قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

   

منظومه ولايت 2

 

جمكران، جذبه‌گاه ولايت

سفارش به نوجوانان و جوانان ولايى

امام زمان(عليه السلام) از ديدگاه اهل سنّت

طول عمر امام زمان(عليه السلام)

حكمتِ غيبت امام زمان(عليه السلام)

    1. حفظ جان امام(عليه السلام)

    2. فراهم آمدن زمينه پذيرش حق در جهان

علّت حضور يازده امام معصوم ميان مردم

وظيفه ما در دوران غيبت

    1. حفظ نظام اسلامى با تمام توان

    2. حمايتِ همه‌جانبه از رهبر معظّم انقلاب

  

   

جمكران، جذبه‌گاه ولايت

بحمداللّه، مردم ما به ويژه پس از پيروزى انقلاب، مشمول الطاف خاصّ الاهى و عنايات مخصوص حضرت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف قرار گرفته اند. نمونه بارز اين عنايات، ساختمانِ باشكوه مسجد مقدّس جمكران است كه در مدّتى كوتاه ساخته شده. در اوايل ورود ما به قم، با اين كه از پايه گذارى اين مسجد قرن‌ها مى‌گذشت، غير از چند اتاق كه تازه ساخته شده بود، چيزى وجود نداشت. حتّى گاهى براى وضو گرفتن، آب پيدا نمى شد؛ امّا بحمداللّه پس از پيروزى انقلاب و با همّت دوستداران امام زمان ارواحنا فداه، در طول چند سال، چنين بناى عظيمى برپا، و دل‌هاى مؤمنان از اطراف و اكناف جهان، متوجّه اين مكان شريف شد. بنده، وقتى اين عظمت را مى‌بينم، به ياد آيه شريف فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ(1) مى‌افتم. اين معجزه است كه چنين محبّتى را در دل‌هاى مردم پديد آورده و به اين مكان شريف، متوجّه ساخته است تا در تمام ايّام هفته، به ويژه شب‌هاى چهارشنبه و جمعه، از اطراف كشور و گاهى از خارجِ كشور، در اين مكان مقدّس، به ياد امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف اجتماع كنند. بدون شك، جاذبه خود حضرت ولى عصر ارواحنا فداه است كه دل‌هاى مردم را همچون مغناطيس جذب مى‌كند و اگر اين چنين نبود، اين مسجد پرعظمت بدين جايگاه و مقام والا نمى رسيد.

خدا را شكر مى‌كنيم كه به بركت خون شهيدان، مردم اين شهر لياقت يافته اند مشمول جاذبه معنوى الاهى، از طرف حضرت شوند؛ نعمتى بسيار بزرگ كه هر قدر در عظمت آن بينديشيم و سخن بگوييم، كم است.

دليلِ اين جمع‌هاى باشكوه اين است كه مردم ما از نعمت ايمان و معرفت به اهل


1. قسمتى از دعاى حضرت ابراهيم(عليه السلام) هنگامِ تركِ سرزمينِ مكّه: «پروردگارا! قلب مردم را به سوى ايشان مايل فرما!» ابراهيم (14)،27.

بيت(عليهم السلام) بهره مندند. در اين ميان، مردم شهر قم در انجام وظايفشان توفيق بسيارى يافته اند. آنان مردمى هستند كه جانشان را براى اسلام و مكتب تشيّع، به اميد ظهور حضرت صاحب الامرعجل الله تعالى در طَبَق اخلاص گذاشته اند.(1) مردم اين كشور، سال‌ها مبارزه كردند تا اين كه خداوند، پيروزى را به آن‌ها عطا فرمود و نظام طاغوت را به دست ايشان سرنگون كرد و نظام مقدّس اسلامى را در اين كشور برقرار ساخت.

ما در برابر آن پاكباختگان كه يا خودشان در جبهه‌هاى جنگ شركت كرده يا عزيزان و اقوامشان را به ميدان جنگ فرستاده و توانسته اند در دوران هشت سال دفاع مقدّس، حماسه سازى و افتخارآفرينى كنند، جز اين كه سر تعظيم فرود آوريم و براى شهيدان آن‌ها دعا كنيم و براى بازماندگان و جانبازانشان شفا بطلبيم، چاره ديگرى نداريم. آنان از سخنان بنده‌اى مثل من بى نيازند. آن‌ها راهشان را شناخته اند و با قلوبى نورانى به طور كامل به وظايفشان آگاهند؛ امّا بايد به نوجوانان و جوانانى كه زمان انقلاب و خاطره‌هاى دوران جنگ را درك نكرده اند، مطالبى مختصر تذكّر داده شود.

 

سفارش به جوانان و نوجوانان ولايى

درباره وجود ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، مطلب فراوان است و بحمداللّه، كتاب‌هاى فراوانى در اين زمينه نوشته شده، و در دسترس مردم قرار گرفته است. بسيارى از اين مطالب، با اين كه بارها تكرار شده، باز هم مفيد و راهگشا است. دوست دارم در اين


