صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
صوت جلسه | 5.11 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
زن مسلمان و فعاليتهاي اجتماعي
در جمع گروهي از خواهران جبهه پايداري - 22/1/1392
قبل از هر چيز فرارسيدن ايام شهادت صديقه کبري، فاطمه زهرا ـسلاماللهعليهاـ را به پيشگاه مقدس وليعصر ـ اروحنافداهـ و نائب شايستهشان، مقام معظم رهبري و همه علاقهمندان به اهلبيت تسليت و تعزيت عرض ميکنم. اميدواريم خداي متعال به برکت نام اين بانوي بزرگوار همه ما را مورد عنايت قرار بدهد و امسال تقديرات مبارکي براي بهبود وضع جامعه اسلامي ما و جوامع بشري مقدر بفرمايد و در ظهور وليعصر ـعجلالله فرجه الشريفـ تعجيل بفرمايد و ما را از ياران آن حضرت قرار بدهد.
جايگاه زن در اسلام
خداي متعال را شکر ميکنم که ما را در اين زمان آفريد و شرايطي را فراهم فرمود که ما بهتر بتوانيم با حقايق اسلام آشنا بشويم، وظايفمان را بهتر بشناسيم و بهتر عمل کنيم. در اين فرصت کوتاه چند نکته را به طور اشاره عرض ميکنم. اول آن که اسلام، همانطور که ميدانيد، براي تأثيرگذاري خانمها در جامعه اسلامي، و تصميمگيريهاي مستقل در زمينه مسائل سياسي، ديني و فرهنگي حساب خاصي دارد که نظيرش را در هيچ دين و هيچ فرهنگي سراغ نداريم. به عنوان نمونهاي کوچک از نگاه اسلام نسبت به زن کافي است آيات سوره تحريم را ملاحظه بفرماييد: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ»؛[1] در اين آيه خدا براي الگوي مؤمنين مثالي ميزند. نميفرمايد اين الگو را براي خانمهاي عالم معرفي ميکنم؛ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا، خدا در اين آيه و آيه بعد همسر فرعون و جناب مريم ـ سلاماللهعليهاـ را به عنوان الگو براي هر اهل ايماني، از مرد و زن معرفي ميکند. اين جايگاه و شخصيتي است که اسلام براي زن در مسائل فرهنگي و معنوي قائل است و ما در هيچ مکتب ديگري نظير آن را سراغ نداريم. از لحاظ سياسي هم، در همان آغاز پيدايش اولين جامعه اسلامي که بعد از هجرت پيغمبر اکرم ـصلواتالله عليهـ در مدينه شکل گرفت، قرآن براي خانمهاي مهاجر حسابي خاص را باز کرد. در سوره ممتحنه ميفرمايد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُن»؛[2] يعني اگر زناني از مکه يا شهرهاي ديگر حجاز مهاجرت کرده و به مدينه آمدند، به عنوان اينکه ايمان آوردند و ميخواهند جزء جامعه اسلامي بشوند، شما آنها را بپذيريد؛ البته اول امتحانشان کنيد، ببينيد که راست ميگويند، يعني جاسوس و عامل نفوذي نباشند، اگر ديديد که اهل ايمان هستند، آنها را بپذيريد و به خانوادههايشان برنگردانيد؛ چون بعد از اينکه اينها ايمان آوردند رابطه آنها با مردهايشان قطع ميشود و ديگر اين زنان براي آن شوهران حلال نيستند. در اين آيه نميفرمايد اگر خانمهايي با اجازه پدر و مادرشان يا همسرانشان آمدند؛ شرطي در ميان نيست؛ اگر مستقلاً تصميم گرفتند و آمدند كه جزء جامعه اسلامي باشند؛ فقط شما آنها را امتحان کنيد تا ببينيد ادعايشان واقعيت دارد يا نه. در آيه بعد هم خطاب به پيغمبر اکرم ـصلواتالله عليهـ ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛[3] در اين آيه صحبت از رابطه معنوي و الهي، و اصل ايمان نيست؛ بلكه صحبت از عضويت در يک جامعه اسلامي است؛ در اين آيه مقرراتي قانون براي بانواني كه ميخواهند رسماً عضوي از جامعه اسلامي شوند، ذكر شده است. خداوند ميفرمايد اگر خانمهاي مهاجر براي بيعت با شما آمدند، در برابر شش شرط با ايشان بيعت