درس بيست و سوم
از دانشجو انتظار ميرود با فراگيري اين درس:
1. با آثار گوش دادن به سخن باطل آشنا شود؛
2. نظر قرآن را درباره شنيدن سخن ديگران فراگيرد؛
3. بتواند به اين پرسش كه چرا به هر سخني نميتوان گوش داد، پاسخ گويد.
در درس گذشته دربارة برخي از مهمترين ارزشهاي مربوط به سخن گفتن مطالبي بيان شد. در اينجا به پارهاي ديگر از اين ارزشها اشاره ميكنيم.
ارزش منفي دروغگويي و مراتب آن
در برابر ارزش مثبت و بيترديد صدق، از نظر عقلي و نقلي، ارزش منفيِ كذب و دروغگويي نيز قطعي است. پس انسان در گفتار خود بايد راستگو باشد و از دروغ بپرهيزد و حتي گاه سكوت هم جايز نيست و بر او لازم است كه سكوت را بشكند و حقيقت را اظهار كند.
اختلاف مراتب گناه و ارزش منفي دروغ گفتن، به آثار دروغ و انگيزة گوينده آن بستگي دارد. دروغ در موارد عادي كه يا ضرري بر آن مترتب نميشود يا زيان ناچيزي به دنبال دارد، گناه كمتري دارد؛ اما اگر دروغگويي سبب فتنه و فسادي شود، كساني را به جان هم بيندازند يا مصداق نمّامي و بهتان باشد، گناهش بزرگتر است.
افترا به خداوند
از همة دروغها بدتر دروغي است كه به خدا و رسول او نسبت داده شود؛ زيرا در اينجا مسئلة مصلحت و سرنوشت انسان و جامعه مطرح است و كساني كه در اين باره دروغ بگويند، بزرگترين ضربه را به اجتماع و مصالح انسانهاي ديگر ميزنند. خداوند در قرآن ميفرمايد:
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً؛(1) پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ و افترا بندد؟
زشتي افترا به خدا و رسول او به قدري است كه اگر روزهدار در ماه مبارك رمضان چنين دروغي بگويد، روزهاش باطل خواهد شد. همچنين وارونه نشان دادن سخنان حق انبيا و اولياي خدا، آميختن آنها با سخنان باطل يا تحريف لفظ يا معناي آن نيز در واقع نوعي افترا بر خداست. قرآن كساني را كه دست به اين گونه كارها ميزنند به شدت نكوهش کرده است:
إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأُوْلـئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ؛(2) تنها كساني دروغپردازي ميکنند که به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگوياناند.
يعني بدترين دروغ، دروغي است كه از بيايماني سر زند.
در آية ديگري ميفرمايد:
إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاء وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛(3) [شيطان] شما را فقط به بدي و زشتي فرمان ميدهد و [واميدارد] تا بر خدا چيزي را كه نميدانيد بربنديد.
بنابراين، ارزش منفي منحصر در اين نيست كه شخص سخني را كه ميداند خلاف واقع است بگويد؛ بلكه حتي اگر از سرِ ناداني و بدون يقين، سخني را به خدا نسبت دهد، باز هم مرتكب كار زشتي شده است.
نفاق
نفاق از پستترين مراتب كذب و دربردارندة رذايل ديگري چون خدعه و فريب
1.. انعام (6)، 144.
2.. نحل (16)، 105. ر.ك: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 3، ص 385.
3.. بقره (2)، 169. ر.ك: ملافتحالله كاشاني، منهج الصادقين، ج 1، ص 387.
