قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

درس سيزدهم

مانعى مهم براى ذكر

 

در مسير توجه به خود، انسان بايد به سه چيز توجه كند كه يكى از آنها توجه به «معاد» و عالم آخرت است. عالم آخرت غايت حركت تكاملى انسان و نقطه پايانى است كه خداى متعال براى او در نظر گرفته است. در آيات زيادى از قرآن بر اين مطلب تأكيد گرديده كه شقاوت انسان و مبتلا شدن وى به عذاب ابدى، در اثر فراموش كردن معاد و روز قيامت است. إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِساب(1)؛ در حقيقت كسانى كه از راه خدا به در مى‌روند، به [سزاى] آن كه روز حساب را فراموش كرده‌اند عذابى سخت خواهند داشت. اينان اگر توجه داشتند كه روز حسابى در كار است و اعمال صالح انجام مى‌دادند، به عذاب ابدى جهنم گرفتار نمى‌شدند. اگر انسان تصور كند عالمْ عبث و بيهوده است، نتيجه‌اش اين مى‌شود كه حساب و كتابى در كار نيست. اما اگر عالم را عبث نداند و حكمتى در پى آفرينش آن ببيند، طبعاً آن حكمت او را به معاد و وجود حساب راهنمايى خواهد كرد و در نتيجه در اين دنيا مراقب اعمال خود خواهد بود تا در قيامت به عذابى سخت دچار نشود. فراموشى آن روز، سقوط از حقيقت انسانى را در پى خواهد داشت.


1. ص (38)، 26.

بندگان از ياد رفته!

يكى از آياتى كه خسران برخى از انسان‌ها را به سبب فراموشى معاد و روز قيامت متذكر گرديده اين آيه شريفه است: اَلْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا؛(1) همان‌گونه كه ديدار امروزتان را فراموش كرديد، ما هم امروز شما را فراموش خواهيم كرد. روشن است كه مراد از اين‌كه «ننساكم: شما را فراموش مى‌كنيم» اين نيست كه اين افراد از دايره علم و آگاهى خدا بيرون مى‌روند! خداى متعال مبرّا از نسيان و فراموشى و هرگونه عيب و نقصى است؛ بلكه منظور اين است كه نعمت‌ها و الطاف خود را از ايشان دريغ مى‌كنيم.

در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد:وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى؛(2) و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت، و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌كنيم. مى‌گويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آن كه بينا بودم؟» [خدا] مى‌فرمايد: همان طور كه نشانه‌هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى، امروز همان‌گونه فراموش مى‌شوى. «اعراض» يعنى غفلت عمدى. اعراض از ذكر، يعنى اگر زمينه ياد خدا هم برايش فراهم شود روى بر مى‌گرداند. چنين كسى زندگانى سختى خواهد داشت. اين زندگى سخت اختصاص به آخرت ندارد بلكه در همين دنيا نيز زندگى‌اش با نگرانى و اضطراب همراه است. همين اضطراب و ناآرامى مايه


1. جاثيه (45)، 34.

2. طه (20)، 124 ـ 126.

سختى زندگى دنيايشان مى‌باشد. در آخرت نيز از همان ابتداى شروع محشر و قيامتْ مشكلاتشان شروع مى‌شود. اولين مشكل آنها اين است كه كور وارد صف محشر مى‌شوند: وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. اين جا است كه به خدا اعتراض مى‌كند كه، خدايا من در دنيا چشم داشتم و بينا بودم، چرا مرا كور محشور كردى؟ پاسخ مى‌آيد: كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى؛ تو در دنيا با اين كه چشم داشتى، آيات ما را ناديده انگاشتى و آياتى كه برايت فرستاديم، چشم بر هم گذاشتى و نديدى و ما را به فراموشى سپردى. اكنون به جزاى آن بى‌اعتنايى، نابينا محشور شده‌اى و ما نيز در اين جا به تو اعتنايى نخواهيم كرد و الطاف و نعمت‌هايمان را از تو دريغ خواهيم نمود.

