فصل چهارم
مسائل متفرقه
استقلال زن در ايمان و كفر
كنترل غريزه جنسى
اخلاق زنان
احكام ويژه زنان پيامبر
زنگرايى در جهان معاصر
آثار و نتايج نهضتهاى دفاع از حقوق زن
استقلال زن در ايمان و كفر
در خانواده، آيا هر يك از مرد و زن در ايمان و كفر مستقلّ است يا آنان در اين مسأله وابسته و تابع يكديگرند؟
چنانكه از آيات قرآن به دست مىآيد، در ايمان و كفر، سرنوشت زن و مرد لزوماً وابسته به يكديگر نيست؛ بلكه هر يك به اراده و اختيار خود عمل مىكنند؛ همانگونه كه فرزندان نيز در اين امر مستقل هستند. در يك خانواده ممكن است زن و شوهر، هر دو صالح يا فاسد باشند و ممكن است در دو جهت گوناگون سير كنند و زن صالح باشد و مرد فاسد يا به عكس.(1) اين چهار حالت، هم امكان دارد؛ هم واقع شده و هم در قرآن نمونههايى از آن ذكر شده است.
آدم و حوّا، ابراهيم و ساره، زكريا و همسرش، عمران و همسرش (پدر و مادر حضرت مريم(عليها السلام)) و موسى و دختر شعيب، نمونههايى هستند كه هر دو صالحند.(2)
ابولهب و زنش، نمونه زنان و شوهرانى هستند كه هر دو فاسدند.(3)
فرعون و زنش نمونه زنان و شوهرانى هستند كه راه جدا مىپيمايند؛ زن رو به نيكى و مرد رو به بدى دارد.(4)
برعكس، نوح ولوط و همسرانشان نمونههايى هستند كه زن، فاسد، و مرد صالح است.(5)
از امكان و وقوع اين حالات چهارگانه مىآموزيم كه زن از لحاظ روحى و معنوى، به هيچ مردى حتّى شوهرِ خود وابسته نيست. او مىتواند همچون آسيه (زن فرعون) در ناپاكترين محيطها به سر بَرد و با اين همه، پاك و منزّه بماند و مىتواند مانند همسرانِ نوح و لوط، در مقدّسترين خانهها و در پيوند با قدسىترين انسانها زندگى كند؛ ولى خود در منجلاب گناه غوطهور باشد.
1. ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 207.
2. ر.ك: بقره (2)، 35 و 36؛ آل عمران (3)، 35 و 36 و 40؛ هود (11)، 71ـ73؛ قصص (28)، 23ـ28.
3. مَسَد (111)، 3ـ5.
4. تحريم، (66)، 11.
5. تحريم (66)، 10.
كنترل غريزه جنسى
غريزه جنسى يكى از غرايز طبيعى انسان است. آيا ارضاى اين غريزه از ديد قرآن و اسلام به هر نحوى آزاد است يا محدوديّت دارد؟ محدوديتهاى اِعمال غريزه جنسى چيست؟
(1) يكى از راههاى لذّت بردن انسان، علاقه به همسر و ارضاى غريزه جنسى است. اصل وجود اين ميل همانند ميلها و كششهاى درونى ديگر، امرى فطرى و لازمه ساختمان روح انسان است و خود به خود نه ارزش اخلاقى مثبت دارد و نه منفى؛ بلكه بايد ديد كيفيّت و كميّت ارضاى اين ميل و جهتِ اعمال آن چيست؛ البتّه از نظر فلسفى، هر چيزى كه بهرهاى از وجود داشته باشد ( خواه اختيارى يا غيراختيارى) فىنفسه خير است؛ ولى خير فلسفى با اصطلاح خير اخلاقى تفاوت دارد.
از آيات شريفه قرآن استفاده مىشود كه اين دو جنسِ مخالف، براى هم و مكمّل يكديگر آفريده شدهاند و مقتضاى فطرت انسان اين است كه هريك از اين دو، به جنس مخالفِ خود گرايش داشته باشد و او را منشأ آرامش خويش قرار دهد و به گونهاى كامجويى كند كه هم سبب توليد نسل شود و هم مفسدهاى بر آن بار نشود.
