قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

بسم الله الرحمن الرحيم

مصاحبه اختصاصي هفته‌نامه پرتو با حضرت آيت الله مصباح يزدي درباره ويژگي‌هاي مقام معظم رهبري دامت بركاته ـ 22/07/89

 

پرتو: در ابتدا با توجه به آشنايي و رابطه نزديکي که حضرت‌عالي با حضرت آيت‌الله خامنه‌اي داشته‌ايد، مطالبي را در باره ابعاد مختلف شخصيتي ايشان، به ويژه جنبه‌هاي علمي و معنوي معظم‌له ـ‌که چه بسا تحت‌الشعاع شخصيت سياسي‌شان قرار گرفته است‌ـ بفرماييد.

آيت‌الله مصباح: بسم الله الرحمن الرحيم. من به عنوان يک انسان اعتراف مي‌کنم که امثال بنده خيلي ناسپاس هستيم؛ اين اعتراف بنده مصداق آيات متعددي از قرآن کريم از جمله إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ است؛ هم‌چنان که بسياري از نعمت‌هاي خدا را فراموش مي‌کنيم، مثل نعمت وجود نزديکان، پدر و مادر، اساتيد و بستگان و ساير نعمت‌هايي که غرق در آنها هستيم. البته هر عامي استثناءهايي دارد؛ ولي طبيعت مادي و حيواني انسان اقتضاي اين ناسپاسي‌ها را دارد؛ چون انسان فراموش‌کار است و شايد ريشه اين ناسپاسي‌ها هم فراموشي باشد.
از جمله نعمت‌هاي بزرگي ـ‌که به تصور بنده‌ـ امثال ما و هر ايراني ديگري اگر ساليان دراز تمام وقت خود را صرف شکر آنها بکند حقش ادا نمي‌شود، برقراري نظام اسلامي، حاکميت ولايت‌فقيه و به‌خصوص وجود شخص مقام معظم رهبري است. برقراري نظام اسلامي خداپسند آرزوي همه انبيا، اوليا و صالحان عالم در طول تاريخ بوده و جز در بعضي محدوده‌هاي خاص زماني و مکاني نمونه روشن ديگري از آن را سراغ نداريم. در ميان انبياي سابق حكومت حضرت سليمان(ع) که فرمود: هَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي؛ و در آخرالزمان هم وجود مقدس پيغمبر اکرم ـ‌صلي‌الله‌عليه‌وآله‌ـ كه چند سالي در مدينه حکومت کردند و دوران کوتاه حكومت اميرالمومنين ـ‌صلوات‌الله‌عليه‌ـ که عمده‌اش به جنگ‌هاي داخلي گذشت؛ غير از اين موارد در طول تاريخ اسلام به سختي مي‌توان حكومتي را پيدا کرد که در رأس آن معصوم يا تالي‌تلو معصوم باشد. اين نعمت عظيمي است که خدا در اين عصر نصيب جامعه ما و امت ما کرد، اين نظامي كه به دست امام ـ‌رضوان‌الله‌عليه‌ـ بنيان‌گذاري شد و توسط مقام معظم رهبري آبياري و پرورش داده شد.
اگر حساب کنيم که اين نظام چقدر ارزش دارد و در ميان نعمت‌هايي که خدا به انسان‌ها مرحمت کرده جايگاه اين نعمت کجاست و چه نسبتي بين آن و ديگر نعمت‌ها وجود دارد، بعيد است بتوانيم نسبتي بين نعمت‌هاي مادي و دنيوي با اين نعمت برقرار كنيم. اين نعمت هم در دنياست؛ اما پلي است به سوي آخرت و سعادت ابدي و به زحمت مي‌توان نسبتي بين اين دو برقرار کرد. نعمت‌هاي ديگر هرچه بزرگ باشد، در قبال اين نعمتي که مي‌تواند سعادت ابدي و بي‌نهايت بيافريند در حکم صفر است. لازم است هر جا و در هر فرصتي كه پيش مي‌آيد ما اين نعمت عظيم الهي را به مردم يادآوري كنيم تا بدانند چقدر شکر اين نعمت را بجا بياورند. يکي از فوايد اين كار اين است که وقتي كسي به عظمت چنين نعمتي پي مي‌برد تحمل کمبودها و کاستي‌ها برايش خيلي آسان مي‌شود.
اين عالم, عالمي نيست که پديده‌هايش بدون کاستي باشد. قرآن هم مي‌فرمايد لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي كَبَدٍ؛ زندگي انسان با رنج و سختي توأم است؛ ولي تحمل اين سختي‌ها در کنار توجه به نعمت‌هاي عظيم آسان مي‌شود. كسي كه مبلغ گزافي، مثلاً يک ميليارد دلار در صندوقچه‌اش يا در حساب بانکي‌اش داشته باشد, اگر يک اسکناس هزار توماني گم کند خيلي اهميت نمي‌دهد. چون مي‌داند يک ميليارد دلار دارد و گم شدن يک اسکناس ضرري به او نمي‌زند. اما كسي كه همه دارايي خودش را همين يك اسکناس هزار توماني بداند، اگر گوشه اين اسكناس هم سائيده شود ناراحت مي‌شود. ما اگر توجه پيدا کنيم که خداي متعال در اين زمان چه نعمت عظيمي به ما مرحمت فرموده، بعضي سختي‌ها که لوازم طبيعي حوادث اين جهاني است، براي ما مثل گم شدن يک اسکناس هزار توماني در مقابل گنج شايگان است و تحمل آنها براي ما آسان مي‌شود.
