قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

جلسه پنجاهم

وعده تخلف‌ناپذير خداوند

1. وعده خدا به مؤمنان واقعى

خداى متعال در قرآن كريم به مؤمنان وعده‌اى كلى داده است كه مى‌تواند مصاديق متعددى داشته باشد. آن وعده اين است كه هر گاه مردمى حقيقتاً به خدا ايمان داشته باشند و اعمال صالح و شايسته انجام دهند، خداوند در اين دنيا به آنان عزت عطا مى‌كند:وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون(1)= خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‌اند وعده مى‌دهد كه قطعاً آنان را حكم‌ران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‌دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل مى‌كند، آن‌چنان كه تنها مرا مى‌پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.

بر اساس اين وعده، مؤمنان صالحْ حكم‌ران زمين مى‌شوند و خداوند آن دينى را كه براى آنان پسنديده است استقرار مى‌بخشد و پس از سال‌ها و شايد قرن‌ها خوف و هراس و ناامنى، به آن جامعه امنيت و آرامش عطا مى‌كند؛ چه اين كه آنان مؤمن، خداپرست و داراى عمل صالح بوده و به خوبى از آزمايش الهى بيرون آمده‌اند و در يك كلام، زندگى ايشان بر «محور خداپرستى» بوده است. مصداق تام اين وعده الهى ظهور مولايمان حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف است كه اميدواريم چندان دور نباشد. اما اين وعده الهى مى‌تواند مصاديق و نمونه‌هاى كوچك‌ترى نيز داشته باشد و در مكانى خاص و جامعه‌اى محدود نيز تحقق پيدا كند.


1. نور (24)، 55.

2. پيروزى انقلاب اسلامى ايران، تحقق وعده الهى

به باور ما، يكى از بهترين مصاديق اين وعده الهى، پيروزى انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى(رحمه الله) است. اين واقعه كه به يارى انسان‌هاى مخلص و خداپرست تحقق پيدا كرد، در طول تاريخ بشرى كم‌نظير و شايد بى‌نظير است. به راستى اين پديده عجيب و عظيم تاريخى، دنيا را شگفت زده كرده و قدرت‌هاى استكبارى را گيج ساخته است. آنان از انقلاب اسلامى سيلى خورده و در تحليل آن مات و مبهوت مانده و به بن‌بست رسيده‌اند. گاه از روى حيرت و سرگردانى نعره‌اى مستانه سر داده و تهديد به جنگ مى‌كنند و گاه از روى عجز و ناتوانى تقاضاى مذاكره و سازش دارند. حوادثى از اين قبيل به خوبى نشان‌دهنده عظمت اين انقلاب است. گذشت سال‌ها و بلكه قرن‌ها لازم است تا ابعاد اين حادثه تاريخى براى آيندگان تبيين گردد.

ما فعلا مانند ماهى درون آب كه از نعمت آب غافل است، عظمت و اهميت اين نعمت الهى را آن‌چنان كه بايد و شايد درك نمى‌كنيم؛ چه اين كه نمونه آن را در طول تاريخ انسانى كمتر مى‌توان يافت. ده‌ها هزار پيامبر از طرف خدا براى تحقق چنين جامعه‌اى آمدند، ولى براى آنان توفيقى حاصل نشد. بر اساس آيات قرآن كريم تنها حضرت سليمان(عليه السلام) توانست چنين جامعه‌اى را تشكيل دهد. از اين رو هيچ‌گاه نمى‌توانيم حكومت‌هاى اقوام مختلف را با اين پديده عظيم و الهى، يعنى پيروزى انقلاب اسلامى مقايسه كنيم. شايد برخى اين گفته را مبالغه‌آميز بدانند، ولى بدون اغراق، من به سهم خود، به دليل عجز از بيان عظمت اين رخداد الهى، در مقابل اين انقلاب شرمنده‌ام.

 

3. عظمت انقلاب اسلامى ايران

انقلاب اسلامى ايران را از ابعاد مختلفى مى‌توان مورد بررسى قرار داد؛ مانند: پيشينه، عوامل تحقق، شرايط بقا، و آسيب‌ها و خطرهاى تهديد كننده. ضرورى است كسانى كه اطلاعات عميق و گسترده در اين زمينه دارند، در حد توان اين نعمت الهى را براى معاصران و آيندگان تبيين نمايند:وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث(1)= و نعمت‌هاى پروردگارت را بازگو كن.

همه دنيا از دوست و دشمن، به عظمت اين انقلاب اعتراف دارند و شواهد فراوانى از


1. ضحى (93)، 11.

