قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

فصل اول:

 

 

 

دانشور ژرف‌انديش

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

قُلّه معرفت

الحمدلله ربّ العالمين والصلوه والسلام علي سيد الانبياء والمرسلين، حبيب اله العالمين ابي‌القاسم محمد(صلى الله عليه وآله) و علي آله الطيّبين الطاهرين المعصومين، لاسيّما الامام المنتظر المهدي الحجه بن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه وجعلنا من اعوانه وانصاره.

قال الله تبارک و تعالي في کتابه:

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلا اللَّهَ وَکفَي بِاللَّهِ حَسِيبًا؛(1) «کساني که پيام‌هاي خداوند را مي‌رسانند و از او بيم دارند و از هيچ کس جز او هراسي ندارند، خدا براي ارزيابي اعمالشان کافي است».

استاد شهيد علامه آيت‌الله مرتضي مطهري يکي از شخصيت‌هاي برجسته روزگار ماست. او از ذخاير علمي، فکري و فلسفيِ نه‌تنها ايران، بلکه جهان اسلام به شمار مي‌آيد؛ انديشمندي که عصاره مهم‌‌ترين انديشه‌هاي زمانه را فرا گرفته بود و به خوبي آنها را تجزيه و تحليل مي‌کرد و در کنار ارزيابي آنها، ابتکارات فکري و توانايي‌هاي ذهني خويش را نيز بر ميراث فلسفي و علمي عالمان سلف مي‌افزود.

او اندوخته‌هاي دانش خويش را با سبکي مطلوب و شيوه‌اي جذاب و شيوا و حتي‌المقدور با بياني ساده عرضه مي‌کرد. بر اين اساس، اغراق نيست اگر گفته شود که


1. احزاب(33)، 39.

ده‌ها سال بايد بگذرد و از ميان هزاران جوينده علوم اسلامي، فردي چونان شهيد مطهري برآيد تا جويندگان معارف ناب از جويبارهاي وجودش جرعه‌‌هاي حکمت و معنويت بنوشند. شهيد مطهري ابعاد گوناگوني داشت، ولي همه توانايي‌هاي خود را براي حفظ اصالت مکتب قرآن و عترت به کار برد. به همين دليل، رهبر عظيم‌الشأن انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(رحمه الله) او را اسلام‌شناس راستين معرفي کردند.(1)

در ميان ده‌ها هزار شهيد ايران اسلامي، تنها يک تن بود که امام امت او را حاصل عمر و پاره تن خويش خواند؛(2) اما شهيد مطهري چه ويژگي‌اي داشت که ديگر بزرگان، با منزلت‌هاي بسيار ارزنده‌شان، چنين مقامي را نزد امام امت و امت امام به دست نياوردند؟ در زماني که شخصيت‌هايي برجسته و مشهور، با پيشينه‌هاي مبارزاتي شناخته شده، زمام امور انقلاب را در دست داشتند؛ کساني که ستيزه‌جويي‌هايشان با ستم، گستاخانه‌تر و مدت توقفشان در بازداشتگاه‌ها و زندان‌هاي دستگاه استبداد، افزون‌تر بود، و به ظاهر، تخصص و توانايي آنان براي مديريت جامعه انقلابي، از مطهري بيشتر بود، چرا وي اين گونه کانون توجه امام قرار گرفت، و چنين ستايش‌هايي ناب و همراه با عواطف نثارش شد؟ در پاسخ به اين پرسش بايد خاطرنشان ساخت که مطهري، خالصانه در راه اعتلاي حق گام برداشت و جان بر کف، از ارزش‌هاي معنوي دفاع کرد و رسالت انبيا و اوليا را پي گرفت. وي کوشيد حقايق مسلم را تبيين کند؛ لغزشگاه‌ها را به مردم نشان دهد و آنان را از سقوط در دره‌هاي مخوف و باتلاق‌هاي خطرناک، بر حذر دارد. او با دلسوزي و پيگيري مداوم و


1. مصاحبه راديويي به‌مناسبت فرارسيدن سالگرد شهادت آيت‌الله مطهري.

2. «من فرزند بسيار عزيزي را از دست داده‌ام و در سوگ او نشستم که از شخصيت‌هايي بود که حاصل عمرم محسوب مي‌شد... من گرچه فرزند عزيزي که پارِه تنم بود از دست دادم، لكن مفتخرم که چنين فرزندان فداکاري در اسلام وجود داشت و دارد...» (فرازي از پيام امام خميني به‌مناسبت شهادت آيت‌الله مطهري).

طاقت‌فرسا، مي‌کوشيد تا مردم را به سوي مسير هدايت راهنمايي کند، تا راه درست را بشناسند و آن را بپيمايند.

