قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

سخنرانى و پرسش و پاسخ در جمع پرسنل كميته امداد همدان

پيرامون مباحث فرهنگى و فكرى روز _14/7/79


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على سيد الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابى القاسم محمد (صلى الله عليه وآله) و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين. اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كلّ ساعة وليًّا و حافظا و قائدًا و ناصرًا و دليلاً و عينًا حتى تسكنه ارضك طوعاً و تمتّعه فيها طويلا.

خدا را شكر مى كنم كه در اين ايام مبارك توفيق حضور جمع شما عزيزان، ياران مخلص اسلام و انقلاب نصيبم شد. در چند دقيقه اى كه مزاحمتان هستم عرايض كوتاهى را كه شايد همه شما بهتر از خود من بدانيد تكرار خواهم كرد و بخشى از وقت را نيز براى پاسخ گفتن به سؤالات اختصاص مى دهم.
نهاد مقدس كميته امداد، يكى از پاك ترين نهادهايى است كه در جمهورى اسلامى ايران شكل گرفته، و تا آن جا كه بنده اطلاع دارم پايه گذار اين كميته و دست اندركارانش ياران امام بوده اند. من دوست ندارم اسمى از اشخاص ببرم ولى بعضى از افراد شوراى مركزى اين كميته كسانى هستند كه از آغاز حركت امام، همواره در كنار ايشان بودند. از همان روزهاى شروع نهضت امام، كه سى و شش، هفت سال از آن مى گذرد شاهد بودم كه آنان در كنار امام بودند. ايشان از نظر تقوا، بينش دينى، درك سياسى و اجتماعى، اخلاص، تا آنجا كه من مى شناسم از نادرترين افراد اين امت هستند.
مرحوم آقاى مطهرى رضوان الله تعالى عليه در همان اوايل نهضت امام درباره يكى از همين بزرگواران در مدينه مكرّمه خوابى ديده بودند كه از طرف پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و امام زمان (عج) به ايشان نيابت داده شده بود. آقاى مطهرى تعجب كرده بود كه چگونه از طرف پيامبر و امام، نه به يك عالم روحانى، بلكه به يك شخص بازارى و عادى چنين نيابتى واگذار شده است. ايشان پس از مراجعت به ايران، اطلاع پيدا مى كند كه حضرت امام (قدس سره) به آن شخص غير روحانى و غير مجتهد تصرف در سهم امام و اخذ و مصرفش را وكالت داده اند.
در اين جا چند نكته از آيات كريمه قرآن متذكر مى شوم. مى دانيد كه پرستش خداى يگانه و ايمان به روز قيامت، اولين مسأله اى بود كه همه انبياء در آغاز بعثتشان مردم را بدان دعوت مى كردند و پايه همه برنامه هايشان بر آن استوار بود؛ اما پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در همان آغاز دعوتشان، در كنار اين دو اصل بر اهميت كمك به فقرا و مستمندان تكيه كردند.
آيات سال اول بعثت، يعنى زمانى كه هنوز دعوت پيغمبر اسلام گسترش پيدا نكرده بود، بر موضوع كمك به ايتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأكيد فراوان دارد و دقت در آن ها ما را به اهميت اين موضوع واقف مى كند. در سوره هاى كوچك قرآن، به آياتى نظير اين آيات برمىخوريم: «أرأيت الّذى يكذّب بالدّين فذلك الذى يدعّ اليتيم و لا يحضّ على طعام المسكين»1؛ يا «و تأكلون التّراث أكلاً لمّا وتحبّون المال حبًّا جمّا»2. اين آيات درباره كسانى خبر مى دهد كه قيامت و كيفر و پاداش را انكار مى كنند و حساب و كتاب را نمى پذيرند. مى فرمايد : «فذلك الذى يدّع اليتيم،»؛ منكران قيامت كسانى هستند كه يتيم را قبول نمى كنند، «و لا يحضّ على طعام المسكين،»؛ به اطعام گرسنگان اهميّت نمى دهند و بدان سفارش نمى كنند. ميراث گذشتگان را يك جا مى خورند : «و تأكلون التراث اكلاً لمّا،»؛ و علاقه وافرى به جمع مال دارند: «وتحبّون المال حبًّا جمّا.»