قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس بيست و دوم

 

 

از دانشجو انتظار مي‌رود با فراگيري اين درس:

 

1. به مهم‌ترين ابزار تبادل اطلاعات و معلومات پي‌ ببرد؛

2. ارزش‌هاي مثبت سخن را بازشناسد؛

3. بتواند مراتب مختلف امر به معروف و نهي از منكر را تبيين کند؛

4. با شرايط و نكات لازم در امر به معروف و نهي از منكر آشنا شود.

 

 

 

 

 

در درس‌هاي گذشته گفتيم كه اخلاق اجتماعي بر اساس مصالح و مفاسد جامعه شكل مي‌گيرد و دسته‌بندي مسائل اخلاق اجتماعي، بر انواع گوناگون روابط انسان‌ها در اجتماع پي‌ريزي مي‌شود.

يكي از روابط مهم انسان‌ها با يکديگر، تبادل اطلاعات و معلومات است كه تماس بيشتري با ويژگي‌هاي انساني و بُعد عقلاني او دارد. از اين رو، مي‌توان گفت در مقايسه با ديگر روابط اجتماعي اهميت بيشتري دارد؛ زيرا آنچه به نيازهاي مادي و جسماني انسان مربوط مي‌شود، كم و بيش ميان او و حيوانات ديگر مشترک است؛ اما آنچه به آگاهي، معرفت و نياز عقلاني وي مربوط مي‌شود، جزو ويژگي‌هاي انسان و بُعد خاصِ انسانيِ اوست و بدين لحاظ بهره‌هايي كه انسان‌ها در اين قلمرو از يكديگر مي‌برند، از ديگر بهره‌ها بيشتر و روابطي كه در اين محدوده دارند، از ديگر روابط بهترند و يكي از بزرگ‌ترين منافع زندگي اجتماعي انسان در همين بهره‌هاي علمي و اطلاعاتي نهفته است كه مهم‌ترين ابزار نقل و انتقال آن، گفت و شنود است. از اين رو، ما اين رابطه را در دو بخش جداگانه بررسي مي‌كنيم: بخش سخن گفتن و بخش سخن شنيدن.

اخلاق اسلامي در سخن گفتن

نخستين و مهم‌ترين وسيلة تبادل اطلاعات در بين انسان‌ها، سخن گفتن است. سخن گفتن، يكي از ويژگي‌هاي مهم انسان است كه در قرآن كريم نيز بر آن تكيه شده است:

خَلَقَ الإِنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ؛(1) [خداوند] انسان را بيافريد و به وي، بيان و سخن گفتن آموخت.

در قرآن كريم براي سخن گفتن، ارزش‌هاي مختلفي طرح شده كه گاهي ناظر به ماهيت سخن است و گاهي با عناوين عَرَضي آن ارتباط مي‌يابد و ما در اينجا به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:

صراحت

صراحت در سخن گفتن، نقطه مقابلِ گنگي، ابهام و دوپهلو بودن سخن است. در بعضي موارد، صراحت در كلام لازم است. جايي كه پاي مصالح اساسي انسان و اجتماع در ميان باشد، ناگزير بايد با صراحت سخن گفت تا از تفسيرها و تحليل‌هاي دلخواهانه و نادرست، كه منطبق برمنافع گروهي يا شخصي است، جلوگيري شود.

ملايمت

يكي ديگر از اوصاف و ارزش‌هاي مثبت در سخن گفتن، نرمي و ملايمت است، در برابر تندي و خشونت كه مي‌توان گفت اين دو صفت متضاد، دو جنبه دارند:

نخست، جنبة عمقيِ روحي و رواني كه در كيفيت معنوي گفتار و انتخاب جمله‌ها و طرز مواجه شدن با شنونده اثر مي‌گذارد.

دوم، جنبة شكلي و ظاهري گفتار كه در تُن صدا و كوتاهي يا بلندي سخن اثر مي‌گذارد.

دربارة جنبة نخست بايد گفت كه انبيا حتي به هنگام روبه‌رو شدن با دشمنان خدا و مشركان و فراعنه نيز موظف بودند كه سخن به نرمي بگويند تا در دل سخت آنان نفوذ


1.. الرحمن (55)، 3، 4. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 19، ص 106.