كن؛ آخرين شرط اين است که متعهد شوند از دستورات پيامبر در زمينه کارهاي خوب و صحيح تخلف نکنند. در اين شرط هم نكته جالب توجهي ديده ميشود. توهم نشود از بانوان مهاجر انتظار ميرود هر چه پيامبر ميگويد، اطاعت کنند؛ بلكه توقعي كه از آنها هست، اين است كه دستورات صحيحي که پيغمبر ـصلواتالله عليهـ ميدهد، اجرا کنند. مبادا توهم شود که پيامبر قصد دارد از آنها سوء استفاده کند. نكته مهم اين آيه استقلالي است كه از ابتداي تشکيل جامعه اسلامي براي زنان مهاجر لحاظ شده است؛ زماني كه اين جامعه هنوز متزلزل است، هر روز جنگها در جريان است، هنوز جامعه اسلامي شکل ثابتي پيدا نکرده، ولي براي خانمها حساب خاصي باز شده وآنها ميتوانند مستقلاً تصميم بگيرند و براي بيعت با پيغمبر اذن پدر و مادر، همسر يا برادر شرط نيست.
اين نمونهاي از ديدگاه اسلام نسبت به زن، به عنوان نيمي از پيکر جامعه و همانند مرد است. البته هر جامعهاي مقرراتي دارد كه همه اعضاي آن بايد آنها را اجرا کنند. جامعه اسلامي هم مقررات مدني و احکام جزايي و کيفري خاصي دارد و هر مرد و زني كه عضويت در اين جامعه را پذيرفت، بايد احکام اجتماعي و خانوادگي آن را هم بپذيرد. ولي اين اصل که زن طفيلي مرد است و بايد در همه زمينهها تابع مرد باشد، در اسلام وجود ندارد. زن در بسياري از تصميمگيريهاي خود، از جمله در امور معنوي، ديني و سياسي خود آزاد است و ميتواند بدون تأثيرپذيري از مردان و بينياز از اذن و دخالت ايشان دين صحيح را بپذيرد و يا به عضويت سياسي در جامعهاي در آيد. هر چند متأسفانه در طول قرنها عوامل مختلفي که بيشتر آنها از عادات و سنن قومي و نژادي بوده، مانع از آن شده که احکام صريح اسلام، آنگونه که بايد و شايد، به روشني خود را نشان دهد و زن در جامعه اسلامي احساس کند که فرد مستقلي است، بايد مستقل فکر کند، تصميم بگيرد، در امور اجتماعي مشارکت داشته باشد و وظايفي را كه بر عهده دارد، انجام دهد.
نهضت امام و هويت مستقل زن مسلمان
در طول تاريخ اسلام، در هيچ زماني مثل امروز شرايطي فراهم نشد که خانمهاي مسلمان بتوانند مستقلاً وظايف اجتماعيشان را تشخيص بدهند و در مقام عمل بتوانند نسبت به آنها اقدام کنند. از جمله برکات نهضت حضرت امام ـرضواناللهعليهـ که به پيروزي انقلاب منتهي شد، اين بود که شرايطي فراهم شد که خانمها بتوانند هويت مستقلشان را بهتر درک کنند، نقش خودشان را در تشکيل جامعه اسلامي و پيشبرد آن بشناسند و بتوانند به وظايفشان عمل کنند. اين يکي از برکات مهم نهضت حضرت امام ـرضواناللهعليهـ بود که روز به روز آثار آن در جامعه ما بيشتر ظاهر ميشود. تعبيراتي که خود امام ـرحمةالله عليهـ درباره خانمها فرمودند و تشويقها و قدردانيهايي که از زحمات آنها داشتند، گوياي اين مطلب است. يكي از لوازم شخصيت و هويت مستقل اين است که زنان در زمينه مسايل اجتماعي دوشادوش مردان مسئوليتهايي دارند كه در بعضي موارد پرداختن به آنها بر ايشان واجب است. البته همچنانكه گفته شد، رعايت مقررات جامعه و نيز تقسيمکار بين دستهجات، گروهها و جنسيتهاي مختلف در جاي خود محفوظ است؛ اما از لحاظ مسئوليتهاي کلي و عمومي اجتماعي تفاوتي بين زن و مرد نيست. فقط در خصوص جهاد ابتدايي، که حاكم اسلامي به فرمان امام معصوم ميتواند به کفاري که شرايط خاصي را دارند، ابتدائاً اعلان جنگ كند، در چنين جايي جهاد بر زن واجب نيست. اما در ساير زمينهها، حتي در جهاد دفاعي تفاوتي بين مرد و زن نيست و هر اندازه نياز باشد، بر خانمها هم حضور در جبهه واجب است.
