صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برایدریافتفایلصوتیاینجاراکلیککنید | 11.8 مگابایت |
توحيد در آيينه کلام امام جوادعليهالسلام
بیانات حضرت آیتالله مصباح در مراسم سالگرد شهادت امام جواد علیهالسلام
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح مطهر امام رضواناللهعلیه و شهدای والا مقام اسلام مخصوصاً مدافعان حرم صلواتی اهداء میکنیم.
مقدمه
فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت جواد الائمة صلواتاللهعليهوعليآبائهوأبنائهالمعصومين را به پيشگاه مقدس وليعصر عجلاللهفرجه، همچنين پدر بزرگوارشان امام رضا عليهالسلام و عمه گرامي ايشان حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعليها تسليت عرض ميكنيم. اميدواريم خداي متعال به بركت عنايات اين خاندان بزرگوار، اهل بيت عصمت و طهارت صلوتاللهعليهماجمعين همه ما را مشمول عنايات خاص خود قرار دهد و دست ما را از دامان ايشان در دنيا و آخرت كوتاه نفرمايد.
حيات اجتماعي مسلمانان در سايه بزرگداشت پيشوايان
برگزاري مراسم بزرگداشت براي كساني كه نزد يک ملت، يک جماعت يا اهل يک مذهب جايگاه ويژه و ممتازي دارند در واقع يك سنت انساني است و نشانه حيات اجتماعي خاص آن امت و جماعت است که محور اين حيات اجتماعي را آن شخصيت و ارتباط با آن تشكيل ميدهد. در همه اديان آسماني چنين مراسمي كم يا بيش وجود دارد و تعبير عام آن در فرهنگ اسلامي تعظيم شعائر الهي است. قرآن کريم هم ميفرمايد: وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ الله فَإنَّهَا مِنْ تَقْوَي الْقُلُوب؛[1] «و هر كس شعائر خدا را بزرگ شمارد، بدون ترديد اين بزرگ شمردن ناشى از تقواى دلهاست.» برگزاري اين مراسم فوائد فراواني متناسب با آن جمعيت و هدفي که از ارتباط با آن شخصيت دارند براي افراد، گروهها و جامعه ميتواند داشته باشد. روشن است كه از ديدگاه ما مسلمانان بهخصوص شيعيان، در ميان شخصيتهاي انساني شخصيتي ارزشمندتر از پيامبر و اهلبيت صلواتاللهعليهماجمعين وجود ندارد. ما معتقديم خداوند بندهاي عزيزتر، شريفتر و محبوبتر از پيامبر و اهلبيت ايشان صلواتاللهعليهم نيافريده است. اگر كسي بگويد در عالم خلقت مخلوقاتي بالاتر از اينها امكان نداشت حرف گزافي نگفته است. واقعيت اين است که ما معتقديم اينها بزرگترين انسانها در عالم هستياند و نزد خدا از همه عزيزتر هستند. بزرگداشت پيامبر و اهلبيت ايشان عليهمالسلام البته متناسب با وضعيت برگزارکنندگان و همت و امکانات آنها طبعاً فوائد فراواني خواهد داشت. نخستين فايده بزرگداشت يک شخصيت اين است كه حيات اجتماعي کساني كه انتساب به آن شخصيت دارند تقويت ميشود و اين حيات که در سايه ارتباط با آن شخيصت پديد آمده بروز، رشد و ادامه پيدا ميكند. در كنار اين امر، مسائل فراوان ديگري هم حل خواهد شد كه همه ما كم يا بيش با آن آشنا هستيم. سادهترين افراد كه معلومات چنداني ندارند و درسي نخواندهاند، حتي سواد خواندن و نوشتني هم ندارند ميدانند که پيامبر و خاندان ايشان صلواتاللهعليهم پيش خدا بسيار عزيزند و احترام به آنها و بزرگداشت مراسم آنها ميتواند وسيلهاي براي قضاء حوائج قرار گيرد. ازاينرو، گاهي نذر ميكنند و هزينههايي را براي برگزاري مراسم منسوب به ايشان براي يك سال يا چند سال يا مادام العمر اختصاص ميدهند، بلكه اموالي را براي اين امر وقف ميکنند. اين رسمي است كه بين همه مسلمانان، حتي كساني كه در پايينترين سطح معرفت هستند وجود دارد. ما معمولا اين سطح از ارادت را نسبت به پيامبر و اهلبيت ايشان عليهمالسلام داريم و نسبت به آن انجام وظيفه ميكنيم. در اين سطح از عرض ارادت، انگيزه اصلي ما برآورده شدن حاجات ما است و متوسل به اين بزرگواران ميشويم و به ايشان احترام ميگذاريم تا حاجات ما برآورده شود. اصل اين مسئله يك سنت اسلامي (يُوفُونَ بِالنَّذْرِ[2]) و يك سنت حسنه خداپسند است كه حتي انسان براي برآورده شدن حوائج مادي خود هم عبادتي را انجام دهد يا صدقهاي بدهد.