نعمت دوم كه بايد شكرگزار آن باشيم، نعمت وجود شخص امام ـ‌رحمه‌الله‌ـ است. در مدت کوتاهي كه ما حضور ايشان را درك كرديم، همه کساني که صلاحيت اظهار نظر در چنين مسائلي را دارند اعتراف کردند که حداقل در قرن‌هاي اخير شخصيتي به اين عظمت در عالم پيدا نشده است. البته معمولاً ارزيابي‌هاي آنها هم براساس معيارهاي مادي است و اغلب ايشان اهميت معنوي وجود امام را درک نمي‌کردند؛ کار عظيمي كه امام کرد و تحولي كه در انسان‌ها به وجود آورد، بچه‌هاي بيکاري که در خيابانها و کوچه‌ها ول مي‌گشتند, را به چه مقامي از عرفان و معنويت رساند؛ هيچ يك از اينها در محاسبات مادي ويژگي‌هاي امام نمي‌گنجد و در عين حال ايشان را عظيم‌ترين شخصيت تاريخ اين عصر مي‌دانند. ما بايد بيشتر به اين جهات شخصيت امام توجه کنيم و ببينيم در سايه رهبري ايشان از چه کاستي‌ها، از چه ذلت و از چه پستي‌هايي نجات پيدا کرديم و به چه عزتي رسيديم؛ هم عزت دنيوي در عرصه‌هاي بين‌المللي و هم عزت معنوي و رشد اخلاقي که در جامعه ما پديد آمده و کمابيش به جوامع ديگر هم سرايت کرده است.
حقيقت اين است که من در زمان حضرت امام ـ‌رحمت‌الله‌عليه‌ـ هر وقت ذهنم متوجه اين مسأله مي‌شد که بعد از امام چه خواهد شد، مضطرب مي‌شدم و به هر صورتي خودم را منصرف مي‌کردم که اصلاً در باره اين مسأله فکر نکنم. چون هيچ جواب و طرح قانع‌كننده‌اي براي جبران خلاء وجود امام نداشتم. اين مسأله به‌قدري براي من نگران کننده بود که سعي مي‌کردم به آن فکر نکنم. اما وقتي که مقام معظم رهبري ـ‌دامت بركاته‌ـ عهده‌دار اين مسئوليت شدند، گويا آب خنکي روي شعله آتش بريزند. البته اعتراف مي‌کنم من در اوايل امر به توانايي‌هاي مختلف ايشان آگاهي نداشتم؛ فقط در حد اين‌که ايشان در ميان اقرانشان برتري دارند، در اين اندازه مي‌فهميدم؛ اما بعدها ـ‌همان‌طور که بارها گفته‌ام‌ـ براي ما ظاهر شد که گويا روح امام در ايشان حلول کرده و همان عظمت با ويژگي‌هاي ممتاز در شخصيت ايشان ظاهر شده است. حقيقت اين است که من نمي‌توانم همه ويژگي‌هاي امام را با ايشان مقايسه کنم و بگويم در بعضي مساوي هستند، يا در بعضي يكي بر ديگري برتر است؛ چنين قضاوتي صلاحيت بالايي مي‌خواهد؛ ولي اجمالاً مي‌دانم که اين انتخاب بهترين گزينه‌اي بود که امکان داشت بعد از امام(ره) تحقق پيدا کند و روز به روز بر اين ايمانم افزوده مي‌شود. همه مي‌بينيم که خدا چه ظرفيت‌هايي، چه لياقت‌هايي و چه قابليت‌هايي در وجود اين مرد بزرگ ذخيره کرده و بدون شک همه اين ظرفيت‌ها و قابليت‌ها در طول زمان هم رشد کرده است. البته با اخلاصي که ايشان دارند و با فداکاري‌هايي که مي‌کنند، امدادهاي الهي هم بر آنها افزوده ‌شده و مي‌شود؛ اما بايد زمينه‌اي باشد تا کمالات بروز کند و خدا چنين الطافي را درباره کسي داشته باشد.
نتيجه اين‌که شخصيت ايشان براي هر مسلماني، به‌خصوص مسلمان ايراني و به‌ويژه مسلمان شيعه ايراني آن‌قدر نعمت عظيمي است که همه نعمت‌هاي ديگر با آن قابل مقايسه نيست؛ يعني اگر همه نعمت‌هاي مادي را در يک کفه بگذاريم و اين نعمت را در کفه ديگر، ارزش و نفع وجود شخص ايشان به‌عنوان يک نعمت براي فرد فرد ما، نه براي کل جامعه, از مجموع نعمت‌هاي مادي که خدا به هر فردي مي‌دهد بيشتر است. البته نعمت معرفت خدا و ولايت اهل بيت ‌ـ‌عليهم‌السلام‌ـ ‌جاي خود را دارد. بنابراين اگر ما بخواهيم با اعداد و ارقام ارزش نعمت وجود ايشان را براي هر فردي تعيين کنيم اين کار نشدني است.