زن مسلمان و جهاد اقتصادي
نكته مهمتر اين است که در فرهنگ اسلامي مفهوم جهاد وسيعتر از جهاد نظامي است. يكي از زمينههاي جهاد، جهاد اقتصادي است. هم چنانكه ميدانيد، رشد و پيشرفت اسلام تا حدود زيادي مرهون جهاد اقتصادي حضرت خديجه ـ سلاماللهعليهاـ بوده است. آن حضرت بود که سخاوتمندانه و بدون هيچ مضايقهاي براي پيشرفت اسلام اموال خود را در اختيار مسلمين قرار داد؛ مخصوصاً زماني که مسلمانان در نهايت فقر، در شعب ابيطالب محصور بودند و امکاناتي براي فعاليت اقتصادي نداشتند، اموال حضرت خديجه کمک کرد که بتوانند دوام بياورند. اين جهاد مالي و اقتصادي است كه بر مرد و زن واجب است. طبيعتاً اين امر در صورتي امكانپذير است که خانمها استقلال مالي داشته باشند، نه اينكه در اموال شخصيشان، يا در ارث يا ثمره فعاليتهاي اقتصادي طفيلي مرد باشند.
زن مسلمان و جهاد سياسي
مهمتر از جهاد اقتصادي، جهاد فرهنگي و سياسي است. بنا به فرموده امام ـرضوانالله عليهـ و شهادت افراد ديگري كه اهل تحقيق و تحليلهاي سياسي هستند، اگر مشارکت بانوان در انقلاب اسلامي ايران نبود، اين انقلاب به آساني به پيروزي نميرسيد و شايد اصلاً به پيروزي نميرسيد. ما شاهد بوديم که حرارت انقلاب از خانمهاي قم شروع شد؛ زماني كه در 15 خرداد حضرت امام را از قم بيرون بردند، بعد از که اين خبر به محلات قم رسيد، ابتدا خانمها در حمايت از امام حرکت کردند. آنگونه كه نقل کردند خانمهاي قمي کاردهاي آشپزخانه را برداشتند و به شوهرانشان گفتند اگر شما به حمايت از امام بر نميخيزيد، ما ميرويم؛ به اين وسيله مردها را تحريک کردند و به خيابانها کشاندند، تا جريان 15 خرداد شکل گرفت. در طول نهضت هم حرکت مردها به کمک خانمها شكل ميگرفت. بعد از پيروزي هم زنان مسلمان با همين روحيه، شهامت و فداکاري همسران و فرزندانشان را در طول هشت سال دفاع مقدس به جبهه ميفرستادند. اگر اين فداکاريها نبود معلوم نبود انقلاب به ثمر برسد. مشارکت مردها در جبههها مرهون اين بود که از لحاظ خانوادهشان آسوده خاطر باشند.
