قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

گفتار پنجم:

دلدادگان خدا و رهيدگان از دام شهوات

 

قَدْ خَلَعَ سَرَاييلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّي مِنَ الْهُمُومِ اِلَّا هَمّاً وَاحداً انْفَرَدَ بِهِ؛ پيراهن شهوت را از تن بيرون کرده و جز يک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهي خويشتن را تهي ساخته است.

 

مفهوم و کاربرد‌هاي شهوت

امام علي(عليه السلام) در اين عبارت نوراني، شهوت را به پيراهن تشبيه کرده‌اند و پرداختن به شهوات را بسان پوشيدن آن دانسته‌اند؛ و سپس در وصف دوستان برگزيدة خداوند فرموده‌اند: « پيراهن شهوت را از تن به در آورده‌اند». اما آيا چنان‌كه پيروان برخي اديان تحريف‌شدة پيشين و پاره‌اي از فرقه‌هاي اسلامي معتقدند، لذت‌ها و شهوات دنيا به کلي پليد و منفورند؟ و کسي که مي‌خواهد در راه خدا گام بردارد بايد همة آنها را کنار نهد؟ يا آنکه حضرت از پوشيدن لباس شهوت منظور ديگري دارند؟ نظير اين پرسش را در آغاز خطبه، دربارة استوار شدن لباس ترس و اندوه بر قامت دوستان خدا مطرح

کرديم. اکنون نيز با بررسي معناي لغوي و اصطلاحي شهوت و کاربردهاي آن، منظور حضرت و پاسخ پرسش فوق روشن خواهد گشت.

«شهوت» در لغت هم به عنوان «اسم» و به معناي «درخواست نفس آنچه را موافق ميل است» آمده، که جمع آن «شهوات» است، و هم به عنوان «مصدر» و به معناي تمايل و ميل داشتن.(1) «اشتهاء» نيز که مصدر باب افتعال است و از شهوت اشتقاق يافته، به معناي تمايل، ميل داشتن است.

 

الف) کاربرد تکويني شهوت

اصل تمايل و ميل، که در معناي لغوي شهوت نهفته است، امري طبيعي و تکويني است که خداوند در نهاد انسان قرار داده است. بر اين اساس، وقتي نياز گرسنگي در ما پديد مي‌آيد، ميل و اشتهاي به غذا رخ مي‌نماياند. با اين وصفْ تمايل و ميل داشتن، خودبه‌خود، در قلمرو اخلاق قرار نمي‌گيرد و به «خوب» يا «بد» اخلاقي متصف نمي‌شود و ارزش يا ضد‌ارزش به شمار نمي‌آيد. همان‌گونه که ميل و تمايل داشتن، در دنيا، امري تکويني براي انسان به شمار مي‌آيد، در بهشت نيز ميل به لذت‌ها و نعمت‌هاي بهشتي مطرح است. خداوند در اين‌باره مي‌فرمايد:

وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛(2) و در آنجا آنچه دل‌ها بخواهند و ديدگان را خوش آيد هست و شما در آن‌ جاودانيد.

آيه‌اي ديگر دربارة بخشي از نعمت‌هاي بهشت و تمايل بهشتيان بدان‌ها و لذت‌جويي ايشان از آن نعمت‌ها مي‌فرمايد:

مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّر


1 . حسین راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 468.

2 . زخرف (43)، 71.

طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى...؛(1) وصف آن بهشتي که پرهيزگاران را وعده داده‌اند اين است که در آن رود‌هايي است از آبي دگرگون نشدني (نگندد و بوي و مزه آن برنگردد) و رود‌هايي از شيري که مزه‌اش برنگردد و رود‌هايي از باده‌اي که لذت‌بخش آشامندگان است و رود‌هايي از عسل ناب.

