قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

فصل سيزدهم

 

 

اخلاق بين المللى

 

 

 

دسته‌بندىِ كفار

عدالت در ارتباط با غير محارب

حق دفاع از خويش

جهاد ابتدايى و نظام ارزشىِ معاصر

دخالت در زندگىِ ديگران

اهداف و ويژگى‌هاى جهاد ابتدايى

شرايط ورود به جنگ

آداب و ارزش‌ها در حال جنگ

 

 

 

 

 

مقدمه

آخرين بخش از مباحث اخلاقى، بحث ارزش‌هاى اخلاقى در روابط بين‌الملل است. منظور اين است كه رابطه جوامع اسلامى با ديگر جوامع، كه داراى عقايد و ارزش‌هاى اسلامى نيستند، چگونه بايد باشد؟

اما بحث درباره كيفيت رابطه جوامع اسلامى با يكديگر ضرورتى ندارد؛ زيرا با توجه به اين كه مرز جامعه اسلامى عقيده است و همه مسلمان‌ها جامعه واحدى را تشكيل مى‌دهند، اين بحث، در واقع، بى‌موضوع است.

بنابراين، موضوع بحث، اين است كه مسلمان‌ها با غير مسلمان‌ها چگونه بايد رفتار كنند؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اين مسئله ابعاد مختلفى دارد؛ مثل اين كه جوامع غير اسلامى چند دسته هستند؟ و احكام فقهى و سياسىِ اسلام، درباره هر يك از آن‌ها چيست؟ كه اين‌گونه مباحث در بحث‌هاى حقوقى اسلام طرح مى‌شود.

 

دسته‌بندىِ كفار

ما در اين‌جا به اختصار و به‌طور كلى مى‌گوييم: جوامع غير اسلامى، از دو دسته خارج نيستند: نخست، آن جوامعى كه غير مسلمانند؛ ولى حقوق مسلمان‌ها را محترم مى‌شمارند. دوم، آن جوامعى كه حقوق جامعه اسلامى را محترم نمى‌شمارند، بلكه در تضاد با جامعه اسلامى و در فكر نابودكردن نظام اسلامى و دين اسلام هستند.

دسته نخست را «كفار غير محارب» مى‌نامند و دسته دوم را «كفار محارب» مى‌نامند. دسته نخست، كم و بيش، حقوق مسلمان‌ها را محترم مى‌شمارند؛ مثل كفار ذمّى يا معاهد كه روابطشان با مسلمان‌ها طبق معيارهاى كلى، كه در ارزش اجتماعى مطرح كرديم، زير يكى از دو عنوان عدل يا احسان، قابل طرح و بررسى است.

 

عدالت در ارتباط با غير محارب

تا آن‌جا كه به اصل عدالت مربوط مى‌شود، طبيعى است كه آن دسته از كفار، كه حقوقى را براى

مسلمانان محترم مى‌شمارند، اين توقع را از مسلمان‌ها دارند كه متقابلاً مسلمانان نيز حقوق ايشان را محترم بشمارند. اين يكى از مصاديق عدل است و در اسلام معتبر شناخته شده است. ما در بحث دوستى با غير مسلمان‌ها و نيز در بحث تعهدات و پاى‌بندى به پيمان‌ها اين حقيقت را بيان كرديم. در آن‌جا گفتيم كه دستور اسلام درباره پيمان‌هاى ميان مسلمان‌ها و كفار اين است كه تا وقتى كه كفار بر سرپيمانشان هستند، مسلمان‌ها نيز بايد به اين پيمان‌ها وفادار باشند.

در يك جمله مى‌توان گفت: به‌طور كلى، ارزش‌هايى كه در مسائل اجتماعى مطرح مى‌شوند ـ مثل محترم شمردن جان، مال، ناموس و حيثيت ـ درباره اين دسته از كفار، يعنى غير حربى، مطرحند و جز در موارد استثنايى، كه ممكن است اين احترام‌ها از افراد برداشته شود، مثل آن‌جا كه حكم قصاص اجرا مى‌شود، بايد اين حرمت‌ها درباره كفار غير حربى رعايت شود؛ همان‌طور كه درباره مسلمان‌ها رعايت مى‌شود و اصل كلى و حاكم بر روابط مسلمانان با كفار غير محارب، رعايت عدالت و احترام متقابل خواهد بود.