؛ اينان كسانى اند كه قيامت را قبول ندارند. قرآن بين اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب با كمك به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مى كند. اگر كسى اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب داشته باشد به مال دنيا بيش از حد دلبستگى پيدا نمى كند، ميراث گذشتگان را يك جا نمى بلعد، و سهمى هم براى فقرا قرار مى دهد، نه تنها آنچه از دستش بر مى آيد به ايتام و فقرا كمك مى كند، ديگران را هم به اين كار تشويق مى كند. آنان كه چنين نمى كنند، كسانى اند كه به آخرت ايمان ندارند. اين مسأله بسيار مهمى است كه قرآن ايمان به آخرت را با كمك به فقرا هم سنگ مى كند و نفى اين كمك ها را دليل اين مى داند كه فرد ايمان به آخرت ندارد. در همان آغاز بعثت پيغمبر، اين مطالب به مردم گفته مى شود. در آيات شريفه ديگرى مى فرمايد: كسانى كه از گردنه بگذرند از بلاها، از گرفتاريها و عذابهاى ابدى نجات پيدا مى كنند. آن گردنه، خوراندن غذا به ديگران است :«و ما ادريك ما العقبة فك رقبة أو اطعام فى يوم ذى مسغبة»3؛ چه مى دانى كه اين گردنه چيست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز كمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است. كسانى كه همت كنند در چنين ايامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشته اند و نجات يافته اند؛ اما اگر در اين ايام انسانها در فكر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمى گذرند و نهايتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بين ايمان و عمل رابطه اى است. ايمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ايمانى كه در آغاز پيدا مى شود اين اعمال مترتب شد، آن ايمان تقويت مى شود و ثابت مى ماند. اگر بر عكس، با اعمال ضدش همراه شد به تدريج ايمان از بين مى رود و به كفر منتهى مى گردد. ايمان به آخرت با ديگر خواهى و به فكر محرومان بودن توأم است. نمى شود كسى پاداش كار خير را در آخرت باور داشته باشد و هيچ كارى نكند. براى مثال، كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و مى داند اگر آن را به كار اندازد، پس از يك سال اين هزار تومان يك ميليون مى شود، آيا از اين كار امتناع مى كند؟ كسى كه به آخرت ايمان دارد مى داند اگر مالش را صرف فقرا كند، روز قيامت هزاران برابر سود برايش باقى خواهد ماند. اگر چنين نكند معلوم مى شود كه باور ندارد.
دختر دانشجويى از يك خانواده متدين براى من نوشته بود كه پدرم از شدت فقر، به من مى گويد كه ديگر نمى توانم خرج تو را بدهم، و بايد از خانه بيرون بروى. كسى ديگر را سراغ داشتم كه دو دختر داشت، و هر دو تنها يك چادر داشتند و با زحمت بسيار دو مدرسه در دوشيفت پيدا كرده بود. صبح يكى از دخترها چادر را به سر مى كرد و به مدرسه مى رفت و عصر دختر ديگر. اما در اين وضعيت، كسانى به فكر عوض كردن مدل ماشين و دكوراسيون خانه شان هستند. اين با ايمان به آخرت سازگار نيست. وقتى انسان مى بيند خمس و زكات بر او واجب است، اما بدان عمل نمى كند، آن گاه كه مى داند احسان به والدين و كمك به ارحام و خويشاوندان فقير بر او تكليف است، اما به آن توجه نمى كند، با وجدان خود درگير مى شود. از يك طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى ديگر