تصديق اين ادعا خيلي مشکل نيست. اگر ما مروري بر زندگي ايشان بکنيم، و دست کم از زمان رياست جمهوري که مسئوليت رسمي پذيرفتند را مطالعه کنيم و از مقايسه ايشان با روساي جمهور و رهبران ديگري که در عالم هستند کمک بگيريم، از لحاظ توانايي مديريت، سعه صدر، جامعيت, تقوي، مهرباني, دلسوزي و صدها فضيلت ديگر اختلاف زيادي را خواهيم ديد. مثلاً از جهت پاکي اخلاقي شما اگر بيوگرافي اغلب رؤساي جمهوري که الان در عالم هستند را ببينيد، پر است از نقطه‌هاي ضعف اخلاقي، فسادها، اختلاس‌هاي مادي, رانت‌خواري‌ها و امثال آن؛ اما در طول زندگي سي ساله رهبر معظم انقلاب يک نقطه سياه نمي‌شود پيدا کرد؛ چگونه مي‌شود اين اختلاف را ارزيابي کرد؟ مقايسه با بعضي از شخصيت‌هاي داخلي را کنار مي‌گذاريم؛ چون گاهي بعضي مقايسه‌ها مصداق «الدهر انزلني ثم انزلني» واقع مي‌شود!
شما اين شخصيت عظيم‌القدر را با رؤساي جمهور و رهبران كشورهاي ديگر مقايسه کنيد تا ببينيد خدا چه رهبري به ما داده است. در كشورهاي ديگر براي رسيدن به مقام چقدر حق‌کشي مي‌کنند، چقدر پول خرج مي‌کنند، چقدر تبليغات سوء مي‌کنند؛ و بعد از آن‌که به مقامي مي‌رسند چقدر از مقامشان سوء استفاده مي‌کنند؛ و خداي متعال چه رهبري به ما عنايت كرده و چه محبوبيتي به او داده که يک ريال نه براي رياستش خرج کرد، نه براي نمايندگي مجلس، نه براي رهبري؛ و همه اين مسئوليت‌ها تقريباً بر ايشان تحميل شد و ايشان هم صرفاً براي انجام وظيفه آنها را پذيرفت.
با توجه به اين نکته‌ها روشن مي‌شود که بنده چقدر ناسپاس هستم و ناسپاس‌تر از من کساني هستند که اين مطالب را مي‌دانند و نه فقط اقرار به ناسپاسي نمي‌کنند، بلکه مدعي هستند و احياناً حرف‌هاي ناصوابي هم مي‌زنند! معلوم نيست كه چنين كساني ـ‌اگر اعتقادي به خدا و قيامت دارند‌ـ چه جوابي به خدا مي‌دهند.
اما ابعاد شخصيت رهبري واقعاً به گستردگي روح عظيم يک انسان وارسته است. اين مطلب چيزي است که همه مي‌بينند و احتياج به تبيين ندارد. ايشان با هر گروهي كه مي‌نشينند و در هر زمينه‌اي كه صحبت مي‌کنند، نه فقط حرفي براي گفتن دارند، بلکه گاهي بر متخصصين امر پيشي مي‌گيرند؛ مگر در بعضي مسائل فني و تخصصي مثل پزشکي يا فيزيک و نظاير آن که از يک شخصيت روحاني توقعي نيست از آنها اطلاع داشته باشد. اما در مسائل اجتماعي و معلومات عمومي كه در جامعه مطرح است، در ادبيات, شعر, علم موسيقي ـ‌يعني تميز درست و نادرست و حق و باطل آن‌ـ در ورزش، خطاطي، هنر و اموري از اين قبيل سرآمد هستند. در مسائل مديريتي کشور که برجستگي ايشان خيلي بارز است؛ گرچه متأسفانه ابعاد اصلي شخصيت ايشان که با مسأله رهبري و ولايتشان ارتباط دارد کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. اولين ويژگي از اين دست فقاهت ايشان است.
كساني ‌كه در عالم فقاهت همگي به انصاف و تقوا معروف هستند شهادت مي‌دهند که ما رهبر معظم انقلاب را در فقاهت نه تنها کمتر از اقرانشان نمي‌دانيم، بلکه در مواردي براي ما ثابت شده که ايشان افضل هستند. يكي از علومي که در فقاهت به کار مي‌آيد و کمتر محقق برجسته‌اي در آن وجود دارد علم رجال است. اگر در عالم تشييع سه نفر رجالي قوي وجود داشته باشد، يكي از آنها ايشان هستند. در بسياري از رشته‌هاي علمي ديگر متأسفانه آن طور که بايد و شايد ايشان شناخته شده نيست. در مسائلي که با حافظه ارتباط دارد ايشان در حد اعجاز هستند؛ مثل بيوگرافي اشخاص، قضاياي تاريخي و تحليل تاريخ و...
ويژگي ديگر مهرباني، صميمت و دل‌سوزي ايشان براي آحاد ملت است. گهگاه رفتارهايي از ايشان در ارتباط با بعضي از خانواده‌هاي شهدا يا افراد ديگر ديده مي‌شود که حاکي از عاطفه‌اي بسيار عميق و لطيف است. از سوي ديگر تقوا، ساده‌‌زيستي و زهد ايشان كه واقعاً نمونه‌هايي ماندگار و تاريخي است و براي کساني كه نديده باشند افسانه حساب مي‌شود؛ کسي در چنين موقعيت حساسي، با اين همه امکانات که در اختيار دارد اين‌قدر ساده و زاهدانه زندگي ‌کند. همه اين خصوصيات به‌علاوه ده‌ها فضيلت ديگري است که واقعاً بيان و شمارش همه آنها مشکل است؛ خصوصياتي که اگر هر يک از آنها در فردي باشد، آن فرد شخصيت اجتماعي بسيار ممتازي به شمار مي‌رود. حال، وقتي مجموع اين امتيازات را خدا در يک فرد جمع کرده و او را رهبر اين ملت قرار داده، چقدر ما بايد قدر اين نعمت را بدانيم؟ خدا نکند روزي تار مويي از ايشان کم بشود؛ آن وقت معلوم مي‌شود كه ايشان چه گوهر گران‌بهايي است و مشابه او را نمي‌توان پيدا کرد.