از ديد اسلام، اِعمال اين غريزه در صورتى ارزش منفى ندارد كه سه نوع محدوديت رعايت شود:
أ. محدوديّت فطرى: از ديد قرآن كريم، گرايش به جنس موافق بر خلاف فطرت و نظام آفرينش است و نوعى انحراف در ميل جنسى به شمار مىرود؛ بنابراين اگر كسانى در مقام ارضاى غريزه جنسى از مسير طبيعى منحرف بشوند و راه ديگرى در پيش بگيرند، ارضاى غريزه جنسى به اين صورت داراى ارزش منفى است و آنان از صراط مستقيم و راه فطرت منحرف شدهاند.
در قرآن كريم، دستكم در سه مورد، ضمنِ بيان داستان قوم لوط كه به همجنس بازى معروف هستند، بر زشتى اين عمل و انحراف آن از مسير فطرت تأكيد شده است.
در يكى از اين آيات آمده است:
1 ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 239.
وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ؛(1) و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مىكنيد؟! [به واقع ]شما قوم تجاوزگرى هستيد!
در اين آيه آمده است: «ما خَلَقَ لَكُم»؛ يعنى همسران، زوجها و جنس مخالف شما را براى شما آفريدهاند؛ بنابراين، گرايش مرد به مرد، و زن به زن برخلاف آفرينش الاهى است. در آيه 80 و 81 سوره اعراف، از اين عمل به «فاحِشَة» و «اسراف» ياد مىشود.(2)
ب. محدوديت اجتماعى: آنچه در ارضاى خواستهها و تمايلها، منشأ ارزشِ منفى مىشود، تزاحمى است كه با بعضى از خواستههاى ديگر مىيابد، و با ارزيابى و كسر و انكسارِ اين خواستهها، حدّ و مرز هريك از غرايز روشن خواهد شد.
در بعضى از موارد، انسان از طريق ادراكهاى عادى و عقلايى خود مىتواند آن را كشف كند و مرز هريك از آنها را بشناسد؛ ولى در بيشتر موارد به لحاظ آنكه احاطهاى بر موارد تزاحم و تأثير سوء آن نداريم نمىتوانيم مواردش را به دقّت تعيين كنيم و اينجا است كه وحى، نقش تعيينكننده خود را ايفا مىكند؛ ولى به هرحال، منشأ اصلى، همان تزاحمها است.
مصالح اجتماعى انسان اقتضا دارد كه زندگى وى به صورت خانوادهاى و در قالب ازدواج باشد. روابط زن و مرد بايد تحت كنترل و معيارهاى خاصّى قرار گيرد و همسر انسان نيز بايد جنبه اختصاصى داشته باشد كه در اين صورت، سبب مصالح متعدّد و نفىِ زيانهاى بزرگى خواهد بود.
از جمله مصالح اجتماعى آن است كه بايد با تشكيل خانواده، نسل انسان حفظ شود؛ سپس بسيارى از مسائل اجتماعى و حقوقى مانند ارث، انفاق، تربيت و ديگر مسؤوليتهايى كه پدر و مادر در برابر فرزند خويش دارند يا مهريّه، نفقه، تمتّع، اطاعت و مسؤوليتهايى كه هريك از دو همسر برابر يكديگر دارند، بر تشكيل خانواده و حفظ نسل بار خواهد شد. لازم است همه اين مسؤوليتها به دقّت رعايت شود تا جامعه، جامعهاى انسانى باشد و زمينه رشد عواطف، فضايل انسانى، عشق، ايثار و پاكى در آن فراهم شود و متقابلا زمينههاى رشدِ فساد و تباهى و بيمارىهاى جسمى و روانى و نابودى عواطف انسانى و سقوط در زندگى حيوانى از
1. شعراء (26)، 166.
2. همچنين ر.ك: نمل (27)، 55.
بين برود. شرايط گوناگون ازدواج شرعى و حدود آن را قوانين الاهى تعيين مىكند كه در رسالههاى فقهى آمده است.
در باره اين نوع محدوديت هم فقط يكى از آيات مربوط به آن را ذكر مىكنيم:
وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ؛(1)[ خداوند، ضمن اوصاف مؤمنان مىفرمايد] و آنان كه دامان خود را [از آلوده شدن به بىعفّتى ]حفظ مىكنند * فقط آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند * پس كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند!