راه ميانبر توسل، تفويض حاجات به پيشوايان عليهمالسلام
توسل براي برآورده شدن حاجات امري خداپسند است، ولي آيا اين همه آن چيزي است كه ما بايد از تولي پيامبر و اهل بيت ايشان عليهمالسلام استفاده كنيم؟ البته آنها به قدري بزرگ و بزرگوار هستند كه حتي کمترين توجه و ارادتي را بي پاسخ نميگذارند. اما آيا بلندي همت ما بايد همين اندازه باشد و از انتساب اين بزرگواران بايد به همين اندازه استفاده كنيم؟ به نظر من شايسته است که ما از برخي از همين عبادتهاي خود كه در قالب نذر يا تعظيم شعائر يا برگزاري مراسم انجام ميدهيم بسيار عذرخواهي كنيم و شايد به يك معنا بايد بهخاطر همين عبادتها استغفار كنيم. زيرا وقتي خوب اين عبادتها را تحليل ميكنيم ميبينيم خواسته اصلي ما برآورده شدن حاجات خود ما است و اين عبادتها را انجام ميدهيم تا حاجات ما برآورده شود. چه بسا اگر میتوانستيم از راه ديگري به حاجات خود برسيم اين کارها را انجام نميداديم. اگر بخواهيم اين مسئله را روشنتر بيان کنيم بايد بگوييم ما شخصيت اين بزرگواران را وسيله کسب نان و آب خود قرار دادهايم و در حقيقت ميخواهيم با استفاده از ايشان شكم خود را پر كنيم، به پست و مقامي برسيم، همسري اختيار کنيم، يا فرزندي داشته باشيم. آنچه که براي ما مهم است رسيدن به اين اهداف است. اگر مقداري معرفت داشته باشيم و در اين باره فكر كنيم، از اين عبادتهاي خود بايد خجالتزده باشيم و استغفار كنيم. آيا واقعا اين پيشوايان بزرگوار براي همين آفريده شدهاند؟! البته ارادت به رسول خدا و اهلبيت عليهمالسلام مراتب بالاتري هم دارد، اما اين مرتبه از ارادت که گفته شد نازلترين مرتبهاي است كه كم يا بيش همه با آن آشنا هستيم. البته اين اندازه را خدا به من فهمانده كه بايد از اين كار خود شرمسار باشيم. با اين مرتبه از ارادت، انسان همين را ميفهمد که هر گاه مشکلي در کار وي پيدا شد خدمت حضرت معصومه سلاماللهعليها برسد و بگويد بيبي جان دست ما و دامان تو! اما اگر بخواهيم يك مقدار بيشتر از ارتباط با اين بزرگواران استفاده كنيم بايد چه كار كنيم؟ يك راه ميانبر اين است كه اعتراف كنيم ما خود نميدانيم چه بخواهيم. ما این اندازه معرفت نداريم كه بدانيم اصلاً چه چيزي در دنيا و آخرت به درد ما ميخورد. براين اساس شايسته است سربسته و در بسته به ايشان متوسل شويم و اگر عبادتي يا نذر و نيازي انجام ميدهيم مقصودمان اين باشد كه ايشان آنچه براي ما بهتر ميدانند به ما عنايت کنند. اين درخواست از آن مرتبه پاييني که ذکر شد بسيار بالاتر است. در اين مرتبه اين اندازه به نقص و قصور خود اعتراف ميكنيم كه نميدانيم چه بخواهيم و اين را هم به خود ايشان واگذار ميكنيم و خطاب به ايشان عرض ميکنيم: شما آنقدر بزرگوار هستيد كه ميدانيد چه چيزي بيشتر براي ما مفيد است و ما براي تقرب به شما اين عبادت را انجام ميدهيم تا شما از خدا آنچه را كه براي ما بهتر است بخواهيد. اين راه ميانبري در دعا است و اگر انسان از آن استفاده كند ضرر نميكند. در اين مرتبه، انسان به ناداني خويش نسبت به خير خود اعتراف ميکند و کسب خير را به آبروداران درگاه الهي واگذار ميکند و خطاب به ايشان عرض ميکند: شما به آنچه كه براي ما بهتر است آگاهايد. پس همان را براي ما رقم بزنيد! البته اين مرتبه لوازمي هم دارد که بايد به آن ملتزم بود. براي مثال، وقتي انسان کار خويش را به آبروداران درگاه الهي واگذار کرد، بايد به آنچه خداوند به او عطا ميکند راضي باشد و ديگر نبايد گلهمند باشد و نسبت به کم و زياد آن اعتراض کند. زيرا او بهتر ميداند كه چه چيزي براي ما مفيد است.
اين سبک درخواست نسبت به اينکه انسان اولياي خدا را مستقيما واسطه براي حوائج دنيوي خويش قرار دهد مقامي بالاتر است. اينکه ايشان را واسطه حوائج دنيوي خود قرار دهيم مرتبه بسيار نازلي است و جفا و بيمعرفتي در حق ايشان است. اما چه بايد کرد؟ از آنجا که بسيار گرفتار و نيازمند هستيم همين اندازه كه دست به دامن آنها ميشويم براي ما كمالي است.