رسالت مهمي که شهيد مطهري عهده‌دارش شد، راهي خوفناک با دشمناني پرشمار بود؛ زيرا وقتي مردم با آگاهي‌هاي رشد دهنده او به سوي درستي و راستي گام بر‌مي‌دارند، منافع دنيا‌طلبان و آنان که مي‌خواهند بر‌ گرده انسان‌ها سوار شوند، در معرض آسيب و فنا قرار مي‌گيرد. آن‌گاه، اين گروه خلافکار که خفاش‌صفت، آن خورشيد درخشان را مزاحم پرش‌هاي خويش در تاريکي‌هاي جهل و خرافه و جمود مي‌بينند، هر چه توش و توان دارند به کار مي‌گيرند تا اين درخشش را خاموش کنند، و اگر در حذف فيزيکي موفق نشدند، کاري کنند که مردم به وي نگرايند. آنان راه سومي نيز مي‌پيمايند و چون مي‌بينند اين چهره‌ها نزد مردم محبوب‌اند و اشتياق جامعه اسلامي به آنان قابل توجه است، دست به خيانتي ديگر مي‌زنند؛ بدين‌سان که انديشه‌ها و باور‌هاي تأثيرگذارشان را تحريف مي‌کنند. دشمن اين اقدامات را بر ضد شهيد مطهري انجام داد، ولي موفق نشد. در همان جوّ اختناق، بسيار بودند کساني که به انديشه‌ها و آرمان‌هاي آن دانشمند مُطهر عشق مي‌ورزيدند و در سال‌هايي که وي پنج‌شنبه و جمعه به قم مي‌آمد، از شهر‌هاي گوناگون، به اين ديار مي‌آمدند تا از بياناتش بهره گيرند؛ زيرا در انديشه‌ها، آموزه‌ها و بيانات او، دُرهاي گرانبهايي مي‌يافتند که جاهاي ديگر، از آنها خبري نبود. وي داراي نبوغي بود که در هر مبحثي از موضوعات عقلي و نقلي، گوي سبقت را از همگان مي‌ربود.

طبعاً مردم به چنين کسي عشق مي‌ورزيدند و از راه‌هاي دور و نزديک، براي شنيدن سخنانش گرد مي‌آمدند. گفته‌هايش توليد فکر و محصول ذهن خلاّقش بود و او در انديشه و عمل مستقل بود.(1)


1. سخنراني در دانشگاه تهران به مناسبت يازدهمين سالگرد شهيد مطهري، (19/2/1369).

وارث راستين انبيا

از بزرگترين نعمت‌هايي که خداي متعال به انسان‌ها مرحمت فرموده، پس از نعمت‌ حيات و خرد، موهبت هدايت از سوي فرستادگان اوست. اگر حق‌ تعالي نعمتش را از اين راه تمام نفرموده بود، بشريت هرگز راه سعادت حقيقي و ابدي خويش را نمي‌يافت و به مرتبه و مقامي که پروردگار برايش مقرر ساخته است، نمي‌رسيد. پس از انبيا نيز اين وظيفه بر عهده اوصياي آنان بوده است.

در مرتبه سوم، هدايت بشر به دست عالمان انجام مي‌شود. در قرآن کريم مي‌خوانيم: وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْکتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُون؛(1) «خدا از صاحبان کتاب پيمان گرفت که کتاب خدا را براي مردم آشکار سازند و پنهانش نکنند...» .

در قرآن، ميثاق‌هايي از سوي خداي متعال، ميان او و بندگان بيان شده است. يکي از آنها، پيماني کلّي است که تمام بندگان، به طور تکويني، با پروردگار خويش دارند و بر حسب روايات، اين پيمان در عالَم ذر بسته شده است و قرآن نيز بدان اشاره دارد:

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّک مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکمْ قَالُواْ بَلَي شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَه إِنَّا کنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِين(2) «و پروردگارت از پشت بني‌آدم، فرزندانشان را بيرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟ گفتند: آري، گواهي مي‌دهيم؛ تا در روز قيامت نگوييد که از آن بي‌خبر بوديم».

و در سوره‌اي ديگر مي‌فرمايد: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيم؛(3) «اي فرزندان آدم، آيا با شما پيمان


1. آل‌عمران(3)، 187.

2. اعراف(7)، 172.

3. ياسين(26)، 59 ـ 60.

نبستم که شيطان را نپرستيد؛ زيرا دشمن آشکار شماست و مرا بپرستيد که راه راست اين است؟».

وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُکم مِّن کتَابٍ وَحِکمَه...؛(1) «و خدا از پيامبران پيمان گرفت که شما را کتاب و حکمت داده‌ام...». ميثاق سوم با علماست. خداوند نمي‌فرمايد ميثاق انبيا، بلکه مي‌گويد: الذين اُوتوا الکتاب؛ يعني، کساني که به کتاب‌هاي آسماني دانايند. اين پيمان پيماني استوار است با لامِ قَسَم و نونِ ِِِِتأکيد (لتبيَّننَّه). اي کساني که از احکام و معارف ديني آگاه شديد، آنچه را به آن دسترسي يافتيد، به ديگران برسانيد و آنها را براي مردم بيان کنيد. ميلياردها انساني که روي کره زمين زندگي مي‌کنند، به‌طور مستقيم، با پيامبران تماسي ندارند و اگر هم پيامبري بخواهد با همه مردم در تماس باشد، امکان‌پذير نيست. از اين روي، لازم است آنان که پيام او را به خوبي دريافت کرده‌اند، به ديگران برسانند؛ به‌ويژه آن‌گاه که فرستاده الهي در ميان مردم نباشد. در تبليغات ديني، اگر اين کار فرهنگي ترک شود، همه مردم مسئول‌اند و بازخواست مي‌شوند، و اگر کساني به قدر کفايت برخاستند و شريعت و معارف الهي را براي مردم تبيين کردند، اين واجب از ديگران ساقط مي‌شود. اين واجب کفايي به توان علمي، فکري و ذهني نياز دارد و همگان توانايي انجام آن را ندارند. هدايت انسان‌ها به سوي سعادت اخروي و دنيوي از راه آموزه‌هاي ديني، واجب‌‌ترين واجبات کفايي است که در درجه نخست، بر دوش پيامبران است و سپس، اولياي الهي اين وظيفه را بر عهده مي‌گيرند و پس از آن ستارگان درخشان، عالمانْ پيگير اين مسئوليت خطيرند. به همين دليل، در منابع روايي آمده است:


1. آل‌عمران(3)، 81.