 

ب) کاربرد تشريعي شهوت و مصاديق نکوهيدة آن در قرآن

شهوت در استعمالات رايج دربارة غرايز و اميال جسماني، نظير غريزة جنسي و ميل به غذا، به کار مي‌رود، و از اين واژه براي تعبير از اميال معنوي، نظير ميل به مناجات با خدا، استفاده نمي‌شود، و مثلاً نمي‌گويد «شهوت مناجات». در اين کاربرد، شهوت و ميل در قلمرو اخلاق قرار مي‌گيرد و برحسب متعلق و انگيزه و محرک آن، مي‌تواند ارزش يا ضد‌ارزش به شمار آيد. در پنج آية قرآن، واژة «شهوت» و جمع آن «شهوات» در موارد نکوهيده به کار رفته و ضد‌ارزش است:

1. إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء؛(2) هر آينه شما از روي شهوت به جاي زنان با مردان درمي‌آميزيد؛

2. همين عبارت تنها با اضافة همزة استفهام در آغاز آن و در قالب جمله‌اي استفهامي در آية 55 سورة نمل تکرار شده است؛

3. زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛(3) دوستي خواستني‌ها[ي گوناگون] از: زنان و پسران و اموال فراوان از زر و


1. محمد (47)، 15.

2. اعراف (7)، 81.

3. آل‌عمران (3)، 14.

سيم و اسب‌هاي نشاندار و دام‌ها و کشتزار[ها] براي مردم آراسته شده است، [ليکن] اينها برخورداريِ زندگي اين جهان است، و سرانجام نيک نزد خداست.

در اين آيه، دلبستگي به لذت‌ها و خواسته‌هاي دنيوي و آراستنِ خود بدآن‌ها نکوهش شده است؛ زيرا دلبستگي به دنيا و لذت‌هاي آن موجب مي‌شود که انسان تمام همت و تلاش خود را صرف متاع ناچيز دنيا سازد و به جاي پرداختن به آخرت که مقصد اصلي است، متاع دنيا را که تنها مقدمه و وسيله‌اي براي رسيدن به رضوان و قرب الاهي است، مقصد و تأمين کنندة نياز‌هاي برين و کمال خويش بپندارد و در نتيجه از رسيدن به مقصد اصلي و سعادت ابدي خويش باز ماند. پس آنچه خداوند نکوهيده است، دلبستگي و اصالت دادن به لذت‌ها و خواستني‌هاي دنيا و غفلت از مقصد ابدي و نهايي است؛ وگرنه گرايش و ميل به لذت‌هاي دنيا، کششي طبيعي و غريزي است که از بستر آن انسان به تأمين نيازهاي ضروري خود مي‌پردازد.

وقتي انسان گرسنه شود و نياز به غذا در او پديد آيد، به صورت طبيعي و غريزي ميل به غذا براي رفع گرسنگي در او پديد مي‌آيد. همچنين وقتي نياز جنسي يا ديگر نياز‌ها در انسان احساس و برانگيخته مي‌شود، غريزة خاصي وي را به سوي آن نيازها مي‌کشاند. به ديگر سخن، تمايل به لذت‌هاي دنيا، خود، نه‌تنها نکوهيده نيست، بلکه چون زمينة تأمين نياز‌هاي ضروري دنيوي را فراهم مي‌آورد و موجب فراهم آمدن امکان تداوم حيات، سلامتي، آمادگي براي انجام تکاليف الاهي و دستيابي به مقصد اصلي مي‌شود، پسنديده و ارزشمند است. آنچه مهم و مورد نظر خداوند است، ترجيح ندادن لذت‌هاي زوال‌پذير دنيا بر لذت‌هاي پايدار آخرت است. از اين روي، خداوند براي بيان تقدم و برتري نعمت‌ها و لذت‌هاي آخرت بر دنيا، در آية بعد، لذت‌هاي آخرت را وصف مي‌کند تا انسان‌هاي مؤمن، حسابگر و هوشمند به مقايسة آنها با لذت‌هاي فاني دنيا بپردازند و وقتي دريافتند که نسبت دنيا و لذت‌هاي آن با آخرت و