ج. محدوديت شرعى و اخلاقى: گاهى محدوديت فطرى و اجتماعى وجود ندارد و در اصل ازدواج و زناشويى با جنس مخالف، ايرادى نيست؛ امّا حالتها و عوارضى وجود دارد كه منشأ ارزش منفى مىشود. در باره ازدواج با جنس مخالف، محدوديتهايى مثل حرمت نكاح با محارم، و در باره لذّت جنسى هم محدوديتهايى مانند زمان عادت ماهانه در مورد همسر قانونى و شرعى وجود دارد.
تفصيل اين احكام و جزئيّات آن در رسالههاى عمليّه مراجع عظام آمده است كه در اينجا مجال ذكر آن نيست و خواننده را به منابع موجود ارجاع مىدهيم.(2)
اخلاق زنان
در قرآن، سفارشهايى درباره اخلاق زن آمده است. مهمترين دستورهاى قرآن به زنان چيست؟
(3) نخستين سفارش قرآن به خانمها، رعايت حجاب است كه در چند آيه مطرح شده است:
در آيه 31 سوره نور، مىخوانيم:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ
1. مؤمنون (23)، 5ـ7.
2. برگرفته از جلد دوم اخلاق در قرآن، محمدتقى مصباح يزدى، بخش غريزه جنسى ازدواج.
3 ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 88.
أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ و به زنان با ايمان بگو: چشم هاى خود را [از نگاه هوسآلود] فروگيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را به جز آن مقدار كه نمايان است، آشكار نسازند و [اطراف] روسرىهاى خود را بر سينه خود بيفكنند [تا گردن و سينه با آن پوشانده شود] و زينت خود را آشكار نسازند، مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدرشوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسرانِ خواهرانشان يا زنانِ هم كيششان يا بردگانشان [= كنيزانشان]، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند، و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينتِ پنهانشان دانسته شود [و صداى خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد] و اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد تا رستگار شويد.
همچنين در آيه 59 سوره احزاب آمده است:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنانِ مؤمنان بگو: جلباب هاى خود [= روسرىهاى بلند] را بر خويش فرو افكنند، و اين كار، براى اينكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است [و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده، توبه كنند]. خداوند، همواره آمرزنده رحيم است.
آيه پيشين شامل سفارشهايى به خانمها در باره رعايتِ حجاب بود؛ امّا در همين زمينه، خداوند به مردان نيز توصيههايى كرده است تا حرمتِ خانمها به ويژه زنان پيامبر را پاس دارند:
وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ...؛(1) و
1. احزاب (33)، 53.
هنگامى كه چيزى از وسايل زندگى را [به صورت عاريت] از آنان [= همسران پيامبر] مىخواهيد، از پشت پرده بخواهيد. اين كار براى پاكىِ دلهاى شما و آنها بهتر است.
دو آيه اخير، درباره همسران پيامبر نازل شده است؛ امّا هيچكدام ويژه آنها نيست. حجاب ميان همه زنان مسلمان مشترك است و در ضمن، جمله «ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن» در آيه اخير علّت حكم را بيان مىكند و مىتوان آن را درباره همه زنها تعميم داد؛ بنابراين، آيه شريفه، مرد مسلمان را نيز به رعايت احترامِ حجابِ همه خانمهاى اجنبى، موظّف كرده است.
دومين توصيه به خانمها اين است كه با مرد اجنبى كمتر اختلاط داشته باشند؛ البتّه اگر زن با رعايت حدود حجاب شرعى در بازار رفت و آمد كرد، از نظر قانونى قابلِ تعقيب نيست، مگر اينكه به فساد و فحشا كشيده شود؛ امّا از نظر اخلاقى، زن مسلمان موظّف است خود را از مرد اجنبى دور نگه دارد و بكوشد تا كارش در محيط خانه باشد.
گاهى ممكن است وضع خاصّى پيش آيد و مصالح اجتماعى و سياسى، اقتضاى شركت زنان در اجتماع را داشته باشد كه در اين صورت نيز تا حدّ ممكن، بايد اجتماع زنان از مردها جدا باشد. اختلاط زن و مرد اجنبى ـ به ويژه اگر زن آرايش كرده باشد ـ از نظر اسلام ارزش اخلاقى منفى دارد. قرآن كريم مىفرمايد:
وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى...؛(1) و در خانههاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليتِ نخستين [با آرايش ميان مردم] ظاهر نشويد.