مؤمنان است. در اين زمينه، آيات فراواني به طور عمده در سورههاي منافقون، انفال، توبه و بقره وجود دارد که ما در اينجا چند آيه را ذكر ميكنيم:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ * يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ * فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَـكِن لاَّ يَشْعُرُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ * وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ؛(1) و از مردم كساني هستند كه ميگويند: «ما به خدا و روز جزا ايمان داريم»، در حالي كه ايمان ندارند؛ [بلكه] ميخواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند و در واقع جز خودشان را فريب نميدهند، و نميفهمند. در دلهايشان بيماري هست و خدا بر بيماريشان افزود و به [سزاي] آنچه به دروغ ميگفتهاند، عذابي دردآور گريبانشان را خواهد گرفت. و هرگاه به آنان گفته شود كه در زمين افساد نكنيد، گويند ما خود اصلاحگريم. آگاه باش كه آنان همان فسادكنندگاناند؛ ولي خودشان نميفهمند. و هنگامي كه به آنها گفته شود: همان گونه که مردم ايمان آوردند، شما نيز ايمان بياوريد، گويند: آيا همان گونه که افراد كمخرد ايمان آوردهاند، ايمان بياوريم؟ آگاه باش كه آنها خود كمخردند؛ ولي نميدانند. و هنگامي كه با مؤمنان ملاقات كنند، گويند: ايمان آوردهايم و چون با دوستان شيطانصفت خويش خلوت كنند، گويند: در حقيقت ما با شما هستيم، ما فقط [آنها را] استهزا ميكنيم.
[1]. بقره (2)، 8 ـ 14.
خداوند در اين آيات ويژگيهاي مهم منافقان را برشمرده است كه به دروغ اظهار ايمان ميكنند، با نيرنگ با خدا و مؤمنان برخورد ميكنند، در دل بيمارند و روز به روز بر بيماري آنها افزوده ميشود، افساد ميكنند و خود را مصلح قلمداد ميكنند، به مؤمنان نسبت سفاهت و ناداني ميدهند، زيبا حرف ميزنند و خود را دوست و دلسوز نشان ميدهند؛ ولي بزرگترين دشمن هستند،(1) و عزتخواهي و قدرتطلبي، آنان را به سرپيچي از احكام و دستورهاي خدا واميدارد.(2)
اينها و دهها ويژگي زشتِ ديگر، نشانههاي منافقان است كه در آيات قرآن بيان گرديدهاند؛ ولي آنچه در اينجا مورد نظر ماست، دروغگويي و اظهارات پوچ آنهاست كه منشأ اصلي ديگر مفاسد و تبهكاريشان خواهد بود.
سخنان بيهوده
از جمله چيزهايي كه ارزش سخن را منفي ميكند، لهو يا لغو بودن سخن است. لغو يعني كار بيهوده كه نه مصلحتي براي دنياي انسان دارد و نه براي آخرت او. لهو نيز يعني كاري كه انسان را از هدفي معقول و ارزنده بازدارد.
هدف اصلي مؤمن در زندگي، پيمودن مسير تكامل حقيقي، تقرب به خدا و قرار گرفتن در جوار رحمت اوست. در اصطلاح شرع، لهو به كاري گفته ميشود كه انسان را به غير خدا سرگرم كند و از ياد خدا و تقرب به خدا و توجه به مقصد اصلي زندگي بازدارد.
لغو و لهو، اعم از سخناند و شامل عمل نيز ميشوند؛ ولي يكي از مصاديق آنها سخنان بيهوده است كه انسان را از ياد خدا غافل ميكند:
1.. بقره (2)، 204.
2.. بقره (2)، 206.
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ؛(1) و برخي از مردم کسانياند که گفتار سرگرم كننده و سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را]، بيهيچ دانشي از راه خدا گمراه كنند.
منظور از لهوالحديث در اين آيه شريفه، الفاظ و اصواتي است كه انسان را از ياد خدا غافل كند. از اين رو، در روايات، يكي از مصاديق لهوالحديث، غنا شمرده شده است. پس هر گفتاري كه انسان را از راه خدا بازدارد و او را گمراه سازد، مصداق لهوالحديث است.
اخلاق اسلامي در سخن شنيدن
تا اينجا دربارة مسائل اخلاقي بر محور سخن گفتن بحث كرديم. لازمة سخن گفتن اين است كه کسي هم آن را بشنود. به همين مناسبت، اكنون بايد دربارة مسائل اخلاقي بر محور سخن شنيدن، مطالبي بيان كنيم.
انواع سخن شنيدن
گوش دادن به سخن ديگران، چندگونه است.
شنيدن سخن حق
بهترين سخن حق كه شنيدنش در هر حال مفيد خواهد بود، سخن خداست در قرآن كريم و سپس سخنان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) و امامان معصوم(عليهم السلام) است كه در روايات آمده است. در مرحلة سوم، نصايح و مواعظ عالمان و حكيمان و مردان خداست كه براي زنده نگهداشتن مفاهيم ذهني، اعتقادي و اخلاقي بسيار مهماند و در رفتار ما تأثير بسياري
1.. لقمان (31)، 6. ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 30؛ عبدعلي العروسي الحويزي، نور الثقلين، ج 4، ص 183.
