قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

 

فصل دوم

 

 

 

 

 

سازوكارهاى تحصيل اخلاص و قصد قربت در نماز

 

 

 

 

 

 

 

جايگاه اخلاص در نماز

پايين‌ترين مرتبه نيت در نماز كه بدون آن نماز باطل مى‌گردد، اين است كه نمازگزار براى اطاعت امر خدا نماز بخواند. انگيزه نمازگزار بايد اطاعت امر خداوند باشد كه اگر خداوند درباره نماز دستورى نداشت يا نمازْ مطلوب خداوند نبود، او نماز نمى‌خواند. با اين مرتبه از نيت و انگيزه، تنها نماز انسان صحيح خواهد بود و تكليف از او ساقط مى‌گردد و لازم نيست آن را اعاده يا قضا كند. اما مقبول گشتن نماز در پيشگاه خداوند بسته به آن است كه نيت انسان خالص باشد و واقعاً در نماز قصد تقرب به خداوند داشته باشد و آن نماز موجب رشد، كمال و نزديك شدن او به خداوند گردد. چنان‌كه گفتيم، در برخى از روايات، عبادت‌ها و به پيروى آن نيت‌ها به سه قسم كلى تقسيم مى‌گردند:

1. عبادت بردگان‌؛ عبادتى كه به دليل ترس از عذاب الهى به جا آورده مى شود.

2. عبادت مزدگيران‌؛ عبادتى كه به اميد رسيدن به ثواب و بهشت انجام پذيرد.

3. عبادت آزادگان‌؛ عبادتى كه فقط براى خداوند است.

همچنين خلوصْ درجات و مراتبى دارد و عالى‌ترين مرتبه آن، خلوص محض و كامل براى خداوند است كه هيچ انگيزه و خواست نفسانى با آن آميخته نيست‌؛ مرتبه‌اى كه براى رسيدن به آن راه طولانى و سختى را بايد طى كرد. كسانى كه به دليل ترس از عذاب يا طمع رسيدن به بهشتْ خدا را

عبادت مى‌كنند، به اخلاص كامل نرسيده‌اند و مرتبه خلوصشان با حب ذات و توجه به خويشتن آميخته است و تا رسيدن به مرتبه‌اى از خلوص كه انسان خود را نبيند و كاملا محو و فانى در جمال محبوب گردد، بايد راهى طولانى طى كنند. ما به عيان مشاهده مى‌كنيم كه چگونه تشويق‌ها و تهديد و تنبيه‌ها در افراد معمولى و به ويژه نوجوانانى كه تازه به سن تكليف رسيده‌اند، اثر مى‌گذارد و باعث مى‌گردد كه آنان نماز بخوانند و چه بسا اگر اين تشويق‌ها و تنبيه‌ها نمى‌بود، نماز نمى‌خواندند.

 

سخن مرحوم مجلسى درباره قصد قربت در نماز

مرحوم مجلسى درباره دشوارى تحصيل اخلاص در نماز مى‌فرمايد:

وَ أَمَّا الْقُرْبَةُ فَهِيَ أصْعَبُ الاُْمُورِ وَ لاَ يَتَيَسَّرُ تَصْحِيحُها عِنْدَ إِرادَةِ الصَّلاةِ، بل يَتَوَقَّفُ عَلى مُجاهَدات عَظيمَة وَ تَفَكُّرات صَحِيحَة وَ إِزالَةِ حُبِّ الدُّنْيا وَ الاَْمْوالِ وَ الاِْعْتِباراتِ الدُّنْيَويَّةِ عَنِ النَّفْسِ...‌.

اما قصد قربت در نماز، فراهم شدنش از مشكل‌ترين كارهاست و تحصيل آن به هنگام اقدام براى انجام نماز، ميسور و ممكن نمى‌گردد، بلكه فراهم ساختن قصد قربت، متوقف بر مجاهدت‌هاى عظيم و بزرگ، انديشيدن‌هاى صحيح و درست، زدودن دوستى دنيا، اموال، رياست‌ها و اعتبارات دنيوى از نفس است.

