قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس سي و چهارم

 

رابطهٔ عليت در ميان ماديات

 

 

·   منشأ اعتقاد به رابطهٔ عليت در ماديات

·   ارزيابي اعتقاد مزبور

·   راه شناختن علت‌هاي مادي

 

 

 

 

منشأ اعتقاد به رابطهٔ عليت در ماديات

گاهي چنين گفته مي‌شود كه علم به رابطهٔ عليت در ميان همهٔ موجودات، و ازجمله موجودات مادي، علمي فطري است كه عقل انساني با آن سرشته شده و براساس آن، درصدد تشخيص علت و معلول‌هاي خاص برمي‌آيد. ولي چنان‌كه در مبحث شناخت‌شناسي گذشت، فطري بودن هيچ علم حصولي قابل اثبات نيست، و به فرض ثبوت، ضمانتي براي مطابقت با واقع نخواهد داشت.

اما همان‌گونه كه در درس بيست و سوم گفته شد، پاره‌اي از علومْ قريب به بداهت هستند كه به يك معنا مي‌توان آنها را «فطري» ناميد، مانند علم به وجود واقعيات مادي كه در واقع از يك استدلال خفي و نيمه‌آگاهانه سرچشمه مي‌گيرد. علم به وجود رابطهٔ عليت و وابستگي بعضي از موجودات مادي به بعضي ديگر نيز از همين قبيل است، و هرچه به آغاز تولد نزديك‌تر شويم، ناآگاهانه‌تر مي‌شود تا آنجا كه شبيه ادراكات غريزي حيوانات مي‌گردد، و هرقدر آگاهي انسان رشد يابد، به‌صورت آگاهانه‌تري ظاهر مي‌شود تا به‌صورت استدلال منطقي درآيد؛ مثلاً هنگامي كه كودك همراه با برخورد دو جسم صدايي را مي‌شنود، وابستگي پيدايش صوت را با برخورد آنها به‌صورت مبهمي درك مي‌كند، و هنگامي كه روشن شدن چراغ را هم‌زمان با فشار دادن كليد مشاهده مي‌كند، وابستگي ديگري را به همان صورت درك مي‌كند، و بدين‌ترتيب نفس وي مستعد مي‌شود كه وجود رابطهٔ عليت ميان پديده‌هاي مادي را به‌طور اجمال درك كند، ولي چنان نيست كه بتواند اين   رابطه را به‌صورت قضيهٔ منطقي درك نمايد و آن را در قالب الفاظ دقيق و گويايي

بريزد. تا هنگامي كه قدرت تحليل ذهني او رشد كافي يابد و در آن صورت است كه مي‌تواند همان مطلب را به‌صورت قضيهٔ منطقي درك كند و همان استدلال خفي و ارتكازي را در قالب برهان منطقي بيان نمايد.

البته ممكن است در آغاز كار مفاهيمي را به‌كار گيرد كه از دقت كافي برخوردار نباشد، يا دلايلي را اقامه نمايد كه از نظر منطقي مغالطه‌آميز باشند و مثلاً چنين بپندارد كه «هر چيزي وابسته به چيز ديگري است» يا «هر موجودي در زمان و مكان خاصي پديد مي‌آيد»، ولي اين تعميم‌هاي نابه‌جا و ديگر نارسايي‌ها در تفسير مدركات و استدلالات، معلول ضعف نيروي تحليل‌كنندهٔ ذهن است و هرقدر با تمرين‌هاي منطقي و تحليل‌هاي فلسفي نيروي مزبور، رشد و قوت بيشتري يابد، كمتر دچار اين اشتباهات مي‌شود.

به هر حال همان‌گونه كه بارها بيان كرده‌ايم، محكم‌ترين اساس براي اعتقاد به وجود رابطهٔ عليت، علوم حضوري است و يافتن مصاديق علت و معلول در درون نفس، استوارترين پايه براي انتزاع مفاهيم كلي علت و معلول به‌شمار مي‌رود، و زمينه را براي درك آگاهانهٔ اصل عليت به‌عنوان يك قضيهٔ بديهي فراهم مي‌سازد. اما چون مصاديق مادي علت و معلول قابل شناخت حضوري نيستند، و از سوي ديگر فطري دانستن اعتقاد به رابطهٔ عليت در ميان ماديات به‌معناي اول هم قابل پذيرش نيست، ناچار چنين اعتقادي از نوعي استدلال سرچشمه مي‌گيرد كه در آغاز، نيمه‌آگاهانه و ارتكازي است و تدريجاً به‌صورت استدلال روشن منطقي درمي‌آيد، و چون اين اعتقاد قريب به بداهت است، مي‌توان آن را به يك معنا «فطري» ناميد.

