- جلسه اول: چیستی ملاقات با خداوند و حرکت بهسوی او (1)
- جلسه دوم: چیستی ملاقات با خداوند و حرکت بهسوی او (2)
- جلسه سوم: چیستی ملاقات با خداوند و حرکت بهسوی او (3)
- جلسه چهارم: سرای آخرت و لقای خداوند، هدف اساسی زندگی و حرکت انسان
- جلسه پنجم: امید به لقای خداوند و راه دستیابی به آن
- جلسه ششم: جستاری در بازدارندهها و زمینههای ناامیدی از لقای الهی
- جلسه هفتم: راهکار برخورداری از امید به لقای الهی
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
قسمت اول | 3 مگابایت |
قسمت دوم | 3.11 مگابایت |
بسمالله الرحمن الرحیم
راهکار برخورداری از امید به لقای الهی
تا ملاقات خدا(7)
آن چه پيش رو داريد گزيدهاى از سخنان حضرت آية اللّه مصباح يزدى(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاريخ 5/8/1384 مصادف با شب 24 رمضان المبارك 1426 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ[1]
در جلسه گذشته گفتيم: قرآن كريم كسانى را كه به لقاء الهى اميد ندارند، سرزنش كرده است. اميد هنگامى پيدا مىشود كه انسان ابتدا تصورى از متعلَّق اميد و سپس تصديقى هر چند ضمنى نسبت به آن داشته باشد. كسانى در همين مرحله مشكل دارند. برخى از كسانى كه ضعف علم دارند، به دليل نداشتن تصور درستى از مفهوم لقاء گفتند: در آيات مورد اشاره مضافى محذوف است؛ يعنى لقاء الله در حقيقت لقاء رحمته يا لقاء امره يا لقاء عذابه و... است. البته بايد اعتراف كرد كه ما نمىتوانيم حقيقت ذات، صفات و حتى فعل خدا را درست درك كنيم. شخصى مانند حضرت ابراهيم؛ عليهالسلام از خدا مىخواهد كه حقيقت احياء را به او نشان دهد. ما از راه آثار فعل خدا، به تصوراتى از فعل او مىرسيم و هرگز نمىتوانيم به حقيقت آن پى ببريم. كسى كه مىخواهد به لقاى خاص الهى اميد داشته باشد، چه تصورى از آن دارد؟ همان طور كه از ذات الهى تصور مبهمى داريم، درباره لقاى او هم مىتوان تصورى مبهم داشت. يعنى انسان آن قدر به خدا نزديك شود كه ديگر هيچ حائلى بين او و خدا نماند. كسانى گفتند: لقاء مربوط به اجسام است در حالى كه خدا جسم ندارد؛ بنابر اين از لقاء منزه است و بايد اين آيات را تأويل كرد. پس ممكن است كسانى با محال دانستن لقاء به آن معناى دقيق،؛ اميدي هم بدان نداشته باشند. آيا طبق آيه بالا، اينها اهل جهنم هستند؟ بى گمان آن آتش جهنمى كه براى منكرين معاد در نظر گرفته شده است، براى چنين كسانى نيست. از آنجا كه اين لقاء ممكن است اشاره به لقاء كامل باشد؛ يعنى نهايت قرب به خدا، در اين صورت، آتش هم آتش ديگرى مىشود. چنان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در دعاى كميل مىفرمايد: «؛ فهبنى يا الهى و سيدى و مولاى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك»؛2خدايا به فرض كه بتوانم بر آتش تو صبورى كنم، چگونه بر فراق تو صبر كنم؟! اين آتش كه آتش فراق از خداست، سوزندهتر از آتش جهنم است. آنهايى كه به لقاى الهى اميد ندارند به آتش فراق او مبتلا مىشوند. براى تقريب به ذهن، تصور كنيد اگر مادرى فرزند خردسالش را گُم كند، چه حالى خواهد داشت! و اگر پس از چند روز ناگهان فرزند خود را پيدا كند، چه لذتى براى مادر حاصل خواهد شد! گاهى از شدت شادى نمىتواند تحمل كند و از حال مىرود؛ بنابراين جدا بودن از محبوب بسيار دشوار و رسيدن به او بسيار لذت آفرين است كه در باره خداوند به حدّ اعلا مىرسد. هنگامى كه انسان كمالى را در كسى ببيند، بر اثر انس گرفتن و تمركز، به محبت مىانجامد. بنابراين دوست داشتن به سبب وجود كمال در محبوب است. جهات دوست داشتنى خدا حد و مرز ندارد و هر كس به اندازه فهم ناقص خودش، مرتبهاى از آن را ممكن است درك كند. اگر روح كسى اين توانايى را داشته باشد كه اوج بگيرد و آن مراتب عاليه كمال را درك كند، چه قدر آن صاحب كمال را دوست خواهد داشت؟! كاملترين موجودات عالم در برابر كمال الهى، مانند قطرهاى در برابر اقيانوس نيستند ؛ زيرا كمالات خدا نامتناهى است. با اين وصف، اگر سر تا پاى وجود انسان عشق به خدا شود، هنوز كم است. رسيدن به لقاى ويژه الهى، شدنى است؛ و گرنه امثال امام زينالعابدين عليهالسلام آن را آرزو نمىكردند، ولى اگر كسي از همان آغاز بگويد: لقاى الهى شدنى نيست، يا اين تعبيرات مجاز است، يا كلمه مضاف محذوف است و...، ديگر دنبال آن نمىرود. گاهى انسان چنين ملاقاتى را تصديق مىكند ولى آن را نمىخواهد؛ زيرا به جاى ديگرى دل بسته است! اين نكته در امور محسوس ظاهرى هم وجود دارد؛ كسانى كه به يك مورد خاصى دلبستگى پيدا مىكنند، اگر مورد كاملتر از آن را هم ببينند، توجه نمىكنند. دلى كه به اين محبتهاى ظاهرى - به ويژه اگر با امورى همراه باشد كه مرضىّ خدا نيست - وابسته شد، ديگر سراغ محبت خدا نمىرود؛ اگر هم برود به او نمىدهند، چون لياقت ندارد. اما اگر اين چنين وابسته نباشد، چنانچه همت كند، خداى متعال با لطف خود او را جذب مىكند:
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى كوشش عاشق بيچاره به جايى نرسد
بر اساس روايات، در بهشت جلوههايى از نور عظمت الهى وجود دارد كه گاهى براى اولياى خدا ظاهر مىشود. وقتى اين جلوههاى الهى ظهور مىيابد، اهل بهشت چنان مدهوش مىشوند كه همسرانشان نزد خدا شكايت مىكنند و مىگويند: اينها اصلاً به ما اعتنايى ندارند! اين نهايت لذت است. كسى كه مىخواهد به چنين مقاماتى برسد، همه كارهايش براى خداست، نمىخواهد با هيچ آفريدهاى سخن بگويد و يا معاشرت كند، مگر براى انجام دادن وظيفه و كسب رضايت الهى. در اين صورت، خداوند از باب لطف، محبت خود را روزى او مىكند به گونهاى كه همه گفتار و كردارش براى خدا مىشود، ولى اگر لذتهاى دنيوى فضاى دل را گرفت، ديگر جايى براى محبت الهى باقى نمىماند، خدا هم به چنين دلى توجه ندارد.
1يونس، 7 و 8
2؛ بحار، ج67، ص196 و مفاتيح الجنان، دعاى كميل
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org