وَ التَّوَسُّلِ في جَمِيعِ ذلِكَ بِجِنابِ الْحَقِّ تَعالى لِيَتَيَسَّرَ لَهُ إِحْدى الْمَعانِي السّابِقَةِ بِحَسَبِ اسْتِعْدادِهِ وَ قابِلِيَّتِهِ وَ ما صادَفَهُ مِنْ تَوْفِيقِ اللهِ وَ هِدايَتِهِ، فَإِنَّ كُلاًّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ، وَ نِيَّةُ كُلِّ امْرِئ تابِعٌ لِما اسْتَقَرّ في قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ اللهِ أوْحُبِّ الدُّنْيا أَوْ حُبِّ الْجاهِ أَوِ الْمالِ أَوْ غَيْرِ ذلِكَ. و قَلعُ عُرُوقِ هذِهِ الاَْغْراضِ عَنِ

النَّفْسِ في غَايَةِ الْعُسْرِ وَ الاِْشْكالِ، وَ مَعَها تَصْحِيِحُ النِيَّةِ مِنْ قَبِيلِ الْمُحالِ، وَ لِذا وَرَدَ «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ». فَكَمْ مِنْ عابد مِنْ أَهْلِ الدُّنْيا يَظُنُّ أَنَّ نيَّتَهُ خالِصةٌ للهِ و لا يَعْبُدُ في جَميِعِ عُمْرِهِ إِلاّ نَفْسَهُ وَ هَواهُ

و بايد در تمام آن مراحل به خداوند توسل جويد تا با استعداد و قابليت خود، و نيز توفيق و هدايت الهى كه نصيب او مى گردد، به هر يك از آن مراحل دست يابد. هر انسانى به فراخور سرشت، عادت و روش خويش عمل مى كند و نيت هر كس از محبت خدا يا محبت دنيا، محبت رياست، مال و آنچه در قلب او نهفته است، سرچشمه مى گيرد و زدودن اين گرايش ها و دل بستگى هاى غير الهى از دل، بسيار مشكل است و با وجود آنها نيز داشتن نيت صحيح و خالص براى خداوند محال است. از اين جهت در حديث آمده است: «نيت مؤمن از عملش بهتر است.» چه بسيار عابد وابسته به دنيايى كه مى پندارد نيتش براى خداوند خالص گشته، در حالى كه در همه عمرش به جز نفس و هواى نفس را نپرستيده است.(1)

عالمان اخلاق در كتاب‌هاى خود به مسأله نيت و اخلاص پرداخته‌اند و به ويژه در كتاب اسرار الصلوة حضرت امام(رضي الله عنه) و كتاب‌هايى كه مرحوم شهيد ثانى و مرحوم ميرزا جواد آقاى تبريزى در اين زمينه نوشته‌اند و نيز در مباحثى كه مرحوم ملا مهدى نراقى و مرحوم ملا احمد نراقى در اين باره دارند، مطالبى بسيار ارزشمند و خواندنى يافت مى‌شود. شايد بتوان در اين مورد گفت غزالى در كتاب احياء العلوم گوى سبقت را از ديگران ربوده و اين مباحث را بسيار عالى طرح كرده است. خوش‌بختانه مرحوم ملا محسن فيض كاشانى كتاب احياء العلوم غزالى را تنقيح و تهذيب كرده و نام المحجة البيضاء را بر اين اثر


1. بحار الانوار، ج 84، ص 372.

ارزشمند خود نهاده است. در اين كتاب، ايشان به جاى برخى از روايات مخدوش و ضعيفى كه در احياء العلوم از اهل سنت نقل شده، روايت‌هاى اهل بيت را ذكر كرده كه با اين تصرف، بر فضيلت كتاب افزوده است. در جلد هشتم اين كتاب، درباره نيت و اخلاصْ مباحث ارزشمندى ارائه شده است. به همگان توصيه مى‌كنم اين مباحث را كه بسيار ارزشمند و كم‌نظير است، مطالعه كنند. شايد بتوان ادعا كرد كه آنچه ديگران در اين زمينه نوشته‌اند، افزون بر آنچه در آن كتاب آمده نيست‌؛ بلكه برگرفته و تلخيصى از مباحث آن كتاب است.

 

ريا، فاسدكننده نماز

برخى انگيزه‌ها عبادت را به طور كلى فاسد و باطل كرده و نه‌تنها باعث مى‌شود آن عبادت هيچ اثر مثبتى نداشته باشد، كه موجب سقوط انسان نيز مى‌گردد. «ريا» يكى از مهم‌ترين و رايج‌ترين موانع تأثير اعمال عبادى است.

«ريا» يعنى خودنمايى و خود را به ديگران نشان دادن‌؛ عمل را به اين انگيزه انجام دادن كه ديگران ببينند و تعريف و تمجيد كنند و او از تعريف و تمجيد آنان لذت ببرد و خوشحال شود. انسانى كه عبادتش را با اين نيت انجام مى‌دهد، هنگام عمل همه حواس و فكر و ذكرش اين است طورى رفتار كند كه ديگران بپسندند و اصلا توجه به اين ندارد كه آيا خدا هم عمل او را مى‌پسندد يا خير!