لذت‌هاي آن، نسبت محدود با نامحدود و متناهي با نامتناهي است، دل از دنيا و لذت‌هاي آن برکنند و تنها دلبستة خداوند و رضوان او شوند:

قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ؛ بگو: «آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم؟» براي تقوا‌پيشگان نزد خداوند باغ‌هايي است که از زير [درختان] آنها نهر‌ها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسراني پاکيزه و [نيز] خشنودي خدا [را دارند] و خداوند به [امور] بندگان [خود] بيناست.

بنابراين روشن شد آنچه خداوند نکوهش کرده، صرف بهره‌برداري از شهوات نيست، بلکه دوستي شهوات و خواستني‌هاي دنيا و دل‌بستن به آنهاست. اين دلبستگي در نتيجة وسوسه‌هاي شيطاني پديد مي‌آيد. شيطان براي اينکه مردم را از خداوند و نعمت‌هاي پايدار آخرت غافل سازد، نعمت‌ها و لذت‌هاي حقير دنيا را در نظر آنان بزرگ جلوه مي‌دهد و مي‌آرايد. در نتيجه انسان براي رسيدن به برخي لذت‌هاي دنيوي، وقت‌ و سرماية زيادي صرف مي‌کند، اما وقتي به آنها رسيد درمي‌يابد که ارزش سرمايه‌اي را که براي آن صرف کرده نداشته، و در دام فريب شيطان گرفتار آمده است. وسوسه‌هاي شيطاني قدرت محاسبة صحيح و تعقل را از انسان مي‌ستانند و باعث مي‌شوند انسان به ارزش و اهميت لذتي که در پي آن است نينديشد، و در نتيجه سرماية بسياري را براي رسيدن به لذتي اندک از دست بدهد؛ و وقتي به آن لذت رسيد، درمي‌يابد که فريب خورده است. اما شگفت آنکه پند نمي‌گيرد و باز در روز و فرصتي ديگر همان رفتار از او سر مي‌زند و هربار داغ فريب شيطان و پشيماني بر پيشاني او مي‌نشيند؛

4. خداوند پس از بيان ويژگي‌هاي متعالي انبيا و اولياي خويش مي‌فرمايد:

فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا؛(1) آن‌گاه


1 . مريم (19)، 59.

از پي ايشان جانشينان بد و ناشايسته‌اي آمدند که نماز را فرو گذاشتند (در آن سهل‌انگاري کردند) و از خواستني‌ها [و خواهش‌هاي دل] پيروي کردند، پس به زودي [سزاي] گمراهي خود را ببينند.

بر اساس سخن خداوند، دو نسل از پي هم و با ويژگي‌هاي کاملاً متفاوت در زمين زندگي کرده‌اند: نسل اول، انبيا و اولياي خاص خداوند بودند که به مناجات با خدا و عبادت او عشق مي‌ورزيدند و چنان جذبة انس با معبود و شنيدن کلام او آنان را به وجد مي‌آورد که با شنيدن سخنان خداوند، اشک از چشمانشان جاري مي‌شد و به سجده مي‌افتادند. اما نسل دوم از معنويات و کمالات والاي انساني بي‌بهره، و به زشتي‌ها و پلشتي‌ها آلوده بودند. خداوند از شمار ويژگي‌هاي ناپسند اين نسل، بر دو ويژگي تأکيد مي‌ورزد: يکي بي‌اعتنايي به نماز و مناجات با خداوند، و ديگري پيروي از خواهش‌هاي دل. بين اين دو حالت و دو ويژگي تلازم و ارتباطي تنگاتنگ وجود دارد، و هرقدر توجه انسان به شهوات و خواهش‌هاي دل بيشتر شود، بي‌اعتنايي او به نماز و مناجات با خدا افزون مي‌گردد و از نشاط او براي عبادت کاسته مي‌شود. در برابر، هرقدر از شهوات و خواهش‌هاي دل دور شود، آمادگي او براي درک لذت مناجات با خدا و پرداختن به عبادت بيشتر مي‌گردد. فرجام آن دو ويژگي ناپسند، گمراهي و بي‌بهره ‌گشتن از هدايت خداوند است. شخص گمراه و اسير وسوسه‌هاي شيطان، ديوانه‌وار به رفتاري دست مي‌زند که با منطق عقلْ قابل توجيه نيست. وي سرمايه، عمر و بالاتر از همه آخرتش را در ازاي رسيدن به خواهش‌هاي پوچ و بي‌مقدار دل از کف مي‌دهد، که اگر به درستي در رفتار خويش انديشه کند، درمي‌يابد که چه زيان بزرگ و جبران‌ناپذيري بر او وارد شده است. اين غفلت و بي‌توجهي به رفتار ناشايست و فرجام خسارت‌بارش ناشي از آن است که شخص گمراه، دل در گرو پيروي از شيطان نهاده است و شيطان بر انديشه و رفتار او تسلط يافته و فرصت انديشيدن را از او گرفته

