قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس شصت و هشتم

 

هدف آفرينش

 

 

·   مقدمه

·   هدف و علت غائي

·   يادآوري چند نكته

·   هدف‌داري خداي متعالي

 

 

 

 

مقدمه

يكي از مسائل مهم در فلسفهٔ الهي و كلام، مسئلهٔ هدف آفرينش است كه مورد بحث‌ها و اختلاف‌نظرهايي واقع شده است؛ از يك سوي، بعضي از صاحب‌نظران، هدف و علت غائي در افعال الهي را انكار كرده‌اند، و از سوي ديگر، كساني هدف الهي را سودرساندن به مخلوقات شمرده‌اند، و گروه سومي قائل به وحدت علت فاعلي و علت غائي در مجردات شده‌اند.

به‌طور كلي، در اين زمينه سخنان بسياري هست كه نقل و نقد آنها به درازا مي‌كشد. ازاين‌رو نخست مفهوم هدف و اصطلاحات فلسفي مشابه آن را بيان مي‌كنيم، و سپس به ذكر مقدماتي كه براي توضيح مسئله و رفع شبهات آن مفيد است مي‌پردازيم، و سرانجام معناي صحيح هدف‌داري الهي را بيان خواهيم كرد.

هدف و علت غائي

هدف كه در لغت به‌معناي نشانهٔ تير است، در محاورات عرفي به نتيجهٔ كار اختياري گفته مي‌شود كه فاعل مختار از آغاز در نظر مي‌گيرد و كار را براي رسيدن به آن انجام مي‌دهد، به‌طوري كه اگر نتيجهٔ كار منظور نباشد، كار انجام نمي‌گيرد.

نتيجهٔ كار از آن جهت كه منتهي‌اليه آن است، «غايت» و از آن جهت­ كه ­از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده است، «هدف و غرض» و از آن جهت كه مطلوبيت آن موجب تعلق ارادهٔ فاعل به انجام كار شده است، «علت غائي» ناميده مي‌شود، ولي ­آنچه در حقيقت مؤثر

در انجام كار مي‌باشد، علم و حب به نتيجه است، نه وجود خارجي آن، بلكه نتيجهٔ خارجي معلول كار است و نه علت آن.

واژهٔ «غايت» معمولاً به‌معناي منتهي‌اليه حركت به‌كار مي‌رود و نسبت بين موارد آن با موارد هدف، «عموم و خصوص من وجه» است؛ زيرا از يك سوي، در حركات طبيعي نمي‌توان هدفي را براي فاعل طبيعي آنها در نظر گرفت، ولي مفهوم غايت بر منتهي‌اليه آن صادق است، و از سوي ديگر در كارهاي ايجادي كه حركتي در كار نيست، هدف و علت غائي صدق مي‌كند، اما غايت به‌معناي منتهي‌اليه حركت جا ندارد. ولي گاهي غايت به‌معناي علت غائي به‌كار مي‌رود و در اينجاست كه بايد دقت كرد كه بين دو معناي آن خلط نگردد و احكام يكي به ديگري نسبت داده نشود.

رابطهٔ بين فاعل و فعل و نتيجهٔ آن، موضوع بحث‌هاي فلسفي متعددي واقع شده است كه بخشي از آنها را در درس سي و نهم بيان كرديم و اينك به بيان برخي از مطالبي كه ارتباط با موضوع بحث فعلي دارد و براي تبيين معناي صحيح هدف الهي از آفرينش مفيد است مي‌پردازيم:

يادآوري چند نكته

1. كارهاي اختياري انسان معمولاً به اين صورت انجام مي‌گيرد كه نخست تصوري از كار و نتيجهٔ آن پديد مي‌آيد و مقدميت كار براي حصول نتيجه و فايدهٔ مترتب بر آن مورد تصديق قرار مي‌گيرد، سپس شوق به خير و كمال و فايده‌اي كه مترتب بر كار مي‌شود در نفس حاصل، و در پرتو آن شوق به خود كار پديد مي‌آيد، و در صورت فراهم بودن شرايط و نبودن موانع، شخص تصميم بر انجام كار مي‌گيرد. در حقيقت، عامل اصلي و محرك واقعي براي انجام دادن كار، شوق به فايدهٔ آن است، و ازاين‌رو بايد علت غائي را همان شوق به‌حساب آورد و متعلق آن مجازاً و بالعرض، علت غائي ناميده مي‌شود.