قرآن كريم در خصوص رياى در نماز دو آيه دارد: در يك جا مى‌فرمايد:

فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ * الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ‌؛(1)

پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافل‌اند‌؛ آنان كه ريا مى‌كنند.

 


1. ماعون (107)، 4 ـ 6.

در آيه‌اى ديگر، مى‌فرمايد:

إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى يُراؤُنَ النّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللهَ إِلاّ قَلِيلاً‌؛(1)

منافقان با خدا نيرنگ مى‌كنند، و حال آن‌كه او با آنان نيرنگ خواهد كرد‌؛ و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا مى‌كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‌كنند.

اين نماز نه‌تنها براى آنان فايده‌اى ندارد كه عذابشان را بيشتر مى‌كند.(2)

نقطه مقابل ريا «اخلاص» است. اخلاص اين است كه انسان عمل را فقط به قصد انجام فرمان الهى و جلب رضايت خداوند انجام دهد و غير از اين، هيچ قصد و نيت ديگرى همراه عمل او نباشد. نمى‌خواهد خود و عملش را به ديگران نشان بدهد تا آنها از او تعريف و تمجيد كنند، بلكه فقط خدا را در نظر دارد. البته ممكن است عملش در حضور ديگران باشد، اما قصدش اين نيست كه آنها ببينند. اگر انسان قصد خود را خالص كند و عمل را فقط براى خدا انجام دهد، در برخى موارد حتى انجام دادن آن در حضور ديگران، امرى مستحب و خود عبادتى ديگر است. قرآن در مورد انفاق مى‌فرمايد:

 


1. نساء (4)، 142.

2. قرآن كريم به رياى در انفاق و زكات و رياى در جهاد نيز اشاره كرده است. در مورد ريا در پرداخت زكات مى‌فرمايد: الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الاْخِرِ...‌؛ كسانى كه اموالشان را براى نشان دادن به مردم انفاق مى‌كنند، و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارند...نساء (4)، 38. در مورد رياى در جهاد نيز مى‌فرمايد: وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ...‌؛ و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‌هايشان با حالت سرمستى و براى نشان دادن به مردم خارج شدند... انفال (8)، 47.

بنابراين، ريا اختصاصى به نماز ندارد و هر عبادتى را كه انسان به قصد خودنمايى و نشان دادن به مردم انجام دهد، آن عبادت، ريايى است.

قُلْ لِعِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً‌؛(1)

به آن بندگانم كه ايمان آورده‌اند بگو: «نماز را بر‌پا دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم، پنهان و آشكار انفاق كنند».

در مورد پنهان كردن انفاق و اين‌كه ديگران از انفاق ما باخبر نشوند، روايات متعددى وارد شده است. در روايتى آمده كه خدا دوست دارد وقتى كسى انفاق مى‌كند، به گونه‌اى باشد كه اگر با دست راستش انفاق مى‌كند، دست چپش از اين امر باخبر نشود! اين‌گونه روايات براى تأكيد بر نهايت پوشش و پنهان‌كارى در انفاق است. اما با اين‌حال، گاه انفاق علنى مطلوب است. از اين رو قرآن و روايات، هم به انفاق مخفيانه و سرّى و هم به انفاق علنى و آشكار دستور داده‌اند. انفاق علنى براى تبليغ و ترويج اين كار نيك انجام مى‌گيرد‌؛ يعنى ما براى آن‌كه ديگران هم الگو بگيرند و به اين كار خير تشويق شوند، انفاق را در پيش چشم آنها انجام مى‌دهيم. البته در چنين مواردى انسان بايد بسيار مراقب باشد كه ريا و خودنمايى در عملش راه پيدا نكند. بين انفاق به منظور يادگيرى ديگران، تا انفاق براى تجليل آنها، مرزى بسيار باريك است كه اگر دقت نشود انفاق ريايى مى‌گردد.

از اين رو، ما در اين مسأله بايد بسيار حساس باشيم و كاملا دقت كنيم. نكند عمرى بر اين تصور باشيم و دلمان خوش باشد كه نمازهاى خوبى خوانده‌ايم، اما وقتى پرونده را باز مى‌كنند و حساب را مى‌رسند، بگويند اين نمازها را براى مردم خوانده‌ايد، مزدش را از همان‌ها بگيريد! در روايتى در مورد مخفى بودن ريا اين‌چنين آمده است كه ريا گاه آن‌چنان مخفى و


1. ابراهيم (14)، 31.

