قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

خوردن و آشاميدن

قرآن و ميل به خوردن و آشاميدن

الف) توجه خداوند به روزى انسان

ب) رخصت استفاده از روزى

ج) نكوهش از خودداريهاى بى مورد

د) لذت خوردن و آشاميدن در جهان ديگر

حدود اخلاقى خوردن و آشاميدن

ديدگاه ارزشى قرآن در اكل و امساك

نتيجه و جمع بندى

روايات در زيان پرخورى

 

 

خوردن و آشاميدن

 

مُدلى كه براى تبيين ابعاد و ويژگيهاى نفس انسان ترسيم كرديم، نشان مى داد كه يكى از گرايشهاى اصلى انسان، گرايش به لذّت است. از اين گرايش اصلى، شاخه هاى فرعى متعدّد و گوناگونى منشعب مى شود كه از يك سو به افعال مختلف انسان، و از سوى ديگر به اعضا و جهازهاى مختلفى كه به وسيله آنها اين افعال، انجام مى شوند و از جهت سوّم به اشياء گوناگون خارجى كه متعلّق افعال نامبرده هستند مربوط مى شوند.

از جمله افعال نامبرده، كه انسان زمينه يك نوع از اين لذّتهاى انشعابى را براى انسان فراهم مى آورد، خوردن و آشاميدن است. لذّتى كه از اين راه براى انسان حاصل مى شود، همانند ساير لذّتهاى روح و خواسته هاى انسان، فطرى و غير اختيارى است و از اين رو، در حوزه اخلاق و موضوع ارزشهاى اخلاقى قرار نمى گيرد و نمى شود گفت: خوب است يا بد.

چرا كه ، خوب و بد اخلاقى صرفاً با آن افعال اختيارى انسان تعلّق مى گيرند كه به منظور رسيدن به هدف خاصّى انجام مى گيرند. در صورتى كه خود اين ميل، فعل نيست، بلكه امرى فطرى و طبيعى است كه خداى متعال آن را بر اساس حكمت آفرينش، در سرشت و نهاد انسان قرار داده است.

 

قرآن و ميل به خوردن و آشاميدن

در قرآن مجيد آيات زيادى در ارتباط با اين ميل وجود دارد و از آنجا كه اين سنخ

آيات معمولا در مقام گوشزد كردن نعمتهاى الهى به انسان هستند بر فطرى بودن لذّت و لذيذ بودن نعمتهايى كه مورد توجّه و يادآورى اين آيات قرار گرفته اند نيز اشعار دارند. آيات قرآن با تعابير و بيانات مختلف، اين ميل را مورد توجّه قرار داده اند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:

 

الف) توجّه خداوند به روزى انسان

يك دسته از اين آيات، نعمتهاى خدا را مورد رزق و روزى انسان و خوردن و آشاميدن او مورد توجّه و يادآورى قرار داده است. بنابراين، محتواى آنها با مذموم بودن و ممنوع بودن استفاده از اين نعمتها سازگار نيست و از همين رو، هيچ نكوهشى از خوردن و آشاميدن در آنها به چشم نمى خورد.

از آنجا كه تعداد اينگونه آيات زياد و تعابير آنها تا حدودى متشابه اند، در اينجا ما به ذكر برخى از اين آيات و ذكر شماره بقيّه آنها اكتفا مى كنيم:

خداوند در يكى از اين آيات مى فرمايد:

«اَوَلَمْ يَرَوْا اَنّا نَسُوقُ الْماءَ اِلى الاَْرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ اَنْعامُهُمْ وَاَنْفُسُهُمْ اَفَلا يُبْصِرُونَ.»(1)

[مگر نديده اند كه ما آب باران را به سوى زمينهاى خشك و بى آب و علف، روان مى سازيم تا به وسيله آن كشتها را برويانيم (و مزارع را سرسبز كنيم) كه از (حاصل) آن، چارپايانشان و خودشان بخورند آيا اينها را نمى نگرند؟]

در جاى ديگر مى گويد:

«وَهُوَ الَّذى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمَاً طَرِيّاً.»(2)

[او همان كسى است كه دريا را برايتان رام كرد تا از درون آن گوشت تازه براى خوردن خود فراهم آوريد].

 


1ـ سجده/ 27 و آيه 33 (يس) و آيه «لهم الارض الميتة احيينها و اخرجنا من حبّاً فمنه يأكلون» و آيه 22 بقره «وانزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقاً لكم» و نيز آيه 32 سوره ابراهيم با همين تعبير آمده است.

2ـ نحل/ 14.

در آيه ديگرى مى گويد:

«أَللّهُ الَّذى جَعَلَ لَكُمْ الأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَمِنْها تَأْكُلُونَ.»(1)

[خدا همان كسى است كه چارپايان را برايتان آفريد تا بر پشتشان سوار شويد و از گوشتشان بخوريد].

در تعدادى از آيات با تعبير «وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الْطَيِّباتِ.»(2) [و از غذاهاى پاك و پاكيزه روزيشان داديم.] به اين لذّت و ميل اشارت دارد.

 

ب) رخصت استفاده از روزى

در دسته ديگرى از آيات صريحاً به استفاده انسان از خوردنيها و آشاميدنيها فرمان مى دهد؛ ولى، از آنجا كه اين گونه فرمانها در مواردى صادر شده كه گمان منع استفاده از اين نعمتها و حرمت خوردن آنها وجود داشته، آنها هيچگونه دلالتى بر مطلوبيّت وجوبى يا استحبابى خوردن يا آشاميدن ندارند و علماء ما در اصول گفته اند: امر در مقام توهّم حَظر دلالت بر چيزى جز رخصت و جواز نمى تواند داشته باشد.

در اينجا بعضى از آيات را به عنوان نمونه مى آوريم مثل:

«وَهُوَ الَّذى اَنْشَأَ جَنّات مَعْرُوشات وَغَيْرَ مَعْرُوشات وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفاً اُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِه كُلُوا مِنْ ثَمَرَهِ اِذا أَثْمَرَ وَاتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ. وَمِنَ الاَْنْعامِ حَمُولَةً وَفَرْشاً كُلُوا مِمْا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ.»(3)

[او همان كسى است كه باغهايى از درختان داربستى و غير داربستى و درختان خرما و كشت و زرعهايى از دانه ها و حبوبات و خوردنيهاى گوناگون و زيتون و انار و ميوه هاى


1ـ غافر/ 79، مشابه اين آيه، آيه 72 سوره يس است كه مى گويد: «وَذَلَّلْنا لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها تَاْكُلُونَ».