 

احسان به غير محارب

همان‌طور كه در جامعه اسلامى، مؤمنان بايد به مستمندان و كسانى كه محروميت‌هايى دارند، احسان كنند، در ارتباط با جوامع خارج از جامعه اسلامى نيز احسان به ديگران، يعنى غير مسلمان‌هايى كه غير حربى‌اند، قابل طرح است؛ مثلا اگر يك جامعه غير حربى، كه با مسلمان‌ها معاهده و پيمان دارد، دچار قحطى و خشكسالى يا سيل و زلزله و امثال اين مشكلات شد، بسيار به جا است كه مسلمان‌ها به افراد آن جامعه احسان كنند و در چنين روزهاى سختى، دست آنان را بگيرند. به هر حال، ارزش احسان، همان‌طور كه درباره مسلمان‌ها مطرح مى‌شد، درباره كفار غير حربى نيز مطرح مى‌شود.

 

تعادل در روابط با غير حربى

در مورد ارتباط مسلمان‌ها با غير محاربان، كه جان و مالشان از نظر اسلام محترم است، مسئله خاصى وجود ندارد، جز اين كه بايد اين روابط، متعادل باشد. تعادل در روابط، دو رويه دارد:

نخست آن كه روابط جامعه اسلامى با كفار غير محارب، به گونه‌اى نباشد كه مسلمان‌ها زير

دست آن‌ها باشند و نوعى سيادت و برترى براى كفار به وجود آيد. اگر در درون جامعه اسلامى، خود مسلمان‌ها بعضى‌شان بر بعض ديگر، برترى داشته باشند اشكالى ندارد؛ ولى در روابط بين‌المللى، ميان مسلمان و غير مسلمان، بايد سيادت اسلام محفوظ باشد و برترىِ كفار بر مسلمانان نفى شود كه خداوند در قرآن كريم به صراحت مى‌فرمايد:

وَلَنْ يَجْعَلَ الْلّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلا(1).

خداوند هرگز براى كفار، بر مؤمنان راهى (براى سيادت و برترى) قرار نداده است.

البته اين موضوع، بسيار گسترده و پيچيده است و اهدافى كه امروز براى ما مطرح است، مانند استقلال اقتصادى و سياسى و خودكفايى، همه زير اين عنوان قرار دارند. به هر حال، مسلمان‌ها نبايد ريزه خوارخوان ديگران باشند، دستشان را پيش كفار دراز كنند و ارتباطشان با كفار به شكلى باشد كه ذلت جامعه اسلامى از آن استشمام شود.

بنابراين، اوّلاً جامعه اسلامى، نبايد زيريوغ جوامع كفر و استكبار قرار گيرد و ثانياً، اگر جامعه اسلامى، در شرايط اضطرارى يا در اثر تنبلى و كم‌كارى و يا به علت‌هاى ديگر، غافلگير شد و به جامعه كفر وابستگى پيدا كرد، بايد تلاش و جديت كند تا هر چه سريع‌تر خود را از اين وابستگى برهاند و سيادت اسلامى را به جامعه برگرداند؛ چرا كه اصل در اسلام و جامعه اسلامى، عدم وابستگى به كفار است.

دوم، هنگامى كه جامعه اسلامى، بر جامعه كافر برترى و سيادت يافت، نبايد با با آنان، رفتار ظالمانه داشته باشد و موجب بدنامىِ اسلام و مسلمانان شود، بلكه بايد با رفتار خوب و عادلانه خود با كفار، نظر آنان را به سوى اسلام جلب كند.

البته ارزش‌هايى در جامعه اسلامى معتبر هستند، مانند حجاب، كه ديگران آن را ضد ارزش مى‌دانند. در اين‌جا كه سخن از خوش برخوردىِ مسلمان‌ها است، منظور اين نيست كه مسلمان‌ها اين‌گونه ارزش‌ها را كنار بگذارند تا ديگران بر آنان خرده‌گيرى نكنند. ارزش‌هاى اصيل اسلام بايد رعايت بشود. متأسفانه در گذشته، رفتار بعضى از سلاطين مسلمان با كفار، به بهانه اين كه آن‌ها كافر بوده‌اند، رفتارى خشن و غير دوستانه و نادرست بوده و باعث بدنامىِ جوامع اسلامى شده است كه اين‌گونه رفتارها علاوه بر آن كه، خود به خود، مرجوح و ضد ارزشند، از اين جهت نيز كه اسلام را تهديد و موقعيت مسلمانان را در دل غير مسلمانان سست


1. نساء/ 141.

