قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس يازدهم

ذكر لفظى و ذكر قلبى

ذكر قلبى يا ذكر لفظى؟

يكى از سؤالاتى كه درباره «ذكر» مطرح است اين است كه آيا «الفاظ» در ايجاد توجه به خدا نقش اصلى را بازى مى‌كنند يا حقيقت ذكر همان توجه و «ذكر قلبى» است؟

شايد در ابتدا به نظر بيايد كه حقيقت ذكر، «ذكر قلبى» است وگرنه صرف لقلقه زبان و چرخاندن تسبيح در دست مشكلى را حل نمى‌كند.

اما جاى اين هست كه در اين باره بحث و بررسى بيشترى انجام دهيم. اگر بپذيريم كه حقيقت ذكر همان ذكر قلبى است، اولين سؤالى كه به ذهن مى‌آيد اين است كه پس بيان اين همه اذكار لفظى خاص و تأكيد بر گفتن آنها در معارف اهل بيت(عليهم السلام) چيست؟ آيا اگر ما سعى كنيم هميشه دلمان را متوجه خدا كنيم، ديگر نيازى به ذكر لفظى نيست؟

با مراجعه به قرآن و روايات، مى‌بينيم اذكار خاصى تعيين و بر گفتن آنها تأكيد شده است. حتى در برخى روايات تأكيد شده كه عين همان لفظى كه حضرت فرموده، بى هيچ كم و زيادى بايد گفته شود.

هم‌چنين «قرائت» در نماز واجب است و حتماً بايد حمد و سوره را بر

«زبان» جارى ساخت. يا تشهد و سلام و ساير اذكار نماز حتماً بايد با زبان ادا گردد و صرف توجه قلبى كافى نيست و تكليف واجب را از گردن انسان ساقط نمى‌كند.

بنابراين سخنانى نظير اين‌كه «هدف اصلى توجه قلبى است و اين اذكار مقدمه آن هستند و اگر كسى بتواند بدون ذكر لفظى، ذكر قلبى داشته باشد همان كافى است» مطالبى باطل است كه گوينده آن يا غافل و جاهل است يا اغراض و اهدافى سوء در سر دارد. اين حرف نظير همان سخن است كه بعضى مى‌گويند: «دل بايد پاك باشد، تقيّد به دستورات شرع و حلال و حرام مهم نيست!!» در نظر اينان اگر دل انسان پاك باشد هرچه هم گناه و معصيت بكند چندان اهميتى ندارد! در خصوص بحث ما شواهد متعددى از كلمات و سيره عملى اهل بيت(عليهم السلام) در دست داريم كه آنان ذكر لفظى را لازم مى‌دانستند. روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت در مورد پدر بزرگوارشان امام باقر(عليه السلام) مى‌فرمايند: پدرم زياد ذكر مى‌گفت. هنگامى كه در راهى، پياده همراه او بودم ذكر خدا مى‌گفت... حتى هنگامى كه مردم با او سخن مى‌گفتند اين امر مانع از ذكرش نمى‌شد و من پيوسته مى‌ديدم كه زبانش به سقف دهانش چسبيده و «لا اله الا اللّه» مى‌گويد.(1)

آيا كسى مى‌تواند پيرو ائمه اطهار(عليهم السلام) باشد و اين قبيل روايات را ناديده بگيرد؟ توجه و ذكر قلبى ما هر چقدر هم كه قوى باشد از امام باقر و امام صادق(عليه السلام) قوى‌تر نيست. وقتى آن بزرگواران ذكر لفظى داشته‌اند، آيا ما مى‌توانيم بگوييم ذكر لفظى لازم نيست و فقط ذكر قلبى كافى است؟!


1. همان، ج 93، باب 1، روايت 42.

