- مقدمه معاونت پژوهش
- درس اول: اهداف قرآن
- درس دوم: امكان فهم و بهرهمندي از قرآن
- درس سوم: جواز فهم قرآن
- درس چهارم: شرايط و موانع روحي و معنوي بهرهمندي از قرآن
- درس پنجم: شرايط علمي تفسير قرآن
- درس ششم: روش تفسير قرآن
- درس هفتم: محكم و متشابه (1)
- درس هشتم : محكم و متشابه (2)
- درس نهم: محكم و متشابه (3) راز وجود متشابه در قرآن
- درس دهم : نسخ
- درس يازدهم: تأويل و تفسير
- درس دوازدهم: بطن قرآن
- درس سيزدهم: جهاني بودن و جاودانگي قرآن
- درس چهاردهم: جامعيّت قرآن
- فهرست اعلام
درس يازدهم:
تأويل و تفسير
از فراگير انتظار ميرود:
ـ با مفهوم واژه تأويل و كاربردهاي آن در قرآن آشنا شود؛
ـ تفاوت تفسير، تأويل و تنزيل را بيان كند؛
ـ ارتباط تأويل با باطن آيات قرآن را توضيح دهد؛
ـ ويژگيهاي تأويل قرآن را بيان كند؛
ـ احتمالات ممكن در باب تأويل را در قالب حصري عقلي بيان و ارزيابي كند.
«وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم؛ تأويل قرآن را كسي جز خداوند و راسخان در علم نميداند». آل عمران، 7
مفهومشناسي تأويل
واژه تأويل از ريشهٔ «آل يؤول اولا و مآلا» به معناي «باز گشتن» گرفته شده و معاني ديگري نيز براي اين ريشه بيان شده است؛ مانند «رجوع به اصل»، «رجوع به عاقبت»، «صيرورت» و «رجوع و صيرورت»(1). لغتشناسان چهار معنا براي تأويل در باب امور عيني بيان كردهاند: «ارجعه»، «ارجعه و رده»، «رده الي
المرادهٔ منه» و «فسر ما يؤول اليه الشيء».(2) آنان همچنين معاني زير را براي كاربرد تأويل در مورد كلام آوردهاند: «خبر دادن به معناي كلام»،(3) «تدبير و تقدير وتفسير
1. ر.ك به كتابهاي واژهشناسي ذيل ريشهٔ «اول». اگر چه برخي گفتهاند تأويل از ريشه «آل يؤول اولا و ايالا» به معناي «سياست» نيز آمده است؛ ولي گويندهٔ اين سخن ناشناس است و در برابر ديدگاه لغتشناسان بزرگ، قابل اعتنا نيست. ر.ك: عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 2، (نوع 77) و حسين خزاعي نيشابوري، روض الجنان وروح الجنان، ج1، ص 24.
2. ر.ك: احمد بن فارس، معجم مقاييس اللغه؛ اسماعيل جوهري بن حماد، الصحاح تاج اللغهٔ و صحاح العربيهٔ، محمد بن منظور، لسان العرب و حسين راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ذيل واژه «اول» .
3. ابو هلال عسكري، الفروق اللغويه.
كلام»،(1) «تفسير باطن لفظ و خبر دادن از حقيقت مراد»،(2) «تبيين معناي متشابه»،(3) «استخراج معناي كلام بر خلاف ظاهر بر وجهي كه مجاز يا حقيقت باشد»،(4) «ارجاع كلام و برگرداندن آن از معناي ظاهري به معناي مخفيتر» و(5) «بازگرداندن يكي از دو احتمال به آنچه مطابق ظاهر است»(6).
آنچه گفتيم، معناي مصدري تأويل بود؛ ولي گاهي معناي وصفي و اسمي آن را قصد مي كنند كه عبارت است از : «عاقبت»، «عاقبت كلام»، «معنا و عاقبتي كه كلام بدان بازگردانده ميشود»، « ثواب » و «معناي پنهان»(7) .
1. محمدبن منظور، لسان العرب؛ محمد فيروزآبادي، القاموس المحيط، و محمد زبيدي، تاج العروس، ذيل واژه «اول».
