صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برایدریافتفایلصوتیاینجاراکلیککنید | 13.94 مگابایت |
رابطه دين و هنر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهَُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً.
تقدیم به روح پرفتوح امام رضواناللهعلیه، شهدای والا مقام اسلام و همه حقداران بر ما صلواتی اهداء می کنیم.
مقدمه
تشریففرمایی سروران عزیز، بزرگان و هنرمندان محترم را به این مؤسسه که به نام مبارک امام مزیّن است به عنوان یک خدمتگزار در این مؤسسه خوشآمد عرض میکنم. امیدوارم خدای متعال بر توفیقات همه شما بیافزاید و خیر دنیا و آخرت را نصیب همه شما بفرماید و در راه رسالتی که بر دوش دارید شما را بیش از پیش موفق بدارد! از خداوند ميخواهم که به ما هم توفیق خدمتگزاری به امثال شما را عنایت فرماید!
ضرورت تبيين رابطه دين و هنر
قاعدتاً لطفی که آقایان فرمودند و ما را با قدوم مبارک خودشان مفتخر کردند براساس اين اندیشه است که امروز جامعه اسلامی و انقلابی ما نیازمند کارهای هنری است و بر اين اساس باید رابطه فعالیتهاي هنري با مسائل دینی، اسلامی و انقلابی روشن شود تا اشخاص با انگیزه قویتر، این مسئولیتها را بپذیرند، انجام دهند و به ثمر برسانند. اين تلاش بسیار کار به جایی است. زيرا حقیقتاً در بسیاری از امور زندگی اجتماعی ما ابهامهایی وجود دارد که باعث بداندیشیها، بدرفتاریها و بدآموزیهایی میشود که شاید بیش از نود درصد آن همراه با غرض سوئی نیست. گاه کسانی از روی مسامحه، کماطلاعی يا ناآگاهی به کارهایی که آثاري نامطلوب دارد دست میزنند و به اين آثار نامطلوب توجه ندارند. درحاليکه اگر همين کارها به شکل دیگری انجام ميگرفت منشأ برکات فراواني ميشد و میتوانست حتی هر قدمِ آن عبادت باشد و برایشان ثواب داشته باشد. انسان ممکن است رفتاري انجام دهد که تنها یک حرکت فیزیکی خاصی در خارج انجام گیرد اما با ايجاد اندکي تفاوت ميتواند فاصله ارزش آن از زمین تا آسمان گردد. توجه به اصل اين مسئله برای ما مفید است و ميتوان با مثالي اين اصل را توضيح داد.
رابطه هدف با ارزش عمل
همه ما میدانیم که بقای نسل انسان در گرو ازدواج است و اگر مرد و زن با هم ازدواج نکنند نسل بشر منقرض میشود و طولی نمیکشد که بشر نابود میشود. ازدواج هم به يک عمل طبيعي احتیاج دارد تا موجب تولید فرزند شود. اگر این کار طبيعي براساس یک قرارداد و با جمله «انکحت و قبلت» توأم باشد عبادت میشود. حتی نگاهی که دو همسر به همدیگر میکنند نيز عبادت میشود و ثواب دارد. اما اگر این قرارداد و اين جمله نبود و اين عمل طبيعي بر اساس ارتباط آزاد انجام گيرد، گرچه از نظر ظاهري و طبيعي با عمل قبل تفاوتي ندارد، و زن و مردي صرفا عملي بر اساس غریزه خود انجام میدهند، اما يکي عبادت است و ديگري گناه! البته ازدواج مبتنی بر یک قرار داد است که تعهداتي به دنبال ميآورد، اما عمل غريزي زن و مرد در هر دو رابطه يکسان است. اين دو عملِ به ظاهر يکسان، در ازدواج، عبادت و در رابطه آزاد، گناه محسوب ميشود. برخي افراد که به اين نکته توجه ندارند میگویند: اين دو عمل چه فرقی دارند؟! کساني که شما آنها را گناهکار ميدانيد همین کاری را انجام ميدهند که از نظر شما عبادت است. پس چرا يکي گناه شمرده ميشود و مرتکب آن بايد مؤاخذه و حتی تنبیه شود و ديگري مستحق ثواب است؟ اين مورد را تنها از جهت مثال عرض کردم و گرنه اين نکته در بسیاری از مسائل جاری است. همه ما میدانیم و قبول داریم و بايد توجه داشته باشیم که ارزش بسیاری از مسائل، با اندکی تغییر در کیفیت کار یا حتی گاهی تنها با تغییر نیت، از زمین تا آسمان تفاوت پيدا ميکند.
مثال دیگری در خصوص تفاوت نیت عرض کنم؛ در روایات هم به اين مثال اشاره شده است که اگر دو نفر به نماز بایستند و هردو مثل هم نماز بخوانند و کاملا مانند يکديگر کيفيت قرائت و آداب نماز را رعايت کنند، اما قصد و نيت یکی از آن دو این باشد که وظیفه شرعی خود را انجام دهد و هیچ توجهی به ديدن يا نديدن دیگران نداشته باشد، و ديگري فقط به اين قصد که به دیگران نشان دهد نمازخوان و اهل عبادت است آن عمل را انجام دهد، اولي بهواسطه اين عمل، ثواب فراواني ميبرد و ديگري نه تنها ثوابي نمیبرد، بلکه مستحق عقاب ميشود؛ زيرا ریاکاری کرده که نوعي شرک محسوب ميشود. چنين شخصي در حقيقت به جای خداپرستی، خودپرستی و مردمپرستی کرده است. نیت باعث چنین تفاوتي بين دو عمل مشابه ميگردد، بهگونهاي که ارزش آنها از زیر صفر تا میل به بینهایت تفاوت پيدا ميکند.
