قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس هفتم

 

 

جهاد فرهنگى

 

 

 

جايگاه وظايف اجتماعى

جهاد برتر

شرايط جهاد فرهنگى

آفات جهاد فرهنگى

شيعه واقعى

 

 

 

 

جهاد فرهنگى

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

وَ جاهِدْ فىِ اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ لا تَأْخُذْكَ فِى اللّهِ لَوْمَةُ لائِم، وَ خُضِ الْغَمَراتِ اِلَى الْحَقِّ حَيْثُ كانَ، وَ تَفَقَّهْ فِى الدِّيِنِ، وَ عَوِّدْ نَفْسَكَ التَّصَبُّرَ عَلَى المَكْرُوهِ، فَنِعْمَ الخَلْقُ الصَّبْرَ.

[اى پسرم] در راه خدا آن‌گونه كه بايد، جهاد كن و در [راه انجام امر] خدا تحت تأثير سرزنش هيچ سرزنش‌كننده‌اى واقع مشو و در رنج و سختى‌هاى نيل به حق، در هر كجا كه باشد وارد شو و دين را نيكو بياموز و خودت را به شكيبايى ورزيدن بر ناخوشى‌ها عادت بده كه صبر چه نيكو خويى است!

جوهره فرموده‌هاى حضرت على(عليه السلام) در آن فرازهايى كه تاكنون بيان شد، رعايت جانب احتياط در زندگى بود و بيشتر بر اين پافشارى داشت كه انسان بايد در زندگى احتياط رعايت نمايد و بجا سخن گويد و بجا دم فرو بندد و بى‌مورد در كار ديگران دخالت نكند و از ضلالت و گمراهى برحذر باشد و جز از سر خيرخواهى لب به سخن نگشايد و در آن‌چه شك دارد اظهارنظر نكند تا آن‌گاه كه روشن گردد. و از آن روى كه مواعظ در برخى اذهان ناآزموده و ناپخته موجب اين توهّم ناصواب مى‌گردد كه: پس انسان بايد تنها به فكر خود باشد و تنها به نجات خويشتن خويش بينديشد و نسبت به ديگران مسؤوليتى ندارد، لذا حضرت على(عليه السلام) در ادامه براى دفع آن پندار نابجا و جلوگيرى از اين برداشت نادرست، وظايف اجتماعى انسان را مورد توجه قرار مى‌دهند و در كنار اهتمام به تكاليف فردى، مسؤوليت اجتماعى انسان همانند امر به معروف و نهى از منكر و جهاد در راه خدا را يادآور مى‌شوند و خاطر نشان مى‌سازند كه وظايف انسان در برابر اجتماع در واقع وظيفه خود اوست و تأثير آن در زندگى

آدمى بيشتر و مهم‌تر از تكاليف فردى است. و اينك به شرح و بيان اين بخش از پندنامه آن حكيم الهى مى‌پردازيم.

 

جايگاه وظايف اجتماعى

قبل از هر سخن، توجّه به اين نكته ضرورى است كه نفع و ضرر ناشى از انجام و يا اهمال تكاليف اجتماعى، از هر تكليف فردى مهم‌تر و تأثير آن بر جامعه و خود فرد بيشتر است. به بيانى ديگر، سود و ضرر اين نوع وظايف هم به خود شخص برمى‌گردد و هم به اجتماع. درست است كه اگر انسان خدمتى براى جامعه انجام دهد جامعه منتفع مى‌شود، ولى نخستين كسى كه از اين اقدام نفع مى‌برد، خود اوست. و آن تأثيرى است كه اين عمل به طور مستقيم بر اين فرد دارد و از طرف ديگر اجر و پاداشى است كه در مقابل انجام اين وظيفه، به او داده مى‌شود و اگر آن وظيفه را ترك كند، اولين متضرّر، او و بيشترين ضرر، متوجه خود اوست كه از تأثير مثبت آن وظيفه محروم مى‌گردد، افزون بر اين‌كه موجبات عقاب خود را فراهم نموده است.