2. نورالدين جزايري، فروق اللغات، ذيل واژه «اول».
3. محمد زبيدي، تاج العروس، ذيل واژه «اول».
4. ابوهلال عسكري، الفروق اللغويه.
5 . فراهيدي، خليل، كتاب العين و فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ذيل واژه «اول».
6. محمد بن منظور، لسان العرب، و فخرالدين طريحي، مجمع البحرين ذيل واژه «اول».
7. براي آگاهي از اينگونه معاني تأويل ر.ك : حسين راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن؛ احمد ابن فارس، معجم مقاييس اللغهٔ؛ محمد ابن منظور، لسان العرب ؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين.
مصدر، حيثيتهاي مختلفي دارد كه با توجه به آن، معاني مختلفي مييابد: يكي حيثيت وقوع فعل بر مفعول (معناي اسم مفعولي)؛ ديگري حيثيت صدور فعل از فاعل (معناي اسم فاعلي) و سوم حيثيت محصول فعل و نتيجه آن (معناي اسم مصدري). بنابراين تأويل كه مصدر است، اگر به معناي فاعلي باشد، يعني بازگرداندن كاري كه از فاعل صادر شده از آن جهت كه از فاعل صادر شده است، و اگر به معناي اسم مصدري باشد، نتيجه تأويل مقصود است؛ مانند تأويل خواب كه در خارج محقق ميشود، و اگر به معناي اسم مصدري باشد، نتيجه تأويل منظور است؛ مانند تأويل خواب كه در خارج محقق ميشود، و اگر به معناي اسم مفعولي باشد، مراد چيزي است كه به او بازگردانده ميشود (مؤول اليه).
كاربردهاي تأويل در قرآن
واژه تأويل هفده بار در قرآن كريم به كار رفته است. دوازده مورد در بارهٔ تأويل غير قرآن و پنج مورد در باب تأويل قرآن است(1). در دو آيه 59 سوره نساء و 35 اسراء پس از بيان برخي دستورات حكيمانه ميفرمايد «ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلا» يعني اين دستورات و عمل به آنها، بهتر و داراي عاقبت نيكوتر است. ظاهر اين دو آيه آن است كه تأويل به معناي عواقب و آثار خيري است كه بر اين دستورات مترتب ميشود و براي تشويق مسلمانان به عمل به اين دستورات، آنان را به اين عاقبت خوش نويد ميدهد.در آيات 6، 21، 36، 44، 45، 100 و 101 از سوره يوسف حقيقتي را كه خواب از آن حكايت ميكند (تعبير خواب) تأويل ناميده است و در آيات 78 و 82 از سوره كهف به چهرهٔ واقعي عمل و مصالح نهفته در وراي صورت ظاهري آن، تأويل گفته شده است.
با دقت در موارد ياد شده روشن ميشود كه تأويل در اين موارد، در يك معنا به كار رفته است وآن موارد متعدد، مصداقهاي گوناگون يك حقيقتند. آن معنا يك واقعيت عيني است كه امري ظاهر و روشن بدان باز ميگردد.
واژه تأويل در آيات 7 آل عمران (دوبار) و 53 اعراف (دوبار) و 39 يونس آمده است. درجه ظهور اين آيات متفاوت است؛ ولي با در نظر گرفتن مفاد همه اين آيات، ظهور آنها در تأويل قرآن، بر احتمالات ديگري كه درباره اين آيات مطرح است ترجيح دارد. چنان كه ظهور اين آيات در اينكه نه تنها آيات متشابه، بلكه كل آيات قرآن داراي تأويل است، بر ديگر احتمالات اولويت دارد؛ اما در اينكه همه آيات روي هم رفته يك تأويل دارد يا آنكه هر يك يا هر دسته از
1. دو مورد از اين پنج مورد، به طور قطع در بارهٔ تأويل قرآن است و سه مورد، ظهور قوي در آن دارد. در همه اين موارد هفدهگانه ، تأويل به معناي مؤول اليه است.
