قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

 

درس پنجاه‌ونهم

شفاعت

 

·مقدمه

·مفهوم شفاعت

·ضوابط شفاعت

 

 

 

 

مقدمه

يكي از مزايايي كه خداي متعال به مؤمنان اختصاص داده، اين است كه اگر شخص مؤمن، ايمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ كند و مرتكب گناهاني نشود كه سلب توفيق و سوء عاقبت و سرانجام شك و ترديد يا انكار و جحود را به بار مي‌آورد، و در يك جمله، «اگر باايمان از دنيا برود»، به عذاب ابدي مبتلا نخواهد شد. گناهان كوچكش به‌واسطة اجتناب از كبایر، بخشوده مي‌شود و گناهان بزرگش به‌وسیله توبة كامل و مقبول، آمرزيده مي‌گردد، و اگر موفق به چنين توبه‌اي نشد، تحمل گرفتاري‌ها و مصائب دنيا بار گناهانش را سبك مي‌كند و سختي‌هاي برزخ و مواقف آغازين رستاخيز، ناخالصي‌هايش را مي‌زدايد و اگر بازهم از آلودگي‌هاي گناهان پاك نشد، به‌وسیله شفاعت ـ كه تجلي بزرگ‌ترين و فراگيرترين رحمت الهي در اولياي خدا، به‌ويژه رسول اكرم و اهل‌بيت كرامشعليهم‌السلام است‌ـ از عذاب دوزخ نجات خواهد يافت.(1)

برحسب روايات فراوان «مقام محمود»(2)كه در قرآن كريم به رسول اكرمصلی الله علیه و آله وعده داده شده، همين مقام شفاعت است. نيز آیه شريفة وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضي؛(3)«و همانا پروردگارت [آن قدر] به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوي» اشاره به آمرزش الهي است كه به‌واسطة شفاعت آن حضرت شامل حال كساني كه استحقاق دارند، مي‌شود.


1. عن النبىˆ: اِدّخَرتُ شَفاعَتى لِاَهْلِ الْكَبائِرِ مِنْ اُمَّتى (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج8، ص37ـ40)؛ «شفاعتم را براى ارتكاب‏كنندگان گناهان كبيره از امتم ذخيره كرده‏ام».

2. ر.ك: اسراء (17)، 79.

3. ر.ك: الضحى (93)، 5.

بنابراين، بزرگ‌ترين و نهايي‌ترين اميد مؤمنان گنهكار، شفاعت است، ولي درعين‌حال نبايد از «مكر الهي» ايمن شوند و بايد هميشه بيمناك باشند كه مبادا كاري از آنها سر زده باشد يا سر بزند كه موجب سوء عاقبت و سلب ايمان، در هنگام مرگ شود و مبادا علاقه به امور دنيوي به حدي در دلشان رسوخ يابد كه (العياذ باللّه) با بغض خداي متعال از اين جهان بروند؛ بدان جهت كه مي‌بينند اوست كه به‌وسیله مرگ، بين ايشان و محبوب‌ها و معشوق‌هايشان جدايي مي‌افكند.

مفهوم شفاعت

شفاعت كه از ريشة «شفيع» به معناي «جفت» گرفته شده، در محاورات عرفي بدين معني بهكار مي‌رود كه شخص آبرومندي از بزرگي بخواهد كه از كيفر مجرمي درگذرد يا بر پاداش خدمتگزاري بيفزايد. شايد نكتة استعمال واژة شفاعت در اين موارد، اين باشد كه شخص مجرم به‌تنهايي استحقاق بخشودگي را ندارد يا شخص خدمتگزار به‌تنهايي استحقاق افزايش پاداش را ندارد، ولي ضميمه شدن و جفت شدن درخواست «شفيع» چنين استحقاقي را پديد مي‌آورد.

در موارد متعارف، علت اینکه كسي شفاعت شفيعي را مي‌پذيرد، اين است كه مي‌ترسد اگر نپذيرد، شفاعت‌كننده رنجيده شود و رنجش خاطر وي موجب محروميت از لذت مؤانست و خدمت و يا حتي موجب ضرري از ناحية شفيع گردد. مشركاني كه آفريدگار جهان را داراي اوصاف انساني و از جمله نياز انس با همسر و نديمان و كمك ياران و همكاران و يا ترس از انبازان و همتايان مي‌پنداشتند، براي جلب توجه خداي بزرگ يا مصونيت از خشم وي دست به دامن خدايان پنداري مي‌زدند و به پرستش فرشتگان و جنيان و كرنش در برابر بت‌ها و تنديس‌ها مي‌پرداختند و مي‌گفتند: هؤلاءِ شُفَعاؤنا عِنْدَ اللّه؛(1)


1. يونس (10)، 18. نيز ر.ك: روم (30)، 13؛ انعام (6)، 94؛ زمر (39)، 44 و... .

