قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس شصتم

حل‌چندشبهه

بررسي آيات نفي شفاعت

·خداي متعال تحت تأثير شفاعت‌كنندگان قرار نمي‌گيرد

·شفاعت‌كنندگان مهربان‌تر از خدا نيستند

·شفاعت منافاتي با عدل الهي ندارد

·شفاعت موجب تغيير سنت الهي نيست

·وعده شفاعت باعث گستاخي مردم نمي‌شود

·تحصيل شرايط ‌استحقاق شفاعت، سعي در راه‌رسيدن به سعادت‌است

درباره شفاعت، اشكالات و شبهاتي مطرح شده كه در اين درس، به ذكر مهم‌ترين شبهات و پاسخ آنها مي‌پردازيم:

ش 1. نخستين شبهه اين است كه چندين آیه قرآن كريم دلالت دارد بر اين‌كه در روز قيامت، شفاعت در باره هيچ‌كس پذيرفته نمي‌شود؛ ازجمله در آیه 48 سوره بقره مي‌فرمايد: وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ؛ «بترسيد از روزي كه هيچ‌كس به‌هيچ‌وجه از ديگري كفايت نمي‌كند و از هيچ‌كس شفاعتي پذيرفته نمي‌شود و از كسي عوضي‌ وبدلي گرفته نمي‌شود و نه مورد ياري واقع مي‌شوند».

ج. پاسخ اين است كه اين‌گونه آیات در مقام نفي شفاعتِ استقلالي و بي‌ضابطه است كه كساني به آن، معتقد بودند. افزون بر اين، آيات مزبور عام است و به‌وسیله آياتي كه دلالت بر پذيرش شفاعت باذن الله و با ضوابط معيّن دارد، تخصيص داده مي‌شود؛ چنانكه در درس گذشته به آنها اشاره شد.

ش 2. لازمه صحت شفاعت اين است كه خداي متعال، تحت تأثير شفاعت‌كنندگان قرار گيرد؛ يعني شفاعت ايشان موجب مغفرت ‌كه فعل الهي است‌ـ بشود.

ج. پذيرفتن شفاعت به معناي تحت تأثير قرار گرفتن نيست؛ چنانكه قبول توبه و استجابت دعا نيز چنين لازمة نادرستي ندارد؛ زيرا در همه اين موارد، كارهاي بندگان موجبآمادگي براي پذيرش رحمت الهي مي‌شود و به اصطلاح «شرط قابليت قابل است، نه شرط فاعليت فاعل».

ش 3. لازمه شفاعت اين است كه شفاعت‌كنندگان، مهربان‌تر از خداي مهربان باشند؛ زيرا فرض اين است كه اگر شفاعت آنان نمي‌بود، گنهكاران مبتلا به عذاب مي‌شدند يا عذابشان دوام مي‌يافت.

ج. دل‌سوزي و مهرباني شفاعت‌كنندگان پرتوي از رحمت بي‌پايان الهي است، و به ديگر سخن، شفاعت وسيله و راهي است كه خداي متعال، خودش براي آمرزش بندگان گنهكارش قرار داده، و درحقيقت، تجلي و تبلور بالاترين رحمت‌هاي اوست كه در بندگان شايسته و برگزيده‌اش نمايان مي‌شود؛ چنانكه دعا و توبه نيز وسايل ديگري هستند كه او براي قضاي حوایج و آمرزش گناهان، قرار داده است.

ش 4. اشكال ديگر اين است كه اگر حكم الهي به عذاب گنهكاران، مقتضاي عدالت باشد، پذيرفتن شفاعت درباره آنان خلاف عدل خواهد بود، و اگر نجات از عذاب ‌كه مقتضاي پذيرفتن شفاعت است‌ـ عادلانه باشد، حكم به عذاب كه قبل از انجام گرفتن شفاعت وجود داشت، غيرعادلانه بوده است.