1. امام صادق(عليه السلام) ضمن حديثى معجزه گون، با اشاره به نقش عظيم اهل قم در زمينه سازىِ ظهور امام زمان، ايشان را قائم مقامان حضرت ولى عصر(ارواحنا فداه) در روى زمين معرّفى مى‌فرمايد: «زود باشد كه كوفه از اهل ايمان خالى، و علم در آن، همچون مارى كه در حفره خويش فرو مى‌رود، پنهان شود؛ آن گاه در شهرى به نام قم سر برآورد و اين شهر، سرچشمه و معدن علم و فضيلت در عالم شود تا جايى كه هيچ فردى، حتّى دختران در حجله‌ها، ضعيف و دور از دين باقى نمانند. چنين وضعيتى در نزديكى ظهور قائم ما پديدار مى‌شود؛ پس خداى متعالى قم و اهل آن را قائم مقام حجّت خويش در روى زمين قرار مى‌دهد و اگر به غير اين باشد، هيچ حجّتى بر روى زمين باقى نمى ماند و زمين اهلش را در هم فرو مى‌برد. علم، از شهر قم به شرق و غرب عالم گسترش يابد و حجّت بر همه تمام شود و هيچ كس در روى زمين نماند، مگر آن كه علم و دين به او رسيده باشد. در آن هنگام است كه قائم، ظهور خواهد فرمود و سبب نزول قهر و خشم و انتقام خداوند از منكِرانِ حجّت خواهد شد. همانا خداوند از بندگان، مگر پس از انكار حجّت، انتقام نمى گيرد». (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 60، ص 213، ح 23)

محفل باشكوه، چند مطلب مهم را به اختصار ، براى جوانان و نوجوانان عزيز عرض كنم و از ايشان خواهش مى‌كنم اين مطالب را به خاطر بسپارند. در ضمن، از عزيزانى كه از اين مطالب مستغنى هستند، عذر مى‌خواهم؛ ولى به هر حال گردگيرى از آيات و روايات بى فايده نخواهد بود.

با اين كه نور ايمان و معرفت به اهل بيت: در دل‌هاى ما وجود دارد، ممكن است آينه دل‌هاى ما بر اثر برخورد با گردوغبار عالم مادّه، زنگار بگيرد و هر از چندگاهى نيازمند زنگار زدايى و گردگيرى باشد. تكرار اين مطالب در اين گونه مجالس و محافل مى‌تواند نقش گردگيرى از دل‌ها و صفادادن و جلادادن به آن را داشته باشد: فَإِنَّ الحَديثَ جَلاءُ القُلُوبِ.(1)

سفارش من به شما جوانان و نوجوانان عزيز كه مخاطبان اصلى من و ميوه‌هاى انقلاب و اميدهاى كشور و به يقين از اميدهاى امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف براى آينده اسلام هستيد، اين است كه بدانيد آينده در دست شما است. قدر خود را بيش‌تر بدانيد و در كسب علوم و معارف اهل بيت(عليهم السلام)، كوتاهى نكنيد. بكوشيد همواره ايمانتان را تقويت كنيد و دل‌هايتان را هميشه نورانى و از آلودگى‌هاى گناه پاك نگه داريد.

 

امام زمان (عليه السلام)از ديدگاه اهل سنت

اعتقاد به وجود ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف، ويژه شيعيان نيست. ما با برادران اهل تسنّن، كه بيشتر مسلمانان جهان را تشكيل مى‌دهند، در پاره‌اى از مباحث اعتقادى، مثل اصل امامت و مباحث فرعى اختلاف‌هاى داريم؛ امّا به تصديق بسيارى از بزرگان اهل تسنّن، يكى از مطالبى كه در آن، بين شيعه و سنّى و هيچ طايفه‌اى از طوايف مسلمانان اختلاف وجود ندارد، اعتقاد به ظهور حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است.

دو كتاب از اهل تسنّن را به خاطر بسپاريد كه اين مطلب را به روشنى تصديق كرده اند:


1. قال رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) : «تَذاكَرُوا وَ تَلاَقُوا و تَحَدَّثُوا فَإِنَّ الحَديثَ جَلاءٌ للقُلُوبِ. إِنَّ القُلُوبَ لَتَرينَ كَما يَرينَ السَّيفُ جَلاَؤُها الحَديثُ؛ يك ديگر را ياد، و ملاقات كنيد و از احاديث ما بگوييد؛ چرا كه ذكر حديث جلابخش قلوب است. همانا قلب‌ها، به سانِ شمشيرها، زنگار مى‌گيرد كه جلا و صيقل آن به ذكر حديث است».( كلينى، الكافى، ج 1، ص 41، ح 8)

يكى كتاب الصواعق المحرقه، نوشته ابن حجر هيثمى كه از بزرگان اهل تسنّن است. وى در اين كتاب، اعتقاد به صاحب الامر(عليه السلام) را امرى مشترك بين همه مسلمانان دانسته و روايات را در اين زمينه، بيش از حدّ تواتر معرّفى كرده است.(1) يكى ديگر از بزرگان اهل تسنّن شبلنجى است كه كتاب نورالأبصار را نوشته. او در اين كتاب تصريح مى‌كند كه روايات درباره مهدى آخر الزّمان(عليه السلام)، فوق حدّ تواتر است.(2)

ابن ابى الحديد معتزلى، در شرح نهج البلاغه معتقد است كه درباره ظهور امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف اختلافى ميان مسلمانان وجود ندارد و تمام طوايف آن‌ها بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند.(3)

بسيارى از عالمان اهل تسنّن، درباره وجود امام زمان(عليه السلام) و علايم ظهور حضرت، كتاب‌هاى فراوانى نوشته اند كه يكى از آن‌ها حافظ گنجى شافعى و ديگرى مولانا متّقى هندى است . كتاب البيان في اخبار صاحب الزمان را حافظ گنجى شافعى از حافظان قرآن و بزرگان اهل تسنّن نوشته كه و در حدود قرن هفتم هجرى مى‌زيسته است.(4)از ديگر بزرگان اهل تسنّن كه در قرن دهم هجرى و در كشور هندوستان مى‌زيسته، مولا متّقى هندى، صاحبِ كتابِ البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان است.(5)

 


1. ر.ك: ابن حجر هيثمى، الصواعق المحرقه فى الردّ على أهل البدع و الزندقه، فصل 1، باب 11، ص 162ـ167. وى در اين كتاب از اعتقاد مسلمانان به ظهور امام مهدى(عليه السلام) دفاع و به تواترِ روايات در اين باره تصريح كرده است.