سومين سفارش به خانمها، رعايت حيا است. حيا به اين معنا است كه انسان به سببب ترس از آلوده شدن به گناه، خود را از مظانِّ آلودگى به گناه دور بدارد؛ بنابراين، هرگونه كمرويى يا ضعف نفس را نمىتوان حيا ناميد.
قرآن كريم، در داستان دختران شعيب مىگويد:
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِي عَلَى اسْتِحْياء...؛(2) يكى از آن دو [دختر ]به سراغ او [= حضرت موسى(عليه السلام) ]آمد؛ در حالى كه با نهايتِ حيا گام برمىداشت.
از اين آيه استفاده مىشود كه حيا براى زن، ارزش اخلاقى ويژه دارد.
1. احزاب (33)، 33.
2. قصص (28)، 25.
سفارش چهارم به خانمها آن است كه هنگام سخن گفتن با مردان، وقار و متانت را رعايت كنند و كيفيّتِ سخن گفتنشان به گونهاى نباشد كه هوس آنان را برانگيزد. خداوند در اينباره مىفرمايد:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً؛(1) پس به گونهاى هوسانگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد.
مخاطب اين آيه، همسران پيامبر هستند؛ امّا به طور مسلّم اين يك سفارش اخلاقى است كه رعايت آن براى هر زن مسلمانى رجحان اخلاقى دارد.
احكام ويژه زنان پيامبر
درباره پيامبر اسلام و زنان ايشان در قرآن احكام ويژهاى آمده است. اين احكام و حكمت آنها چيست؟
(2) پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) به دليل شخصيّت بىنظيرى كه در عالم آفرينش دارد و براساس مصالحى كه ما از آن بىخبريم و خداى متعالى مىداند، داراى يك رشته حقوق و تكاليف فردى، خانوادگى و اجتماعى بود كه به حضرت اختصاص داشت و هيچ يك از مسلمانان با وى در آن موارد شريك نبود. بعضى از اين موارد در آيات قرآن آمده، و به زنان پيامبر ناظر است؛ از جمله:
أ. هريك از زنان وى كه كار زشت مسلّمى را انجام دهد، عذابش دو برابر خواهد بود. (احزاب،30)
ب. هر كدام از زنان او كه فرمانبر خداى متعالى و پيامبر باشد و كارى شايسته كند، پاداشش دو برابر است. (احزاب، 31)
ج. زنان مىتوانند خود را به پيامبر هبه كنند و به كسى غير از پيامبر(صلى الله عليه وآله) جايز نيست.(احزاب، 50)
د. براى هيچ كس غير از او، داشتنِ بيش از چهار همسر دائم (در يك زمان) جايز نيست. (احزاب، 52)
1. احزاب (33)، 32.
2 ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 211.
هـ.(1)از مجموعه اين احكام ويژه به دست مىآيد كه نبىّ گرامى اسلام، موقعيّت ممتازى در پيشگاه الاهى دارد كه براساس آن ويژگىها، به نبوّت و رسالت رسيده و بر او وحى نازل شده است و تكليف بزرگ هدايت بشر بر دوش وى گذاشته شده، و از سوى ديگر، حقوق و امتيازهاى خاصّى نيز براى حضرت قرار داده شده است. آنچه بدان يقين داريم، اين است كه خداوند، حكيم و عليم است، و كارهاى الاهى و احكام آسمانى هيچ يك بدون مصلحت نيست؛ امّا آن حكمتها دقيقاً چيست، خبر نداريم؛ واللّه العالم.
زنگرايى در جهان معاصر
عوامل پديد آمدن و رشد نهضتهاى دفاع از زن در جهان معاصر، به ويژه در كشورهاى غربى چيست؟
(2) در اين زمينه، پژوهشگران تحقيقهايى كرده، و عواملى را بر شمردهاند. به طور خلاصه مىتوان گفت: سه عامل اساسى در به پديدآمدن و رشد نهضتهاى دفاع از حقوق زن بيشترين تأثير را داشته است:
1. هوسرانى و شهوتطلبىِ مردان: شكّى نيست كه در هر يك از جوامع و فرهنگهاى بشرى و به ويژه در نظامهاى دينى، زنان كم و بيش قيد و بندهايى از قبيل «حجاب» داشتهاند. مردان شهوت پرست در صدد برآمدند تا با عناوين فريبندهاى چون «حقوق زن» و «آزادى زنان» آنان را از آن قيد و بندها رها سازند و از خانهها بيرون بكشند و بدين ترتيب، به ارضاى هرچه بيشتر شهوتهاى حيوانى خود بپردازند.
