- مقدمة معاونت پژوهش
- درس اول
- درس دوم
- درس سوم
- درس چهارم
- درس پنجم
- درس ششم
- درس هفتم
- درس هشتم
- درس نهم
- درس دهم
- درس يازدهم
- درس دوازدهم
- درس سيزدهم
- درس چهاردهم
- درس پانزدهم
- درس شانزدهم
- درس هفدهم
- درس هجدهم
- درس نوزدهم
- درس بيستم
- درس بيستويکم
- درس بيستودوم
- درس بيستوسوم
- درس بيستوچهارم
- درس بيستوپنجم
- درس بيستوششم
- منابع
درس هفتم
راههاي شناخت پيامبران (2)
اعجاز
از دانشپژوه انتظار ميرود پس از فراگيري اين درس بتواند:
1. مفهوم لغوي و اصطلاحي معجزه را بيان كند؛
2. از معادلهاي قرآني معجزه و كاربردهاي آن آگاه شود؛
3. با نمونههايي از معجزات انبيا آشنا شود؛
4. معجزه را از كرامت و ارهاص بازشناسد؛
5. فرق معجزه را با سحر و كار مرتاضان بداند.
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَي أَجَلٍ مُسَمًّي قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ (ابراهيم:10)؛ پيامبرانشان گفتند: «مگر دربارة خداوند ـ پديدآورندة آسمانها و زمين ـ ترديدي هست؟ او شما را دعوت ميكند تا پارهاي از گناهان شما را ببخشد و تا زمان معيني شما را مهلت ميدهد». گفتند: «شما جز بشري مثل ما نيستيد؛ ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند، بازداريد. پس براي ما حجتي آشكار بياوريد».
در درس پيشين گفتيم كه با توجه به نامحسوس بودن وحي براي مردم عادي، و گواهطلبي انسانها، بايد از راههايي براي اثبات ارتباط وحياني پيامبر باشد و يكي از آن راهها اعجاز است.(1) اعجاز تنها راه اطمينانآور براي شناخت پيامبران است كه به
1. اعجاز از ديرباز در معرض بحث و بررسي دانشمندان علوم ديني بوده و هست. متكلمان مسلمان در مبحث «دلايل نبوت خاصه»، و مفسران در مقدمة تفسير يا ذيل آيات تحدي و آيات مربوط به معجزه، از دلالت معجزه بحث كردهاند. دانشمندان يهود در بحث از نبوت خاصه و برگزيده بودن قوم بنياسرائيل، و انديشمندان مسيحي براي اثبات وجود خداوند (و به گمان خودشان الوهيت مسيح علیه السلام ) و حقانيت دين مسيح به مسئلة اعجاز پرداختهاند. فيلسوفان دين نيز تحت عنوان «دلالت حوادث طبيعي بر وجود خداوند» از دلالت معجزه بحث كردهاند (ر.ك: جان هيك، فلسفة دين، ترجمة بهرام راد، ص70).
دستهاي از پيامبران يا گروه خاصي از مردم منحصر نيست. مردم از كساني كه ادعاي پيامبري ميكردند، نشانهاي خدايي ميخواستند و در مواقعي كه اين درخواست آنان برخاسته از حس حقيقتجويي بود، انبيا به اذن خداوند نشانهاي الهي ميآوردند.
1. مفهومشناسي معجزه
1ـ1. مفهوم لغوي
«اعجاز» مصدر فعل «عجز» (ضعف) از باب افعال،(1) و بهمعناي «ناتوان ساختن» و «ناتوان يافتن» است. «معجزه»(2) نيز اسم فاعل از همين باب، و بهمعناي «امر ناتوانكننده» است. معجزات پيامبران را ازآنرو به اين نام خواندهاند كه ديگران از معارضه با آن ناتواناند.
2ـ1. مفهوم اصطلاحي
براي معجزه تعاريف متعدد و متفاوتي بيان كردهاند؛(3) اما تعريفي كه به نظر كامل (يعني جامع و مانع) ميآيد، اين است: «معجزه كاري خارقالعاده است كه با عنايت ويژة خداوند، به دست مدعي نبوت، براي اثبات صدق مدعاي خويش انجام ميگيرد و همراه با تحدي(4) و مطابق با مدعاي مدعي نبوت است».