قال رسول الله: علماء أمّتي کانبياء بني‌اسرائيل؛(1) «دانشوران امت من چونان پيامبران بني‌اسرائيل هستند».

قال النبي(صلى الله عليه وآله): رحم الله خلفائي. فقيل يا رسول‌الله و من خلفاؤک؟ قال: الذين يُحيون سُنتي و يُعلّمونها عباد الله؛(2) «رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: خدا رحمت کند بر جانشينان من. گفته شد: اي فرستاده الهي، خلفاي شما چه کساني هستند؟ فرمود: آنان که سنت مرا احيا کنند و به بندگان خدا بياموزند».

قال النبي(صلى الله عليه وآله): الفقهاء امناء الرسول؛(3) «عالمان دين امانت‌داران فرستاده خدايند».

قال الامام الصادق(عليه السلام): انّ العلماء ورثه الانبياء؛(4) «امام صادق(رحمه الله) فرمود: عالمان وارثان پيامبرانند». پيامبران درهم و ديناري به ارث نگذاشته‌اند بلکه ميراث آنان هدايت، تعليم، ارشاد، مقاومت، احياي نفوس، تصحيح مسير بشريت و اين گونه امور است. وجه شباهت عالمان به پيامبران اين‌ است که پيامبران در برابر جامعه، تعهدات اجتماعي و تکاليف انساني و اجتماعي داشته‌اند و وارث آنها کسي است که بتواند جاي خالي پيامبران را در ميان افراد بشر پر کند. اين تاج افتخار مسئوليت‌هاي عظيم دارد و عالمان ديني بايد مردم را به سوي حق، ديانت، کمال، شرف و عزت رهنمون شوند، آنان را از گمراهي برهانند و به ساحل نجات و رستگاري برسانند، تا چنين مدال افتخاري نصيبشان شود.(5)

هدايت الهي امانتي است که بايد به تمامي انسان‌ها برسد. و قرآن درباره آن تأکيد بسيار مي‌فرمايد، تا مبادا نکته‌اي پوشيده بماند و اغراضي مانع رسيدن حقايق دين به


1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج2، ص 22؛ الحيه، ج 2، ص 280.

2. شهيد ثاني، منيه المريد، ص 10؛ الحيه، ج 2، ص 281.

3. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج 1، ص 216.

4. الکافي، ج 1، ص 32؛ الحيه، ج 2، ص 280.

5. در اين زمينه کتاب هويت صنفي روحاني به قلم محمدرضا حکيمي خواندني است.

مردم شود و موضوع ميثاق کتمان گردد. آن‌گاه، قرآن مي‌افزايد، برخي، يعني عالمان بني‌اسرائيل به اين پيمان عمل نکردند و سبب گمراهي مردم شدند. از اين روي، چنين افرادي را مورد لعنت قرار مي‌دهد.

روايات پرشماري که درباره دانش و آموزش، اوصاف عالمان و منزلت دانشمندان نزد خدا، بيان شده، گوياي اين حقيقت است که آنان بالاترين و ارزشمند‌ترين نعمت‌هاي الهي را در اختيار مردم قرار مي‌دهند.

عن الصادق(عليه السلام): اذا کان يَومُ القيامه جمع الله عزّوجلّ النّاس في صعيدٍ واحد و وضعت الموازين، فتوزن دماء الشهداء مَعَ مداد العلماء فََيرجحُ مداد العلماء علي دماء الشهداء؛(1) «امام صادق(رحمه الله) فرمود: آن‌گاه که روز قيامت فرا رسد، خداوند مردم را در عرصه‌اي بلند گرد آورد و ترازوي اعمال برپا شود. پس خون شهيدان با مرکب دانشمندان سنجيده مي‌گردد و مرکب آنان بر خون شهيدان برتري مي‌يابد».

ارزش اين‌که دانشمندي سطري بر کاغذ بنگارد که موجب هدايت ديگران شود، از خون شهيد برتر است. البته خون شهيدي که در راه احياي حقيقت و اعتلاي اسلام ريخته مي‌شود، بسيار ارزشمند است، ولي اين روايت در پي اثبات اهميت هدايت عالم است زيرا او با اين کار، والاترين خدمت را به انسانيت مي‌کند. از سوي ديگر، کتمان حقايق دين و جلوگيري از نشر آن و نيز تحريف باور‌ها و ارزش‌هاي الهي و معنوي، بدترين خيانت است و افرادي که با تحريفات لفظي و معنوي، سبب گمراهي مردم مي‌گردند، کارنامه‌اي آشفته‌تر از قاتلان حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) دارند. قرآن مي‌فرمايد:

وَکذَلِک جَعَلْنَا لِکلِّ نِبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّک مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُون؛(2) «بدين‌سان، براي هر پيامبري، دشمناني


1. شيخ صدوق، امالي، مجلس 32، ص 233.

2. انعام(6)، 112.

از شياطين انس و جن قرار داديم که براي فريب يکديگر، سخنان آراسته القا مي‌کنند. اگر پروردگارت مي‌خواست، چنين نمي‌کردند. پس با افترايي که مي‌زنند، رهايشان ساز».