2. ر.ك: مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى، نورالأبصار فى مناقب آل النبى الأطهار، ص 187ـ189. شبلنجى، ضمن تصريح به تواتر احاديث المهدى، تأكيد فراوانى دارد كه امام مهدى(عليه السلام) از خاندان رسول و اهل بيت(عليهم السلام) است.

3. وى مى‌نويسد: «... مهدى(عليه السلام) كه در آخر الزّمان ظهور مى‌كند، بنا بر عقيده بيشتر محدّثان، از فرزندان فاطمه(عليها السلام) است. اصحاب ما، معتزله نيز به اين حقيقت اعتراف دارند و بزرگان ما نيز در كتاب‌هايشان به آن تصريح كرده اند با اين تفاوت كه معتقدند: آن حضرت هنوز خلق نشده است و در آخرالزّمان خلق خواهد شد». (ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغه، ج 1، باب 16، ص 281)

4. ابو عبداللّه گنجى شافعى (م 658 ق) در اين كتاب احاديثى را درباره امام مهدى(عليه السلام) بررسى كرده و آن‌ها را صحيح و حسن دانسته است.

5. علاءالدين على بن حسام الدين، معروف به متّقى الهندى (م 975 ق ـ)، صاحب كتابِ معروف كنزالعمّال است. وى در كتاب البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان با شيوه‌اى برهانى و استدلالى از عقيده مهدويت دفاع كرده است و با استناد به فتاواى بزرگان مذاهبِ اربعه (شافعى، حنفى، مالكى، حنبلى)، منكرانِ اعتقاد به ظهور مهدى(عليه السلام) را در صورتى كه به حق باز نگردند، واجب القتل و مهدور الدّم دانسته است.( ر.ك: متّقى الهندى، البرهان على علامات مهدى آخرالزّمان، ص 178ـ183)

آرى، بزرگان اهل تسنّن همانند شيعيان، به اصل وجود صاحب الزمان(عليه السلام) اعتقاد دارند؛(1) البتّه ممكن است آدم‌هاى منحرف و كوردلى پيدا شوند كه آفتاب را نيز انكار كنند كه در اين جا مورد نظر نيستند. بزرگان اهل تسنّن اعتراف دارند كه اخبار درباره وجود امام مهدى عجل اللّه تعالى فرجه الشريف متواتر، بلكه فوق حدّ تواتر است.

 

طول عمر امام زمان(عليه السلام)

مطلب ديگر، مسأله زنده بودن حضرت ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است. از عمر پربركت آن عزيز بيش از هزار و صد سال مى‌گذرد و تا هنگامى كه خداى متعالى اراده فرمايد، حضرت در زمين باقى خواهد ماند. در اين زمينه، شايد پرسشى به ذهن جوانان خطور كند كه مگر امكان دارد كسى با عمر طولانى زنده باشد و ديگران از او خبر نداشته باشند؟! به اين پرسش پاسخ‌هاى فراوانى داده اند. در اين جا نمى خواهم پاسخ اين پرسش را به طور گسترده مطرح كنم؛ امّا اگر كسى به معجزه و قدرت الاهى اعتقاد داشته باشد، نبايد در مسأله طول عمر امام زمان شك كند. كسى كه معتقد است خدا مى‌تواند بنده‌اى را پس از صد سال زنده كند: فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ،(2) خدايى كه مى‌تواند سيصد سال، گروهى را در خواب، بدون خوراك و پوشاك زنده نگه دارد: وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَة سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً،(3) آيا نمى تواند يكى از بندگانش را سه هزار سال يا بيش‌تر از آن زنده نگه دارد؟!

عدم اعتقاد به وجود امام زمان(عليه السلام) به ذهن كسانى خطور مى‌كند كه خداوند و قدرت او را نمى شناسند و به معجزه اعتقادى ندارند. اين پرسشى نيست كه بتواند شبهه‌اى را در اعتقادات فرد مسلمان پديد آورد و شكّى را در دل او وارد كند؛ چرا كه هر مسلمانى قدرت


1. ر.ك: سيدثامر‌هاشم العميدى ، در انتظار ققنوس (كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى‌باورى)، فصل اوّل (مهدى در كتاب و سنّت) و فصل دوم (تبارشناسى مهدى)، ص 59ـ198.

2. «پس خداوند، او [= عُزير] را صد سال ميراند؛ آن گاه برانگيزاند.» بقره (2)، 259.

3. «و آن‌ها در مخفى گاهشان [= غار كهف] سيصد سال و نه سال هم بيش‌تر درنگ كردند.» (كهف (18)، 25). يهوديان درباره اين آيه به اميرمؤمنان على(عليه السلام) اعتراض كردند كه نُه سالِ اضافه در اين آيه، در تورات ما وارد نشده است. حضرت در پاسخ فرمود: اين نُه سال براى اين است كه سال شما شمسى و سال ما قمرى است.»

خدا را بى نهايت مى‌داند. خداوند متعالى در قرآن از كسانى ياد مى‌كند كه سيصد سال در خواب بوده اند؛ ولى زنده مانده اند. همچنين از كسانى ياد مى‌كند كه صدها سال از اين دنيا رفته اند و خدا دوباره آن‌ها را زنده كرده است:

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَة وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنّى يُحْيِي هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ مِائَةَ عام ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ: ... انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ.(1)

اين مطالب، نشان دهنده قدرت نامحدود خداوند است. وقتى خدا اراده كند، مى‌تواند بنده اش را هزاران سال در اين دنيا نگه دارد؛ به طورى كه هيچ مشكلى پيش نيايد.

