قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.34 مگابایت
قسمت دوم2.3 مگابایت

 

بسم الله الرحمن الرحيم

پيش‌فرض‌هاي طب اسلامي: ‌پرسش‌‌هايي براي پژوهش

همايش طب‌النبي(ص) _ سالن همايش‌هاي رازي دانشگاه علوم پزشكي تهران _85/12/10

با تشكيل نظام اسلامي و در دوران انقلاب اسلامي لازم است درباره ميراث‏هاي ديني خود، در همه زمينه‏ها تحقيق كنيم و از آن‏ها براي سعادت دنيا و آخرت بهره بگيريم. در اين ميان بالاترين ميراث، ميراثي است كه از پيغمبر اكرم(ص) به ما رسيده است كه يكي از آن‏ها بعنوان «طب النبي»؛ يا «الطب النبوي»؛ است. از ديرباز توسط علماي شيعه و سني در اين زمينه كتاب‏هايي نوشته شده كه علاوه بر اشاره به ابوابي از طب و مسايل مربوط به آن، تحقيقاتي انجام گرفته و شرح‏هايي نيز براي آن روايات نوشته‏اند. البته از نظر مكتب شيعه منابع غني‏تر است. چون غير از رواياتي كه مأثور از پيغمبر اكرم(ص) است، از ائمه اطهار(ع) نيز روايات بسياري در باب طب وارد شده كه يكي از آن نمونه‏ها، رساله‏ي «طب الرضا»؛ است كه حضرت علي بن موسي الرضا(ع) به سفارش خليفه وقت تنظيم فرمودند. هدف و منظور از مطرح كردن «طب النبي»؛ توجه به ميراث‏هاي اسلامي، در اين زمينه است.
اما وقتي براي بازيابي اين ميراث‏هاي كهن به منابع اسلامي مراجعه مي‌شود، سؤالاتي مطرح مي‏شود كه كمتر به صورت يك مسألة قابل طرح و تحقيق مطرح مي‏شود. گاهي نيز بين مسايل به سبب شباهت‏هايي كه موجود است خلط مي‏شود، از جمله اين كه آيا پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) در زمينه «طب»؛ مطلب جديدي آورده‌اند يا آنچه نقل شده، كم و بيش در كتاب‏هاي پيشينيان و هم دوره‏هاي آنان هست. يا بلكه آيا آنان همان دستوراتي است كه در طب‏هاي قديم باستاني نظير طب يوناني، طب ايراني، هندي و چيني مطرح بوده است، چرا كه حتي در بعضي از كشورهاي متمدن، كه تمدن‏هاي آنها منقرض شده، كم و بيش آثاري از اين علوم يافته مي‏شود. به هر حال نخستين پرسش در اين باب اين است كه بين آنچه در روايات اهل بيت(ع) راجع به مسايل طبي آمده، با آنچه در كتب يوناني يا كتب ايراني يا ساير تمدن‏هاي كهن وجود داشته، چه تفاوتي است؟ دوم، تفاوت‏هاي ريشه‏اي طب سنتي با طب جديد كه امروز در مغرب زمين روبه رشد و تكامل است و هر لحظه خدمتي را نصيب جامعه مي‏كند، چيست؟ سوم، آيا با پيدايش طب جديد، طب سنتي و اسلامي منقرض شده و از ارزش افتاده و يا اينكه هنوز قابل استفاده است؟ اين پرسش‏ها كه در اذهان بسياري مطرح مي‏شود نيازمند قدري درنگ و تحقيق است كه هم چنين بايد پرسيد كه آيا معناي پيدايش طب مدرن ابطال طب قديم است، يا اينكه طب مدرن اصلاحي و يا تكميلي است بر آن؟ به هر حال بايد اشاره كرد كه در طب قديم مطالبي وجود دارد كه هنوز هم قابل استفاده است و اگر ما آنها را ناديده انگاريم، به خود ظلم كرده‌ايم و سرمايه‏اي گرانبها را از دست داده‏ايم.