نامحسوس است كه حتى فرشتگان نيز متوجه آن نمى‌شوند و فقط خود خداى تعالى، ريايى بودن آن را تشخيص مى‌دهد. اعمالى كه ما انجام مى‌دهيم، بايد از چند پست بازرسى رد شود تا به درجه قبولى برسد. در اين روايت مى‌فرمايد: عملى را بنده‌اى انجام مى‌دهد. اين عمل بالا مى‌رود تا به آسمان اول مى‌رسد. فرشتگان آسمان اول كه مأمور بازرسى اعمال هستند، اين عمل را بررسى كرده و مشكلى در آن نمى‌بينند و از اين رو مهر قبولى بر آن مى‌زنند. سپس عمل بالا مى‌رود تا به آسمان دوم مى‌رسد. فرشتگان آسمان دوم نيز اشكالى در عمل پيدا نمى‌كنند و از اين رو آنان نيز به عمل نمره قبولى مى‌دهند. به همين ترتيب اين عمل آسمان‌هاى سوم و چهارم و... تا آسمان هفتم را پشت سر مى‌گذارد و با وجود اين‌كه هفت بار و هر بار دقيق‌تر از قبلْ مورد بازرسى مأموران الهى و فرشتگان قرار مى‌گيرد، كوچك‌ترين نشانه‌اى از فساد و خرابى در آن تشخيص داده نمى‌شود و در همه مراحل نمره قبولى دريافت مى‌دارد. اما هنگامى كه اين عمل در نهايت به پيشگاه الهى عرضه مى‌شود، خداى تعالى مى‌فرمايد آن را براى غير من انجام داده است، لعنت من بر او باد!(1)

به هر حال روايات فراوانى از اين دست داريم كه مى‌ترسم نقل آنها موجب يأس شود. باز هم تأكيد مى‌كنم كه اگر انسان دقت و وسواس كافى به خرج ندهد، بيم آن مى‌رود كه گرفتار «ريا» گردد.

 

ريــا

بيان كرديم كه گرچه هر عملى را مى‌توان براى رضاى خدا انجام داد و رنگ عبادت به آن داد، ولى اعمالى وجود دارد كه حتماً بايد به قصد قربت و امتثال


1. بحار الانوار، ج 70، باب 54، روايت 20، ص 247.

امر الهى انجام شود و اگر به اين نيت، انجام نگردد، نه‌تنها ثوابى ندارد، كه موجب عذاب نيز مى‌شود. در اين اعمال، كه همان عبادت به معناى خاص آن است، نيت شرط درستىِ عمل است و از اين رو در صورت صحيح نبودن نيت، آن عمل باطل مى‌شود. گرچه بحث ما در خصوص نماز بود، اما اشاره كرديم عبادت‌هاى ديگرى هم غير از نماز وجود دارد كه آنها نيز متقوّم به نيت است و اگر به نيت «ريا» انجام گيرد، باطل مى‌شود. البته در مورد برخى عبادات مثل «خمس» و «زكات» بحث‌هايى بين فقها وجود دارد كه اگر كسى در آنها قصد قربت نداشته باشد، آيا حتى تكليف مالى هم از او ساقط نمى‌شود، يا تكليف مالى ساقط مى‌گردد، ولى به سبب ريايى كه انجام داده گناهكار به شمار مى‌آيد، و يا اين‌كه ريا در «خمس» و «زكات» نه باطل‌كننده است و نه گناه، بلكه فقط باعث مى‌شود فرد از اين كار خود ثوابى نبرد؟ اينها بحث‌هايى تخصصى است مربوط به فقها و مراجع، و از مورد بحث ما خارج است.

كارهايى را كه به صورت عبادت انجام مى‌شود و قصد قربت در آنها لحاظ گرديده، مى‌توان به دو دسته كلى تقسيم كرد: يك دسته آنهايى هستند كه ماهيت و عنوان اصلى‌شان چيزى جز عرض بندگى به پيشگاه خداوند نيست و هيچ وجه ديگرى در آنها لحاظ نشده است‌؛ مثل نماز، روزه و حج. دسته دوم اعمالى هستند كه قصد و غرض اصلى در آنها عرض بندگى به پيشگاه خداوند نيست، ولى در عين حال قصد قربت در آنها شرط شده است‌؛ مثلا غرض اصلى در تشريع زكات، كمك به نيازمندان و ساير مصرف‌هايى است كه براى زكات تعيين گرديده، ولى قصد قربت هم در انجام آن لحاظ شده است. حضرت امام(قدس سره)، رهبر كبير انقلاب، از اين افعال به «افعال قُربى» تعبير مى‌كردند.