كند. هنگامي كه به حضرت موسي و برادرش هارون(عليهما السلام) خطاب شد كه به سوي فرعون بشتابند و او را به پرستش خداي يگانه فرا بخوانند كنند، خداوند به آن دو حضرت چنين سفارش كرد:

فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى؛(1) پس با او (فرعون) به نرمي سخن بگوييد، باشد كه پند پذيرد يا بترسد.

صفت ملايمت، نرمي و انعطاف، جز در موارد استثنايي همه‌جا مطلوب است. خداوند در ستايش پيامبر اسلام مي‌فرمايد:

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ؛(2) پس به [برکت] رحمت خداست كه در برابر آنان نرم‌خو شدي، و اگر تندخو و سخت‌دل بودي، قطعاً از پيرامون تو پراكنده مي‌شدند.

فروتني و ادب

يكي ديگر از ارزش‌هاي اخلاقي فروتني و ادب در گفتار است كه قرآن به‌ويژه در موارد خاصي مانند گفت‌وگو با والدين بر آن تأكيد كرده است:

وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيماً؛(3) منظور از قول كريم در اين آيه، همان سخن مؤدبانه است. تواضع و ادب در همه‌جا، در رفتار و گفتار، مطلوب است. پس گفتار انسان، به‌ويژه با كساني كه حقي بر انسان دارند و به‌خصوص با پدر و مادر، بايد فروتنانه باشد؛ زيرا مصالح اجتماعي و حقوق افراد جامعه از اين راه بهتر تأمين مي‌شود.


1.. (طه، 44) ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 14، ص 174؛ عبد علي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 3، ص 380.

2.. آل عمران (3)، 159.

3.. اسراء (17)، 23.

صداقت و راستگويي

سخن گفتن در واقع ابزاري است براي كشف يك امر واقعي مجهول و هنگامي انسان‌ها در سخن گفتن از يكديگر استفاده مي‌كنند كه سخن، واقع‌نما و كاشف از حقيقت و راست باشد. حال اگر سخن به جاي كشف حقايق، وسيله‌اي شد براي كتمان حقايق يا با آن حقيقتي را وارونه نشان دادند، در اين صورت سخن از مسير واقعي و فلسفة وجودي خود منحرف شده و نقض غرض مي‌شود.

در آيه‌اي خداوند در وصف ستايش‌آميز بندگان شايستة خود مي‌فرمايد:

اَلصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ؛(1) [اينان‌اند] شکيبايان و راستگويان و فرمانبرداران [دستورهاي الهي] و انفاق كنندگان [به نيازمندان] و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان.

اظهار حق و كتمان نکردن آن

يكي ديگر از ارزش‌هاي مثبت در سخن گفتن، اظهار حق و كتمان نکردن آن است. در اين ‌باره در قرآن آيات بسياري هست كه در اينجا به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:

وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(2) و حق را در [لباس و پوشش] باطل درنياميزيد تا بِدان وسيله حقيقت را كتمان كنيد در حالي كه مي‌دانيد.

أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ؛(3) آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند،


1.. آل عمران (3)، 17.

2.. بقره (2)، 42. ر.ك: حسين بن علي الخزاعي النيشابوري، روض الجنان و روح الجنان، ج 1، ص 236؛ ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 1، ص 191؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 1، ص 152.

3.. بقره (2)، 75.

در حالي كه گروهي از ايشان سخنان خدا را مي‌شنوند، سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مي‌كنند و حال آنكه خود نيز مي‌دانند.

اهل كتاب، كلام خدا را مي‌شنيدند و سپس حقايق را از مسير اصلي خود، چه در لفظ و چه در معنا، منحرف مي‌ساختند و به اصطلاح، كلام خدا را تحريف مي‌كردند.

آنان آيات و حقايق الهي را براي دفع ضرري از خود يا جلب نفعي براي خويش كتمان مي‌كردند و نمي‌گذاشتند به گوش مردم برسد. از اينجاست كه در روايات آمده است:

اِذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ في اُمَّتي فَلْيَظْهَرِ اْلعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللّهِ؛(1) هنگامي كه بدعت‌ها در امّت من ظاهر شود و خلاف حقايق دين در اجتماع رايج گردد، بر عالِم است كه حقيقت را آشكار سازد و دانش خويش را بازگويد و اگر نكند از رحمت خدا دور و مشمول لعن و نفرين خدا مي‌شود.