وجدانش ناراحت است كه تكاليفش را عمل نمى كند. او مى كوشد تا اين تضاد بين مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل كند. اگر مال دوستى غالب بشود، اين تضاد به نفع مال دوستى و دنيا پرستى و به ضرر ايمان به آخرت تمام مى شود؛ يعنى آدمى آرام آرام به خود تلقين مى كند كه اين حرفها خرافه اى بيش نيست: «ثمّ كان عاقبة الذّين اساؤا السُّوأى أن كذّبوا بآيات الله.»4؛ تكذيب آيات الهى، كفر، و ارتداد يك باره گريبان آدمى را نمى گيرد. كارهاى بد آهسته آهسته روح ايمان را در او مى خشكاند: «حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة». آدمى هر بار به گناه آلوده تر مى شود، از ايمانش كاسته مى شود و سرانجام به ورطه كفر سقوط مى كند. براى همين است كه اين همه دعا مى كنيم تا عاقبت به خير شويم.
انسانى كه ايمان دارد و خدا را باور كرده، دروغ نمى گويد اما آلودگى به دنيا، خود خواهى، خود پرستى و لذت پرستى، ايمان را ضعيف و كم رنگ مى كند، تاجايى كه ديگر چيزى باقى نمى ماند. اگر در اجتماع مى بينيد كسانى روزگارى در راه خير بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف شدند، و ضد انقلاب شدند، و گفتند دين افيون جامعه است و نه تنها افيون ملت هاست افيون حكومت ها نيز مى باشد، سرّش همين است. اينان چند صباحى براى ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آن جا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از اين امكانات و از اين وسايل عيش و نوش لذت نبريم، آخوندها نمى گذارند، بايد آخوندها را برداشت تا مشكل حل بشود. اين چنين شد كه برگشتند و سناريوى براندازى حكومت را ترسيم كردند.
بهترين چيزى كه مى تواند انسان را از اين عاقبت به شرّى نجات بدهد اين است كه انسان با ممارست، محبت دنيا را در دل كم كند، بهترين راهِ اين كار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»5 دنيا پرست مى خواهد آنچه را در دست ديگران است نيز تصاحب كند، ضدّش اين است كه آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق كند؛ آن وقت عشق به دنيا پيدا نمى شود، و ايمان به آخرت ثابت مى گردد. قرآن مى فرمايد: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها»6. ما به اشتباه گمان مى كنيم صدقه دادن، زكات دادن و انفاق كردن، مال را پاك مى كند و آن را رشد مى دهد؛ اما فرهنگ قرآن چيز ديگرى است. خداوند مى فرمايد: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم،»؛ نمى فرمايد «تطهر اموالهم.»؛ وقتى صدقه را از مردم مى گيرى نه تنها مالشان را پاك مى كنى، خودشان را نيز پاك مى كنى. دلبستگى به دنيا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنيا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مى كند، اين علاقه و آلودگى را از خود دور مى سازد و پاك مى شود. حاصل اين كه بين ايمان به آخرت و كمك به ديگران رابطه اى ناگسستنى برقرار است. تعبير جالب قرآن اين است كه مى فرمايد: «ولا يحضّ على طعام المسكين،»؛ كسى كه منكر آخرت است به اطعام ديگران سفارش نمى كند. نمى فرمايد خودش طعام نمى دهد، بلكه تكيه قرآن بر سفارش كردن به اطعام است. اين كارى است كه شما انجام مى دهيد، و اين يكى از بركات اين انقلاب است؛ انقلابى كه هم منافعش مستقيماً به محرومان مى رسد، وهم منافع بالاترش به آن كسانى كه در فكر محرومان هستند مى رسد. آنها تعالى روحى پيدا مى كنند ولو خودشان مالى براى انفاق نداشته باشند.