ميگذارند. از اين رو در اسلام به شنيدن چنين سخناني فراوان تأكيد شده است. خداوند در قرآن مجيد ميفرمايد:
وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛(1) و چون قرآن خوانده شود، همگي بِدان گوش فرا دهيد و سكوت كنيد، باشد كه مورد لطف و رحمت [خدا] قرار گيريد.
شنيدن سخن باطل
در صورتي كه شنونده ميداند گوينده ميخواهد مطلب باطلي بيان كند، طبيعي است كه شنيدن آن، درست نيست و كمترين زيان گوش دادن به چنين سخني، اتلاف وقت است؛ ولي افزون بر آن، آثار سوء ديگري نيز بر شنيدن سخنان باطل، مترتب خواهد شد كه به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
نخست آنكه گوش دادن به اين گونه سخنان واهي سبب بازارگرمي اهل باطل ميشود؛ يعني هر گويندهاي اگر شنونده نداشته باشد، طبعاً انگيزهاي براي سخن گفتن ندارد. پس شنونده در واقع كمك ميكند تا گوينده دروغ و سخنان باطل بگويد. بنابراين، شنيدن سخن باطل، خود نوعي ياري بر گناه خواهد بود كه خداوند در قرآن با جملة: «وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛(2) در راه گناه و تعدي همكاري نكنيد.» ما را از اين عمل باز داشته است.
دوم آنكه شنيدن سخنان باطل و واهي ممكن است شنونده را به بيراهه بكشاند و از حق و حقيقت منحرف سازد؛ زيرا هرچند كه شنونده بداند كه آن، سخن باطلي است، ولي ممكن است كه گوينده، آنچنان سخن باطل خود را بپروراند و زيبا بيان كند كه وي را تحت تأثير قرار دهد و منحرف سازد. يك مطلبِ هرچند باطل و نادرست را وقتي با رنگ و لعاب و جملههاي زيبا بيان كنند يا مكرر بگويند و ما هم بشنويم، كاملاً بياثر نيست.
1.. اعراف (7)، 204.
2.. مائده (5)، 2.
از اينجاست كه قرآن كريم، ما را از شنيدن سخنان بيهوده و باطل منع ميفرمايد:
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللّهِ يُكَفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً؛(1) و البته [خدا اين آيه را] در كتاب بر شما نازل کرد كه هرگاه [در جايي يا مجلسي] شنيديد كه آيات خداوند مورد انکار يا استهزا و تمسخر قرار ميگيرد، با آنها ننشينيد تا [از آن دست بردارند و] به گفت و شنود و سخن ديگري پردازند [كه اگر با آنها بنشينيد] در اين صورت، شما هم همانند آنان خواهيد بود. خداوند، منافقان و كفار را همگي در جهنم گرد خواهد آورد.
اين آيه كساني را كه به سخنان باطل گوش فرا ميدهند، به شدت هشدار ميدهد كه كارشان به نفاق كشيده ميشود، دلشان با شنيدن اين سخنان در برابر كفار نرم ميشود، به آنها گرايش مييابند و تحت تأثير اين سخنان، ايمانشان ضعيف ميشود و كمكم زوال مييابد. بر اين اساس خداوند مؤمنان را از گفت و شنود چنين سخنان باطلي باز ميدارد تا کافران نيز از چنين سخناني منصرف شوند.
شنيدن براي پيروي احسن
گاه سخن را ميشنويم تا دربارة درستي يا نادرستي آن بينديشيم و اگر آن را درست تشخيص داديم، بپذيريم. خداوند در اين باره ميفرمايد:
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ؛(2) و بر آنان كه از [پرستش] طاغوت اجتناب كرده و به
1.. نساء (14)، 140.
2.. زمر (39)، 17، 18. ر.ك: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 4، ص 493.
[درگاه] خدا بازگشتهاند مژده باد. پس بشارت بده بندگانم را كه به سخن گوش فرا ميدهند، سپس بهترين آن را پيروي ميکنند. اينان همانهايي هستند كه خدا هدايتشان كرده و اينان صاحبان خردند.
