قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

صدا/فیلماندازه
قسمت اول2.18 مگابایت
قسمت دوم2.55 مگابایت

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

جنگ نرم

آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت الله مصباح يزدي (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 22/02/89 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

جنگ نرم

در جلسات گذشته مطالبي را حول محور فتنه مطرح کرديم. از بحث‌هاي مفهوم شناسانه به اين نتيجه رسيديم که فتنه کاربردهاي متفاوتي دارد و آن معنايي که امروز در فرهنگ ما شناخته شده است، عبارت است از مجموعه‌اي از فعاليت‌هاي سازمان يافته براي ايجاد نوعي اختلال و تشويش در جامعه. اين فعاليّت­ها گاهي صرفاً براي اهداف مادّي و دنيوي است و در قالب فعاليّت‌هاي مادي انجام مي‌گيرد، و گاهي فراتر از اهداف مادي است و شامل اهداف معنوي هم مي­شود. در جائي که فقط اهداف مادي دنبال مي­شود، هدف نهايي اين است که قدرت را از دست يک عدّه سلب کنند و خود آن را تصاحب کنند. در فتنه‌هاي معنوي، يا در هدف و يا در روش، بيش از ‌اين مد نظر است؛ يعني ممکن است هدف نهايي تسلط بر ثروت، قدرت و امکانات مادّي باشد؛ امّا از آنجا که جامعه مورد نظر، يک جامعه ديني است، ابتدا با عقايد و باورهاي ديني آن‌ها مبارزه مي‌کنند، تا زمينه براي رسيدن به آن هدف فراهم شود. در همه انواع فتنه يک سري سياست‌هاي کلي مشترک وجود دارد؛ ولي در اين قسم اخير که پاي دين در ميان است، خيلي روش‌ها پيچيده‌تر و شناخت و مبارزه با آن مشکل‌تر مي‌شود. اگر بخواهيم واژه فتنه را به اين مفهوم با ادبيات امروز مقايسه کنيم، تقريباً فتنه با «جنگ نرم»؛ مساوي مي‌شود که در مقابل جنگ سخت، که واژه عربي آن «حرب»؛ است، قرار دارد. يعني دو گروهي که در مقابل هم قرار مي‌گيرند، ممکن است براي نابودي يکديگر، علناًً به روي هم اسلحه بکشند، که اين جنگ سخت است، و يا ابتداء سعي مي­کنند با فعاليّت‌هاي تبليغاتي به اهدافشان برسند. اگر هدف محقق شد، به همان اکتفاء مي­کنند و گرنه ممکن است به جنگ سخت هم منتهي شود. در صدر اسلام، به خصوص در زمان اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ هم فتنه و هم حرب وجود داشته است. قبل از خلافت ظاهري اميرالمؤمنين، فتنه زمان عثمان و بعد فتنه جمل، فتنه صفين و فتنه نهروان بود. اول فتنه بود؛ ولي بعد به جنگ منتهي شد. اين وقايع از جهت مقدّمات، فتنه بود؛ يعني فعاليّت­هايي صورت گرفت تا بين مردم اختلاف ايجاد شود و آن­ها در مقابل اميرالمؤمنين قرار گيرند.؛