گاهي در روايات به مطالبي برخورد مي‏كنيم كه تفسير غلط آنها زمينه را براي تحقيق در علم تضعيف مي‏كند. براي مثال: در آموزه‏هاي ديني، در قرآن و حديث توجه به اين كه، بيماري و بهبودي در دست خداست و او كسي را كه مي‏خواهد مريض مي‏كند، هر كه را بخواهد شفاء مي‏دهد جاي تأمل دارد. به خصوص در آيه‏اي كه از زبان حضرت ابراهيم نقل شده، وقتي نمرود از او پرسيد خداي تو كيست، فرمود: «رَبّي الَّذي يُحيي و يُميتُ قالَ أَنَا أُحْيِي و اميت». و همچنان كلام را ادامه مي‏دهد تا آنجا كه مي‏فرمايد: «وَ الَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَ يَسْقِينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ»، خداي من آن كسي است كه وقتي مريض مي‏شوم، من را شفاء مي‏دهد. بنابراين شفاء دست خداست، تلاش ما براي كسب داروها و راه‏هاي معالجه بيهوده است! اين نظر از ديدگاه اسلام درست نيست، اين توهم است، و براي بعضي از افرادي كه از معارف اسلامي دور هستند، مطرح مي‏شود و در ذهن آنها در قالب شبهه‏اي نمود مي‏كند. هم چنين شبهه ديگر اين كه: گاهي در روايات، آمده براي بهبودي بيماران فلان دعا را، يا فلان سوره‏ي قرآن را بخوانيد و چيزهايي از اين قبيل. آيا طب اسلامي يعني دعا خواندن و ذكر آياتي چند از قرآن؛ همراه با مأثورات و منقولاتي كه در طب سنتي وجود دارد و به آن ضميمه شده است؟ و در واقع طب اسلامي مطلبي ندارد كه آن را مطرح كنيم؛ و سؤالات و شبهاتي نظير آن كه از اشاره به آن خودداري مي‏شود.
اگر قرار است به مسأله طب اسلامي بها دهيم، و آن را بكاويم و بررسي كنيم كه در اين ميراث ديني، چه چيزهايي وجود دارد كه مي‏توان از آن استفاده كرد، بايد طرح تحقيقي عالمانه‏اي براي اين كار طراحي كنيم. صرف قرائت چند آيه و روايت و نقل يك داستان، مشكل ما را در تحقيق طب اسلامي يا طب نبوي حل نمي‏كند. روايات در دسترس است، كتاب‏هايي هم نوشته شده و شرح‏هايي نيز براي آن، نگاشته‏اند، اين‏ها اگر كارآيي داشت، تا به حال از آن استفاده مي‏كردند. آيا تعريف از طب بوعلي و محمدبن زكريا رازي، مفهوم طب النبي را شرح مي‏كند؟ آيا طب النبي همان است كه آنها گفته‏اند؟! درحالي كه بيشتر مطالب آنان از يونانيان گرفته شده و براساس نظر و روش آنها پيش رفته و تحقيق شده است. مباني طب بوعلي همان اصول موضوع يونانيان است. مطالبي از قبيل: عناصر اربعه و اخلاط اربعه كه در بدن موجود است مثل: خون، صفرا، بلغم و سودا در طب يوناني و طب باستاني وجود دارد. پس نمي‏توان مطالب ذكر شده را طب اسلامي ناميد چرا كه در آن‏ها نه از اسلام اثري پيداست، نه وحي در آن مطالب نازل شده و نه بر تحقيقاتي كه ديگران كرده‌اند مطلب خاصي اضافه شده است. پس ما به دنبال چه مي‏گرديم؟ گاهي مفاهيم براي ما خلط مي‏شود.