 

حكمت غيبت امام زمان (عليه السلام)

مطلب ديگر اين است كه چرا حضرت ولىّ عصر ارواحنا فداه غيبت كرده، و چرا مثل امامان ديگر(عليهم السلام) در ميان مردم نبوده است؟ اين پرسشى است كه از قديم مورد بحث قرار گرفته، و كتاب‌هاى فراوانى در پاسخ به آن نوشته شده است.

 

1. حفظِ جانِ امام زمان (عليه السلام)

خداى بزرگ، پس از وجود مقدّس خاتم الأنبيا(صلى الله عليه وآله)، جانشين معصومى را براى او تعيين فرمود تا وظايف ناتمام رسالت او را بر روى زمين به اتمام برساند. تفسير آيات، بيان حقايق قرآن، رهبرى جامعه اسلامى، و تربيت نفوس مستعد از وظايفى است كه پس از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، به جانشين او واگذار مى‌شود. يگانه تفاوت امام با پيامبر، مسأله نبوّت است: أَنتَ مِنِّى بِمنزِلَةِ‌هارُونَ مِن مُوسى إِلاَّأَنَّهُ لا نبىَّ بعدي؛(2) تو براى من، به منزله‌هارون براى موسى هستى با اين تفاوت كه هيچ پيامبرى پس از من نيست. اميرمؤمنان(عليه السلام) مى‌فرمايد كه


1. «يا همانند آن كه به دهكده‌اى گذر كرد كه خراب و ويران شده بود. گفت: [در حيرتم] كه خدا چگونه اين مردگان را دوباره زنده خواهد كرد. پس خداوند او را صد سال ميراند؛ سپس زنده اش ساخت و [بدو] فرمود: ... در استخوان‌ها بنگر كه چگونه درهم مى‌پيونديم و بر آن گوشت مى‌پوشانيم. چون اين كار بر او روشن شد، گفت: [هم اكنون به يقين] دانستم كه خداوند بر همه چيز توانا است.» بقره (2)، 259.

2. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 264.

پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پس از نخستين نزول وحى در غار حرا به من فرمود: ...

إِنّكَ تَسمَعُ مَا أَسمَعُ وَ تَرى مَا أَرىَ إِلاَّ أَنّكَ لَستَ بنبىّ و لكِنَّكَ لَوَزيرٌ.(1) آن چه من مى‌شنوم، تو هم مى‌شنوى، و آن چه من مى‌بينم، تو هم مى‌بينى با اين تفاوت كه تو پيامبر نيستى؛ بلكه وزير منى.

خدا چنين كسى را كه ويژگى‌هايش مثل آفتاب روشن است، به مردم معرّفى كرده تا جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) شود؛ امّا كسانى، از ناآگاهى و غفلتِ بيش‌تر مردم سوء استفاده كردند و كوشيدند تا مسير جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را عوض كنند؛ البتّه اين امر، چيز تازه‌اى نبود. بيش از پيغمبر اسلام نيز بيش‌تر مردم هر پيغمبرى را كه از جانب خداوند برانگيخته مى‌شد، تكذيب مى‌كردند. قرآن در اين باره تعبير عجيبى دارد مبنى بر اين گذشتگان به هم سفارش كرده بودند هر پيامبرى كه به رسالت رسيد، او را انكار كنند: أَتَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ.(2)

انكار حق، طبيعت مردم جاهل و گمراه بوده است؛ زيرا هوس‌هاى دنيايى آن‌ها، با خواسته‌هاى انبيا(عليهم السلام) موافق نبوده است. پس از ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز بيش‌تر مردم آمادگى پذيرش عمومى اسلام و برقرارى نظام عدل جهانى را نداشتند؛ به همين سبب بود كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) را پس از چند سال حكومت، به شهادت رساندند و بعد از او، آن بلاها را به سر امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) و ساير امامان(عليهم السلام) آوردند.

همان طور كه مى‌دانيد، اگر وجود مقدّس ولى عصر ارواحنا فداه، كه واپسين ذخيره خداى متعالى براى امّت مسلمان است، از نظرها پنهان نمى شد، او را نيز مانند اجدادش به ظلم و جور حاكمان جبّار به شهادت مى‌رساندند. انگيزه سلاطين و حاكمان، براى سركوب و نابود كردن وجود مقدّس ولىّ عصر(عليه السلام)، خيلى بيش‌تر بوده است؛ زيرا اخبارى كه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به دست آنان رسيده بود، از اين حكايت داشت كه دوازدهمين پيشواى مسلمانان و واپسين جانشين پيامبر، حكومت كفر را از روى زمين برخواهد چيد. همين


1. همان، ج 13، ص 197.

2. «آيا مردم اعصار، يك ديگر را [بر تكذيب رسولان] سفارش كرده اند يا آن كه طبعاً مردمى سركش و نافرمانند.» ذاريات (51)، 53.

دليل باعث شده بود كه سلاطين و جبّاران در صدد برآيند تا نگذارند امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف متولّد شود و اگر تولّد يافت، او را به شهادت برسانند.

 

2. فراهم آمدنِ زمينه پذيرشِ حق در جهان

از آن جا كه خداى بزرگ مى‌داند در آينده زمانى فرا مى‌رسد كه بيش‌تر مردم، لياقت حكومت عدل الاهى را مى‌يابند، با غايب ساختن امام زمان(عليه السلام)، حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرايط لازم براى جهانى سازى عدل و معرفت و عبوديت فراهم آيد.