نكته قابل توجّه آن‌كه: گاهى اهميّت يك تكليف اجتماعى به حدّى است كه با چندين تكليف فردى هم، قابل مقايسه نيست و حتّى اگر شخص به صد عبادت و عمل شخصى بپردازد، ولى آن عمل اجتماعى واجب را ترك كند و در انجام آن سهل‌انگارى و اهمال نمايد، از عقاب و تأثير منفى ترك آن مصون نخواهد بود؛ و ثواب آن عبادات شخصى با عقاب ترك اين وظيفه اجتماعى برابر نخواهد بود چون برخى وظايف اجتماعى، از قبيل بعضى از مراتب امر به معروف و نهى از منكر و يا جهاد در راه خدا، به قدرى مهمّ و سرنوشت‌ساز هستند كه ضرر ناشى از ترك يا اهمال در اين وظايف، كه به خود آن فرد و جامعه مى‌رسد، با منفعت ناشى از هر عبادت و عمل مستحبى ديگر، به هر ميزان كه باشد، قابل مقايسه و جبران نيست؛ زيرا هيچ عمل عبادى فردى و مستحبى ديگرى، جاى آن وظيفه اجتماعى را نمى‌گيرد. پس وظايف انسان، نسبت به جامعه اعم از وظيفه مالى، فرهنگى، تربيتى، علمى و يا هر نوع وظيفه ديگرى كه انسان نسبت به ديگران و جامعه انسانى دارد، در واقع وظايف شخصى خود اوست و نتيجه آن، قبل از هر كسى به خودش بر مى‌گردد.

بنابراين، همان‌طور كه به وظايف فردى خود اهتمام داريم، بايد به وظايف اجتماعى نيز به همان ميزان، بلكه بيشتر توجه نماييم و در صدر تمام تكاليف اجتماعى، «امر به معروف و نهى از منكر» قرار دارد كه بايد به آن اهتمام وافى داشته باشيم. در اهميّت اين وظيفه اجتماعى و همگانى و اين نظات ملّى همين بس كه هرگز و به هيچ وجه نمى‌توان آن را مهمل گذاشت، بلكه بايد به اشكال مختلف، از در هم كشيدن چهره و اظهار ناخرسندى تا موعظه و نصيحت فعاليت عملى، براى تحقق آن اقدام نمود. همان‌گونه كه گاهى به كارگيرى نيروى بدنى نيز در امتثال امر به معروف و نهى از منكر ضرورت مى‌يابد و يا حتى از اين مرحله گذشته و با جان‌فشانى و فدا كردن سرمايه عمر بايد امر به معروف و نهى از منكر نمود، كه جملگى حكايت از اهميّت اين وظيفه خطير اجتماعى مى‌كنند. هم‌چنان كه در بعضى از مراحل، مبارزات اجتماعى به عنوان مصداقى از امر به معروف و نهى از منكر واجب مى‌گردند. همانند نهضت سيدالشهداء صلوات الله عليه كه حضرتشان در بيان فلسفه قيام خود مى‌فرمايند: اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّىِ اُريدُ أَنْ اَمُرَ بالْمَعْروُفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر(1)؛ همانا به انگيزه اصلاح امت جدّم قيام كردم و مى‌خواهم امر به معروف و نهى از منكر نمايم؛ يعنى آن حضرت اولين علّت و فلسفه قيام خود را امر به معروف و نهى از منكر بيان مى‌فرمايند. به هرحال، «امر به معروف و نهى از منكر» داراى مراتب متعددى است و هر مرتبه هم شرايط خاص خود را دارد كه بايد در جاى خود مورد بررسى و بحث قرار گيرد.

 

جهاد برتر

در پى بيان اهميّت وظايف اجتماعى، اينك شايسته است به برشمردن و بررسى برخى از آنها بپردازيم. به يقين يكى از وظايف اجتماعى كه همانند نماز اهميت داشته و بر انسان واجب است، «جهاد فى سبيل‌الله» مى‌باشد. البته توجه داريم كه مصداق معروف جهاد فى سبيل‌الله، جنگ با كفّار است و گرنه جهاد در راه خدا منحصر در جنگ و قتال نيست و بسته به شرايط مختلف زمانى و مكانى مصاديق متنوّع پيدا مى‌كند و به اشكال گوناگون ظهور مى‌يابد، منتها در هر مكان و زمانى به نوعى خاص جلوه‌گر مى‌شود. از اين روى جا دارد اين موضوع به طور مستقل، مورد بحث و تحقيق قرار گيرد تا انواع و مصاديق مختلف جهاد تبيين گردد. به طور


1. موسوعة كلمات الامام الحسين(عليه السلام)، ص 291.