آيات يك تأويل دارد، ظهور قوي ندارد. (1) همانگونه كه تطبيق آياتِ دالّ بر حقيقت متعالي قرآن بر آيات تأويل و يكي دانستن آن دو ـ هر چند بي وجه نيست ـ اما ادعاي ظهور آن قابل ترديد است. از اين مسائل كه بگذريم، با توجه به آنچه در آيات آمده است، ويژگيهاي زير را ميتوان براي تأويل قرآن بر شمرد:
أ) افزون بر مفاد ظاهري آيات قرآن، حقيقتي وراي آنها وجود دارد كه تأويل ناميده ميشود .
ب) اين حقيقت جز براي خداوند و هر كس كه او بخواهد، قابل دسترسي نيست؛
ج) تأويل قرآن در جهان پس از مرگ براي همگان آشكار ميشود؛
د) پس از روشن شدن تأويل قرآن براي همگان، هيچ عمل اختياري براي تأمين سعادت ابدي نتيجهبخش نيست؛
هـ) پس از آشكار شدن تأويل براي همگان، مخالفان به حقانيت دعوت پيامبران اعتراف كرده، باز گشت به دنيا و انجام عمل صالح يا تقاضاي شفاعت شافعان را درخواست مي كند؛(2)
اينك براي اينكه مقصود از تأويل دقيقتر روشن شود، در قالب حصر عقلي، احتمالاتي را كه ممكن است در باب تأويل قرآن مطرح شود بيان كرده و به
1. همچنين با توجه به ويژگيهاي تأويل ميتوان همه آيات را داراي تأويل دانست ومفاد تأويل، في حد نفسه، اقتضاي محدوديت ندارد؛ ولي استظهار شمول آن نسبت به همه آيات، مشكل است.
2. دو مورد اخير، از ويژگيهاي قيامت و از خصوصيات ظرف ظهور تأويل است؛ هر چند ظهور تأويل نيز در آن بي تأثير نيست.
ارزيابي آنها ميپردازيم و در پايان براي مشخص شدن جايگاه هر يك، نموداري رسم خواهيم كرد. به طور كلي چهارده احتمال در مورد تاويل قرآن ميتواند مطرح شود:
اول: تأويل قرآن مفهومي است كه خدا نخواسته بندگان از آن آگاه شوند؛ مانند علم به زمان برپايي قيامت.
اين احتمال منظور قرآن نيست؛ زيرا ظاهر آيات آن است كه تأويل، امري حقيقي و عيني است نه مفهوم ذهني.(1)
دوم: تأويل مفهومي است كه آگاهي بندگان از آن خواست خدا بوده، ولي بيان نكرده است.
اين احتمال نيز معناي تأويل قرآن نيست؛ زيرا مستلزم نقض غرض است و با حكمت الاهي سازگار نيست.
سوم: مفهومي است كه خدا ميخواسته بندگان از آن آگاه شوند و آن را بيان كرده است؛ ولي آن مفهوم با قرآن و مفاد آيات ارتباطي ندارد؛ مانند آن دسته از معارف وحياني كه در كتب آسماني پيشين يا روايات آمده، ولي در قرآن مطرح نشده است.
اين احتمال شايسته نامبردار شدن به تأويل قرآن نيست؛ زيرا اضافهٔ تأويل به قرآن، از ارتباط تأويل با قرآن حكايت دارد.
چهارم: تأويل مفهومي است كه آگاهي از آن، خواست خداوند بوده و ارتباط با آيات قرآن هم دارد؛ ولي خداوند خواسته است كه آن مفهوم را از راه غير آيات قرآني بيان كند.
لازمهٔ اين احتمال آن است كه در قرآن هيچ اشارهاي به آن مفهوم نشده است
1. اين اشكال بر وجوه دوم تا هشتم نيز وارد است.
و در اين صورت، تأويل قرآن نخواهد بود؛ زيرا ظاهر آيات آن است كه آنچه در آيات قرآن بيان شده، به نحوي به تأويل باز ميگردد؛ بدين معنا كه آگاهان به تأويل، دست كم اشارهاي در اين آيات بر تأويل مورد نظر قرآن مييابند.