براي بررسي ارزش اين اعتقاد بايد نخست، شكل دقيق اين قضيه را بيان كنيم، و سپس به تبيين منطقي آن بپردازيم.

ارزيابي اعتقاد مزبور

رابطهٔعليت درميان ماديات،درچند شكل قابل بيان است: يكي آنكه «موجودات مادي،

وابستگي‌هايي با يكديگر دارند». اين قضيه كه از نظر منطقي «قضيهٔ مهمله» ناميده مي‌شود، دلالتي بر كليت يا جزئيت اين رابطه ندارد؛ يعني مفادش اين نيست كه همهٔ ماديات داراي چنين رابطه‌اي با يكديگر هستند، يا تنها بعضي از آنها چنين ارتباطي را دارند، و قدر متيقن از آن، وجود رابطهٔ عليت در ميان بعضي از آنهاست و در واقع، ارزش آن در حد «موجبهٔ جزئيه» است، و در مقابل «سالبهٔ كليه» و نفي مطلق عليت در ميان ماديات قرار مي‌گيرد كه به اشاعره نسبت داده شده است.

شكل دوم اين است كه «هر موجود مادي، با موجود مادي ديگري رابطهٔ عليت دارد» و مفادش اين است كه هيچ موجود مادي يافت نمي‌شود كه يا علت و يا معلول براي موجود مادي ديگري نباشد. ولي احتمال اينكه يك يا چند موجود مادي تنها علت براي ساير پديده‌ها باشند و خودشان معلول موجود مادي ديگري نباشند (هر‌چند معلول ماوراء طبيعت باشند)، يا تنها معلول علت‌هاي مادي باشند و خودشان علت براي پديدهٔ مادي ديگري نباشند را نفي نمي‌كند.

و شكل سوم آن اين است كه «هر موجود مادي، علت مادي دارد»، و شكل چهارمش اين است كه «هر موجود مادي، علت براي موجودي مادي و معلول موجود مادي ديگري است» و لازمهٔ قضيهٔ سوم، نامتناهي بودن سلسلهٔ علل مادي از طرف آغاز، و لازمهٔ قضيهٔ چهارم، نامتناهي بودن آن از طرفين است.

در ميان اين قضايا، قضيهٔ اول، يقيني و نزديك به بديهي است و همان است كه مي‌توان آن را «فطري» ناميد. اما دربارهٔ ساير قضايا كمابيش گفت‌‌وگوها و اختلاف نظرهايي وجود دارد كه در كتب مفصل فلسفي در مباحث مختلفي مطرح شده است.

همان‌گونه كه اصل وجود ماديات بديهي و بي‌‌نياز از برهان نيست، وجود رابطهٔ عليت در ميان آنها هم بديهي نخواهدبود، و ارزش اعتقاد به آن نه در حد اعتقاد به اصل­ كلي عليت در شكل قضيهٔ حقيقيه است، و نه در حد اعتقاد به وجود رابطهٔ عليت در مطلق موجودات­كه بعضي از مصاديق آن با علم حضوري درك مي‌شود، بلكه ارزش ­منطقي آن

در مرتبهٔ ‌نظريات يقيني است كه از سويي مبتني بر اصل بديهي عليت، و از سوي ديگر مبتني بر مقدمات تجربي هستند؛ يعني بعد از اينكه وجود حقيقي براي موجودات مادي ثابت شد و شبهات ايده‌آليستي رد گرديد، آن‌گاه با كمك تجاربي كه ثابت مي‌كنند كه بعضي از پديده‌هاي مادي بدون بعضي ديگر تحقق نمي‌يابند، چنين نتيجه گرفته مي‌شود كه رابطهٔ عليت به‌معناي عام آن، يعني مطلق وابستگي (نه وابستگي مطلق)، در ميان موجودات مادي هم برقرار است و موجود مادي علاوه بر اينكه در اصل هستي نياز به علت هستي‌بخش دارد، تغييرات و دگرگوني‌هاي آن در گرو تحقق شرايطي است كه به‌وسيلهٔ موجودات مادي ديگر فراهم مي‌شود؛ شرايطي كه در واقع ماده را مستعد دريافت كمال وجودي جديدي مي‌سازد، هر‌چند كمال قبلي را از دست بدهد.