اگر اين دو اصل را بپذيريم که بالاترين خدمت به بشريت، نشر معارف دين است و بالاترين خيانت محروم کردن انسان‌ها از حقايق ديني است، آن‌گاه، خواهيم توانست موقعيت علامه شهيد مرتضي مطهري را ارزيابي کنيم. بحمدالله، از صدر اسلام تاکنون، عالماني بوده‌اند که نه‌تنها مايه مباهات جامعه اسلامي، بلکه افتخار بشريت‌اند. خدماتي که عالمان و به‌ويژه دانشمندان شيعه انجام داده‌اند، داراي ارزشي فوق‌العاده‌ است. گمان نکنيد کتب اربعه و ديگر منابع روايي، به راحتي به دست ما رسيده است. يکي از اين مشاهير شيخ صدوق(رحمه الله) است. اين دانشمند بزرگوار ساليان متمادي، از اين شهر به آن شهر مسافرت مي‌کرد تا از يک راوي، حديثي بشنود، آن را ضبط کند، به صورت کتابي درآورد و در اختيار ديگران قرار دهد. وي در يکي از کتاب‌هايش نوشته است اين حديث را در فرغانه، از فلان شيخ سُني شنيده‌ام. فرغانه در آسياي مرکزي است. اين دانشمند با امکانات اندک آن روزگار، با مشقت بسيار، به آن شهر و شهرهاي ديگر مي‌رفت تا روايتي بشنود و جوامع روايي را تدوين و تبويب کند.

کتاب‌هاي درسي متداول در حوزه‌ها، از آن‌ چه کساني است؟ متن لُمعه را شهيد اول نوشته و شهيد ثاني بر آن شرحي نگاشته است؛ ليکن همه عالمان اين‌گونه نبوده‌اند. فريب نام‌ها و چهره‌‌ها را نخوريد؛ بررسي کنيد نوشته‌هاي آنان چه اندازه با ميزان اهل‌بيت سازگار است. نمي‌شود آدمي دينش را از هر کسي ياد گيرد. همان‌گونه که عالمان وارسته و شريف بسيارند، شياطين نيز در اين لباس، وجود دارند که موجب گمراهي مردم مي‌شوند.

در چنين شرايطي که حق و باطل در جامعه، داراي چهره‌هايي همسان‌اند و تشخيص حقايق براي مردم دشوار است، افزون بر وظايفي که بر عهده عموم طبقات

است، نياز به جهاد فکري و معنوي وجود دارد؛ جهاد در برابر تحريف، الحاد، انحراف و التقاط. در عصر شهيد مطهري، تفسير‌هاي نادرست و قرائت‌هاي منحرف ميان مردم نشر مي‌يافت که با معارف ناب، فرسنگ‌ها فاصله داشت. در چنين شرايطي، يک مرد ميدان هويدا شد که جان بر کف، با اين انحرافات به مبارزه برخاست. اين دانشمند بزرگ، يکه‌تاز عرصه جهاد علمي و ديني بود. با وجود آنکه حتي برخي آشنايان جاهل و دوستان نادان به سنگ‌اندازي، تهمت‌ و ملامت او پرداختند، اين انسان وارسته وظيفة‌ خويش را شناخت و در راه انجام وظيفه، هيچ چيز مانعش نشد. استاد مطهري مصداق روشن اين آيه است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنکمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّه عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّه عَلَي الْکافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَه لآئِمٍ...؛(1) «اي کساني که ايمان آورده‌ايد، هرکس از شما از دينش بازگردد چه باک. زودا که خدا مردمي را آورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند؛ در برابر مؤمنان، فروتن و در مقابل کافران، سازش‌ناپذير؛ در راه خدا جهاد مي‌کنند و از ملامت سرزنش‌کنندگان نمي‌هراسند».

شهيد مطهري وظيفه خويش را به بهترين شکل انجام داد؛ باورهاي نادرست و انديشه‌هاي منحرف را افشا کرد؛ حقايق ناب را باز گفت؛ کج‌فکري‌ها و ناروايي‌ها را برنتابيد و به راه خود ادامه داد و سرانجام، به فيض بزرگ شهادت رسيد.(2)

مرواريد معارف

ويژگي‌هاي شخصيتي استاد مطهري به گونه‌اي است که جايگزين شدن ديگران به جاي او، بسيار دشوار است. جامعيت او در علوم گوناگون اسلامي، در بُعد اخلاق، معنويات،


1. مائده(5)، 54.

2. سخنراني در مسجد اعظم قم به‌مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري، (11/2/1379).

سير و سلوک عرفاني، در آگاهي از نياز‌هاي زمانه، دورانديشي و بسياري جهات ديگر، بي‌نظير است. او فقيهي آگاه، فيلسوفي ژرف‌انديش، عارفي بلندمرتبه، مفسري توانا، خطيبي ارزشمند و نويسنده‌اي بزرگوار بود و بسياري از عناوين و امتيازات ديگر را داشت که هر يک از آنها اقتضا مي‌کند ما برايش احترام ويژه‌اي قايل باشيم و همواره، يادش را گرامي بداريم.(1)

آري. مطهري انساني جامع الافکار و همه ابعاد زندگي‌اش نوراني و درخشان بود. تنها به يک رشته ويژه بسنده نکرد. البته نه اينکه مطالب مختلف علوم گوناگون را با هم تلفيق کند، بدون اينکه هدف و برنامه‌اي در کار باشد، بلکه امتيازش اين بود که در چندين شاخه از معارف قرآني و روايي، صاحب‌نظر بود. او تنها به فقه و اصول بسنده نکرد و با اينکه در اين رشته به درجه اجتهاد رسيد، در حکمت، فلسفه، کلام، تفسير و ديگر دانش‌ها، به درجاتي والا دست يافت.