قطع مبارزه مسلّحانه در ميدان جنگ يكى از انواع جهاد است، همان‌گونه كه انواع ديگر جهاد علمى و فرهنگى و اقتصادى و سياسى امروز در جامعه ما مورد نياز است. البته اين اقسام جهاد هم به نوبه خود شرايطى دارد كه متأسفانه در اين زمينه بحث گسترده و عميق، كمتر انجام گرفته است. نوع ديگرى از جهاد كه در آيات و روايات مورد تأكيد فراوان واقع شده «جهاد با نفس» است كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)درباره عظمت و اهميت آن چه زيبا بيان مى‌فرمايند: مَرْحَباً بِقَوْم قَضوُا الْجِهادَ الاَْصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيْهِمْ الجِهادُ الاَْكْبَرُ فَقيلَ يا رَسولَ اللّهِ مَا الجِهادُ الاَكْبَرُ؟ قال: جِهادُ النَّفْس(1)؛ خوشا به حال گروه و جمعيتى كه جهاد اصغر (مبارزه مسلّحانه در ميدان جنگ) را انجام دادند و براى آنها انجام جهاد اكبر باقى مانده است. از حضرتش سؤال شد: جهاد اكبر چيست؟ پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمودند: جهاد اكبر همان جهاد با نفس است.

لفظ جهاد و مجاهده، به خاطر خصوصيت معنايى كه در بردارد در جايى فرض مى‌شود كه كسى در برابر انسان قرار بگيرد و با تلاش و صرف نيرو در برابرش خصومت و يا مقاومت به خرج دهد. از همين روست كه با شنيدن لفظ جهاد، جنگ در جبهه و هزينه نمودن نيرو و توان، به ذهن متبادر مى‌شود. ولى گاهى اوقات دشمن، دشمن داخلى است كه از خصمى، خطرناك‌تر مى‌باشد، همان‌گونه كه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مى‌فرمايند: اَعْدىَ عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْك(2)؛ دشمن‌ترين دشمنان تو نفس تو است كه در درون تو مى‌باشد.

جهاد اكبر (جهاد با نفس) همان مقاومت در برابر خواهش‌هاى نفس است؛ يعنى انسان در مقابل تمايلات نفسانى، مقاومت و آنها را كنترل نمايد و اگر بخواهند طغيان كنند آنها را سركوب نمايد. پس جهاد اكبر و جهاد بانفس هم نوعى صرف نيرو در مقابل دشمن است، و چون دشمن، داخلى است و مبارزه با خود و خواهش‌هاى نفسانى بسيار دشوار است آن را جهاد اكبر مى‌نامند.

رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى(رحمه الله) در زمينه، جهاد اكبر (جهاد با نفس) بحث‌هاى زيادى داشتند و خود از جهاد اكبر شروع كردند و بعد از پيروزى در اين جهاد توانستند دين را احيا و جامعه اسلامى را از سقوط حتمى نجات بخشند و كلمات ايشان


1. كافى: ج 5، كتاب الجهاد.

2. بحارالانوار: ج 70، ص 64، روايت 7.

همچون چراغ پرفروغى است كه مى‌تواند هميشه فرا راه زندگى ما قرار بگيرد. لذا نبايد فرموده‌ها و كتاب‌هاى آن رادمرد الهى و زنده‌كننده اسلام ناب محمدى(صلى الله عليه وآله) را فراموش كنيم، بلكه بايد در تمام حالات مدّنظر و آويزه گوش خود سازيم. ما بايد قبل از هر چيز به جهاد با نفس، خودسازى و تزكيه بپردازيم تا در ميدان‌هاى ديگر مبارزه اعم از سياسى، نظامى، اقتصادى، فرهنگى و... پيروز شويم.

در ميان انواع جهاد، آنچه امروز بيش از همه حوزه و دانشگاه وظيفه سنگينى نسبت به آن دارند، «جهاد فرهنگى» است. يعنى اين كار بر عهده بسيجيان حوزه و دانشگاه است و در محدوده مسؤوليت كسانى است كه خود را سرباز امام زمان صلوات الله عليه مى‌دانند. همه ما ريزه‌خوار خوان وجود مقدس حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه هستيم و معتقديم ائمه اطهار واسطه در فيض و نزول رحمت الهى هستند، همان‌گونه كه در زيارت جامعه كبيره خطاب به آن انوار مقدسه مى‌گوييم: بِكُمْ يُنَزِّلُ الغَيْث(1)؛ به بركت انوار طيّبه شما اهل‌بيت، باران نازل مى‌شود. پس از اين جهت، وظيفه طلاب خيلى سنگين‌تر است. از جانب ديگر شغل و معلومات و امكانات علمى آنها نيز ايجاب مى‌كند كه در اين راه پيش‌قدم باشند جوانان بسيجى اعم از دانشگاهى و غير دانشگاهى بايد همچون بازوان توانايى آنها را كمك كنند. بنابراين جهاد فرهنگى وظيفه‌اى است كه قبل از همه متوجه روحانيون و حوزه علميه است كه اينك به توضيحى درباره آن مى‌پردازيم.