به نظر ميرسد منظور از «القول» در اين آيه، قرآن است و يكي از نامهايي كه بر قرآن اطلاق شده، القول است و بر فرض كه منظور از القول اعم باشد و شامل هر كلامي بشود، معناي آيه اين خواهد بود كه «مژده بده به آنان كه هر كلامي را بشنوند و بهترين آنها را به كار بندند».
بنابراين، يكي از پيششرطها يا پيشفرضها در فرد مورد نظر آية شريفه، داشتن قدرت تشخيص است تا بتواند از ميان سخناني كه ميشنود، بهترين آنها را شناسايي و سپس پيروي كند. پس اين آيه کسي را که توان تشخيص حق و باطل را نداشته باشد، در بر نميگيرد و وي را به شنيدن همة گفتهها تشويق نميكند. بهويژه با توجه به آيات ديگري كه سفارش ميكنند به گوش ندادن به سخنان باطل و هشدار ميدهند كه اگر به سخنان باطل گوش دهيد، سر از نفاق درميآوريد و در جهنم همنشين كفار ميشويد. با اين وصف، چگونه ميتوان از آية پيشين استفاده كرد كه هركس بايد هر سخني را بشنود؟!
قطعاً قرآن كريم نميخواهد بگويد به سخن هر گويندهاي گوش دهيد، بلكه گوينده بايد مورد اعتماد و شايسته باشد؛ اگر در موارد و جريان عادي زندگي است، بايد گوينده موثق و راستگو باشد و اگر مربوط به امور فني و نيازمند اجتهاد است، بايد آن شخص در آن فن، صلاحيت اجتهاد و تخصص داشته باشد.
اعتماد به اكثريت
برخي کسان به اكثريت اعتماد ميكنند و كميت را ملاك تشخيص حق و باطل قرار ميدهند؛ يعني وقتي بيشتر مردم يا همة آنان چيزي گفتند، به آن اعتماد ميكنند.
اگر اعتماد به مردم يا اكثريت، در مسائل عادي زندگي باشد و در سعادت و سرنوشت انسان نقشي نداشته باشد، چندان مهم نيست؛ ولي در مسائل سرنوشتساز كه با نيکبختي يا بدبختي جاودانة انسان ارتباط دارند، هيچگاه نميتوان به سخن مردم اعتماد كرد، بهويژه اگر راهي براي تحقيق وجود داشته باشد و ادلّه و نشانهها ما را برخلاف گفتار اكثريت رهنموني كنند.
اكثريت لزوماً نميتواند مفيد و كارساز باشد. بسياري از آيات قرآن كساني را كه به جاي اعتماد به عقل و درك و انديشة خويش از اكثريت پيروي ميكنند، نكوهش كردهاند؛ مانند:
وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ؛(1) و اگر اكثريت مردم روي زمين را پيروي كني، تو را از راه خدا گمراه ميكنند. آنان جز از گمان [خود] پيروي نميكنند و جز به حدس و تخمين نميپردازند [فکر درست و دقت و تحقيقي ندارند].
بنابراين اگر امكان تحقيق عقلي وجود داشته باشد، اعتماد كردن به ديگران حتي به اكثريت و حتي به همة مردم، درست نيست. حق يا باطل بودن چيزي را بايد به مدد برهانهاي عقلي تشخيص داد. البته مسائل خاص و تفاصيل احكام را كه راهي در آنها براي برهان عقلي نيست، بايد از پيامبر و امام دريافت كرد. پس تقليد از ديگران در صورتي درست است كه اولاً مسائل اساسي و اصولي نباشد؛ ثانياً صلاحيت آنان را براي تقليد احراز كنيم و حجت شرعي يا حجت عقلي داشته باشيم بر اينكه آنان قابل اعتماد و سخنانشان پذيرفتني است. در غير اين صورت، تقليد موجه نيست و اگر انسان بيدليل از ديگران پيروي كند و گمراه شود، جز خود هيچ كس ديگري را نبايد سرزنش كند.
ضمناً روشن شد كه چرا در فروع دين بايد از مجتهد تقليد كنيم؛ چون اگر نميتوانيم همة مسائل مورد نيازمان را خود با تحقيق فرا بگيريم، ناگزير بايد يك سلسله از مسائل را
[1]. انعام (6)، 116. ر.ك: ابوجعفر محمدالطوسي، التبيان، ج 4، ص 248؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 7، ص 349.