امر به معروف و نهي از منكر

از مواردي كه بايد سخن حق را گفت، امر به معروف و نهي از منكر است. امر به معروف و نهي از منكر از ضروريات اسلام است و آيات فراواني در اين زمينه هست؛ از جمله:

وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛(2) و بايد از ميان شما جماعتي باشند كه به نيکي فرا بخوانند و به کار معروف و شايسته وادارند و از زشتي و منكر بازدارند و آنها همان رستگاران‌اند.

كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ


1.. شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعة، ج 16، باب 40، ص 269، روايت 21538.

2.. آل عمران (3)، 104.

وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ؛(1) شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم تحقق يافتيد: امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنيد و به خدا ايمان داريد.

يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُوْلَـئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ؛(2) به خدا و روز جزا ايمان دارند و امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند و در كارهاي نيک شتاب مي‌كنند و آنان از شايستگان‌اند.

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛(3) و مردان و زنان مؤمن دوستان يکديگرند که امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند و نماز را بر‌پا مي‌دارند و زكات مي‌دهند و خدا و پيامبرش را اطاعت مي‌كنند. خداوند اينان را به زودي مورد لطف و رحمت خود قرار مي‌دهد كه خداوند مقتدر و حکيم است.

در آية ديگر پس از آنكه وعدة مؤكّد مي‌دهد به ياري كردن آن كس كه به خدا ياري رساند، در توضيح و معرفي كساني كه خدا را ياري مي‌كنند، مي‌فرمايد:

الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ؛(4) همان كساني كه هرگاه به آنان در زمين قدرت و مكنت دهيم، نماز را بر‌پا دارند و زكات دهند و امر به معروف و نهي از منكر كنند و سرانجامِ همة كارها از آنِِ خداست.


1.. آل عمران (3)، 110.

2.. آل عمران (3)، 114.

3.. توبه (9)، 71. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 9، ص 353.

4.. حج (22)، 41.

امر به معروف و نهي از منكر داراي ابعاد، جوانب و مسائلي هستند كه بايد در علم فقه بررسي شوند؛ ولي در اينجا نيز لازم است به برخي از اين مسائل اشاره كنيم.

مراتب امر به معروف

بر پاية بعضي روايات امر به معروف و نهي از منكر درجات و مراتب مختلفي دارد. مرتبة اول آن از دل آغاز مي‌شود و هركس ارتكاب منكَري يا ترك معروفي را ديد، به مقتضاي ايمانش بايد در دل خود، از آن منزجر باشد. نخستين آثار انزجار و ناخرسندي قلبي در چهرة انسان آشكار مي‌شود؛ يعني مؤمن با ديدن منكر و ترك معروف، در دل ناراحت مي‌شود و قيافه‌اش را در هم مي‌كشد و رويش را ترش مي‌كند. در روايات آمده است: كسي كه براي خدا با ديدن منكر و ترك معروف، چهره‌اش را در هم نكشد، آتش جهنم چهرة او را در هم خواهد كشيد.

مرتبة دوم به زبان مربوط مي‌شود. در اين مرحله مؤمن بايد با زبان، ناخرسندي خود را از عامل به منكر و تارك معروف آشكار كند و او را امر به معروف و نهي از منكر و موعظه و ارشاد کند و به هر حال، وي را به راه راست بكشاند.