کساني که از نزديک با رهبري آشنايي دارند و مي‌توانند ايشان را با اقرانشان مقايسه کنند، متوجه مي‌شوند که تفاوت از زمين تا آسمان است؛ ميان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمين تا آسمان است. امثال بنده همين اندازه مي‌فهميم که ايشان خيلي بهتر از ديگران است؛ اما چقدر بهتر است، نمي‌توانيم درست ارزيابي کنيم. گاهي نمونه‌هايي از اين امتياز و برتري بروز پيدا مي‌كند. در اين موارد وقتي انسان دقت کند مي‌فهمد خيلي تفاوت وجود دارد. يکي از بهترين نمودهاي عبقريت و سرآمدي ايشان در فتنه اخير ظاهر شد؛ در حالي که ما هنوز عمق اين فتنه را به‌درستي درک نکرده‌ايم ـ‌و آن اندازه هم که درک کرديم نمي‌توانيم بيان کنيم و اگر هم بيان کنيم، هنوز بسياري از مردم درست باور نمي‌کنند‌ـ اما ايشان همه اين مشکلات را با تدبيري بسيار حکيمانه که واقعاً نزديك به تدبير معصوم(ع) است، و با سعه صدري اعجازگونه که آن هم جز در معصومين(ع) کمتر يافت مي‌شود، حل كردند. تحمل، صبر و سعه صدر ايشان در بعضي مسائل و نسبت به برخي کسان نگفتني است.
خدا همه اين نعمت‌ها را يک‌جا در يک نفر جمع کرده و در اختيار ملت ايران گذاشته است. کساني که با اين مسائل آشنا نيستند خوب است قضاوت شخصيت‌هاي جهان را درباره ايشان بررسي کنند. بعضي از رؤساي جمهور کشورهاي ديگر درباره شخصيت ايشان اظهار اعجاب کرده‌اند و گفته‌اند مردم ايران تا چنين رهبري دارند شکست نخواهند خورد. اين حرف را «پوتين» كه يكي از بزرگ‌ترين شخصيت‌هاي سياسي امروز است، گفته است. اين اظهار نظر از كسي مثل «پوتين» درباره چنين شخصيتي، خيلي عجيب است. شبيه آن را کجا سراغ داريد که رئيس جمهوري درباره رهبر کشور ديگري اين چنين قضاوت کند؟ از بس خود را در مقابل اين شخصيت باخته بود و کوچک مي‌ديد، نمي‌توانست احساس خود را ابراز نکند؛ غير از اين انگيزه‌اي براي ابراز اين مسائل ندارند؛ مخصوصاً که گاهي هم با منافعشان در تضاد است.
به هرحال, ما بايد وظيفه شکرگزاري در مقابل اين نعمت عظيم را بدانيم و به اندازه توان فکري و کاري خودمان اين نعمت را براي مردم تبيين کنيم، تا بفهمند خدا چه نعمتي به ايشان داده و انگيزه شکر در آنها بيشتر ايجاد شود؛ قدر اين نعمت را بهتر بدانند و تحمل سختي‌ها در مقابل وجود چنين نعمت ارزشمندي برايشان آسان شود.
پرتو:
به جريان فتنه 88 و مديريت مقام معظم رهبري در تدبير و مهار آن اشاره فرموديد و اين‌كه از يک سال و اندي قبل تاکنون، يعني از شروع ماجراي فتنه 88، مخصوصاً از 9 دي به بعد که تقريباً پايان فتنه بود و كساني که احياناً فريب خورده بودند با تدبير وحوصله مقام معظم رهبري هدايت شدند و در نهم دي آن حماسه را آفريدند، از آن زمان در رسانه‌هاي نوشتاري و گفتاري دشمن تهاجم بسيار سنگيني نسبت به شخص مقام معظم رهبري شروع شد؛ قبل از آن به اصل ولايت فقيه هجمه مي‌شد؛ اما امروز نسبت به شخص ايشان در قالب نامه‌‌نگاري‌ و شيوه‌هاي ديگر جسارت مي‌شود. به نظر شما در اين موقعيت هدف دشمن از اين کار چيست و وظيفه مردم و خواص، مخصوصاً حوزه‌هاي علميه در برابر اين تهاجم دشمن، که تهاجمي استراتژيک است، چيست؟
آيت‌الله مصباح:
به نظر مي‌رسد تهاجم دشمن و افزايش فعاليت‌شان در اين زمينه کاملاً طبيعي است. هر قدر بيشتر موقعيت مقام معظم رهبري ظاهر شود و محبوبيتشان در جامعه و تأثير ايشان در سرنوشت کشور و بقاء نظام روشن‌تر شود دشمنان بيشتر ناراحت و نااميد مي‌شوند و آخرين تلاش‌هاي مذبوحانه‌‌شان را به کار مي‌برند. بنابر اين تعجبي ندارد که تبليغات و فعاليت‌هايشان را روي شخص ايشان متمرکز کنند. اما اين‌که وظيفه ما در مقابل اين تهاجمات چيست، جواب كلي اين سؤال روشن است که ما بايد با تمام توان در مقابل تهاجمات دشمن مقابله کنيم و نگذاريم کمترين نتيجه‌اي از توطئه‌هايشان بگيرند. ولي هم‌چنان‌كه مي‌دانيد فعاليت‌هاي شياطين انس و جن هميشه به صورت شمشير از رو بستن نيست؛ بلكه در شرايطي كه بين موت و حيات قرار گرفته‌اند, آخرين ترفندي كه براي مقابله با دشمن‌شان به کار مي‌برند اين است كه صريحاً شمشير بکشند؛ اين آخرين کاري است که مي‌توانند انجام بدهند. اما قبل از اين‌که كار به اين مرحله برسد آنها سعي مي‌کنند با انواع توطئه‌ها و فريب‌ها کساني را گمراه کنند و اين کاري است که از اوايل انقلاب شروع شده است؛ ولي امروز نسبت به شخص مقام معظم رهبري به اوج رسيده و تنها دشمنان قسم‌خورده خارجي نيستند که به اين امر دامن مي‌زنند؛ بلکه عوامل داخلي هم به آنها کمک مي‌کند. دشمنان خارجي هم غالباً نقشه‌هايشان را به دست افراد ضعيف‌‌النفس و فرومايه داخلي اجرا مي‌کنند.