پنجم: تأويل مفهومي است كه از راه ظاهر قرآن بيان شده است.
اين احتمال، تفسير قرآن است و پيشتر گفتيم كه تأويل در برابر تفسير قرار دارد.
ششم: تأويل، مفهومي برخلاف ظاهر آيات است كه خداوند ميخواسته از راه آيات قرآن بيان كند و هيچگونه قرينهاي بر آن اقامه نكرده است.
لازمهٔ اين سخن به ناداني انداختن (اغراي به جهل) و در نتيجه گمراه كردن مردم است كه با هدف نزول قرآن كه هدايت بندگان است، سازگار نبوده و نقض غرض ميباشد؛ زيرا به دليل ذكر نكردن قرينه، مردم آن را بر طبق ظاهر ميفهمند، در حالي كه خلاف آن مقصود خداست و هيچ قرينهاي براي فهم درست آن وجود ندارد.
هفتم: تأويل، مفهوم خلاف ظاهر آيات قرآن است كه خداوند آن را از راه آيات قرآن و با تكيه بر قرايني كه در خود قرآن وجود دارد، بيان كرده است.
اين وجه نيز ـ همانند وجه پنجم ـ تفسير قرآن به شمار ميآيد و در برابر تأويل قرار دارد.
هشتم: تأويل مفهومي است برخلاف ظاهر آيات كه خداوند آن را در آيات قرآن و با تكيه بر سخنان معصومان(عليهم السلام) كه از راه وحي و الهام دريافت كردهاند، بيان كرده است و به آن متعبد ميشويم.
در روايات اين احتمال تأويل ناميده شده است؛ ولي هيچ شاهدي در دست نيست كه واژه تأويل در روايات و آيات به يك معنا باشد؛ چنان كه واژه مكروه در برخي روايات با مفاد اين واژه در قرآن متفاوت است، در اينجا نيز با توجه به
ويژگيهايي كه براي تأويل در قرآن مطرح شده است ـ چنان كه پيش تر ذكر شد ـ تأويل يك حقيقت عيني و خارجي است و از اين رو اين احتمال نيز، با ظاهر آيات تأويل سازگار نيست. بنابراين مقصود از تأويل در روايات اعم، از تأويل در قرآن است و شامل حقايق عيني و نوعي از مفاهيم ميشود؛ ولي مقصود از تأويل قرآن، حقايق عيني است.
نهم: تأويل، مصداق پنهان آيات است كه از راه بيان انشايي قرآن به صورت مخفي بيان شده است.
ويژگيهاي تأويل ـ به ويژه پنهان بودن كه از شرايط اساسي آن است ـ به خوبي در اين احتمال مطرح شده است؛ ولي تأويل قرآن، منحصر در اين قسم نيست و اين معنا از تأويل مي تواند بخشي از تأويل قرآن باشد.
دهم: تأويل، مصداق آيات انشايي قرآن است كه به صورت روشن، در قالب بيان حكمتها و آثار احكام بيان شده است.
احتمال دهم به دليل بيان شدن در آيات و روشن و قابل كشف بودن براي انسان از مقوله تفسير ميتواند باشد و تأويل قرآن نيست و بعلاوه با عبارت «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّه»(1) سازگاري ندارد.
يازدهم: تأويل، مصداق آيات اخباري قرآن است كه به صورت روشن در قرآن بيان شده.
اين وجه، همانند احتمال پيشين است؛ بلكه نبود ويژگيهاي تأويل در آن روشنتر است.
دوازدهم: تأويل، مصداقهاي پنهان آيات اخباري قرآن است كه درباره ماوراي اين جهان، به ويژه قيامت و پس از آن است.
1. آل عمران ، 7 .
سيزدهم: مصداقهاي پنهان آيات اخباري قرآن است كه در مورد باطن و ملكوت جهان است.
تأويل بودن اين دو احتمال ـ همانند احتمال نهم ـ درست به نظر ميرسد.
چهاردهم: تأويل، مصداقهاي پنهان آيات اخباري قرآن است كه در خصوص وجه ظاهر جهان مشهود است؛ مانند مصداقهاي آينده آيات اخباري.