مرتبة سوم به عمل مربوط مي‌شود. در اين مرحله مؤمن، با قدرت و به طور فيزيكي جلوِ منكرات را مي‌گيرد. اين مضمون در روايات بسياري آمده است و درباره‌اش بحث‌ها و پرسش‌هايي طرح مي‌شود؛ مانند اينكه آيا هر سه مرتبة قلبي، زباني و عملي بر همة مكلفان واجب است يا بعضي مراتب آن، مانند مرتبة عملي و پيشگيري از منكرات با قدرت، به حكومت مربوط مي‌شود و به قوه قهريه دولت اختصاص دارد و مردم معمولي، براي جلوگيري از منكرات نبايد به قهر و خشونت متوسل شوند؟

شايد بتوان گفت در صورتي كه امر به معروف و نهي از منكر به گونة عملي سبب

اخلال در نظم اجتماعي شود، بايد با اجازة حاكمان دولت اسلامي صورت گيرد و در فرضِ توانمند نبودن حاكم عدل، با اجازة فقيه جامع‌الشرايط و آگاه به مصالح جامعه اجرا شود.

نهي از منكر و قيام بر ضد فساد

در مواردي از نظر شرعي قيام بر ضد فساد و مبارزه با ظلم لازم است تا بنياد دين حفظ شود. اگر كساني بخواهند مقدسات دين را از بين ببرند، به يقين لازم است كه با آنان مبارزه كرد. با توجه به هدف بعثت انبيا، شكي در لزوم مبارزه با فساد براي ما باقي نمي‌ماند و حتي اگر دليل شرعي بر لزوم چنين مبارزه‌اي نداشتيم، وقتي اساس اسلام در خطر باشد، مبارزه به هر قيمتي لازم است و بايد در اين راه با هر خطري روبه‌رو شد؛ چه عنوان امر به معروف و نهي از منكر بر آن صادق باشد، چه نباشد. در اين گونه موارد، نه بايد در انتظار يافتن دليل تعبدي بمانيم و نه بايد در گرو عناوين و تطبيق عناوين باشيم؛ زيرا راه روشن است و هدفْ مشخص و وظيفة ما مبارزه خواهد بود.

مرحوم كاشف‌الغطاء در چنين مواردي مي‌فرمايد: «فقيه بايد ادلّة ظنّي را براي موارد مشكوك ذخيره كند».(1) پس مبارزه با فساد را در جامعة اسلامي، وقتي كيان اسلام در خطر است، به هيچ وجه نبايد مسئله‌اي مشكوك تلقي كنيم تا لازم باشد از راه ادلّة ظنّي به فكر اثبات آن باشيم. البته در بعضي روايات بر اين گونه اعمال امر به معروف و نهي از منكر اطلاق شده است. حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) در حالي كه هدف خود را از قيام كربلا بيان مي‌كند، مي‌فرمايد:

انَّما خَرَجْتُ لطلب الاصلاح في امة جدي(صلی الله علیه و اله). أريد أن آمر بالْمَعْرُوفِ وَاَنْهي


1.. شيخ جعفر کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشريعة الغراء، ج 1، ص 39.

عَنِ الْمُنْكَرِ؛(1) تنها و تنها به اين دليل قيام كرده‌ام تا امت جدم(صلی الله علیه و اله) را اصلاح و امر به معروف و نهي از منكر كنم.

در چنين رواياتي قيام امام حسين(عليه السلام) از مصاديق امر به معروف و نهي از منكر شمرده شده است؛ با اينكه به جنگ و شهيد شدن عزيزترين عزيزان اسلام انجاميد.

امر به معروف و اقتدار و آمريّت

آيا امر به معروف، مشروط به آمريّت و استعلاست يا به صورت موعظه و نصيحت و درخواست هم عملي خواهد بود؟

در پاسخ اين پرسش مي‌توان گفت كه از موارد كاربرد امر به معروف و نهي از منكر در آيات و روايات به اين نتيجه مي‌رسيم كه هدف اصلي شارع مقدس اين است كه اعضاي جامعه بتوانند در كساني كه ترك معروف مي‌كنند يا مرتكب گناهي مي‌شوند، مؤثر باشند و ايشان را به هر صورت ممكن از گناه بازدارند و به اداي وظيفة خود وا دارند. طبيعي است كه اين كار مراحلي دارد:

مرحلة‌ اول در مورد كسي است كه نمي‌داند و از سرِ جهل مرتكب گناه مي‌شود. در اين صورت كافي است كه وي را ارشاد كنند و وظيفة شرعي او را به وي بياموزند، باشد كه وقتي فهميد آن كارْ گناه است تركش كند، يا هنگامي كه فهميد كاري بر او واجب است، به وظيفة شرعي خود عمل كند.