است. به تعبير ديگر، شخص گمراه چون مرکبي است که عقل، شعور و اختيار خويش را به سوار خود يعني شيطان سپرده است و از پي فرمان او به حرکت در مي‌آيد و با خيالي موهوم مشغول کام‌جويي و لذت‌ بردن از دنيا و جلوه‌هاي آن مي‌شود؛ اما ديري نمي‌پايد که پرده‌ها کنار مي‌روند و حقايق آشکار مي‌شوند و او مي‌فهمد که در ازاي محروم شدن از رضوان خدا و نعمت‌هاي ابدي او دستاوردي جز جلب رضايت شيطان و پشيماني ابدي نداشته است. خداوند دربارة ويژگي‌ و فرجام کساني که عنان اختيار خويش را به شيطان مي‌سپرند، مي‌فرمايد:

إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ؛(1) همانا تو را بر بندگان من تسلطي نيست، مگر گمراهان که تو را پيروي کنند. همانا دوزخ وعده‌گاه همه آنهاست؛

5. وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِيلُواْ مَيْلاً عَظِيماً؛(2) و خدا مي‌خواهد که [به مهر و بخشايش خويش] بر شما باز گردد [و شما را از کارهاي ناپسند توبه دهد] و کساني که از خواستني‌ها [و آرزوهاي دل] پيروي مي‌کنند مي‌خواهند که به کج‌روي و لغزش بزرگ افتيد.

 

ضرورت بازشناسي دنياي نکوهيده از دنياي مطلوب

بنابر آنچه گذشت، مراد حضرت از اينکه بندگان محبوب و شايستة خدا پيراهن شهوات را از تن در آورده‌اند، اين است که دلبستگي و تعلق خاطر به لذت‌هاي دنيا به مثابة پيراهني است که شيطان بر تن انسان مي‌پوشاند و مادام که انسان تحت تأثير وسوسه‌هاي شيطاني است، اين پيراهن از تن او بيرون نمي‌آيد و توجه به دنيا و


1 . حجر (15)، 42، 43.

2 . نساء (4)، 27.

لذت‌هاي آن پيوسته فکر و ذهن وي را به خود مشغول مي‌دارد. پس آنچه نکوهيده است، دلبستگي به لذت‌هاي دنياست و اولياي خدا چون از حقيقت دنيا و لذت‌هاي آن آگاه‌اند، بدان‌ دل نمي‌سپارند. البته اين نه بدان معناست که لذت و بهره بردن از نعمت‌هاي دنيا به کلي مذموم و ممنوع است و انسان بايد از جامعه و لذت‌هاي دنيا دوري گزيند. بايد توجه داشت که برخي با سوء استفاده يا سوء برداشت از اين سخنان، باعث انحراف ديگران مي‌شوند.