پيچيده بودن جنگ نرم در جامعه ديني

بحث اصلي ما در مورد فتنه­هاي معنوي است؛ يعني فتنه­هايي که به دين، ايمان و نظام اسلامي ما مربوط است. در اين­جا فتنه­گران با جامعه­اي روبرو هستند که نظام سياسي آن مبتني بر دين است؛ به اصطلاح امروزي،‌؛ يک نظام ايدئولوژيک است. چنين جامعه­اي صرفاً متّکي به قدرت نيست؛ بلکه به اعتقادات و باورهاي مردم متّکي است. براي تضعيف چنين نظامي جنگ نرم، کاربرد بيشتري دارد؛ چراکه باورهاي ديني، هم علّت مُحدِثه و هم علّت مُبقِيه اين نظام است. اقدام به برپايي اين نظام از ابتداء و تلاش براي حفظ آن در ادامه، همه بر اساس اعتقادات ديني و انجام وظيفه شرعي بوده است. در صورت بروز جنگ سخت، مردم ما باز بر اساس وظايف ديني حاضر به جانفشاني هستند. کساني که با چنين نظامي دشمني کنند به طور طبيعي بايد در فکر سست کردن پايه‌هاي فکري و اعتقادي مردم باشند؛ بنابراين علاوه بر روش­هايي که در انقلاب‌هاي مخملي و در جنگ‌هاي نرم ديگر به کار مي­گيرند، در اين­جا بايد روش‌هاي پيچيده­تر و گسترده­تري را به کار ببرند.
وقتي آمريکائي­ها مي‌خواستند اوکراين را از چنگ روسيه در بياورند، ابتدا جنگ نرم را شروع کردند و نهايتاً يک انقلاب مخملي در آن‌جا به وجود آوردند و بدون اين‌که به جنگ صريح نظامي بيانجامد، حکومت اوکراين را عوض کردند. اين دو کشور هر دو سکولار بودند؛ در اينجا راه خيلي سخت نيست. فقط کافي است که مردم را نسبت به آن نظام بدبين کنند و يک عدّه‌اي را هم براي شورش آماده کنند. بسته به اين‌که چه اندازه زمينه آماده شده باشد و چه اندازه سرمايه گذاري کنند، نتيجه مي­گيرند. امّا وقتي با يک نظامي که بر اساس دين استوار است، مواجه شوند، راه فرق مي­کند. اين­گونه نظام­ها تنها به قدرت مادي، ثروت، تکنولوژي، علم، سرمايه و حتّي نيروي انساني متّکي نيستند. در اين­جا محرّک اصلي، وظيفه ديني است. البته اين به اين معنا نيست که همه افراد، داراي ايماني آن‌چنان قوي هستند که در همه مراحل فقط براي دين کار مي‌کنند؛ بلکه معناي آن اين است که عامل مؤثر و تعيين کننده در اين نظام، عامل ديني است. البته ممکن است عوامل ديگري هم وجود داشته باشد؛ امّا آن عاملي که کار را به سرانجام مي‌رساند، عامل متّکي به دين است. ما مي‌دانيم که نظام ما اين­گونه بود. مردم ما با ارتشِ تا بن دندان مسلح شاه جنگيدند و آن‌ها را به زانو درآوردند، فقط بر اساس اين‌که نايب امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه ـ دستور مي‌داد. امام فرمود: «تقيه ديگر حرام است ولو بلغ ما بلغ»؛ و مردم تا پاي جان ايستادند، شهيد‌ها دادند تا اين‌که انقلاب پيروز شد.
مقابله با چنين نظامي با روشي که در مثل اوکراين و گرجستان يا در بعضي کشورهاي ديگر انجام شده است، قابل عمل نيست. البته دشمن آن روش­ها را هم امتحان کرد، ولي افراد دورانديش در جبهه دشمن مي‌دانستند که در اين­جا با اين روش کار پيش نمي‌رود؛ از اين رو طراحان فتنه از سال‌ها پيش، زمينه‌هاي مختلفي را بررسي و فراهم کردند تا ايمان مردم را نسبت به اين نظام سست کنند. من يک تحليل اجمالي از اين جنگ نرم عرض مي‌کنم، و بعد به برخي از مواردي که در کشور ما پياده کردند، اشاره مي‌کنم.