مهمترين نقش خانمها در جامعه اسلامي فعاليت در زمينههاي سياسي و فرهنگي است كه نمونه بارز آن را در انقلاب اسلامي ايران نشان دادند و امروز ـ بحمداللهـ در سايه تربيتها، روشنگريها و رهنمودهاي حضرت امام ـرضوانالله عليهـ و بيان حقايق اسلام توسط ايشان، زنان ما تکاليفي که به عهدهشان هست را بهتر شناخته و تا حدود زيادي توانايي و نيروي خود را در عرصههاي مختلف به خصوص در بخش فرهنگي باور کردهاند. اگر در مدارس و دانشگاههاي ما خانمهاي متدين حضور نداشتند، وضع جامعه ما بسيار نامناسب ميشد؛ خانمهايي که با تمام وجود سعي ميکنند فرزندان ما را خوب و با ايمان تربيت کنند، با فرهنگهاي انحرافي و مبتذل مبارزه کنند، در عرصههاي سياسي جلوي انحرافات فکري و سياسي را بگيرند و با فتنهها مبارزه کنند. از يک سو بايد خدا را شکر کرد که چنين زمينههايي براي انجام وظيفه بانوان فراهم کرده، و از سوي ديگر بايد از خانمهاي جامعه ما تشکر کرد که اين همه فداکاري ميکنند. خانمها هم بايد سعي کنند که وظايفشان را بهتر بشناسند و بهتر به آنها عمل کنند، علاوه بر اينكه زمينههاي حرکت و رشدشان را بهتر شناسايي کنند و از آنها بهرهبرداري کنند.
در اين زمينه صحبت زياد است. اجمالا خواستم اشارهاي داشته باشم به موقعيت خانمها در جامعه از ديدگاه اسلام، و نقش امام و انقلاب در احياي اين جايگاه و شناساندن وظايف خانمها به ايشان و فراهم کردن زمينه براي انجام اين وظايف. امروز هم ـ بحمداللهـ جانشين شايسته امام هم اهتمام کافي براي پيشرفت خانمها در عرصههاي مختلف دارند. از جمله در عرصه فعاليتهاي قرآني و آشنايي با معارف قرآن، بانوان ما مايه افتخار کشور ايران در ميان کشورهاي اسلامي هستند و روز به روز تعداد چنين خانمهايي در حال افزايش است. البته کاستيهايي هم از لحاظ فرهنگي وجود دارد؛ هنوز کساني هستند که در مقابل فرهنگ غربي و مظاهر آن، از مدپرستي و دلباختگي به زخارف دنيا خودباختگي دارند و آنچنان که بايسته و شايسته است، پيراسته نشدهاند؛ ولي آنچه مهم است، نقش سازنده و تعيين کننده بانوان مؤمن و متدين است که براي پيشرفت جامعه ما در آينده نزديک بسيار مايه اميد است.
زن مسلمان و حماسه سياسي
آخرين بخش عرايض من مربوط به وظايف سياسي است كه امروز بر عهده ما است و خانمها ميتوانند نقش مهمي در آن داشته باشند؛ مخصوصاً با توجه به اينکه مقام معظم رهبري عنوان امسال را با حماسه سياسي آغاز کردند؛ در فرمايشهايشان هم اشارهاي به اين نكته بود که اهميت اين حماسه در سال جاري چيست. وضع انتخابات امسال با سالهاي قبل تفاوتهايي دارد. در دورههاي قبل شرايط به گونهاي بود که نوعي دو قطبي در انتخابات پديد ميآمد؛ يعني يک نفر يا دو نفر نماينده گروههاي متدين و به اصطلاح اصولگرا بودند و در مقابل هم يک نفر نماينده گروههايي بود که دلبستگي چنداني نسبت به ارزشهاي اسلامي نداشتند. در چنين شرايطي وظيفه مشخص است و افراد متدين ميدانند کدام گروه را تقويت کنند. كساني که قصد داشتند براي اسلام کار کنند و علاقهمند به ارزشهاي اسلامي و آرمانهاي انقلاب بودند، در چنين شرايطي وظيفهشان را زود تشخيص ميدادند و انجام اين وظيفه بستگي به همت ايشان داشت. اما شرايط اين دوره كمي با دورههاي قبل متفاوت است؛ زيرا دو قطب متقابل در برابر هم قرار ندارند، در اين دوره عمدتاً رقابت بين گروههاي اصولگرا است. البته طرف مقابل هم كمابيش فعال است. اما در ميان اصولگرايان كساني مطرح هستند كه همه آنها کمابيش از صلاحيتهاي نسبي برخوردارند و بايد از ميان آنها اصلح را شناخت. در چنين شرايطي تشخيص وظيفه و شناسايي اصلح از بين کساني که هر يك صلاحيت نسبي را دارند، مشکل است؛ چه معيارهايي بايد در نظر گرفته شود؟ چگونه اين معيارها در افراد مختلف سنجيده شود؟ لذا کار به آساني دورههاي قبل نيست.