«اينان شفيعان ما نزد اللّه هستند». نيز مي‌گفتند: ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلْفي؛(1) «اينان را پرستش نمي‌كنيم؛ جز به اين منظور كه قرب و منزلتي براي ما نزد اللّه تحصيل كنند».

قرآن كريم در مقام رد چنين پندارهاي جاهلانه‌اي مي‌فرمايد: لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلا شَفِيعٌ.(2) ولي بايد توجه داشت كه نفي چنان شفيعان و چنين شفاعتي به معناي نفي مطلق شفاعت نيست و در خود قرآن كريم آياتي داريم كه شِفاعت بِإِذْنِ اللّه را اثبات، و شرايط شفيعان و نيز شرايط كساني كه مشمول شفاعت، واقع مي‌شوند را بيان فرموده است. پذيرفته شدن شفاعت شفيعانِ مأذون، ازطرف خداي متعال، به‌واسطة ترس يا نياز به ايشان نيست، بلكه راهي است كه خود او براي كساني كه كمترين لياقت دريافت رحمت ابدي را دارند، گشوده و براي آن، شرايط و ضوابطي تعيين فرموده است. درحقيقت، فرق بين اعتقاد به شفاعت صحيح و شفاعت شرك‌آميز، همان فرق بين اعتقاد به ولايت و تدبير باذن اللّه و ولايت و تدبير استقلالي است كه در بخش خداشناسي بيان شد.(3)

واژة شفاعت گاهي به معناي وسيع‌تري به كار مي‌رود و شامل ظهور هر تأثير خيري در انسان به‌وسیله ديگري مي‌شود و چنانكه پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهي بالعكس، يا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتي مؤذن نسبت به كساني كه با صداي اذان او به ياد نماز افتاده و به مسجد رفته‌اند، شفاعت مي‌كنند و درحقيقت، همان اثر خيري كه در دنيا داشته‌اند، به‌صورت شفاعت و دستگيري در قيامت، ظاهر مي‌شود.

نكتة ديگر آنكه استغفار براي گنهكاران در همين دنيا نيز نوعي شفاعت است و حتي دعا كردن براي ديگران و درخواست قضاي حوایجشان از خداي متعال نيز درحقيقت از قبيل «شفاعت عنداللّه» به‌شمار مي‌رود؛ زيرا همگي اينها وساطت نزد خداي متعال براي رساندن خيري به شخص ديگر يا دفع شري از اوست.


1. زمر (39)، 3.

2. انعام (6)، 70. نيز ر.ک: انعام (6)، 51؛ سجده (32)، 4؛ زمر (39)، 44 و... .

3. ر.ك: درس شانزدهم.

ضوابط شفاعت

همان‌گونه كه اشاره شد، شرط اساسي براي شفاعت كردن و شفاعت شدن، اذن الهي است؛ چنانكه در آیه 255 سوره بقره مي‌فرمايد: مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِه؛«كيست كه بدون اذن خدا نزد او شفاعت كند؟»

در آیه 3 سوره يونس نیز مي‌فرمايد: ما مِنْ شَفِيعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه؛ «هيچ شفاعت‌كننده‌اي نيست، مگر بعد از اذن الهي».

نيز در آیه 109 سوره طه مي‌فرمايد: يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلاً؛ «در آن روز، شفاعت سودي نبخشيد، مگر براي كسي كه خداي متعال به او اذن داده و سخنش را پسنديده باشد».

در آیه 23 سوره سبأ مي‌فرمايد: وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ؛ «و شفاعت نزد او سودي نبخشد، جز براي كسي كه مشمول اذن الهي باشد».

از اين آيات، اجمالاً شرط اذن الهي ثابت مي‌شود، ولي از ويژگي‌هاي مأذونين، استفاده نمي‌شود. اما از آيات ديگري مي‌توان شرايط روشن‌تري براي طرفين به دست آورد؛ از جمله در آیه 86 سوره زخرف مي‌فرمايد: وَلا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛ «و كساني را كه جز خدا مي‌خوانند، مالك شفاعت نيستند [و هيچ‌كس مالك شفاعت نيست]، مگر كسي كه به حق شهادت دهد و داراي علم باشد».

شايد منظور از مَنْ شَهِدَ بِالْحَق شهداي اعمال باشند كه به تعليم الهي از اعمال و نيات بندگان، اطلاع دارند و مي‌توانند به كيفيت و ارزش رفتار آنان، شهادت بدهند؛ چنانكه از تناسب حكم، و موضوع مي‌توان استفاده كرد كه شفيعان بايد داراي چنان علمي باشند كه صلاحيت اشخاص را براي شفاعت شدن، تشخيص دهند، و قدر متيقن از كساني كه واجد اين دو شرط هستند، حضرات معصومينعليهم‌السلام مي‌باشند.

