قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

پاسخ چند پرسش

پرسش اول: اگر مطلوب حقيقىِ انسان، مقام قرب الهى است و در اثر رسيدن به آن، به عالى ترين و پايدارترين لذت‌ها نايل مى‌شود، چگونه بيش تر مردم در صدد يافتن آن نيستند با اين كه همگى بالفطره خواستار لذت و سعادت خويشند؟

در پاسخ اين سؤال بايد گفت: تلاش انسان براى رسيدن به كمال و سعادت حقيقى و نايل شدن به لذت آن، منوط به شناختن و تصديق به لذيذبودن آن است. و چون اكثريت انسان ها، هدف اصلىِ آفرينش و كمال حقيقىِ خويش را چنان كه بايد و شايد، نمى‌شناسند و لذت رسيدن به آن را نچشيده اند، در صدد يافتن و رسيدن به آن برنمى آيند؛ ولى كمالات مادى و دنيوى را مى‌شناسند و لذت رسيدن به آن‌ها را درك مى‌كنند و به همين علت، تمام نيروهاى خود را صرف رسيدن به آن‌ها مى‌كنند. گرچه ميان مردم در انتخاب كالاهاى دنيا و شؤون آن اختلاف‌هايى وجود دارد و هر كسى طبق درك و تشخيص خود، دسته‌اى از آن‌ها را مهم تر و ارزنده تر يا كم هزينه تر و آسان ياب تر مى‌داند و عمده كوشش خود را در راه رسيدن به آن مبذول مى‌دارد.

شناخت كمال حقيقى، گرچه داراى مايه فطرى است، ولى در اكثريت مردم، خود به خود، به سرحد آگاهى و هوشيارىِ كافى نمى‌رسد و نياز به راهنمايى و تربيت صحيح دارد.

از اين رو، يكى از بزرگ ترين وظايف انبيا(عليهم السلام) بيداركردن همين شعور ناآگاهانه فطرى و به يادآوردن پيمان فراموش شده الهى است.

«لِيَسْتَأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِه.»1

و اين مسؤوليت بزرگ، در اين زمان، به عهده كسانى است كه راه انبيا را به خوبى شناخته‌اند و قدرت شناساندن آن را به ديگران دارند تا دورافتادگان از راه سعادت را به راه آورند و ايشان را به مطلوب فطرى خويش آشنا سازند.

پرسش دوم: اگر هدف اصلىِ آفرينش انسان، رسيدن به چنين مقامى است، چرا غرايزى در سرشت او نهاده شده كه همواره او را به سوى لذايذ مادى و ظواهر فريبنده دنيوى مى‌كشانند و از سير به سوى هدف اصلى باز مى‌دارند؟ آيا چنين چيزى نقض غرض و خلاف حكمت نيست؟ و اگر به جاى آن‌ها تنها انگيزه‌هايى مى‌بود كه او را فقط به سوى خدا و جهان ابدى سوق مى‌داد، با اين هدف، سازگارتر نبود؟

براى روشن شدن پاسخ اين سؤال، بايد به دو نكته توجه كرد:

1. ارزش كمال انسان به اختيارى بودن آن است و همين امتياز است كه انسان را به مقام مخدوم ملائكه و مسجود فرشتگان بودن مى‌رساند، و براى تحقق زمينه اختيار، ناچار بايد راه‌هاى گوناگون و كشش‌هاى مختلفى وجود داشته باشد تا پيمودن راه سعادت، اجبارى و تحميلى نباشد.

2. چون تكامل انسان، تدريجى و داراى مراحل طولى مى‌باشد، لازم است زمينه اختيار براى مدت قابل توجهى ادامه داشته باشد تا در هر مرحله، انسان بتواند آزادانه راه خود را انتخاب كند و حتى تغيير مسير دهد.

با توجه به اين دو نكته، راز حيات دنيوى و تدريجىِ انسان، آشكار


1ـ نهج البلاغه، خطبه اول.

مى گردد و بديهى است بقاى انسان در جهان حركت و تغيير و تكامل تدريجى، نياز به اسباب و وسايل و شرايط و امكانات ويژه‌اى دارد و غرايز طبيعى در واقع، انگيزه‌هايى براى تهيه اين اسباب و شرايط هستند كه ضمناً نقش فراهم كردن زمينه اختيار را نيز به عهده دارند و در صورت انتخاب راه صحيح، مى‌توانند كمك‌هاى شايانى به پيشرفت انسان به سوى هدف اصلى و كمال نهايى بكنند. بنابراين، وجود آن‌ها نه تنها تضادى با غرض آفرينش ندارد، بلكه نبودن آن‌ها خلاف حكمت مطلقه الهى است.

پرسش سوم: بر فرض پذيرفتن اين كه كمال نهايىِ انسان، در قرب الهى و گذشتن از همه خواسته‌ها و آرزوها در راه نيل به آن و رسيدن به چنين مقامى هم فى الجمله ممكن باشد، جاى ترديد نيست كه چنان همتى جز در افراد نادرى پيدا نمى‌شود و در نتيجه، رسيدن به كمال مطلوب، منحصر به ايشان است و ديگران كه اكثريت انسان‌ها را تشكيل مى‌دهند، از آن محروم خواهند ماند.

در اين صورت، آيا مى‌توان گفت كه تنها همان افراد گزيده، شايستگىِ نام انسان را دارند و ديگران در حقيقت، حيواناتى هستند كه بهره‌اى از انسانيت، جز در شكل ظاهرى ندارند؟ و بارى، همگى محكوم به بدبختى و شقاوت ابدى مى‌باشند؟

در پاسخ اين پرسش بايد گفت:

كمال حقيقىِ انسان، چنان كه بارها يادآور شده ايم، داراى مراتب مختلفى است و اگر وصول به عالى ترين مرتبه آن‌ها براى همه ميسر نباشد، رسيدن به نازل ترين مراتب آن، براى همگان ميسور است و آن با ايمان به خدا و برداشتن گامى در راه بندگىِ او حاصل مى‌شود. و گذشتن

از همه خواسته‌ها و صرف كردن تمام نيروها در راه رضاى الهى، لازمه مراتب عالى تر است.

البته آثارى كه بر قرب الهى مترتب مى‌شود، در همه مراتب، يك سان نيست؛ مثلاً علم كامل به حقايق و قدرت بر ايجاد هر چيز يا لذت كامل از لقاى الهى، براى هر مؤمنى در اين جهان حاصل نمى‌شود؛ ولى كسى كه تا پايان زندگى، ايمان خود را از دستبردها حفظ كند و كثرت گناه و عصيان، آن را از دست وى نگيرد، سرانجام، به سعادت ابدى خواهد رسيد، گو اين كه فاصله اش تا آن روز زياد باشد و در اين ميان، مراحل سخت و دردناكى را به كيفر اعمال ناشايسته اش بگذراند. نياز به توضيح ندارد كه سعادت ابدى و بهشت جاودانى نيز داراى درجات مختلفى است و هر كسى در آن جهان به اندازه معرفت و ايمان و وزن اعمال و اخلاقش پاداش داده مى‌شود، و شايد هر كس در هر درجه اى، تنها ظرفيت درك لذت‌هاى همان درجه را داشته باشد و فقط اراده اش به نيل همان‌ها تعلق گيرد.

بنابراين، چنان نيست كه هر كس به قله كمال انسانى و نهايت قرب الهى نرسيد، شايسته نام انسان نباشد و سرانجام، محكوم به شقاوت و عذاب ابدى گردد.

 

 

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org