در آستانه ظهور امام زمان، هرچند زمين پر از ظلم و جور مى‌شود، آمادگى براى پذيرش حق ميان مردم بيش از پيش خواهد شد. مى‌توانيد چنين وضعيتى را در قالب مثالى عادى تصوّر كنيد: شخصى را فرض كنيد كه سرش درد مى‌گيرد و اين سردرد چنان به او فشار مى‌آورد كه آسايش او را به كلىّ سلب مى‌كند و هيچ عضو سالمى براى او باقى نمى گذارد. چنين فردى هرقدر هم كه سرسخت باشد، عاقبت به پزشك مراجعه و به نسخه او عمل خواهد كرد. عالَم نيز همين گونه است. ستم و فاجعه و جنايت در اين عالَم، روز به روز بيش‌تر مى‌شود تا دنيا به جايى مى‌رسد كه از آن به مُلئِت ظلماً و جوراً(1) تعبير مى‌شود و اين مثل همان مريضى است كه هرچه درد او افزون‌تر مى‌شود، آمادگى اش براى پذيرفتن نسخه پزشك بيش‌تر مى‌شود؛ به ويژه وقتى راه‌هاى گوناگون را براى درمان بيمارى اش مى‌آزمايد و از همه جا سرخورده مى‌شود، آن وقت در برابر نسخه طبيب به طور كامل تسليم مى‌شود.

جامعه بشرى، قرن‌ها راه‌هاى گوناگون را مى‌آزمايد. شاهد بوديم كه در قرن گذشته، بيش از نيمى از مردم دنيا به رژيم سوسياليستى ماركسيستى دلبسته بودند و تصوّر مى‌كردند كه سعادت آن‌ها در اين راه است و با پذيرش اين نظام، از ستم‌هاى حاكمان رهايى مى‌يابند؛ امّا پس از هفتاد سال سرشان به سنگ خورد و از اين كار پشيمان


1. «فَيَملاَ الأَرضَ قِسطاً و عَدلا كَما مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً؛ حضرت، زمين را از عدل و داد لبريز مى‌كند؛ همان گونه كه از ظلم و بيداد لبريز شده است.» (علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 268، ح 3)

شدند. اكنون نيز سنگ ليبرال دموكراسى غرب را به سينه مى‌زنند و متأسّفانه گاهى موج اين تبليغات، مردم ايران را نيز مى‌گيرد و بعضى از نادان‌هاى كشور ما را به سمت خود مى‌كشاند. مطمئن باشيد طولى نخواهد كشيد، كسانى كه سنگ ليبرال دموكراسى را به سينه مى‌زنند، سرشان به سنگ خواهد خورد و خواهند فهميد كه اين رژيم نمى تواند سعادت انسان را تأمين كند. بهترين نمونه ناكارآمدىِ اين نظام، مركز ليبرال دموكراسىِ جهان، يعنى امريكا است. با استقرار اين رژيم در امريكا، مشكلات فراوانى در اين كشور پديد آمده است. بچه‌هايى كه در امريكا مى‌خواهند به مدرسه بروند، براى اطمينان از سلامتشان، اسكورت بايد همراهشان باشد. بسيارى از خانواده‌هاى امريكايى كه بچه‌هايشان به مدرسه مى‌روند، مطمئن نيستند سالم به خانه برگردند. روز به روز جنايت‌ها در امريكا بيش‌تر و زندان‌ها از زندانيان انباشته‌تر مى‌شود. آمارى كه دولت امريكا از تعداد مجرمان اين كشور مى‌دهد، حاكى از آن است كه در اين كشور بيش از يك ميليون زندانى وجود دارد؛ زندان‌هايى مخوف كه بعضى از زندانيان امريكا، نامش را «زندان در زندان» گذاشته اند. وضع كنونى دنيا اين گونه است.

كشورهاى ديگر نيز مثل امريكا، دير يا زود سرشان به سنگ خواهد خورد و ورشكستگى‌هاى اقتصادى و كسرىِ بودجه، آنان را از پاى در خواهد آورد. ارقام نجومىِ كمبود بودجه، مشكلات فراوانى را براى دولت و مردم امريكا فراهم آورده است. سرانجام، اين كشورها خواهند فهميد كه اين روش زندگى و سياست و دنيادارى و مردم دارىِ آن‌ها درست نيست و بايد فكر ديگرى بكنند.

چندى پيش در تلويزيون، تظاهرات عظيم مسلمانان را در قلب كفر جهانى، امريكا ديديد. بحمداللّه، روز به روز اسلام در آن جا رو به گسترش است و ترسى كه دولت امريكا از ايران دارد و حتّى برنامه و بودجه‌اى براى براندازى دولت ايران پيش بينى كرده، از همين رو است. ريشه دولت امريكا، در حال پوسيدن است و اسلام در آن جا نفوذ كرده. هر روز، مسجدهاى عظيمى در گوشه و كنارِ آن كشور ساخته مى‌شود. طبق آمارى كه سال گذشته در يكى از روزنامه‌هاى كثيرالانتشار امريكا منتشر شده بود، 120 مسجد بزرگ در امريكا

ساخته شده است و هر روز، بر شمار مسلمانان امريكا افزوده مى‌شود. اگر اين صحنه تظاهرات مسلمانان امريكايى را مشاهده نكرده بوديم، شايد باور نمى كرديم؛ ولى واقعيت دارد.