قرآن كريم نيز برخي قيدهاي موجود در اين تعريف را تأييد ميكند. آياتي كه
1. اسماعيلبنحماد جوهري، الصحاح، ج3، ص884ـ885.
2. تفتازاني گويد: «ة» در كلمة «معجزة»، مانند «ة» در واژة «حقيقة»، براي انتقال از حالت وصفي به حالت اسمي است و ممكن است مانند «ة» در «علامة» براي مبالغه باشد (سعدالدين مسعودبنعمر تفتازاني، شرح المقاصد، ج5، ص11).
3. مانند: المعجزة ما قصد به اظهار صدق من ادّعي أنّه رسول الله (عليبنمحمد جرجاني، شرح المواقف (للقاضي عضدالدين عبدالرحمان الايجي)، ص223؛ امر خارق العادة مقرون بالتحدي وعدم المعارضة (سعدالدين مسعودبنعمر تفتازاني، شرح المقاصد، ج5، ص11).
4. جوهري گويد: تحديّت فلاناً، اذا باريته في فعل ونازعته الغلبة (اسماعيلبنحماد جوهري، الصحاح، ج6، ص2310).
ميگويند پيامبران آوردن معجزه را منوط به اذن خداوند ميدانستند، بر قيود «خارقالعاده» و «به اذن خدا بودن» دلالت دارند؛ مانند:
إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلي مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَما كانَ لَنا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطانٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعَلَي اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤمِنُونَ (ابراهيم:11)؛ «ما جز بشري مثل شما نيستيم؛ ولي خدا بر هريك از بندگانش كه بخواهد منت مينهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براي شما حجتي بياوريم و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند».
وَما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللّهِ (غافر:78)؛ «و هيچ فرستادهاي را نرسد كه بياجازة خدا نشانهاي بياورد».
«وقوع معجزه به دست مدعي نبوت براي اثبات صدق مدعاي خويش» و «همراه بودن آن با تحدي» قيدهايي هستند كه از آيات مبارزهطلبي قرآن، در جايگاه معجزة جاويد الهي،(1) برميآيند. براي نمونه، آيات زير به دعوت مخالفان به معارضه، و ناتواني ايشان از اجابت آن اشاره دارد:
وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ (بقره:23ـ24)؛ و اگر در آنچه بر بندة خود نازل كردهايم شك داريد، پس اگر راست ميگوييد، سورهاي مانند آن بياوريد و گواهان خود را، غير خدا، فراخوانيد. پس اگر نكرديد ـ و هرگز نميتوانيد كرد ـ از آن آتشي كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براي كافران آماده شده، بپرهيزيد.
معجزه در معناي اصطلاحياش، ازنظر مصداق اخص از معاني لغوي و عرفي آن است؛ زيرا همواره كساني غير از انبيا، مانند مرتاضان و ساحران، بوده و هستند كه
1. ازجمله: طور (52)، 24؛ يونس (10)، 38؛ هود (11)، 13؛ اسراء (17)، 88.
كارهايي برخلاف مجاري طبيعت انجام ميدهند كه هرچند آموزش آنها ممكن است و شكستپذير نيز نيستند، تودة مردم از هماوردي با آنان ناتواناند؛ ولي اين قبيل كارهاي خارقالعاده، و حتي كرامات اولياي الهي كه با عنايت پروردگار و بدون آموزش انجام ميگيرد، هيچيك معجزة نبوي شمرده نميشود.
3ـ1. كاربرد قرآني
واژة معجزه و مشتقات آن، بهمعناي اصطلاحياش در قرآن كريم نيامده است.(1) تنها در چند آيه برخي مشتقات مادة «عجز»، ازجمله واژة «معجز»، در معناي لغوي به كار رفته است.(2) قرآن كريم معجزات پيامبران را با واژگان «آيه» (در جمع: آيات)، «بيّنه» (در جمع: بيّنات)، «برهان» و «سلطان» خوانده است كه برخلاف كلمة معجزه، معرفتبخش هستند. توجه به آياتي كه اين كلمات در آنها به كار رفته و مسائل پيرامون آنها، نشان ميدهد كه مراد از اين واژگان در برخي آيات قرآن كريم معجزات پيامبران است.(3)
الف) آيه
قرآن كريم واژة «آيه» را معمولاً در معناي لغوي آن، يعني علامت و نشانه،(4) به كار ميبرد و تمام پديدهها را آيات الهي معرفي ميكند؛ زيرا تأمل در آنها انسان را به خداي متعال و صفات او، مانند علم، قدرت، حكمت و عظمت، متوجه ميسازد. همة مخلوقات
1. در روايات رسيده از امام صادق علیه السلام و امامان بعد از ايشان، كاربرد واژة معجزه به همين معنا ديده ميشود. البته برخي از آنها به نقل از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله، امام علي علیه السلام و امامان پيش از امام صادق علیه السلام است كه به احتمال قوي، اين لفظ از خود آن بزرگواران باشد. در بحث از نحوة دلالت معجزه بر نبوت آورندة آن، به برخي از اين روايات اشاره خواهيم كرد.