افزون بر همه اينها ويژگي‌ برجسته‌اي که مطهري را از ديگر مشاهير يا دست‌کم، بسياري از بزرگان علوم اسلامي ممتاز مي‌سازد، اين است که مسئله اهم و مهم را در نظر داشت. با محاسبات و بررسي‌هاي دقيق و ژرف‌انديشي، به خوبي تشخيص مي‌داد که در وضع کنوني، بايد چه کرد. آن‌گاه، همان زمينه را پي مي‌گرفت و در آن به کندوکاو و مطالعاتي منسجم مي‌پرداخت و محصول آن را به صورت کتاب، درس‌هايي آموزنده براي طلاب و دانشجويان و نيز سخنراني‌هاي مفيد براي عموم مردم، عرضه مي‌کرد. بدين‌سان، توانايي‌هاي خويش را متعهدانه و هدفمند به کار مي‌گرفت؛ کارهاي موازي و تکراري نمي‌کرد و سر و صدايش کمتر از تلاش‌هايش بود، زيرا در فعاليت‌هاي فرهنگي و فکري او، انگيزه الهي و دلسوزي و اخلاص مشاهده مي‌شد.


1. سخنراني در دانشگاه امام صادق(عليه السلام)، تهران.

برخي به دليل شرايطي که پيش آمده و توانسته‌‌اند در رشته‌اي تخصصي تحصيل کنند (متأسفانه اکنون، جامعه حوزوي و دانشگاهي به اين آفت مبتلاست) در همان زمينه‌اي بحث مي‌کنند که مهارتي به دست آورده‌اند؛ تنها در آن زمينه کتاب مي‌نويسند و تدريس مي‌کنند. اگرچه نمي‌توان منکر زحمات اين افراد شد، اگر کسي اولويت‌ها را در نظر گيرد، براي رفع کمبودها و دشواري‌ها بکوشد و گره‌گشاي مسائل مردم باشد، کارش بسيار ارزنده است.

شهيد مطهري اين محاسبه‌ها را با دقت انجام داده بود؛ اگر سخنراني مي‌کرد، بي‌هدف نبود. اين‌گونه نبود که به طور اتفاقي، کتابي به دستش برسد، آن را مطالعه کند، مفاهيمي را در ذهنش جاي دهد و براي مخاطبان بيان کند. حال، موضوع آن هرچه باشد؛ ادبي، تاريخي، فلسفي و علمي. چنين نبود که مطالب را کشکول‌گونه، براي خوشامد شنوندگان بيان کند و آنها از شنيدن اين نکات متنوع و به ظاهر جذاب، لذت ببرند و او نيز شادمان باشد که منبرش گيرا بوده و مشتري‌هاي زياد‌تري به دست آورده است. خير! شهيد مطهري از اين‌گونه سخنوران نبود. او بررسي مي‌کرد که اکنون، چه مسائل و مباحثي براي خوانندگان و شنوندگان لازم است؛ کدام بحث اهميت دارد؛ ضرورت چه مباحثي بيشتر احساس مي‌شود؛ مطرح کردن چه نکته‌اي خطر‌ها را از جامعه دفع مي‌کند و از گرفتاري‌هاي فکري و کلامي مي‌کاهد؛ فضا را چگونه مي‌توان براي شنيدن حرف حق و عمل کردن به آن مهيا ساخت و چگونه بايد به خردهاي دفن شده و انسان‌هاي غافل آگاهي بخشيد. او همه همت و تلاش خويش را در اين راستا به ‌کار مي‌بُرد که سرمايه‌هاي معنوي و توانايي‌هاي علمي خود را براي هدايت اجتماع به ‌کار گيرد. خودش نيز در برخي‌ نوشته‌هايش اشاره کرده است که در موضوعي قلم نزده، مگر آنکه نگارش آن مقاله يا کتاب ضرورت داشته است.

استاد مطهري اگر مي‌خواست در امور فقهي اظهار نظر کند و بحثي در اين عرصه مطرح

سازد، توانايي لازم را دارا بود. نمونه اين امر در کتاب نظام حقوق زن در اسلام و مسئله حجاب ديده مي‌شود. اگر مي‌خواست در مباحث فلسفي بحث کند، چيزي کم نداشت و آثار او در اين زمينه، گواه تسلط وي بر تجزيه و تحليل‌هاي حکيمانه است. شبهات فلسفي را به خوبي پاسخ مي‌گفت و با دلايل محکم و برهاني، ترديد‌ها را از اذهان مي‌زدود.

چنان مردي با چنين توانايي‌هايي، از اوج قله دانش، چون جويباري سرازير مي‌شد و براي نسل جوان، قصه مي‌نوشت يا گاه، براي چند تن انگشت‌شمار، در مسجدي سخنراني مي‌کرد که اين نشانه کمال خلوص و تعهد اوست.(1)

جامع‌نگري

شهيد مطهري باورش اين بود که اگر انسان بخواهد کامل شود، راهي جز عمل کردن به دستورات اسلامي ندارد؛ چه در مسائل فردي و چه در مسائل اجتماعي. اين باور به اندازه‌اي برايش ارزشمند بود که مي‌کوشيد اسلام را در تمامي ابعادش بشناسد.