بهره بردن از لذت‌ها و نعمت‌هاي دنيا نه فقط ممنوع و نکوهيده نيست، بلکه در مواردي واجب نيز هست. اساساً خداوند از سَرِ حکمت خويش نعمت‌هاي دنيا را آفريده تا انسان براي تأمين نياز‌ها و رسيدن به مقاصد خويش از آنها استفاده کند. همچنين خداوند در استفاده از آن نعمت‌ها لذت‌هايي را قرار داده است؛ زيرا اگر انسان از آنها لذتي نمي‌برد، سراغشان نمي‌رفت، و در نتيجه، زندگي فردي و اجتماعي‌اش مختل مي‌گشت. انسان بايد در اين دنيا زندگي کند و بايد به درستي از ابزارهايي که تداوم حيات او را تسهيل مي‌کنند بهره برد: او بايد غذا بخورد؛ زيرا در غير اين صورت مريض مي‌شود و سلامتي خود را از دست مي‌دهد؛ او بايد از غريزة جنسي استفاده کند؛ چه در غير اين صورتْ نسل او منقرض مي‌شود. خداوند انسان را آفريده که در اين دنيا رشد و ترقي کند و از جمله توليد مثل داشته باشد تا نسل انسان‌ها افزايش و تداوم يابد. اما بايد توجه داشت که انسان بايد از دنيا و نعمت‌هاي آن به منزلة ابزار و وسيله براي رسيدن به مقاصد و اهداف متعالي خويش استفاده کند و آنها را اصيل نپندارد. آنچه نکوهيده است و مصداق دنياي نکوهيده و به اصطلاح قرآن «متاع الغرور» به شمار مي‌آيد، نگاه استقلالي به دنيا و لذت‌هاي آن و هدف دانستن آنها و دلبستگي و تعلق خاطر داشتن به آنهاست که در برخي از آيات قرآن مذمت شده است. براي نمونه خداوند مي‌فرمايد:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَاد

كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ؛(1) بدانيد که زندگي دنيا بازي و سرگرمي و آرايش و فخر کردن با يکديگر و نازيدن [يا افزون‌طلبي] در مال‌ها و فرزندان است همچون باراني که گياه رويانيدنش کشاورزان را خوش آيد و به شگفت ‌آرد، پس پژمرده شود و آن را زرد بيني و آن‌گاه خشک و شکسته و خرد گردد و در آن جهان [کافران را] عذابي سخت و [مؤمنان را] آمرزشي از جانب خدا و خشنودي اوست؛ و زندگي اين جهان جز کالاي فريبندگي نيست.

همچنين خداوند مي‌فرمايد:

وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ؛(2) اين زندگي دنيا جز سرگرمي و بازيچه نيست و زندگي حقيقي همانا [در] سراي آخرت است. اي کاش مي‌دانستند.

 

بازتاب منفي دلبستگي به دنيا در روان و رفتار انسان

کسي که به شهوات و لذت‌هاي دنيا دلبستگي ندارد و خود را اسير آنها قرار نداده است، در حدي که عقل لازم مي‌داند و شرع براي او تجويز کرده است، از نعمت‌ها و لذت‌هاي دنيا بهره مي‌برد در حالي که خود را فارغ از غم و اهتمام به دنيا ساخته است. به جرئت مي‌توان گفت که ريشه و خاستگاه همة ناراحتي‌ها، غصه‌ها و افسردگي‌ها در اغلب افراد، بي‌بهرگي يا محروم گشتن از لذت‌ها و نعمت‌هاي دنيوي است. تحقيقات روان‌شناسان و معاينات روان‌کاوان دربارة اغلب مردم نشان نمي‌دهد که علاقه به خدا و


1 . حديد (57)، 20.

2 . عنکبوت (29)، 64.