اما صرف نظر از اين كه طب اسلامي و طب النبي چيست، بايد پرسيد آيا طب سنتي منقرض شده و غيرقابل استفاده است، به طوري كه آن طب فرضي يا تجربياتي عاميانه بوده، منقرض شده و جايش را به علوم ديگري داده است كه براساس تجارب حسي و آزمايشگاهي اثبات مي‏شود و بنابراين آن را به طور كلي بايد كنار گذاشت؟ بحث درباره‏ي اين مباحث بايد در جاي خود مطرح شود. سپس براي تحقيق درباره طب اسلامي و طب سنتي و يا هر دو، به طور جداگانه يا با هم، زمينه را فراهم كنيم و بخصوص روش و چگونگي تحقيق را روشن كنيم. آيا نتايج حاصل از تطبيق بعضي دستاوردهاي طب قديم با طب جديد و يا آنچه در روايات آمده با دستاوردهايي كه بر اثر تجارب علمي حاصل شده، ارزش تحقيق را دارد؟ سرمايه گذاري نيروي انساني و مالي؛ استفاده از ابزارها و بودجه‏اي براي اين كار زماني ارزش دارد و مي‏تواند فايده‏؛ داشته باشد كه چند اصل و موضوع را براي ما ثابت كند. يعني كساني چند موضوع يا پيش‏فرض تحقيق را در اختيار نهند تا انگيزه تحقيق پيدا شود. اگر پاسخي براي پرسش‏هاي مطرح شده نداشتيم انگيزه‏اي هم براي تحقيق ايجاد نمي‌شود. اگر گفتيم طب اسلامي همان طب يوناني است ــ يا چيزي شبيه آن يا با يكي از طب‏هاي باستاني شباهت دارد ـ تحقيق درباره طب اسلامي (به عنوان اسلامي) ديگر جايگاهي نخواهد داشت، و اگر بخواهيم تحقيق كنيم بايد در همان طب سنتي تحقيق كنيم. وقتي مي‏توانيم طب اسلامي را به عنوان يك موضوع ويژه تحقيق كنيم كه، بر اين باور باشيم اسلام موارد خاصي را در اين زمينه آورده است و اين مي‏تواند پيش‏فرض تحقيق باشد، يعني بدانيم كه اسلام مطلب جديدي را در اين زمينه آورده كه بايد آن را كشف كرد. براي مثال صرف اين كه روايتي را پيدا كنيم كه مسأله‏اي را مورد تأكيد قرار داده كه هم در قانون بوعلي، هم در كتاب جالينوس، هم در كتاب بقراط و... نشانه‏اي از اشاره به آن مسأله ديده مي‏شود نمي‏توان اظهار داشت كه آن را اسلام آورده است.
مرتبه و شأن پيغمبر(ص) هيچ وقت بيان مطالب طبي يا مطالب فيزيكي نبوده، بلكه شأن او هدايت است. دليلي كه ما براي نبوت اقامه مي‏كنيم اين نيست كه نيازهاي مادي بشر را رفع كند. بشر با تحقيقات علمي خود و به همراه انگيزه‏هايي كه در نهان دارد، مي‏تواند راه زندگي دنيايي و راه تأمين سلامتي خود را كسب كند. اگر پيغمبر اكرم و ائمه اطهار مطالبي را در اين زمينه‏ها فرموده‏اند، براي اين نبوده كه وظيفه نبوت و رسالت آنان اقتضاء مي‏كرده است؛ بلكه آن مسايل مصالحي بوده از روي تفضل و كمك به مردم، عنايت مي‏فرمودند، بيان و راهنمايي مي‏كردند. وظيفه‏ي اسلام اين نيست كه مطالب طبي بيان كند، هواپيماسازي را به ما ياد دهد، انرژي اتمي را به ما معرفي كند و راه غني كردن اورانيوم را به ما نشان دهد. در حقيقت، ما اگر طبي به عنوان طب اسلامي نداشته باشيم، هيچ نقصي در دين اسلام يا در انجام وظيفه پيغمبري نيست. اگر در اين زمينه مي‏خواهيم تحقيقي كنيم، براي دانستن اين مهم است كه بدانيم پيامبر و امامان علاوه بر وظيفه نبوت و رسالت چه كمك‏هايي به انسانيت كردند و چه مواريث علمي و گرانبهايي براي ما جهت بهره‏گيري برجا گذاشتند. پس اولين اصلي كه ما بايد به عنوان يك اصل و پيش‏فرض تحقيق دربارة طب اسلامي يا طب النبي بپذيريم اين است كه پيغمبر مطالب جديدي آورده باشد.