در مسائل اجتماعی و مسائل دیگر هم همین قاعده جاري است. پیش از انقلاب - کسانی که سن آنها نزدیک سن بنده است به یاد دارند و گمان نميکنم جوانترها به یاد داشته باشند - کسانی برای مبارزه با دستگاه پهلوی و شاه عدهاي را آموزش دادند و گاهی هم کسانی را ترور کردند. سخن آنها این بود که ما میخواهیم با دستگاه ظلم و ستم مبارزه کنیم - البته این مطلب طفیلی است و مطلب اصلی چیزي دیگر است و بنده به اين وسيله میخواهم اهمیت اختلاف نیت و نگرش را عرض کنم. شاید بانیان آن گروه افرادی متدین و فداکار بودند و واقعاً تنها بهخاطر خدمت به مردم و جامعه این کارها را انجام ميدادند و حاضر بودند جان خودشان را فدا کنند. اما در عمل بهتدریج با کسانی دوست و همکار شدند که قدري گرایشهای چپ داشتند و چندان اعتقادی به دین نداشتند، ولي در این جهت با گروه نخست مشترک بودند که معتقد بودند با دستگاه پهلوی ستمکار باید مبارزه کرد. گروه نخست معتقد بود اين مبارزه وظیفهاي دینی است و گروه دوم میگفت رژيم پهلوي باید برود و ما بهجای آنها بیاییم؛ آنها حق ما را گرفتهاند! بالاخره اختلاط بین اين دو گرایش باعث شد که این حرکت، انحراف پیدا کند و نتیجه آن شود که در اوائل انقلاب، بهترین ذخیرههای انقلاب را با ترور از دست ما بگیرند. امثال آيتالله دکتر بهشتی، دکتر آیت و بسياري ديگر از نيروهاي انقلاب را همين افراد از ما گرفتند. انگيزه اين گروه هم از ابتدا این بود که با دستگاه پهلوی مبارزه کنند و آن حکومت را ساقط کنند. اما خوبان و بنیانگذاران اين گروه، براي انجام وظيفهاي الهي اقدام به تأسيس آن کردند و معتقد بودند که اين مبارزه بايد در چارچوب احکام الهی انجام گيرد. گرچه ممکن بود آنها در تشخیص وظیفه خود اشتباه کنند، اما نیت آنها در روزهاي نخست، الهي بود. ولي بعدها این نیت کمرنگ شد و به جای رضاي خدا، هواي دل جايگزين شد و به جای اینکه بگويند بايد اشخاص صالح سر کار آیند، گفتند بايد ما سر کار بیاییم و نوبتی هم باشد نوبت ما است. همين افراد، بزرگترین ذخایر انسانی این کشور را در همان اوائل انقلاب که بيشترين نياز را به وجود آنها داشتيم از دست ما گرفتند. آيا واقعا جنايتي بالاتر از این جنایت ميتوان تصور کرد؟ چه کسانی مرتکب اين جنايت شدند؟ کساني که در ابتدا به عنوان خدمت به اجتماع و مبارزه با ظلم کار خود را شروع کردند. حتماً فهمیدهاید مقصود من چه کسانی هستند و انشعاب آنها چگونه پیدا شد و به کجا انجامید!
پايه چنين کارهایی که میتواند نتایج دراز مدتی در جامعه داشته باشد بايد بسيار محکم باشد؛ بايد دقت کنيم که اولا این کار فيحد نفسه کاري عقلپسند و خداپسند باشد، و ثانيا بايد ديد ما برای چه هدفي آن را انجام میدهیم؛ گاهي تنها بهخاطر یک احساس ميخواهيم این کار را انجام دهيم و گاهی هم تنها بهدنبال منافع شخصی خود هستیم و اين منافع را به اسم خدمت و ... دنبال ميکنيم و انتظار یک منفعت شخصی داریم. اگر کار از ابتدا از روی هوس و براي منفعتي دنیوی يا از روی چشم و همچشمی و رقابت و چیزهایی از این مقوله انجام گیرد فرجام مطلوبی نخواهد داشت. از ابتداي نهضت انقلاب اسلامي تا امروز که چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد اين مطلب را آزمودهايم. اگر شما خودتان هم دقت کنید شاید اکنون نمونههای برجستهای از چنين آزمونهايي را بتوانيد ببينيد.
خيانت بزرگ پهلوي در رواج سکولاريسم
حقیقت این است که دستگاه ستمشاهی تنها ستمش این نبود که بعضی سرمایههای کشور را به درباریان و طرفداران خودش اختصاص میداد و منافع کشور را استثمار میکرد و دیگران را محروم میکرد - البته چنين ستمي وجود داشت و به شکلي برجسته بود که همه ميتوانستند آن را درک کنند – بلکه در کنار اين ستم، ضرر مهمي به جامعه وارد کرد که اهمیت و خسارت آن بسيار بیشتر از اين بود، و آن اين بود که دين را تضعيف کردند و قصد داشتند دين را بهطور کلي از جامعه حذف کنند. اصل این مطلب احتیاج به تبيين و اثبات و قرائن و شواهد ندارد و همه کم يا بیش از آن اطلاع داريم، اما روشن ساختن عمق اين خیانت بزرگ و مبارزه آنها با دین، قدري احتیاج به توضیح بیشتري دارد؛ از جمله اينکه کار آنها باعث شد نوعي سکولاریسم بینام و نشان در جامعه ترویج پيدا کند.
آنها اين مسئله را ترويج ميکردند که مسائل زندگي دو دستهاند؛ يک دسته مسائلي جدي که براي همه انسانها چه مسلمان، چه غیرمسلمان، چه ایرانی، چه عرب، چه آمریکایی و چه ديگران مطرح است و به انسانيت انسانها مربوط ميشود؛ و دسته ديگر، مسائلی ذوقی و سلیقهای است که گرچه چندان جدي نيستند، اما قابل احتراماند. دسته اول مسائلي هستند از قبيل: تأمین نیازمندیهای غذایی مردم، تأمين مسکن مردم، مسئله حکومت، مسئله امنیت، مسئله کسب و کار مردم، مسئله آموزش مردم، ... و بالاخره هنرهایی که مردم به آنها احتیاج دارند (اگر فرصتی شد اشارهاي به نیاز بشر به هنر خواهم کرد). آنها میگفتند: اینگونه مسائل به دین ربطی ندارند. براي مثال، هر کسي ميداند باید کار کند تا مزد بگيرد يا هر کسي حتي کساني که به وجود خدا اعتقادي ندارند خواهان حفظ امنیت هستند. اینگونه مسائل ربطی به دین ندارند. دین به فرد ميگويد: نماز بخوان! فرد هم اختيار دارد که نماز بخواند يا نخواند. اگر فرد تصميم بگيرد که نماز بخواند، ديگران هم بايد به اين خواسته وي احترام بگذارند، اما این مسئله به مسائل جدي زندگی انسان ارتباط ندارد، بلکه تنها خواسته و سليقهاي است در حاشیه زندگی، مانند ساير سلیقههای گوناگون مردم. براي مثال، در عالم طبيعت رنگهای مختلفي وجود دارد و هر انساني رنگي خاص را میپسندد يا هر کسي شکل خاصي را براي لباس خود ميپسندد. انتخاب دين هم مانند اين امور، امري سليقهاي است و از مسائل جدي زندگي مردم نيست، و وظيفه ما اهميت دادن به مسائل جدي زندگي انسانها و رسيدگي به مسائلي است که خارج از سليقه افراد به همه انسانها مربوط ميشود و همه به آنها احتیاج دارند و در قالب خاصی باید عادلانه انجام گیرد.