راه شناختن علت‌هاي مادي

همان‌گونه كه اشاره شد، براي شناختن مطلق علت و معلول راه‌هاي مختلفي وجود دارد، ولي راه شناختن علت و معلول‌هاي مادي، منحصر به برهان تجربي است، يعني برهاني كه در آن از مقدمات تجربي هم استفاده شده باشد.

گاهي چنين تصور مي‌شود كه مشاهدهٔ مكرر دو پديدهٔ متعاقب، دليل علت بودن پديدهٔ اول براي پديدهٔ دوم است؛ يعني براي اثبات عليت يك موجود مادي براي موجود ديگر، مقدمه‌اي از تجربه گرفته مي‌شود، به اين شكل: «اين پديده مكرراً متعاقب پديدهٔ ديگر به‌وجود مي‌آيد»، آن‌گاه مقدمهٔ ديگري به آن ضميمه مي‌شود كه «هر دو موجودي كه به اين صورت تحقق يابند، اولي علت دومي است» و نتيجه گرفته مي‌شود كه در مورد تجربه شده، پديدهٔ اول علت پديدهٔ دوم است. ولي چنان‌كه بارها اشاره شده، تقارن يا تعاقب اعم از عليت است و نمي‌توان آن را دليل قطعي بر عليت دانست؛ يعني كبراي اين قياس يقيني نيست و ازاين‌رو نمي‌توان نتيجهٔ آن را هم يقيني شمرد.

منطقيين ­در مقام ­بيان ­اعتبار قضاياي­ تجربي ­گفته‌‌اند كه ­تلازم­ دو پديده ­به ‌طور دائم ­يا

دراكثر موارد، نشانهٔ عليت­ و معلوليت ­آنهاست؛ زيرا تقارن ­دائمي ­يا اكثري­ به‌طوراتفاق ممكن نيست.

دربارهٔ اين بيان بايد گفت اولاً، اين قضيه كه امر اتفاقي، دائمي و اكثري نمي‌شود و به اصطلاح، قسر اكثري و دائمي محال است، احتياج به اثبات دارد و ثانياً، اثبات تلازم دائمي يا اكثري دو پديده، كاري قريب به محال است و هيچ آزمايشگري نمي‌تواند ادعا كند كه اكثر موارد تحقق دو پديده را آزمايش كرده است.

همچنين گاهي براي تتميم برهان، از قاعدهٔ ديگري استفاده مي‌شود كه دو چيز همانند، آثار همانندي خواهند داشت (حكم الأمثال في ما يجوز وما لا يجوز واحد). بنابراين هنگامي كه در موارد آزمايش‌شده پيدايش پديده‌اي را در شرايط خاصي ملاحظه كرديم، خواهيم دانست كه در موارد ديگري هم كه عيناً همين شرايط موجود باشد، پديدهٔ مزبور تحقق خواهد يافت و بدين‌ترتيب رابطهٔ عليت ميان آنها كشف مي‌شود، ولي اين قاعده هم چندان كارآيي عملي ندارد؛ زيرا اثبات همانندي كامل دو وضعيت كار آساني نيست.

به‌نظر مي‌رسد تنها راه استفاده از تجربه براي اثبات قطعي رابطهٔ عليت بين دو پديدهٔ معين، اين است كه شرايط تحقق يك پديده كنترل گردد و ملاحظه شود كه با تغيير كدام‌يك از عوامل و شرايط مضبوط، پديدهٔ مزبور دگرگون مي‌شود و با وجود چه شرايطي باقي مي‌ماند؛ مثلاً اگر در محيط كنترل شدهٔ آزمايشگاه ديديم كه فقط با اتصال دو سيم معيّن، لامپ برق روشن مي‌شود و با قطع آنها خاموش مي‌گردد، نتيجه مي‌گيريم كه اتصال مزبور، شرط پيدايش نور در لامپ (تبديل انرژي الكتريكي به انرژي نوراني) است و اگر شرايط دقيقاً كنترل شده باشد، انجام آزمايش براي يك‌بار هم كفايت مي‌كند، ولي چون كنترل دقيق شرايط كار آساني نيست، غالباً براي حصول اطمينان، از تكرار آزمايش استفاده مي‌شود.