 

در اين‌گونه موارد كه ماهيت كار، عرض بندگى به پيشگاه خدا است، عمل بايد خالص به قصد قربت انجام گيرد و هيچ قصد و نيت ديگرى در آن دخيل نباشد. اگر كسى كه نماز مى‌خواند، هم براى امتثال امر الهى باشد و هم براى «ريا» و اين‌كه مردم از او تعريف كنند، نه‌تنها نماز باطل است و ثوابى ندارد، بلكه گناه هم كرده است. اما مواردى مثل انفاق كه ماهيت عمل، عرض بندگى نيست، اگر به قصد قربت انجام نشود، ظاهراً اثرش فقط در اين حد است كه آن عمل نفعى برايش نخواهد داشت، ولى عذاب و عقابى هم در پى ندارد‌؛ مثلا در انفاق، مثل اين است كه پولش را به دريا ريخته باشد.(1) مفيد و مؤثر بودن اين‌گونه اعمال به اين است كه با قصد قربت انجام شوند‌؛ يعنى قصد قربت، مقوّم عمل است و بدون آن، اصلا عمل شكل نمى‌گيرد تا بخواهد اثر داشته باشد. به تعبير قرآن بايد «يُرِيدُونَ وَجْهَهُ»(2) و «ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الاَْعْلى»(3) باشد.

به هر حال، اگر بخواهيم كارى به صورت «عبادت» واقع شود، حتماً بايد با نيت خالص و به قصد قربت انجام گيرد. براى تكميل بحث، به چند روايت اشاره مى‌كنيم.

در حديثى قدسى اين‌گونه آمده است: اَنَا خَيْرُ شَريك فَمَنْ عَمِلَ لي وَلِغَيْري فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ غَيْري.(4)

كسانى كه در كارى مشاركت مى‌كنند هر كدام سهمى معيّن از سود و درآمد


1. البته اين عمل هم از آن جهت كه اسراف است، گناه و كيفر دارد، ولى به خاطر انفاق نكردن كيفر نمى‌بيند. (غياثى كرمانى)

2. انعام (6)، 52.

3. ليل (92)، 20.

4. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روايت 32، ص 299.

حاصل از آن مى‌برند. خداى تعالى مى‌فرمايد من بهترين شريك هستم‌؛ چراكه از تمامى سهم خود هرچه هم زياد باشد صرف نظر مى‌كنم و آن را به شريكم مى‌دهم. اگر شما نمازى خوانديد كه 99 درصد آن براى من و فقط يك درصدش براى مردم بود، من از 99 درصد سهم خود صرف نظر مى‌كنم و آن را به مردم مى‌دهم تا همه نماز شما از آنِ مردم باشد! هر عبادتى كه اندك سهمى براى غير خدا در آن باشد، به همين سرنوشت دچار مى‌شود و خداوند

همه آن را رد خواهد كرد. رد كردن هم گاه فقط به اين است كه عمل باطل است و ثوابى ندارد، زمانى نيز بالاتر است و افزون بر آن، عذاب را نيز در پى دارد.(1)

 

نشانه‌هاى اخلاص و ريا

براى تشخيص اين‌كه در انجام عملى، نيت انسان خالص بوده يا نه، راه‌هاى مختلف و نشانه‌هايى هست كه اگر انسان در آنها دقت كند، كاملا براى خودش معلوم مى‌شود كه آيا نيتش خالص بوده يا خير.

اگر كسى مثلا بيمارستانى ساخته، بايد ببيند اگر به جاى اسم او، اسم ديگرى را بر سر در بيمارستان بنويسند، برايش اهميت دارد و ناراحت مى‌شود يا نه؟ اگر كار براى خدا باشد، نبايد براى او هيچ تفاوتى داشته باشد كه اسم او را بنويسند يا ننويسند‌؛ اگر مى‌بيند تفاوت دارد، نشانه آن است كه عملش خالص نبوده است. گاه ريايى بودن عمل حتى بر خود انسان مخفى است و خودش هم خيال مى‌كند عملش خالص است، در حالى كه در واقع اين‌گونه


1. بايد توجه داشت كه نيت هم چيزى نيست كه يك‌باره درست شود، بلكه نياز به مقدماتى دارد. اين‌طور نيست كه انسان هر كارى را هر وقت به هر نيّتى كه بخواهد، بتواند انجام دهد. براى نيت خالص داشتن، انسان بايد از قبل، مقدماتى را فراهم كرده باشد‌؛ مقدماتى از قبيل معرفت، ايمان و توجه.