تضعيف باورها و ارزش­ها، راه شکست جامعه ديني

تصور کنيد گروهي قصد دارند بر مردمي مسلّط شوند که به باورهايي معتقد و به ارزش­هايي پاي­بند هستند. براي تسليم کردن اين‌ها چه کارهايي بايد انجام دهند؟ در هر جنگي، اعم از نرم و سخت، يک سلسله فعاليّت‌هاي مشترک وجود دارد. در جنگ سخت و نبرد نظامي هم وقتي دو گروه بخواهند با هم بجنگند، چند نوع فعاليّت بايد انجام دهند. از يک طرف بايد نسبت به تقويت خودشان کارهايي را انجام دهند؛ بايد نيروهاي خود را ارزيابي کنند؛ نيروي انساني، ابزار جنگي و ساير ابزار لازم، حتّي خوراک لازم را پيش بيني کنند؛ مکانهاي امن فراهم کنند. از طرف ديگر فعاليّت‌هايي را بايد نسبت به دشمن انجام دهند، و هر چه مي‌توانند دشمن را تضعيف کنند. در هر جنگي اين دو نوع فعاليّت بايد انجام گيرد. اين يک استراتژي عام است. امّا در جنگ نرم با جامعه‌اي که ما فرض کرديم، قوايي که نظام حقّ به آن متّکي است، تنها امور مادي نيست؛ بلکه ايمان و باورهاي آن جامعه هم وجود دارد. در اين جامعه تنها سرزمين، نيروي انساني و ... مهم نيست؛ بلکه افراد آن حاضرند همه هستي خويش را فدا کنند، امّا دينشان باقي بماند. باور چنين مسئله­اي براي دشمنان مشکل است؛ ولي در طول اين سي سال ناچار شدند، باور کنند. در اينجا فعاليت­هاي لازم، فقط دو نوع فعاليّت ساده يعني تضعيف طرف مقابل و تقويت خود، نيست؛ بلکه يک سلسله فعاليت‌هاي گسترده و هماهنگ براي تضعيف باورها بايد انجام بگيرد.
مردم از لحاظ پابندي به باورها در سطوح مختلفي قرار دارند. يک سلسله باورهاست که اکثريّت مردم قاطعانه به آن پابندند، و برخي باورهاي ديگر يک مقدار ضعيف‌تر است؛ مثلاً در جامعه ما اعتقاد به خدا، پيغمبر، امام زمان و سيدالشهداء چيزي نيست که به سادگي بتوانند با آن­ها بازي کنند؛ ولي برخي قشرها حتّي در همين اعتقادات، ضعيف و آسيب پذيرند. طبعاً آن‌هايي که جوان‌ترند يا از مجالس ديني و مناسک ديني دورترند، آسيب‌پذيرتر هستند.
فعاليت­هايي در کشور ما بعد از انقلاب با هزينه‌هاي سنگين، براي تشکيک در اعتقادات ديني مردم انجام گرفته و الآن نيز در حال انجام است. صدها برنامه تلويزيوني، و هزاران برنامه کامپيوتري و اينترنتي در عالم براي تضعيف عقايد اسلامي به خصوص عقايد شيعه وجود دارد که شمار آنها سرسام آور است. اين همه هزينه براي اين است که فهميده‌اند مسأله اسلام، يک مسأله ساده‌اي نيست که بتوان به راحتي با آن بازي کرد و با کشيدن چند کاريکاتور يا دادن چند دشنام، کار را تمام کرد. البته دشمن از اين‌ها هم دست بر نمي‌دارد. راديوهايي وجود دارد که کارشان اين است که دائماً به خدا، پيغمبر اسلام و ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و علماء دشنام بدهند. بالاخره يک عدّه هم تحت تأثير اين‌ها قرار مي‌گيرند. ولي آن‌چه مهمّ‌تر است اين است که آن نسلي که قرار است در آينده سرنوشت اين کشور و اين نظام را در دست گيرد، اين اراذل و اوباش و عرق‌خورها نيستند؛ هرچند در يک جاهايي هم مي­توانند از اين‌ها استفاده کنند. آن کساني که آينده کشور –چه دستگاه‌هاي دولتي، چه دستگاه‌هاي ملّي—؛ در ؛ دست آن­هاست و اقتصاد، صنعت، و مديريت کشور را در دست خواهند گرفت، دانشجويان هستند. دشمن بيشترين سعي خود را صرف اين قشر جوان تحصيل کرده‌اي که در حال گذراندن مدارج علمي است، مي­کند؛ چون مي­داند در آينده رئيس جمهورها، وزراء، نمايندگان مجلس، استاندارها، صنعت­گران و تجّار مهم از ميان اين­ها بيرون مي‌آيند. واقعاً براي اين‌ها سرمايه گذاري کرده‌اند.
حال صرف نظر از واقعيّت‌هاي عيني، اگر کسي بخواهد چنين شيطنتي را عملي کند، چه کارهائي بايد انجام دهد؟ يک بخش از فعاليّت­هايي که در اين جنگ نرم بايد انجام بگيرد، تضعيف اعتقادات ديني مردم در سطوح مختلف است. براي کارگر و کشاورز بحث در مورد اين‌که آيا خدايي وجود دارد يا نه، بي­فايده است؛ اين قشر معمولاً يک اعتقادي که از پدر و مادر گرفته­اند، دارند و پاي آن هم ايستاده‌اند. امّا قشر دانشجو و فرهيخته جامعه سر و کارش با مسائل فکري است؛ از اين رو دشمن از همان اوايل، فعاليّت بسيار گسترده، برنامه‌ريزي شده، هماهنگ و سازمان يافته­اي را براي اين­ها شروع کرد.
البته دشمنان اميدي به سلب کامل عقايد اسلامي و کافر کردن مردم ندارند؛ ولي از اين‌که شک ايجاد کنند، هيچ نااميد نيستند؛ بلکه تجربه کرده‌اند و نتيجه مثبت هم گرفته­اند. ايجاد شبهات و شکوک در اصول اعتقادات، يک بخش کار است. بخش ديگر، ارزش‌ها است؛ يعني بايد و نبايدهاي عملي، خوب و بدهاي رفتاري، اين­که چه کاري خوب و چه کاري بد است؛ چه کاري بايد انجام داد و چه کاري نبايد انجام داد. در هر جامعه­اي اين مسائل بر اساس يک نظام ارزشي مطرح است؛ خواه اين نظام تدوين شده و مواد آن مشخص شده باشد و خواه نانوشته باشد. هر جامعه­اي براي خودش يک ارزش­هايي دارد. در جامعه اسلامي اين ارزش‌ها برخاسته از دين و جزء عظيمي از دين است. در جنگ نرم با چنين جامعه­اي، بايد اين ارزش­ها را هم در جامعه تضعيف کرد. اين هم يک بخش کار است و ‌ساز و کار خودش را مي­طلبد.؛