البته براي فهميدن اين‌كه تنافس‌ها و رقابت‌ها و دشمني‌هاي شخصي از کجا مايه مي‌گيرد لازم است تحليل‌هاي روان‌شناختي انجام گيرد؛ اما با استفاده از بيانات قرآني و داستان‌هايي که در اين زمينه براي توجه دادن نسبت به اين قبيل مسائل در قرآن ذکر شده، عامل «حسد» توجه ما را جلب مي‌کند. اولين جنايتي که در ميان بني‌‌آدم واقع شد عاملش حسد بود؛ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا... .
ممكن است كساني با خود بگويند چرا بايد کسي اين‌چنين نزد مردم محبوب شود؟ در حالي كه ديگراني بوده‌اند كه سنشان بيشتر بوده يا سابقه مبارزاتي بيشتري داشته‌اند؛ چرا آنها علي‌رغم تلاش‌هايي كه انجام دادند تا در ميان مردم جايي باز کنند و موقعيتي پيدا کنند، عزيز نشدند؟ در مقابل، رهبر معظم انقلاب خودش هيچ فعاليتي براي رسيدن به اين موقعيت نکرد. اين مسأله آنها را رنج مي‌دهد كه ما اين‌همه تلاش کرديم، پول خرج کرديم، فکر کرديم، نقشه کشيديم؛ اما هيچ يك به جايي نرسيد؛ ولي ايشان بدون اين‌که قدمي در اين راه بردارد، خدا چنين محبوبيت و موقعيتي به معظم‌له داد. ما غافليم از اين‌که اين مسايل چه تأثيري در مخالفت‌ها و فتنه‌‌انگيزي‌ها دارد. بسياري از اين مخالفت‌ها، اتهامات, خرده‌گيري‌ها و بهانه‌تراشي‌‌ها از اين‌گونه عوامل رواني سرچشمه مي‌گيرد. وقتي چنين زمينه‌هايي براي مخالفت در كساني بود، خارجي‌ها هم از آن بهره‌برداري مي‌کنند. لازم نيست دشمنان کسي را براي مخالفت تربيت کنند؛ بلكه مي‌گردند و افرادي که آفت‌هاي رواني مثل احساس حقارت، حسد و جاه‌طلبي دارند را شناسايي مي‌کنند، روي آنها کار مي‌کنند و امکانات در اختيارشان قرار مي‌دهند تا اين فتنه‌ها برپا ‌شود.
اگر ما عوامل پيدايش اين فتنه را بررسي و ارزيابي کنيم، متوجه مي‌شويم که خروج از اين فتنه و نجات از اين دام‌ها واقعاً در حد اعجاز بود. بيش از سي سال براي ايجاد چنين فتنه‌اي زمينه‌سازي شده بود، آن‌هم با تمام توان دشمنان خارجي و اشخاص ضعيف‌النفس و فرومايه داخلي، و همه آنها يقين داشتند که اين آخرين ضربه است. اما ديديد که اين جريان نه تنها ضرري نزد، بلکه موقعيت ايشان را بالاتر برد. اسم اين را چه مي‌شود گذاشت، غير از اعجاز و لطف خدا و تأييد الهي؟ و ما چه كار مي‌توانيم انجام دهيم غير از اين که سر به آستان الهي بساييم و شکر خدا را به جا بياوريم؛ بلكه بتوانيم حق اين نعمت را ادا کنيم.