نيست. يكى از كارهاى عالمان اخلاق اين است كه بكوشند فرد را به انگيزه‌هاى مخفى و ناپيدايى كه در عمل هست و خود انسان هم متوجه نيست، توجه دهند. به عنوان مثال: اگر انسان نمازى را در مسجد و در حضور ديگران خواند، ببيند اگر ديگران هم نبودند و خود تنها در مسجد بود، همين‌طور نماز مى‌خواند؟ اگر پاسخ منفى است، بداند كه ريا در نماز او راه پيدا كرده است. اگر تاريك بود و ديگران نمى‌توانستند حالت ايستادن و چهره و ساير حركات او را در حين نماز ببينند، آيا همين‌گونه كه الآن چراغ روشن است و ديگران حركات او را مى‌بينند رفتار مى‌كرد؟ اگر پاسخ منفى است، نشانه ريايى بودن عمل است. اگر هميشه در جايى معيّن از مسجد نماز مى‌خوانده، آيا اگر روزى نتواند در آن مكان مشخص نماز بخواند ناراحت نمى‌شود؟ اگر ناراحت مى‌شود، نشانه اين است كه عمل خالص نيست، بلكه «كجا» بودن عمل هم در كار او تأثير دارد!

يا اگر مثلا كسى امام جماعت است و در نماز اشتباهى كرد و ديد در اثر اين اشتباه خجالت كشيده و عرق شرم بر پيشانى‌اش نشسته، علامت آن است كه حضور و عدم حضور مردم برايش مهم است. اگر مردم نبودند، از اشتباهش خجالت نمى‌كشيد، ولى حالا كه مردم هستند خجالت مى‌كشد و اين مرتبه‌اى از مراتب ريا است.

يا اگر انسان هر روز با دوستش به مسجد مى‌رفته، ولى امروز دوستش كار دارد و نمى‌آيد و او هم چون دوستش نمى‌آيد امروز به مسجد نرود، معلوم مى‌شود روزهاى قبل هم قصدش خالص نبوده، بلكه آمدن دوستش نيز دخالت داشته است.

در خصوص همين مسأله مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى(رضي الله عنه) در كتاب اسرار الصلوة اين قضيه را نقل كرده‌اند كه:

 

يكى از بزرگان سال‌ها در نماز جماعت يكى از علماى بزرگ شركت مى‌كرد و هميشه در صف اول در جايى خاص مى‌ايستاد. يك روز هنگامى به نماز رسيد كه صف اول پر شده بود و ديگر در آن صف و در آن مكان خاص، جايى براى او نبود. به ناچار در جايى ديگر ايستاد. در حين نماز احساس كرد از اين‌كه در اين صف و در اين مكان نماز مى‌خواند خجالت مى‌كشد‌؛ چراكه مردم هميشه او را در صف اول مى‌ديدند و امروز، مثلا در صف دوم مى‌بينند. از اين رو مى‌ديد كه پيش خودش خجالت مى‌كشد!

مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى نقل كرده كه بعد از اين قضيه، آن مرد بزرگ سى سال نمازش را اعاده كرد و گفته بود تا امروز نمى‌دانستم نمازم را به اين قصد خوانده‌ام كه مردم مرا در صف اول ببينند! امروز ديدم از ايستادن در صف دوم خجالت مى‌كشم، فهميدم كه نيتم خالص نبوده و غير خدا هم در آن دخيل بوده است. اگر خالص براى خدا بود، نبايد صف اول و دوم هيچ تفاوتى براى من داشته باشد. خداى صف دوم، همان خداى صف اول است و هيچ فرقى نمى‌كند!

باز مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى در اسرار الصلوة قضيه ديگرى را به اين صورت نقل كرده‌اند كه:

شخصى در ايام محرم، كه مجالس عزادارى متعدد بر‌پا مى‌شود، هميشه مايل بود كه در مجلسى خاص شركت كند. يك روز به خودش آمد كه گويا آن مجلس خاص برايش اهميت پيدا كرده است. با خودش فكر كرد اگر من براى گريه بر امام حسين(عليه السلام) و اقامه عزاى سيدالشهدا(عليه السلام) به روضه مى‌روم، روضه‌ها از اين جهت با هم تفاوت ندارند‌؛ پس چرا من هميشه مايلم به آن مجلس خاص بروم. مدت‌ها فكر كرد تا بالاخره با زحمت متوجه شد كه آن

مجلس چه خصوصيتى برايش دارد كه موجب مى‌شود آن را ترجيح دهد. پس از آن، بنا گذاشت جاهايى روضه برود كه هيچ خصوصيتى برايش نداشته باشد.