2. بهرهكشى اقتصادى از زنان: پس از صنعتى شدن كشورهاى غربى، سرمايهداران و كارفرمايان به جست و جوى نيروى كار ارزان برخاستند و چون زنان تا آن زمان و در آن ممالك، درآمدى نداشته، به طور طبيعى مىپذيرفتند كه مزدى كمتر از مردان به آنان بپردازند، كارخانهداران در صدد سوءاستفاده از اين وضع برآمدند. شعارهايى از قبيل: «زنان بايد آزاد باشند؛ در چهارديوارى خانه محصور نمانند؛ استقلال اقتصادى داشته باشند و در صحنههاى
1. حقوق و تكاليف اختصاصى ديگرى نيز وجود دارد كه برخى از آنها در قرآن آمده است. ر.ك: احزاب (33)، 28ـ35 و 50ـ53.
2 ر.ك: محمّد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس 206.
اجتماعى به كار و سازندگى مشغول شوند»، دستاويز خوبى براى كارخانهداران بود تا به اين وسايل بتوانند زنان را به محيط كارخانهها بكشانند و از آنان بهرهبردارى اقتصادى كنند.
3. استفاده از آراى سياسى زنان: در نظامهاى مردمسالار (دموكراتيك) كه مدّعىِ اتّكاى حكومت بر آراى مردمند، جاهطلبان و شيفتگان قدرت، چون زنان را انعطافپذيرتر و تأثير تبليغها را در آنان بيشتر مىيافتند و از طرفى نيازمند آراى بيشترى بودند، كوشيدند تا آنان را به ميدان اجتماع و سياست وارد كنند و با فريفتن و تحت تأثير قرار دادنِ آنان، آراى بيشترى به دست آورند و بر اريكه قدرت تكيه زنند.
آثار و نتايج نهضتهاى دفاع از حقوق زن
آيا نهضتهاى دفاع از حقوق زن در جهان معاصر تاكنون موفّق بودهاند يا خير؟ نتايج حاصل از اين حركتها تا چه حد به نفع زنان بوده است؟
(1) متأسّفانه بايد پذيرفت كه نتايج بهدست آمده از نهضتهاى دفاع از حقوق زن در قرن اخير، منفى بوده و ضررهاى بزرگى نيز براى قشر زن و حتّى بشر داشته است. اين نظرى است كه بيشتر محقّقان و متفكّران غربى هم آن را باور دارند. در اينجا به برخى از پيامدهاى سوء اينگونه حركتها اشاره مىكنيم:
أ. زنان كرامت خود را از دست داده، به ابتذال كشيده شدند و به صورت ابزار هوسرانىهاى مردان درآمدند. اين ابتذال تا بدانجا كشيده شده است كه به جاى آن كه مردان در طلبِ زنان باشند و به خواستگارى ايشان بروند، زنان در پى مردان مىافتند و خود را بر آنان عرضه مىكنند.
ب. در دسترس بودن بيش از حدّ زنان و رفتار غير طبيعى آنان، سبب شده كه مردان كمكم از آنان رويگردان، و حتّى متنفر شوند و اين امر باعث شده است تا مردها براى ارضاى غريزه جنسى خود، به همجنسان خود روى آورند. سردى و بىمهرى مردان نيز زنان را واداشته است كه عطش جنسى خود را با همجنسان خود فرو بنشانند. رواج همجنسبازى در كشورهاى غربى، به طور عمده معلول همين علّت است و خود، علّتِ بسيارى از بيمارىهاى جسمى و روانى شده است؛ به گونهاى كه امروزه، اين پديده يكى از مشكلهاى بزرگى است كه تمدّن غرب با آن دست به گريبان است.
1. ر. ك: همان.