 

سؤال:
رابطه بين ولايت فقيه و حكومت‌دارى چيست؟

پاسخ استاد:
ولايت فقيه كه در اينجا مطرح مى شود همان اصطلاح خاصى است كه مساوى با حكومت مى باشد. ولايت واژه اى است كه كاربردهاى متفاوتى در زبان عربى دارد؛ چنان كه ما در زبان فارسى هم الفاظى داريم كه كاربردهايى مختلف دارد و طلبه ها به آن الفاظ مشترك لفظي مى گويند. يك معناى ولايت، محبت است؛ اما ولايتى كه در باب مسائل سياسى و حكومتى مطرح است و امروز به منزله شعار حكومت ما در دنيا شناخته مى شود به معناى ديگرى است. حكومت اسلامى را حكومت ولايت فقيه مى خوانند. اين معناى ولايت غير از آن معناى اول است. مرحوم آقاى مطهرى (رضوان الله عليه) شايد بيش از سى سال پيش كتابى به نام ولاءها و ولايت ها منتشر كرده بودند كه مجموعه اى از سخنرانى هاى ايشان در اين زمينه بود، و انواع معانى را كه با واژه ولاء و ولايت القاء مى شود بررسى كرده بودند. اين كتاب در آن عصر يك كار نو و ابتكارى و بسيار بابركت بود. ولايت فقيه يعنى اين كه در رأس حكومت كسى باشد كه از نظر علم و تقوا و مديريتِ جامعه شبيه ترين فرد به امام معصوم باشد. اگر يك نظام حكومتى را به صورت يك هرم ترسيم كنيم، رأس هرم نقطه اى است كه قدرت ها در آن متمركزند. اگر قاعده اين هرم سه ضلع داشته باشد، اين شكل سه وجه خواهد داشت كه نماينده سه قوه مجريه، مقننه و قضائيه است. اين سه رويه در رأس هرم، كه قدرت ها در آن متمركز مى شود، به هم مى رسند. هر نظام حكومتى، شخصى را در مقام رأس اين هرم معرفى مى كند و اگر اختلافى بين قوه ها پيش بيايد يا مشكلاتى در كشور پديد آيد كه به دست اين قوا قابل حل نباشد، آن شخص به رفع مشكل مى پردازد. در نظام حكومتى اسلامى، در رأس هرم قدرت بايد امام معصوم باشد، و اگر دسترسى به امام معصوم نبود كسى كه شبيه تر به امام معصوم است جانشين او مى گردد. اين يك قاعده عقلايى است. اگر براى مقامى صد شرط ملحوظ بود و كسى با آن صد شرط پيدا نشد عقلاى عالم سراغ كسى مى روند كه نود و نه شرط را داشته باشد. فرض بفرماييد براى موقوفه اى شرط گذاشته اند كه متولى آن بايد عالم باشد، سيد باشد، مجتهد باشد، فقيه ترينِ افراد شهر باشد، باتقواترين باشد و...، حال اگر كسى كه همه اين شرايط را داشته باشد پيدا نشد، مى گويند اين مسئوليت را به كسى كه دست كم از اين صد گزينه نود و نه شرط را داشته باشد بسپاريد. همين طور فرض كنيد موقوفه اى براى يك مورد خاصى تعيين شده و حالا آن مورد تحقق پيدا نمى كند. مى گويند صرف كنيد در موردى كه اشبه به آن باشد. مثلاً ما موقوفاتى داريم كه عوايد آنها خرج علوفه چهارپايان زايران سيدالشهدا (عليه السلام) مى شده است. اما امروزه كه از اسب و شتر براى مسافرت استفاده نمى شود اين موقوفه را كجا صرف كنند؟ مى گويند اين عوايد را در امورى صرف كنيد كه نزديك ترين باشد؛ مثلاً پول بنزين كسانى را بدهيد كه با اتومبيل خودشان به زيارت مى روند؛ چرا كه امروزه بنزين اتومبيل جاى علوفه اسب و شتر را گرفته است. اين يك قاعده عقلايى است. براى اثبات ولايت فقيه، به دلايل پيچيده فقهى نياز نداريم. اين دليل روشن براى هر كسى قابل فهم است. وقتى دسترسى به امام معصوم نبود بايد سراغ كسى رفت كه شبيه ترين مردم به امام است. چنين انسانى بايد اولاً قانون خدا را بهتر بداند، يعنى عالم تر باشد؛ در اجراى قانون منافع خود را بر منافع مردم ترجيح ندهد، يعنى با تقواتر باشد؛ و شيوه مديريت و رهبرى جامعه را بداند. هر كس در نظام ما اين سه ويژگى را بهتر از ديگران داشته باشد ولىّ فقيه است. بر اين اساس ولىّ فقيه درست مساوى است با كسى كه در رأس حكومت است و بايد قانون خدا را به بهترين نحو اجرا كند. دشمنان چنين وانمود مى كنند كه ولىّ فقيه يعنى ديكتاتورى كه هر چه دلش مى خواهد دستور مى دهد. امام فرمود اگر ولىّ فقيه مرتكب يك گناه بشود همان وقت از ولايت ساقط شده است. ولايت فقيه فقط مقامى است كه بايد حكم خدا را درست اجرا كند و اگر از حكم خدا تخلف نمايد ديگر صلاحيت ندارد و همان وقت سقوط مى كند. ولى فقيه قانونمندتر از همه انسان ها است؛ او بايد روح قانون را درك كند و آن را بهتر از ديگران اجرا نمايد.