 

رياى ناپيدا

اگر عبادت خالص باشد، آن‌چنان ارزشمند مى‌شود كه گاه حتى فرشتگان نيز نمى‌توانند قيمت آن را تعيين كنند و فقط خود خداى تعالى مى‌تواند آن را ارزش‌گذارى نمايد. اما اگر نيت عمل خالص نباشد، مانند جنس بدلى خواهد بود كه ارزشى ندارد، يا مانند غذاى مسموم مى‌شود كه نه‌تنها ارزشى ندارد، كه كشنده و مضر نيز هست. از نظر احكام اسلامى، اگر در ظرفى بسيار بزرگ از شربت يا غذايى مايع، به اندازه سر سوزنى خون بيفتد، تمام آن شربت و غذا نجس مى‌شود و بايد با همه زحمت‌هايى كه براى آن كشيده و پول‌هايى كه هزينه شده، آن را به دور ريخت. گاه اعمال عبادى انسان نيز همين‌طور است. ممكن است عبادتى را با هزار زحمت و مشقت انجام دهيم، اما چون به اندازه بسيار كمى قصد غير الهى و غير خدايى در آن داشته‌ايم، تمام آن عمل را از بين برده باشيم. بر اساس روايات، خداى تعالى به فرشتگان مى‌فرمايد چنين عملى را به صورت صاحبش بزنيد!(1)

از اين رو، بايد افزون بر اين‌كه به ظاهر عبادت توجه مى‌كنيم كه مسايل شرعى آن رعايت شود و به درستى انجام گيرد، بايد به «نيت» خود نيز توجه داشته باشيم تا نكند خداى ناكرده پس از سال‌ها عبادت، بفهميم قصدمان خالص نبوده و يك عمر عبادتمان هيچ ثمرى برايمان ندارد.

روايتى، هم در كتاب‌هاى شيعه و هم در كتاب‌هاى اهل سنّت نقل شده كه


1. ر. ك: فلاح السائل، ص 121.

در آن پس از آن‌كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) «ريا» را نوعى «شرك» مى‌دانند، مى‌فرمايند:

اِنَّ الشِّرْكَ اَخْفى مِنْ دَبيبِ النَّمْلِ عَلى صَفاة سَوْداءَ فِي لَيْلَة ظَلْماءَ‌؛(1)همانا شرك مخفى‌تر است از حركت مورچه‌اى بر سنگى صاف و سياه در دل شبى تاريك.

مورچه، حشره‌اى بسيار كوچك است و دست و پاى بلندى هم ندارد. سنگ هم صاف است. بنابراين، حركت مورچه بر سنگ صاف، هيچ اصطكاك و سر و صداى محسوسى ايجاد نمى‌كند كه انسان متوجه آن شود. از اين رو، اگر اين حركت در شب تاريك انجام شود، آن‌چنان ناپيدا و نامحسوس است كه انسان هيچ راهى براى پى بردن به آن ندارد و اين حركت كاملا از او مخفى خواهد ماند. پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى‌فرمايد نفوذ شرك در دل انسان از اين حركت، مخفى‌تر و ناپيداتر است. از اين رو، ريا هم كه نوعى شرك است، مى‌تواند اين‌چنين ناپيدا و نامحسوس باشد. شايد اين آيه نيز اشاره به همين‌گونه شرك داشته باشد:

وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‌؛(2)

و بيشترشان به خدا ايمان نمى‌آورند، جز اين‌كه [چيزى را با او] شريك مى‌گيرند.

البته شرك، مصداق‌ها و مرتبه‌هاى گوناگونى دارد و انسان بايد از خداى تعالى بخواهد و خود نيز بكوشد عبادت‌هايش به دور از هرگونه شرك و ريا و انگيزه غير خدايى انجام شود.

در برخى عبادت‌ها، تشخيص ريا از غير ريا آسان‌تر است و نشانه‌هاى


1. وسائل الشيعة، ج 16، باب 36، روايت 21501، ص 254.

2. يوسف (12)، 106.

آشكارترى وجود دارد. تبليغ كردن و منبر رفتن كه كار ما طلبه‌هاست، از شمار اين موارد است. شكى نيست كه هدايت و ارشاد مردم و ترويج دين خدا و بيان احكام و معارف اسلام، از بزرگ‌ترين عبادت‌هاست. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به امير‌مؤمنان على(عليه السلام) چنين آمده است:

لأَنْ يَهْدِيَ اللهُ بِكَ رَجُلا واحِداً خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ‌؛(1)

اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند، برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مى‌تابد.