 

پرتو: وظيفه مسئولين، خواص و مردم در اين شرايط چيست؟

آيت‌الله مصباح: متأسفانه بعضي از اين آفت‌ها بيشتر در خواص پيدا مي‌شود و هر وظيفه‌اي براي چنين كساني تعيين شود، آنها گوش‌شان بدهکار نيست؛ آنها براي کارهايشان انگيزه‌هاي شخصي خودشان را دارند. بيشترين کاري که ما بايد انجام دهيم و براي ما مسئوليت تلقي مي‌شود اين است که ديگران را، آنهايي که در معرض فريب‌خوردن هستند را روشن کنيم. براي کساني که انگيزه مبارزه و عناد دارند نمي‌شود كاري کرد؛ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ؛ براي آنها كار كردن فايده‌اي ندارد. اين افراد عده انگشت‌شماري هستند که روي توده مردم کار مي‌کنند و سعي مي‌كنند آنها را فريب دهند. اينجاست که ما بايد به اندازه توانمان فعاليت کنيم و نگذاريم نقشه‌هاي آنها بر اکثريت مردم اثر کند. ما هم زماني مي‌توانيم اين کار را انجام دهيم که خودمان ريگي به کفش نداشته باشيم؛ به خاطر منافع شخصي حرکت نکنيم؛ دنبال پست و مقام نباشيم و فقط براي اين‌که حق اين نعمت ادا شود و وظيفه‌اي که براي حفظ دستاوردهاي انقلاب بر عهده داريم ادا کنيم، بكوشيم؛ تا پيش خدا مسئول نباشيم. اما اگر ما هم اين مسأله را بهانه قرار دهيم و سخني بگوييم كه مردم ما را دوست بدارند و به ما رأي بدهند، يا به فلان پست و مقام برسيم, کار ما از اول خراب است؛ اين ابزار فاسد است و با ابزار فاسد حق بر کرسي نمي‌نشيند. کساني مي‌توانند اين وظيفه را درست انجام دهند که خودشان با اخلاص، براي انجام وظيفه، براي خدمت به اسلام و براي حفظ ارزش‌هاي اسلامي قدم بردارند؛ نه از تهديدي بترسند و نه در مقابل تطميعي تسليم شوند و در هر زماني هر چه وظيفه خود مي‌دانند، همان را انجام دهند.
پرتو:
در آستانه سفر مقام معظم رهبري به استان قم هستيم؛ وظيفه مردم, حوزه‌ها, طلاب و فضلا در اين سفر و در استقبال از چنين شخصيتي چيست؟
آيت‌الله مصباح: مردم ما به قدري به مقام معظم رهبري علاقه دارند که درباره استقبال ظاهري و اجتماعات احتياجي به راهنمايي و کمک کردن ندارند. ما هم بايد به‌عنوان سلول کوچکي در اين پيکر عظيم اجتماع در استقبال از ايشان شركت كنيم و ثوابي کسب کنيم.
پرتو:
خود شما در مراسم استقبال شرکت مي‌کنيد؟
آيت‌الله مصباح:
ان‌شاء‌الله اگر توفيق نصيبمان شود. اما آنچه بيشتر از ما توقع است، به طور کلي در مقابل نعمت عظيم رهبري اين است که با زبان, با قلم و با رفتارمان مردم را آگاه کنيم و به آنها بفهمانيم که اين نعمت با هيچ نعمت ديگري قابل مقايسه نيست؛ شکر اين نعمت هم بسيار سنگين است و اگر انسان واقعاً بفهمد اين نعمت چقدر ارزش دارد، نگران اين است که حظ و بهره‌اش از آن کم شود؛ آن‌وقت طبعاً هر چه از دستش بربيايد در جهت استفاده از اين نعمت تلاش مي‌كند. من هم بيشتر نگران اين هستم که در انجام وظيفه‌اي که ما نسبت به بيدار کردن مردم و توجه دادن آنها به مسئوليت‌هايشان در برابر اين نعمت داريم، کوتاهي کنيم. مردم ثابت کرده‌اند که هر وقت چيزي را وظيفه‌شان تشخيص دهند، در انجام آن کوتاهي نمي‌کنند و تا پاي جان هم ايستاده‌اند.
ما بايد همان‌طور که از وجود رهبرمان قدرداني مي‌کنيم و در مقام شکرگزاري از اين نعمت هستيم، بايد از وجود چنين ملتي هم قدرداني کنيم و خدا را شکر کنيم که در ميان مردمي زندگي مي‌کنيم که تا اين حد قدرشناس هستند، رشد اجتماعي دارند، هوشيارند، فريب نمي‌خورند و حتي در مواردي از خواص جلوترند و با ذهن ساده خود حقايقي را مي‌فهمند که متخصصين درست درک نمي‌کنند. اين ويژگي‌ها نعمت‌هاي عظيمي است که خدا به ملت ما داده و ما بايد اين نعمت‌ها را هم شکر کنيم. ما بايد نگران باشيم که خودمان در انجام وظيفه کوتاهي نکنيم.
از خداي متعال درخواست مي‌کنيم که بر طول عمر رهبر عزيزمان و بر توفيقاتشان و بر برکات وجود ايشان بيافزايد و ما هم توفيق قدرداني از همه نعمت‌ها، مخصوصاً نعمت ولي امر عزيزمان مرحمت بفرمايد و توفيق ارائه خدمت مقبولي که خداي متعال و اوليائش بپسندد مرحمت کند؛ ان‌شاءالله.