2ـ جاثيه/ 16.

3ـ انعام/ 141.

همگون و ناهمگون فراهم آورد. از ميوه هاى آن وقتى رسيد بخوريد و روز درو حق خدايى آن را (به فقرا) اعطا كنيد و و(مواظب باشيد كه) اسراف نكنيد كه خدا اسرافكاران را دوست نمى دارد و نيز از چارپايان باربر و سوارى آفريد بخوريد از آنچه كه خدا روزيتان كرده و از شيطان پيروى مكنيد كه دشمن آشكار شماست].

اينكه در اين دو آيه فرمان مى دهد كه بخوريد در واقع مى خواهد بگويد منعى نيست، و خدا اينها را براى خوردن و استفاده شما آفريده و بيش از اين مفهوم ديگرى در بر ندارد.

بنابراين، در خوردن آنها منعى وجود ندارد پس بخوريد. ولى، مواظب باشيد كه اسراف نكنيد و مواظب باشيد كه حقّ فقرا را بدهيد و آن را در مال خود نگه نداريد و از شيطان پيروى نكنيد.

در دو مورد از آيات «كلوا واشربوا»(1) آمده با اين تفاوت كه در يك مورد پس از قيد «من رزق الله» مى گويد فساد مكنيد و در مورد ديگر مى گويد اسراف نكنيد.

در چند مورد «كلوا طيّبات ما رزقناكم»(2) آمده و در يك مورد «كلو من الطيبات واعملوا صالحاً»(3)

و نيز تعابير ديگرى در قرآن در اين زمينه داريم مثل «كلوا مما غنمتم حلالا طيباً»(4) و يا «كلوا مما رزقكم الله حلالا طيباً»(5) يا «وكلوا مما فى الارض حلالا طيباً»(6) يا «كلوا من رزق ربكم»(7) و يا«كلوا وارعوا انعامكم»(8).

 


1ـ بقره/ 60؛ اعراف/ 31.

2ـ اعراف/ 160؛ بقره/ 172؛ طه/ 81.

3ـ مؤمنون/ 51.

4ـ انفال/ 51.

5ـ نحل/ 114 و مائده/ 88.

6ـ بقره/ 168.

7ـ سبأ/ 15.

8ـ طه/ 54.

جالب اين است كه به دنبال اين آيات پس از امر به خوردن و آشاميدن توصيه اى را همراه مى كند كه بخوريد و فساد نكنيد، يا اسراف نكنيد يا طغيان نكنيد يا از شيطان پيروى نكنيد و يا اين كه توصيه مى كند كه شكر خدا را به جاى آريد و يا تقواى او را پيشه كنيد و...

مى توان گفت آياتى كه از واژه طيّب يا طيبات استفاده كرده و احتمالا آياتى كه «مما غنمتم» يا «مما رزقكم» را به كار برده اند، از زاويه ديگرى نيز بر فطرى بودن لذّت خوردن اشعار دارند زيرا واژه «طيّب» كه هم به صورت جمع و هم به صورت مفرد در آيات به كار رفته است به معنى شىء يا اشيايى است كه در طبيعت براى انسان لذّتبخش است. يعنى، خدا آن را اينچنين آفريده كه لذّتبخش باشد. چنانكه «مما غنمتم» و «مما رزقكم» نيز تا حدودى بر اين ارتباط طبيعى و فطرى اشعار دارند.

 

ج) نكوهش از خودداريهاى بى مورد

قرآن كريم به تجويز و دادن رخصت استفاده از خوردنيها و نوشيدنيها اكتفا نكرده است. بلكه، نيز همراه اين رخصت به نكوهش كسانى پرداخته كه استفاده از يك دسته از خوردنيها يا نوشيدنيها را بيجا و بودن هيچ علّت و سببى بر خود تحريم كرده بودند و در يكى از آيات مربوط به اين مطلب مى گويد:

«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذينَ امَنُوا فِى الْحيوةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ.»(1)

[بگو چه كسى استفاده از اشياء زينتى را كه خدا براى بندگانش آفريده و استفاده از رزق و روزى پاك و پاكيزه را منع و حرام كرده است بگو (اينها در دنيا براى استفاده مؤمنين است) و در قيامت به طور خالص از آنِ مؤمنين خواهد بود].

و در آيه ديگرى نيز در اين زمينه مى گويد:

 


1ـ اعراف/ 32.

«قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْم وَحَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتَراءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّوا وَما كانُوا مُهْتَدينَ.»(1)

[زيان كردند آن كسانى كه فرزندانشان را از روى سفاهت و جهالت كشتند و آن كسانى كه روزى خدا را بر خويش حرام كردند و اين حكم حرمت را به دروغ بر خدا افترا بستند آنان گمراه شدند و هدايت نيافتند].

خدا هيچگاه از خوردن اين نعمتها كه براى انسان آفريده منعى نكرده بود ولى آنان به خدا افترا بستند كه خوردن آنها را حرام كرده است.

 

د) لذّت خوردن و آشاميدن در جهان ديگر

دسته ديگرى از آيات دلالت دارند بر اين كه در جهان آخرت هم براى مؤمنين و اهل سعادت، اين نعمتها برقرار است و حكايت مى كند از اين كه ميل به خوردن و آشاميدن و التذاذ از آنها منحصر به زندگى انسان در دنيا نيست؛ بلكه در جهان پس از مرگ هم وجود دارد و آيات در اين زمينه فراوان است كه در اينجا به چند نمونه اشاره مى كنيم مثل آيه:

«مَثَلُ الْجَنَّةِ اَلَّتى وُعِدَ الْمُتَقُونَ تَجْرى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ اُكُلُها دائِمٌ وَظِلُّها.»(2)

[بهشتى كه به تقوا پيشگان وعده داده شده آن است كه از زير درختانش نهرها جارى و خوردنيها و سايه آن ابدى است].