دومين مشكل، خطري است كه از ناحيه پراکندگي کانديداهاي اصولگرا وجود دارد. طبيعي است که طرف مقابل، به خصوص با شرايطي که بعد از فتنه 88 پيش آمد، در شرايط مناسبي نيست. اصحاب فتنه با وجود اينكه مطمئن هستند رأي نميآورند، تلاشهاي زيادي كردند تا با پوششهايي کانديداي مورد نظرشان را به ميدان بياورند و به نحوي در حاکميت مشارکت داشته باشند و همين اندازه که بتوانند کانديدايي را معرفي کنند، براي آنها يک پيروزي است. نگراني آنها فقط از اين است که شوراي نگهبان صلاحيت کانديدايشان را رد کند. ولي بيکار ننشستهاند و با تهيه کردن سناريوهاي متعدد و بررسي افراد مختلف تلاش ميكنند به نحوي مشارکت فعالي در انتخابات داشته باشند؛ هيچ بعيد نيست که چند گروه از ايشان که در زمينههايي 180 درجه با هم تفاوت و اختلاف نظر دارند، براي انتخابات با هم ائتلاف کنند. اما از اين سو احتمال اتفاق همه اصولگرايان و معرفي يك يا دو کانديداي مشترك بسيار ضعيف است؛ چون بسياري از کانديداهاي اصولگرا صلاحيت نسبي دارند و هر يک در زمينه مسائل اقتصادي، سياست داخلي، سياست بينالمللي، درباره انرژي هستهاي و يا در مسائل علمي پيشرفته و دانشگاهي امتياز خاصي دارند كه آن جهت به نظر خودشان مهمتر است و فکر ميکنند به لحاظ امتيازي كه دارند، از صلاحيت بيشتري براي مديريت جامعه برخوردارند؛ بر همين اساس هر يك از آنها وظيفه خودش ميداند که به ميدان بيايد. البته گاهي هم شيطان آرام نمينشيند و با وسوسه انسان و تزيين بعضي امور براي او، احساس وظيفه را به او القا ميكند؛ در حاليكه انگيزه دروني و عميق امر ديگري است. به هر حال، واقعيت اين است که کانديداهاي متعددي از ميان اصولگرايان مطرح هستند و بعيد است که وحدتي بين آنها ايجاد شود؛ هرچند در اين زمينه گفتوگوهاي زيادي بين دلسوزان نظام و انقلاب واقع شده و در جريان است تا تدبيري انديشيده شود که آراء اصولگرايان متفرق نشود و زمينه براي رقيب مخالف ارزشها يا مشکوکالحال فراهم نشود.
تناسب کيفي بين حاکم و برآيند افراد جامعه
انشاءالله خدا کمک کند و به برکت دعاها و توسلات خانوادههاي شهدا، متدينين و علاقهمندان به اسلام آنچه صلاح اسلام و مسلمين است، واقع شود. ولي ما بايد برحسب شرايطي که برايمان پيش ميآيد، ببينيم وظيفهمان چيست و چه كاري بايد انجام دهيم. حساب اينکه خدا چه خواهد کرد، با ما نيست. ما مطمئنيم آنچه مصلحت اسلام است، واقع خواهد شد؛ البته در صورتي كه جامعه ما لياقت آن را داشته باشد. گاهي ممکن است مصلحت اصلي اسلام امر ديگري باشد؛ اما ـخداي نکردهـ شرايط جامعه به گونهاي باشد که صلاحيت و لياقت آن امر را نداشته باشد. به عنوان يک نمونه تاريخي ميتوان به شرايط زمان اميرالمؤمنين ـ سلاماللهعليهـ اشاره كرد كه برحسب روايت، آن حضرت به خاطر جفاهايي كه از ناحيه مردم زمان خود ديد، دست به دعا برداشت و عرض كرد: خدايا! من را از اين مردم بگير و کسي را بر آنها مسلط كن که اين مردم لايقش هستند. پس از آن، حضرت به شهادت رسيد و بنياميه حاکم شدند و کار به دست کساني افتاد که به نام خليفه اسلامي جنايتهاي فراواني مرتکب شدند و به مرد و زن و پير و جوان رحم نکردند؛ حتي در خود مدينه متعرض ناموس مسلمانان شدند.