آرى، تمام مردم جهان، تشنه نظام مبتنى بر حقيقت و عدالت هستند و اين نظام، جز در اسلام درهيچ جاى ديگرى يافت نمى شود و حاكمان جبّار، دير يا زود به اين نظام گردن خواهند نهاد؛ آنوقت است كه جامعه بشرى، لياقت حكومت حضرت مهدى صلوات اللّه عليه را خواهد يافت؛ البتّه معناى اين حرف، اين نيست كه همه مردم جهان آماده پذيرش اسلام هستند يا به آسانى زير بارِ حكومت حق مى‌روند. مگر در زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، مردم به آسانى مسلمان شدند؟! آن همه مقاومت‌ها انجام گرفت تا مردم به اسلام گرويدند؛ ولى به هرحال، مردم آن زمان لياقت داشتند كه اسلام را بپذيرند. در زمان ظهور صاحب الزّمان(عليه السلام) نيز گروه‌هاى بى شمارى در گوشه و كنار دنيا به دين اسلام گرايش مى‌يابند. در روايات، پيش بينى شده است كه چه جنگ‌هايى اتّفاق خواهد افتاد؛ امّاسرانجام درصدى از مردم حقيقت خواه كه زير چنگال ستمگران دست و پا مى‌زنند، اسلام را مى‌پذيرند و حكومت عدل جهانى را برقرار خواهند كرد؛ پس علّت ذخيره وجود مقدّس ولىّ عصر ارواحنا فداه، از سوى خدا، براى اين بوده است كه در زمان تولّد حضرت، مردم لياقت حكومت عدل را نداشته اند؛ امّا روزگارى خواهد آمد كه مردم جهان چنين لياقتى را خواهند كرد. خداوند متعالى، كار بى حكمت نمى كند. ما انسان‌ها ممكن است بذرى را در زمين شوره زارى كه هيچ ثمره‌اى ندارد بپاشيم؛ امّا خدا، نعمت‌هايش را بيهوده هدر نمى دهد. خداوند حكيم، نعمت امامت و ولايت را به كسانى مى‌دهد كه لياقتش را داشته باشند.

اگر ما اين افتخار را داريم كه در دل‌هايمان عشق به ولىّ عصر(عليه السلام) موج مى‌زند، بايد خدا را شكر كنيم كه لياقت داشته ايم خدا اين معرفت و محبّت را در دل‌هايمان قرار داده است. خدايا! تو را به وجود مقدّس ولىّ عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف قسم مى‌دهيم كه اين معرفت و محبّت به امام زمان را از دل‌هاى ما بيرون نكن!

 

محبّت به امام زمان عجّل الله تعالى فرجه، يگانه ذخيره‌اى است كه ما براى سعادت دنيا و آخرتمان به آن اميد بسته ايم و به چيز ديگرى اميد نداريم. اگر به اين محبّت دل نبسته بوديم، چگونه مى‌توانستيم براى نايب آن بزرگوار اين قدر جان فشانى كنيم! هنوز اين خاطره جاودان است كه وقتى امام راحل رضوان الله تعالى عليه پيام كوتاهى را مبنى بر حضور يكپارچه مردم در جبهه‌هاى جنگ صادر فرمود، مردم آن قدر علاقه نشان دادند كه ظرفيت پذيرش براى شركت در جبهه‌ها پر شده بود و مسؤولان با اصرار مردم را برمى گرداندند. چنين امرى نشانه معرفت و ايمان مردم ايران است.

 

علّت حضور يازده امام معصوم(عليهم السلام) ميان مردم

حال ممكن است اين پرسش پيش آيد كه چرا يازده امام، ميان مردم بوده اند؟! وقتى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف به دليل لياقت نداشتن مردم براى پذيرش حكومت حق، غيبت فرمود، چرا يازده امام قبلى اين كار را نكردند؟! مگر آن‌ها نيز خواهان اجراى عدالت و برقرارى حكومت اسلامى نبودند و مگر در اين جهت نمى كوشيدند؟! در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: خداى متعالى امر واجبى را برعهده گرفته كه همان هدايت كردن مردم است. فرستادن پيغمبران و اوصيا نيز براى اين بوده است كه حجّت را بر مردم تمام كند: لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ.(1) فرستادن پيامبران بايد به گونه‌اى باشد كه مردم بتوانند راه حق را از باطل تشخيص دهند. سرانجام، خدا با ظهور پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) واپسين و كامل ترين برنامه را براى سعادت بشر نازل كرد و در دسترس مردم قرار داد؛ امّا اگر پس از وفات پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، اشخاص معصوم نبودند كه حقيقت قرآن را بدانند و براى ديگران بيان كنند، طولى نمى كشيد كه حقايق به دست فراموشى سپرده مى‌شد.

بسيارى از احكام اسلام بود كه مردم، بارها شاهد اجراى آن بودند؛ امّا پس از چندى، اين احكام فراموش مى‌شد. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در طول 23 سال جلوِ چشم مردم وضو گرفته بود و همه مردم وضو گرفتن ايشان را ديده بودند؛ امّا بعد از چند دهه، اين بحث پيش آمد


1. «تا آن كه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجّتى نباشد.» نساء (4)، 165.

كه آيا حضرت، آب را از آرنج به پايين مى‌ريخته است يا از انگشتان به آرنج. مسائلى از اين قبيل بين مسلمانان اختلاف انداخته بود و اگر راهنمايى‌هاى كسانى همچون اميرمؤمنان و اهل بيت(عليهم السلام) نبود، برادران اهل تسنّن ما نيز از اسلام خبرى نداشتند. خيال نكنيد بركت اهل‌بيت(عليهم السلام) فقط شامل حال ما شيعيان شده و اسلام فقط نزد ما است؛ اسلام اهل تسنّن نيز مرهون زحمات اهل بيت(عليهم السلام) است. بزرگان و عالمان آن‌ها، شاگردان اهل‌بيت(عليهم السلام) بوده و به شاگردى نزد آن‌ها افتخار مى‌كرده اند. هرچه مسلمانان از اسلام دارند، به بركت اهل بيت(عليهم السلام) است؛ وگرنه آن قدر افراد آن زمان، ساده و سطحى نگر بودند كه به راحتى حقايق را فراموش مى‌كردند و به سرعت فريب مى‌خوردند. اگر اميرمؤمنان(عليه السلام)، پس از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) غيبت مى‌كرد، طولى نمى كشيد كه حقايق اسلام به كلّى فراموش مى‌شد. كار مسلمانان در زمان بنى اميّه به جايى رسيد كه نماز جمعه را روز چهارشنبه مى‌خواندند. يكى ديگر از خلفا در كاخ خود، حوضى از شراب درست كرده بود و هر وقت مى‌خواست شراب بخورد، دهانش را به حوض مى‌گذاشت و از آن مى‌خورد و بعد هم با كنيزكان مشغول عيّاشى مى‌شد. گاهى در حالت مستى خليفه، به او خبر مى‌دادند كه مردم در مسجد براى نماز جماعت منتظر شما هستند. در همان موقع، خليفه، لباس خود را بر تن كنيزكى كه با او عيّاشى مى‌كرد مى‌پوشاند و او را به مسجد مى‌فرستاد تا به نام خليفه مسلمانان براى مردم نماز بخواند. در شكارگاه، هنگام تيراندازى، قرآن را هدف تير قرار مى‌دادند. آيا با اين وضع خلفا، ديگر از اسلام، اسمى باقى مى‌ماند؟!