مطلب ديگر اينكه، به فرض بدانيم آنچه از مطالب طبي در قبل از دوران مدرنيته و قبل از پيدايش طب جديد در ميان بشر بوده منقرض شده است و مطالب آن ديگر قابل استفاده نيست، ولي باز آيا جاي تحقيقي نمانده است؟ درست است كه آن مسايل منقرض شده و قابل استفاده نيست و امروزه جايگزين‏هاي بهتري از آن‏ها داريم ولي بايد اين احتمال - كه احتمال قابل اعتنا و قابل توجهي است - را بدهيم كه در طب باستاني و در طب اسلامي مطالبي موجود است كه امروزه نيز بشر به آن احتياج دارد و اگر از آن‏ها استفاده كند، چه بسا براي معالجه امراض به نتايجي آسان‏تر، مطمئن‏تر، و بي‏ضررتر دست يابد. هم اكنون در كشور محققيني هستند كه عمري را زحمت كشيدند و اثبات كرده‌اند كه بسياري از امراض صعب العلاج را كه اگر بخواهند با وسايل طبي امروزه معالجه كنند، هم هزينه بسيار سنگيني مي‏طلبد و هم اينكه بايد دست به دامن بيگانگان شوند. آنان در اين زمينه مدعي‏اند و معتقدند كه امراض صعب العلاج را مي‏شود با دستورات ساده‏اي كه از قانون بوعلي و يا ديگران به دست مي‏آيد، معالجه كرد. اين محققين كه در همين تهران هم هستند، معتقدند به جاي اينكه براي شناختن يك بيماري از انواع و اقسام وسايل آزمايشگاهي استفاده كنيد ــ كه گاهي هزينه‏هاي بسيار سنگيني را در برداردــ با گرفتن يك نبض مي‏توان 80 نوع بيماري را كشف و اثبات كرد كه بسيار مطمئن‏تر از آزمايش‏هاي امروزي است. با اين بيان استفاده از ابزار آلات نفي نمي‏شود ولي نبض گرفتن راه ساده‏اي است كه در بعضي جاهايي كه به آن ابزارها و بيمارستان‏ها دسترسي ندارند و از عهده‏ي هزينه‏اش برنمي‏آيند، مفيد خواهد بود. هم چنين بيان اين مطلب مي‏تواند انگيزه‏اي براي تحقيق در اين زمينه را در پي داشته باشد.
توجه كنيم كه تحقيق دربارة آموزه‏هاي گذشتگان و تجربيات آنان زماني عقلايي خواهد بود و ارزش دارد كه ما پژوهشگراني را براي فهم تجربه‏هاي آنان فراهم كنيم و بودجه‏اي را نيز براي اين كار در نظر بگيريم. بايد توجه كنيم كه در ميراث گذشتگان مطالبي است كه امروزه با وجود پيشرفت علوم طب تجربي، طب آزمايشگاهي و طب جديد باز آنها قابل استفاده است. در اين زمينه ادعاي برخي اين است كه بعضي از امراض لاعلاج را مي‏توان معالجه كرد. اين يك ادعا و البته قابل اثبات است. چرا بايد اين سرمايه گرانبها را از دست دهيم؟ به ويژه اين كه كشف آن‏ها هزينه كمتري دارد و به سادگي و با وسايل ساده‏تري صورت مي‏گيرد. بنابراين اصل دوم وجوب تحقيق اين است كه بايد احتمال دهيم، ممكن است در بررسي مطالب و تحقيق ميراث گذشتگان، مطالبي يافت شود كه امروز براي ما مفيد باشد كه اين معنايش ابطال طب جديد نيست بلكه معناي آن، اين است كه در كنار طب جديد، ميراث گذشتگان نيز به كار گرفته شود. در كشورهايي مثل چين و هند نمونه‏هاي فراواني از اين گونه معالجات وجود دارد. دانشجويان رشته‏ي پزشكي ما نيز كه براي تحصيل به آنجا فرستاده شده‌اند، اين آموزش‏ها را ديده‏اند. از باب نمونه بايد به طب سوزني و امثال آن اشاره كرد كه براساس طب جديد نيست و فرمول‏ها و تجربه‏هايي است كه از طب قديم و طب‏هاي باستاني مرسوم بوده است. به هر حال اگر اين احتمال را در نظر داشته باشيم و به آن توجه كنيم، هدف تحقيق ما مشخص مي‏شود. اين احتمال به آن اندازه‏اي است كه ما را وادار به تحقيق مي‏كند.