مرحلة دوم در جايي است كه شخص وظيفة خود را مي‌داند و در عين حال مرتكب گناه مي‌شود يا واجبش را ترك مي‌كند. اينجا جاي يادآوري است و بايد با موعظه و نصيحت و انذار و تبشير، پيامدهاي ناگواري را که به سبب ترك واجب يا فعل حرام در


1.. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 44، باب 37، ص 329.

انتظار اوست، به او يادآوري كرد، تا انگيزه‌اش براي ترك گناه و انجام دادن وظيفة واجب تقويت شود و خودبه‌خود گناه را ترك كند و وظيفه‌اش را انجام دهد.

در مرحلة سوم نوبت به شدّت و آمريّت مي‌رسد كه اگر مؤثر باشد، بايد با استعلا و آمريّت وي را از گناه بازدارند يا به اداي وظيفه‌اش وا دارند.

بنابراين، مهم آن است كه او را به هر شكل، از گناه بازدارند يا به واجب وا دارند و بايد ديد كدام راه تأثير مثبت بيشتري دارد و كدام بهتر است. بر ماست كه بکوشيم كه از بهترين و كم‌زيان‌ترين راه به اين مطلوب دست يابيم، كه در شرايط مختلف فرق مي‌كند؛ گاه با ارشاد و تعليم يا موعظه و نصيحت انجام‌شدني است و گاه با برخورد آمرانه و مقتدرانه.

دقت و مراقبت در امر به معروف

گاهي امر به معروف و نهي از منكر و ارشاد، بر اثر دخالت هواهاي نفساني و وسوسة شيطاني به گونة شايسته و به‌جا انجام نمي‌گيرد؛ مثلاً كسي كه با شخص ديگري اختلاف دارد، در انديشة انتقام‌جويي از او، مي‌خواهد آبرويش را بريزد و به بهانة امر به معروف و نهي از منكر نزد مردم سرِّ او را فاش مي‌كند يا رفتاري تند با او مي‌كند.

گاهي نيز هواي نفس به گونه‌اي ظريف‌تر و پنهان‌تر نقش خود را ايفا مي‌كند و هرچند كه محرمانه با طرف صحبت مي‌كند و آبرويش را نزد ديگران نمي‌ريزد، ولي شخصيت او را در برابر خودش مي‌شكند. در واقع آگاهي خود را از اينكه مرتكب فلان گناه شده، به رخ او مي‌كشد تا در ضمن، برتري خود را آشکار سازد، بدي‌هاي او و خوبي خود را وانمود كند و باعث سرشكستگي او شود.

کمترين زيانِ چنين برخوردي آن است كه پاداش و فايده‌اي را كه بايد شخص از امر به معروف ببرد، نخواهد برد؛ زيرا ارزش اخلاقي هر كاري تابع نيّتِ كنندة كار است و اگر نيّت انسان در يك كار خير فاسد باشد، آن عمل براي او فايده‌اي ندارد. به بيان

ديگر، هرچند كه اين كار حُسن فعلي دارد، ولي چون انگيزه فاعل پاك و خالص نيست، اين كار خير نه‌تنها براي فاعل هيچ نتيجه‌اي در برنخواهد داشت، بلكه حتي ممكن است با آن، گناهي نيز به پاي ارشاد كننده نوشته شود؛ زيرا آبروي مؤمني را مي‌برد و او را شرمسار مي‌كند.

پس بايد در موارد امر به معروف و نهي از منكر، دقت كافي و توجه به انگيزة خود داشته باشيم، نيّت خويش را خالص كنيم و رفتارمان با اشخاصي كه گناه مي‌كنند، برخورد پزشك يا پرستار دلسوز با يك بيمار باشد؛ سعي در درمان او داشته باشيم؛ بغض و كينة خود را فرو نشانيم و از انتقام‌جويي بپرهيزيم. بکوشيم تا حد امكان آبروي او ريخته نشود و حتي متوجه نشود كه ما از گناه او آگاه شده‌ايم؛ نيّت و انگيزة پاك و الهي داشته باشيم تا خودمان از امر به معروف و نهي از منكر، بهرة معنوي و اخلاقي ببريم؛ و در يك جمله همة شرايط لازم را رعايت كنيم.