تعظيم شعائر دين، فرصتي براي فهم حقيقت دين
بنده پيشنهادي دارم! اگر بخواهيم از اين هم بالاتر برويم بايد نخست فكر كنيم كه اصلاً اين بزرگواران براي چه به وجود آمدهاند و اساسا خداوند چرا ائمه و انبياء را خلق كرده و چرا آنها را به سوي ما فرستاده است. ايشان آمدند و آنقدر فداكاري كردند تا خود و بستگانشان و حتي طفل شيرخوارشان به شهادت رسيدند. اين همه براي چه هدفي بود؟ خداوند از خلقت ايشان چه هدفي داشت و ايشان از اين فداكاريها، تحمل شکنجهها، زندان رفتنها و تا سر حد شهادت رفتنها چه هدفي داشتند و اين همه سختي را براي چه هدفي تحمل كردند؟
جواب اجمالي آن اين است كه چون خداي متعال ميدانست ما به كساني احتياج داريم كه ما را به سوي سعادت حقيقي هدايت و راهنمايي كنند و از لغزشگاهها و راههايي كه موجب شقاوت و عذاب ابدي ميشوند برحذر دارند، از لطف و رحمت خود ايشان را آفريد و آنها را موظف كرد كه بهسوي ما بيايند و ما را هدايت كنند تا ما نيز مشمول برخي رحمتهاي الهي شويم. اين لطف بي حد الهي است كه ما هيچ حسابي نميتوانيم براي آن باز كنيم جز اينكه بگوييم رحمت بينهايت الهي است. اگر اينگونه است - كه البته همه ما كم يا بيش به همين مطلب معتقديم - اگر ما بخواهيم كاري كنيم كه آنها خشنود شوند بايد چه کاري انجام دهيم؟ وقتي ما به ايشان متوسل ميشويم معناي آن اين است که ما كاري که شما دوست داريد انجام ميدهيم تا شما براي ما دعا كنيد و از خدا براي ما خير بخواهيد! قاعده اين است كه اگر بخواهيم توسل ما مفيدتر، با ارزشتر و كارآمدتر باشد بايد كاري كنيم كه آنها بيشتر دوست داشته باشند. هر چه ايشان کار مار را بيشتر دوست داشته باشند باعث ميشود كه براي ما بيشتر دعا كنند. اما ايشان چه چيزي را بيشتر دوست دارند؟ جواب اجمالي آن اين است كه رسيدن به رحمت خاص الهي كه خدا بشر را براي آن آفريده بايد با راهنمايي ايشان انجام گيرد و ما هرچه اين راه را بهتر ياد بگيريم و بهتر به آن عمل كنيم آنها بیشتر خشنود خواهند شد. چراکه ايشان اساسا براي همين آفريده شدهاند. پس بهترين راه توسل ما اين است كه كاري كنيم كه آنها بيشتر دوست دارند. آنچه ايشان بيشتر دوست دارند انجام کاري است که موجب تقرب ما به خداوند شود. اين مناسبتها فرصتي براي تعظيم شعائر الهي است. بنابراين، بزرگداشت اين ايام از اين جهت که شعائر الهي است قطعاً موجب خشنودي ايشان خواهد شد. چراکه با بزرگداشت اين ايام، دين عزيز ميشود و مردم با دين آشنا ميشوند و مخالفان دين هم ميفهمند که اسلام چيست. شايد بالاترين فايده اين شعائر الهي اين باشد كه نسل جوان ما و آيندگان ما با دين آشنا ميشوند. به نظر ميرسد مؤثرترين وسيلهاي که ما با آن با دين آشنا شديم و دريافتيم که اصلاً خدايي هست و اين خدا، پيغمبري و امام زماني دارد مجالس سيدالشهداء عليهالسلام بوده است. اصلاً ما دينداري خود را مديون مراسم سيدالشهداء عليهالسلام هستيم. بيجهت نيست كه شهادت آن حضرت از همه فضائل بالاتر است و توسل به او از همه توسلها مفيدتر است.
با توجه به اين مقدمه اگر ما بخواهيم در اين مجلسي كه براي تعظيم شعائر الهي و براي بزرگداشت شهادت امام جواد صلواتاللهعليه به آن آمدهايم کاري کنيم که ايشان بيشتر خشنود شوند، گمان ميکنم قدم اول اين است كه سعي كنيم با استفاده از فرمايشات خودشان بفهميم چه وظيفهاي داريم و براي چه آفريده شدهايم. اگر اين نکته را نفهميم از ساير معارف هم نميتوانيم استفاده كنيم.