اين احتمال براي كساني كه مصداق مورد نظر را مشاهده نكردهاند، تأويل خواهد بود؛ ولي براي معاصران و مشاهده كنندگان آن مصداقها، تأويل نخواهد بود؛ زيرا خفايي براي آنان ندارد؛ ولي از آنجا كه در اين احتمال فرض پنهان بودن شده است، مقصود از آن، مصداقهايي است كه مشاهده نشده و يا مقصود، تاويل براي غير معاصران رخداد تأويل است. به هر حال از آنجا كه مصداقهاي اين جهاني مراد است، با ظاهر آيات تأويل نمي سازد؛ زيرا در اين آيات بر انحصار علم تأويل به خدا و روشن شدن آن در قيامت تأكيد شده است.
تفاوت تأويل با تنزيل و تفسير
در برابر تأويل قرآن، دو واژه «تنزيل» و«تفسير» مطرح است. «تنزيل» يعني موردي كه آيه در بارهٔ آن فرود آمده است؛ ولي در معناي «تفسير» و به ويژه تفاوت آن با «تأويل» ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد كه به برخي اشاره ميكنيم :
أ) تفسير و تأويل به يك معناست؛(1)
1. ر.ك: محمد طبري، جامع البيان، ج3؛ محمد طوسي، التبيان؛ ج2؛ محمد بن احمد قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 4؛ محمود بن عبدالله آلوسي، ج 3؛ عبدالرحمن سيوطي، و محمد محلي، تفسيرالجلالين، ذيل آيه هفتم آل عمران.
ب) تفسير، اعم از تأويل است. تأويل در خصوص معاني و جملهها و در كتابهاي آسماني استعمال بيشتري دارد؛(1)
ج) تفسير، قطع به مقصود و تأويل، گمان به آن است؛(2)
د) تفسير؛ شرح اجمال قصص، تقريب معناي الفاظ غريب و تبيين شأن نزول آيات است، و تأويل، بيان معناي متشابه است؛(3}
هـ) تفسير، تبيين كلام تك احتمالي بر طبق ظاهر است، و تأويل، بر گرداندن كلام چند احتمالي به يكي از معاني محتمل (خلاف ظاهر) به دليل وجود قرينه؛(4)
و) تفسير، شناخت صورت علمي( قرآن ) و تأويل، حقيقت خارجي آن است؛(5)
ز) تفسير، علم نزول آيه و سورهها و قصهها و اشارات نازل شده در آنهاست، و تأويل، صرف آيه (از ظاهر) به معاني محتمل؛(6)
ح) تفسير، بيان وضع حقيقت يا مجاز بودن لفظ، و تأويل، تفسير معناي باطن لفظ است.(7)
1. ر.ك: عبدالرحمن سيوطي ، الاتقان، ج2، نوع77.
2. ر.ك: همان.
3. ر. ك: محمد زبيدي، تاج العروس، ذيل واژه «فسر»
4. ر.ك: عبدالرحمن سيوطي، الاتقان، ج2، ص 192.
5. احمد بن تيميه، التفسير الكبير، ج2، ص 103.
6. ر.ك: محمد، زركشي، البرهان، ج2، ص148. محي الدين شيخزاده نيز، سخني نزديك به اين معنا آورده است. حاشيهٔ محيالدين شيخ زاده علي تفسير القاضي البيضاوي، ج3، ص13.
7. ر.ك: عبدالرحمن سيوطي، الاتقان، ج2، ص 193.
ارزيابي
معناي نخست با هيچيك از استعمالات قرآني تأويل مناسبتي ندارد؛ زيرا دستيابي به تفسير نكوهيده و ويژه اهل زيغ نيست، در صورتي كه عبارت «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ» (آل عمران، 7) به روشني بر نكوهش اهل زيغ در پيگيري آيات متشابه براي دستيابي به تأويل دلالت دارد. همچنين نميتوان گفت مقصود از عبارت «هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُه؛(اعراف ، 171)؛ آيا جز تأويل آن را انتظار ميبرند؟ روزي كه تأويل آن فرا رسد ...» . آن است كه آنان منتظر تفسير قرآن در قيامتند. پس تأويل قرآن، به معناي تفسير نيست و اگر برخي مفسران به جاي تفسير، واژه تأويل به كار بردهاند، به جعل اصطلاح از سوي آنان بر ميگردد.