و آيه:

«مُتَّكِئينَ فيها يَدْعُونَ فيها بِفاكِهَة كَثيرَة وَشَراب.»(3)

[در آن (در جايگاه خود) تكيه كنند و ميوه هاى زياد و نوشابه بخواهند].

و مثل:

 


1ـ انعام/ 140.

2ـ رعد/ 35.

3ـ ص/ 51.

«يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحاف مِنْ ذَهَب وَاَكْواب وَفيها ما تَشْتَهيهِ الاَْنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ.»(1)

[با كاسه هاى زرّين و كوزه هاى بلورين اطراف ايشان طواف كنند و در آن (بهشت) است آنچه كه دلها بخواهد و ديده از آن لذّت برد].

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَقُونَ فيها اَنْهارٌ مِنْ ماء غَيْرِ اسِنِ وَاَنْهارٌ مِنْ لَبَن لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَاَنْهارٌ مِنْ خَمْر لَذَّة لِلشّارِبينَ وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَل مُصَفّى وَلَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ.»(2)

[بهشتى كه به تقوا پيشگان وعده داده شده دز آن نهرهايى از آب گوارا و نهرهايى از شير كه طعم آن برنگردد و نهرهايى از شراب براى لذّت بردن كسانى كه بنوشند و نهرهايى از عسل تصفيه شده جارى است و براى آنان از همه ميوه ها در آن موجود است].

و اينها صرفاً چند نمونه بود از آيات بسيارى كه در قرآن از وجود خوردنيها و آشاميدنيها و لذّت خوردن و آشاميدن براى انسان در بهشت خبر مى دهد و ما در اينجا به همين چند نمونه اكتفا كرده، خواننده را به مطالعه آيات مناسب اين موضوع(3) از قرآن مجيد توصيه مى كنيم.

آنچه تاكنون مطرح كرديم آياتى بود مربوط به خوردن و آشاميدن اهل بهشت ولى بايد توجّه داشت كه به همين شكل آياتى هم در قرآن داريم مربوط به خوردن و آشاميدن دوزخيان و يا خوردنيها و آشاميدنيهاى آنان. اين آيات، حكايت دارند از اين كه نياز انسان به خوردن و آشاميدن حتى در جهنّم هم باقى است. و به تناسب آن، خوردنيها و آشاميدنيهايى وجود دارد كه دوزخيان به وسيله آنها عذاب


1ـ زخرف/ 71.

2ـ محمد/ 15.

3ـ آياتى مثل (73) سوره زخرف؛ (17 تا 19 و 22 و 23) سوره طور؛ (52 و 68) سوره الرحمن؛ (20 و 21 و 32 و 33) سوره واقعه؛ (24) سوره الحاقّه؛ (5 و 6 و 15 تا 18) سوره دهر؛ (42 و 43) سوره مرسلات؛ (25 تا 28) سوره مطفّفين.

مى شوند. يعنى همانطور كه اهل بهشت اگر ميل به خوردنى و آشاميدنى نداشتند نعمتهاى بهشتى برايشان بى مورد بود و نمى توانستند از آن بهره مند شوند، اهل جهنّم نيز اگر ميلى به خوردن و آشاميدن نداشتند، عذاب و آزار آنان از اين طريق امكان نداشت. بنابراين، بايد اين ميل در آنان باشد تا به خوردنى خاصّى معذّب شوند. اكنون در اينجا به نمونه هايى از اينگونه آيات اشاره مى كنيم مثل آيات:

«ثُمَّ اِنَّكُمْ اَيُّهَا الظّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لاَكِلُونَ مِنْ شَجَر مِنْ زَقّوُمْ فَمالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهيمِ هذا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدّينِ.»(1)

[پس شما اى گمراهان دروغگو از (ميوه تلخ و ناگوار) زقّوم مى خوريد پس شكمها را از آن پر مى كنيد و روى آن از آب داغ جهنّم چون شتران تشنه مى نوشيد (و) اين است آب و غذايشان در روز جزا].

و آيات ديگرى(2) نيز در اين زمينه داريم كه هر كس مايل باشد مى تواند با مرورى بر قرآن مجيد آنها را بيابد. از مجموع آيات فوق استفاده مى شود كه اين ميل يك امر فطرى است كه حتّى در عالم آخرت هم از انسان سلب نمى شود؛ بلكه، همين ميل سبب مى شود كه اهل بهشت از نعم بهشتى متنعّم و بهره مند شوند و اهل دوزخ نيز به وسيله خوردنيها و آشاميدنيهاى نامطلوب جهنّم مورد آزار و شكنجه قرار گيرند.

 

حدود اخلاقى خوردن و آشاميدن

اكنون سؤال اين است كه مطلوبيّت و نامطلوبيّت و ارزش مثبت و منفى اخلاقى در ارتباط با اين ميل از كجا پيدا مى شود؟

در پاسخ به پرسش فوق بايد گفت: در اين مورد هم مثل ساير موارد كه گفته شد، ارزشهاى اخلاقى در انتخاب و گزينش انسان ريشه دارند و به كميّت و كيفيّت يا


1ـ واقعه/ 51 تا 56.

2ـ مثل آيات (36 و 37) سوره الحاقّه؛ (13) سوره مزمّل؛ (5 تا 7) سوره غاشية.

جهت خاصّى در استفاده از خوردنيها و آشاميدنيها مربوط مى شود: مذمّت از خوردن و نوشيدن ممكن است مربوط به كميّت باشد؛ زيرا، به تناسب نياز واقعى انسان براى زنده ماندن، يك اندازه واقعى وجود دارد كه رعايت آن اندازه عملا، ممدوح و ستوده است و بى توجّهى به آن به نكوهش و مذمّت اخلاقى انسان منتهى خواهد شد. از اينجاست كه خداوند مى فرمايد:

«كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا.»

يعنى، اندازه را در خوردن و نوشيدن رعايت كنيد كه اگر رعايت اخلاقى در اينگونه موارد به كميّت خاصّى مربوط مى شود كه رعايت كردن يا رعايت نكردن آن اندازه، ارزش مثبت و منفى را براى كار، به دنبال خواهد آورد.