ولي در عين حال، اثبات اينكه علت مؤثر در پيدايش پديده، همان عوامل شناخته شده در محيط آزمايشگاه است و هيچ عامل نامحسوس و ناشناختهٔ ديگري وجود ندارد، بسيار مشكل است. مشكل‌تر از آن، اثبات عامل انحصاري و جانشين‌ناپذير است؛ زيرا همواره

چنين احتمالي وجود دارد كه در شرايط ديگري پديدهٔ مورد نظر، عوامل ديگري تحقق يابد، چنان‌كه اكتشافات تازه‌به‌تازهٔ علوم فيزيك و شيمي چنين احتمالي را تأييد مي‌كند. به‌همين جهت است كه نتايج تجربه هيچ‌گاه ارزش بديهيات را نخواهد داشت، بلكه اساساً يقين مضاعف (اعتقاد جزمي كه خلاف آن محال باشد) را نيز به بار نمي‌آورد. ازاين‌رو دستاوردهاي علوم تجربي، هيچ‌گاه ارزش نتايج براهين عقلي محض را نخواهد داشت.

بايد خاطرنشان كنيم كه وجود احتمالات يادشده كه مانع از حصول يقين مضاعف نسبت به قوانين علوم تجربي مي‌شود، زياني به يقيني بودن رابطهٔ عليت در ميان موجودات مادي نمي‌زند؛ زيرا با آزمايش‌هاي ساده هم مي‌توان اثبات كرد كه با رفع بعضي از پديده‌ها، پديدهٔ ديگري مرتفع مي‌گردد و اين نشانهٔ آن است كه پديدهٔ اول، نوعي عليت ناقصه نسبت به پديده دوم دارد. چنان‌كه با غروب آفتاب، هوا تاريك مي‌شود و با نبودن آب، درخت مي‌خشكد و هزاران نمونهٔ ديگر كه در زندگي روزمرهٔ انسان پيوسته مشاهده مي‌شود. آنچه دشوار است تعيين دقيق همهٔ عوامل و شرايطي است كه در پيدايش يك پديدهٔ مادي مؤثرند، و در صورتي كه بتوان همهٔ آنها را دقيقاً تعيين كرد، لازمه‌اش نفي تأثير فاعل ماوراء طبيعي نيست؛ زيرا اجراي آزمايش در مورد چنين عاملي امكان‌پذير نيست و وجود و عدم آن را تنها با برهان عقلي خالص مي‌توان اثبات كرد.

خلاصه

1. علم به رابطهٔ عليت را چه در ميان ماديات و چه در غير آنها نمي‌توان فطري دانست؛ به اين معنا كه عقل انساني با آن سرشته شده است، ولي مي‌توان آن را فطري به‌معناي ارتكازي و قريب به بداهت به‌حساب آورد، چنان‌كه در مورد علم به واقعيات عيني گفته شد.

2. رابطهٔ عليت در ميان ماديات را در چند شكل مي‌توان بيان كرد، و شكل يقيني و قريب به بديهي آن اين است كه «موجودات مادي، وابستگي‌هايي با يكديگر دارند» كه قضيه‌اي مهمله است و ارزش آن در حد موجبهٔ جزئيه مي‌باشد و براي اثبات آن مي‌توان از مقدمات تجربي كمك گرفت.

3. گاهي تصور مي‌شود كه براي شناختن علت‌هاي مادي، به اين صورت مي‌توان استدلال كرد: اين پديده‌ها مكرراً متعاقب يكديگر به‌وجود آمده‌اند، و هر دو پديده‌اي كه به اين صورت تحقق يابند، اولي علت دومي مي‌باشد، ولي اين استدلال تمام نيست؛ زيرا تعاقب و تقارن، اعم از عليت است و به اصطلاح، كبراي قياس به‌صورت قضيهٔ كليه يقيني نيست.