معناي دوم، نيز در مورد تأويل و تفسير، قرآن درست نيست؛ زيرا تأويل و تفسير، هر دو از جملههاي قرآن بحث ميكنند.
معناي سوم با مفاد آيه هفتم آلعمران ناسازگار است؛ زيرا بيان معناي احتمالي و ظني آيات از روي معياري عقلايي، جايز است و اختصاصي به اهل زيغ ندارد؛ در حالي كه قرآن اهل زيغ را به سبب پيگيري تأويل نكوهش ميكند؛ پس صرف بيان احتمال آن هم بر اساس موازين عقلايي تأويل نيست. افزون بر اينكه صرف گمان به يك معنا براي آيه، اختصاص به خدا ندارد؛ در حالي كه آيه شريفه علم تأويل را به خدا يا خدا و راسخان در علم اختصاص داده و ميفرمايد: «ومَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّه»، آيات ديگر نيز با اين وجه ناسازگار است.
تعريف چهارم تأويل نيز نادرست است؛ زيرا فهميدن معناي متشابه و بيان آن نه تنها امري مذموم نيست و اختصاص به خداوند ندارد، بلكه مورد ستايش قرار گرفته و در عمل نيز تحقق يافته است. افزون بر اين، ظاهر آيه شريفه آن است كه
اهل زيغ با پيجويي متشابهات، به دنبال تأويل همه قرآنند و اين با بيان معناي متشابه متفاوت است .
بازگرداندن كلام چند احتمالي به يكي از معاني محتمل كه در احتمال پنجم و هفتم آمده است، كار نادرستي نيست؛ زيرا اگر با وجود قرينه، معناي خلاف ظاهر انتخاب شود، روش درست محاورهٔ عقلايي است كه قرآن نيز به همين گونه سخن گفته و بايد اينگونه فهميده شود. بنابراين تمسك به ظاهر آيه و ناديده گرفتن قرينه، كار اهل زيغ و مورد نكوهش است. پس با وجود قرينهٔ قطعي همه ميتوانند به معناي آيه دست يابند و اين فهم از مقوله تفسير ـ نه تأويل ـ است و دانش آن در انحصار خداوند نيست. بنابراين وجه پنجم و هفتم را نمي توان پذيرفت.
تعريف ششم از ابن تيميه است. رشيدرضا آن را به طور مفصل در تفسير المنار مطرح و بسيار از آن تمجيد كرده است.(1) ابن تيميه آيههايي را كه درباره صفات خداست مثال زده و تأويل آنها را ذات خدا ميداند و معتقد است كه ما فقط مفاهيمي از آن ميفهميم؛ ولي تأويل آن را كه همان مصداق خارجي باشد، كسي جز خداوند نميداند. وحي، نزول فرشتگان، قيامت و امثال آن نيز كه حقيقت خارجي شان بر ما معلوم نيست، از اين باب است. اين مثالها مورد قبول است؛ ولي ـ همان گونه كه خود وي مي پذيرد ـ تأويل مربوط به همه قرآن است و آيات قرآن نيز در آيات اوصاف خدا، وحي، فرشتگان، قيامت و امثال آن انحصار ندارد.
پرسش اين است كه دراين فرض، تأويل قطعههاي تاريخي مربوط به بنياسرائيل چيست؟ بنا به گفته وي، تأويل (حقيقت خارجي) آيه «وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُم؛ ياد آور زماني كه كوه را از جا كنده و بر فراز سرشان برديم».هزاران سال
1. محمد رشيدرض، تفسير القرآن الكريم الشهير بتفسير المنار، ج3، ص172.