حكمت الاهى در آن زمان اقتضا مى‌كرد كه در طول بيش از دو قرن، امامان معصوم (عليهم السلام) با تمام قدرت، حقايق اسلام را در زمين گسترش دهند. در سيره رفتارى امامان معصوم(عليهم السلام)، حكمت و برنامه ريزىوجود داشته است. از لابه لاى تاريخ، با اين كه پرده تقيّه روى صفحات آن كشيده شده، به خوبى قابل كشف است كه امامان (عليهم السلام) با چه همّت و تلاش وافرى كوشيده اند اسلام حقيقى را زنده نگه دارند. آنان حتّى يارانشان را به روستاهاى ايران، در مناطق فارس و طبرستان و مرو (افغانستان كنونى) و جاهاى ديگر مى‌فرستادند تا حقايق اسلام را براى مردمى كه تشنه حقيقت هستند، بيان كنند. در هر

نقطه‌اى، حتّى مناطق دور از مركز خلافت و دور از بغداد و شام، فعّاليت‌هاى امامان معصوم(عليهم السلام) چنان اسلام را در زمين گسترش داد كه ديگر امكان از بين بردن آن وجود نداشت. وقتى امام دوازدهم(عليه السلام) به خلافت رسيد، بقاى اسلام در زمين با تلاش‌هاى يازده امام پيشين تضمين شده بود. در اين هنگام، مى‌شد اين گوهر گرانبها را براى روزگار ديگرى ذخيره كرد؛ امّا اگر امامان قبلى مى‌خواستند از چشم مردم غايب شوند، اسلام به كلّى از صحنه زمين محو مى‌شد و حتّى برادران اهل تسنّن، به همين اندازه‌اى كه از اسلام آگاهى دارند، آگاهى نمى يافتند؛ پس حاصلِ بحثِ فلسفه غيبت امام زمان(عليه السلام) اين است كه اگر حضرت به اراده و مشيت خدا غايب نمى شد، مانند امامان ديگر به شهادت مى‌رسيد و انسان‌ها تا قيام قيامت از رهبرى امام معصوم(عليه السلام) محروم مى‌ماندند. امام زمان ارواحنا فداه روزى ظهور مى‌كند كه افراد جامعه، آمادگىِ پذيرش او را داشته باشند. براى حفظ اسلام بود كه امامان قبل از امام زمان(عليه السلام) غيبت نكردند و اگر آنان نيز مانند او غيبت مى‌كردند، حقايق اسلام از صحنه زمين محو مى‌شد. درست است كه خدا، جاودان بودن قرآن را تضمين كرده است؛ امّا قرآن به تنهايى نمى تواند درد مردم را درمان كند. در كنار قرآن بايد يك مفسّر معصوم نيز وجود داشته باشد تا حقايق قرآن و تفاسير احكام را براى مردم بيان كند.

 

وظيفه ما در دوران غيبت

در جاى ديگر، اين پرسش پيش مى‌آيد كه وظيفه ما در زمان غيبت امام زمان(عليه السلام) چيست. وظيفه ما در زمان غيبت اين است كه اين چنين اجتماعاتى را تشكيل بدهيم تا ايمانمان جلا يابد. اين گفت‌وگوها باعث تقويت ايمان و معرفت ما مى‌شود و تكرار اين سخنان، ايمان را در دل‌هاى ما زنده مى‌كند.

 

1. حفظِ نظام اسلامى با تمام توان

براى برپايى اين نظام اسلامى فداكارى‌هاى بسيارى انجام شده است. اين نظام، ثمره خونِ صدها هزار شهيد دوران انقلاب و دفاع مقدّس است. صدها هزار گل پرپر شده تا

اين بوستان پديد آمده است. مطلب ديگر اين است كه اگر بخواهيم اين نظام برقرار باشد، بايد محور اين نظام محفوظ بماند؛ بايد مورد حمايت قرار گيرد؛ بايد به او عشق ورزيد، و نبايد در اطاعت او كوتاهى كرد. همه مى‌دانند كه برقرارى اين نظام اسلامى، مرهون زحمات امام راحل رضوان اللّه تعالى عليه است. اگر شخصِ امام خمينى(رحمه الله) نبود، چنين انقلابى به پيروزى نمى‌رسيد. شكّى نيست كه حمايت‌هاى همه جانبه مردم از امام، باعث برقرارى و جاودان ماندن اين نظام اسلامى شد. مگر مى‌شود انسان به اسلام علاقه‌مند باشد؛ ولى به نظام اسلامى علاقه‌اى نداشته باشد.