برخى از فوايد ذكر لفظى

اولين نكته در مورد ذكر لفظى كه تا حدودى جنبه عرفانى نيز دارد مربوط به اين مسأله است كه هر عضوى از اعضاى بدن بايد بهره‌اى از عبادت و بندگى خداوند داشته باشد. عبادت چشم اين است كه به آيات الهى نگاه كند. از اين رو نگاه كردن به آيات قرآن، يا در مكه مكرّمه، نگاه كردن به خانه كعبه عبادت است. عبادت گوش اين است كه مثلا آيات قرآن را بشنود. از اين رو گوش دادن به آيات قرآن عبادت است. بهره دل و قلب از عبادت اين است كه بايد ظرف محبت خدا باشد. در اين ميان زبان نيز بايد بهره خاص خود را از عبادت داشته باشد. حظّ زبان از عبادت اين است كه ذكر خدا را بگويد.

نكته ديگر بُعد تربيتى مسأله است. اگر ما بخواهيم به خدا توجه پيدا كنيم و به مرور اين توجه را بيشتر و قوى‌تر نماييم، بايستى تمرين داشته باشيم. براى تمرين، ذكر زبانى و لفظى بسيار آسان‌تر از ذكر قلبى است. براى انسان بسيار مشكل است كه توجهش را از تمامى مظاهر دنيا و زندگى باز دارد و فقط متوجه خدا شود. انجام اين كار براى انسان‌هاى عادى، حداكثر چند دقيقه يا يكى دو ساعت در شبانه‌روز ممكن است. بسيارى از ما حتى در نمازمان كه وقت اختصاصى توجهمان است، فقط همان چند لحظه اول نماز و هنگام گفتن اللّه اكبر و بسم اللّه الرحمن الرحيم حضور قلب داريم و بعد از آن حواسمان پرت مى‌شود و تا آخر نماز از ياد خدا و نماز غافل مى‌شويم! اگر انسان خودش را به ذكر لفظى عادت دهد، كم‌كم زمينه‌اى مى‌شود كه در هنگام گفتن ذكر لفظى به معناى آن هم توجه كند و خلاصه به تدريج اين ذكر لفظى وسيله و راه خوبى براى توجه و ذكر قلبى مى‌شود.

نكاتى در مورد ذكر قلبى

اولين نكته درباه ذكر قلبى اين است كه به هر حال اساس حركت معنوى و تكاملى ما همان توجه قلبى و حضور خدا در دل و روح ما است. در حج و طواف خانه كعبه نيز نكته مهم، توجه دل به خدا و طواف دل به دور تجلّيات معشوق است. اگر انسان اين همه راه را طى كند و در مكه و كنار خانه كعبه، دل به صاحب‌خانه ندهد و آن‌جا هم تمام توجه و حواسش به چك و سفته و طلب‌كارى‌ها و بدهى‌هايش باشد از اين زيارت نصيبى نخواهد برد. در مورد بسيارى از عبادات، روايت خاص داريم كه اگر روح خاص آن عبادت همراه آن عمل نباشد فايده‌اى براى صاحبش نخواهد داشت.

از اين رو اولين نكته در مورد ذكر قلبى اين است كه اين توجه و ياد قلبى است كه اصالت دارد و اگر تمام عمر ما هم به ذكر لفظى صرف شود در حالى كه توجه و حضور قلب در آن نباشد، اثرى در تكامل روح ما نخواهد داشت.

اساس ذكر، ذكر قلبى است، يكى از امتيازات بزرگ ذكر قلبى نسبت به ذكر لفظى اين است كه ريا در آن راه ندارد. ما در ظاهر مثلا به درخت يا گل يا آسمان نگاه مى‌كنيم، اما در باطن، تحت تأثير زيبايى گل و گياه يا بزرگى آسمان، تسبيح خدا را مى‌گوييم و در انديشه عظمت و بزرگى خدا هستيم. كسى كه از بيرون نگاه مى‌كند، مى‌پندارد ما مشغول تماشاى گل هستيم، اما از غوغاى درون ما بى‌خبر است. ذكر لفظى را اگر بلند بگوييد ديگران مى‌شنوند و اگر آهسته هم بگوييد ديگران از به هم خوردن لب‌هايتان مى‌فهمند كه مشغول ذكر گفتن هستيد.