ولي نبايد تصور كرد كه اين فرايند در هر كار اختياري ضرورت دارد، به‌طوري كه اگر

فاعلي فاقد علم حصولي و شوق نفساني بود، كارش اختياري نباشد يا علت غائي نداشته باشد، بلكه آنچه در هر كار اختياري ضرورت دارد، مطلق علم و حب است، خواه علم حضوري باشد يا حصولي، و خواه شوق زائد بر ذات باشد يا حبي كه عين ذات است.

بنابراين علت غائي در مجردات تام، همان حب به ذات خودشان است كه بالتبع به آثار ذات نيز تعلق مي‌گيرد، حبي كه عين ذات فاعل است.

ازاين‌رو در چنين مواردي مصداق علت فاعلي و علت غائي، ذات فاعل خواهد بود؛

2. چنان‌كه اشاره شد مطلوبيت فعل، تابع مطلوبيت خير و كمالي است كه بر آن مترتب مي‌شود و ازاين‌رو مطلوبيت هدف نسبت به مطلوبيت فعل، از اصالت برخوردار است و مطلوبيت فعل، فرعي و تَبَعي خواهد بود.

اما هدفي كه از انجام كاري در نظر گرفته مي‌شود، ممكن است خودش مقدمه‌اي براي رسيدن به هدف بالاتري باشد و مطلوبيت آن هم در شعاع مطلوبيت چيز ديگري شكل بگيرد، ولي سرانجام هر فاعلي هدف نهايي و اصيلي خواهد داشت كه اهداف متوسط و قريب و مقدمات و وسايل، در پرتو آن مطلوبيت مي‌يابند.

به هر حال، مطلوبيت فعل، فرعي و تبعي است، اما اصالت در اهداف، بستگي به‌نظر و نيت و انگيزهٔ فاعل دارد، به‌طوري كه ممكن است هدف معيّن براي يك فاعل، هدف متوسط، و براي فاعل ديگري هدف نهايي و اصيل باشد؛

3. مطلوبيت اصلي هدف و مطلوبيت فرعي فعل و وسيله، در نفوس به‌صورت شوق ظاهر مي‌گردد و متعلق آن، كمال مفقودي است كه در اثر فعل تحقق مي‌يابد. اما در مجردات تام كه همهٔ كمالات ممكن‌الحصول براي آنها بالفعل موجود است، خير و كمال مفقودي متصور نيست كه به‌وسيلهٔ فعل حاصل شود، و در واقع حب به كمال موجود است كه بالتبع به آثار آن تعلق مي‌گيرد و موجب افاضهٔ آن آثار، يعني انجام فعل ايجادي مي‌شود. پس مطلوبيت فعل مجردات هم فرعي و تَبَعي است، اما تابع كمال موجود است نه تابع مطلوبيت كمال مفقود؛

4. كارهايي كه انسان انجام مي‌دهدممكن است­آثارمتعددي داشته باشدكه همهٔ آنها

مورد توجه او قرار نگيرند و يا انگيزه‌‌اي براي دست‌يافتن به آنها نداشته باشد. ازاين‌رو معمولاً كار را براي رسيدن به يكي از آثار و نتايج انجام مي‌دهد، هر‌چند ممكن است كاري را براي چند هدف هم‌عرْض نيز انجام دهد.