خداي متعال منتي بر ما شيعيان گذاشته و سنتهايي را براي ما ميسر فرموده که با انجام کاري اندک، انواع و اقسام بركات در آنها جمع ميشود و هم تعظيم شعائر الهي است و هم برکات فراواني براي ما خواهد داشت. همین پرچمي كه اينجا زده ميشود و اعلام ميشود که مجلس روضهاي برقرار است خودش تعظيم شعائر الهي است و در ضمن آن، فرزندان ما ميآموزند که ديني هست، سيدالشهدائي و امام جوادي عليهماالسلام هستند و ... فرزندان ما پس از آشنايي با اين آبروداران درگاه الهي، سؤال ميكنند: ايشان با وجود اين همه عظمت پس چرا شهيد شدند؟! اين آشناهاييها و اين پرسش و پاسخها ادامه پيدا ميكند و اندکاندک ايشان را آماده ميکند تا بچه شيعهاي كارآمد شوند. اين مهم با همين مجالس بهدست ميآيد. خود ما نيز در ضمن اين مراسم با استفاده از فرمايشات آنها بهرههايي خواهيم برد که شايد در طول عمر خود با مطالعات و بحثهاي گوناگون در جاهاي ديگر چنين نتيجه معرفتي و ايماني براي ما حاصل نشود. در كنار اين بهره معرفتي، حوائج ما هم برآورده ميشود و بلاها از ما دفع ميگردد و نسل ما نسل مسلمان و شيعهاي خواهد شد. اگر قطره اشكي هم بريزيم و دل خود را متوجه آنها كنيم ديگر نورٌ علي نور خواهد شد. از بركات و نعمتهايي كه خداوند به ما شيعيان داده يكي اين است كه اين سنتها را در اختيار ما قرار داده تا از اين فرصتها انواع بهره را ببريم. اين سنتها تنها براي برآورده شدن حوائج دنياي ما نيست تا بهوسيله آنها نان و آبي براي ما فراهم شود يا همسري و فرزندي نصيب ما گردد يا حوائجي نظير اينها که معمولاً براي آن نذر و نياز هم ميكنيم. از برکات اين سنتها برآورده شدن چنين حاجاتي نيز هست، اما اينها طفيلي است و از جهت مرتبه، جزء مراحل بسيار پايين توسل است. هدف عمده اين است كه ما بفهميم ايشان چه كساني هستند، براي چه آمدهاند، چه کمکي ميتوانند به ما كنند و ما را به كجا ميتوانند برسانند.
توحيد، اساس همه معارف دين
براي اينکه بحث گسترده نشود ميتوان اجمالا گفت: ايشان آمدهاند تا ما را به خدا نزديك كنند. يك تعبيري كه ما عموما آن را بهکار ميبريم تعبير قربة الي الله يعني نزديك شدن به خدا است. بهطوري که وقتي ميخواهيم كاري را با قصد خوب انجام دهيم میگوییم: قربة الي الله. شايد برخي افراد هم بهدرستي معناي قربة الي الله را ندانند، اما اين نکته جزء فرهنگ عمومي ما شده است كه بالاترين هدف، نزديك شدن به خدا است. مراتبي از اين هدف در سايه همين مجالس و به بركت توجه به پيامبر و اهلبيت صلواتاللهعليهماجمعين حاصل ميشود. در يك كلمه بايد گفت: اساس همه معارف توحيد است. توحيد يعني انسان خدا را به يگانگي بشناسد و بخواهد به او نزديك شود. ساير معارف همه فرع توحيد هستند. توحيد هم مراتبي دارد. برخي از اين مراتب عبارتاند از: توحيد ذاتي، توحيد صفاتي و توحيد افعالي. بايد سعي كنيم مراتب توحيد ما كاملتر شود.
التزام به دستورات الهي، نازلترين مرتبه توحيد
اولين لازمه توحيد، توحيد در ربوبيت است و توحيد در ربوبيت به اين معنا است که اطاعت خدا را بر خود واجب بدانيم و وقتي خداوند دستور به انجام کاري ميدهد و آن را واجب ميشمارد يا از انجام کاري نهي ميکند انسان آن امر يا نهي را بر چشم بگذارد و به آن ملتزم باشد. اين نتيجه التزام به توحيد ربوبي است. رب به معناي صاحب اختيار است. ازاينرو، وقتي صاحب اختيار دستور به انجام کاري ميدهد بايد اطاعت کرد. اين نازلترين مراتب توحيد است. بسياري در التزام به همين مرتبه نازل، ماندهاند. بسيار سخت است که همه احكام را بهدرستي رعايت كنيم و جايي تخطي نكنيم. در اين امر نيز بايد آبروداران درگاه الهي به ما كمك كنند. اين مرتبه نازل و سطح پايين توحيد است. در مرتبه بالاتر، موحد نه تنها واجب و حرام را رعايت ميکند، بلکه به امور مستحب که خداوند انجام آنها را دوست دارد و امور مکروه که خداوند انجام آنها را نميپسندد، نيز ملتزم است، گرچه خداوند مرتکب امور مکروه را به عذاب جهنم دچار نميکند. اين مرتبه قدري از مرتبه نخست بالاتر است.