پرتو:
بعنوان آخرين سؤال، با مراجعه به صحيفه نور مشاهده مي‌كنيم حضرت امام(ره) درباره موضوع فرهنگ فرمايشات زيادي دارند؛ 480 مرتبه کلمه «فرهنگ» را به کار برده‌اند؛ تعبيرات ديگري هم دارند. يکي از فرمايشات ايشان اين است: «اگر کشور اسلامي، اين کشور از جهت سياسي، از جهت اقتصادي، از جهت نظامي به قله و به اوج برسد، ولي از جهت فرهنگ کاري نشده باشد، پوچ و بي مغز و تهي است» اين عين عبارت ايشان است و همواره نسبت به بحث فرهنگ تأکيد داشتند. مصداق آن را هم مشخص فرموده‌اند: اسلام ناب. مقام معظم رهبري هم در طول بيست و يک سال رهبري‌شان همان خط امام نسبت به تأکيد بر بحث «فرهنگ» را ادامه دادند؛ ايشان هم اسلام ناب محمدي را به عنوان مصداق فرهنگ مشخص کرده‌اند. ما کمتر کسي را مي‌بينيم که اين قدر نسبت به فرهنگ حساسيت داشته باشد.
حضرت‌عالي هم در سخنراني اخير در اجلاس خبرگان بر بحث «فرهنگ» و وظيفه علما و روحانيت در اين عصر تأکيد داشتيد. مقام معظم رهبري هم در سخنراني‌شان براي خبرگان بر اين موضوع و وظيفه علما و حوزه‌هاي علميه در اين عصر و با توجه به رشد تکنولوژي تأکيد فرمودند. قطعاً وظيفه اصلي در اين زمينه بر دوش روحانيت و حوزه‌هاي علميه است و شايد يکي از جنبه‌هاي مهم سفر مقام معظم رهبري به قم هم مباحث فرهنگي و تبيين وظايف روحانيت است. حضرت‌عالي فکر مي‌کنيد روحانيت در اين عرصه چه وظيفه‌اي دارد؟ و در اين زمان که تکنولوژي رشد سريعي دارد و دشمنان با كمك اين تكنولوژي حرف‌ها و شبهاتشان را القا مي‌کنند، چرا فرمايشات مقام معظم رهبري و تأكيدات حضرت امام در زمينه فرهنگ بعد از 31 سال، هم‌چنان مغفول واقع مي‌شود؟ آيا واقعا هيچ راهي نيست كه خواسته‌هاي ايشان را عملياتي کنيم؟
آيت‌الله مصباح:
اين مسأله پيچيده‌اي است و بنده هم کوچک‌تر از اين هستم که بتوانم راه حلي ارائه دهم و قدمي براي حل مشکل بردارم. ولي به نظرم چند کار ‌بايد انجام گيرد: اولاً بايد بدانيم انجام اين کار به صورتي مقبول و مطلوب کار يک ارگان يا يک نهاد يا يک قشر از جامعه نيست؛ اين کار ابعاد مختلفي دارد که بين دولت و ملت تقسيم مي‌شود؛ وظايف ملت هم تقسيماتي دارد. البته بخش عظيمي ازاين وظايف مربوط به تهيه محتواي فرهنگي صحيح است كه کار روحانيت است و انجام اين کار هم به تنهايي از عهده اين قشر ساخته نيست؛ همان‌طور که مقام معظم رهبري اشاره فرمودند, تهيه محتوا کار روحانيت است؛ اما زمينه‌ها را بايد دولت فراهم کند.
بنابراين به سرانجام رساندن اين کار ساده نيست؛ کاري است که مجموعه نظام را درگير مي‌کند و حق هم همين است. براي اين‌که اساس اين انقلاب اسلام است و اسلام مقوله‌اي فرهنگي است؛ يعني باورها و ارزش‌ها. و اگر اين مسأله همه نهادهاي نظام ما را درگير کند جاي تعجب نيست. اصلاً هدف اصلي همين است؛ نه هدف اصلي ما و انقلابيون, بلكه هدف اصلي همه انبيا همين بوده است.
اما اين‌كه چرا اين كار پيش نمي‌رود، علل مختلفي دارد؛ صرف نظر از علت اصلي عام، که کارشکني شيطان است که قسم خورده با ايجاد مانع ـ‌به دست خودش يا با كمك عوامل و شاگردان انسي و جني‌اش‌ـ نگذارد بني‌آدم رشد کند؛ صرف نظر از اينها، عوامل ديگري نيز وجود دارد که نمي‌گذارد اين کار پيش برود. بايد اين عوامل را شناسايي کرد و هر کس هر اندازه مي‌تواند در تضعيف موانع و تقويت عوامل رشد فرهنگي تلاش کند.
در اينجا يکي از اين موارد را كه از لحاظ بحث منطقي مقدم است، عرض مي‌كنم. اصلاً معناي «فرهنگ» و کار فرهنگي براي بسياري روشن نيست. هم‌چنان‌كه مي‌دانيد در سطوح مختلف كشور، در نهادها و وزارتخانه‌ها براي کارهاي فرهنگي برنامه‌هايي پيش‌بيني شده، بودجه‌هايي صرف موسيقي، ورزش، سينما، تئاتر و چيزهايي از اين قبيل شده است. اما آيا اينها کار فرهنگي است؟ اگر بپرسيد چرا کار فرهنگي نمي‌کنيد؛ مي‌گويند کار فرهنگي همين‌هاست؛ مگر کار فرهنگي چيزي غير از اين است؟ من اعتراف مي‌کنم که اين کارها در بسياري از موارد بهانه است؛ يعني نمي‌خواهند کار اصلي انجام بگيرد؛ اسم «فرهنگي» روي بعضي كارها مي‌گذارند و آنها را دنبال مي‌کنند تا مردم را فريب دهند و اغراض ديگرشان را عملي کنند. اين ضعف در بخشي از مردم و در بعضي از مسئولين وجود دارد.