تضعيف عالمان ديني، راه تضعيف باورها و ارزش­ها

اين باورها و ارزش‌ها چگونه در جامعه رواج پيدا مي­کند و چگونه باقي مي­ماند؟ ترويج اين باورها و ارزش­ها يا به وسيله نوشتن کتاب، يا با بيان عالمان، يا با تدريس در کلاس­هاي رسمي کلاسيک، يا با بيان آن­ها در مجالس ديني، مساجد و حسينيه‌ها، صورت مي­گيرد و از اين طرق در دل‌ها رسوخ پيدا مي­کند و نهادينه مي‌شود. پس اين عالمان ديني هستند که مي‌توانند اين‌ها را در جامعه حفظ و تقويت کنند. لذا بايد اول عالمان ديني را هدف بگيرند. تا اين عالمان ديني هستند، هر چه دشمنان مي‌ريسند، آن­ها پنبه مي­کنند. اين‌ها شبهه ايجاد مي­کنند، عالمان جواب مي­دهند؛ اين‌ها ارزش‌ها را تضعيف مي­کنند، عالمان تقويت مي­کنند؛ بنابراين براي تضعيف باورها و ارزش‌ها هيچ چاره­اي جز تضعيف عالمان ديني نيست. براي اين کار، لازم است ابتداء موقعيت اجتماعي عالمان ديني تضعيف شود.
در جلسه قبل روي اين نکته تکيه کردم که اين برنامه يکي از راهکارهاي دشمنان انبياء و اولياء الهي بوده و هست؛ اول سعي مي­کنند که علماء را از چشم مردم بياندازند. براي اين کار يکي از ساده­ترين روش­ها اين است که يک نقطه ضعفي از اين‌ها پيدا کنند و آن را بزرگ­نمائي کنند. از آن وقتي که بنا گذاشتند که با اسلام در اين کشور مبارزه کنند، سعي کردند عالمان ديني را به عنوان مردمي خرافي، عقب مانده­ي ذهني و فاقد درک اجتماعي به مردم معرفي کنند. حدود 70 سال قبل، من پنج يا شش سال داشتم. يک روزنامه­اي منتشر مي­شد که هر روز نکته­اي از مسائل ديني، مخصوصاً در ارتباط با آخوند و روحاني مطرح مي­کرد؛ مثلاً عکس يک خزينه حمام را مي­کشيد که يک آخوندي با ريش بلند و سر تراشيده، مشتي از آب خزينه برداشته و مي­خورد و اين را القاء مي­کرد که آخوندها اصرار دارند که خزينه‌هاي حمام بايد بماند، ولي وزارت بهداشت موافق نيست و می‌گويد بايد دوش باشد تا مردم از اين کثافت­ها سالم بمانند! به اين صورت آخوندها را آدم­هاي سبک مغز معرّفي می‌کردند. اوايل انقلاب هم يک روشنفکري بود که در يکي از مراکز فرهنگي خيلي معروف سخنراني می‌کرد؛ او وقتي می‌خواست جوک بگويد، سعي می‌کرد براي تضعيف روحانيت روي آخوندها پياده کند و طلبه­ها را انسان­هاي سبک مغزي معرّفي کند. اين يک سبک و روشي بود که از دوران مشروطيت شروع شد و هدف آن جدا کردن مردم از روحاني بود.
البته ما تعصّبي نسبت به آخوند بودن نداريم. خودمان هم می‌دانيم که عيب­هاي زيادي در ما وجود دارد. همه جا عيب وجود دارد، ما هم داريم؛ متأسفانه برخي عيب­ها هم در ما وجود دارد که توقع آن از ما نمي­رود. ولي منظور بنده اشاره به آن جهت مثبت حوزه علميه بود که دشمن درصدد تخريب آن است، و آن اين­که دين شناسان در حوزه علميه تربيت مي­شوند و اگر به دنبال دين شناس باشيم، بايد در ميان همين آخوندها دنبال آن بگرديم. دانشگاه هاروارد که به کسي اسلام ياد نمی‌دهد. اگر کسي عالم به قرآن باشد، از همين مدرسه فيضيه و امثال آن فارغ التحصيل شده است. حضرت امام، آقاي مطهري، آقاي بهشتي و امثال ايشان اسلام شناس بودند. مرکز و پايگاه