باور به توحيد افعالي، مقدمه توکل به خدا
قرآن کريم غالباً سطح بالاتري را هم به همه ما ارائه ميدهد. اصلاً لحن قرآن بهگونهاي است كه اگر ما تنها نگاهي به آن بياندازيم و ترجمه آن را بخوانيم و بفهمیم، درمييابيم که از همان ابتدا ميخواهد ما را با اين حقيقت آشنا كند كه اصلاً همه اين عالم كار خدا است و در همه هستي ميتوان دست قدرت خدا را ديد؛ اوست كسي كه آسمانها را چنين خلق كرد؛ اوست كه باران را نازل ميكند؛ اوست كه باد را ميفرستد ... اين سطح از معرفت چندان با ذهن ما آشنا نيست. در نگاه عادي، انسان گمان ميکند آفتاب ميتابد و در اثر جابهجايي هواي سرد و گرم، باد بهوجود ميآيد و باد بخار آب را جابهجا ميکند و وقتي بخار آب، سرد شود به شکل باران به زمين برميگردد. اما خداوند ميفرمايد: اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ؛[3] «خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آبى نازل كرد و براى شما به وسيله آن از محصولات و ميوههاى گوناگون رزق مناسب بيرون آورد.» اين سطح از معرفت قدري از التزام به واجب و حرام بالاتر است. در مرتبه پيش خدا ميفرمايد: كار، كار شما است، اما سعي كنيد کارهاي واجب و مستحب را انجام دهيد و از انجام حرام و مکروهات پرهيز کنيد. اما در اين مرتبه ميخواهد به ما ياد دهد اصلاً اين عالم و موجوداتي كه در اين عالم هستند همه كار او است و او دائماً در حال تدبير همه هستي است. اين مرتبه به يک معنا توحيد افعالي است. البته بزرگان معاني ديگري هم براي توحيد افعالي ذكر كردهاند. اما بر اساس همين معنايي که گذشت موحد باور دارد هر پديدهاي بوجود ميآيد خدا آن را آفريده است. گرچه ممکن است خداوند آن را از راه هزاران سبب پديد آورده باشد، اما كار، كار او است. اسباب را هم او آفريده و ميآفريند. بخشي از آيات قرآن در اين مقام است كه مؤمنان و بهخصوص قطعاً شيعيان را زودتر به سطوح بالاتر ارتقاء دهد و بيشتر با خدا آشنا گرداند. براي مثال، خطاب به مؤمنان با تعبيرات گوناگون ميفرمايد: در كارها به خدا اميد داشته باشید. قرآن کريم معمولاً در اين تعبيرات از لفظ توكل استفاده ميکند (وعلی الله فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون[4]). گاهي هم الفاظ ديگري بهکار ميبرد. در روايات از جمله در فرمايشات امام جواد صلواتاللهعليه نيز چنين حقيقتي ديده ميشود.
آثار اميد به غير خدا در کلام امام جواد عليهالسلام
غالب رواياتي كه از امام جواد عليهالسلام نقل شده جملههاي كوتاهي است. چند جمه از جملات امام جواد عليهالسلام در باره اعتماد به خداوند است و ايشان سفارش فرموده که اعتماد شما به خدا باشد و در كار خود دل به كسي ديگر نبنديد و به کسي ديگر اميد نداشته باشيد، بهخصوص به انسانهاي گناهكار و بهويژه به دشمنان خدا ذرهاي اميد نداشته باشيد. برخي از اين دسته روايات را به عنوان نمونه مرور ميکنيم و چند جمله درباره آنها توضيح عرض خواهيم کرد.
خروج از ياري خدا، حاصل انقطاع به غير خدا
در كلمات قصار حضرت جواد صلواتاللهعليه آمده است که مَن انْقَطَعَ إلي غَيرِالله وَكَلَهُ الله إليه؛[5] «کسي که به غير خدا انقطاع پيدا کند خداوند او را به همان غيرخدا واميگذارد.» تعبير انقطاع إليه از تعبيراتي است که عيناً در فرهنگ فارسي زبانها معادل ندارد. اگر كسي تمام توجه خود را به يك نفر معطوف کند بهگونهاي که در كارهايش به او اميد ببندد و اگر درد دلي دارد با او مطرح کند و ... به اين حالت در ادبيات عرب، انقطاع به آن شخص گويند. ميتوان گفت انقطاع به کسي يا چيزي به معناي از همه بريدن و تنها سراغ آن کس يا آن چيز رفتن است. مانند بچههايي كه براي همه امور خود سراغ مادر ميروند. بچهها وقتي گرسنه يا تشنه هستند سراغ مادر ميروند، وقتي احساس درد يا بيماري دارند سراغ مادر را ميگيرند و ... انقطاع بهسوي خدا در دعاها و مناجاتهاي مأثور يكي از مقامهاي بسيار عالي شمرده شده است. در مناجات شعبانيه آمده است: إلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الإنْقِطَاعِ إلَيْك؛[6] «خدايا! اين موهبت را به من عطا كن كه من تنها به طرف تو بيايم و از همه غير تو ببرم.» يعني خدايا! عنايت کن که من اميد به هيچ كس نداشته باشم و بهگونهاي نباشم که در دل بگويم برادرم به من كمك ميكند، پدر و مادرم فلان کار را برايم انجام خواهند داد، دوست من مرا فراموش نخواهد کرد و ... بلکه، هر وقت هر احتياجي دارم بگويم خدا حاجت مرا روا ميكند و دلم پيش تو باشد. چنين حالي را انقطاع الي الله گويند. اين حالتي است که در مناجاتها و دعاها به آن بسيار اهميت داده شده است. نقطه مقابل اين، انقطاع به سوي مخلوق است، بهگونهاي که گويا خدايي اصلاً وجود ندارد تا کاري از دست او برآيد. موحد در انقطاع إلي الله تمام توجهاش به خدا است و اصلاً توجهي به غير او نميكند. اما منقطع الي المخلوق نقطه مقابل موحد است و توجهاش تنها به مخلوق است، گويا خدايي نيست. ممکن است صراحتا نگويد - العياذ بالله – خدايي نيست، اما در ميدان عمل بهگونهاي عمل ميکند که گويا خدايي نيست. در هنگامي که نيازي دارد با خود نميگويد اکنون كه چنين نيازي دارم از خدا کمک بخواهم، بلکه دائم در اين انديشه است که فلان شخص مشکل مرا حل ميكند يا فردا اول وقت به فلان جا ميروم و هديهاي هم براي فلان شخص ميبرم تا گره از کار ما باز کند. چنين حالتي را انقطاع به خلق گويند. چنين انساني همه نيازهاي خود را از مخلوق ميخواهد. اين انقطاع به خلق چند مرتبه دارد؛ گاه انقطاع انسان به پيغمبري، امامي، مؤمن متديني يا شخص كاملي است. در اين صورت انقطاع او چندان تبايني با انقطاع الي الله ندارد، گرچه با حالتي که تنها دل انسان با خدا باشد تفاوت دارد. اينکه انسان بگويد: خدايا! همه کارها بهدست تو است و تو بايد مشکل ما را حل کني يا اينکه بگويد براي حل مشکلم پيش مؤمني، عالمي يا آيت اللهي بروم و از او خواهش كنم، بسيار متفاوت است.