متأسفانه در بسياري از موارد، نه شرايط شرعيِ امر به معروف و نهي از منكر رعايت مي‌شود و نه اخلاص در نيّت وجود دارد. در عين حال شخص مي‌پندارد كه وظيفة خود را انجام داده است؛ در حالي كه او با اين كار، چه‌بسا به جاي اصلاح، افساد كند و شخص بدكار را لجوج و وادار كند تا بر كار خويش اصرار ورزد؛ چون مي‌پندارد حال كه آبرويش در جامعه ريخته مي‌شود، بگذار هوس‌هايش را ارضا کند.

از عالم جليل‌القدر، مرحوم ميرزاي شيرازي نقل کرده‌اند، روزي در مجلس سخنراني، سخنران روايتي نقل كرد يا مرثيه‌اي خواند كه سند صحيحي نداشت؛ اما ايشان چيزي نگفتند و به روي سخنران نياوردند. يكي از دوستان به ايشان اعتراض مي‌كند كه چرا نهي از منكر نكرديد؟ ايشان در پاسخ فرمودند: حفظ آبروي مسلمان از اين نهي از منكر فوري لازم‌تر است. من مي‌توانستم محرمانه به او بگويم كه اين مطلب كه شما گفتيد، درست نيست و لزومي نداشت كه نزد مردم آبرويش را بريزم.

بنابراين، از يك‌سو بايد بدانيم كه تقوا راه باريكي است و بايد توجه داشته باشيم كه فريب هواهاي نفساني را نخوريم و از سوي ديگر بايد مواظب باشيم كه احتياط بيش از حد در اين گونه مسائل، سر از ترك وظيفة امر به معروف و نهي از منكر درنياورد و وسوسه‌ها يا هواهاي نفس از نوع ديگري، انسان را از اداي وظايف واجب خود بازندارند. ترس از اينكه نهي از منكر او را نزد شخص بزهكار مبغوض سازد يا از منافع مادي‌اش بكاهد و... ناخودآگاه انسان را از اداي وظيفة خود در امر به معروف و نهي از منكر بازمي‌دارد. پس بايد بين دو طرفِ افراط و تفريط، ميان اين عوامل و انگيزه‌هاي گوناگوني كه نفس انسان را به اين سو و آن سو مي‌كشانند، همواره متوجه خود باشد و انگيزه‌هاي خويش را بسنجد تا بداند كدام انگيزه او را به اين گفتار يا رفتار واداشته است.

در امر به معروف رعايت نكات ديگري نيز لازم است؛ يکي آنكه شخص به هنگام امر به معروف بايد كاملاً مراقب باشد كه خود آلوده نشود و تحت تأثير مجرمان قرار نگيرد. طبيعي است كه ديدن گناه، مثل انجام دادن آن، از زشتي گناه در نظر انسان مي‌كاهد و نيز بسياري از گناهان بدون لذت نيست. در اين صورت ممكن است شخص با ديدن گناه، خود نيز تحريك شود و به آن علاقه پيدا كند. گاهي نيز انگيزه‌هاي ديگري انسان را به لغزش نزديك‌تر مي‌كنند؛ مثل آنكه مجرمان از دوستان او باشند و ميل به هم‌رنگي با آنها و يا علل عاطفي و دوستانه او را به شركت در گناه آنان وا دارد.

دوم آنكه بايد رفتارش به گونه‌اي باشد كه ديگران را به گناه تشويق نكند و علاوه بر آنكه خودش مرتكب گناه نمي‌شود، ديگران نيز كه با او همراهند، مرتكب گناه و ترغيب به گناه نشوند.

سوم آنكه مراقب باشد كه با رفتار تند و خشك خود، آنان را به لجبازي و مخالفت و ادامه دادن به گناه وا ندارد، بلكه با رفتار شايسته‌اش آنان را به ترك گناه فرابخواند.

خداوند در وصف بندگان شايسته‌اش مي‌فرمايد:

وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَاماً؛(1) و چون به كار لغو و بيهوده گذر كنند، با كرامت و بزرگواري بگذرند.