البته طرفداران اين طرز فکر، در شعار، چنین سخناني را مطرح ميکنند، اما در مقام عمل، همه شاهد بودهايم که چگونه عمل ميکنند. مقصودم از بيان اين سخن اين است که رژيم ستمشاهي بذر این فکر را افشاند و به صورتهای مختلف، از کتابهای درسی گرفته تا فیلمها و رفتارهای هنری و نطقها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی اين انديشه را رواج داد. تعبير رايج در فرهنگ سیاسی براي این انديشه «سکولاریسم» است. سکولاريسم به معناي جدايي دين از محتوای مسائل جدی زندگی انسان است. سکولارها ميگويند: ما ضد دين و آتئيسم نيستيم؛ اما معتقديم دين به مسائل مهم زندگي از جمله مسائل سیاسی و اجتماعی ارتباطي ندارد. دين امري دلبخواهی است و هر کسي ميتواند آن را بپذيرد و مثلا نماز بخواند، يا نپذيرد و نماز هم نخواند.
امتداد سکولاريسم در هنر
امروزه تمامي قدرتهای بزرگ دنیا همین اعتقاد سکولاريسم را مطرح و به صورتهای مختلف تقویت و ترویج میکنند، و براي اجراي آن توطئه و تدبیر میکنند، و عوامل مختلفی بر این اساس تربیت میکنند. براي مثال، شايد این تصور در نود درصد مردم مسلمان وجود داشته باشد که هنر به دین ربطی ندارد. زيرا هنر، امري ذوقی است و برخي به آن علاقه دارند و آن را دنبال ميکنند و برخي ديگر چنين علاقهاي ندارند و آن را دنبال نميکنند. نبايد کسي را مجبور به يادگيري هنر کرد و همچنين اگر کسي خواست هنر بيامورد نبايد جلوي او را گرفت. این بحث ربطی به دین ندارد. افراد علاقهمند به هنر ممکن است نمازخوان باشند و ممکن است نمازخوان نباشند. نماز خواندن نه کسي را ملزم به يادگيري هنر ميکند و نه مانع يادگيري هنر ميشود. نماز خواندن مربوط به دين، و هنر مربوط به سلیقه مردم است و خوب و بد درباره آن مطرح نيست. آيا اگر سليقه کسي رنگ زرد يا نوع خاصي از دوخت را براي لباس ميپسندد، ميتوان گفت چرا چنين سليقهاي داري؟ طبيعت او چنين ميلي دارد و او به اين امور علاقه دارد. انواع هنرها هم از همین سنخ امورند و کساني به هنر علاقهمندند ميتوانند آن را دنبال کنند و آنهایی هم که علاقهاي به آن ندارند لزومي ندارد که آن را دنبال کنند. هنر نه ربطي به دين دارد و نه ربطي به سياست. به همين جهت، تمام نژادهاي شرق و غرب و دینداران و بیدینان هر يک در محیط خود هنر خاصي دارند. پس بايد حساب هنر را از دین جدا کرد و نبايد از هنر اسلامی یا غیر اسلامی سخن گفت! اساسا بررسي اين که چه کاري از نظر اسلام صحیح است، از مقوله دیگری است و به وادي هنر و سلايق افراد مربوط نميشود! اين شبهه را گاه به بيان سادهتر اينگونه مطرح ميکنند که آيا ما ميتوانيم بگوييم آشپزی اسلامی داریم یا نداریم؟ مردم بر اساس سلیقه خود مواد غذایی را با هم ترکیب میکنند و بهگونه خاصي آن را میپزند. مردم هر محله يا شهري بهگونهاي خاص آش میپزند و نوع خاصي از آش براي آنها خوشايند است و هیچ کس هم درباره خوب و بد بودن رسم آنها قضاوت نميکند، بلکه اين رسمها را به سلیقه آن مردم نسبت ميدهند. هنر هم از همين نوع امور، و امري سلیقهای است! آیا واقعا مسئله هنر اینگونه است؟
لزوم ابهامزدايي از مباني هنر
اساسا دین تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. اصلاً دین را اشتباه و بد برای ما تعریف کردهاند. ما گام اول انقلاب را با همه سختیها، پیچ و خمها و ابهامهایی که کم يا بیش وجود داشت گذرانديم و بحمدالله این گام را استوار برداشتیم، و به کوری چشم دشمنان اسلام و ایران اسلامی این مرحله را با موفقیت پشت سر گذاشتيم. دشمنان هم به اين موفقيت اذعان دارند. هر کسی هم اندکي تعقل کند تأیید میکند که گام نخست انقلاب موفقيتآميز بوده است. گرچه برخي از روی دشمنی و غرضورزي اين گام را ناموفق ميدانند، اما هر عاقلی میفهمد که اینها دروغ میگویند.
ولي برای گام دوم انقلاب بايد مسائلی را که در گام اول برای ما ابهام داشت حل کنيم. ابهام اين مسائل باعث شد که استفاده کمي از آنها ببريم. اين ابهامات گاه موجب تضاد بین دو گروه شد، بهگونهاي که يکي از بود آن دفاع ميکرد و ديگري از نبود آن و این باعث شد نیروهای فراواني با هم اصطکاک پيدا کنند و به جاي همافزايي در يک جهت صحيح و کسب نتايج مطلوب، هدر بروند. اصطکاک اين نيروها باعث شد آنجايي که مساوي بودند برآیند آنها صفر شود، و آنجایی که یکی از آنها غالب بود - که غالباً باطل غالب بود - نتیجه آنها نامطلوب و زیر صفر شود.