 

2. حمايت همه‌جانبه از رهبر معظم انقلاب حفظه اللّه

اگر امروز، امام ميان ما نيست، بايد همان محبّت و ارادت و سرسپردگى را به جانشين او داشته باشيم كه الحمدللّه اين محبّت و ارادت را داريم. خدا را شكر مى‌كنيم كه براى اين دوران، كسى را ذخيره فرمود تا بتواند وظايف رهبرى را به خوبى انجام دهد. ما بايد براى سلامت و توفيق او دعا كنيم؛ در خلوت و تاريكىِ شب، از خدا بخواهيم حضرتش را براى رهبرى عالم اسلام حفظ كند. بايد در عمل، حامى و پشتيبان همه جانبه او باشيم و اين ارادت را به رخ دشمنان او بكشيم و به دشمنان بگوييم: به كورى چشم شما كه از هيچ توطئه‌اى كوتاهى نكرديد، ما همچنان متّحد هستيم و پشت سرِ رهبرمان ايستاده ايم. اگر خداى ناكرده اين وحدت خدشه دار شود، مسؤولش من و شما هستيم. شهيدان ما وظيفه خود را انجام دادند و هم اكنون ثمره ايثار و جهادشان را به دست من و شما سپرده اند؛ ما هستيم كه بايد دستاوردهاى آن‌ها را حفظ كنيم. اگر در اين كار كوتاهى كنيم، هم به آن‌ها، و هم به تمام انبيا و اولياى الاهى خيانت كرده ايم.

نظام مقدّس اسلامى، ميوه‌اى از درخت نبوّت و امامت است. ما نمى دانيم چه نعمت بزرگى را در اين جهان داريم. قدرت بزرگى همچون امريكا را با عنايات الاهى به زانو درآورده ايم تا جايى كه به طور رسمى و عملى، با كمال فضاحت و رسوايى، برخلاف تمام قوانين بين المللى و با زير پا گذاشتن عهدنامه‌هايى كه خودش امضا كرده است، بيست ميليون دلار بودجه براى براندازى حكومت ايران تصويب مى‌كند.

 

اگر مسأله ايران براى آنان اهمّيت نداشت، آيا حاضر مى‌شدند اين رسوايى را به جان بخرند؟! اين رسوايى را به جان مى‌خرند؛ چون سقوط خويش را در يك قدمى خود مى‌بينند. ما بايد منتظر دسيسه‌هاى جديدى از طرف آنان باشيم. همان طور كه رهبر معظّم انقلابحفظه اللّه فرموده است، آنان تا به حال از هيچ توطئه‌اى كوتاهى نكرده و هركارى كه مى‌توانسته اند، كرده اند. دشمنان ما بايد متوجّه شده باشند كه خداى متعالى، پشتيبان اين نظام است و اين دسيسه‌ها اثرى ندارد. ايجاد شك و شبهه در مسأله ولايت فقيه، متّهم كردن نظام اسلامى به حكومت ديكتاتورى و دسيسه‌هاى ديگرى از اين قبيل مثل توطئه‌هاى ديگرشان، به خودشان برخواهد گشت. وظيفه ما در اين عصر اين است كه اهمّيت موقعيت خود را بشناسيم و بدانيم نعمت عظيمى داريم كه شكرانه آن، حمايتِ همه جانبه از رهبرى نظام است.

اگر در گوشه و كنار، از كسانى خطاهايى سر مى‌زند و اگر قصورهايى هست، بايد آن قدر هوشيار و خردمند باشيم كه اين نقايص جزئى، نبايد ما را درباره اصل و كلّ نظام سست يا محبّتمان را به آن كمرنگ كند. مگر در زمان حكومت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و اميرمؤمنان(عليهم السلام) نقص وجود نداشت؟! در زمان امام على(عليه السلام) چه كسانى استاندار فارس، بحرين و اهواز بودند؟! همان طور كه كمابيش آگاهى داريد، يكى از استانداران حضرت على(عليه السلام)، برادرخوانده معاويه، زياد بن عبيد بود. او كسى بود كه پسرش، عبيداللّه بن زياد، با امام حسين(عليه السلام) جنگيد. زمان حكومت اميرمؤمنان(عليه السلام)، همه واليان و حاكمان او فرشته نبودند! چنان نبود كه در هيچ جاى عالم، هيچ خلاف شرعى انجام نگيرد. آن دست‌هاى دزدان كه بريده، و حدهايى كه جارى مى‌شد، براى چه بود؟! آن نامه‌هاى عتاب آميز حضرت و آن توبيخ‌ها و مؤاخذه‌ها كه در نهج البلاغه ثبت شده، براى چه كسانى بوده است؟! علّت مطلوب بودن آن نظام اين بود كه محورش على(عليه السلام) بود. در كنار اين نظام، ممكن است خطاهايى رخ دهد؛ امّا آيا صحيح است كه به سبب خطاها، از حمايت حكومت حضرت على(عليه السلام) دست برداريم؟! هيچ كس نمى گويد در كشور ما، هيچ اشتباهى رخ نمى دهد؛ هيچ ظلمى انجام نمى گيرد و هيچ خلاف شرعى صورت نمى گيرد؛ امّا اين نقايص را نبايد به

حساب اصل نظام و رهبرى آن گذاشت. ما همه آگاهيم كه رهبر معظّم انقلاب دام عزّه، نهايت جدّيّت را براى اجراى احكام اسلامى و اجراى عدالت به كار مى‌برد. مبادا وسوسه‌هاى شيطانى در دل بعضى از جوانان ما اثر بگذارد و محبّتشان به اين نظام و رهبرى آن كم شود! ما با اين كارمان نه تنها ضرر مى‌كنيم، بلكه به همه شهيدانى كه با خونشان اين درخت را آبيارى كرده اند، خيانت مى‌كنيم.

 

 

قبل | بعد

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org