4. گاهي به اين صورت استدلال مي‌شود كه اين دو پديده دائماً يا غالباً متلازم با يكديگرند و تلازم دائمي و اكثري، دليل عليت است؛ زيرا اتفاق دائمي و اكثري محال است، ولي اثبات صغراي اين قياس عملي نيست و كبراي آن هم احتياج به برهان دارد.

5. گاهي به‌صورت ديگر استدلال مي‌شود و آن اين است كه در موارد آزمايش شده، اين دو پديده متلازم‌اند و چون امور همانند آثار همانندي دارند، پس در موارد مشابه هم اين تلازم ثابت خواهد بود و تلازم دائمي، نشانهٔ رابطهٔ عليت است، ولي اثبات تشابه كامل بين چند وضعيت، بسيار دشوار است.

6. راه صحيح كشف عليت بين پديده‌ها، كنترل شرايط پيدايش هر پديده و تغيير دادن آنها و بررسي پي‌آمدهاي اين تغييرات است. به عبارت ديگر عليت را تنها از راه وضع و رفع مي‌توان شناخت.

7. اما نتيجهٔ يقيني اين‌گونه آزمايش‌ها، شناختن علل ناقصه است؛ يعني چيزهايي كه با رفع آنها معلول هم مرتفع مي‌شود، ولي شناختن مجموعهٔ عوامل و شرايطي كه در پيدايش پديده‌اي مؤثر هستند، به‌صورت يقيني مشكل است؛ زيرا احتمال تأثير امر ناشناخته و كنترل نشده‌اي را نمي‌توان نفي كرد. ازاين‌رو قوانين تجربي را نمي‌توان يقيني به تمام معناي كلمه دانست.

8. از سوي ديگر، كشف علت منحصره براي پيدايش پديده‌هاي مادي، به‌صورت يقيني از عهدهٔ تجربه برنمي‌آيد؛ زيرا راهي براي نفي جانشين آن در شرايط ديگري وجود ندارد.

9. به‌فرض اينكه مجموعهٔ عوامل و شرايط مادي لازم براي پيدايش يك پديده به‌صورت انحصاري هم قابل شناخت باشد، لازمهٔ آن نفي عامل ماوراء طبيعي نيست؛ زيرا چنين عاملي در دام تجربه نمي‌افتد و وجود و عدم آن را تنها به‌وسيلهٔ برهان عقلي مي‌توان اثبات كرد.

10. نارسايي‌هاي روش تجربي، مانع از حصول يقين به وجود رابطهٔ عليت در ميان ماديات نمي‌شود؛ زيرا اثبات علل ناقصه از راه تجربه ميسر است، و همين اندازه براي علم به وجود رابطهٔ عليت در ميان ماديات كفايت مي‌كند.

پرسش

1. چرا نمي‌توان علم به وجود رابطهٔ عليت را جزء سرشت عقل دانست؟

2. به چه معنا مي‌توان علم به رابطهٔ عليت را «فطري» ناميد؟

3. رابطهٔ عليت در ميان ماديات را به چه صورت‌هايي مي‌توان بيان كرد؟

4. كدام شكل از اين قضايا يقيني است؟

5. يقين مزبور از چه راهي حاصل مي‌شود؟

6. آيا تعاقب مكرر دو پديده را مي‌توان نشانهٔ عليت اولي براي دومي دانست؟

7. آيا از راه محال بودن اتفاق دائمي و اكثري مي‌توان قضيهٔ مزبور را اثبات كرد؟

8. آيا از راه تماثل آثار امثال مي‌توان آن را ثابت نمود؟

9. راه صحيح شناختن علت‌هاي مادي چيست؟

10. چرا نمي‌توان علت تامهٔ پديده‌هاي مادي را به‌وسيلهٔ تجربه شناخت؟

11. آيا تجربه مي‌تواند علت منحصره را كشف كند؟

12. چرا نارسايي‌هاي روش تجربي ضرري به يقيني بودن وجود رابطهٔ عليت در ميان ماديات نمي‌زند؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org