یکی از مسائلی که باید جدی گرفته شود و ابهامات آن حل شود مسئله هنر است. در خصوص هنر بايد ابتدا ابهامات آن را برطرف کرد وپس از آن، براي اجراي آن، طرح آماده کرد و براي انواع آن، برنامههاي متنوع داشت، و در مرحله بعد لوازم اجرایی آن را اعم از بودجه و مسائل ديگر را فراهم کرد. البته اين لوازم اجرايي، جزء مراحل پاياني است. مرحله نخست اساسا آماده کردن مباني عقلي اين موضوع است. بايد ابتدا مشخص کرد که اساسا چه کاري در زمينه هنر صحیح است و اصلاً جایگاه هنر در جامعه کجا است. پس از آن بايد رابطه هنر با دين، با انقلاب، و با اهداف انقلاب مشخص شود؛ و اگر هنر با دين و انقلاب رابطه دارد بايد طرحی براي استفاده از این مقوله در زندگی داشته باشیم. بعد از طرح، بايد براي انواع هنرها برنامهریزی داشت و مقدمات اجرايي هر يک را فراهم نمود. اين شکل منطقی کار است. البته معنای اين سخن این نیست که همه این مراحل باید در زمان کوتاهی فراهم شود، گرچه همه اینها بستگی به همت ما دارد که چه مقدار نیرو صرف کنیم. ممکن است افرادی احساس مسئولیت کنند و این مسائل را با سرعت حل کنند و طرحها و برنامههاي آن را بسيار زودتر از طرح و برنامههاي عادي تهیه کنند، و بعد با همت هنرمندان انقلابی و اسلامی برنامههای اجرایی آن شروع شود، یا آن دسته از برنامهها که شروع شده، تقویت و کامل شود.
محروميت از ظرفيتهاي هنر، حاصل ارزشگذاري خطا
اولین مشکلي که در خصوص هنر در چهل سال گذشته وجود داشت و اجازه نداد ما از این مقوله بهدرستي استفاده کنیم ابهام در ارزشيابي هنر بود. بسیاری از مسلمانان انقلابی که سالها برای انقلاب زحمت کشیدهاند، نگاهي منفي به مقوله هنر دارند و آن را با باري منفی توأم میدانند. به گمان ايشان هنرمند یعنی کسی که کار او با گناه همراه است و اصلاً نميتواند کار خود را بدون گناه انجام دهد. البته اين تصوري غلط است. بايد هر يک از مفاهيم هنر و گناه را تعریف کرد و مشخص کرد که اين دو کجا با هم تصادق دارند. رابطه بسياري از مقولات با گناه به همين شکل مشخص ميشود. براي مثال، همه ميدانيم که گوشت گوسفند خوب است و در روایات هم نسبت به خوردن آن تأکيد شده است، بهگونهاي که فرمودهاند اگر کسي چهل روز گوشت نخورد در گوش او اذان بگویید! مستحب است دستکم هر چند روز یک مرتبه انسان گوشت بخورد. اما اگر حيوان ذبح شرعی نشود، مثلا رو به قبله ذبح نشود، خوردن گوشت آن حرام ميشود. همچنين اگر چوپانی در بیاباني گوسفندی را از گله دیگری سرقت کند و به گله خودش اضافه کند گرچه آن حيوان، گوسفند است و حکم اوليه خوردن گوشت آن استحباب است، اما خوردن گوشت این گوسفند حرام است، زيرا عنوان دزدي و غصب که عنواني ثانوي است پيدا کرده است.
اینگونه نیست که اگر کاري هنري، حکم حرام پيدا کرد بتوان گفت همه هنرها حرام است. آن کار هنری حرام، ضمیمهای دارد که آن ضمیمه حرام است، اما همه جا اینگونه نیست. ازاينرو، ممکن است کسانی از روی علاقه و احساس وظیفه برای خدمت به اسلام و انقلاب حیثیت منفی آن کار هنري را جدا کنند و از اصل هنر براي خدمت به اسلام استفاده کنند که در اين صورت نهتنها به عنوان یک کار مباح بلکه به عنوان یکی از بزرگترین عبادتها ميتوان آن را انجام داد. همه ما میدانیم که از هنرهای رایجی که گاه به شکلی غيرشرعي از آن استفاده ميشود، ميتوان بهگونهاي استفاده کرد که نتایج خوبی در جامعه بر آن مترتب شود. براي مثال، ميتوان از هنر براي آموزش بسیاری از آموزههاي ديني براي کودکان سه يا چهار ساله استفاده کرد، و آداب زندگی، حتی تقویت عواطف و احساسات خانوادگی، و بُعد مسئولیتپذیری را تدریجاً به آنها آموزش داد. استفاده از هنر در آموزش کودکان از قصهگویی ملاباجیها شروع میشود تا ميرسد به تئاتر و فیلم سینمایی؛ و پس از آنکه اين کودکان باسواد و اهل مطالعه شوند، خواندن رمان و داستانهاي آموزنده که شخصیت کودکان را ميسازد ميتواند بسيار مؤثر باشد. جامعهای که از این هنرها بیبهره باشد از عناصر سازنده و تربیتکننده فراواني محروم خواهد بود.
بنابراين نميتوان گفت هر هنری بد است. اگر مصداقي از هنر بد است باید بررسي کرد، و علت بد شدن آن را فهميد. همانند مثالي که در باره خوردن گوشت گوسفند مطرح شد. اگر گاه خوردن گوشت گوسفتند حرام ميشود بهخاطر عنواني مانند غصب و دزدی است که به آن ضميمه شده يا به خاطر عدم ذبح شرعي آن است، وگرنه، گوشت گوسفند در صورتي که چنين عنواني بر آن صادق نباشد خوب است.
مراحل تحقيقات بنيادي در مقوله هنر
بنده تخصصی در مسائل هنری ندارم و تنها فهرستوار چند جملهاي در خصوص مطالعات بنياديني که بايد در اين زمينه انجام گيرد عرض میکنم. إنشاءالله در بین شما محققان و پژوهشگران صاحب فکر و اندیشه و سلیقه مستقیم و علاقمند به اسلام و انقلاب هستند که میتوانند این مسائل را دنبال کنند. البته نباید عجله کرد. اینگونه تحقيقات از جمله تحقيقات بنیادی است و ممکن است دهها سال طول بکشد تا به ثمر نهایی برسد.
تعريف هنر و تبيين رابطه آن با زيبايي
در اين تحقيق بايد ابتدا اصطلاح هنر را تعريف کرد. هنر در اصطلاح رایج، ارتباط مستقیمی با زیبایی دارد. البته این اصطلاح عام هنر نیست. اصطلاح عام هنر شامل هرگونه تصرفی در امور طبیعی ميشود که امکان استفاده بهتر را فراهم کند. اين اصطلاح شامل صنعت هم میشود. اولین مرکز علمی که براي پیشرفت در ایران تأسیس شد دارالفنون نام داشت. ترجمه امروزي فارسي دارالفنون، هنرستان است. معادل عربیِ هنر، واژه «فن» است و فنون به معناي هنرها است. در زمان اميرکبير دارالفنون به جای چيزي که امروز دانشگاه نام دارد تأسیس شد. گرچه معناي دارالفنون، هنرستان است، اما حقیقت این بود که در آنجا علوم جدید را در مرتبهاي بالاتر از سطح دبيرستان تدریس میکردند.