گاهى منشأ ارزش منفى اخلاقى به نوع خاصّى از مأكولات و مشروبات مربوط مى شود و به نوعى تزاحم باز مى گردد. در اين موارد از آنجا كه بعضى از مأكولات و مشروبات، به نوعى مزاحمت براى التذاذهاى ديگر ايجاد مى كنند يا موجب زيانى بر جسم يا روح انسان مى شوند، از ارزش منفى برخوردار خواهند شد. مثلا گاهى ممكن است خوردن چيزى سلامتى انسان را تهديد كند در اين صورت التذاذ از اكل، مزاحم لذّت سلامتى و صحّت انسان خواهد بود و اين خود عامل نيرومندى است كه اخلاقاً، عمل خوردن را محدود مى كند به حدّى كه به سلامتى انسان لطمه اى وارد نشود و نيز مأكولات و خوردنيها را محدود مى كند به چيزهايى كه سلامتى بدن را تهديد نكند و يا چيزهايى كه مثل شراب و گوشت خوك و يا گوشت حيوانى كه به نام خدا ذبح نشده ضرر روحى و معنوى نداشته باشد.

در مواردى نيز يك جهت نامطلوب، منشأ ارزش منفى عمل اكل و شرب در انسان خواهد شد. كسى كه مى خورد و مى نوشد تا با نيروى حاصل از آن در راه خدا معصيّت كند هر چند كه مأكولاتش هم از طيّبات باشد و ضرر مادّى، عقلى و اجتماعى هم نداشته باشد چنين نيّتى خود به خود عمل تغذيه و خوردن و

آشاميدن وى را نكوهيده، ناستوده و داراى ارزش منفى خواهد ساخت و برعكس، اگر انگيزه و نيّت انسان در اين عمل، خير باشد فى المثل، براى اين بخورد كه توان عبادت و بندگى خدا را پيدا كند يا براى آن كه پدر و مادر خود را خرسند و خوشحال سازد در اين صورت چنين نيّتى منشأ ارزش مثبت عمل خوردن و آشاميدن او خواهد شد كه ما از اين عامل ارزش دهى با عنوان جهت خاصّ ياد كرديم.

در هر حال، خوردن و آشاميدن انسان هيچگاه بى ارتباط با ساير صفات جسمى و حالات روحى انسان نيستند. گاهى به انسان قدرت و نيرو و توان مى دهد و به سلامتى انسان مى افزايد كه طبعاً، فعل خوردن ارزش مثبت خواهد داشت و گاهى، انسان را كسل و قواى فكرى وى را تضعيف مى كند كه ترك آن از ارزش مثبت برخوردار خواهد بود.

گاهى موجب شادابى روح و توان عبادت در انسان مى شود كه باز هم فعل آن ارزش مثبت دارد و گاهى، برعكس، حضور قلب را از انسان مى گيرد، عواطف وى را ضعيف مى كند و منشأ قساوت دل و تاريكى و ظلمت جان مى شود كه ترك آن، ارزش مثبت خواهد داشت.

 

ديدگاه ارزشى قرآن در اكل و امساك

در قرآن كريم، ارزشهاى مثبت و منفى مربوط به اين موضوع بر اساس محورهاى بالا تبيين گرديده است و در بررسى اين موضوع مى توان به آيات مربوط به روزه هاى واجب، آيات مربوط به مطلق روزه، و آيات مربوط به روزه هاى مستحب مراجعه نمود. مثل آيه:

«يا اَيُّها الَّذينَ امَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصَّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.»(1)

 


1ـ بقره/ 183.

[اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما، مانند گذشتگان قبل از شما، روزه واجب گرديده است باشد كه تقوا پيشه كنيد.] كه به روزه واجب مربوط مى شود.

و مثل آيات مربوط به روزه هاى كفّاره:

«فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ اَيّام فِى الْحَجِّ وَسَبْعَة اِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ.»(1)

[پس هر كس كه قربانى نيافت بر او است كه سه روز در حجّ روزه بگيرد و هفت روز به هنگامى كه به منزل باز گشتيد كه آنها مجموعاً ده روز كامل خواهد شد].

و آيات ديگرى(2) نيز در باره روزه هايى كه به عنوان كفّاره واجب است داريم و در اينجا نيازى به ذكر آنها نيست.

اينكه در قرآن در زمينه برخى از خطاها روزه گرفتن را به عنوان كفّاره مطرح مى كند به تناسب حكم و موضوع مى توان دريافت در چنين مواردى روزه گرفتن، نورانيّتى براى انسان با خود به همراه مى آورد كه آلودگى قبلى را كه در اثر گناه در نفس انسانى حاصل شده است به وسيله آن از بين مى رود و نفس انسان با روزه تطهير مى شود و از اينجاست كه به اين روزه ها نام «كفّاره» يعنى جبران كننده، اطلاق مى شود.

بعضى آيات مطلق روزه اعّم از واجب و مستحب را شامل مى شود مثل آيه:

«فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَاِنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(3)

[پس كسى كه به اختيار خود نيز كار نيك كند براى او بهتر است و اين كه روزه بگيريد برايتان بهتر است اگر مى دانستيد].

و آيه:

«... وَالْصّائِمينَ وَالصّائِماتِ... اَعَدَّ اللّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَاَجْراً عَظيماً.»(4)

 


1ـ بقره/ 196.

2ـ مثل آيه (92) از سوره نساء؛ آيات (89 و 95) از سوره مائده.

3ـ بقره/ 184.

4ـ احزاب/ 35.

البته، روزه گرفتن تنها در نخوردن و نياشاميدن خلاصه نمى شود و شرايط بسيارى ديگر نيز دارد اما نخوردن و نياشاميدن از اجزاء و عناصر آن و بلكه، ركن اصلى آن است . بنابراين، از آيات فوق و هر آيه اى كه دلالتى بر رجحان صوم داشته باشد مى توان دريافت كه از ديد قرآن، در مواردى نخوردن و نياشاميدن، تا حدودى مطلوب و از ارزش والا و مثبت اخلاقى برخوردار خواهد بود و جمله «لَعَلَّكُم تَتَّقُونَ» كه در اينگونه آيات آمده به حكمت آن اشاره دارد و با قاعده كلّى كه گفتيم تطبيق مى كند.