شناخت عوامل غفلت، گامى به سوى ذكر

كليد نجات اين است كه اين غفلت‌ها و فراموشى‌ها را از وجود خود بزداييم و به هوش بياييم. درجه انسانيت انسان بستگى به ميزان آگاهى و توجه وى نسبت به نفس خويش و فاصله‌اى دارد كه از فراموشى و نسيان «خويش» گرفته است.

سه آگاهى و توجه، محور انسانيت ما است: آگاهى از مبدأ كه همان «خدا» است، آگاهى از مقصد كه همان «معاد» و«روز قيامت» است، و آگاهى از راهى كه پيش رو داريم و راهنمايى كه ما را از مبدأ به مقصد مى‌رساند، كه همان مسأله «نبوت» است.

براى نيل به كمال انسانى كه در سايه توجه و آگاهى نسبت به مسايل مذكور صورت مى‌پذيرد، يكى از مهم‌ترين كارهاى انسان، شناخت عواملى

است كه ممكن است او را به ورطه غفلت بكشانند. در تبيين و شناسايى عوامل غفلت، قرآن كريم در آيه‌اى مى‌فرمايد: وَ إِمّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِين؛(1) و اگر شيطان تو را به فراموشى انداخت، پس از توجه، [ديگر] با قوم ستم‌كار منشين. پس يكى از عوامل غفلت و نسيان انسانْ شيطان است. قرآن اعّم از «ابليس» است. «ابليس» همان شيطانى است كه در داستان حضرت آدم(عليه السلام) از او نام برده مى‌شود و از فرمان خدا مبنى بر سجده بر حضرت آدم(عليه السلام) سرپيچى كرد. اما « شيطان» در اصطلاح قرآن اعم از شياطين جن و انس است(2) و به هر موجودى گفته مى‌شود كه منشأ شر است و با شيطنت، مانع تكامل انسان مى‌گردد و از خدا و اطاعت خدا باز مى‌دارد.

عامل و مانعى براى ذكر

يكى از عوامل توجه «قرآن» است. از نام‌هاى قرآن «ذكر» و «تذكره» مى‌باشد: إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ؛(3) اين، جز «ذكر» و قرآنى روشن نيست. «ذكر» و «تذكره» بودن قرآن بدين معنا است كه قرآن، مايه يادآورى است و اگر كسى با آن سر و كار داشته باشد از غفلت خارج مى‌شود. از اين گونه آيات كه از قرآن با وصف «ذكر بودن» ياد كرده، استفاده مى‌شود كه يكى از راه‌هاى جلوگيرى از غفلت اين است كه در زندگى خود برنامه‌اى براى انس با قرآن داشته باشيم.


1. انعام (6)، 68.

2. قرآن به وجود شياطين انسى و جنى تصريح مى‌كند: وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ؛ انعام (6)، 112.

3. يس (36)، 69.

انس با قرآن، گوش دادن به قرآن و توجه به مفاد و مفاهيم آيات آن، غفلت‌زدا و مايه توجه است؛ هم چنان‌كه هم‌صحبتى با برخى افراد و گوش دادن و توجه به حرف‌ها و سخنان آنان غفلت آور و مايه فراموشى ياد خدا است. نشستن با«ستم‌كاران» غفلت‌آوراست. «ظالم» در اصطلاح قرآن غير از آن معناى خاصى است‌كه در عرف ما رايج است. «ظلم» در اصطلاح‌قرآن منحصر نيست به برخى از مصاديق ظلم كه معمولا در ذهن ما وجود دارد. قرآن «شرك» را بالاترين ستم مى‌داند: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيم؛(1) به راستى شرك ستمى بزرگ است.