آخرت در شمار عوامل ناراحتي‌ها و افسردگي‌ها باشد، بلکه در آن تحقيقات روشن شده که همة آن ناراحتي‌ها، غصه‌ها و افسردگي‌ها با امور دنيا ارتباط دارند. چه کساني که از لذت‌ها و نعمت‌هاي دنيا بهره‌مندند و چه کساني که از آنها بي‌بهره‌اند، توجه به دنيا و لذت‌هاي آن، چنان بر دلشان سايه افکنده و فکرشان را به خود مشغول ساخته که نمي‌توانند لحظه‌اي به خود آيند و خويشتن را از دام دنيا و ناراحتي‌هاي آن برهانند.

کساني که از نعمت‌ها و لذت‌هاي دنيا برخوردار شده‌اند و گمان مي‌کنند چيزي به دست آورده‌اند، توجه ندارند که در برابر آنچه به دست آورده‌اند آسايش و آرامش خويش را از دست داده و مشکلات و ناراحتي‌هاي فراواني را متحمل گشته‌اند، و چه بسا براي رسيدن به آنها دست به خيانت نيز زده باشند. حال اگر ناراحتي‌ها و سختي‌هايي را که براي رسيدن به لذتي دنيوي کشيده‌اند، با لذتي که دستاورد آنان است بسنجند، درمي‌يابند بهاي گزافي براي رسيدن به آن لذت پرداخته‌اند که ارزش آن لذت در برابر آنها ناچيز است. پس برخورداري از لذت‌هاي بيشتر بر خوشي‌ها و آرامش انسان نمي‌افزايد، بلکه از آنها مي‌کاهد. اوضاعي که امروزه در کشورهاي پيشرفته حاکم است، اين ادعا را تأييد مي‌کند. امروزه در کشوري که بيشترين امکانات زندگي فراهم است و مردم آن از نعمت‌ها و لذت‌هايي برخوردارند که ديگران از آنها بي‌خبرند، بيشترين داروهاي رواني توليد و مصرف مي‌شود و بيشتر داروهاي توليدي، داروهاي رواني است. همچنين از بيشترين روان‌پزشکان، روان‌كاوان و کلينيک‌هاي رواني برخوردارند و مجهزترين بيمارستان‌ها به بيماران رواني اختصاص دارد. حال اگر لذت‌هاي دنيا باعث راحتي و آسايش انسان است، چرا در کشوري که چنين امکانات گسترده‌اي براي زندگي و لذت‌جويي دارد، آمار افسردگي‌ها و بيماري‌هاي رواني تا اين پايه بالاست؟ اما در برابر، در گوشه و کنار کشور خودمان افرادي هستند که از امکانات محدودي برخوردارند، ولي چون به دنيا تعلق خاطر ندارند، سرزنده و

بانشاط‌اند و از زندگي سادة خود لذت مي‌برند و محبت خداوند کانون دلشان را گرم و باطراوت نگاه ‌داشته است و خداوند را به پاس نعمت‌هايي که به آنها داده پي‌درپي شکر مي‌گويند.

 

اولياي خدا و توجه کامل به معبود

چنان‌كه گذشت انسان نمي‌بايد فريفتة دنيا شود و تمام همّ ‌و غمّ خويش را صرف رسيدن به لذت‌هاي آن کند. بي‌شک دلبستگي به دنيا و توجه افراطي به شهوات و لذت‌هاي آن انسان را حقير و خوار مي‌سازد، و بالاتر از آن، انسان را از خدا دور مي‌سازد؛ زيرا هرقدر لذت‌جويي و توجه به شهوات بيشتر شود، از ارتباط انسان با خدا و توجه و اهتمام او به آخرت کاسته مي‌گردد. بر اساس تجربه‌اي که ما از زندگي خود داريم، حتي هرقدر ميل به شهوات و لذت‌هاي حلال بيشتر شود، از حال و نشاط براي نماز، انس با خدا و مناجات با او کاسته مي‌شود. از اين روي، حضرت فارغ بودن از غم دنيا و لذت‌هاي آن و اهتمام به ارتباط با خدا و آخرت را از زمرة ويژگي‌هاي دوستان خدا مي‌دانند:

وَ تَخَلَّي مِنَ الْهُمُومِ اِلَّا هَمّاً واحداً انْفَرَدَ بِهِ؛ و جز يک غم که تنها غم اوست، از هر اندوهي خويشتن را تهي ساخته است.