قبلا گذشت كه قرآن(1) بنى اسرائيل را در ارتباط با همين مسأله اكل و شرب مذّمت كرده است. موقعى كه بنى اسراييل از مصر خارج و به سرزمين شامات وارد شدند، خداى متعال «مَنّ و سَلْوى» برايشان نازل كرد و آنان به موسى گفتند: ما به يك نوع غذا نمى توانيم اكتفا كنيم و لازم است غذاهاى متنّوع داشته باشيم. با آن كه خداى متعال غذاى بسيار مطلوبى آن هم بدون رنج و زحمت برايشان فرو مى فرستاد، آنان در آن حال آوارگى و دربدرى به فكر شكم پرستى بودند و دلشان آنها را وسوسه مى كرد كه غذاهاى رنگارنگ داشته باشند. و در انتهاى آيه خداوند آنان را توبيخ و سرزنش مى كند به اين كه شما غذاهاى پست تر و كم ارزش ترى را به جاى اين غذاى بهتر و مفيدترى كه ما به شما داده ايم طلب مى كنيد!

اينكه آدمى هوسناكانه در جستجوى تنفّن در غذا باشد، حاكى از اين است كه تعلّق قلبى به لذايذ مادّى و حيوانى دارد و آن را در زندگى، براى خود، هدف قرار داده است و چنين حالتى از نظر اخلاق، مذموم و نكوهيده است. البته، مذمّتهاى


1ـ بقره/ 61 «واذ قلتم يا موسى لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها وقثائها وفومها وعدسها وبصلها قال اتستبدلون الذى هو ادنى بالذّى هو خير اهبطو مصراً فانّ لكم ما سئلتم.»

[و به هنگامى كه گفتيد: اى موسى ما بر غذاى واحد صبر نتوانيم پس از پروردگار خود بخواه از آنچه زمين مى روياند خيار، سير، عدس و پياز براى ما فراهم آورد. موسى به آنان گفت: آيا غذاهاى پست ترى را به جاى بهتر طلب مى كنيد؟ به شهر در آييد كه هر چه خواهيد در آنجا هست].

ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه همگى به كميّت، كيفيّت و جهت و ريشه و اساس به تزاحم با ساير كمالات انسانى بر مى گردد چنانكه قبل از اين، توضيح داده شد.

بعضى از آيات، انسان را از خوردن بعضى چيزها كه طبعاً، نوعى تزاحم با بعضى از كمالات انسان دارد، منع كرده مى فرمايد:

«اِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزيرِ وَما اُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنْ اِضْطُرَّ غَيْرَ باغ وَلا عاد فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ اِنَّ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ.»(1)

[براى شما خوردن گوشت حيوان مرده و خون و گوشت خوك و آنچه به نام غير خدا ذبح شده ممنوع شد پس هر كس ناگزير شد از خوردن آن(يعنى، راه ديگرى براى سدّ رمق نداشت) و از حدّ ضرورت تجاوز نكرد گناهى بر او نيست كه خداوند بخشنده و رحيم است].

قرآن در يك مورد عنوانى كلّى در ارتباط با خوردنيها و نوشيدنيها ارائه مى دهد كه مى توان ملاك و ريشه حرمت و حليّت را از آن جستجو كرد. آنجا كه مى گويد:

«وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ.»(2)

[و برايشان چيزهاى پاك و پاكيزه را حلال، و چيزهاى ناپاك و پليد را حرام گردانيد].

چنانكه در مورد ديگرى مى فرمايد:

«وَمِنْ ثَمَراتِ النَّخيلِ وَالاَْعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً.»(3)

[از ميوه هاى درخت خرما و انگور (فروع و غذاها و شيره ها و شربتهاى گوناگونى درست مى كنيد و بطور كلّى از آنها دو جور استفاده مى كنيد. گاهى رزق و روزى پاكيزه و خوب از آن مى گيريد و (اين ميوه ها را به شكلى مفيد مورد استفاده قرار مى دهيد يا همانطور كه خدا آفريده به شكل طبيعى آنها را مى خوريد و يا به شكلى آنها را تغيير مى دهيد كه باز هم مفيد و سودمند است) و گاهى هم از آنها شراب و چيزهاى مست كننده توليد مى كنيد].

 


1ـ بقره/ 173.

2ـ اعراف/ 157.

3ـ نحل/ 67.

كه در اين صورت، ديگر رزق حسن نيست بلكه از خبايث و پليدى هاست و نبايد از آن استفاده كرد. البته اين معنا بنابر يك احتمال است.

در آيه ديگرى آمده است:

«اِنَّما الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالاَْنْصابُ وَالاَْزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ.»(1)

در اين آيه نيز حكم به پليدى و زشتى و چيزهايى مثل شراب و قمار و غيره نموده كه پليدى هر يك به تناسب موضوع خاصّ خود منشأ رفتار خاصّى از انسان در ارتباط با آن خواهد شد. و در مورد شراب پليد بودن و ناپاك بودن آن به اين معناست كه نوشيدن آن عملى زشت و شيطانى و موجب زوال عقل است و مفاسد ديگرى را به دنبال مى آورد.

مشابه آيه فوق نسبت به شراب و قمار، آيه ديگرى است كه مى گويد:

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما اِثْمٌ كَبيرٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَاِثْمُهُما اَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما.»(2)

[از تو درباره شراب و قمار مى پرسند بگو در آن دو، گناه بزرگ و منافعى براى مردم وجود دارد ليكن گناهى كه در نوشيدن شراب و بازى قمار وجود دارد از نفع آن دو بيشتر و بزرگتر است].

اين آيه خيلى روشنتر به تزاحمى كه قبلا از آن سخن گفتيم اشاره دارد و مى گويد: حتى اگر چيزى نفعى هم در بر داشته باشد ولى ضررش بيشتر و بزرگتر باشد، لازم است كه براى پرهيز از آن ضرر، از نفعش هم چشم پوشى نمود و به خوبى نشان مى دهد كه در مقام تشريع، جهت تزاحم ملاحظه شده و پس از ارزيابى و سنجش ملاكات مختلف، ملاك اقوى مراعات، و از ملاك ضعيفتر صرف نظر گرديده است.