از اين آيه استفاده مي‌شود كه مسلمانان بايد با گناهکاران و كساني كه مرتكب كارهاي غير اخلاقي مي‌شوند، با كرامت و بزرگواري رفتار كنند و احتمالاً منظور از اين جمله آن است كه اولاً خودشان تحت تأثير گنهكاران قرار نگيرند؛ ثانياً آنان را موعظه و ارشاد كنند؛ ولي هنگام ارشاد آنها رفتار درست و شايسته‌اي داشته باشند تا باعث تشويق آنان به گناه يا لجاجت و اصرارشان بر گناه نشوند.

آية ديگري در وصف بندگان شايستة خدا مي‌فرمايد:

وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً؛(2) و چون نابخردان ايشان را [به زشتي] خطاب ‌كنند، [سخن ملايم و آرام و] سلام گويند.

منظور اين نيست كه به افراد نادان سلام مي‌كنند، بلكه در رفتار با افراد نادان و سخنان ناشايستة آنان، كلامشان سالم و برخوردشان ملايم و شايسته است.


1.. فرقان (25)، 72. ر.ك: ملافتح‌الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 6، ص 423.

2.. فرقان (25)، 63.

چکيده

ـ يكي از روابط مهم انسان‌ها با يکديگر، تبادل اطلاعات و معلومات است و مهم‌ترين ابزار نقل و انتقال آن، گفت و شنود است.

ـ در قرآن كريم، براي سخن گفتن، ارزش‌هاي گوناگوني طرح شده كه گاه ناظر به ماهيت سخن است وگاه با عناوين عَرَضي آن ارتباط مي‌يابد.

ـ در جايي كه پاي مصالح اساسي انسان و اجتماع در ميان باشد، صراحت در گفتار لازم است.

ـ ملايمت در گفتار، از ارزش‌هاي مثبت در سخن گفتن است.

ـ فروتني و ادب، صداقت و راستگويي نيز از ارزش‌هاي مثبت در سخن گفتن است.

ـ اظهار حق و كتمان نکردن آن يكي از مهم‌ترين ارزش‌هاي مثبت در سخن گفتن است.

ـ از موارد مهمي كه بايد سخن حق را اظهار كرد، امر به معروف و نهي از منكر است. قرآن كريم در اين ‌باره آيات فراواني دارد.

ـ امر به معروف و نهي از منكر درجات و مراتب مختلفي دارد كه از مرتبة دل و قلب آغاز مي‌شود و به مرتبة عملي پايان مي‌يابد.

ـ در صورتي كه امر به معروف و نهي از منكر به صورت عملي سبب اخلال در نظم اجتماعي شود، بايد با اجازة حاكمان دولت اسلامي انجام گيرد و در صورت توانمند نبودن حاكم عادل، با اجازة فقيه جامع‌الشرايط و آگاه به مصالح جامعه اجرا شود.

ـ هدف از امر به معروف و نهي از منكر آن است كه اعضاي جامعه بتوانند در كساني كه ترك معروف مي‌كنند يا مرتكب گناهي مي‌شوند، مؤثر باشند و ايشان را از گناه بازدارند؛ از اين رو، لازم است متناسب با اوضاع گاه با ارشاد و تعليم، گاه با موعظه و گاه با برخورد آمرانه و مقتدرانه اين كار صورت بگيرد.

ـ خلوص نيّت و دوري از هر گونه انگيزة ناپسند در امر به معروف و نهي از منكر لازم است.

ـ آمر به معروف و ناهي از منكر بايد مراقب باشد تا اولاً خود به گناه نيفتد؛ ثانياً رفتارش مشوق ديگران به گناه نباشد؛ ثالثاً رفتارش سبب لجبازي ديگران نشود.

پرسش

1. به چه دليل تبادل اطلاعات و معلومات يكي از مهم‌ترين روابط ميان انسان‌هاست؟ و مهم‌ترين ابزار آن چيست؟

2. برخي ارزش‌هاي مثبت سخن گفتن را توضيح دهيد.

3. مراتب گوناگون امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.

4. شرايط و نكات لازم در امر به معروف و نهي از منكر را توضيح دهيد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org