2. مانند: فَاعْلَمُواأَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّه (توبه:3)؛ «پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد»؛ نيز: توبه (9)، 2؛ انعام (6)، 134؛ يونس (10)، 53؛ هود (11)، 20، 33؛ نحل (16)، 46.
3. نمونههاي بيشتري از اين آيات را در در درس هشتم تحت عنوان «معجزات پيامبران» خواهيم آورد.
4. احمدبنفارس، معجم مقاييس اللغة، ج1، ص168، مادة «ايي».
جلوههايي از خداوندند و كساني كه بينايي كافي و بصيرت باطني داشته باشند، در وراي اين تجليها صاحب جلوه را مشاهده ميكنند: وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (يوسف:105)؛ «و چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها ميگذرند، درحاليكه از آنها روي برميگردانند».
واژة آيه در قرآن كريم، افزون بر اين، سه كاربرد ديگر نيز دارد. اين سه كاربرد با سه اصطلاح متلكمان در بحث معجزه(1) منطبق است:
1. كار خارقالعادهاي كه به اتكاي قدرت خداوند انجام ميگيرد؛ چنانكه قرآن دربارة زنده شدن حضرت عزير علیه السلام ميفرمايد:
أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَي قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَي عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّي يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ... وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ... (بقره:259)؛ يا چون آنكس كه به شهري كه بامهايش يكسر فروريخته بود، عبور كرد، ]و با خود مي[گفت: «چگونه خداوند، ]اهل[ اين ]ويرانكده[ را پس از مرگشان زنده ميكند؟» پس خداوند، او را ]به مدت[ صد سال ميراند؛ آنگاه او را برانگيخت، ]و به او[ گفت: «...و تو را ]درزمينة معاد[ نشانهاي براي مردم قرار دهيم...»؛
2. كار خارقالعادهاي كه به اتكاي قدرت خداوند و براي اثبات مقامي الهي (نبوت يا امامت(2)) انجام ميگيرد.(3) قرآن دربارة نشانة الهيِ طالوت براي حكومتش ميفرمايد:
1. معجزه بهمعناي اعم، معجزه بهمعناي خاص و معجزه بهمعناي اخص.
2. اهل سنت اين تعميم در معناي معجزه را قبول ندارند؛ چون معتقدند براي امام، به معنايي كه آنان ميگويند، نه معجزه لازم است و نه امام در مقامي است كه بتواند معجزه بياورد (ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، اصول عقايد 2؛ راهنماشناسي، ص210). البته چون امام را پيامبر ازطرف خداوند به مردم معرفي ميكند، براي اثبات امامت، ارائة معجزه ضرورت ندارد؛ مگر اينكه مردم از او بخواهند و يا خود در ارائة معجزه مصلحتي ببيند (ر.ك: مقدادبنعبدالله سيوري حلي، اللوامع الالهية في المباحث الكلامية، ص214).
3. علامه مجلسي معجزه را چنين تعريف ميكند: هي تظهر بخلاف العادة من المدعي للنبوة أو الامامة عند تحرّي المنكرين علي وجه يدلّ علي صدقه ولا يمكنهم معارضته (محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج17، ص222).
وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَي وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (بقره:248)؛ و پيامبرشان بديشان گفت: درحقيقت نشانة پادشاهي او اين است كه آن صندوق [عهد] كه در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان و بازماندهاي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون [در آن] برجاي نهادهاند، درحاليكه فرشتگان آن را حمل ميكنند، بهسوي شما خواهد آمد؛ مسلماً اگر مؤمن باشيد، براي شما در اين [رويداد] نشانهاي است»؛
3. كار خارقالعادهاي كه پيامبر براي اثبات نبوت خود انجام ميدهد. در مبحث راهشناسي، معجزه در اين معنا مراد است.
قرآن كريم بر معجزة پيامبران، ازآنجهت كه نشانة ارتباط وحياني آنان با خداست، آيه اطلاق ميكند. واژة آيه براي فهماندن اين معنا از واژة «معجزه» رساتر است؛ زيرا معجزه فقط بر ناتوان ساختن دلالت دارد، اما واژة آيه بر اين نكته نيز دلالت دارد كه آن كار خارقالعاده نشانهاي الهي بر رسالت پيامبر است.
قرآن دربارة معجزات حضرت موسي علیه السلام ميفرمايد:
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لأظُنُّكَ يَا مُوسَي مَسْحُورًا (اسراء:101)؛ «و درحقيقت ما به موسي نُه نشانة آشكار داديم؛ پس، از فرزندان اسرائيل بپرس آنگاه كه نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: "همانا من تو را، اي موسي، جادوشده ميپندارم"».
آيات بعد از آية بالا و سياق آن دلالت دارد كه منظور از آن نُه نشانه، معجزات نبوي حضرت موسي علیه السلام است؛ زيرا در اين آيات سخن از ارسال حضرت موسي علیه السلام بهسوي فرعون براي دعوت او به توحيد است.
ب) بينه
قرآن كريم گاهي معجزات انبيا را با واژة «بينه»، و مجموع آنها را با واژة «بينات» توصيف ميكند. بينه بهمعناي دليل روشن است،(1) و قرآن كريم به جهت دلالت روشن معجزه بر صدق مدعاي آورندهاش، آن را «بينه» مينامد. براي نمونه، قرآن كريم در آيهاي معجزات پيامبرانِ پيش از پيامبر اكرمصلی الله علیه و آله را «بينات»(2) ميخواند:
وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ(3)ِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ (فاطر:25)؛ «و اگر تو را تكذيب ميكنند، قطعاً كساني كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند. پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشتهها و كتاب روشن براي آنان آوردند».
در آية بالا، مراد از «بينات» معجزات است؛ زيرا هم در اين آيه و هم آيات قبل و بعد از آن، سخن از نبوت پيامبران و ايمان نياوردن مردم به ايشان و دلداري به حضرت محمدصلی الله علیه و آله است.(4)
ج) برهان
يكي ديگر از واژگاني كه قرآن كريم بر معجزات پيامبران الهي اطلاق ميكند، «برهان» است. برهان بهمعناي دليل و حجت قاطع است.(5) قرآن كريم به جهت دلالت قاطع معجزه بر رسالت الهي آورندهاش، آن را برهان مينامد؛ چنانكه دربارة معجزة حضرت موسي علیه السلام ميفرمايد:
1. ر.ك: ابوعلي فضلبنحسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص443.
2. در آية يازدهم سورة اعراف، معجزات حضرت عيسي علیه السلام نيز با واژة بيّنات توصيف شده است.
3. عبارت جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ در آيات ديگر براي اشاره به معجزات گروهي از پيامبران الهيعلیهم السلام نيز آمده است؛ مانند: اعراف (7)، 101؛ يونس (10)، 13.
4. ر.ك: ابوعلي فضلبنحسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص405؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص37.
5. اسماعيلبنحماد جوهري، الصحاح، ج5، ص2078.
وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّي مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ... * اُسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ (قصص:3132)؛ و ]فرمود: اي موسي[ چوبدستي خود را بيفكن؛ و چون ديد آن مانند ماري ميجنبد، پشت كرد و برنگشت. ...دست خود را در گريبانت ببر تا سپيد بيگزند بيرون آيد و [براي رهايي] از اين هراس، بازويت را به خويشتن بچسبان. اينها دو معجزه از جانب پروردگار تو بهسوي فرعون و سران [كشور] اوست؛ زيرا آنها همواره قومي نافرماناند.
مراد از برهان در اين آيه، معجزه است؛ زيرا يد بيضا و عصايي تبديل به اژدها ميشد، دو معجزة نبوي حضرت موسي علیه السلام بودند كه او در آغاز رسالتش براي اثبات صدق مدعايش به فرعون نشان داد.