نكته ديگر ذكر قلبى اولياى خدا است. حساب دل‌هاى اوليا حساب ديگرى است. در زيارت جامعه ائمة‌المؤمنين مى‌خوانيم: وَ لَكُمُ الْقُلُوبُ الَّتى تَولَّى

اللّهُ رِياضَتَها؛(1) شما صاحب قلب‌هايى هستيد كه خداوند خود متولى تربيت آن است! در آن مقام، خداوند خود قلب‌ها را به سوى خود مى‌كشاند و دل‌ها را به خود متوجه مى‌كند. چنين مسأله‌اى اختصاصى به معصومين(عليهم السلام) ندارد، بلكه اگر هر كس صادقانه در مسير عبادت و بندگى خداوند گام بردارد، خداوند بيش از تلاشى كه خود او انجام داده به او مدد خواهد رساند. اين مقامى است كه اگر گاهى هم محب در معرض اين است كه از محبوبش غافل شود، محبوب به سراغ او مى‌آيد و در پيش چشمش جلوه‌گرى و دل‌ربايى مى‌كند تا نظر او را از غير خود باز دارد!

انواع و مراتب ذكر قلبى

در زمينه ذكر قلبى بعضى از متصوفه كيفيت‌هاى خاصّى اختراع كرده‌اند كه در شريعت وارد نشده است. از اين اصطلاحات كه بگذريم، از مجموع آيات و رواياتى كه در اين زمينه وارد شده استفاده مى‌شود كه ذكر سه مرتبه دارد.

اولين مرتبه ذكر قلبى، ذكرى است كه ملازم با انجام واجبات و ترك محرمات است. در حديثى وارد شده كه : منظور از اين‌كه هميشه به ياد خدا باشى اين نيست كه مرتب «سبحان‌اللّه» و «الحمداللّه» بگويى، بلكه منظور اين است كه واجبات و محرماتى كه خدا برايت تعيين كرده رعايت كنى و مراقب باشى در اين مورد كوتاهى و تقصيرى نورزى.(2) در همين مرتبه ذكر، يك مرحله بالاتر اين است كه انسان از مشتبهات و مكروهات نيز اجتناب نمايد.

اين مرتبه از ذكر در واقع همان تقواى الهى است. تقوا همين است كه


1. مفاتيح الجنان، زيارت جامعه ائمة‌المؤمنين.

2. ر. ك: اصول كافى، ج 2، باب اجتناب المحارم، روايت 4.

انسان پيوسته مراقب باشد اين كارى كه انجام مى‌دهد مورد رضايت خداوند هست يا نه. اين حالت مستلزم ياد خدا است؛ نمى‌شود انسان پيوسته واجب و حرامش را رعايت كند و در عين حال از خدا غافل باشد!

دومين و سومين مرتبه از مراتب ذكر قلبى در حديثى كه جناب ابوذر از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل كرده، آمده است. بر اساس اين روايت، ابوذر از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) درباره احسان سؤال مى‌كند. در ذهن ابوذر آمده كه «احسان» مورد نظر قرآن چيست و چگونه مى‌شود به مقام «محسنين» كه بالاتر از مقام «متقيان» است رسيد. به هر حال پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در پاسخ اين سؤال ابوذر كه احسان چيست، فرمودند: اَلاِْحْسانُ اَنْ تَعْمَلَ لِلّهِ كَاَنَّكَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَكُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ يَراك؛(1) احسان اين است كه آن چنان براى خدا كار كنى كه گويا خدا را مى‌بينى، و اگر تو او را نمى‌بينى [بدانى كه] او تو را مى‌بيند.

بر اساس اين حديث، يك مرتبه از ذكر قلبى اين است كه انسان پيوسته متذكر اين معنا باشد كه در حضور خداى متعال است و خدا او را مى‌بيند و شاهد و ناظر اعمال و رفتار او است. براى تقريب به ذهن، اين حالت شبيه اين است كه انسان در پشت شيشه‌اى رفلكسى باشد كه خودش آن طرف را نمى‌بيند اما مى‌داند كه كسانى كه آن طرف شيشه هستند او را مى‌بينند. اين‌جا گرچه انسان هيچ‌گاه به ظاهر كسى را نمى‌بيند اما چون مى‌داند و يقين دارد كه كسانى از آن سوى شيشه او را مى‌بينند، حواسش را جمع مى‌كند كه خطايى از او سر نزند و كار زشتى انجام ندهد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز مى‌فرمايند يك مرتبه ذكر قلبى اين است كه هميشه متوجه باشى كه خدا تو را مى‌بيند و در خلوت و


1. بحار الانوار، ج 59، باب 24، روايت 35.