مى‌كنند به عنوان ثانوى، زشتىِ بيش‌ترى پيدا مى‌كنند و مسلمانان نبايد به چنين كارهايى دست بزنند.

 

رابطه مسلمانان با محاربان

رابطه جامعه اسلامى با كفار حربى، زمينه طرح بحث‌هاى بسيارى را فراهم مى‌كند كه در اين‌جا به بعضى از آن‌ها اشاره مى‌كنيم.

 

حق دفاع از خويش

اگر كسانى اقدام به جنگ با جامعه اسلامى و تجاوز به حقوق مسلمانان كنند، از نظر درك عمومى و ارزش‌هايى كه همه انسان‌ها پذيرفته‌اند، حق دفاع براى مسلمان‌ها محفوظ و دفاع از خويش، كارى درست و توجيه‌پذير خواهد بود؛ ولى مسئله اين است كه ما در اسلام، جهاد ابتدايى هم داريم؛ اما اين بر اساس نظام ارزشى‌اى كه امروز در جهان پذيرفته شده، قابل توجيه نيست. از اين جهت، بسيارى از انديشمندان مسلمان، در اين عصر تلاش كرده‌اند كه همه جنگ‌هاى اسلام را به شكلى، جنگ‌هاى دفاعى قلمداد كنند و سعى كرده‌اند وانمود كنند كه همه جنگ‌هاى صدر اسلام، جنگ دفاعى بوده است تا در چارچوب اصول و معيارها و ارزش‌هاى مقبول فعلى، توجيه‌پذير باشند؛ ولى حقيقت اين است كه اين اختلاف برمى‌گردد به اختلاف در فلسفه ارزش‌ها از ديدگاه اسلام و مكاتب ديگر. البته جاى اين بحث، به تفصيل، در مباحث حقوقى و سياسى است؛ ولى اجمالاً و در حدى كه در اين بحث تناسب داشته باشد، مطالبى را در اين زمينه بيان مى‌كنيم.

 

جهاد ابتدايى و نظام ارزشىِ معاصر

نظام ارزشى‌اى كه امروز بر جهان حاكم است و اكثريت ملت‌ها آن را كم و بيش، پذيرفته‌اند، اصولى است كه درچارچوب آزادى‌خواهى و ليبراليسم مطرح مى‌شود و حكومتى است كه آن را دموكراسى مى‌نامند.

اعلاميه حقوق بشر و نظاير آن، كه در نظام ارزشىِ جهان امروز معتبر است، براساس نظام ارزشىِ آزادى‌خواهى و ليبراليسم استوار گرديده و مدعى است كه براى هر انسانى، از آن جهت

كه انسان است، حقوق ثابت و لايتغيّرى وجود دارد كه از آن جمله، اين است كه آزادىِ هر فرد و هر گروه، در جامعه، و آزادىِ هر جامعه، در ميان جوامع جهانى و نسبت به جامعه ديگر، بايد محترم باشد و مورد تجاوز ديگران قرار نگيرد.

براين اساس، در روابط بين المللى هم گفته مى‌شود كه همه جوامع بايد حقوق يكديگر را رعايت كنند و در امور داخلىِ يكديگر دخالت نكنند. در بيانيه‌هايى كه سران كشورها پس از ملاقات با هم منتشر مى‌كنند، غالباً بر اين دو اصل، يعنى «رعايت حقوق متقابل» و «دخالت نكردن هر يك در امور داخلىِ ديگرى» تأكيد مى‌شود.

ريشه اين‌گونه مطالب همين است كه انسان، از اين جهت كه انسان است، به‌طور طبيعى يا فطرى، حقوقى دارد كه همه بايد آن حقوق را رعايت كنند و هر انسانى، تا حدى كه زيانى به ديگرى نرسد، در رفتار خود آزاد است و هيچ كس نمى‌تواند اين آزادى را از او سلب كند.