مسأله دوم اين است که کساني که واقعاً علاقه دارند و مي‌خواهند فرهنگ صحيح ترويج شود از عظمت اين كار و سنگيني آن مي‌ترسند. چون سنگيني‌ اين کار با سنگيني اصل انقلاب قابل مقايسه است. انقلابي كه رژيم شاه را ساقط كرد انقلاب سياسي بود؛ اما اين يک انقلاب فرهنگي است؛ بلکه از جهاتي از انقلاب سياسي سنگين‌تر، عميق‌تر و مهم‌تر است. حال اگر کسي به‌عنوان مسئول کشور بخواهد اين کار را انجام دهد، با خود فكر مي‌کند من چگونه مي‌توانم کاري که ملتي با رهبري‌هاي شخصيتي مثل امام و با فداکاري‌ها و شعارها و شور و احساسات کردند، را انجام دهم؟ واقعاً اين كار عظيمي است و هر كسي از عظمت آن مي‌ترسد و از زير بار انجام آن شانه خالي مي‌کند.
کساني هم هستند که ممکن است کمابيش کارهايي از آنها بربيايد؛ اما مي‌بينند با انجام اين كار بعضي از دوستانشان را از دست مي‌دهند يا از رأيشان کاسته مي‌شود. اما چون اين كارها ديربازده است و ظهور چنداني ندارد و مردم به‌خاطر آنها به کسي رأي نمي‌دهند، اين اشخاص با خود مي‌گويند چرا وقتمان را صرف اين کارها بکنيم؟ توان خود را صرف کاري مي‌کنيم که بتوانيم آنها را به رخ مردم بکشيم تا باز هم به ما رأي بدهند. چرا وقتمان را صرف كاري كنيم كه اين فايده ندارد؟!
از سوي ديگر گرايش‌هاي حيواني كه كمابيش در بعضي افراد وجود دارد، با پيشرفت فرهنگ اسلامي موافق نيست و چنين كساني مي‌دانند پيشرفت فرهنگ اسلامي مانع بعضي از هوسراني‌ها و خوش‌گذراني‌هايشان مي‌شود و احياناً در ميان کشورهاي ديگر هم باعث اتهاماتي مثل ارتجاعي و امل‌بودن مي‌شود؛ فکر مي‌کنند که چرا براي خودمان دردسر درست کنيم؟! به همين دليل وقتي مردم انتظار كار فرهنگي دارند سينما تئاتر و مانند آن را به عنوان کار فرهنگي معرفي مي‌كنند. بعضي هم مي‌گويند اين کارها وظيفه روحانيت است؛ ما حاضريم كمك كنيم؛ اما روحانيت بايد در اين جهت کار کند!
در ميان روحانيت هم عوامل خاصي وجود دارد که مانع پيشرفت‌ها مي‌شود: بخشي از اين عوامل مربوط به ناآگاهي بعضي از روحانيون است كه تصور مي‌کنند وظيفه روحانيت فقط در زمينه فقه و اصول و تهيه رساله عمليه و گرفتن وجوهات شرعي است و توجه ندارند كه كار فرهنگي هم وظيفه ماست.
بخشي از كار كردن براي فرهنگ اسلامي هم يعني تلاش براي اين‌که در رشته‌هاي مختلف علوم انساني کتاب دانشگاهي بنويسيم و از اين طريق فرهنگ را عوض کنيم. و زماني ما مي‌توانيم کتابي در مقابل کتاب يک فيلسوف غربي كه ده‌ها بار در دانشگاه‌ها تدريس شده بنويسيم که به اندازه آنها در آن علم تلاش کرده باشيم, با زير و بم آن آشنايي داشته باشيم و بتوانيم هم از لحاظ ظاهر و هم از جهت عمق، مطالب جالبي تهيه کنيم که جايگزين آنها بشود. اين کاري سنگين است و گاهي همين سنگيني کار براي ما هم مانع از اقدام به آن مي‌شود.
مجموعه اين عوامل موجب مي‌شود در همين وضعيتي که هستيم باقي بمانيم. براي خروج از اين وضعيت بايد عده‌اي فداکار پيدا شوند و مثل افراد خط‌شكن در جبهه, از آسايش زندگي‌شان بکاهند، از لذايذ مادي، منافع دنيوي‌ و پست‌ها و مقام‌شان بگذرند و مشغول کارهاي تحقيقاتي بشوند، افرادي را تربيت کنند، براي اين کار طرحي تهيه کنند كه در زماني، حداکثر تا ده سال ديگر بتوانند استاداني تربيت کنند كه قادر باشند علوم انساني را ـ‌ به اصطلاح‌ـ اسلامي کنند.
هر قدر اين جبهه قوي شود، در اين زمينه کار شود، چنين افرادي بيشتر تقويت شوند، خودشان بيشتر فداکاري كنند و از طرف ديگران هم تأييد شوند، به هدف نزديک‌تر مي‌شويم؛ اما انتظار اين‌که اين هدف در مدت کوتاهي با بودجه دولت يا با اقدام چند تا روحاني انجام گيرد، توقع بي‌جايي است.

وصلي الله علي محمد و آل محمد

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org