اما در مورد مجرد تام، همهٔ آثار خيري كه بر كاري مترتب مي‌شود، مورد نظر و مطلوب اوست و هر‌چند مطلوبيت همهٔ آنها تابع مطلوبيت كمال موجود در خود اوست، ولي ممكن است در ميان مطلوب‌هاي بالتبَع، رابطهٔ اصالت و تَبعيت نسبي برقرار باشد، مثلاً هر‌چند وجود جهان و وجود انسان از آن جهت كه پرتوي از كمال الهي هستند براي خداي متعالي مطلوب بالتبَع مي‌باشند، اما چون انسان از كمالات بيشتر و بالاتري برخوردار است و پيدايش جهان، مقدمه‌اي براي پيدايش وي مي‌باشد، ازاين‌رو مي‌توان براي انسان مطلوبيت اصيلي نسبت به مطلوبيت جهان در نظر گرفت.

هدف‌داري خداي متعالي

با توجه به نكاتي كه بيان شد، روشن مي‌شود كه وجود علت غائي براي هر كار اختياري ضرورت دارد، خواه كار ايجادي باشد يا اِعدادي، و خواه كار دفعي باشد يا تدريجي، و خواه فاعليت فاعل بالقصد باشد يا بالرضا يا بالعنايه يا بالتجلي.

و علت غائي در حقيقت امري است در ذات فاعل، نه نتيجهٔ خارجي كار، و اطلاق علت غائي بر نتيجهٔ خارجي، اطلاقي مجازي و بالعرض است، به‌لحاظ اينكه محبت يا رضايت يا شوق فاعل، به حصول آن تعلق مي‌گيرد، و غايت بودن نتيجهٔ خارجي براي كارهاي اِعدادي و تدريجي، به‌معناي منتهي‌اليه حركت، ارتباطي با علت غائي ندارد و غايت بالذات حركت، غير از علت غائي بالذات است (دقت شود).

بنابراين افعال الهي هم از آن جهت كه اختياري هستند داراي علت غائي مي‌باشند، و منزه بودن ساحت الهي از علوم حصولي و شوق نفساني، مستلزم نفي علت غائي از ذات او نيست، چنان‌كه مستلزم نفي علم و حب از ذات مقدسش نمي‌باشد.

به ديگر سخن، نفي داعي و علت غائي زائد بر ذات از مجردات تام و فاعل‌هاي بالعنايه و بالرضا و بالتجلي، به‌معناي نفي مطلق هدف از ايشان و اختصاص دادن هدف به فاعل‌هاي بالقصد نيست، و هم‌چنان‌كه عقل مفاهيمي را كه از صفات كماليهٔ مخلوقات مي‌گيرد با تجريد از محدوديت‌ها و لوازم مادي و امكاني به‌عنوان صفات ثبوتيه به خداي متعالي نسبت مي‌دهد، همچنين حب به خير و كمال را بعد از تجريد از جهات نقص و امكان، براي ذات الهي اثبات مي‌كند و آن را علت غائي براي افعالش مي‌شمارد، و چون همهٔ صفات ذاتيهٔ الهي عين ذات مقدسش مي‌باشند، اين صفت هم كه علت غائي آفرينش و منشأ ارادهٔ فعليه به‌شمار مي‌رود، عين ذات وي مي‌باشد و در نتيجه، علت فاعلي و علت غائي براي افعال الهي، همان ذات مقدس او خواهد بود.