بنابراين، اگر جامعه‌اى كفر را پذيرفت و نظام مبتنى بر كفر و شرك را بررفتار اعضاى خود حاكم كرد، هيچ جامعه ديگرى حق ندارد در آن جامعه دخالت كند و مردم آن جامعه را عليه دولت خودشان بشوراند و نظام شرك‌آميز آن جامعه را براندازد.

خلاصه آن كه، «حق زندگىِ آزاد براى هر فرد و جامعه در درون خودش» و «ناحق‌بودن دخالت در زندگىِ شخصىِ ديگران و در امور داخلىِ جوامع ديگر» دو اصل مسلّم ارزشى، در نظام حاكم بر جهان معاصر است و طبيعى است كه اين دو اصل، در تعارض آشكار با جهاد ابتدايى هستند كه در اسلام آمده است و اعتبار آن‌ها به معناى اين است كه راه بر جهاد ابتدايى مسدود خواهد بود.

 

نقد و بررسى

به نظر ما اين اصل يا اين قضيه كه «هر انسانى آزاد است هر طور مى‌خواهد زندگى كند» يا «هر جامعه‌اى آزاد است هر طور مى‌خواهد رفتار كند»، از قضاياى مشهوره است كه به اين صورت و با اين كليّت براى ما قابل قبول نيست؛ زيرا اين‌گونه قضايا پشتوانه‌هايى برهانى دارند كه اگر آن براهين در متن خود، مقيد به يك قيد باشند يا وجود قيدى را اقتضا كنند، اين قضايا نيز، كه اعتبار خود را از آن براهين مى‌گيرند، بر آن كليّت و وسعت باقى نمى‌مانند و مقيد به همان قيودى خواهند شد كه در برهان وجود دارد.

نه تنها اصول و قضاياى نامبرده، بلكه همه مشهورات، داراى چنين محدوديت‌هايى هستند و حتى مثلاً، قضيه‌اى كه مى‌گويد: «راست‌گويى خوب است» كه يكى ديگر از مشهورات است و همه انسان‌ها آن را قبول دارند، هيچ‌گاه، كليّت ندارد؛ چرا كه در بعضى موارد، نه تنها مطلوب نيست، بلكه مذموم و ناپسند نيز هست؛ مثلا آن راستگويى كه جان كسى را به خطر بيندازد يا فساد ديگرى را به دنبال داشته باشد، نه تنها داراى چنين ارزش مثبتى نيست، بلكه ارزش منفى هم دارد.

از نظر ما، چنان كه قبلاً هم گفتيم، اساس ارزش‌ها صرفاً به انسان‌بودن انسان بر نمى‌گردد، بلكه به رابطه انسان با خدا برمى‌گردد؛ نه به اين معنا كه ارزش‌ها را امورى صرفاً تشريعى و قراردادى و به اصطلاح علماى خودمان، جعلى بدانيم و بگوييم: هر چه را كه خدا در قوانين دينى و آسمانى، خوب ناميده، خوب است، و هر چه را بد دانسته، بد است، بدون آن كه به ريشه‌هاى فطرى و تأثيرهاى تكوينىِ آن‌ها ارتباطى داشته باشد؛ چرا كه اين سخن، مورد قبول ما نيست، بلكه به اين معنا كه با توجه به حكمت الهى و هدف آفرينش است كه همه ارزش‌ها شكل مى‌گيرند. پس براى دست‌يابى به ارزش‌ها بايد ببينيم خداوند چه هدفى از آفرينش انسان داشته است و در اين رابطه، ارزش‌ها را مورد توجه قرار دهيم.

اكنون در مسئله آزادى فرد و جامعه، كه در اين‌جا مورد بحث ما است، نيز بايد به همين اصل مراجعه كنيم و ببينيم هدف از آفرينش انسان چيست؟

به نظر ما، چنان كه قبلاً گفته‌ايم، هدف از آفرينش انسان، تكامل اختيارىِ او است و تكامل اختيارىِ انسان، از ديدگاه اسلام، تقرب به خداى متعال و سعادت معنوى و ابدى او خواهد بود. با توجه به اين هدف و براساس اين حكمت الهى است كه همه ارزش‌هاى حقوقى و اخلاقى، جاى خودشان را پيدا مى‌كنند و اگر ما به هدف آفرينش انسان، توجه نكنيم، هيچ ارزش اخلاقى و حقوقى‌اى را نمى‌توانيم ثابت كنيم.

