقيقت انجام مي‌گرفت(2) و حكمت الهي، اقتضای اجابت چنين درخواست‌هايي را نداشت.

توضيح آنكه هدف از ارائة معجزات ـ كه امري استثنایي در نظام حاكم بر اين جهان است و گاهي به‌عنوان اجابت درخواست مردم (مانند ناقة حضرت صالحعلیه السلام) و گاهي به‌طور ابتدايي (مانند معجزات حضرت عيسيعلیه السلام) انجام مي‌گرفت‌ـ شناساندن پيامبران خدا و اتمام‌حجت بر مردم بود، نه الزام بر پذيرفتن دعوت انبياصلی الله علیه و آله و تسليم و انقياد جبري در برابر ايشان، و نه فراهم كردن وسيله‌اي براي سرگرمي و بر هم زدن نظام اسباب و مسببات عادي. چنان هدفي اقتضای پاسخ مثبت به هر درخواستي را ندارد، بلكه اجابت بعضي از


1. ر.ك: انعام (6)، 37 و 109؛ يونس (10)، 20؛ رعد (13)، 7؛ انبياء (21)، 5.

2. ر.ك: انعام (6)، 35 و 124؛ طه (20)، 133؛ صافات (37)، 14؛ قمر (54)، 2؛ شعراء (26)، 3ـ4 و 197؛ اسراء (17)، 59؛ روم (30)، 58.

آنها خلاف حكمت و نقض غرض است؛ مانند درخواست‌هايي كه مربوط به كارهايي بود كه راه گزينش را مسدود مي‌ساخت و مردم را براي پذيرفتن دعوت انبياصلی الله علیه و آله تحت فشار قرار مي‌داد يا درخواست‌هايي كه ازسر عناد و لجاج و يا با انگيزه‌هاي ديگري غير از حقيقت‌جويي انجام مي‌گرفت؛ زيرا از سويي، ارائة معجزات، به ابتذال كشيده مي‌شد و مردم به‌عنوان سرگرمي به تماشاي آنها روي مي‌آوردند، يا براي تأمين منافع شخصي، گرد پيامبران اجتماع مي‌كردند؛ از سوي ديگر، باب امتحان و آزمايش و گزينش آزاد، مسدود مي‌شد و مردم ازروي كراهت و تحت تأثير عامل فشار، پيروي انبياصلی الله علیه و آله را مي‌پذيرفتند و اين هر دو، برخلاف حكمت و هدف از ارائة معجزات بود. اما در غير اين موارد و در جايي كه حكمت الهي اقتضا مي‌كرد، درخواست‌هاي ايشان را مي‌پذيرفتند؛ چنانكه معجزات فراواني از پيامبر اسلامصلی الله علیه و آله نيز ظاهر گشت كه بسياري از آنها با نقل متواتر، ثابت شده است و در رأس آنها، معجزه جاوداني آن حضرت، يعني قرآن كريم قرار دارد که توضيح آن خواهد آمد.

4. شبهة چهارم آنكه معجزه ازآن‌جهت كه منوط به اذن خاص الهي است، مي‌تواند نشانه‌اي بر وجود ارتباط خاصي بين خداي متعال و آورندة معجزه باشد؛ به اين دليل كه آن اذن خاص را به او داده، و به تعبير ديگر، كار خود را به دست او و از مجراي اراده او تحقق بخشيده است. اما لازمة عقلي اين نوع ارتباط، آن نيست كه ارتباط ديگري هم بين خداي متعال و آورندة معجزه، به‌عنوان فرستادن و گرفتن وحي، برقرار باشد. پس نمي‌توان معجزه را دليلي عقلي بر صحت ادعاي نبوت شمرد و حداكثر بايد آن را نوعي دليل ظني و اقناعي به‌حساب آورد.

پاسخ اين است كه كار خارق‌العاده ـ هرچند خارق‌العادة الهي باشد‌ـ خودبه‌خود دلالتي بر وجود رابطه وحي ندارد و ازاين‌روي نمي‌توان كرامات اوليای خدا را دليلي بر پيامبري ايشان دانست، ولي سخن درباره كسي است كه ادعاي نبوت كرده و معجزه را به‌عنوان نشانه‌اي بر صدق ادعاي خودش انجام داده است. اگر فرضاً چنين كسي به دروغ،

ادعاي نبوت مي‌كرد (يعني بزرگ‌ترين و زشت‌ترين گناهاني كه موجب بدترين مفاسد دنيا و آخرت مي‌شود را انجام مي‌داد)،(1)

هرگز صلاحيت و شايستگي چنان ارتباطي را با خداي متعال نمي‌داشت و حكمت الهي اقتضا نمي‌كرد كه قدرت بر ارائة معجزه را به او بدهد تا موجبات گمراهي بندگان را فراهم آورد.(2)

حاصل آنكه عقل به‌روشني درمي‌يابد كسي شايستگي ارتباط خاص با خداي متعال و اعطای قدرت بر انجام معجزات را دارد كه به مولاي خودش خيانت نكند و موجبات گمراهي و بدبختي ابدي بندگان او را فراهم نياورد.

بنابراين، آوردن معجزه، دليل عقلي قاطعي بر صحت ادعاي نبوت خواهد بود.


1. ر.ك: انعام (6)، 21، 93 و 144؛ اعراف (7)، 37؛ يونس (10)، 17؛ هود (11)، 18؛ كهف (18)، 15؛ عنكبوت (29)، 68؛ شورى (42)، 24.

2. ر.ك: حاقه (69)، 44ـ46.

پرسش

1. مفاد اصل عليت چيست و لازمة آن كدام است؟

2. چرا پذيرفتن اصل عليت، منافاتي با پذيرفتن اعجاز ندارد؟

3. چرا تفسير اعجاز، به آگاهي از علل ناشناخته صحيح نيست؟

4. آيا پذيرفتن اعجاز، منافاتي با تغييرناپذيري سنت‌هاي الهي دارد؟ چرا؟

5. آيا انبيا ابتدائاً اقدام به آوردن معجزه مي‌كردند يا برحسب درخواست مردم انجام مي‌دادند؟

6. چرا پيامبران به هر درخواستي براي معجزه، پاسخ مثبت نمي‌دادند؟

7. توضيح دهيد كه معجزه، تنها يك دليل ظني اقناعي نيست، بلكه برهاني عقلي بر صدق ادعاي نبوت است.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org