هنر هرگونه تصرفی را شامل ميشود که در امور طبیعی به شکلی انجام گیرد که منفعت آن را بالا ببرد و فایده جدیدی در آن نمايان سازد. گاهی لازم است چند ماده ترکیب شوند يا بايد تغيير شکلي ايجاد شود تا نتیجه مطلوب بهدست آيد. براي مثال، در هنر نقاشی، نقاش با استفاده از رنگی معدني يا مصنوعي، با ابزاري مادی (قلم) که از مواد طبیعی يا غيرطبيعي تهیه شده، شکلی را بر روي کاغذ ترسیم میکند که آن شکل قبلاً نبوده است. نقاش با ترکيب رنگها و خطوط گوناگون، شکل زیبایی ايجاد ميکند و این ميشود هنر. در حقيقت نقاش، تغییری در این اشیاء بهوجود آورده بطوری که ديدن آن براي انسان خوشايند است. این فایده جدید آن است. پيش از اين، ديدن اين صفحه براي انسان لذتبخش نبود، اما پس از این تغییرات از دیدن آن لذت میبرد؛ این کار هنر است.
بهطور کلی امروز در مفهوم رایج هنر در ادبیات ما هنر با زیبایی توأم است. اما زیبایی، خود مفهومی دارد که در ادبیات رایج امروز ما فقط در دیدنیها و گاهي هم در شنیدنیها بهکار ميرود. براي مثال، گاه به صدا يا آهنگ، صفت زيبا اطلاق ميشود و گفته ميشود صدای زیبا يا آهنگ زیبا. اما اين صفت براي امور ملموس به کار نميرود و مثلا به شیء نرم گفته نميشود زیبا! در حاليکه مطلوبیت، در ملموس هم وجود دارد، يا اگر غذا مزه مطلوبي داشته باشد به آن غذاي زيبا گفته نميشود، گرچه ممکن است از جهت شکل و رنگ، در آن زيبايي ببینیم به اين معنا که وقتي به آن نگاه کنيم ظاهر آن براي ما خوشايند باشد، اما براي مزه آن صفت زيبا را بهکار نميبريم، گرچه تحلیل معنای زیبایی شامل آن هم میشود. وقتی غذا به نحو خوبی پخته شود و انسان از خوردن آن لذت ببرد، در حقيقت آن غذا زيبا خواهد بود، و این هم نظير همان کاری است که در نقاشی انجام گرفته است. البته اين بحث به حوزه لغت مربوط ميشود و ما به همين اندازه اکتفا کرده، از آن ميگذريم.
جايگاه زيبايي در زندگي انسان
هنر با زیبایی توأم است، اما جايگاه زیبایی در زندگی انسان کجا است؟ نعمتهای خداوند در عالم هستي از يک جهت به دو دسته تقسيم ميشوند؛ يک دسته نعمتها بهگونهاي است که اگر ما انسانها از آنها استفاده نکنيم حیات ما به خطر میافتد، مانند خوردنیها، هوا، نور و ...؛ اما دسته ديگر نعمتهايي هستند که نبود آنها حيات ما را تهديد نميکند و بدون آنها هم ميتوانيم زندگي کنيم، ولي نبود آنها موجب ميشود که دل ما کمبودی را احساس کند و به دنبال لذتهایی باشد که وجود آنها را براي خود لازم ميداند. حکمت وجود این لذتها خود داستانی دارد و نيازمند بحثهایي طولانی است. به هرحال انسان به چيزهايي احساس نياز ميکند که با ديدن آنها يا شنيدن آنها احساس لذت ميکند. قرار نيست در اين خصوص بحثي فلسفی و عقلی داشته باشیم، بلکه با مرور چند آیه از قرآن کريم ميخواهيم ببينيم نگاه قرآن به مقوله زیبایی چگونه است.
زيبايي در آيينه قرآن
خدا در قرآن کريم میفرماید: يکي از حکمتهایی که در آفرينش آسمانها لحاظ کردهايم اين است که زیبا باشد؛ زَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ؛[i] «آن را براي بينندگان آراستيم.» خداوند متعال آسمان را به گونهای خلق کرده است که وقتي در شب به آن نگاه ميکنيم از دیدن ستارههاي آن لذت ميبريم. در آيهاي ديگر به حکمت اينگونه زيباييها اشاره کرده، ميفرمايد: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[ii] «مسلماً ما آنچه را روى زمين است، زينت زمين قرار داديم تا آنان را آزمايش كنيم كه كدامشان از جهت عمل نيكوترند.» خداوند ميفرمايد: این زینتها و زیباییهاي عالم خلقت، زمينه و مقدمه انتخاب شما را فراهم ميکند تا شما با اختیار خود راه صحیح را انتخاب کنید. همه آنچه روي زمين است، از گیاهان، دریاها، خلیجها، تپهها و صحنههاي طبيعي، در واقع زینتهایی برای زمین هستند. اگر همه زمین و آنچه در آن هست همه سیاه بودند، انسان از دیدن آن خسته میشد. اما بيابانهاي زمين هم با اينکه همه خاک است، در اثر عوامل طبیعی که تحت تدبیر الهی است آنچنان تغییر شکلهای خاصی در آن صورت گرفته که انسان از تماشای همین بیابانها هم لذت میبرد. کوهها نيز خود زيبايي خاصي دارد، بهگونهاي که تماشاي کوه براي انسان لذتبخش است. برخي بزرگان اصلا عاشق تماشاي کوه بودند و تماشای کوه برای آنها بسيار لذتبخش بود. خداوند میفرمايد ما همه این آثار موجود بر روي زمین را برای شما زینت قرار دادیم.
به آيهاي ديگر اشاره کنم که شاید شما تا به حال به آن توجه نکرده باشید و پس از شنيدن آن اصلاً حيرتزده شوید. خداوند متعال در اين آيه چوپانها را مخاطب اصلي قرار داده، ميفرمايد: هنگامي که شما گوسفندانتان را از آغل بيرون ميآوريد و به صحرا میبرید و شب دوباره آنها را به آغل برمیگردانید؛ در حرکت این گوسفندان زيبايي وجود دارد. هیچ وقت شما به اين نکته توجه کرده بوديد که خودِ اين حرکت نعمتي الهي است و قرآن این نعمت را یادآوری ميکند؟ زيباييهاي فراواني در عالم هستي وجود دارد که همه انسانها زيباييهاي آنها را درک ميکنند، اما خداوند دست روي چیزی گذاشته که متخصصان هم به آن توجه ندارند. اگر اين آیه را حفظ نبودم نمیخواندم و جا داشت که شما هم در وجود چنین آیهای در قرآن شک کنيد. قرآن کريم ميفرمايد: وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ؛[iii] «و براى شما در آنها زيبايى است، آنگاه كه آنها را شبانگاه از چراگاه بر مىگردانيد و هنگامى كه صبحگاهان به چراگاه مىبريد.»