ديني، حوزه علميه است. بله، اگر بخواهند در يک رشته خاصّي، مهندس و متخصّص تربيت کنند، و فن­آوري آن در يک کشوري بيشتر است، بايد نيرو به آن‌جا بفرستند تا درس بخواند و در آن رشته متخصّص شود. اما اگر کسي بخواهد در رشته علوم ديني متخصّص شود، بايد در حوزه علميه قم درس بخواند. آن کساني که مي خواستند مردم را از عالم ديني جدا کنند، نقطه ضعف­هاي آخوندها را پيدا می‌کردند (که گاهي هم وجود داشت)، و آن‌ها را زير ذرّه­بين می‌گذاشتند و در نشريات به صورت کاريکاتور، اشعار هجو و ... منتشر مي­کردند، و هدفشان جدا کردن مردم از روحانيت بود.
اين يک کار حساب شده بود و براي رسيدن به آن هدف بايد اين کار را مي­کردند. کسي که بخواهد مردم متديني را به تسليم وا دارد و شکست دهد، بايد دينشان را شکست دهد. چگونه مي­توان دين را شکست داد؟ براي اين کار ابتداء بايد با ترور شخصيت، عالمان ديني را شکست داد. اگر اين روش کارساز بود، بيش از اين احتياجي نيست و آن‌ها به هدفشان مي­رسند. وقتي مردم از علما جدا شدند، ديگر هر نوع انحرافي ممکن است براي آن­ها پيش آيد. اگر اين روش کارساز نبود، اقدام بعدي ترور فيزيکي است. چرا در آغاز انقلاب بايد علّامه مطهري به شهادت برسد؟ آيا در آن وقت هيچ شخصيت سياسي يا نظامي در ايران فعّال­تر از آقاي مطهري نبود؟ بله، شخصيت­هاي سياسي و فرماندهان نظامي زيادي بودند؛ ولي به سراغ آقاي مطهري رفتند، چون می‌دانستند امثال آقاي مطهري باعث پيش­رفت فکري انقلاب مي­شوند و اسلاميت اين نظام را تأمين مي­کنند. باقي ماندن فکر و باور اسلامي و پاسخ­گوئي به شبهات کار هر کسي نيست. اين ميدان پهلواني مثل او می‌خواهد. چون در آن زمان واقعاً کسي مثل آقاي مطهري نبود که بتواند از عهده اين کار بر آيد. بعد از ايشان هم چند نفر مثل ايشان، مرد اين ميدان بودند. شهادت ايشان يک برنامه کاملاً حساب شده بود.
به موازات چنين اعمالي، برنامه‌هايي براي تضعيف و متّهم کردن ديگران را اجراء مي­کنند؛ مثل متّهم کردن به بی‌سوادي، کم عقلي، مفاسد اخلاقي، اقتصادي و امثال اين امور که مردم نمي­پسندند تا بين مردم و روحانيت فاصله بيافتد. امام که فرمود: «اسلام منهاي روحانيت يعني اسلام منهاي اسلام»؛ دقيقاً مي­فهميد چه مي­گويد. اين فرمايش ايشان قبل از پيروزي انقلاب مطرح شد. کساني اين شعار را مطرح کرده بودند که «دکتر مصدق اقتصاد منهاي نفت را پيشنهاد کرد، و ما اسلام منهاي روحانيت را پيشنهاد می‌کنيم.»؛ امام در مقابل ايشان اين جمله را فرمود. اين سخن امام از روي تعصّب صنفي نبود؛ امام پاک­تر، مبرّاتر و فراتر از اين حرف‌ها بود. او مي­ديد که نتيجه ضربه زدن به روحانيت، اين است که مردم نتوانند از علوم اهل‌بيت ـ عليهم السلام ـ و معارف اسلام، به درستي استفاده کنند؛ در اين صورت مي­توان به هر مسأله‌اي رنگ و لعاب اسلامي زد و با آن به نام اسلام، ديگران را فريب داد. اين يک بخش کار بود. ان­شاء‌الله جلسه بعد، اگر توفيقي بود در مورد زمينه­هاي جنگ نرم و تطبيق آن­ها بر آنچه انجام گرفته، صحبت خواهم کرد.

وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org