مسأله سوم در اختلافات اصولي بين طب جديد و طب قديم است. يكي از آنها اين است كه در طب قديم، انسان مركب از دو عنصر مختلف، يعني دو بخش جداگانه است. دو بخشي كه به هم مربوط است، اما با هم تفاوت اساسي دارند. يك بخش بدن و يك بخش روح است. بدن را مي‏توان ديد، ولي روح را با ابزارهاي آزمايشگاهي نمي‏توانيم بشناسيم و ويژگي‏هايش را درك كنيم، اما حقيقتي است كه بايد به آن توجه كرد. اين روح با بدن تأثير و تأثر متقابل دارد. هم روح در بدن اثر مي‏گذارد و هم بدن در روح. گفتني است در بسياري از تجربه‏هاي علمي دانشمندان جديد در رشته‏هاي مختلف طب امروزي، نتايج عجيبي به دست آمده مبني بر اين كه حالات روحي در معالجات بسياري از امراض تأثير فوق العاده دارد. حتي در بهبود امراضي كه باور آن براي انسان مشكل است مثل بيماري‏هاي كبدي، قلبي و عصبي. به راستي تمركز فكر انسان، توجه او به خدا، دعا كردن و عبادت كردن او چه اثري بر گلبول‏ها، دستگاه ايمني بدن و تأثير و تأثرات شيميايي بدن دارد؟ از موضوعاتي كه از گذشته تا امروز انكار نشده، موضوع «تلقين»؛ است. تلقين كردن در بسياري از موارد مؤثر است. استاد بزرگوار حضرت آيت‌الله حسن زاده با اشاره به داستاني از مولوي نقل كردند، كه اين مسأله‏اي ثابت شده است كه تلقين در بهبودي بيماري يا در بيمار كردن انسان سالم مؤثر است. اين تأثير و تأثرات، فيزيكي و شيميايي نيست و از جنس ديگري است، يعني روح به بدن چيزي را القاء مي‏كند.
تلقين پديده‏اي است كه همگان از ديندار و بي‏دين به آن معتقدند. در اينجا پسنديده است به نكته‏اي اشاره شود. ماترياليست‏ها بسياري از معجزات و كرامات را به تلقين تفسير كرده‌اند. با افزايش گرايش‏هاي ماترياليستي، دكتر تقي اراني در كتاب «عرفان و اصول مادي»، مسايل عرفاني، كشف و شهود، و كرامات اولياء خدا را به تلقين تفسير مي‏كند و معتقد است كه آن يك امر مادي است. اما بايد پرسيد تلقين چه مقوله‏اي است. آيا فعل و انفعالات شيميايي است؟ اين كه من به خود يا به ديگري تلقين كنم كه تو سالمي يا بيماري، يا امروز بهتر از ديروز هستي، يا امروز بيمارتر شده‌اي، يا بيماري‏ات بدتر شده، اين چه تأثيري دارد؟ در واقع تلقين دليل بر اين است كه يك امر غيرمادي در اين جا وجود دارد. تلقين اثر هوا نيست كه به دميدن جابه‏جا شود. تلقين اين نيست كه من خود در وجود خود يك چيزي را ايجاد كنم. اگر تلقين صرف فعل و انفعال طبيعي باشد، تحت اراده و اختيار كسي نيست و نمي‏تواند تأثيري در امور داشته باشد، و خود اين دليل است بر اينكه، عاملي غير از بدن وجود دارد كه آن تلقين‏كننده است و اثر مي‏گذارد.
قابل توجه اين كه مسايل و تأثيرات كرامات و معجزات نمي‏تواند با تلقين قابل تفسير باشد. ماترياليست‏ها ادعايي كردند، پس بايد به گونه‏اي آن ادعا را در هر زمينه‏اي دخالت دهند، پس تلقين را يك اثر مادي دانستند. در اين باره بايد گفت اول تلقين اثر مادي نيست. دوم در بسياري از موارد تلقين كارگشا نيست. معجزات و كراماتي كه از اولياء خدا نقل شده و يكي از آن‏ها مي‏تواند تحولي در زندگي ايجاد كند را نمي‏توان در اثر فعل و انفعالات مادي دانست. چگونه مي‏شود كسي كه از اولياء خداست مي‏تواند چنين تأثيري را ببخشد ولي ديگران نه؟ آنقدر در اين زمينه مطالبي تحقيق و ثابت شده است كه اگر جمع آوري شود يك دايرةالمعارف چند جلدي مي‏شود. لازم است درباره‏ي كرامت يكي از اولياي خدا اشاره‏اي كنم. يكي از دوستان ما مي‏گويد: من شنيده بودم حضرت رضا (ع) كرامات زيادي دارند. من به همراه دوستم به سوي مشهد حركت كرديم. در روزهايي كه در مشهد بوديم، به آن حضرت عرض كردم: يا امام رضا! مي‏خواهم خود ببينم كه در حق كسي كرامتي را انجام مي‏دهيد و كسي را شفاء مي‏دهيد. آن دوست نقل مي‏كند: پس از اقامت سه روز در مشهد، بالاخره در شب سوم كه من تا سحر نشسته بودم، بيماري كه كور مادرزاد بود را ديدم كه اصلاً اندام چشم نداشت و براي شفاگرفتن آمده بود. وي توجه من راجلب كرد. تا سحر نشستم و گفتم شايد امشب امام رضا بخواهد آن كور را شفا دهد. مي‏گويد: موقع سحر ديدم شكافي در صورت آن كور پيدا شد، كم كم باز شد و اندام چشم پيدا شد. اين گونه كرامت‏ها و معجزات اثر فعل و انفعالات شيميايي نيست. اين چنين عنصري در انسان وجود دارد كه قوت و ضعف دارد و قوتش در دست اولياء خداست و چنين آثاري را مي‏تواند داشته باشد، البته شايد مرتبه ضعيفش در ديگران هم پيدا شود. به هر حال يكي از مواردي كه اختلاف اساسي بين طب جديد و طب قديم است، اين كه، در طب جديد از وجود چنين عنصري غفلت مي‏ورزند و آن را انكار مي‏كنند، مگر در مواقعي مجبور شوند و بپذيرند كه اثري ناشناخته نيز هست.