د) سلطان
قرآن كريم گاهي هم واژة «سلطان» را، كه بهمعناي دليل قاطع است،(1) بر معجزه اطلاق ميكند. براي مثال، روايت ميكند كه پيامبران در پاسخ به درخواست مردم براي آوردن معجزه ميگفتند: وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلاّ بِإِذْنِ اللَّهِ... (ابراهيم:11)؛ «ما را نرسد كه جز به اذن خدا براي شما معجزهاي بياوريم...».
2. ويژگيهاي معجزه
1ـ2. نياموختني
معجزه، كاري نيست كه بتوان آن را ياد گرفت و يا به كسي ياد داد و حتي از طريق
1. السطان ايضا:ً الحجة والبرهان (اسماعيلبنحماد جوهري، الصحاح، ج3، ص1133).
رياضتهاي روحي نيز نميتوان به آن دست يافت. معجزه موهبتي الهي است كه خدا آن را به هركس بخواهد مرحمت ميكند. به همين دليل است كه پيامبران در پاسخ به درخواستهاي مردم براي آوردن معجزه ميگفتند: «ما هم مثل شما بشريم و بدون اجازة خداوند نميتوانيم معجزه بياوريم».
2ـ2. غلبهناپذير
با توجه به اينكه معجزه با عنايت ويژة الهي واقع ميشود، هيچ عامل طبيعي يا ماوراي طبيعي نميتواند بر آن غلبه كند و مانع از وقوع و يا اثرگذاري آن شود؛ زيرا عامل معارض با معجزه، اگر غير از نفوس انبياي الهي باشد، در مقابل قدرت و ارادة الهي محكوم است، و اگر بهفرض، پيامبر ديگري بخواهد مانع از وقوع معجزه شود و يا اثر آن را از بين ببرد، چون چنين چيزي نقض غرض الهي است، هرگز محقق نخواهد شد و چنين ارادهاي در پيامبران و اولياي الهي پديد نميآيد.
3. فرق معجزة نبوي با ديگر امور خارقالعاده
قيودي كه در تعريف معجزه بهعنوان يك امر خارقالعاده بيان شد، فرق آن را با ديگر امور خارقالعاده نشان ميدهد. اين قيود عبارتاند از: 1. وقوع آن با عنايت ويژة خداوند؛ 2. همراهي آن با ادعاي نبوت؛ 3. هماوردطلبي آورندة آن؛ 4. هماهنگي آن با مدعاي آورندهاش. براي روشنتر شدن مطلب، به مقايسه ميان معجزه و برخي از اين امور خارقالعاده ميپردازيم.
1ـ3. فرق معجزه با كرامت و ارهاص
شناختن ماهيت كرامت بهطور دقيق، همانند پي بردن به ماهيت معجزه، براي كساني جز
صاحبان آن بسيار مشكل است؛ اما چون در تعريف معجزه گفتيم كه بايد همراه با ادعاي نبوت باشد، پس تنها فرق معجزة نبوي با كرامت در اين است كه كرامت، بهرغم داشتن تمام ويژگيهاي معجزه، ازجمله خارقالعاده و به اذن الهي بودن، با ادعاي نبوت همراه نيست. بنابراين همة كارهاي خارقالعادهاي كه پيامبران، امامانعلیهم السلام و اولياي خدا به اذن الهي انجام ميدهند، ولي همراه با ادعاي نبوت نيست، كرامت به شمار ميآيد.
«ارهاص» از مادة «رهص» بهمعناي تأسيس است.(1) اصطلاح ارهاص، با عنايت به معناي لغوي آن، به وقايع خارقالعادهاي گفته ميشود كه پيش از بعثت يك پيامبر براي ايجاد زمينة نبوت رخ ميدهد؛(2) مانند حركت ابر بالاي سر حضرت محمدصلی الله علیه و آله براي سايه افكندن بر سر آن حضرت.(3) بنابراين فرق معجزه با ارهاص در اين است كه معجزه بعد از بعثت پيامبر رخ ميدهد، ولي ارهاص پيش از آن و براي ايجاد زمينه براي بعثت واقع ميشود.