بر اساس آموزه‌هاي قرآن، هدف و مقصد نهايي انسان الله است، که انسان به سوي او ره مي‌پويد، و سراسر زندگي‌اش، در حوزه رفتار اختياري و تشريعي، سير تکويني و سير تشريعي به سوي خداست و اگر کساني به اين حرکت و مقصد خويش آگاهي داشته باشند، ممکن نيست اهتمام و دغدغة رسيدن به مقصد در آنان نباشد؛ زيرا بدون اهتمام و دغدغة رسيدن به مقصد و هدف، انسان از حرکت باز ماند و گمراه مي‌شود. تنبلي و راحت‌طلبي و عدم تکاپو براي تأمين توشه و وسايل سفر، انسان را از حرکت

به سوي مقصد نهايي، که همان لقاي الاهي است، باز مي‌دارد. بر اين اساس، بندگان محبوب خدا که هواي رسيدن به محبوب را در سر دارند، دغدغه و اهتمامشان تنها مصروف مقصد نهايي و رسيدن به لقاي معبود است و باور دارند که سراسر زندگي‌شان تکاپو در مسير رسيدن به اوست:

يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ؛(1) اي انسان، همانا که تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي کرد.

خداوند متعال در شب معراج به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مي‌فرمايد:

يَا أَحْمَدُ، اِجْعَلْ هَمَّکَ هَمّاً وَاحِداً فَاجْعَلْ لِسَانَکَ لِسَاناً وَاحِداً وَاجْعَلْ بَدَنَکَ حَيّاً لَا تَغْفُلْ أَبَداً. مَنْ يَغْفُلُ لا أُبِاَليِ بِأَيِّ وَادٍ هَلَکَ؛(2) اي احمد، همّ‌ و‌ غمّت را متوجه يک چيز ساز و زبانت را يکسان قرار بده؛ بدنت را زنده بدار و هرگز غافل مباش. کسي که از من غافل گردد، برايم مهم نيست که به کدام واديِ هلاکت در افتد.

کسي که فقط به مقصد نهايي مي‌انديشد، به غير خداوند توجهي ندارد و همّ ‌و‌ غمّ دنيا براي او بي‌ارزش است. او دل را از اين امور تهي ساخته است؛ چون آنها را مانع رسيدن به مقصد نهايي خود مي‌داند. او نگران است که کوتاهي‌هايش وي را از مقصد باز دارد يا دست‌کم وقفه‌اي در رسيدن به مقصود ايجاد کند. اما وقتي به سلامت به مقصد نهايي رسيد و خود را در آستانة رضوان حق ديد، يک‌باره همة نگراني‌ها از دلش خارج مي‌شود و سبک‌بار و سرشار از سرور و شادماني قدم در بهشت خدا مي‌نهد و به پاداش استقامت و پايداري در مسير خداوند دست مي‌يابد:

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَة


1 . انشقاق (84)، 6.

2 . محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 77، باب 2، ص 29، ح 6.

وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ؛(1)»،هماناکساني راکه گفتند:پروردگارماخداي يکتاست و آن‌گاه [بر آن] پايداري کردند، فرشتگان بر آنان فرود آيند [و گويند] که مترسيد و اندوه مخوريد و شما را مژده باد به آن بهشتي که نويد داده مي‌شديد. ما در زندگاني اين جهان و در آن جهان دوستان شماييم و شما راست در آن جهان آنچه جان‌هاي شما خواهش کند و شما راست در آن هرچه درخواست کنيد.


1. فصلت (4)، 30 31.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org