از ديگران فرا بگيريم و به آنها اعتماد كنيم و اين، روشي عقلايي است؛ يعني همة عقلا در مواردي كه اطلاع كافي ندارند، به خبرگان و متخصصان مراجعه ميكنند.
از سوي ديگر، روشن شد كه تنها در مسائل فرعي ميتوانيم به ديگران اعتماد كنيم؛ ولي مسائل اصلي دين كه سرنوشت انسان را تعيين ميكنند، حتماً بايد با عقل و انديشه خود يا از راهي كه به دليل و برهان عقلي ميانجامد، مثل آيات قرآن كه حجيت آنها از راه عقل ثابت شده است، اثبات شوند.
گوش دادن به لهو و لغو
گوش دادن به سخنان بيهوده که هيچ تأثيري در زندگي ما ندارند، و فقط نوعي سرگرمي به حساب ميآيند، ناپسند است و آية شريفة: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛(1) و آنان كه از [سخنان] لغو و بيهوده رويگرداناند». كه در مقام ستايش مؤمنان و رستگاران است، بر آن دلالت ميکند. اين آيه در لفظ و منطوق، ستايش مؤمن است در برابر نشنيدن لغو و سخن بيهوده، ولي طبعاً بر نكوهش از شنيدن لغو دلالت دارد.
در آية ديگري آمده است كه اهل جهنم در پاسخ به «اصحاب يمين» ـ كه در بهشت آرميدهاند و از اهل جهنم ميپرسند كه چه چيزي شما را به دوزخ درافكند؟ ـ چنين ميگويند: «ما از نمازگزاران نبوديم، به اطعام مسكين و سير كردن شكم فقير همت نكرديم و همراه و همدل با اهل باطل، در گفت و شنود سخنان بيهوده غرق ميشديم».
شنيدن سخن لغو با آنکه نکوهيده است (اتلاف وقت است و توجه انسان را به چيزهايي جلب ميكند كه براي دنيا و آخرت او مفيد نيست) ، ولي سبب كفر و شرك و نفاق انسان نميشود؛ البته شنيدن سخن باطل و انحرافي، تهديدها و خطرهاي بالاتر و بزرگتري براي انسان دارد.
1.. مؤمنون (23)، 3.
چکيده
ـ در برابر ارزش مثبتِ راستگويي، از نظر عقلي و نقلي، ارزش منفي كذب و دروغگويي نيز قطعي است.
ـ بدترين دروغها، دروغي است كه به خدا و رسول او نسبت داده شود.
ـ نفاق از پستترين مراتب كذب است كه با رذايل ديگري چون خدعه و فريب مؤمنان نيز همراه است.
ـ لغو و لهو بودن، به سخن ارزش منفي ميدهد. سخن لغو و لهو سخني است كه انسان را از ياد خدا غافل و به چيزهاي ديگر دلمشغول كند.
ـ در يك دستهبندي كلي ميتوان گوشدادن به سخن ديگران را، به شنيدن سخن حق و شنيدن سخن باطل تقسيم كرد.
ـ شنيدن سخن باطل افزون بر اتلاف وقت، سبب بازارگرمي اهل باطل و گمراهي احتمالي شنونده از مسير حق ميشود.
ـ گاه شنيدن سخن براي اين است كه دربارة آن بينديشيم و درستي و نادرستي آن را تشخيص دهيم.
ـ از ديدگاه قرآن نبايد به سخن هركس گوش داد، بلكه بايد گوينده مورد اعتماد و داراي صلاحيت باشد.
ـ در مسائل سرنوشتساز كه با بهروزي يا بدبختي هميشگي انسان ارتباط دارند، هيچگاه نميتوان به سخن ديگران، هرچند اكثريت باشند اعتماد كرد، بلكه بايد در پي دليل و حجّت بود.
ـ گوش دادن به سخنان بيهوده كه انسان را از ياد خدا بازميدارد نيز ناپسند است.
پرسش
1. بدترين دروغها چه دروغي است؟ چرا؟
2. سخن لغو و بيهوده چگونه سخني است؟
3. از بدترين و پستترين مراتب كذب كدام است؟
4. در چه نوع مسائلي ميتوان به گفتة ديگران يا اكثريت اعتماد كرد؟
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org