محروميت، کمترين حاصل اعتماد به فاجر
از اين بدتر اين است كه انسان سراغ انسان گنهكار، اهل معصيت، شرابخور يا رباخور برود به او التماس کند تا مشکل او را حل کند. رفتن پيش فاسق و عرض حاجت کردن و دست به دامن او شدن بسيار زشت است. ولي از اين بدتر هم ممکن است و آن اين است كه انسان دل به دشمن خدا ببندد و به دشمن خدا اميدوار شود. هر گنهكاري دشمن خدا نيست. ممکن است کسي شهوت يا غضبي بر او غالب شده و مرتکب گناهي شده باشد، اما او دشمن خدا نيست و چه بسا حاضر نباشد بدون وضو اسم خدا را هم ببرد، اما اهل معصيت است. ولي كسي كه پرچم ضد خدا برافراشته و اصلاً كار او اين است كه با خدا، با دين خدا و با بندگان خاص خدا مبارزه كند دشمن خدا است و چقدر زشت است که انسان به چنين کسي اميد داشته باشد! از اين زشتتر دیگر چه امر زشتي ميتوان سراغ داشت؟ خداوند مدام ميفرمايد: ما همه كارها را تدبير ميكنيم، ما آب را از آسمان نازل ميكنيم، ما باد را ميفرستيم، ما ابرها را به جايي ميبريم كه ميخواهيم در آنجا باران ببارد و از آن باران گياه برويد و اهل آنجا از آن استفاده كنند و باعث حيات و رشد آنها شود! قرآن کريم مرتب اين معارف را براي ما بيان ميکند. با اين وجود اگر ما سراغ دشمن خدا برويم مشمول اين روايت امام جواد عليهالسلام خواهيم شد که میفرماید: مَن انْقَطَعَ إلي غَيرِالله وَكَلَهُ الله إليه؛[7] «کسي که به غير خدا انقطاع پيدا کند خداوند او را به همان غير خدا واميگذارد.» كسي كه همه اميدهاي خود را به غير خدا ببندد كيفر او در اين عالم اين است كه خداوند به او خواهد گفت: ديگر با من كاري نداشته باش و سراغ همان کسي که به او اميد بستهاي برو و منتظر باش ببين چه نتيجهاي خواهي گرفت!
در روايت مذکور از امام جواد عليهالسلام تعبير غيرالله آمده و مشخص نکرده که آن غير، دشمن خدا يا شخص گناهكار يا شخص ديگري باشد. اما در روايتي ديگر از همين رواياتي كه از حضرت جواد سلاماللهعليه نقل شده آمده است: مَنْ أَمَّلَ فَاجِراً كَانَ أَدْنَى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمَان؛[8] «كسي كه به گنهكاري - كه بهطور علني گناه ميكند - اميد ببندد كمترين مجازات او محروميت است.» در روايت قبل سخن از محروميت نبود، بلکه تنها فرمود سر و كار کسي که به غير خدا اميد ببندد با همان غير خدا است. يعني سرانجام او آن چيزي خواهد شد که اسباب و مسببات اقتضاء ميكنند و خداوند ديگر ياور او نخواهد بود و او را به همان شخص که به آن دل بسته حواله خواهد داد. زد و بندهاي دنيا طرفيني است و گاهي براي اهل دنيا نتيجهبخش است و گاه نتيجهبخش نخواهد بود. واگذاري چنين شخصي به غير خدا به خاطر اين است که او سراغ مخلوق رفته است. اما اگر سراغ شخص فاجر برود عقوبتهاي ديگري هم براي او خواهد بود که نخستين و کمترين عقوبت او اين است كه خداوند او را محروم ميكند و به او خواهد گفت: تو كه سراغ گناهكار رفتي و به گناهكار دل بستي در همين عالم بايد نتيجه اين عمل را ببيني و محروميت بكشي! اين عقوبت، چيزي بيش از واگذاري به غير خدا است.