آزادىِ انسان هم به عنوان يك ارزش، تا اندازه‌اى قابل طرح است؛ زيرا تكامل حقيقىِ انسان، بدون آزادىِ او ممكن نيست؛ چرا كه تكامل انسان، يك تكامل اختيارى است و بايد آزادانه حاصل شود، نه به صورت جبرى؛ ولى لازمه اين آزادى، آن نيست كه هيچ كس حق دخالت در زندگىِ شخصى يا اجتماعىِ ديگران را نداشته باشد؛ زيرا در بعضى موارد، براساس هدف آفرينش، حق دخالت در زندگىِ ديگران و حق جلوگيرى از بعضى كارهاشان، به انسان

داده مى‌شود؛ مثلاً اگر كسى بخواهد خودكشى كند، بايد جلوى او را گرفت و جلوگيرى از چنين كارى، كه نوعى دخالت در زندگىِ خصوصى ديگران است، به هيچوجه خلاف اخلاق يا خلاف حقوق نيست، بلكه ترك آن، گناه و غير اخلاقى شمرده مى‌شود.

مطلب بالا، در مورد دخالت در امور داخلىِ جوامع ديگر نيز دقيقاً صادق است. يك جامعه، وقتى ارزش دارد و محترم است كه هماهنگ با هدف كلىِ آفرينش سير كند و نظام رفتارى و آيين زندگى‌اش وقتى محترم است كه در جهت تكاملش باشد و يا دست كم، بر ضد تكامل آن جامعه و مانع تعالىِ آن نباشد.

اما در مورد رفتار و نظامى كه هم به زيان خود آن جامعه است و هم به زيان ديگران، هيچ اصل كلىِ معتبرى وجود ندارد كه ارزش و احترام چنين رفتارى را اثبات و آزادىِ جامعه در مورد آن را تضمين كند و ديگران را از دخالت در امور داخلىِ آن جامعه، در مورد اين رفتارهاى نادرست، باز دارد.

بديهى است كه اين نوع دخالت، به معناى نفى اختيار و سلب آزادى از ديگران نيست، بلكه به معناى فراهم‌كردن زمينه است براى استفاده درست از اختيار و آزادى و يا براى گزينش راه درست در زندگى.

 

دخالت در زندگىِ ديگران

مهم‌ترين دخالت‌هايى در زندگى فردىِ و اجتماعىِ ديگران، دخالت فكرى، ارشادى است. اگر يك جامعه، فكر غلطى دارد، جامعه اسلامى موظف است تا آن جامعه را هدايت كند، بينش صحيح اسلامى را به آن جامعه بشناساند و تلاش كند كه دين حق را بپذيرند و اگر جامعه‌اى خواست براساس سوء اختيار خود، با اسلام مخالفت كند و حتى حاضر نشد دعوت اسلام را بشنود، چنين جامعه‌اى، از ديد اسلام، ارزشى ندارد.

در اسلام، ارزش براى فرد يا جامعه‌اى است كه در مسير تكامل گام بردارد. قرآن بعضى انسان‌ها را در رديف چار پايان يا حتى پست‌تر از آن‌ها معرفى مى‌كند و رذل‌ترين و بدترين جنبندگان روى زمين را انسان‌هاى كافر و بى‌ايمان به خدا مى‌داند. در نظام ارزشىِ اسلام، انسان بماانه انسان، يعنى انسان‌هاى منهاى فكر و اعتقاد، ارزشى ندارند. در نظام ارزشىِ اسلام، انسان يك حيوان دوپا است كه باداشتن جهان‌بينى و ايدئولوژىِ صحيح، يعنى اسلام و