پيش در محل سكونت بنياسرائيل تحقق يافته است؛ ولي اگر مقصود از علم به تأويل آگاهي حصولي نسبت به آن باشد، افراد بسياري از اين ماجرا آگاه نشدهاند و علم آن در انحصار خدا نيست، و اگر مقصود از علم به آن، مشاهدهٔ حضوري است، اين را نيز عدهاي از بنياسرائيل مشاهده كردند و منحصر درخدا نيست. همچنين آيات الاحكام كه انشايي است و طبق نظر ايشان حكايت از واقعيت خارجي ندارد، چگونه تأويل ميشود؟ آيا منظور از تأويل آنها، علم به مصالح و مفاسد واقعي مترتب بر احكام است يا آثاري از قبيل ثواب وعقاب كه در پي آن ميآيد؟ آيا اهل زيغ به دنبال فهم اينها هستند؟ و آيا اين علم در انحصار خداست؟ آيا در اين صورت دايرهٔ تأويل بسيار محدود نخواهد شد؟ قيامت نيز تأويل قرآن نيست؛ بلكه ظرف ظهور تأويل قرآن است؛ زيرا قرآن خود ميفرمايد «يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ؛ روزي كه تأويل آن فرا رسد».(اعراف ، 53) افزون بر اين، آيا كساني كه اهل زيغند، به دنبال حقيقت خارجي آياتند؟ پيجويي حقيقت خارجي آيات، چه دخالتي در زيغ و انحراف آنان دارد؟ بنابراين، تأويل از سنخ مفاهيم الفاظ نبوده و حقيقتي عيني است؛ ولي مصداق هر مفهومي در همه جا، تأويل آن نيست. تأويل قرآن، حقايقي فراسوي ادراكات مادي است كه اين الفاظ به نحوي از آن حكايت ميكنند. اهل زيغ كه كمايمان بوده و به برهان وقعي نمينهند، به دنبال مصداقهاي مادياند. آنها ميگويند: «لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً؛ هرگز به تو ايمان نميآوريم، مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم».(بقره، 55) اما مؤمنان، به غيب ايمان دارند و وقتي به آنان گفته شد كه اين مطلب برتر از ادراك شماست، در صدد پيجويي آن بر نميآيند. راسخان در علم ميدانند كه همه حقايق با ابزارهاي عام بشري درك كردني نيست و در قالب الفاظ، مثال و داستان بيان ميشود؛ چون نميتوانيم آن را بيابيم، در اين قالبها مطرح ميكنند. پس
تأويل قرآن، حقيقتي است كه الفاظ برآن تكيه دارد و تا اندازهاي كه قابل درك ما شود، در آيات تنزل داده شده است و حقيقت خارجي آن را در روزي كه حقايق ظاهر ميشود، خواهيم ديد.
احتمال هشتم نيز تأويل را از سنخ مفاهيم دانسته است؛ در حالي كه پيش از اين گفتيم تأويل قرآن از سنخ مفاهيم نبوده، بلكه حقايقي فراسوي ادراكات مادي است و به اندازه درك بشر در قالب آيات قرآن تنزل يافته است و اين آيات به آن مرتبط بوده و باز ميگردد.
با دقت در موارد استعمال واژه تأويل روشن ميشود كه هر جا كلمهٔ رجوع به كار برده ميشود، تأويل به كار نميرود. اگر شخصي از نقطهاي حركت كرده و سپس بدان جا بازگردد، نميتوان گفت كه نقطهٔ اول، تأويل يا مآل اوست. بنابراين تأويل، رجوع ويژهاي است ومرجع بايد ارتباطي با راجع داشته باشد؛ از قبيل ارتباط بين كار و نتيجه يا ارتباطي كه بين ظاهر و باطن چيزي است. براي روشن شدن اين ارتباط، بايد در موارد كاربرد واژه تأويل در قرآن دقت كرد.