ج. كار كردن زنان در بيرون از خانه، مانع از آن شد كه بتوانند به كارهاى خانه چنانكه بايد و شايد رسيدگى كنند و همين ضعف، سبب بروز اختلافهاى خانوادگى شد. از طرفى، استقلال اقتصادى و داشتن درآمد هم سبب جسورتر شدن زنان شد و بيم آنان را از متاركه و طلاق كاهش داد؛ در نتيجه، دامنه نزاعهاى خانوادگى گسترش يافت. ناگفته پيدا است كه پيامد تشديد اين گونه اختلافها، در غالب موارد چيزى جز طلاق و جدايى زن و شوهر نيست.
د. يكى از نتايج نهضتهاى طرفدار زنان، منع تعدّد زوجها بود. گفتند و نوشتند كه بيش از يك زن داشتن، بىحرمتى به شخصيت زنان و سبب تضييع حقوق آنان است؛ پس نبايد به مرد اجازه داد كه همسر ديگرى برگزيند. نتيجه ديگر، منع ازدواج موقّت بود كه آن هم با استدلالهايى مشابه به كرسى نشست. از دست به دستِ هم دادنِ چند عاملِ همجنسبازى، ازدياد طلاق، ممنوعيّت چند همسرى و منع نكاح موقّت، آنچه حاصل شد، فقط افزايش سريع تعداد دختران شوهر نكرده و زنان بيوه بود. اين امر در كشورهايى كه به جنگهاى شديد داخلى يا برون مرزى مبتلا مىشدند و تعداد فراوانى از مردانِ خود را از دست مىدادند، شكل مصيبتبارتر و چاره ناپذيرترى به خود مىگرفت و از صورت امر موقّت و گذرا خارج مىشد.
هـ. مردان كه از چند همسرى و نكاح موقّت به شدّت منع شده بودند، وقتى با يك زن، غريزه جنسى خود را اشباع شده نمىيافتند، چارهاى جز رفيقهبازى نمىديدند؛ از همين رو، ارتباطهاى نامشروع جنسى با دختران و زنان بىشوهر و حتّى زنان شوهردار رايج شد. تحقيقهاى آمارى خود غربيان، بيانگر اين واقعيت دردآور است كه اكثريّت قريب به اتّفاق مردان، در جوامع غربى، به يگانه زن قانونى خود بسنده نمىكنند و با دختران و زنان ديگر سر و سرّى دارند.
و. ارتباطهاى جنسى نامشروع، سبب گسيختگى علايق خانوادگى، فروپاشى و انهدام كانون گرم خانواده و پيدايش اطفال نامشروع و بىسرپرست مىشود.
آشفتگىهاى روانى و اجتماعى ناشى از به اصطلاح آزادى زن، محدود به اين موارد نيست. آنچه گفتيم، فقط مشتى از خروارها مشكل و مصيبتهايى است كه تمدّن غرب را زير بار خود به ستوه آورده است؛ به همين جهت، فعّاليتهاى روزافزونى كه در جوامع غربى و به ويژه به وسيله زنان، ضدّ اين «حقوق و آزادىهاى زن» صورت مىپذيرد، به هيچ وجه دور از انتظار نيست. امروزه زنان كشورهاى غربى به طور جدّى از حكومتهاى خود مىخواهند كه تعدّد
زوجها را قانونى كنند. اينان مىگويند و مىنويسند كه به كارگاه و كارخانه و اداره و مؤسّسه كشيده شدن، براى ما حاصلى جز اين نداشته است كه هم مردان از پرداختنِ هزينه زندگى ما سر باز مىزنند و هم بايد متحمّل كارهاى دشوار و گاهى خفّتآميز در خارج از خانه شويم.
واقع اين است كه آزادى زن در جوامع غربى و غربزده، اگر چه نتايج اندوهبار، وحشتناك و جبرانناپذيرى بهدنبال داشته، زمينه بازگشت به «نظام حقوق زن در اسلام» را فراهم آورده است. غرب كه قرنها بيشترين حملههاى خود را متوجّه اسلام و نظام حقوقى آن مىكرد، اكنون خواسته يا ناخواسته به سوى بعضى از احكام حقوقى اين دين مقدّس مىگرايد و اين پديده در زمينه حقوق زن، مشهودتر است؛ به طور مثال در سالهاى اخير، گرايش به نسبت خوبى به حجاب ميان زنان غير مسلمان غرب پديد آمده است.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org