ايمان به خدا، ارزش انسانى پيدا مى‌كند؛ يعنى در صورتى كه از جهت اعتقادات و ارزش‌ها متصل و مرتبط باخداى جهان بشود. اگر در موردى به كسانى كه فاقد اين ارزشند، حقوقى داده مى‌شود و احترامشان رعايت مى‌شود، به اميد اين است كه كم‌كم به اسلام گرايش پيدا كنند. اگر چنين اميدى به فرد يا جامعه بى‌خدا و غير مسلمان نباشد، هيچ ارزشى نزد خدا و مسلمان‌ها ندارد و گاهى خداوند عذابى مى‌فرستد و اين جامعه را نابود مى‌كند يا به مسلمانان دستور مى‌دهد تا با آن بجنگند كه اين هم نوع ديگرى از عذاب‌هاى الهى است؛ چنان كه در قرآن مى‌فرمايد:

قاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِاَيْديكُم(1).

انسان از آن جهت كه بنده خدا است، بايد اوامر الهى را اطاعت كند و هدف از تشريع الهى را تحقق بخشد. جامعه اسلامى بايد جوامع ديگر را به سوى حق هدايت كند و اگر قدرت‌هايى مانع مى‌شوند، آن‌ها را از سر راه تكامل انسان‌ها بردارد و اگر عناد ورزيدند، با آن‌ها بجنگد. جهاد ابتدايى در اسلام حق است، در صدر اسلام واقع شده است شكل كامل‌تر آن، در عصر ظهور حضرت ولىّ عصر(عليه السلام)واقع خواهد شد.

 

اهداف و ويژگى‌هاى جهاد ابتدايى

در جهاد ابتدايى هدف اين نيست كه جامعه‌اى برجامعه ديگر، تسلط پيدا كند و يا محدوده جغرافيايىِ يك كشور گسترش پيدا يابد. در جهاد ابتدايى، هدف، قدرت‌طلبى و دست‌انداختن به منافع اقتصادى و معادن و منابع و عوايد ديگران نيست. هدف، استثمار و استعمار و بهره‌كشى نيست، بلكه هدف اصلى در جهاد ابتدايى اين است كه انسان‌ها، همگى خداپرست شوند، حق را بشناسند و آن را اجرا كنند. در جوامعى كه مخالف با اسلام و دين و ارشاد و هدايتند، عملاً سردمداران جامعه و يا قشر خاصى، مردم را اين‌گونه به مخالفت وامى‌دارند تا زير بار حق و پذيرش دين حق نروند. اين‌ها نمى‌گذارند نداى عدالت اسلام به گوش مردم برسد كه طبعاً، اسلام با آن‌ها مى‌جنگد و راه را براى ديگران باز مى‌كند تا بتوانند حقيقت اسلام را بشناسند.

به‌طور كلى، نظام ارزشىِ اسلام، با نظام ارزشى حاكم برجهان، كه اخلاق منهاى دين و


1. توبه/ 14.

منهاى خدا را مطرح مى‌كند، اختلاف اساسى دارد. ما اخلاق را در سايه دين و در سايه اعتقاد به خدا مطرح مى‌كنيم و پشتوانه قضاياى اخلاقى را هدف آفرينش مى‌دانيم. به اعتقاد ما اين بايدهاى اخلاقى، از آن هست‌هاى اعتقادى برمى‌خيزد.

در نظام ارزشىِ ما با ويژگى‌هايى كه گفتيم، جهاد ابتدايى كاملاً توجيه مى‌شود، هر چند كه درچارچوب نظام ارزشىِ حاكم برجهان، قابل توجيه نباشد؛ چرا كه ما ملزم نيستيم كه اصول همه نظام‌ها را رعايت كنيم، بلكه اصول اخلاقىِ خاصى داريم كه با جهان بينى و ايدئولوژىِ اسلام كاملاً منسجم است و هيچ تناقضى ندارد.

بنابراين، هدف اصلى از جهاد ابتدايى، هدايت و آگاهىِ مردم است و با توجه به اين هدف اصيل است كه شكل جنگ و طرز رفتار مسلمانان و مجاهدان اسلام با جنگجويان دشمن، در مراحل مختلف، تعيين مى‌شود.

 

شرايط ورود به جنگ

از ديد اسلام، جنگ، خود به خود، مطلوب بالاصالة نيست، بلكه همان‌طور كه گفتيم، هدف دارد و هدف اصلى آن است كه دشمن را ارشاد و به راه راست هدايت كنند تا همگى مسلمان شوند و در صلح و آرامش در كنارهم زندگى كنند.