سؤال:
نقش ايران اسلامى را در جنگ فلسطين با رژيم اشغالگر قدس به اختصار توضيح داده، بفرماييد ما چه وظيفه اى در مقابل رژيم صهيونيستى داريم؟

پاسخ استاد:
اين داستان جديدى نيست. پيش از انقلاب هم در اين كشور خير خواهانى بودند كه براى فلسطينيان دل مى سوزاندند و كمك هايى براى آنها جمع مى كردند. بعد از انقلاب نيز شخص امام (قدس سره) بيش از ديگران بر اين مسأله اهتمام مىورزيدند. سخنرانى ها و بياناتشان در دسترس است. قبل از انقلاب، يكى از موضوعاتى كه در سخنرانى هايشان بر آن تأكيد مى كردند داستان اسرائيل و فلسطين بود. بنده خوب به خاطر دارم كه بسيارى از شخصيت هاى مهم كه بعضى از آنان متأسفانه بد از كار در آمدند، آن وقت ها مى گفتند كه اين مسأله اسرائيل چيست كه آقاى خمينى اين قدر بر آن تأكيد مى كند؟ كشور كوچكى كه مشتى يهودى در آن جمع شده اند چه اهميتى دارد كه امام به خاطر آن در مقابل آمريكا و انگليس موضع مى گيرد و آن را يك خطر بزرگ تلقى مى كند؟ در آن وضعيت كه ابرقدرت هاى شوروى و آمريكا و استعمار پير انگليس پشتيبان اسرائيل بودند اين از معجزات و كرامات امام بود. امروز ملاحظه بفرماييد يك دولت ضعيف به نام تركيه كه شصت و پنج ميليون جمعيت دارد، وارث آن امپراطوريى است كه كلّ خاورميانه و نصف اروپا را در اختيار داشت: عربستان، يمن، عراق، كويت، فلسطين، سوريه، اردن، كلّ تركيه، مجارستان، يوگسلاوى، رومانى، بلغارستان، نصف اتريش، مصر، تونس، مراكش، و ليبى. همه اين كشورها در اختيار امپراطورى عثمانى بود. اين امپراطورى شكست خورد و تجزيه شد. بخش عمده و اصلى اين امپراطورى تركيه بود كه آن را آسياى صغير مى خواندند. اين دولت قدرتمندترين دولت در بين كشورهاى اسلامى منطقه بود. اين كشور به غرب گرايش پيدا كرد و ابزارى شد در دست غربى ها، و به تدريج پس از جنگ جهانى دوم به سوى آمريكا رفت. پايگاه نظامى مهم آمريكا در منطقه كه ايران بود به تركيه منتقل گرديد و در آن جا تقويت شد. استفاده آمريكا از تركيه به مثابه يك كشور استراتژيك در منطقه، بيش از هر كشور ديگرى بود. تركيه به لحاظ سوق الجيشى بسيار مهم است. بخش وسيعى از آن در آسيا است و بخش ديگر آن در اروپا: نصف شهر استانبول در اروپا واقع شده است. اين كشور از طريق چندين دريا با آبهاى بين المللى ارتباط دارد. حال اين كشور با آن سابقه تاريخى، و با اين اهميت سوق الجيشى كارش به جايى رسيده كه براى تعمير تانك هايش بايد پيش اسرائيل گدايى كند.
كشور عظيم تركيه سرمايه هاى عظيم خدادادى دارد، آب سرزمين فلسطين در اختيار تركيه است. از آن جا كه آب چند كشور ديگر نيز از تركيه تأمين مى شود، اسرائيل مى خواهد از آب تركيه براى حمله به دشمنانش استفاده كند. او محتاج تركيه است، اما تركيه بايد حتى براى تعمير تانك هاى خود دست نياز سوى اسرائيل دراز كند. امام در همان آغاز كار اين وقايع را پيش بينى مى كرد. امروز مى بيند بزرگ ترين قدرت نظامى و اقتصادى منطقه همين اسرائيل است. نه تنها در منطقه حاكم است؛ بلكه سياست آمريكا را نيز ديكته مى كند. اسرائيل تنها كشورى است كه در منطقه خاورميانه سلاح هاى اتمى بالفعل در اختيار دارد. با وجود اين، يك عده جوان كه نه قدرت نظامى داشتند، نه ثروتى داشتند، و نه از جانب كشورهاى منطقه حمايت مى شدند، با الهام از دستور امام و حمايت رهبرى، اسرائيل را با اين عظمت به زانو در آوردند.
در لبنان، جوانان حزب الله اسرائيل را بيرون كردند، و بعد ارتش را دعوت كردند كه مستقر شود. تمام دنيا اعتراف مى كنند كه اسرائيل با همه قدرت و سياست و صنعتش، و با همه سلاح هاى اتمى اش نتوانست از پس آنها برآيد و شكست را پذيرفت. اين چيزى است كه امام پيش بينى مى كرد و به آنها دستور داد و تربيتشان كرد. آنها هم پذيرفتند، ايمان آوردند، دنبال اعتقادشان حركت كردند و به آن رسيدند. آنها افتخار مى كنند كه رهبرشان رهبر عظيم الشأن جمهورى اسلامى ايران است. پس مى شود با حمايت هاى مادى و معنوى، مردم به ظاهر ضعيفي را بر قوى ترين دشمن منطقه بلكه قوى ترين دولت دنيا پيروز كرد. هنر آنها اين بود كه امام را باور كردند و دستوراتش را به كار بستند.