کساني که به علوم اسلامي علاقه دارند و اسلام را راه نجات مي‌دانند، ولي به يکسو‌نگري مبتلا مي‌گردند؛ يعني دست‌‌کم، بخشي از اسلام يا يک بُعد از معارف اسلامي، برايشان بيشتر جلوه مي‌کند و توجهشان به همان بخش معطوف مي‌شود. براي نمونه، از ديدگاه برخي اشخاص، معارف اسلام، تنها دانش فقه است. البته اين شاخه از علوم ديني داراي جايگاهي رفيع است ولي معناي آن اين نيست که اسلام در فقه خلاصه ‌شده و شناخت اسلام در همان محدوده احکام شرعي و عبادي است. شهيد مطهري دريافته بود که اسلام داراي جنبه‌هايي گوناگون است که هر يک بر ديگري اثر مي‌گذارند و مجموعه آنها نظامي هماهنگ، منسجم، جهت‌دار و هدفمند را پديد مي‌آورند.


1. سخنراني در جمع دانشجويان، دانشگاه تربيت معلم قم، (11/2/1372).

مشاهيري بوده و هستند که در رشته‌هايي چون فقه و اصول، سال‌ها پژوهش و مطالعه کرده‌اند و استاداني برجسته ديده‌اند و به قله اجتهاد رسيده‌اند، يا در شاخه‌هايي چون کلام، حديث، تفسير، فلسفه، عرفان، حکمت عملي و مانند آنها کار کرده‌اند ولي همه اينان، تنها در بخشي از معارف اسلامي، مهارت‌ها و توانايي‌هايي به دست آورده‌اند. برخي از اين افراد، نتوانسته‌اند ارتباطي همسو ميان جنبه‌هاي دانش ديني بيابند، يا اگر ارتباطي هم ميان بخش‌هاي مختلف علوم اسلامي پيدا شود، نتوانسته‌اند آنها را با هم بياميزند و نظريه‌اي درست، اصولي، ابداعي و ابتکاري به دست دهند.

بيشتر عالماني که در عرفان و فلسفه‌ پژوهش مي‌کنند و به حقايقي دست مي‌يابند، نمي‌توانند ميان مفاهيم و مباني اين دو عرصه، آشتي و يگانگي پديد آورند و گونه‌اي دوگانگي در ديدگاه‌ها و دريافت‌هاي آنان ديده مي‌شود.‌ گويي از ديدگاه اينان، دانش‌هاي ديني با يکديگر ناسازگارند و هر يک، راه خود را مي‌روند و در نتيجه، آدمي نمي‌تواند در هيچ يک از آنها به يقين برسد. شهيد مطهري (رضوان الله عليه) عالمي کم‌نظير بود که از همه جنبه‌‌هاي اسلام آگاهي داشت و مي‌توانست با اشراف بر دانش‌هاي گوناگون، تحليلي مفيد، مؤثر و گره‌گشا ارائه دهد. او ارتباط علوم را به خوبي دريافت و بر آن بود که ميان آنها، پيوند اندامواره وجود دارد.

جامع‌نگري نکته‌ا‌ي بسيار مهم است. مجموع معارف اسلامي را به صورت يک کل و مرتبط با هم ديدن؛ مسائل فردي را با مسائل اجتماعي، فقه را با اعتقادات، کلام را با فلسفه و همه اينها را با تاريخ و ديگر بخش‌ها همسو ديدن، نيازمند نگرشي همه‌جانبه است و دانشمند جامع‌نگر بايد در همه جنبه‌‌ها تبحر داشته باشد؛‌ همه را به يکديگر پيوند دهد و راه حلي براي بخش‌هاي متعارض بيابد. وقتي علوم پيشرفت مي‌کنند و به جاهاي حساسي مي‌رسند به ظاهر، دانش‌ها با هم متناقض مي‌شوند، آن‌گاه، نقش دانشمنداني چون مطهري در حل اين گونه ابهام‌ها و تعارض‌ها برجسته مي‌گردد. از

ويژگي‌هاي ممتاز آن دانشمندِ شهيد، نگرش چندسويه و همه‌جانبه به اسلام بود. بايد از استاد مطهري بياموزيم که اگر به دلايلي، به يک بخش از علوم ديني پرداختيم و هنوز فرصت به دست نياورده‌ايم که به جنبه‌هاي ديگر بپردازيم، يا اگر مي‌خواهيم تنها در يک رشته، به‌ تخصص دست يابيم، فراموش نکنيم که اسلام رويه‌هاي ديگري نيز دارد. يک اسلام‌شناس راستين بايد همه اينها را بشناسد؛ ارتباطشان را درک کند؛ با اشراف، به تجزيه و تحليل مسائل بپردازد و نکات به ظاهر متعارض را برطرف سازد.

براي نمونه، هر متخصصي ممکن است مسائل مربوط به اندام و عضو خاصّي از بدن انسان را خوب بشناسد؛ بيماري‌هاي آن را تشخيص دهد و به خوبي آن را مداوا کند، ولي نمي‌تواند پيوند آن را با ديگر دانش‌ها دريابد. اين آفتي است که در اثر جزئي‌‌نگري و تخصصي شدن افراطي دانش‌ها پيش آمده است. برخي به تحصيل در اعصاب و روان مي‌پردازند و روان‌پزشک مي‌شوند و مي‌کوشند مشکلات رواني، رفتاري، روان‌پريشي و آشفتگي‌هاي روحي انسان‌ها را با داروهاي شيميايي معالجه کنند؛ ولي اين افراد از ژرفاي مسائل روحي و رواني غافل‌اند و در واقع، به معالجه اعصاب، به مثابه اندامي ملموس و محسوس مي‌پردازند، نه درمان ريشه‌اي رواني که با شناخت احساسات، عواطف و گرايش‌هاي روحي افراد به دست مي‌آيد.