ج. هريك از احكام الهي ـ چه حكم به عذاب قبل از شفاعت، و چه حكم به نجات از عذاب بعد از آن‌ـ موافق عدل و حكمت است و معناي عادلانه و حكيمانه بودن هر دو، جمع بين ضدين نيست؛ زيرا موضوع آنها تفاوت دارد. توضيح آنكه حكم به عذاب، مقتضاي ارتكاب گناه است؛ صرف‌نظر از مقتضياتي كه موجب تحقق شفاعت و پذيرش آن در حق گنهكار مي‌شود، و حكم به نجات از عذاب، به موجب ظهور مقتضيات مزبور است. تغيير حكم به تبعيت از تغيير قيد موضوع نظاير فراواني در احكام و تقديرات تكويني و در احكام و قوانين تشريعي دارد، و همچنان‌كه عادلانه بودن حكم منسوخ نسبت به زمان خودش منافاتي با عادلانه بودن حكم ناسخ در زمان بعد از نسخ ندارد، و حكيمانه بودن تقدير بلا قبل از دعا يادادن صدقه منافاتي با حكيمانه بودن رفع آن بعد از دعا و صدقه ندارد، حكم به آمرزش گناهبعد از شفاعت هم منافاتي با حكم به عذاب قبل از تحقق شفاعت نخواهد داشت.

ش 5. اشكال ديگر اين است كه خداي متعال، پيروي از شيطان را موجب دچار شدن بهعذاب دوزخ دانسته است؛ چنانكه در آيات 42 و 43 سوره حجر مي‌فرمايد: إِنَّعِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَمِنَالْغاوِينَوَإِنَّجَهَنَّمَلَمَوْعِدُهُمْأَجْمَعِينَ؛ «تحقيقاً تو [اي ابليس] بر بندگان من تسلطي نخواهي داشت؛ مگر گمراهاني كه از تو پيروي كنند و وعده‌گاه همگي ايشان در دوزخ است». درحقيقت، عذاب كردن گنهكاران در عالم آخرت، يكي از سنت‌هاي الهي است و مي‌دانيم كه سنت‌هاي الهي، قابل تغيير و تبديل نيستند؛ چنانكه در آیه 43 سوره فاطرمي‌فرمايد: فَلَنْتَجِدَلِسُنَّتِاللّهِتَبْدِيلاًوَلَنْتَجِدَلِسُنَّتِاللّهِتَحْوِيلاً؛ «هرگز براي سنت خدا تبديلي نخواهي يافت و هرگز براي سنت خدا تغييري نخواهي يافت». پس چگونه ممكن است اين سنت به‌وسیله شفاعت، نقض شود؟

ج. پاسخ اين است كه پذيرفتن شفاعت درباره گنهكار واجد شرايط، يكي از سنت‌هاي تغييرناپذير الهي است. توضيح آنكه سنت‌هاي الهي، تابع ملاك‌ها و معيارهاي واقعي است و هيچ سنتي با وجود مقتضيات و شرايط وجودي و عدمي آن، تغييرپذير نيست، ولي عباراتي كه دلالت بر اين سنت‌ها مي‌كند، غالباً در مقام بيان همگي قيود موضوع و شرايط مختلف آن نيست. ازاين‌رو، مواردي يافت مي‌شود كه ظاهر آيات مربوط به چند سنت مختلف، شامل آنها مي‌گردد؛ در‌صورتي‌كه درواقع، مصداق آيه اخص و تابع ملاك اقوي است. پس هر سنتي با توجه به قيود و شرايط واقعي موضوعش (و نه‌تنها قيود و شرايطي كه در عبارت آمده است)، ثابت و تغييرناپذير خواهد بود و از جملة آنها سنت شفاعت است كه نسبت به گنهكاران خاصي كه واجد شرايط معيّن و مشمول ضوابط مشخصي باشند، ثابت و غيرقابل تبديل است.

ش 6. وعدة شفاعت، موجب تجري و گستاخي مردم در ارتكاب گناهان و پيمودن كژراهه‌ها مي‌شود.