و همان‌گونه كه علم الهي بالاصاله به ذات مقدس خودش، و بالتبع به مخلوقاتش كه جلوه‌هايي از وجود او هستند با اختلاف مراتب و درجاتشان تعلق مي‌گيرد، حب الهي هم بالاصاله به ذات مقدس خودش و بالتَبع به خير و كمال مخلوقاتش تعلق مي‌گيرد، و در ميان خود آنها هم اصالت و تبعيت نسبي در محبوبيت و مطلوبيت وجود دارد؛ يعني حب الهي به مخلوقات، در درجهٔ اول به كامل‌ترين آنها كه نخستين مخلوق است تعلق مي‌گيرد و سپس به ساير مخلوقات، الاكمل فالاكمل. حتي در ميان ماديات و جسمانيات كه تشكيك خاصي ندارند، مي‌توان وجود كامل‌تر را هدف براي آفرينش ناقص‌تر شمرد و بالعكس جمادات را مقدمه‌اي براي پيدايش انسان به‌حساب آورد «خلق لكم ما في الارض جميعا»، و سرانجام حب به انسان كامل را علت غائي براي آفرينش جهان مادي دانست، و به اين معنا مي‌توان گفت كه خداي متعالي جهان مادي را براي تكامل موجودات جسماني و رسيدن آنها به خير و كمال واقعي خودشان آفريده است؛ زيرا هر موجودي كه داراي مراحل مختلفي از كمال و نقص است، كامل‌ترين مرحلهٔ آن اصالت نسبي در محبوبيت و مطلوبيت خواهد داشت، ولي لازمهٔ آن اين نيست كه موجودات ناقص‌تر يا مراحل ناقص‌تر از وجود يك موجود، هيچ مرتبه‌اي از مطلوبيت را نداشته باشند.

و به‌همين منوال مي‌توان اهدافي طولي براي آفرينش نوع انسان در نظر گرفت؛ يعني هدف نهايي، رسيدن به آخرين مراتب كمال و قرب الهي و بهره‌مندي از عالي‌ترين و پايدارترين فيض و رحمت و رضوان ابدي است، و هدف متوسط، تحقق عبادت و اطاعت از خداي متعالي است كه وسيله‌اي براي رسيدن به آن مقام عالي و هدف نهايي محسوب مي‌شود، و هدف قريب، فراهم شدن زمينه‌هاي مادي و اجتماعي و تحقق شناخت‌هاي لازم براي انتخاب آزادانهٔ راه راست زندگي و گسترش خداپرستي در جامعه است.

ازاين‌رو در قرآن كريم بعد از تأكيد بر اينكه آفرينش جهان و انسان باطل و بيهوده نيست و داراي هدف حكيمانه مي‌باشد،(1) از يك سوي، هدف از آفرينش جهان را فراهم شدن زمينهٔ آزمايش و انتخاب آزاد براي انسان معرفي كرده است،(2) و از سوي ديگر، هدف از آفرينش انسان را پرستش خداي متعالي قلمداد نموده،(3) و سرانجام هدف نهايي را جوار رحمت الهي و بهره‌مندي از فوز و فلاح و سعادت ابدي دانسته است.(4)

باتوجه به آنچه گفته شدمي‌توان راه جمعي بين اقوال سه‌گانهٔيادشده درنظر گرفت؛يعني منظوركساني كه علت غائي رافقط ذات مقدس الهي دانسته‌اند،اين است كه مطلوب ذاتي وبالاصاله براي خداي متعالي چيزي جزذات مقدسش كه خيرمطلق وداراي كمالات بي‌نهايت است نمي‌باشد،ومنظوركساني­كه­علت­غائي­راازافعال­الهي نفي كرده‌اند اين است كه­داعي زائدبرذات نداردوفاعليت وي ازقبيل­فاعليت­بالقصد نيست، و منظور كساني كه علت غائي و هدف از آفرينش را سود رساندن به مخلوقات يا به كمال رسيدن آنها قلمداد كرده‌اند، اين است كه خواسته‌اند هدف فرعي و تبَعي را


1. ر.ك: آل عمران(3)، 191؛ ص(38)، 27؛ انبياء(21)، 16ـ17؛ دخان(44)، 38ـ39؛ جاثيه(45)، 22؛ ابراهيم(14)، 19؛ حجر(15)، 85؛ نحل(16)، 3؛ عنكبوت(29)، 44؛ روم(30)، 8؛ مؤمنون(23)، 115.