2ـ3. فرق معجزه با كارهاي خارقالعادة متنبّيان
اگر آنچه مدعيان دروغين نبوت انجام ميدهند، كاري خارقالعاده و فراتر از كارهاي ساحران و مرتاضان باشد، به اين طريق از معجزات پيامبران حقيقي متمايز ميشود كه قطعاً كارهاي خارقالعادهشان مطابق با ادعاهايشان نخواهد بود. براي مثال، در تاريخ آمده است كه مسيلمةبنثمامة، معروف به مسيلمة كذاب، ادعاي پيامبري كرد و مدعي شد كه معجزهاش اين است كه اگر آب دهان بر چاه كمآب بيندازد، آب آن فراوان ميشود؛ ولي در عمل، اين كار او منجر به خشك شدن چاه شد.(4)
1. محمدبنمكرمبنمنظور، لسان العرب، مادة «رهص».
2. ر.ك: سعدالدين مسعودبنعمر تفتازاني، شرح المقاصد، ج5، ص1213.
3. ر.ك: حسنبنيوسف حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تعليقة حسن حسنزادة آملي، ص352.
4. موارد مشابه ديگري نيز از او در تاريخ آمده است؛ ر.ك: ابوجعفر محمدبنجرير طبري، تاريخ الطبري، ج3، ص134؛ همچنين ببينيد كار نمرود را در: حسنبنيوسف حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص353.
3ـ3. فرق معجزه با سحر و كارهاي عجيب مرتاضان
گرچه كارهاي عجيبي كه ساحران و مرتاضان ميكنند، به يك معنا غيرعادياند، معجزه چند فرق روشن با آنها دارد. اين تفاوتها از اين قيد كه معجزه بايد با عنايت ويژة خداوند باشد استفاده ميشود؛ ازجمله:
1. معجزه، برخلاف كارهاي ساحران و مرتاضان، محدود نيست. پيامبران الهي هر كار خارقالعادهاي را كه براي اثبات نبوتشان ضروري باشد، انجام ميدهند؛ ولي ساحران و مرتاضان توانايي انجام هر كاري را ندارند و فقط بر انجام كارهاي خاصي قادرند؛
2. چنانكه گذشت، معجزه را نميتوان ياد گرفت و ياد داد، ولي ديگر تصرفات غيرعادي، مانند سحر و كارهاي عجيب مرتاضان، آموختني است؛ چنانكه مرتاضان براي رسيدن به اين تواناييها دورههاي ويژهاي ميگذرانند كه هركسي ميتواند در آنها شركت كند؛
3. صاحبان معجزه، برخلاف ساحران و مرتاضان، هيچگاه مغلوب نميشوند. در طبيعت علتها و معلولهاي بسياري وجود دارد كه برخي از آنها، بر برخي ديگر غالب ميشوند؛ عمل مرتاضان نيز چنين است. فرض كنيد مرتاضي براثر رياضتهاي فراوان، قدرتي پيدا كرده كه ميتواند كارهايي برخلاف مجاري عادي طبيعت انجام دهد و مثلاً قطاري را با اشارة چشم از حركت بازدارد. در مقابل، ممكن است يك مرتاض قويتر اين كار او را خنثي كند و با اشارهاي قطار را به حركت اندازد، و يا از ابتدا مانع از اثرگذاري نفس وي شود. به همين ترتيب يك ساحر بسيار ماهر ميتواند سحر يك ساحر ديگر را باطل كند.
بنابراين راه تشخيص معجزه از كارهاي عجيب مرتاضان و ساحران اين است كه اگر كار خارقالعادهاي به دست فردي انجام گرفت كه زندگياش براي مردم روشن است (كه پيامبران معمولاً چنين بودهاند) و مردم ميدانند كه درسي براي اين كار نخوانده و استادي نديده است، ميپذيرند كه با اتكا به قدرت الهي آن معجزه را انجام داده است؛
اما اگر انجامدهندة كار خارقالعاده در ميان مردم ناشناخته باشد و مردم ندانند كه آيا او اين كار را آموزش ديده است يا نه، با معارضه ميتوان او را امتحان كرد؛ اگر مغلوب شد، معلوم ميشود كه كارش معجزه نيست. ساحران فرعون در مقام معارضه با معجزة حضرت موسي علیه السلام برآمدند و وقتي در مقابل او شكست خوردند، پي بردند كه آن حضرت پيامبر خداست. قرآن كريم دراينباره ميفرمايد:
فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ * وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ * قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف:119ـ121)؛ «و در آنجا مغلوب و خوار گرديدند؛ و ساحران به سجده درافتادند [و] گفتند: «به پروردگار جهانيان ايمان آورديم».