بنابراين، همان‌طور كه در قرآن مجيد مى‌فرمايد: وَالصُّلْحُ خَيْر(1) هرچند كه اين جمله، در مورد اختلاف‌هاى زناشويى است، ولى از آن‌جا كه خود جمله، اطلاق دارد مى‌توان گفت: در همه موارد، حتى در مورد ارتباط مسلمان‌ها با كفار نيز صلح بهتر است.

البته اين بدان معنا نيست كه صلح را به هر قيمتى بايد برقرار كرد و دست از جنگ كشيد؛ زيرا در بسيارى از موارد، پيشنهاد صلح از سوى دشمن، خدعه و نيرنگ است تا در سايه صلح، تجديد قوا كند و سپس بتواند قوى‌تر و كارآمدتر به مسلمان‌ها حمله كند.

منظور اين است كه اگر از سوى دشمن، واقعاً پيشنهاد صلح مقبولى مى‌شود، اسلام توصيه به پذيرش آن با رعايت احتياط و مراقبت تمام جوانب خواهد كرد كه در اين زمينه، خداوند مى‌فرمايد:


1. نساء/ 128.

وَاِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها(1).

اگر متمايل به صلح و سازشند، شما نيز آن را بپذيريد.

در جهاد ابتدايى، اگر دشمن حاضر شد معاهده‌اى با مسلمانان امضا كند كه به صلاح مسلمانان باشد، يعنى راه تبليغ اسلام را باز بگذارد و مسلمان‌ها بدون جنگ و خون ريزى و با تبليغات خود بتوانند مردم را به خداپرستى متمايل كنند، مسلمانان بايد چنين معاهده‌اى را بپذيرند و وارد جنگ نشوند؛ زيرا جنگ براى برداشتن مانع از پيش پاى تبليغ و دعوت به اسلام است و از آن‌جا كه بدون جنگ، اين مانع برداشته مى‌شود، ديگر نبايد اقدام به جنگ كرد. از اين‌جا مى‌توان گفت: اصل و قاعده اوّلى، در رابطه اسلام با كفار، صلح است نه جنگ؛ ولى اگر مسلمان‌ها با دشمن عنود و ناسازگارى طرف هستند كه به هيچوجه اهل صلح و مسالمت نيست و يا اگر هم پيشنهاد صلح مى‌كند، قصد فريب و غافلگيركردن مسلمانان و هجوم شديدتر به آن‌ها را دارد، در اين صورت، مسلمانان را چاره‌اى جز جنگ نيست.

البته در اين صورت هم مسلمانان نمى‌توانند بدون مقدمه و ناگهانى به دشمن حمله كنند؛ چرا كه جنگ و جهاد، خود به خود مطلوب نيست، بلكه به منظور ارشاد و هدايت كفار و پذيرش اسلام و عدالت اسلامى است. از اين‌جا است كه قبل از هر جنگ، نخست بايد آنان را به اسلام دعوت كنند و حقايق اسلام را به گوش آنان برسانند و تا اين دعوت مقدماتى انجام نشده، اقدام به جنگ جايز نيست.

در يكى از روايات مستفيضة از طرق شيعه و اهل سنت آمده است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)وقتى مى‌خواست اميرالمؤمنان على(عليه السلام) را به يكى از جنگ‌ها بفرستد، به او چنين فرمود: «اى على! سعى كن مردم را به سوى حق هدايت كنى كه اگر بتوانى يك نفر را هدايت كنى، بهتر از آن است كه همه دنيا در اختيار تو باشد و آن‌ها را در راه خدا انفاق كنى.»(2) بنابراين، بايد هدف را به دشمن تفهيم كنند تا بداند كه مسلمان‌ها مى‌خواهند او را از بردگىِ انسان‌ها برهانند و به بندگىِ خداى يكتا برسانند.

 

آداب و ارزش‌ها در حال جنگ

در مرحله بعد و پس از ورود در جنگ نيز لازم است بسيارى از مسائل ارزشى را رعايت كنند:


1. انفال/ 61.

2. «لان يهدى الله بك رجلاً خير لك من ملاء الارض ذهباً تنفقه فى‌سبيل الله».