البته خداوند رحمان و رحيم است و صلاح اسلام را ميخواهد؛ ولي زماني كه جامعه اسلامي، جامعه فاسد و منحرفي باشد و استعداد و لياقت خود را از دست داده باشد، حاكمي متناسب با همان جامعه بر آن مقرر خواهد داشت. اما اگر جمعيتي فعال و مؤثر در جامعه باشند كه در جهت ارزشها و آرمانها تلاش كنند، حاكمي متناسب با آنها بر سر كار خواهد آمد؛ ولو اين جمعيت در اقليت باشند. چون اين مسأله هميشه تابع کثرت عددي نيست. قرآن ميفرمايد: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ»؛[4] آنچه مهم است تناسب کيفي بين حاکم و برآيند افراد جامعه است. هميشه حكومت هر جامعه متناسب با برآيند افراد مؤثر در فعاليتهاي اجتماعي است.
شاخصهاي کانديداي اصلح
1. پايبندي به ارزشهاي اسلامي
ما بايد سعي کنيم اول خودمان را اصلاح کنيم؛ درون خودمان را بکاويم؛ اگر در ما انگيزههاي غير الهي وجود دارد، آنها را محو کنيم؛ واقعاً خواستمان اين باشد که آنچه باعث پيشرفت اسلام، پياده شدن احکام اسلامي و رواج ارزشهاي اسلامي است، واقع شود؛ در درجه اول اين مسايل براي ما مهم باشد؛ البته مسائل مادي و اقتصادي في حد نفسه مهم است؛ اما در مرحله دوم بايد مورد توجه قرار بگيرد؛ نه اينكه كسي كه دينش بهتر است، با کسي كه نيازهاي مادي را بهتر تأمين ميکند، در عرض هم قرار بگيرند. در مرحله اول بايد توجه ما به اين باشد که چه کسي به ارزشهاي اسلامي پايبند است. اگر كانديداي مورد نظر، کسي باشد که از وضعيت زندگياش و موقعيتهايي که داشته، به دست آورديم كه چندان اهتمامي نسبت به حلال و حرام ندارد، يا به دنبال اجرا شدن احکام اسلامي نيست، ما نميتوانيم امتياز اول را به چنين كسي بدهيم. اگر ما طالب اسلام و ارزشهاي اسلامي هستيم، در درجه اول بايد ببينيم چه کسي دلبستگياش نسبت به اسلام بيشتر است.
2. تبعيت از ولايتفقيه
ما به حسب تجربه سي و پنج سالهاي که در جامعه خودمان داريم، ميدانيم در اين عالم، بقاي اسلام و رواج ارزشهاي اسلامي در گرو وجود رهبر صحيح است. ما کشورمان را مقايسه کنيم با ساير کشورهاي اسلامي همسايه، مثل افغانستان، عراق، سوريه و حتي مصر يا کشورهاي ديگري که در طول سي، چهل سال گذشته فعاليتهاي زيادي داشتند، زحمتهاي فراواني کشيدند، زندانها و شکنجههاي زيادي را متحمل شدند، و حتي افراد بسياري از آنها اعدام شدند؛ اما هيچ يك از اين كشورها موفق نشدند حکومت اسلامي تشکيل بدهند. مصر و الجزاير در زمينه مبارزه بر عليه استعمار سابقه ديرينهاي دارند. ما بسياري از شعارهاي انقلابيمان را از مصريها و الجزايريها اخذ کرديم. در ابتداي نهضت، کساني كه به دنبال شعارهاي اسلامي بودند، از فداکاريهاي الجزاير و مصر تعريف ميکردند و کتابهايي که معرفي ميکردند از کتابهاي گروه اخوانالمسلمين بود. ولي امروز بعد از سي و پنج سال تأخير در پيروزي انقلابشان، ميبينيد كه با چه مشکلاتي مواجه شدهاند. ريشه مشکلشان چيست؟ آنها كسي مثل امام ندارند، وليفقيه ندارند.