چكيده
1. اعجاز تنها راه اطمينانآور براي شناخت پيامبران است كه انحصاري در برخي انبيا و يا گروهي از مردم ندارد؛ اين مطلب از قرآن كريم نيز استفاده ميشود.
2. معجزه گاه بر امر خارقالعادة متكي به قدرت خدا (اصطلاح عام)، و گاه بر امر خارقالعادهاي كه به قدرت خدا و براي اثبات مقامي الهي انجام ميگيرد (اصطلاح خاص)، اطلاق ميشود.
3. در نبوتشناسي، منظور از معجزه امر خارقالعادهاي است كه با عنايت ويژة خداوند، به دست مدعي نبوت، براي اثبات صدق مدعايش انجام ميگيرد و همراه با تحدي و مطابق با مدعاي آن شخص است.
4. واژة «معجزه» (اسم فاعل مادة «عجز» از باب افعال و بهمعناي ناتوانكننده)، از اصطلاحات علماي عقايد است و به اين معناي اصطلاحي در قرآن كريم نيامده است.
5. قرآن معجزة پيامبران را ازآنجهت كه نشانة ارتباط وحياني آنان با خداست، «آيه» ميخواند. اين واژه رساتر از معجزه است؛ چون نشان ميدهد كه معجزه نشانهاي الهي بر رسالت پيامبر است.
6. قرآن معجزات عيسي علیه السلام را نيز آيه مينامد. اين معجزات عبارتاند از: آفرينش پرنده از گل، شفا دادن نابيناي مادرزاد و بيمار مبتلا به پيسي، زنده كردن مردگان، و خبر دادن از آنچه مردم ميخوردند و ذخيره ميكردند.
7. قرآن براي توصيف معجزات پيامبراني كه پيش از حضرت محمدصلی الله علیه و آله بودند، بهويژه صالح علیه السلام و موسي علیه السلام ، واژة «بيّنه» و «بيّنات» را به كار ميبرد.
8. «برهان» يكي ديگر از واژگاني است كه قرآن بر معجزات پيامبران الهي، ازجمله موسي علیه السلام ، اطلاق ميكند.
9. فرق معجزه با كرامت در اين است كه كرامت هيچگاه با ادعاي نبوت همراه نيست.
ارهاص نيز، برخلاف معجزه، پيش از بعثت رخ ميدهد تا زمينه را براي برانگيخته شدن پيامبر جديد فراهم كند.
10. معجزه، برخلاف كارهاي عجيب ساحران و مرتاضان، محدوديتي ندارد؛ آموختني نيست؛ و هيچگاه مغلوب نميشود.
پرسشها
1. ثابت كنيد كه ازنظر قرآن، اعجاز تنها راه اطمينانآور و عمومي براي شناخت پيامبران است.
2.معادلهاي قرآني معجزه، و وجه كاربرد آنها را بيان كنيد.
3. چگونه ميتوان اثبات كرد كه آية وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَي تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ (اسراء:101) به معجزات نبوي موسي علیه السلام اشاره دارد؟
4. معجزة نبوي (به اصطلاح اخص) را تعريف كنيد.
5. فرق معجزه با كرامت و ارهاص در چيست؟
6. معجزه چه تفاوتي با كارهاي عجيب ساحران و مرتاضان دارد؟
منابعي براي مطالعة بيشتر
1. طبرسي، ابوعلي فضلبنحسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص47.
2. طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص58ـ59.
3. حلي، حسنبنيوسف، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق حسن حسنزادة آملي، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1407ق، ص350.
4. سبحاني، جعفر، الالهيات علي هدي الكتاب و السنة و العقل، ج3، الطبعة الثالثة، المركز العالمي للدراسات الاسلامية، قم، 1412ق، ص107ـ113.
پژوهش
تحقيق كنيد كه معناي لغوي برهان چه رابطهاي با كاربرد قرآني آن دربارة معجزه دارد.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org