بنابراين، هدايت مردم فضيلتى وصف‌ناشدنى و ثوابى بالاتر از حد تصور دارد. اما همين كارى كه اين همه ثواب دارد، اگر براى خدا نباشد، ارزشى نخواهد داشت. اين ثواب‌ها به كسى مربوط است كه تبليغ و سخنرانى را فقط و فقط براى جلب خشنودى خداوند انجام دهد. اما از كجا بفهميم كه اين كار براى خدا بوده يا نه؟ يك راه آن اين است كه ببينيم اگر مبلّغ و واعظ ديگرى هم اين سخنرانى را كرده و باعث هدايت يك نفر گرديده بود، آيا واقعاً همين‌قدر خوشحال مى‌شديم يا الآن چون اين كار به دست ما انجام شده راضى و خوشحال هستيم؟ اگر فقط هدايت انسان‌ها هدف بوده، نبايد بين اين دو حالت تفاوتى وجود داشته باشد. يا اگر شما بيمارستانى را بنا كنيد و مردم در آن مداوا شوند و به بيماران نيازمند كمك شود، ثواب آن به شما خواهد رسيد، گرچه نام شخص ديگرى را روى آن بيمارستان گذاشته باشند. از اين رو، اگر واقعاً هدف، جلب رضايت الهى باشد، بدون اسم هم به دست مى‌آيد، ولى اما اگر كسى اصرار دارد كه حتماً بايد اسم خودش روى بيمارستان باشد، ترديدى نبايد كرد كه در نيت خود اخلاص ندارد.

 


1. بحار الانوار، ج 32، باب 12، روايت 394، ص 448.

البته رسيدن به چنين مراتبى از اخلاص، كار آسانى نيست و به تلاش و زحمت زيادى نياز دارد، اما اين كارى است كه ارزش اين زحمت را دارد، چون تفاوت عمل خالص با عمل غير خالص، از زمين تا آسمان است.

 

حكايتى درباره ريا و اخلاص

حكايتى را درباره علامه مجلسى نقل مى‌كنند كه نمى‌دانم تا چه حد درست است، ولى به هر حال، پيام اين داستان واقعيت دارد، گرچه به اين شكل هم اتفاق نيفتاده باشد. نقل مى‌كنند پس از رحلت مرحوم علامه مجلسى، ايشان را در خواب ديدند و پرسيدند چه چيزى موجب نجات شما شد و از بين اين همه خدمت‌هايى كه انجام داده‌ايد و كتاب‌هايى كه نوشته‌ايد و تدريس‌هايى كه داشته‌ايد، كدام براى شما نافع‌تر بود؟ ايشان فرمودند: هيچ‌كدام از كارهايى كه انجام دادم آن اثرى را كه انتظار داشتم به همراه نياورد و هنگام حساب، هر كدام نقص و ايرادى داشت. پرسيدند پس چه چيزى دست شما را گرفت؟ فرمود: روزى از كوچه‌اى رد مى‌شدم و سيبى در دستم بود. در اين حال زنى هم (كه گويا يهودى بوده) در حالى كه بچه‌اى در بغل داشت از آن‌جا عبور مى‌كرد. كودك نگاهش به سيبى كه در دست من بود افتاد و من از حركات او فهميدم تلاش دارد سيب را از دست من بگيرد. مادرش كه متوجه شد، او را منع كرد و دستش را كشيد. من براى شاد كردن آن كودك، جلو رفتم و آن سيب را به او دادم. در اين دنيا به من گفتند كار صد در صد خالص تو همين يك كار بود كه هيچ شائبه‌اى از تملق سلطان، شهرت و فضل علمى خود را به رخ ديگران كشيدن و... نداشت! آن سيب را فقط براى رضاى خدا دادم تا دل آن كودك شاد شود.

 

به هر حال آنچه در پيشگاه خدا اهميت دارد، خلوص و پاكى است. خدا دوست دارد بندگانش در هنگام معامله، بى‌غل و غش باشند. خدا فقط كارى را قبول مى‌كند كه صد در صد براى او باشد‌؛ وگرنه مى‌فرمايد من شريك خوبى هستم و همه سهم خود را به آن كسى مى‌دهم كه او را هم با من در كارتان شريك كرده‌ايد!(1) او به حجم كار و بزرگى و كوچكى ظاهر آن نگاه نمى‌كند‌؛ آنچه براى خدا مهم است، نيتى است كه در پشت آن عمل وجود دارد. روح عمل، نيت است. ما بايد معرفت و محبت خود را به خدا به حدى برسانيم كه از آن، خود به خود پاكى و خلوص برخيزد. نبايد دلخوش باشيم كه خدا را عبادت كرده و از گناه دورى مى‌نماييم‌؛ چراكه شايد در اين عبادت و پرهيز از گناه، غير خدا را مد نظر داشته باشيم و مثلا مى‌خواهيم مردم از ما تعريف كنند، يا به زهد و تقوا مشهور شويم و يا...! اگر كار براى خدا نباشد، حساب آن هم با همان كسانى است كه كار را براى آنها انجام داده‌ايم.

 


1. بحار الانوار، ج 72، باب 116، روايت 32، ص 299.

 

 

 

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org