از جمله چيزهايى كه ضرر معنوى دارد خوردن گوشت حيوانى است كه به نام


1ـ مائده/ 90.

2ـ بقره/ 219.

خدا ذبح نشده باشد و بعضى از آيات، مؤمنين را از خوردن آن منع كرده، مى گويد:

«وَلا تَأْكُلُوا مِمّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَاِنَّهُ لَفِسْقٌ.»(1)

[از خوردن گوشت حيوانى كه به نام خدا ذبح نشده خوددارى كنيد كه آن فسق خواهد بود].

ذبح حيوانات و گرفتن جان آنها به منظور استفاده از گوشتشان، نوعى تصرّف در مخلوقاتى است كه خدا به آن حيات و زندگى داده و ملك خدا هستند و حال كه شما حيات را از آنها مى گيريد بايد اين تصرّف و اين عمل به اذن خدا و به نام او انجام شود. اگر انسان آنقدر از خدا و قيامت غافل و نسبت به معنويّات بى توجّه باشد، كه حتى موقع كشتن و جان گرفتن از حيوان، توجّهى به خداى جان آفرين نكند، چنين كسى حقّ ندارد از آن ذبيحه تناول كند و اصولا، ذبيحه او پاك و پاكيزه و حلال نيست. بنابراين، منع از خوردن بعضى از مأكولات و حرمت آن، در حقيقت به لحاظ رعايت آن جنبه معنوى خواهد بود.

سرانجام دسته ديگرى از آيات دلالت دارند بر اين كه از خوردنيها و نوشيدنيها نبايد به شكلى استفاده شود كه زيان اجتماعى و مفاسدى براى جامعه را به دنبال بياورد و حقوق ديگران پايمال گردد. مثل آياتى كه دلالت بر حرمت گرفتن ربا و خوردن اموال مردم و بويژه خوردن مال يتيم دارند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم.

مثل آيه:

«وَلا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَتُدْلُوا بِها اِلىَ الْحُكّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ اَمْوالِ النّاسِ بِالإِثْمِ وَاَنْتُمْ تَعْلَمُونَ.»(2)

[و اموال خويش در ميان خود به ناحقّ مخوريد و (كار را به محاكم) و حكّام ناشايسته مكشانيد كه بخشى از اموال مردم را به ناروا بخوريد در حالى كه شما از آن آگاه باشيد].

 


1ـ انعام/ 121.

2ـ بقره/ 188.

و مثل آيه:

«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا اَمْوالَكُم بَيْنَكُم بِالْباطِلِ اِلاّ اَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراض.»(1)

[اى آنان كه ايمان آورده ايد در ميان خود اموالتان را به ناحقّ مخوريد مگر آن كه به وسيله داد و ستد و با تراضى طرفين باشد].

و مثل آيه:

«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِبّوا اَضْعا فاً مُضاعَفَةً وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.»(2)

[اى كسانى كه ايمان آورده ايد ربا مخوريد در حالى كه چند برابر اصل سرمايه است و از خدا بترسيد باشد كه رستگار شويد].

و مثل آيه:

«اِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ اَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً اِنَّما يَأْكُلُونَ فى بِطُونِهِم ناراً وَسَيَصْلَونَ سَعيراً.»(3)

[آن كسانى كه به ظلم و ستم، اموال يتيمان خورند در حقيقت در شكم خود آتش فرو خورند و به زودى در آتش در آيند].

البته در اينگونه آيات، منظور از «اكل» هر نوع تصرف اعمّ از خوردن، نوشيدن، پوشيدن، بخشيدن و... مى باشد ولى مسلّماً شامل خوردن حقيقى نيز مى شود كه در اين مقال، مورد بحث و برّرسى ما قرار دارد.

 

نتيجه و جمع بندى

با توجه به آيات گذشته، مى توان دريافت كه لذّت برى از خوردنيها و نوشيدنيها،


1ـ نساء/ 29.

2ـ آل عمران/ 130.

3ـ نساء/ 10.

خود به خود، از نظر اخلاقى نه ارزش مثبت دارد و نه ارزش منفى. ارزش منفى اين عمل، در گرو يك جهت بيرونى و عارضى خواهد بود كه از كميّت يا كيفيّت و يا انگيزه و نيّت خاصّ متعلّق به اين عمل و ديگر تزاحماتى كه با كمالات و مصالح انسانى پيدا مى كند و در نتيجه، زيانى جسمى يا روحى عقلى و فكرى براى انسان يا فسادى براى جوامع انسانى و يا ضررى معنوى و اخروى را به دنبال دارد انتزاع خواهد شد. چنانكه ارزش مثبت آن نيز در گرو اين است كه نيّت انسان در انجام اين كار، خير باشد.

از آيات كريمه قرآن و روايات مى توان استشعار كرد كه در اين زمينه، دو چيز مى تواند به عمل خوردن و نوشيدن انسان، ارزش و مطلوبيّت دهد:

يكى از آن دو، عبارت است از كسب قدرت و توانايى بر عبادت و عمل صالح كه در آيه اى خطاب به پيامبران مى فرمايد:

«يا اَيُّهَا الْرُسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَاعْمَلوُا صالِحاً اِنّى بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ.»(1)

[اى رسولان و فرستادگان خدا از غذاهاى پاكيزه بخوريد و اعمال شايسته انجام دهيد كه من به آنچه مى كنيد آگاهم].

مفارنت ميان جمله «كُلُوا مِنَ الطَّيِّبات» با جمله «وَاعْمَلُوا صْالِحاً» مى تواند اشاره باشد به اين جهت كه با خوردن اين غذاهاى مفيد و پاكيزه است كه شما قدرت و توان بر انجام كارهاى خوب و اعمال شايسته پيدا مى كنيد. بنابراين، اگر انگيزه شما در اين عمل و در استفاده از نعمتها و خوردنيها، كسب قدرت و توان بر انجام كارهاى شايسته باشد، مسلّماً، عمل شما با چنين انگيزه اى داراى ارزش مثبت خواهد بود و البته، همانطور كه گفتيم اين يك اشاره و استشعار است و ما نمى خواهيم به عنوان استدلال بر آن تكيه كنيم.