سؤال:
مفهوم رابطه آزادى سياسى با وقايع اخير دوران ما چيست؟ عملكرد دفتر تحكيم وحدت را چگونه ارزيابى مى كنيد؟

پاسخ استاد:
من سياست‌مدار نيستم و دوست هم ندارم در مسائل گروه هاى سياسى دخالت كنم؛ ولى به هر حال خوشحال هستم از اين كه گروه هاى منحرف الحادى و التقاطى خودشان، يكديگر را رسوا كردند. اين گروه‌ها با نام اسلام و مجاهد اسلام و تحكيم وحدت اسلامى و نام هاى ديگر مردم را فريب دادند و مردم نيز از دانشجو و استاد و ديگران گرفته تا دولتمردانشان از اينها فريب خوردند؛ ولى به فضل خدا در اين چند ماه گذشته، يكى پس از ديگرى مشت خودشان را باز كردند. نماينده همين گروهها، در كنفرانس برلين اعلان كردند كه مشكل ما اسلام است. گفتند دين، نه تنها افيون توده ها، كه افيون حكومت ها نيز هست. برخى از حوادث نگران كننده اى كه بيش از يك سال است، پى در پى در كشور اتفاق مى افتد، زير سر همين گروه ها بوده است. بعضى از اين فتنه ها نيز هنوز در هاله اى از ابهام است كه اگر روزى پرونده ها به درستى بررسى شود شايد به همين نتيجه برسند كه برخى اعضاي وابسته به همين سازمانها و گروهها كه در دستگاههاي كشور رخنه كرده اند مسبب اين حوادث بوده اند. ما از اين كه منافقان رسوا مى شوند و مردم، ديگر فريب اينها را نمى خورند خوشحال هستيم و هم چنين نگران از اين كه مردم نجيب ما باز هم از روى صفاى باطنشان توبه اين منافقان را باور كنند، و طرفدارى ايشان را از ولايت فقيه صادق بپندارند؛ چون همان گروهى كه ديروز مى گفتند دين افيون ملت هاست، امروز در روزنامه هايشان نوشته اند ما طرفدار ولايت فقيه هستيم. براين اساس، به شما عزيزان هشدار مى دهم كه هشيار باشيد كه ديگر از اين روباه هاى مكار چندچهره فريب نخوريد، و هم اين كه ديگران را متوجه سازيد كه اينها دوباره مى خواهند ماسك هاى جديدى به چهره بزنند و باز زير پرچم اسلام و ولايت فقيه، چهره هاى كريه و پلشت خود را پنهان سازند.