چكيده
1. واژه تأويل از ريشهٔ «اول» به معناي «بازگرداندن» است؛
2. تأويل هم در بارهٔ «كلام» به كار ميرود و هم در بارهٔ «امور عيني»؛
3. تأويل كلام به معناي «خبر دادن از معناي كلام»، «تدبير و تقدير و تفسير كلام»، «تفسير باطن لفظ وخبر دادن از حقيقت مراد»، «تبيين معناي متشابه» و غير آن آمده است؛
4. تأويل در امور عيني به معناي «بازگرداندن»، «برگرداندن چيزي به غايتي كه از آن اراده شده است» و«بيان آنچه شيء بدان باز ميگردد» آمده است؛
5. تأويل گاهي در معناي مصدري و زماني ديگر در معناي وصفي و اسمي به كار ميرود؛
6. تأويل در معناي وصفي و اسمي به معناي «عاقبت»، «عاقبت كلام»، «ثواب»، «معناي مخفي» و «معنا و عاقبتي كه كلام بدان تأويل ميشود» به كار ميرود؛
7. تنزيل، به معناي موردي است كه آيه در بارهٔ آن نازل شده است؛
8. تفسير، به معناي شرح و توضيح مدلول الفاظ آيات قرآن بر اساس قواعد زبان عربي و اصول محاورهاي عقلايي است؛
9. تأويل قرآن، حقايقي فراسوي ادراكات مادي است كه الفاظ قرآن به گونهاي از آن حكايت ميكنند؛
10. واژه «تأويل» هفده بار در قرآن به كار رفته كه دوازده مورد، درباره غير قرآن و پنج مورد، در باب تأويل قرآن است؛
11. همه كاربردهاي مختلف تأويل در باب غير قرآن، به معناي «واقعيت عينياي كه امري ظاهر وروشن بدان باز ميگردد» بازگشت دارد؛
12. احتمالات ممكن در بارهٔ مقصود از تأويل ـ در قالب حصري عقلي به چهارده مورد بالغ ميشود كه چهار مورد آن را ميتوان تأويل قرآن به شمار آورد و احتمالات ديگر به دليل نداشتن شرايط تأويل، نادرست است؛
13. ويژگيهاي تأويل قرآن از ديدگاه قرآن عبارت است از مخفي بودن، در انحصار خدا بودن (وآنان كه از خدا تعليم گرفتهاند)، ظهور در جهان آخرت براي همگان، مقبول نبودن عمل پس از ظهور تأويل قرآن، اعتراف مخالفان پيامبران به درستي دعوت آنان و درخواست بازگشت به دنيا براي انجام دادن كارهاي نيك و يا درخواست شفاعت شافعان .
پرسش
1. واژه تأويل را با توجه به ديدگاه واژهشناسان معنا كنيد.
2. تفاوت معناي اسمي و مصدري تأويل در چيست؟
3. آيا وجه جمعي براي تنزيل و تأويل يا تفسير و تأويل وجود دارد ؟ چرا ؟
4. امتيازات و كاستيهاي ديدگاه ابن تيميه در باب تأويل در چيست ؟
5. بررسي كاربردهاي قرآني واژگان به كار رفته در قرآن چه نقشي در فهم آيات و مباحث علوم قرآني دارد ؟
6. چه نسبتي ميان تأويل قرآن با تأويل امور خارجي وجود دارد ؟
7. ويژگيهاي مهم و اساسي تأويل را بيان كنيد .
براي مطالعه بيشتر
1. الاتقان في علوم القرآن، عبدالرحمن سيوطي، نوع 77.
2. التمهيد في علوم القرآن، محمدهادي معرفت، ج3، ص28ـ34، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، 1416 ق.
3. روششناسي تفسير قرآن، علياكبر بابايي و همكاران، ص 25ـ34، تهران، سمت، 1379 ش.
4. علوم قرآني، محمدباقر حكيم، ص 226 به بعد، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 1417 ق.
5. قرآن در اسلام، محمدحسين طباطبايي، ص39ـ48، قم،دفتر انتشارات اسلامي، 1361 ش.
6. قرآن در قرآن، عبدالله جوادي آملي، ص421ـ428، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
7. مباني و روشهاي تفسير قرآن، عباسعلي عميد زنجاني، ص 63ـ88، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1366 ش.
8. الميزان في تفسير القرآن، سيد محمدحسين طباطبايي، ج3، ص23ـ28 و 44ـ49، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
نمودار احتمالات تأويل و مواردي كه بر تأويل قرآن منطبق است
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org