دوّم كه خيلى روشنتر در آيات قرآن بر آن تأكيد شده، عبارت است از شكرگويى


1ـ مؤمنون/ 51.

و سپاسگزارى. از اينجاست كه مى بينيم گاهى به دنبال سفارش به خوردن از طيّبات مى فرمايد: «واشكروالله»(1) و يا مى فرمايد: «لعلكم تشكرون»(2)

از اين آيات به خوبى به دست مى آيد كه هدف خداوند از آفرينش اينگونه نعمتها كه انسان از آنها تغذيه مى كند، علاوه بر تأمين نياز مادّى و تغذيه انسان و موجودات نيازمند، اين است كه مردم ولى نعمت خود، خدا را شكر و سپاس گويند كه شكر و سپاس، خود يكى از اقسام عبادت و وسيله اى براى تكامل انسان خواهد بود.

خداوند همه نعمتها را در اختيار انسان قرار داده تا با استفاده از آنها در نهايت به كمال معنوى و ابدى خود برسد و يكى از راههاى وصول انسان به كمالات معنوى، شكر منعم و سپاسگزارى اوست و انگيزه شكرگزارى به هنگامى در انسان پيدا مى شود كه از نعمتهاى خداوند بهره اى برده باشد و نيازى از نيازهاى او را تأمين كرده باشد. وقتى در گرماى تابستان يك جرعه آب خنك و گوارا مى آشامد و گوارايى و پاكيزگى لذّت آن را از اعماق جان و روان خود احساس مى كند، ارزش اين نعمت خدادادى را درك خواهد كرد و در اين هنگام است كه به ياد خدا مى افتد و شكر او به جا مى آورد و اين عمل شكرگزارى نيز به نوبه خود، انسان را تعالى مى بخشد و كمال معنوى برايش ايجاد مى كند.

بنابراين، از اين آيات مى توان فهميد كه استفاده از مأكولات و مشروبات نيز مثل استفاده از ساير نعمتهاى خداوند اگر به انگيزه شكر باشد علاوه بر ارزش مادّى آن، در تأمين نيازهاى جسمى انسان، داراى ارزش مثبت اخلاقى و معنوى نيز خواهد بود و كمال معنوى انسان را به همراه خواهد آورد.

 

روايات در زيان پرخورى

در روايات معصومين نيز، مطالب فراوانى در اين زمينه داريم كه در كتب حديث


1ـ بقره/ 172 «يا ايها الذين امنوا كلوا من الطيبات ما رزقناكم واشكروالله.»

2ـ انعام/ 26 «وايدكم بنصره و رزقكم من الطيبات لعلكم تشكرون.»

و كتب اخلاقى ذكر شده است و از آنجا كه بحث ما در اينجا بر محور آيات قرآن دور مى زند و بخشى از معارف قرآن خواهد بود، در صدد بررسى، تفصيل و تبيين آنها نيستيم. مع الوصف، اين منافات ندارد كه به بعضى از اين روايات پر بركت اشاره اى داشته باشيم:

در روايت معروفى چنين آمده است كه:

«خداى متعال مى فرمايد هيچ ظرف پُرى نزد من مبغوض تر و بدتر از شكمى نيست كه پر از غذا باشد.»(1)

پرخورى و شكم پرورى مفاسد و عوارض سوء جسمى و روحى زيادى را براى انسان به دنبال مى آورد: آدمى را از خدا غافل، توجّهات معنوى و قلبى را كم، قدرت فكر و تأمّل و انديشه را ضعيف، و ديگر ابعاد روحى را در او ضعيف و ناچيز مى كند و در مقابل، شهوات نفسانى را بالا مى برد و ابعاد حيوانى انسان را تقويت مى كند و بسيارى از بيماريها و بويژه در سنين بالا بسيارى از بيماريهاى صعب العلاج را كه گاه اصل زندگى انسان و يا سلامت و شادابى او را به طور جدى به خطر مى اندازد براى انسان همراه مى آورد. البته، اين كه ما در مواردى بر جنبه هاى مادّى و سلامت جسمى تكيه و تأكيد مى كنيم، در صورتى كه بحث ما در اينجا درباره ارزشهاى اخلاقى است، بدين لحاظ خواهد بود كه به طور قطع و يقين، تكامل معنوى انسان در بيشتر اوقات، متوقّف بر صحّت و سلامتى اوست و كسى كه از سلامتى جسمى برخوردار نباشد نه تنها در زندگى مادّى بلكه در زندگى معنوى نيز غالباً از قافله عقب مى ماند. چرا كه زندگى مادّى انسان، در واقع، مقدمه اصلى و شرط لازم تكامل روحى و معنوى او به شمار مى رود.

در رواياتى نيز براى رسيدن به حكمت و يافتن كمالات روحى و اخلاقى، بر خالى بودن شكم و جوع و گرسنگى به عنوان پيش شرط تكيه شده است. انسانى كه


1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 66، ص 331، روايت 5.

مى خواهد سينه اش سرچشمه جوشان و فيّاض حكمت شود و دوست دارد به چنين كمالات و ارزشهايى نايل آيد ناگزير است كه تا حدودى گرسنگى را تحمّل كند. اگر سيرى و پُرى شكم با اينگونه كمالات تزاحمى نمى داشت و بدون تحمّل گرسنگى هم امكان اين بود كه انسان به چنين مقامات انسانى و الهى واصل شود، هيچ گاه توصيه به كم خوردن نمى شد زيرا خداوند بخل ندارد و از خزاين نامحدود او چيزى كم نمى شود كه بيهوده مانع تنعّم، بهره مندى و التذاذ انسان شود.