 

شرايط جهاد فرهنگى

1. شناسايى دشمن

در خصوص اين نوع جهاد نيز شرايطى وجود دارد كه در اين‌جا به آنها اشاره مى‌كنيم. از جمله اين‌كه نخست بايد دشمن فرهنگى را شناسايى كرد و سپس راه‌هاى نفوذ آن را در جامعه تشخيص داد و آن‌گاه براى مقابله با آنها، سلاح مناسب تدارك و تهيه نمود. همان‌طور كه در ميدان نظامى، در مقابل سلاح‌هاى مدرن با شمشير و نيزه نمى‌توان جنگيد و بايد سلاح‌هاى مناسبى تهيه كرد، در مقابله با تهاجم فرهنگى و ميدان جهاد فرهنگى نيز بايد ابزارى متناسب


1. مفاتيح الجنان: زيارت جامعه كبيره.

با تجهيزات و توطئه‌هاى دشمن تهيه كرد. اين كار به عنوان يك وظيفه شرعى بر اهل علم و فرهيختگان جامعه واجبِ متعيّن است. اين نكته نبايد از انظار دور بماند كه چون هم اكنون براى انجام اين وظيفه مهمّ يعنى جهاد فرهنگى و مقابله با تهاجم فرهنگى، به ميزان كافى نيرو نداريم، وظيفه روحانيان و فرهيختگان به مراتب سنگين‌تر است تا با تمام قوا به افشاى توطئه‌هاى دشمن بپردازند و به مقابله با اين هجوم برخيزند؛ زيرا در جهاد نظامى همه اقشار ملت، حتى نوجوانان هم مى‌توانند به گونه‌اى مشاركت داشته باشند، امّا اين جبهه، جبهه‌اى است كه بايد طبقه تحصيل كرده يعنى مسؤوليت آن را بر عهده بگيرند در درجه اوّل، وظيفه علما و فضلاى حوزه علميّه است كه اين جهاد را عهده‌دار بشوند و جدّى بگيرند و بدانند كه اين خطر كمتر از خطر حزب بعث و حمله آمريكا و استكبار جهانى و هر دشمنى نظامى ديگر نيست و حتى اين خطر، كمتر از خطر بمت اتم هم نيست. چون اين خطر ايمان جوانان ما را تهديد مى‌كند، همان گونه كه متأسفانه اندكى از آثار آن هم‌اكنون ظاهر شده و دستاوردهاى انقلاب اسلامى ما در معرض آسيب‌هاى جدّى قرار گرفته است. در تهاجم فرهنگى، دشمن اعتقادات و ايمان مردم را مورد حمله قرار داده و مى‌خواهد مردم را نسبت به دين و سرنوشت و كشور خود بى‌تفاوت كند و در نتيجه به اهداف شوم خود برسد. بنابراين وظيفه فرهيختگان و مرزبانان عقيده و ايمان مردم است كه با روشنگرى، مردم را از اين خطر كه ارزنده‌ترين سرمايه‌هاى آنان را تهديد مى‌كند آگاه كنند و دشمنان فرهنگ و تمدّن اسلامى را به آنها معرّفى نمايند.

 

2. اصلاح نيّت و انگيزه

يكى ديگر از شرايط جهاد فرهنگى داشتن انگيزه و نيّت الهى است، و از اين جهت مثل ساير جهادهاى اسلامى است و تفاوتى با هم ندارند؛ يعنى هر قدر معرفت انسان بيشتر و نيّتش خالص‌تر باشد، كار او بيشتر ارزش خواهد داشت و نتيجه‌اى كه عايد مى‌شود، تابع مرتبه ايمان و معرفت و خلوص نيّت مجاهدان اين جبهه است. كارها و خدماتى كه انسان به عنوان وظيفه شرعى براى اجتماع انجام مى‌دهد در صورتى براى خودش نيز مفيد است كه از انگيزه الهى ناشى شده باشد. ممكن است كسى تمام سرمايه خود را صرف كارهاى خير و خدمات

اجتماعى نمايد و مردم هم از آنها كاملا بهره‌مند شوند، امّا چون هدف و نيّت او خالص براى خدا نبوده است، هيچ بهره‌اى از انفاق خود نخواهد برد. به عنوان مثال ثروتمندانى كه بيمارستانها و موسّسات خيريّه‌اى را به هدف مشهور شدن مى‌سازند، هر چند بيماران زيادى در آن مداوا مى‌شوند و مردم از آن موسّسات منتفع مى‌گردند و مؤسّسان چنين مراكزى به هدف خود كه همان شهرت بين مردم بود مى‌رسند، ولى از اجر و پاداش معنوى بهره‌اى نخواهد داشت؛ زيرا انگيزه آنها چيزى جز ريا و خودنمايى نبوده است.