2. ر.ك: هود(11)، 7؛ ملك(67)، 2؛ كهف(18)، 7.

3. ر.ك: ذاريات(51)، 56؛ يس(36)، 61.

4. ر.ك: هود(11)، 108 و 119؛ جاثيه(45)، 23؛ آل عمران(3)، 15؛ توبه(9)، 72.

بيان كنند، و حاصل آنكه براي هريك از دو قول ديگر مي‌توان تأويل صحيحي در نظر گرفت كه منافاتي با قول مورد قبول نداشته باشد.

نكته‌اي را كه بايد در پايان اين درس خاطرنشان كنيم اين است كه در مباحث اراده و حكمت و هدف آفرينش، تكيه بر جهت خير و كمال مخلوقات بود، و از اين جهت سؤالي پديد مي‌آيد كه شرور و نقايص آنها را چگونه بايد توجيه كرد؟ پاسخ اين سؤال در آخرين درس از اين بخش داده خواهد شد.

خلاصه

1. نتيجهٔ كار اختياري از آن جهت كه منتهي‌اليه آن است، «غايت» و از آن جهت كه از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده است، «هدف و غرض» و از آن جهت كه مطلوبيت آن علت انجام كار شده است، «علت غائي» ناميده مي‌شود.

2. نسبت بين موارد غايت (به‌معناي منتهي‌اليه حركت) با موارد هدف، عموم و خصوص من وجه است. ولي گاهي واژهٔ غايت به‌جاي علت غائي نيز به‌كار مي‌رود.

3. علت غائي كه موجب تعلق ارادهٔ فاعل به انجام كار خاصي مي‌شود، در افعال انساني همان شوق به حصول نتيجهٔ كار است، ولي مي‌توان مفهوم تجريدشده‌اي را در نظر گرفت كه در مجردات تام نيز صادق باشد، مانند مفهوم محبوبيت و مطلوبيت.

4. مطلوبيت كاري كه از نفوس متعلق به ماده سرمي‌زند، تابع مطلوبيت نتيجه‌‌اي است كه بر آن مترتب مي‌شود، اما در افعال مجردات، مطلوبيت فعل تابع محبوبيت كمالي است كه در ذات ايشان وجود دارد و منشأ صدور فعل مي‌گردد، و به هر حال، مطلوبيت فعل، فرعي و تبَعي است.

5. ممكن است يك فعل اختياري، چند هدف طولي داشته باشد، و هدف نهايي و اصلي هر فاعلي همان است كه بالاصاله مورد توجه و محبت و شوق او قرار گرفته است و مطلوبيت اهداف ديگر و همچنين مطلوبيت مقدمات و وسايل كار، در شعاع هدف نهايي حاصل مي‌شود.

6. همچنين ممكن است يك فعل اختياري چند هدف عرْضي داشته باشد، ولي معمولاً انسان يكي از آثار مطلوب كار را مورد توجه قرار مي‌دهد، و يا به ساير آثار توجهي ندارد، يا انگيزه‌اي براي دستيابي به آنها ندارد، چنان‌كه ممكن است در اثر ضعف بينش و همت، انگيزهٔ رسيدن به اهداف نهايي را نداشته باشد و آنچه براي فاعل‌هاي بلندهمت، هدف متوسط است، براي فاعل ديگري هدف نهايي باشد؛ به‌خلاف مجردات تام كه به همهٔ اهداف طولي و عرْضي توجه دارند و هركدام از آنها به‌حسب مرتبهٔ كمالشان مطلوبيتي خواهد داشت.

7. علت غائي براي هر كار اختياري ضرورت دارد، و حقيقت آن محبت يا شوقي است كه در درون فاعل مختار وجود دارد و علت غائي ناميدن نتيجهٔ كار به اين لحاظ است كه محبت و شوق فاعل به حصول آن تعلق مي‌گيرد.