خداوند اين نعمتها را آفريده است براى آن كه انسانها از آن استفاده كنند، اما وقتى كه اسراف و تبذير و زياده روى كنند، بيش از مقدار نياز بدن بخورند، اين كارشان دو زيان و دو مشكل عمده به دنبال مى آورد و از اين رو، عملى بسيار نكوهيده و مذموم خواهد بود. چرا كه، اين انسانها با پرخورى و اسراف و تبذير از يك سو خودشان را از بهره برى كامل از نعمت عقل و دل و ساير نعمتهاى روحى و حكمت و معرفت و معنويّت محروم مى سازند؛ و از سوى ديگر، سبب محروم شدن ديگران از همين نعمتهاى مادّى براى حدّ اقلّ تغذيه و تأمين نيازهاى جسمى براى ادامه زندگى و كسب سلامتى و نيرو مى شوند. در همين جا خوب است به اين مشكل روز جامعه خودمان يعنى گرانى و تورّم اشاره كنيم كه مهمترين و عمده ترين راه چاره آن، رعايت همين آداب اسلامى است. امروز و هر روز ديگرى اگر بسيارى از خانواده هاى مرفّه، دست از اسرافكاريها و ريختوپاشهاى غير ضرورى بردارند و مصارف زندگى را، حدّاقلّ در ارتباط با موادّ غذايى و كالاهاى ضرورى زندگى، تا آنجا كه برايشان ممكن و مقدور است محدود كنند، تا حدّ نسبتاً زيادى مشكل گرانى و تورّم حلّ، و به رفع فقر و گرسنگى قشر ضعيف و محروم جامعه كمك خواهد شد. ولى، اگر درد و رنج اين قشر را كه تعدادشان هم كم نيست درك نكنند و خود را به غفلت و بى عارى بزنند، به نظر مى رسد كه دير يا زود خطر بزرگترى آنان را تهديد خواهد كرد.

پس بياييد اسلام و آداب حياتبخش آن را مدّ نظر قرار دهيم، خدا را فراموش

نكنيم، نسبت به سرنوشت و وضع زندگى ضعفا غافل و بى توجّه نباشيم، اسراف و تبذير و زياده روى و شكم بارگى نكنيم، ابعاد روحى و فكرى و معنوى را فراموش نكنيم، به سر و صدا و تبليغات و تظاهر به اسلام اكتفا نكنيم و مسلمان و مؤمن واقعى باشيم، كه آينده ما و سعادت دنيا و آخرتمان در گرو آن خواهد بود.

دادن صدقات و زكوات و كمك به زندگى ديگران، به جاى خودبينى و اسرافكارى و خودخواهى و خودمحورى، آنچنان كه در روايات آمده، نه تنها بلاهاى آنچنانى را دفع مى كند، كه بلاهاى اجتماعى اينچنينى را نيز برطرف خواهد كرد و صحّت و سلامتى انسان را تضمين مى كند.

يكى از بزرگترين نعمتهاى خدا، قدرتى است كه به انسان داده، تا توجّه خودش را منعطف به ساحت قدس الهى كند. حضرت سجاد(عليه السلام) در يكى از دعاها مى گويد:

«بار خدايا! چه نعمتى بزرگتر از اين كه به من اجازه دادى تا ياد تو كنم و به ياد تو باشم؟ تو منزّهى و ما لياقت آن را نداريم كه توجّه به ساحت تو پيدا كنيم و همين كه به ما اجازه داده اى كه به تو توجّه پيدا كنيم، اين خود بزرگترين منّتى است كه بر ما نهاده اى.»

و در روايت ديگرى آمده است كه:

«قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الَّرحْمنِ.»(1)

[دل مؤمن جايگاه رفيع خداوند است].

مؤمن پيوسته به ياد خداست و دلى كه به ياد خدا باشد حكم عرش خدا را دارد، يعنى جايى رفيع و ويژه كه پيوسته خدا در آن حضور دارد.

آرى خداوند با لطفى كه به انسان دارد، اينچنين لياقتهايى به او داده كه قادر است به اين حدّ از رشد و صعود نايل آيد؛ ولى، انسان قدر خود را نمى شناسد و با خوردن چند لقمه غذاى حرام و ناباب و يا زايد و بيش از حدّ، خود را از چنين كرامتى محروم مى كند. اينگونه تزاحمات منشأ مى شود كه خوردن و آشاميدن در


1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 58، ص 39، روايت 61.

شكل و كيفيّتى خاصّ يا بيش از اندازه، ارزش منفى پيدا كند.

البته همين جا لازم است يادآورى كنيم همانطور كه افراط و زياده روى در خوردن و آشاميدن زيانبار و داراى ارزش منفى است، تفريط و كم خورى بيش از اندازه نيز زيانبار است، به سلامتى انسان لطمه مى زند و شادابى و نشاط وى را تهديد خواهد كرد.

متأسّفانه بسيارى از جوانهايى كه پاك و مخلص هستند و دلشان مى خواهد سير معنوى داشته باشند و فضايل اخلاقى را كسب كنند، بدون مشورت با بزرگترها و افراد با تجربه، دست به كارهايى مى زنند كه سالها آنان را از سلامتى محروم خواهد كرد. و آنچنان به ضعف مبتلا مى شوند كه توان انجام بعضى واجبات را هم از دست مى دهند چه رسد به مستحبّات و از اينجاست كه اين كار نسنجيده و نپخته سبب خسران و زيانكارى آنان در دنيا و آخرت خواهد شد.

ارزش كم خورى در اين است كه انسان بتواند در تعالى روحى و معنوى اش موفّق تر باشد. پس بايد در حدّى باشد كه انسان را از ساير توفيقات محروم نسازد كه اگر از اين حدّ گذشت، مسلّماً نامطلوب و بى ارزش و يا حتى داراى ارزش منفى خواهد بود.

اين يكى از موارد خيلى روشن ارزش اعتدال و ميانه روى است كه بايد حتماً آن را رعايت كنيم. البته، مقدار خوراك، يك قاعده كلّى ندارد و به تناسب مزاجها و سنين مختلف و ديگر عواملى كه احياناً ممكن است در آن نقشى داشته باشند، در نوسان خواهد بود و هر كسى بايد شرايط خاصّ مزاجى خودش و اعتدال متناسب با آن را در نظر بگيرد و از افراط و تفريط نسبت به حدود و مقادير مورد نياز شخصى خود بپرهيزد.

ضمناً، توجّه به اين نكته هم لازم است كه گاهى ضرر كم خوردن براى جوان نيرومند به زودى آشكار نمى شود؛ ولى، به تدريج كه سنّ بالا مى رود و به ويژه به هنگام بهره بردارى از سالها زحمت تحصيل، ديگر قدرت از او سلب مى شود و نمى تواند خدمت چندان شايسته اى براى اسلام و مسلمين انجام دهد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org