ببینید خداوند، قرآن کريم و دین به مسئله زیبایی چقدر اهمیت دادهاند و خداوند در تعالیم خود فراموش نميکند که به ما بگوید رفتن گوسفند از آغل به صحرا هم زیبایی خاصي دارد و بايد آن را درک کنید و لذت ببرید.
کسانی که انگيزه تحقيق در باره مقوله جمال و زینت در قرآن کريم و در سایر منابع دینی را داشته باشند ميتوانند نکتههای زیبایی را از اين منابع استخراج و استفاده کنند. یعنی ما فطرتاً به دنبال زیبایی هستیم و زندگی انسان بدون زیبایی اصلاً یک زندگی خام، خشک و خستهکننده خواهد بود، و خداوند بارها این را نکته را یادآوری میکند که ما نعمتهاي خود را براي شما زيبا قرار دادیم و شما بايد قدر آن را بدانید و شکر آن را بهجا آورید.
کشف و تبيين راههاي ايجاد زيبايي
نکته دوم در مسير اين تحقيق، توجه به هنرهاي طبيعي و اکتسابي است. اين نکته را در قالب مثالي ميتوان توضيح داد. موادی غذايي که نيازهاي حياتي ما را تأمين ميکند به دو شکل در دسترس ما قرار ميگيرد؛ خداوند دستهاي از آنها را در طبيعت بهصورت آماده براي خوردن آفريده است و ما از آنها استفاده ميکنیم. مثلا گیاهي خوردني است که در طبيعت ميرويد و ما هم از آن استفاده میکنیم. دسته ديگر، خوراکیهايي است که انسان با استعداد خدادادي از ترکيب و پختن مواد گوناگون آنها را آماده ميکند. خداوند استعدادی در انسان قرار داده که با استفاده از آن ميتواند یاد بگیرد چگونه مواد را با هم ترکیب کند و چگونه آنها را بپزد و با مواد گوناگون به آنها طعم و عطر بدهد تا خوردن آن لذتبخش باشد. خدا میتوانست همه این کارها را خود انجام دهد، اما چون هدف اين است که خلیفه خدا در این عالم با اختیار خود، خودش را بسازد، دایره اختیار را بسيار گسترده کرده و حتي خواسته که انسان درباره خوراکيهاي خود هم فکر کند که چه چیزی بخورد، چگونه آن را تهيه کند و چگونه آن را بخورد که برای او نافع باشد.
در اموري که موجب جمال و زینت میشود نيز اين تقسيم وجود دارد؛ برخي امور، به صورت طبيعي زینت دارند مانند همان مثالهايي که از قرآن کريم مرور کرديم؛ خروج گوسفندان از آغل و بازگشت آنها (لَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ)، زيبايي آسمان و ... . به نظرم کانت است که میگوید: در عالم دو چیز براي من لذتبخش است؛ یکی انجام مسئولیت و کاری که ارزش اخلاقی دارد که هیچ چیز برای من مثل این ارزش ندارد و لذتبخش نیست، و ديگري تماشای آسمان. فيلسوف بزرگي که نقش عظيمي در فلسفه غرب دارد اين سخن را ميگويد. این زینتی است که خداوند آماده و تقدیم ما کرده است. اما همانگونه که خداوند براي تهيه غذا استعدادی به انسان داده که با کمک آن، راههایي براي تهيه غذا کشف کند تا بهتر از آن استفاده کند، استعداد ايجاد زيبايي در امور ديگر را نيز در اختيار انسان قرار داده تا از نعمتهاي خداوند بيشتر استفاده کند. اما به فعلیت رساندن اين استعداد احتیاج به فعالیت ما دارد.
تبيين رابطه دين و هنر
مسئله سوم اين است که هدف از استفاده از نعمتهاي خدا چیست؟ اینجاست که مسئله دین مطرح میشود. برخي گمان میکنند استفاده از این نعمتهای خداوند در زمین و آسمان، همانند حيوانات تنها برای لذت بردن و پر کردن شکم و اشباع غرایز است. در عمق دل اينان هیچ چیز دیگری نیست و همه نعمتهاي خداوند را ابزاري برای همین ميدانند. به گمان ايشان حتی فعالیتهاي سیاسی هم برای این است که درآمد بهتر و زندگی لذتبخشتري داشته باشند و بهتر بتوانند خواستههای حیوانی خود را ارضاء کنند. عده زيادي اين ديدگاه را دارند. البته من آماري در اين باره ندارم، گرچه چندان هم نيازي به آمار نیست. شاید خود ما هم کم يا بیش در برههاي از زندگي خودمان اين بينش را تجربه کرده باشیم.
دین آمده است تا به انسان بگوید: همه این زندگی دنيوي شما (هفتاد يا هشتاد يا صد سال، کمتر يا بیشتر)، یک سفر است و شما یک مقصد دارید که عمر آن مقصد بینهایت است. گمان نکنيد مقصد شما همین دنيا است. مقصد حیوانات همین زندگي دنيوي است و وقتی بميرند سفر آنها به پايان ميرسد، اما شما انسانها برای این مقصد خلق نشدهاید. زندگي دنيوي شما یک آزمایشگاه است تا از یک طرف آزمایش شوید و از طرف ديگر خودتان را بسازید به اين خاطر که بتوانید از حياتي بهرهمند شوید که مرز ندارد (خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا).[iv] آن حيات هیچگاه تمام نمیشود. هدف اصلي دین آن است که به بشر بفهماند که خدا هست و خداوند شما را برای هدفی آفریده و آن هدف ورای این زندگی دنيوي محدود شماست. حيات در دنيا مقدمه و ابزار است و در حقيقت سفري است که شما باید مقصد آن را بشناسيد و کاری کنید که از این سفر برای آن مقصد بینهایت، توشهای بردارید.