خواري، حاصل اعتماد به دشمن خدا
ميتوان حدس زد اگر انسان به جاي فاجر، به دشمن خدا اميد ببندد چه کيفري خواهد داشت. انسان فاجر، گرچه متجاهر به فسق و آلوده به گناه است، اما چه بسا كارهاي خوبي هم براي خدا انجام دهد. ولي اگر انسان به دشمن خدا دل ببندد چه کيفري سزاوار او است؛ دشمني که اصلاً پرچم مبارزه با خدا را برافراشته و هرجا نام خدا، دين خدا و بندگان خالص خدا هستند آنها را سيبل تيرهاي خود قرار داده و هر گونه که بتواند ايشان را اذيت و آزار ميدهد، تحريم ميكند، عليه آنها توطئه ميكند، دانشمندان آنها را ترور ميكند، راههاي زندگي مسالمتآميز را به روي آنها ميبندد و خلاصه هرچه از دستش برآيد بر عليه آنها استفاده ميکند؟ اگر انسان به فاجري دل ببندد کمترين عقوبت او حرمان است. با اين وجود اگر به دشمن خدا دل ببندد بايد گفت کمترين کيفر او خزيان است. چنين تعبيري به عنوان کيفر برخي اعمال در برخي آيات قرآن کريم آمده است: فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا؛[9] «پس جزاي کسي از شما که چنين کند جز خواري در زندگي دنيا نيست.» بدبختي، بيچارگي، پستي و ذلت، حاصل اميد بستن به دشمن خدا است.
توکل، بارزترين نشانه ايمان
از اين دو حديث امام جواد عليهالسلام در اين شب ميخواهيم استفاده كنيم و توحيد را بياموزيم. هر كسي به وجدان خود مراجعه کند و ببيند آيا اميدش تنها به خدا است يا غير خدا را هم كارهاي ميداند و گاه سراغ آنها هم ميرود؟ البته ما اگر سراغ غير خدا ميرويم سراغ مؤمنان ميرويم. ولي آيا خدا اين را ميپسندد؟ تعبيرات قرآن بهگونهاي است كه تكان دهنده است. متأسفانه ما معمولا قرآن را تنها براي خواندن آن ياد گرفتهايم و ماه رمضان هم فقط آن را ختم ميکنيم و كمتر براي فهم معارف آن و بعد سعي براي عمل به آن، آن را تلاوت ميکنيم. اين آيه از سوره مزمل را ببينيد: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً؛[10] «پروردگار مشرق و مغرب، هيچ معبودى جز او نيست، پس او را وکيل خود انتخاب كن.» در اين آيه قرآن کريم در وصف خداوند ميفرمايد: آن كسي كه مشرق و مغرب عالم در دست او است و هر ستارهاي طلوع و غروب ميكند به اذن او است و غير از او هم هيچ معبودي حقيقتا وجود ندارد يعني هيچ كس جز او لياقت معبود شدن ندارد. اين توصيفات را به چه منظوري ميگويد؟ اين توصيفات براي بيان اين توصيه است که او را وكيل خود قرار دهيد! (فَاتَّخِذْهُ وَكِيلاً) آيا خدا اين اندازه نميارزد که انسان او را وكيل خود قرار دهد؟ اين دارالوكالهها كه در گوشه و کنار وجود دارند چهقدر حق الوكاله ميگيرند؟ تازه اينگونه وکيلها معلوم نيست بتوانند كاري براي انسان انجام دهند؛ معلوم نيست آيا قانون به آنها اجازه بدهد کاري براي انسان انجام دهند يا نه؛ آيا اگر طرف مقابل رشوهاي به آنها پيشنهاد بدهد بپذيرند و حق را پايمال کنند يا خير؟
گاه در مشکلات اجتماعي و اداري کار انسان به دادگاه کشيده ميشود و لازم ميشود براي خود وكيل بگيرد. خداوند ميفرمايد: در همه خواستههاي خود که ميخواهيد تحقق پيدا کند من را وكيل كنيد و کارهايتان را به من واگذار كنيد و از من بخواهيد تا کار شما را انجام دهم! آيا اين خواست خدا توقع بيجايي است که ميفرمايد: وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُون؟[11] گاه تعبيري تندتر نيز بهکار برده، ميفرمايد: وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛[12] «اگر راست ميگوييد که ايمان داريد بر خدا توكل كنيد.» معناي اين آيه اين است که اگر بر خدا توكل نكرديد در ايمان داشتنتان دروغ ميگوييد و حقيقتا ايمان به خدا نداريد!