در جهاد نظامى نيز ممكن است كسى در جبهه جنگ برترين دلاوريها را انجام بدهد و حتى به درجه شهادت هم برسد، ولى نفعى براى خودش نداشته باشد. در روايتى كه مؤيِّد اعتبارات و دلايل عقلى است اين چنين نقل شده كه، در يكى از ميدان‌هاى جنگ، شخصى وارد ميدان مى‌شود و شروع به جنگ‌آورى و مبارزطلبى مى‌كند و جنگ و نبردى شايان توجه انجام مى‌دهد. در اين هنگام يكى از اصحاب كه كنار رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ايستاده بود و مردانگى و شجاعت اين شخص را مشاهده مى‌كرد، خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) عرض كرد كه اين شخص با اين دلاورى كه انجام مى‌دهد چه مقامى دارد؟ حضرت نگاهى كرده، فرمودند: هيچ. شخص سؤال كننده گمان مى‌كند كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم) متوجه نشدند كه چه كسى را مى‌گويد، لذا به حضرت عرضه مى‌دارد: آن شخص را مى‌گويم كه اين‌گونه مردانگى از خود نشان داده و شجاعت به خرج مى‌دهد. حضرت مى‌فرمايند: بله، همين فرد را مى‌گويم؛ اين جنگاورى براى او هيچ فايده‌اى ندارد. عرض كرد: چرا؟ حضرت فرمودند: وى به انگيزه فرار از بدگويى مردم به جبهه آمده است. چون اين شخص در كوچه‌هاى مدينه كه راه مى‌رفت، زنها به او گفتند: عجب شخص بى‌درد و بى‌احساسى است! پيرمردها به ميدان جهاد رفته و از شهادت استقبال مى‌كنند، ولى اين جوان گويا از غيرت و مردانگى بويى نبرده است كه جبهه را رها كرده و در خانه مانده است! همين سخنان باعث شد كه او هم تصميم بگيرد و به جنگ بيايد، لذا با خود گفت: من هم به ميدان جنگ مى‌روم و يك جنگ نمايانى مى‌كنم كه همه بگويند عجب جنگ نمايانى كرد.!! چون در واقع اين فرد براى كسب نام و شهرت به ميدان جنگ آمده است، ثوابى ندارد. و يا در روايت ديگرى، در مورد شخصى كه به ميدان جنگ آمده بود مى‌فرمايند: اين فرد كشته راه الاغ شد! چون نيّت او به دست آوردن الاغ بوده است و لذا ثوابى نمى‌برد.

در جهاد سياسى و اقتصادى و فرهنگى نيز همين شرايط لازم است. آن كسى كه موعظه مى‌كند، آن وقتى اين موعظه براى او كارآمد خواهد بود و ثواب خواهد داشت كه قصدى خالص داشته باشد. امّا اگر مقصودش اين باشد كه به او بگويند: «بارك‌الله! أحسنت! عجب وعظ خوبى!» اين شخص هم مثل همان «شهيد الحمار» است و كار فرهنگى او هيچ فايده‌اى ندارد. اگر چه ممكن است افراد زيادى از وعظ و درس او استفاده كنند و به مقامات عالى علمى برسند، امّا براى خودش هيچ فايده‌اى نخواهد داشت.

 

3. هماهنگى فعاليت‌هاى فرهنگى با نيازها

افزون بر آنچه گذشت، در جهاد علمى و فرهنگى لازم است بدانيم وظيفه ما چيست و همان را دنبال كنيم و دنبال هوس و تمايل خود نرويم. وقتى اصل دين در خطر است، در پى نقش ديوار نباشيم. در حالى كه ستون‌هاى دين فرو مى‌ريزد، نبايد فكر و انديشه خود را متوجه زينت و نقش ظاهر آن نماييم. اگر واقعاً مى‌خواهيم براى خدا درس بخوانيم، بايد ببينيم جامعه به چه درسى احتياج دارد كه اگر آن را نخوانيم و ياد نگيريم دين مردم به خطر مى‌افتد؟ آيا درس‌ها و كارها و امورى كه صدها متولّى دارد و ما هم مجدداً همان كار را و يا كارى نظير آن را انجام مى‌دهيم، يك كار خدايى و خدمت به اسلام است؟ در حالى‌كه مى‌بينيم در بخش ديگر، كارها و علوم و مسائلى وجود دارند كه به اندازه كافى كار نشده و وظيفه بر زمين مانده است، انجام كارهاى تكرارى چه ضرورت و چه دليل شرعى دارد؟! پس در كارهاى فرهنگى و علمى و درس خواندن نيز بايد اولويّت‌ها را در نظر گرفت و بعد از تشخيص وظيفه اقدام نمود. يعنى كار و درسى را انتخاب كرد كه مورد حاجت است و در پرتو آن خدمتى بهتر و لازم‌تر انجام مى‌پذيرد.