به هر روي، بايد ارتباط دانش‌هاي يک حوزه معرفتي را با يکديگر، به خوبي دريابيم و آنها را به صورت يک کلِِِِِِِِِِِ منسجم و هماهنگ بشناسيم تا برداشت ما درست، اصولي و راهگشا باشد. اين هنري بود که شهيد مطهري در آن توانايي داشت. ما نيز بايد بکوشيم به نگرشي جامع درباره اسلام دست يابيم. البته اگر خواستيم در يک زمينه، تخصص پيدا کنيم، اشکالي ندارد، ولي نبايد در تجزيه و تحليل‌ها و اظهار نظرها، پيوند بخش‌هاي گوناگون معارف اسلامي فراموش شود.

ارتباط دارند. انساني که عقايد استواري دارد و ايمانش قوي است، در اخلاق، از فضيلت‌هايي چون شجاعت، شهامت، عزت نفس و کرامت انساني برخوردار است. ميان اعتقادات و اخلاق پيوندي وجود دارد و با تقويت باورها، مي‌توان رفتار انساني را اصلاح کرد، يا در جهت مطلوب سوق داد. يکي از کساني که اين پيوند را دريافت، علامه طباطبايي بود که در تفسير الميزان، ذيل آيات گوناگون، به اين نکته‌ها اشاره کرد و توضيح داد که چگونه باور به توحيد مي‌تواند اخلاقي خوب و مَنِِشي عالي بيافريند. شهيد مطهري اين بحث را از استادش، به خوبي فراگرفته بود و از پيوندهاي علوم اسلامي آگاه بود و به درستي، به تجزيه و تحليل آنها مي‌پرداخت. چنين نيست که اسلام داراي سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام منعزل از يکديگر باشد؛ يعني اولي در دانش کلام، دومي در اخلاق، حکمت عملي و مباحث عرفاني و سومي در فقه بحث شود بلکه پيوند دادن اينها و کشف پيوندشان مهم است. اين ابتکار در آثار و اظهار نظرهاي شهيد مطهري ديده مي‌شود.

در اين ديدگاه که شهيد مطهري آن را زنده کرد، رشد معنوي در عبادات فردي و اخلاقي خلاصه نمي‌شود. برخي از توصيه‌هاي عالمان اخلاق، گرچه مفيد است، کافي نيست. مي‌توان گفت مطهري اين شيوه را از سيره اهل‌بيت(عليهم السلام) به دست آورد. آن وجودهاي مبارک افزون بر آنکه در عبادت، ارتباط با خدا، مناجات و دعا، در اوج بودند؛ ولي هيچ‌گاه ميدان نبرد با متجاوزان، ستمگران، احقاق حقوق مردم و به‌ويژه محرومان، رسيدگي به مستمندان و اجراي عدالت و حدود الهي را با آن قاطعيت و سازش‌ناپذيري، فراموش نمي‌کردند. براي آنان، مسئوليت‌هاي اجتماعي و حضور در عرصه‌هاي سياسي، هرگز با عبادت‌ها و مناجات‌هاي خالصانه در تضاد نبود. امامي که در برابر بزرگ‌تر‌ين قدرت‌ها، سر فرود نمي‌آورد و به مبارزه با اين جرثومه‌هاي فساد و ستم مي‌پرداخت، يتيمان را بر دوش خود مي‌نشانيد و با محرومان و رنج‌ديدگان مأنوس بود و بهترين عواطف را نثارشان مي‌کرد.

مطهري به ما آموخت که درستي، راستي و ايمان قوي به عبادات و نوافل و سير و سلوک معنوي محدود نمي‌شود. در کنار اين امور، بايد پيکار‌، شهادت‌طلبي‌ و رسيدگي به زندگي تهيدستان نيز باشد؛ زيرا همه اينها مجموعه‌اي واحد را تشکيل مي‌دهند. شهيد مطهري(رحمه الله) در آثارش، به اين نکته اشاره مي‌کند که اخلاق و فضايل انساني بايد به طور هماهنگ رشد کند. نبايد در سير و سلوک معنوي، خودسازي و تربيت اخلاقي، يک جنبه را تقويت کنيم و پس از آن، در غفلت به سر بريم. وقتي در معنويت و فضيلت، تنها يک جنبه را در نظر مي‌گيريم، مانند آن است که آدمي براي رشد يکي از اندام‌هاي خود بکوشد. طبيعي است وقتي دست، پا، سر يا يکي از اعضاي ديگر، بيش از حد رشد کنند، به گونه‌اي که با ديگر اندام‌ها هماهنگ نباشند، انسان چهره‌اي آشفته و کاريکاتوري مي‌يابد و براي ادامه حيات، دچار مشکل مي‌شود.