سؤال:
نظر حضرت عالى درباره موضوع روابط آزاد دختران و پسران در دانشگاه ها و مراكز فرهنگى چيست؟

پاسخ استاد:
ناهنجارى هاى فرهنگى كه متأسفانه روز به روز در كشور گسترش پيدا مى كند نتيجه سياست غلطى است كه قطعاً از طرف آمريكا القا شده است، و كسانى آگاهانه يا ناآگاهانه اجراى آن را به عهده گرفته اند. تساهل و تسامح و مبارزه با خشونت، سياستى بود كه زمينه را براى گسترش ناهنجارى ها فراهم كرد؛ يعنى جلو امر به معروف و نهى از منكر گرفته شد، و آمران به معروف و ناهيان از منكر تهديد به قتل و گاه عملا كشته شدند، تا ديگر كسى جرأت نكند متعرض فساد و مفاسد اجتماعى بشود. به اسم اين كه اينها گروه فشار و طرفدار خشونت اند اينها را محكوم كردند. شبانه روز در روزنامه هايشان دم از محكوميت خشونت زدند و از سياست تساهل و تسامح و لبخند طرفدارى كردند، و به اين ترتيب هر روز مطامع آمريكا در اين مرز و بوم ترويج مى شود. ولى اين حركت ها بارها و بارها در تاريخ تكرار شده، و شبيه توپى است كه با قدرت به زمين كوبيده مى شود، و هر قدر با قدرت بيش ترى به زمين كوبيده شود، عكس العمل شديدتر و سريعترى خواهد داشت. ان شاءالله به زودى شاهد عكس العمل مردم در مقابل اين حركت زشت و ناهنجار خواهيد بود. اينها قصد داشتند روز هيجدهم تير گذشته به بهانه تعطيل شدن يك روزنامه، كودتا كنند. جريان كوى دانشگاه را به بهانه طرفدارى از يك روزنامه تعطيل شده، به راه انداختند. اما وقتى مردم باطن اينها را شناختند ديديد كه شانزده روزنامه متخلف يك جا تعطيل شد، و مردم هيچ عكس العملى نشان ندادند. آنها براى كودتا در هجده تير آماده شده بودند و حتى تا حساس ترين نقطه هاى پايتخت پيش رفتند، و اگر نبود قيام بسيجيان، اتفاقات بسيارى مى افتاد، و عكس العمل آن، چند روز بعد، در 23 تير ماه پديدار گشت. وقتى مردم با چهره واقعى اينان آشنا شدند، ديگر منتظر نشدند كه آقايان استاندارها اجازه بدهند كه مردم تظاهرات كنند؛ بلكه به رغم مخالفت برخي استاندارها، مردم همه شهرهاى كشور به خيابان ها ريختند و چنان تظاهراتى كردند كه در تاريخ ايران بى سابقه بود. هزاران نفر از مردان و زنان كفن پوش به خيابان ها ريختند و بساط اينان را بر باد دادند. بنابراين درست است اين حركت زشت و نگران كننده است، ولى مطمئناً عكس العمل مردم مسلمان به همان اندازه شديد خواهد بود.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


1- ماعون/1-3

2- فجر/20

3؛ - بلد 12-14

4-روم/10

5- آل عمران / 92

6-توبه/ 103-6

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org