ج. پاسخ اين اشكال ‌كه در مورد قبول توبه و تكفير سيئات نيز جريان داردـ ‌اين است كه مشمول شفاعت و مغفرت واقع شدن، مشروط به شرايطي است كه شخص گنهكار نمي‌تواند يقين به حصول آنها پيدا كند و از جملة شرايط شفاعت شدن اين است كه ايمان

خود را تاواپسين لحظات حياتش حفظ كند و مي‌دانيم كه هيچ‌كس نمي‌تواند به تحقق چنين شرايطييقين داشته باشد. از سوي ديگر، كسي كه مرتكب گناهي شد، اگر هيچ اميدي به آمرزش نداشتهباشد، گرفتار يأس و نوميدي مي‌شود و همين نوميدي، انگيزة ترك گناه را در او ضعيف مي‌كند وبه ادامه راه خطا و انحراف مي‌كشاند. ازاين‌روست كه روش تربيت مربيان الهي اين است كههمواره مردم را بين خوف و رجا نگه‌ دارند و نه چندان به رحمت الهي اميدوارشان كنند كهدچار «اَمن از مكر الهي» شوند و نه چندان آنان را از عذاب بترسانند كه گرفتار «يأس از رحمتالهي» گردند و چنانكه مي‌دانيم اينها از گناهان كبيره به‌شمار مي‌روند.

ش 7. اشكال ديگر اين است كه تأثير شفاعت در نجات از عذاب به معناي تأثير كار ديگران (شفاعت‌كنندگان) در سعادت و رهايي از شقاوت است؛ در‌صورتي‌كه به‌مقتضاي آیه شريفة وَأَنْلَيْسَلِلْإِنْسانِإِلاّماسَعي تنها تلاش و كوشش خود شخص است كه او را به سعادت مي‌رساند.

ج. سعي و كوشش شخص براي رسيدن به مقصود، گاهي به‌طور مستقيم انجام مي‌گيرد و تا پايان راه، ادامه مي‌يابد و گاهي به‌طور غيرمستقيم و با فراهم كردن مقدمات و وسايط. شخصي كه مورد شفاعت قرار مي‌گيرد نيز سعي و كوششي در تحصيل مقدمات سعادت انجام مي‌دهد؛ زيرا ايمان آوردن و تحصيل شرايط استحقاق شفاعت، كوشش و تلاشي در راه رسيدن به سعادت، محسوب مي‌شود و هرچند تلاشي ناقص و نارسا باشد و به همين جهت، مدتي گرفتار رنج‌ها و سختي‌هاي برزخ و عرصات آغازين رستاخيز شود، به‌هرحال، خودش ريشة سعادت، يعني ايمان را در زمين دلش غرس، و احياناً آن را با اعمال شايسته‌ايآبياري كرده است؛ به‌گونه‌اي‌كه تا پايان عمر دنيوي‌اش نخشكد. پس سعادت نهايي‌اش مستند به كوششو تلاش خودش است؛ هرچند شفاعت‌كنندگان هم به نحوي تأثير در بارور شدن اين درخت دارند؛ چنانكه در دنيا هم كسان ديگري مؤثر در هدايت و تربيت انسان‌ها هستند و تأثير آنان به معناي نفي سعي و كوشش خود فرد نيست.

پرسش

1. با وجود آيات نفي شفاعت، چگونه مي‌توان اعتقاد به تحقق آن داشت؟

2. آيا لازمة شفاعت، تأثيرگذاري ديگران بر خداي متعال نيست؟

3. آيا لازمة شفاعت، اين نيست كه شفاعت‌كنندگان دآیه مهربان‌تر از مادر باشند؟

4. رابطه شفاعت با عدل الهي را توضيح دهيد.

5. آيا شفاعت، موجب تغيير سنت الهي نيست؟

6. آيا وعدة شفاعت، باعث گستاخي گنهكاران نمي‌شود؟

7. توضيح دهيد كه شفاعت منافاتي با استناد سعادت افراد به سعي و كوشش خودشان ندارد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org