جلوت در حضور او هستى و كوچك‌ترين عمل تو، حتى نفس كشيدن و چشم بر هم زدنت از خدا مخفى نيست.

مرتبه سوم و بالاتر اين است كه انسان چنان باشد كه: كَاَنَّكَ تَراهُ؛ گويا او خدا را مى‌بيند. اين حالت مشكل‌تر از مرحله قبلى است. اين‌جا، هم «مى‌داند» كه خدا شاهد و ناظر بر اعمال او است، و هم «مى‌بيند» كه خدا حاضر است. اگر اين حالت براى انسان تكرار شود و ثَبات يابد، شبيه آن حالتى است كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) در پاسخ ذِعلِب يمانى مى‌فرمايد. او سؤال كرد: يا اميرالمؤمنين آيا پروردگارت را ديده‌اى؟ حضرت فرمودند: اَ فَاَعْبُدُ ما لا اَرى؛(1)آيا چيزى را مى‌پرستم كه نمى‌بينم؟! اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى‌فرمايد، من خداى غايب را عبادت نمى‌كنم، بلكه او را مى‌بينم و عبادتش مى‌كنم! البته واضح است كه اين ديدن با چشم سر نيست بلكه رؤيتى است كه در اثر نور ايمان، براى قلب حاصل مى‌شود. اميرالمؤمنين(عليه السلام) نيز در پاسخ ذِعلب يمانى كه سؤال كرد، چگونه خدا را مى‌بينى، فرمود: لا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ و لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلوبُ بحقائِقِ الايمان؛(2) چشم‌ها او را آشكارا درك نمى‌كند، لكن دل‌ها با حقايق ايمان او را درك مى‌كند. اين مرتبه سوم، از ذكر و ياد معمولى فراتر مى‌رود و نزديك به «رؤيت» مى‌شود.

به سوى بى‌نهايت!

خداى متعال زمينه‌هاى بسيارى را براى رشد و تكامل انسان فراهم كرده كه اگر انسان راه را گم نكند و در دام شياطين و اغواگران نيفتد، مى‌تواند راه خدا را


1. نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خ 178.

2. همان.

آن‌چنان بپيمايد كه هم آرامش و شيرينى زندگى دنيا را داشته باشد و هم از سعادت و لذت‌هاى آخرت بهره‌مند گردد. زمينه‌هاى تكامل انسان و پرواز در عالم معنويت حد و حصر ندارد و نمى‌توان نقطه مشخصى را تعيين كرد و گفت انسان مى‌تواند تا آن‌جا برسد.

خداوند بندگانى دارد كه از ياد خدا و توجه به ذات اقدس حق آن‌چنان سرمست و غرق لذت مى‌شوند كه تمامى لذت‌هاى ديگر دنيا، در مقابل آن، صفر و هيچ است! نزد آنها كارها و حركات ما مثل بازى‌ها و حركات و لذت‌هاى كودكان است. كسانى هم كه به مقامات عالى معنويت رسيده‌اند دعواها و قهر و آشتى‌هاى ما بر سر امور دنيا را دقيقاً به همين صورت بى‌ارزش و بى‌مفهوم مى‌بينند و در دل به ما مى‌خندند كه عمر خود را صرف چه چيزهاى پوچ و بى‌ارزشى مى‌كنيم. ائمه اطهار و امام سجاد(عليهم السلام) كه اين لذت را چشيده‌اند در مناجات‌هايشان اين گونه عرضه مى‌دارند كه: يا مَوْلاىَ بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبى؛ مولاى من! دل من با ياد تو زنده است و حيات دارد. از اين رو خواندن مناجات‌هاى ائمه(عليهم السلام) و تأمل در مضامين آنها راهى است براى اين‌كه انسان متوجه شود لذت‌هاى ديگرى نيز در اين دنيا وجود دارد كه سرخوشى و حيات دلهاى دوستان خاص خدا بستگى به آنها دارد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org