قرآن مى‌فرمايد نشستن با افراد شيطان صفت و گوش دادن به سخنانى كه در مورد قرآن و آيات الهى و دين خدا شبهه افكنى مى‌كند، غفلت‌آور است و ظلم محسوب مى‌شود. اگر ديديد كسانى جلسه و سخنرانى ترتيب داده‌اند و در آيات ما مناقشه مى‌كنند و نسبت به آنها ترديد ايجاد مى‌كنند، در جلسه آنها شركت نكنيد و با آنها هم‌نشين مشويد مگر آن كه در باب ديگرى مشغول بحث و گفتگو شوند: وَ إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُم؛(2) اگر ديدى كسانى قصد توطئه و شبهه افكنى نسبت به آيات ما را دارند از آنها دورى كن. ما در اين زمان چنين كسانى را سراغ داريم. كسانى كه بحث مى‌كنند و مى‌گويند: آيا قرآن قابل نقد است يا خير؟! آيا قرآن كلام خدا است يا كلام پيامبر؟! آيا اشتباه هم در قرآن وجود دارد؟! و پاسخ مى‌دهند كه بلى قرآن هم مانند هر كتاب ديگرى قابل نقد است! نقد آن نيز با محك تجربه است؛ ما


1. لقمان (31)، 13.

2. انعام (6)، 68.

بايد دستورات خدا را در عمل به كار بگيريم، اگر تجربه آن موفق بود از آنها استفاده كنيم، وگرنه بايد آن را كنار بگذاريم!

استهزاى مدرن!

در همين زمان خودمان كسانى را سراغ داريم كه صريحاً آيات قرآن و احكام الهى را كه در قرآن به آنها تصريح شده است مسخره مى‌كنند. آنان بريدن دست دزد يا شلاق زدن برخى مجرمان را كه حكم آنها صريحاً در قرآن آمده، به باد انتقاد مى‌گيرند و مى‌گويند: امروزه ديگر دوران مدرن و فرا مدرن است؛ مگر در چنين عصرى هم مى‌شود دست كسى را بريد يا كسى را شلاق زد؟! اين احكام خشونت‌آميز مربوط به دوران بربريت بشر و عصر و جامعه‌اى است كه فرهنگ و تمدنى نداشتند و كارشان قتل و غارت بود. امروزه ديگر زمان اين خشونت‌ها به سر آمده و با بشر متمدن نمى‌شود مثل حيوان رفتار كرد و او را شلاق زد! قرآن مى‌فرمايد، از اين گونه افراد دورى كنيد و با آنها نشست و برخاست مكنيد، كه بيم آن وجود دارد افكار و سخنان باطل آنها در شما اثر بگذارد و شما نيز چون يكى از آنان شويد.

بنابراين هنگامى حق داريم حرف‌هاى انحرافى ديگران را بشنويم و خود را مصداق آيه «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه»(1) بدانيم كه ابتدا ايمانمان را كاملا تقويت كرده و در مقابل اين گونه شبهات و سخنان باطل واكسينه شده باشيم. گوش دادن به سخنان اين گونه افراد نيز براى پاسخ دادن به مطالب آنها است، وگرنه وقتى براى ما ثابت شده كه خدا و


1. زمر (39)، 18-17.

پيامبر و اسلام حق است، دليلى ندارد وقت خود را با شنيدن اين گونه حرف‌ها تلف كنيم. اگر هم هنوز در مورد خدا و اسلام و قرآن شك داريم راهش اين است كه بيشتر تحقيق كنيم و به دنبال برهان يقينى و قاطع در اين مسايل باشيم، نه آن كه دنبال حرف‌هاى باطل و فاسد كننده عقيده و ايمان برويم.

بنابراين يكى از مهم‌ترين عواملى كه ممكن است انسان را ابتدا به غفلت و نسيان و بعد هم به كفر و نفاق مبتلا كند مجالست با نااهلان فكرى و اعتقادى است. هم‌نشين بد در انسان اثر مى‌گذارد، خواه در جنبه‌هاى رفتارى باشد و خواه در جنبه‌هاى اعتقادى و فكرى. دوست ناباب انسان را به اعتياد، هرزگى، بى بند و بارى و فساد مى‌كشاند. دوستان و هم‌نشينان ناباب فكرى و اعتقادى به مراتب از دوستان ناباب اخلاقى خطرناك‌ترند.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org