مسلمان‌ها حتى در حال جنگ، موظفند به مقدسات احترام بگذارند، مقدساتى كه به طور مشترك براى مسلمان‌ها و كفار، داراى ارزش و احترامند؛ مانند مسجدالحرام و ماه‌هاى حرام كه حتى در حال جنگ، نبايد حرمت آن‌ها هتك بشود.

بنابراين، طبق توصيه اكيد اسلام، جنگ در مسجدالحرام و در ماه‌هاى حرام ممنوع است مگر در صورتى كه دشمن اقدام به جنگ كند كه در اين صورت، مسلمان‌ها بايد از خود دفاع و در برابر دشمن متجاوز، مقابله به مثل كنند؛ چرا كه در غير اين صورت، متحمل شكست و خسارت خواهند شد، در حالى كه نبايد رعايت احترام اين مقدسات، موجب شكست آن‌ها شود.

مسلمان‌ها در حال جنگ بايد احترام كليساهاى مسيحيان و كنيسه‌ها و عبادتگاه‌هاى يهوديان را رعايت كنند و هرمكانى را كه براى عبادت خداى متعال اختصاص يافته، محترم بشمارند.

مسلمان‌ها هرگز نبايد متعرض كسانى شوند كه در جنگ بى‌طرفىِ خود را اعلام كرده‌اند، يا توانايىِ جنگيدن ندارند. پيرمردان، پيرزنان و كودكان را بايد از عوارض جنگ مصون دارند و مورد حمله و هجوم خويش قرار ندهند.

مسلمان‌ها غير از آن‌چه در بالا گفتيم، بسيارى از نكات، ريزه‌كارى‌ها و ارزش‌هاى ديگر را نيز ـ كه در روايات و كتاب‌هاى فقهى آمده و از موضوع بحث ما در اين‌جا خارج است ـ بايد حتى در برابر سرسخت‌ترين دشمنان خود و دشمنان اسلام رعايت كنند.

هرگز نبايد آب آشاميدنىِ دشمن را مسموم كنند. اين كار ساده‌اى است كه مثلاً، نهرآبى كه وارد قلعه دشمن مى‌شود، مسموم كنند و دشمن را به آسانى از پاى در آورند؛ ولى اسلام هرگز چنين كارى را اجازه نمى‌دهد.

اسلام اجازه نمى‌دهد كه دشمن را كه غافل است، بدون اعلان جنگ قبلى، مورد حمله و هجوم قرار دهند. اجازه نمى‌دهد مزارع، باغ‌ها و خانه‌هاى دشمن را آتش بزنند. مسلمان بايد مردانه درميدان جنگ، با هر سلاحى كه مرسوم و رايج است، با دشمن بجنگد و دست‌زدن به هر كار نادرستى براى دست‌يابى به پيروزى را اجازه نمى‌دهد، مگر آن كه دشمن اقدام به كارهاى ناجوانمردانه كند و اگر مسلمان‌ها دست روى دست بگذارند و مقابله به مثل نكنند، در جنگ با دشمن، شكست مى‌خورند كه در اين صورت، جواب دشمن، به همان طريقى كه خودش انتخاب كرده، داده مى‌شود و مسلمانان را از مقابله به مثل چاره‌اى نيست.

ارتش اسلام، پس از پيروزى بر دشمن نيز بايد كاملاً مراقب آداب و ارزش‌هاى اسلامى باشد. در رفتار خود با اسراى جنگى، كه از دشمن گرفته است، دستورات دقيق و ارزشمندى را، كه در روايات و كتاب‌هاى فقهى آمده، كاملاً رعايت كند. اسلام درباره اُسرا آداب، ارزش‌ها و اهداف والايى را دنبال مى‌كند و به ويژه، اهداف فرهنگىِ ارزشمندى را در تاريخ جنگ‌هاى خود، درباره اسرا دنبال كرده كه دانستن آن‌ها شخص را از اهداف الهى و انسانىِ اسلام، در مورد اسيران، كه از مسلمانان خواستار اجراى آن‌ها شده است، آگاه مى‌كند؛ ولى ما در اين‌جا مطلب را به پايان مى‌بريم و تفصيل را به جاى مناسب آن، موكول مى‌كنيم.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org