 

آفات جهاد فرهنگى

1. انحراف ذهنى (انگيزه‌هاى باطل و غير الهى)

يكى از بزرگ‌ترين آفات و خطرهاى فعاليت‌هاى علمى و فرهنگى اين است كه انسان بعد از تشخيص وظيفه و تحصيل مقدمات آن و آماده شدن براى انجام آن وظيفه، تحت تأثير كلام ديگران قرار گيرد و در ميدان عمل سُست و در مقام نيّت و انگيزه دچار انحراف شود. به عنوان

مثال اگر انسان لحظه‌اى درنگ كرده، اهداف خود را بررسى كند كه چه انگيزه‌اى موجب انتخاب فلان شغل و يا برگزيدن رشته تحصيلى خاص شده و يا چه چيز موجب شده است كه فلان درس را انتخاب كند، به نتايج عجيبى مى‌رسد و چه بسا آن نتايج برايش بسيار ناخوشايند باشد و حتى نخواهد اين انگيزه‌ها را وارسى كند تا در عمق نهان‌خانه دل دست كم مطلب براى خودش روشن شود، و فقط مى‌گويد ان‌شاءالله درست است و خدا قبول مى‌كند، در حالى كه اگر يك بازنگرى دقيق نسبت به اهداف و انگيزه‌ها صورت بگيرد روشن خواهد شد كه چه اهداف بى‌ارزشى را دنبال مى‌كند و چسان فرسنگ‌ها از حقيقت عقب مانده و فكر و دل خود را به سراب مشغول كرده است.

 

2. انحراف عملى (تأثير سخن منفى ديگران)

بى‌ترديد از عوامل مؤثر در رفتار همه انسان‌ها افكار مردم است. آراى مردم و سخن ديگران در رفتار آدمى سخت تأثير دارد. به عنوان مثال برخى كارها را وقتى انسان انجام مى‌دهد، همه به او احسنت و آفرين مى‌گويند و او نيز با دريافت اين تشويق‌ها و تمجيدها، انگيزه‌اش براى آن كار قوى‌تر مى‌شود. در مقابل گاهى انسان با شناختى دقيق و تلاشى تام و تصحيح تشخيص مى‌دهد كه مثلا فلان كار خوب است و بايد انجام بگيرد، امّا به دليل اين‌كه مردم آن را نمى‌پسندند و يا به هر دليل ديگرى، هرگز آن را تعقيب نمى‌كند و رغبتى به انجام آن نشان نمى‌دهد. در اين‌گونه موارد وظيفه چيست؟ و چقدر انسان مى‌تواند در مقابل آرا و افكار عمومى مقاومت كند؟ آيا آن‌چه را كه وظيفه خود تشخيص داده است انجام مى‌دهد و يا آن‌چه مردم مى‌پسندند؟ به عنوان نمونه، گاه انسان كارى را برحسب آگاهى دقيق، براى خود وظيفه تشخيص داده و آن را بر خود واجب مى‌داند كه بايد انجام بدهد، اما اگر اين كار را انجام دهد، همسر و پدر و مادر و برادر و خواهر و... او را ملامت مى‌كنند. در چنين شرايطى چقدر مى‌تواند مقاومت كند و در مقابل افكار ديگران به وظيفه خود پايبند باشد؟ با عنايت به همين وضعيت است كه قرآن مى‌فرمايد:

يا اَيُّها الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْم يُحِبُّهُمْ و يُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنيِنَ أعِزَّة عَلَى الْكافِرينَ، يُجاهِدوُنَ فِى سَبيلِ‌اللّهِ وَلايَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم؛ اى اهل ايمان هر كسى از آيين خود بازگردد [به خدا زيانى نخواهد رسيد] خداوند

گروهى را خواهد آورد كه آنها را دوست دارد و آنها هم خداوند را دوست دارند و در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كفّار، سرافراز هستند. آنها در راه خدا جهاد مى‌كنند و از سرزنش سرزنش‌كنندگان هراسى ندارند.(1)

همين تعبير در اين وصيّت اميرالمؤمنين عليه‌السلام آمده است كه مى‌فرمايد: جاهِدْ فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ لا تَأْخُذْكَ فِى اللّهِ لَوْمَةُ لائِم؛ در راه خدا آن‌طور كه شايسته است جهاد كن و سرزنش هيچ سرزنش كننده‌اى تو را از راه خدا باز ندارد.