اگر تنها در گريه، مناجات، عبادات و نوافل پيشرفت کنيم، گرچه اينها حالات خوبي است و براي خودسازي و تزکيه ضرورت دارد؛ ولي اين رشد در يک بعد است و بايد در کنار آن، جنبه‌‌هاي ديگر نيز رشد کند تا کمالات انساني موزون و متعادل شود. دل و ذهن و عقل و قلب بايد به گونه هماهنگ تعالي يابند و اين والايي بايد در اندام‌هاي انساني نيز جاري گردد. خداپرستي نبايد تنها در سجده ديده شود، بلکه تمامي فضاهاي اجتماعي، معاشرت‌ها، تربيت‌ها، مناسبات انساني و مسئوليت‌ها بايد پررنگ باشد. رشد معنوي با وظايف اجتماعي در تضاد نيست و اگر اين‌گونه مي‌انديشيم، بايد در شناخت خويش از اسلام تجديد نظر کنيم. البته گاهي شرايط اقتضا مي‌کند که يکي از اين بخش‌ها پررنگ‌تر شود. در عين‌ حال، نگاهمان به اسلام، بايد جامع و همه‌سو‌نگر باشد.(1)


1. سخنراني به مناسبت سالروز شهادت آيت‌الله مطهري در جمع طلاب مدرسه معصوميه، قم، (10/2/1379).

مجاهد ميدان انديشه

مسائل جامعه و مشکلات فکري و علمي، تنها با استدلال‌هاي فقهي پاسخ داده نمي‌شود. مراجعه به قرآن و حديث نيز نيازمند ابتکار و نبوغ است. براي گام نهادن در اين ميدان، مطالعات ويژه‌اي لازم است؛ آموزشي خاص و روشي مطلوب که با شيوه‌هاي علوم نقلي و فقه و اصول تفاوت بارزي دارد. اين برنامه نيازمند خط‌شکني بود تا راه بگشايد و شرايطي پديد آورد که در حوزه‌ها نيز مسائل روز مطرح شود و شهيد مطهري به همراه استادش، علامه طباطبايي، احساس وظيفه کرد که به چنين مباحثي بپردازد.

اين دو بزرگوار شانه خويش زير بار گذاشتند و خودشان را براي پاسخگويي به مسائل روز آماده ساختند. از اين روي، آن دو دانشمند حق بزرگي بر روحانيت و جهان تشيع دارند. با معيار الهي و معنوي، برخي دستاوردهاي علمي علامه طباطبايي و شهيد مطهري صدها برابر اختراعات و اکتشافات علوم زيستي، هسته‌اي و... ارزش دارد. اين بزرگواران در زمينه باور‌ها و اعتقادات مردم، مشکلات بسياري را از سر راه برداشتند و راه هدايت و رستگاري را هموار کردند.

راهي که اين عالمان براي حل گرفتاري‌هاي فکري و فرهنگي گشودند، بسيار فراتر از راه‌هايي است که دانشمندان ديگر علوم و فنون پيموده‌اند. نوشته‌هاي ارزشمندي که امروزه، براي آشنايي دانش‌آموزان با مباني اسلام تدوين شده و نيز تأليفاتي که در سطح دکترا، در دانشگاه‌هاي اروپا تدريس مي‌شود تا حقايقي از آيين اسلام را روشن کند، به مصداق الفضل لمن سبق، نقطه آغاز آن از اين دو عالم فرزانه است. ما هم‌اکنون بر سر سفره بابرکتي نشسته‌ايم که شهيد مطهري و علامه طباطبايي گسترده‌اند. هنگامي که حضرت علي(عليه السلام) براي انجام مسئوليتي نظامي، عازم يمن بود، رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: اگر بتواني يک تن را هدايت کني و خداوند به دست تو، انساني را از گمراهي به در

آورد، از آنچه خورشيد بر آن تابيده، براي تو بهتر است. همچنين در روايتي فرمود: اگر يک تن را هدايت کني، بهتر از اين است که تمام زمين پر از طلا باشد. و تو همه آنها را در راه خدا انفاق کني.(1)

شهيد مطهري عمري را در راه شناخت صحيح اسلام گذراند و با چنين بينش و درکي، به هدايت جامعه برخاست. او مجاهدي است که در ميدان فکري و عقيدتي گام نهاد تا مباني اسلام را براي حق‌جويان تبيين کند. همان‌گونه که از آموزه‌هاي اسلام برمي‌آيد، اين حرکت سترگ و تأثيرگذار او به هيچ روي، کمتر از ارزش جهاد در ميدان جنگ با کفار، مشرکان و منافقان نيست. اگر اسلام‌شناسان مخلصي چون استاد مطهري، معارف ناب اسلام را بيان نکنند، خون‌هايي که در راه اعتلاي حق و کلمه توحيد ريخته شده‌اند، به هدر مي‌روند؛ زيرا وقتي جامعه از مسير فکري و عقيدتي منحرف شود و به راه‌هاي نادرست و باطل روي آورد، کوشش‌هاي فداکاران عرصه‌هاي ايثار و شهادت کم‌رنگ مي‌شود. پس جهاد او در راه حفظ اصالت مکتب، از بزرگ‌ترين جهاد‌هاست.

متفکراني چون شهيد مطهري که عمر ارزشمند خويش را در تحصيل و تدريس علوم اسلامي گذرانيده‌اند و با ژرف‌کاوي، به بيان مباحث دقيق ديني پرداخته‌اند، جامعه اسلامي را در برابر انحراف، غلو، افراط و تفريط بيمه کرده‌اند و ما نيز بايد به همان راهي برويم که آنان پيموده‌اند.(2)


1. سخنراني در مدرسه مروي تهران، (12/2/1386).

2. مصاحبه حجت‌الاسلام محمدي عراقي با دکتر احمد احمدي و استاد مصباح در مورد شخصيت آيت‌الله مطهري (جزوه موجود در بخش تدوين متون)، ص 12 ـ 13.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org