از سوي ديگر، از آياتي استفاده مي‌شود كه شفاعت‌شوندگان بايد مورد رضايت الهي

باشند؛ چنانكه در آیه 28 سوره انبياء مي‌فرمايد: وَلا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضي؛ «شفاعت نمي‌كنند، جز براي كسي كه [خدا] او را پسنديده باشد».

در آیه 26 از سوره نجم نیز مي‌فرمايد: وَكَمْ‌مِنْ‌مَلَكٍ فِيالسَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ‌يَشاءُوَ يَرْضي؛ «چه‌بسا فرشتگاني در آسمان‌ها كه شفاعتشان كارساز نيست، مگر بعد از آنكه خدا براي هركس بخواهد و بپسندد اذن دهد».

روشن است كه منظور از اينكه شفاعت‌شونده مورد رضايت الهي باشد، اين نيست كه تمام اعمالش پسنديده باشد، وگرنه نيازي به شفاعت نبود، بلكه منظور مرضي بودن خود شخص ازنظر دين و ايمان است؛ چنانكه در روايات به همين صورت، تفسير شده است. ازطرف ديگر، در آياتي چند، خصلت‌هاي كساني كه مشمول شفاعت نمي‌شوند، بيان شده است؛ مانند آیه 100 سوره شعراء كه از قول «مشركان» مي‌فرمايد: فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ. یا در سوره مدثر از آیه 40 تا 48 آمده است كه از علت به دوزخ رفتن مجرمين، سؤال مي‌شود و آنان در پاسخ، خصلت‌هايي مانند ترك نماز(1) و كمك نكردن به بينوايان و تكذيب روز جزا را برمي‌شمرند. آن‌گاه مي‌فرمايد: فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِينَ. از اين آيات استفاده مي‌شود كه مشركان و منكرين قيامت كه خدا را عبادت نمي‌كنند و به بندگان نيازمندش كمك نمي‌رسانند و پايبند به اصول صحيحي نيستند، هرگز مشمول شفاعت نخواهند شد. همچنین با توجه به اينكه استغفار پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله در دنيا هم نوعي شفاعت به‌شمار مي‌رود و استغفار آن حضرت درباره كساني كه حاضر نيستند از او درخواست استغفار و شفاعت كنند، قبول نمي‌شود،(2)مي‌توان استفاده كرد كه منكر شفاعت هم مشمول شفاعت واقع نمي‌شود؛ چنانكه همين مضمون در روايات هم آمده است.(3)


1. امام صادق در واپسين لحظات عمر شريفش فرمود: اِنّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُسْتَخِفا بِالصَّلوةِ (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج4، ص2)؛ «شفاعت ما به كسى كه نماز را سبك بشمارد، نمى‏رسد».

2. ر.ك: منافقون (63)، 5ـ6.

3. عن النبىˆ: مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِشَفاعَتى فَلا اَنَا لَهُ اللّهُ شَفاعَتى (محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج8، ص58، ح84)؛ «خدا كسى را كه ايمان به شفاعت من ندارد، مشمول شفاعت من قرار ندهد».

اصل آنكه شفيع مطلق و اصلي بايد علاوه بر مأذونيت ازطرف خداي متعال، خودش اهل معصيت نباشد و قدرت ارزيابي مراتب اطاعت و عصيان ديگران را داشته باشد و پيروان راستين چنين كساني مي‌توانند در پرتو او مراتب نازل‌تري از شفاعت را داشته باشند؛ چنانكه چنين پيرواني در زمرة شهدا و صديقين محشور مي‌شوند.(1)

از سوي ديگر، كسي لياقت شفاعت شدن را دارد كه علاوه بر اذن الهي، ايمان راستين به خدا و پيامبران و روز رستاخيز و آنچه خدا بر پيامبرانش نازل فرموده و از جمله حقانيت شفاعت، داشته باشد و اين ايمان را تا پايان عمر، حفظ كند.


1. وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛ «و كسانى كه ايمان به خدا و پيامبران آوردند، نزد پروردگارشان صديقان و شهيدان خواهند بود».

پرسش

1. معناي شفاعت و موارد استعمال آن را شرح دهيد.

2. فرق بين شفاعت صحيح و شفاعت شرك‌آميز را بيان كنيد.

3. شرايط شفاعت‌كننده را توضيح دهيد.

4. شرايط شفاعت‌شونده را شرح دهيد.

 

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org