بنابراين مطالبي است كه اگر به عنوان پيش‏فرض تحقيق و حل شود، هم انگيزه‏اي جديد و قوي را براي تحقيق ايجاد مي‏كند و هم راه براي تحقيق بيشتر باز مي‏شود. گفتني است مسايل سايكوسماتيك را كه هم جنبه رواني و هم جنبة طبي آزمايشگاهي دارد و تأثير و تأثر متقابل بين روان و بدن است را بايد به تحليل و توجيه علمي پرداخت و مسايلي را كه از اختصاصات روح است و هيچ تأثيري از بدن در آن نيست بايد با روش عقلي تحقيق كرد، اما برخي از آنها اولويت دارد، آسان‏تر است، و بيشتر در دسترس است. اما بايد بدانيم كه در زمينه مسايلي كه مربوط به پزشكي و سلامتي و بيماري بدن است، چند عرصه وجود دارد و براي تحقيق در هر يك از اينها چه متدي را بايد اختيار كرد. اگر روش نقلي است، در اين صورت بايد به اسناد و مدارك مراجعه كرد، و اگر روش عقلي است ، در آن صورت بايد با استدلال و برهان جواب دارد. به هر حال ما زمينه‏هاي تحقيق را بايد مشخص كنيم يعني بدانيم در چه زمينه بايد مطالعه كرد، هر زمينه‏اي چه لوازمي دارد و چه كساني مي‏توانند در آن زمينه‏ها تحقيق كنند؟ در اين صورت هر كدام را به اهلش، متخصصين يا كساني كه متخصص بالقوه‏ي آن هستند و مي‏توانند با همت‏شان، با سعي و تلاش‏شان متخصص بالفعل هم شوند وابگذاريم تا بتوانيم قدم‏هاي بلندي براي آينده‏مان برداريم.
اين فكر كه ما هميشه بايد منتظر باشيم تا از مغرب زمين براي ما سوغاتي بيايد، فكر آبرومندانه و عزتمندانه‏اي نيست. الحمدلله نعمت انقلاب سبب شد اين فكر در بسياري از زمينه‏ها گرفته شود و امروز خودباوري در ميان جوان‏هاي ما در زمينه‏هاي سياسي، نظامي، علمي و پزشكي رشد كرده است. ان‏شاءالله پيشرفت‏هاي ما گسترش پيدا كند و ما براي تحقيق همت بيشتري داشته باشيم و در آينده‏ي نه چندان دوري هم بتوانيم از مواريث گذشتگان استفاده‏هاي شاياني كنيم. اميدواريم با استفاده از مواريثي كه تا به حال نديده گرفتيم، بتوانيم قدم‏هاي نويي در اين راه برداريم،‌؛ هم خودمان استفاده كنيم و هم جهانيان بهره‏مند شوند. ما از كساني نيستيم كه اگر در زمينه‏اي تحقيق كرديم، آن را انحصاري كنيم و به كسب منافع ماديش بپردازيم. تحقيق، در اين زمينه‏ها را در اختيار همه جهان مي‏گذاريم تا بشريت از آن استفاده كند، به شرط اين كه همت داشته باشيم و راهي را طي كنيم كه راه عالمانه، محققانه و داراي روشي صحيح و براساس پيش‏فرض‏هاي استوار باشد.

زمان: 
10/12/1385
توضيحات: 
دانشگاه رازي تهران

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org