8. افعال الهي نيز از اين قاعده مستثني نيست و هر‌چند ذات مقدس الهي از شوق نفساني و داعي زائد بر ذات منزه است، اما حب به كمال و خير كه بالاصاله به ذات خودش و بالتبَع به آثار وي تعلق مي‌گيرد، علت غائي براي همهٔ افعال اوست و اين صفت نيز مانند ساير صفات ذاتيه، عين ذات مقدسش مي‌باشد.

9. محبوبيت خير و كمال همهٔ مخلوقات در يك مرتبه نيست؛ از طرفي هر معلولي در سايهٔ علت فاعليش مطلوبيت مي‌يابد، و از طرف ديگر در ميان معلولات هم‌عرْض و متزاحم، هركدام داراي كمال بيشتري باشد از اصالت نسبي در مطلوبيت برخوردار خواهد بود.

10. در موجودات مادي كه داراي تكامل تدريجي هستند، مي‌توان مراحل نقص را مقدمه‌اي براي مرحلهٔ كمال آنها دانست و هدف از آفرينش آنها را در جهان مادي، رسيدن به مرحلهٔ كمالشان قلمداد كرد. همچنين هر موجود مادي كه نسبت به موجود ديگري ناقص‌تر باشد و بتواند زمينهٔ پيدايش يا رشد و تكامل آن را فراهم كند، جنبهٔ مقدميتي نسبت به آن خواهد داشت، چنان‌كه موجود كامل‌تر، از نوعي اصالت نسبت به آن برخوردار خواهد بود. بر اين اساس، مي‌توان پيدايش نوع انسان را هدفي براي آفرينش جهان مادي، و پيدايش انسان كامل را هدف آفرينش نوع انسان به‌حساب آورد، چنان‌كه از آيات كريمهٔ قرآن نيز استفاده مي‌شود.

11. قول كساني كه علت غائي را از افعال الهي نفي كرده‌اند (مانند شيخ اشراق)، مي‌توان به اين صورت تأويل كرد كه منظور ايشان نفي هدف ذاتي زائد بر ذات بوده است.

12. نيز قول كساني كه هدف آفرينش را سودرساندن يا تكامل مخلوقات شمرده‌اند، مي‌توان حمل بر اهداف تبَعي نمود.

پرسش

1. معناي هدف و غايت و علت غايي و نسبت بين موارد آنها را بيان كنيد.

2. علت غائي در افعال اختياري انسان چيست؟ و چگونه مي‌توان مفهوم آن را تجريد كرد، به‌گونه‌اي كه قابل صدق بر مجردات تام هم باشد؟

3. حقيقت علت غائي كدام است؟ و به چه لحاظ نتيجهٔ خارجي كار، علت غائي ناميده مي‌شود؟

4. مطلوبيت كار اختياري در افعال ذوي‌النفوس و مجردات تام تابع چيست؟

5. اهداف طولي و عرضي را بيان كنيد و توضيح دهيد كه آيا هدف بودن همهٔ آنها براي هر فاعل مختاري ضرورت دارد يا نه؟

6. هدف و علت غائي در مورد افعال الهي چيست؟ و آيا لازمهٔ اثبات آن، قائل شدن به داعي زائد بر ذات و عروض اعراض بر ذات الهي، يا نياز او به خير و كمال مخلوقات است؟

7. اقوال سه‌گانهٔ يادشده در اين مسئله و راه جمع بين آنها را بيان كنيد.

8. به چه معنا مي‌توان گفت كه هدف از افعال الهي سود رساندن به مخلوقات يا به كمال رسيدن آنهاست؟

9. به چه معنا مي‌توان آفرينش بعضي از مخلوقات را هدف براي آفرينش بعضي ديگر به‌حساب آورد؟

10. چگونه مي‌توان اهداف آفرينش جهان و انسان را در يك سلسلهٔ طولي بيان كرد؟

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org