در راه خدا حق جهاد را به جا آوريد و آنچه را وظيفه است به طور كامل انجام دهيد و هرگز از مال و جان و آبرو و عزت خود در راه انجام وظيفه دريغ نكنيد و هر چه وظيفه خود تشخيص داديد، امتثال كنيد. اين مهم، آن‌گاه تحقق خواهد يافت كه شخص تحت تأثير كلام ملامت‌كنندگان واقع نشده، نكوهش ديگران، او را از انجام وظيفه در راه خدا منصرف نكند؛ لا تَأْخُذْكَ فِى اللّهِ لَوْمَةٌ لائِم.

اين آفت بزرگ، دامن‌گير فرد و جامعه هر دو مى‌شود و اثر سوء آن، فرد و جامعه هر دو را به انحراف مى‌كشاند. گاهى آدمى بعد از تأمل و فكر فراوان تصميم مى‌گيرد و راهى را انتخاب مى‌كند و با اقامه دلايل متقن و محكم، كارى را واجب و مطلوب خدا تشخيص مى‌دهد، امّا وقتى كه به ميدان عمل پا مى‌گذارد، با مشاهده عكس‌العمل ديگران و گفته‌هاى مردم كه مى‌گويند: اين‌كار را نكن و مبادا آن را انجام دهى، در تيررس ملامت ديگران قرار مى‌گيرد و در انجام آن وظيفه يقينى و خطير سست شده، از انجام آن صرف‌نظر مى‌كند و وظيفه‌اى را كه واجب تشخيص داده بود ترك مى‌نمايد. اين‌جاست كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) به امام حسن(عليه السلام) اين آفت را تذكّر داده، مى‌فرمايند: بايد جهاد كنى، مبادا افكار ديگران تو را تحت فشار قرار دهد و مانع از انجام وظيفه الهى شود و مبادا تحت تأثير سخن ديگران كارى را كه وظيفه خود تشخيص داده‌اى، ترك كنى.

 

شيعه واقعى

متأثّرنشدن از اظهار نظر ديگران تا بدان‌جا اهميت دارد كه در كلام ائمه معصومين(عليهم السلام)معيار


1. مائده/ 54.

شيعه بودن معرفى شده است. در حديثى امام باقر(عليه السلام) خطاب به جابربن يزيد جعفى كه يكى از اصحاب سرّ حضرت مى‌باشد مى‌فرمايد: وَاعْلَمْ بِاَنَّكَ لاتَكوُنُ لَنا وَلِيّاً حَتّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ اَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا اِنَّكَ رَجُلٌ سوءٌ لَمْ يَحْزُنْكَ ذلِكَ وَ لَوْ قالوا اِنَّكَ رَجُلٌ صالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذلِكَ وَلكِنْ اِعْرِضْ نَفْسَكَ عَلى كِتابِ اللّهِ؛(1) اى جابر! اگر مى‌خواهى از شيعيان ما باشى، شيعه ما اين‌گونه است كه اگر همه مردم شهر جمع شوند و شعار بدهند: «مرده باد جابر! جابر مرد بدى است! او كافر است»، سرزنش مردم هرگز تأثيرى در دل تو نگذارد و تو را ذرّه‌اى هراسان نسازد و از طرف ديگر لَوْ قَالُوا: اِنَّكَ رَجُلٌ صَالحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذلِكَ... اگر همه اهل شهر جمع شوند و بگويند: «آفرين! احسنت! زنده باد جابر!» تحسين مردم هرگز نبايد در دلت اثر كند و ذره‌اى تو را شادمان سازد. البته به دست آوردن اين حالت و روحيه بسيار مشكل است. تصور كنيد كه اگر يك نفر به ما بگويد: «چرا فلان كار را انجام دادى؟!» ناراحت شده، در عمل سست مى‌شويم، چه رسد به اين‌كه تمام مردم ما را ملامت كنند و بگويند: عجب كار بدى انجام دادى!