بنابراين، ما بايد از نعمتهای حلال دنیا بهعنوان ابزاری براي رسيدن به آن مقصد استفاده کنیم، چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلّهِ؛[v] «از خوراكىهاى پاكيزهاى كه روزىِ شما قرار دادهايم بخوريد و شکر خدا را به جای آورید.» همه مردم خودشان میدانستند که باید غذا بخورند، اما دین میگوید: بهگونهاي از این نعمت استفاده کنید که نه تنها به مقصد شما ضرر نزند، بلکه به رسيدن به آن کمک کند و کاري کند که بهره شما در آن حيات زياد گردد. يعني بايد از اين نعمتها استفاده دینی و انسانی کرد. استفاده از اين نعمتها تنها براي پر کردن شکم و توليد مثل، استفادههایي حیوانی است و حیوانات هم همين بهره را از دنيا دارند. انسان از آن جهت که انسان است باید کاری کند که سرنوشت ابدی و سعادتمندانهای برای خود بسازد. راه رسيدن به این هدف اين است که از این نعمتها به شکل خاصی استفاده کند، به اين معنا که استفاده از اين نعمتها به سعادت جاودانه او و عوامل مفيد براي سعادت انسان ضرر نزند. البته انسان خود بهتنهايي نمیتواند همه فرمولهای رسيدن به چنين سعادتي را کشف کند. به همين جهت، وحی آمده تا به او کمک کند و به او بياموزد که از هر نعمتي چگونه استفاده کند که براي سعادت ابدي او مفيد باشد. این سه مسئله شايسته است که بهعنوان مقدمه مبنای کار پژوهشگران قرار گيرد و إنشاءالله پژوهشگران همت کنند و اين مقدمات را مورد تحقيق و بررسي قرار دهند.
لزوم بهکارگيري اقسام هنر در چارچوب ارزشهاي ديني
يکي از مباحثي که با اين مقدمات ارتباط دارد تبيين نقش ارزشهاي ديني در هنرهاي گوناگون است. هنر اقسامي دارد؛ قسمي از هنرها مستقیماً چشم ما را نوازش میدهند، مانند نقاشی، خطاطی، و هنرهای زیبایی که در معماری به کار میروند. حاصل اين هنرها اين است که چشم ما از آنها بیشتر لذت میبرد. قسمي ديگر از هنر اموري است که گوش ما را نوازش ميدهند، مانند صداهای خوش آهنگ و موسيقي. تعریف علمی موسیقی عبارت است از ترکیب صداها بهگونهای که انسان از آن لذت ببرد. البته مکملی هم دارد و آن اينکه گاهی موسیقی حزنآور است، اما بايد توجه داشت که اين نوع موسيقي نيز نوعي لذت عقلانی بهدنبال دارد. بنابراين، تعریف علمی موسيقي این نیست که حتماً تار و تنبور در آن بهکار رود. به هر حال، بخشی از هنر با گوش ما ارتباط دارد.
در دستورات اسلام احکامی وجود دارد که به استفاده از این زینتها در زندگی برای اطاعت خدا توصيه ميکنند. براي مثال، قرآن کريم ميفرمايد: خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد؛[vi] «در هر مسجدى، زينت خود را همراه خود برگيريد.» اين دستور خداوند است که وقتی در اجتماع خداپسندی شرکت میکنید لباس زیبا بپوشید و خودتان را تمیز کنید و موهایتان را شانه و روغن بزنید تا کساني که همنشین شما هستند از نشستن با شما لذت ببرند و شما بهگونهاي نباشيد که ديگران بخواهند زود از شما جدا شوند. براي اجتماعي که شکلگيري آن برای شما مفید است از عواملي استفاده کنيد که به تشکيل آن کمک کند، حتی با عطر زدن. دو رکعت نمازی که با عطر بخوانید ثواب هفتاد رکعت نمازی را دارد که بی عطر بخوانید. عطر زدن، استفاده از زینت و جمال است و به کاری که موجب شود این زینت در عمل ما تحقق پیدا کند هنر گويند.
قسم ديگر هنر هنرهایی است که در گفتار ظاهر میشوند. زیبا سخن گفتن به اين معناست که انسان بهگونهای سخن بگويد که شنونده از شنیدن آن لذت ببرد و براي او خوشايند باشد. همه ما میدانیم یکی از ویژگیهای برجسته قرآن - که قرآن خود روي آن مانور میدهد- همین زیبایی قرآن است. یکی از اعجازهای قرآن، اعجاز آن در فصاحت و بلاغت است. کساني که ميخواهند کلامشان زیبا شود سعي کنند ابتدا زیباییهای قرآن را درک کنند. اين خود نوعي هنر است. ايشان بايد تلاش کنند معلوماتی را که مقدمه این هنر است بياموزند. پس از آن سعی کنند زيباييهاي نهج البلاغه را درک کنند. نهج البلاغه زيباييهاي فراواني دارد. امیرالمؤمنین عليهالسلام امیر سخن است و سخنان او زيباييهاي بسياري دارد که گاهی کفار هم با شنيدن آن میخ کوب میشوند. يکي از اساتيد دانشگاه در همين شهر قم که از آمريکا به اينجا آمده است، مبدأ مسلمان شدنش آشنايي با نهج البلاغه است. ايشان با شنیدن سخنان اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه زیباییهاي آن را درک کرده و اين زيباييها او را جلب کرده است. پس قسمي از هنر اين است که انسان ياد بگيرد زيبا سخن بگويد.
اقسام ديگر هنر به هنرهايي از قبیل تئاتر، فیلم، و امثال اینها مربوط میشود. اینها هنرهای کامل شده عصر حاضر است. بعد از سیر هنر در مراحل مختلف، اکنون مجموعه عظیمی از هنرها در قالبي جمع میشود که نام آن فیلم سینمایی است. گرچه آنگونه که معروف است، اين شکل هنر، اختراع جوامع غيراسلامي است و ما آن را از غرب گرفتهایم، اما اين قسم از هنر هم یک نعمت خدایی است. امروزه علوم فراواني در جوامع اسلامي رايج است که از غرب گرفته شده است، مانند دانشهاي فراواني در خصوص طب. امروزه اکثر پزشکان ما نسخههایی مینویسند که از غرب یاد گرفتهاند. همچنين داروهای فراواني در جامعه ما ساخته ميشوند که فرمول آنها را از غرب یاد گرفتهایم. گرفتن دانشهاي مفيد از ديگران امر بدي نيست. بايد ديد هدف از اين کار چیست و این دانش در چه راهی به کار گرفته ميشود.