بنا بر اين، دومين مسألهاي که ما بايد به آن اهميت بدهيم، مسأله تبعيت از وليفقيه است؛ مخصوصاً با توجه به اينکه همه دنيا هم روي اين کانون متمركز شدهاند. البته تبعيت از ولي فقيه، به صورت جدي، نه به صورت شعاري؛ نه مثل كساني كه تا آن جايي که نظرات ولي فقيه با تمايلاتشان ميسازد، همراه هستند و هر جا بر خلاف ميلشان شد، قهر ميکنند!
3. توانمندي کارايي
اين دو نکته براي آن است که ما مديريت صحيح، در جامعه اسلامي داشته باشيم و حكومت بتواند اهداف اسلام را تحقق ببخشد و مشکلات مردم را حل کند؛ بر همين اساس مديريت، توانمندي و کارآيي سومين شرط لازم براي اداره جامعه است. البته اين ويژگي به زيرمجموعههايي تقسيم ميشود؛ اول: زيرکي، هوش و فراست است، تا مدير در دام نقشههاي شيطاني دشمنان نيفتد. حاكم جامعه به هر ميزان از شرايط خوب، علم و تقوا برخوردار باشد، اما اگر فراست لازم را نداشته باشد، شياطين اطرافش را ميگيرند، او را تحت تأثير قرار ميدهند و در دامي مياندازند که هيچگاه تصورش را نميکرد. ما در تاريخ نمونههاي فراواني از چنين كساني داريم؛ در تاريخ انقلاب خودمان هم داريم.
دومين زير مجموعه توانمندي، تجربه مديريت است. در شرايط فعلي جامعه و در مقابل مشکلات جهاني، کسي كه تجربه مديريت نداشته باشد، بعيد است بتواند از عهده انجام چنين مسئوليتي برآيد. شرايط امروز ما با ابتداي انقلاب متفاوت است. در آن زمان ما مدير با تجربهاي نداشتيم و مجبور بوديم از كساني كه تازه از دانشگاه فارغالتحصيل شده بودند، يا از طلاب حوزه استفاده كنيم؛ اما امروز مديران بسيار شايسته و لايقي داريم كه پستهاي مهمي در مديريتهاي كلان داشتهاند و نوبت به کساني که هيچ سابقه مديريتي ندارند، نميرسد.
ويژگيهاي ديگري مثل برخورداري از تيم قوي همكار را هم ميتوان به اين نكات اضافه كرد. اما اساس معيارهايي که بايد براي انتخاب كانديداي اصلح در نظر گرفته شود، سه چيز است؛ اول: پايبندي به ارزشهاي اسلامي، دوم: تبعيت از رهبري؛ سوم توانمندي و فراست. البته يک مدير توانمند ممکن است در بعضي جهات نقصي داشته باشد كه به وسيله مشاوران و معاونين آن را جبران كند.
اميدواريم خداي متعال به همه ما توفيق بدهد كسي را كه او دوست دارد و مرضي وجود مقدس وليعصر ـاروحنافداهـ است، تشخيص بدهيم و توفيق داشته باشيم که با تمام توان در جهت موفقيت او تلاش کنيم. آخرين جمله بنده که هميشه به همه دوستان عرض ميکنم اين است كه اهميت توسل را فراموش نکنيد. ما كه براي سردردمان يا براي بيماري جزيي نذر ميکنيم و به اهلبيت ـعليهمالسلامـ متوسل ميشويم، براي چنين مسألهاي که سرنوشت ميليونها انسان مسلمان در همه عالم تا حدود زيادي بستگي به آن دارد، نبايد از دعا و توسل غافل شويم. نبايد نذرها، ختم صلوات، زيارتهاي عاشورا، زيارت جامعه کبيره، ساير توسلات و رسيدگي به فقرا را فراموش کنيم. اين كارها باعث ميشود که رحمت خدا جوشش كند و ما را مورد عنايت قرار بدهد.
و صلّي الله علي محمد و آله الطاهرين.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org