اهل‌بيت(عليهم السلام) مى‌خواهند افرادى را تربيت كنند كه از مال و جان و عزت و آبرو و سرمايه و عزيزان خود در راه انجام وظيفه الهى دريغ نكنند و متزلزل نشوند. تربيت‌شدگان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) به يقين اين روحيه ايثار را در جهاد فرهنگى نيز حفظ مى‌نمايد و تمام عمر را صرف تبيين و ترويج ارزش‌ها و عقايد اسلامى مى‌كنند. اگر چنين كسى در اين راه مورد ملامت قرار گيرند، هرگز متزلزل و پشيمان نمى‌شوند. به عنوان مثال، كسى كه با هدف و انگيزه الهى به تحصيل علوم دينى و تبليغ معارف الهى، يا به كار ديگرى مى‌پردازد هرگز از ملامت ديگران دل‌سرد نمى‌شود؛ لذا هر چه بگويند: «اگر فلان كار را مى‌گرفتى ماهيانه چقدر درآمد داشتى؛ و با اين قرض و بدهكارى و خانه گِلى و اين وضع فلاكت‌بار كه نمى‌توان درس خواند و دين را ترويج نمود و...»، در عقيده صحيح او تأثيرى نمى‌گذارد و او را سست نمى‌سازد. اين كلام يكى از معانى فرمايش حضرت على(عليه السلام) است كه مى‌فرمايد: لا تَأْخُذْكَ فِى اللّهِ لَوْمَةُ لائِم. بنابراين انسان بايد در خود بنگر، اگر اعمال و رفتارش بر اساس وظيفه و مورد رضاى خداى متعال نيست در آنها تجديدنظر نموده آنها را تصحيح كند و بعد از تشخيص قطعى وظيفه نبايد


1. تحف العقول ـ بدان [اى جابر] كه تو پيرو ما نخواهى بود مگر آن‌كه اگر همه همشهريان تو جمع شوند و بگويند: جابر مرد بدى است، نگران نشوى و اگر همه بگويند: جابر مرد خوبى است، باز هم دل‌خوش نگردى بلكه خود را به كتاب خدا عرضه كنى.

كوتاهى كند. اگر به خاطر حرف مردم آن وظيفه را ترك كند، بايد در شيعه بودن خود ترديد نمايد.

بنابراين ما بايد قرآن و كلام خدا و خواست خداوند سبحان را ملاك كارهاى خود قرار دهيم: اِعرِضْ نَفْسَكَ عَلى [مَافِى] كِتَابِ‌اللّهِ فَاِنْ كُنْتَ سالِكاً سَبيلَهُ زاهِداً فى تَزْهيدِهِ راغِباً فى تَرْغيبِهِ خائِفاً مِنْ تَخْويفِهِ فَاثْبُتْ وَ اَبْشِرْ فَاِنَّهُ لا يَضُرُّكَ ما قيلَ فِيكَ وَ اِنْ كُنْتَ مُبائِناً لِلْقُرآنِ فَمَاذَا الَّذى يَغُرُّكَ مِنْ نَفْسِك(1)؛ خود را بر قرآن عرضه كن! پس اگر راهت راه قرآن بود و زهد مطلوب قرآن را داشتى و به آنچه قرآن دعوت نمود، راغب و از آنچه ترا از آن برحذر مى‌داشت ترسان بودى، پس ثابت باش و بشارت باد بر تو كه در اين صورت آنچه (بدخواهان) درباره تو بگويند به تو آسيب نخواهد رساند و اگر با عرضه خود بر قرآن خود را در خلاف راه قرآن يافتى، در اين صورت چه چيزى تو را به خود مغرور مى‌كند؟! يعنى ما بايد فقط توجه داشته باشيم كه قرآن چه چيزى را خوب و چه چيزى را بد مى‌شمارد، همان را تبعيّت كنيم.

واضح است كه بايد تمرين كنيم تا بتوانيم خودمان را اين چنين بسازيم و تربيت نماييم تا تحت تأثير سخن ديگران قرار نگيريم و به آن‌چه وظيفه خود تشخيص داديم عمل كنيم. البته در تشخيص وظيفه نبايد كوتاهى كرد و لذا در ادامه حضرت(عليه السلام) سفارش مى‌فرمايد: وَتَفَقَّهْ فِى الدّينِ. اگر آدمى بخواهد به وظيفه خود عمل كند، بايد ابتدا وظيفه را بشناسد و شناخت وظيفه جز از راه تفقّه در دين و فهم حقايق دينى و معارف الهى ميسّر نمى‌شود.

بنابراين انسان بايد قبل از هر چيز نسبت به دين خود بصيرت داشته باشد تا با علم و آگاهى اولويّت‌ها را بشناسد و بر طبق آن به وظايف خود عمل كند و هيچ سخن و زخم زبانى هر چند جان‌سوز باشد او را از انجام وظيفه و سلوك در راه خدا باز ندارد.


1. بحارالانوار: ج 78، باب 22، ص 162، روايت 1.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org