مشکلات اجتماعي امروز، حاصل اعتماد به دشمن
با توجه به اين آيات بايد ببينيم رفتار فردي، اجتماعي، ملي، دولتي و بين المللي ما چگونه است و به چه كسي اميد بستهايم. امام جواد عليهالسلام ميفرمايد: مَنْ أَمَّلَ فَاجِراً كَانَ أَدْنَى عُقُوبَتِهِ الْحِرْمَان؛[13] «کسي که به فاجري اميد ببندد کمترين عقوبت آن محروميت است.» پس نبايد گفت: چرا جامعه ما دچار محروميت شد. تازه اين كمترين عقوبت اميد بستن به غير خدا است كه بايد چشيد و عقوبتهاي اصلي بعد از اين خواهد بود. ما گمان ميكنيم همين كه مثلاً يك واجب و حرامي را رعايت كنيم ديگر بايد كلاه ما را به عرش بيندازند و ملائكه بيايند در مقابل ما سجده كنند؛ چراکه به گمان خود انساني عادل هستيم و گناه نميكنيم. اما خداوند ميفرمايد: اگر براي نيازهاي خود اميد به غير من داشته باشيد و دل به دشمن من يا به گناهكار ببنديد كمترين عقوبت شما اين است كه از آنچه ميخواهيد محروم ميشويد. اگر قدري با قرآن آشنا شويم پاسخ بسياري از مشكلات خود را ميفهميم. يافتن چرايي گرفتاريهاي ما نيازمند اين همه عرض و طول و اين همه سوال و استيضاحها نيست. بايد به خودمان برگرديم و ببينيم به چه كسي دل بستهايم. وقتي به دشمن خدا دل ميبنديم منتطر چه نتيجهاي بايد باشيم؟ راه علاج اين مشکلات بازگشت به قرآن کريم است: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكيلاً؛[14] «پروردگار مشرق و مغرب، هيچ معبودى جز او نيست، پس او را وکيل خود انتخاب كن.» بايد خدا را وكيل خود قرار دهيم. انسان از وكيل خود چه انتظاري دارد؟ البته وقتي انسان وکيلي غير از خدا بگيرد بايد به او حق الوكاله بدهد. اما خداوند حق الوكاله هم نميخواهد، بلکه تنها ميخواهد که ما او را صادقانه وكيل خود قرار دهيم. اگر اين صداقت را داشته باشيم آن گاه خواهيم ديد که گره از کار ما باز خواهد شد. از اميرالمؤمنين علي عليهالسلام نيز نقل شده است: لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ كَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجا؛[15] «اگر درهاي همه آسمانها و زمينها (درهاي همه عالم) به روي بندهاي بسته شود اما او تقواي الهي پيشه كند خداوند راهي براي خروج از مشکلات براي او باز ميكند.»
ما با توسل به ذيل عنايت حضرت جواد عليهالسلام از ايشان ميخواهيم از خداي متعال بخواهند اين معرفت را به ما بدهد كه ما همه خواستههاي خودمان را از خدا بخواهيم و به ما توفيق دهد از اينكه سراغ ديگران رفتيم استغفار و توبه كنيم و به درگاه او عرض کنيم: خدايا! غلط كرديم که دل به برجام بستيم و از تحريم آمريكا ترسيديم و به جاي دلبستن به تو به وعدههاي اروپاييها اميد بستيم؟ قاعدتاً بايد همه شما به ياد داشته باشيد که سالهاي اول جنگ شبها در حرم حضرت معصومه عليهاالسلام پر از متوسليني بود كه انواع دعاهاي توسل و فرج را ميخواندند و گريهها و نالهها سرميدادند و از خداوند طلب چاره ميکردند و همان توسلات باعث شد آن جنگي كه تقريباً جنگ همه قدرتهاي عالم عليه ما بود به پيروزي ما ختم شود. آن رزمندگان جبهه حق عليه باطل، تقريبا هيچ امکاناتي هم نداشتند، حتي بسياري از متخصصان کشور از طرفداران شاه بودند که برخي از آنها از کشور فرار كرده بودند و برخي هم زندان بودند. تقريبا ميتوان گفت براي مبارزه با دشمن نه متخصص داشتند، نه سلاح، نه پول، نه موقعيت اجتماعي و نه كسي از آنها حمايت ميكرد. اما خدا آنها را پيروز كرد.
آيا وظيفه ما اين بود كه بعد از پيروزي جنگ اندکاندک خدا را كنار بگذاريم و ديگر نه دعايي داشته باشيم و نه توسلي و فقط ببينيم آمريكا و اروپا چه ميگويند؟! برخي هم دل به روسيه و چين ميبندند و منتظرند ببينند آنها چه ميكنند! ايشان سراغ آنها ميروند و گمان ميكنند آنها بسيار عاشق جمال ما هستند! اما بايد باور کنيم آن كسي كه ما را دوست دارد خدا است و بعد هم اولياي خدا. اين امام جواد عليهالسلام است كه ما را دوست ميدارد و بايد به در خانه او رفت. اگر دست به دامن ايشان شديم و حاجت ما برآورده نشد آن وقت بايد گله كرد. ايشان بارها ثابت كردهاند که هر گاه ما با اخلاص به در خانه ايشان رفتيم دست خالي بازنگشتهايم. اما اين انسان بيچاره فراموشكار، هرگاه مشكل او حل ميشود ياد خدا و اولياي او را فراموش ميکند و فرداي آن روز باز نه به ياد خدا است و نه به ياد اولياي او.
پروردگارا! تو را به همه دوستانت و همه اوليائت و همه شهدا قسم ميدهيم ما را از خواب غفلت بيدار كن!
خدايا! دلهاي ما را به نور ايمان و معرفت روشن بفرما!
معبودا! مسئولان ما را در راهي كه مرضي تو است موفقشان بدار و از راههاي انحرافي آنها را باز دار!
خداوندا! در ظهور ولی عصر تعجیل بفرما!
پروردگارا! سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
خدايا! عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!
[1] . حج، 32.
[2]- إنسان،7
[3]- ابراهيم، 32.
[4]- آل عمران،122
[5] . بحارالانوار، ج 68، ص 155.
[6] . اقبال الأعمال (ط-قديم)، ج2، ص 687.
[7] . بحارالانوار، ج68، ص 155.
[8] . همان، ج 75، 83.
[9] . بقره، 85.
[10] مزمل، 9.
[11] . آلعمران، 122.
[12] . مائده، 23.
[13] . همان، ج 75، 83.
[14] مزمل، 9.
[15] . نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص 188.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org