اگر دانش در مسيري بهکار گرفته شود که به هدف انسانی زندگي ضرر بزند آنگاه مطلوب نخواهد بود و بد شمرده ميشود. اگر اين ارزشگذاري از طرف دين اسلام تعیین شده باشد با جان و دل بايد آن را بپذیریم. براي مثال، در خوردنيها اسلام ميگويد: گوشت خوک حرام است. اگر گوشت خوک و گوشت بره پهلوی هم گذاشته شوند ممکن است در نگاه سطحي تفاوتي بين آنها ديده نشود و چه بسا برخي بسيار علاقمند به خوردن گوشت خوک باشند و آن گوشت برایشان لذیذتر باشد و آن را ترجیح دهند، اما اسلام میگوید این گوشت را نخور! زيرا خوردن آن ضررهای جسمي و روحي فراواني دارد که شما از آن بيخبر هستيد. معناي اين حرمت این نیست که اسلام خوردنیها را ممنوع کرده است، بلکه مقصود اسلام اين است که انسان از خوردنیها طوری استفاده کند که برای کمالات انسانی او ضرر نداشته باشد. اسلام خوردن گوشت بره را حلال شمرده و انسان ميتواند از اين گوشت طيب کباب تهيه کند و خود بخورد و به اطعام ديگران هم همت گمارد. واجب است شخص حاجی گوسفندي ذبح کند و مقداری از گوشت آن را خود تناول کند و مقداری هم به دیگران بدهد. معناي حرمت گوشت خوک اين نيست که خوردن گوشت حرام است.
همچنين در حوزه هنر، اگر دين اسلام نوعي هنر و کیفیتي خاص از آن را منع کرده به اين معنا نيست که با هنر مخالف است. خداوند متعال خود از هنر بسيار تعريف و تمجيد ميکند، حتي خود را هنرمند معرفی میکند. مگر خداوند نمیفرمايد: من زینت ایجاد کردهام، و مگر حقیقت هنر چيزي جز ایجاد زینت است؟ اگر خداوند ميفرمايد: زَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ،[vii] یعنی من یک هنرمند هستم و آسمانها را با هنری آفریدهام که هر بینندهای لذت میبرد. گوسفندان را هم بهگونهای آفریدهام که وقتي با برههایشان از آغل درمیآیند و به دنبال مادرشان اين طرف و آن طرف ميروند از دیدن آنها لذت میبرید. این زيباييها را خداوند خلق کرده است. او هنرمند است و از ما نيز ميخواهد که هنرمند شويم و کاری کنیم که کارهایمان کمالآفرین، لذتبخش و سعادتآفرین باشد. از ما ميخواهد که مواظب باشید لابهلای کارهايتان چیزی نباشد که برای تکامل شما ضرر داشته باشد. ممکن است شما به برخي ضررها آگاهي نداشته باشيد، اما من شناختهاي لازم را در اختيار شما قرار ميدهم، چنانکه نمیدانستید گوشت خوک مضر است و من شما را آگاه کردم. در حوزه هنر هم ممکن است از برخي مضرات خبر نداشته باشيد و من به ياري شما خواهم آمد و شما را از آن مضرات آگاه خواهم کرد، اما معناي اين هشدار اين نيست که هنر بد است.
یکی از نعمتهای مهم خداوند که در این زمان باید بیشترین بهره را از آن ببريم همه اقسام گوناگونِ هنر است. ولی همه این هنرها مرز دارند. چنانکه در ميان خوردنیها برخي حلال و برخي حراماند، در ميان شنیدنیها هم برخي حلال و برخي حراماند. از رسول خدا صلياللهعليهوآله روايت شده است که لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَتَغَنَّ بِالْقُرْآن؛[viii] «کسی که قرآن را با صدای خوش نخواند از ما نیست.» یعنی در خواندن قرآن، هنر إعمال کنید و طوری قران بخوانید که شنونده از آن لذت ببرد. البته مقصود اين نيست که در کنار خواندن قرآن از ابزار موسيقي استفاده شود و عدهاي هم پايکوبي کنند! چنين کارهايي مضر است، اما استفاده از صدای خوب ضرر ندارد. یاد بگیرید که قرآن را بسيار خوب بخوانید بهگونهای که به هدف نهايي شما ضرر نزند. قرآن آمده تا به روح شما تعالی بخشد و شما را به خدا نزدیک کند. نبايد کاری کنید که روح شما به چهارپايان نزدیک گردد؛ چنین کاري بد است.
پس هنر، جایگاه بسیار رفیعی در زندگی انسان دارد. خداوند خود را هنرمند میداند؛ امیرالمؤمنین عليهالسلام یکی از هنرمندان برجسته عالم است. هنر سخن گفتن علی عليهالسلام بی نظیر است. ما باید چارچوب ارزشهای اسلامی و دستورات دین را در خصوص هنرهاي گوناگون رعایت کنیم. اما ما در اين دوران چهل ساله در این جهت مانند بسياري جاهاي ديگر کوتاهی کردیم. ما در ساخت سلاح و تکنولوژیهای علمی تا حدود زیادی پيشرفت کرديم و عقبافتادگيهاي گذشته را جبران کردیم. ما امروز الحمدلله با کساني رقابت ميکنيم که عالیترین تولیدات را در این زمینه دارند و ما در اين زمينه خودکفا شدهایم و دیگر به آنها احتیاجی نداریم. اما در بسياري از بخشهاي ديگر هنوز آنگونه که بايد کار نکردهایم. اين کوتاهي قدري به ما روحانیان هم مربوط ميشود. ما جهات فکری و بنيادي اين گونه کارها را آنگونه که باید و شاید تبیین نکردهایم. ما بايد به این نقص و کوتاهي خود اعتراف کنیم. بیایید دست به دست هم بدهیم و در مبانی فکری اينگونه مسائل بیشتر تلاش کنیم. بايد در تبیین اين مسائل و قراردادن آنها در چارچوب ارزشهای دینی همت کنيم. به همين خاطر است که مقام معظم رهبری مدام ويژگيهاي لازم براي سينما را بيان میفرماید و از هنرمندان ميخواهند که فیلمهاي مفيد براي جامعه و فرهنگ ديني تولید کنند. هنر بايد با ارزشهای دینی تطابق داشته باشد وگرنه مضر خواهد بود. پس باید هم ارزشهای دینی را و هم فنون و مهارتهاي هنري را از متخصصانش بياموزيم تا بتوانیم در این بُعد هم از نعمتهای خدا بهترین استفاده را برای تقرب به خدا و رسیدن به عالیترین کمالات انسانی ببريم.
وَفَّقَنَا اللهُ وَ إیَّاکُمْ إنْشَاءَالله
[i]- حجر،16.
[ii]- کهف،7.
[iii]- نحل،6.
[iv]- بینة،8.
[v]- بقره،172.
[vi]- أعراف،31.
[vii]- حجر،16.
[viii] . بحارالانوار، ج 73، ص 342.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org