گفتارها و رفتارهاى دولت‌مردان، سياست‌مداران، جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران مختلف در اين باره وجود دارد. اما به راستى عظمت اين انقلاب از چه جهت است؟ آيا عظمت انقلاب ما در دنيا از آن جهت است كه عده‌اى از حكومت خلع شده و عده‌اى ديگر جانشين آنان شدند؟! واضح است كه اين پاسخ بسيار نارسا است. همواره در طول تاريخ عده‌اى از حاكمان يكى پس از ديگرى بر اين كشور حكومت كرده‌اند و جايگزين شدن يك قدرت به جاى قدرت ديگر و يا يك فرد به جاى فرد ديگر در عرصه حكومت پديده تازه‌اى نيست. اين مسأله هميشه و در همه جاى دنيا بوده و هست و خواهد بود: وَ تِلْكَ الْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاس(1)= و ما اين روزها (ىِ پيروزى و شكست) را در ميان مردم مى‌گردانيم.

اين گونه تحولات و جابه‌جايى قدرت‌ها پيوسته در طول تاريخ بشرى وجود داشته و حوادث فراوانى از اين دست در كتب تاريخ يافت مى‌شود. در تاريخ اسلام نيز شاهد اين گونه وقايع هستيم. بعد از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) عده‌اى حكومت كردند و آن گاه بنى اميه حكومت را به دست گرفتند و در پى آنان بنى عباس به مدت چند صد سال جايگزين آنان شدند. جابه‌جايى قدرت‌ها ادامه پيدا كرد تا نوبت به صفويه، افشاريه و قاجاريه در ايران رسيد. قاجاريه نيز جاى خويش را به حكومت پهلوى دادند و با پيروزى انقلاب اسلامى، حكومت پهلوى منقرض گشت. بنابراين صرف انقراض طبيعى حكومت‌ها و جايگزينى يكى پس از ديگرى، امر عجيب و مهمى به شمار نمى‌آيد و اجمالا مى‌دانيم كه اعتراف دنيا به عظمت انقلاب اسلامى، صرفاً به دليل جايگزينى حكومت اسلامى به جاى حكومت پهلوى نيست.

حدود 2500 سال در ايران رژيم سلطنتى حاكم بود. آيا عظمت انقلاب اسلامى در تبديل رژيم «سلطنتى» به رژيم «جمهورى» است؟! در اين باره نيز بايد بگوييم كه صرف تبديل رژيم سلطنتى به رژيم جمهورى دليل عظمت انقلاب اسلامى ايران محسوب نمى‌شود؛ چه اين كه حوادث مشابه آن در دنيا فراوان است. براى مثال، با انقلاب كبير فرانسه و يا انقلاب اكتبر شوروى، رژيم اين كشورها به جمهورى تبديل شد و در برخى كشورهاى ديگر با بروز كودتا رژيم سلطنتى منقرض مى‌شود. البته تبديل اين رژيم‌ها به «جمهورى» با يكديگر يكسان نيست و تفاوت‌هاى آنها از جهات مختلف با يكديگر مقايسه مى‌شود؛ مثلا گاه انقلاب‌ها را از نظر مقدار خسارت‌ها و تعداد تلفات مورد مقايسه و تحليل قرار مى‌دهند. تعويض برخى


1. آل عمران (2)، 140.

رژيم‌ها با خسارت‌ها و تلفات فراوانى همراه بوده است كه انقلاب اسلامى در مقايسه با آن انقلاب‌ها خسارات و تلفات كمترى داشته است. اما اين نوع تفاوت و اختلاف، مسأله‌اى جزيى است و كم بودن قربانيان انقلاب در ايران، انقلاب اسلامى ايران را به عنوان يك پديده منحصر به فرد مطرح نساخته است.

پس سرّ عظمت اين انقلاب چيست؟ براى پاسخ به اين سؤال دو گونه مى‌توان پاسخ داد:

پاسخ اول بيان‌گر ديدگاه خود ما ايرانيان است كه مشمول اين نعمت شده‌ايم. بسيارى از ما، كم و بيش در تحقق اين پديده عظيم سهم داشته‌ايم. برخى زندان رفتند، يا تبعيد گرديدند، يا شكنجه شدند، يا اموال خويش را در اين راه صرف كردند و يا به طرق ديگر به انقلابيون و پيروزى انقلاب كمك‌كردند.

پاسخ دوم مربوط به كسانى است كه نگرش الهى و اسلامى نداشته و بعضاً حتى از دشمنان اين انقلاب محسوب مى‌شوند. اين گروه انقلاب اسلامى ايران را پديده‌اى برخلاف معادلات بين‌المللى و برخلاف شرايط مكانى و زمانى و اسباب و علل مؤثّر در تحولات اجتماعى، مى‌دانند. تحليل‌گران سياسى، متخصصان و صاحب‌نظرانى كه توان پيش‌بينى حوادث سياسى و اجتماعى آينده را دارند اين انقلاب را محتمل نمى‌دانستند. البته اين صاحب‌نظران غالباً از اظهار نظر قطعى خوددارى كرده، و معمولا حوادث آينده را به صورت احتمال و با مقدار درصد آن بيان مى‌كنند. براى مثال، در مورد اين كه آيا آمريكا به عراق حمله مى‌كند يا نه، عده‌اى وقوع جنگ را پنجاه درصد و عده‌اى ديگر، آن را شصت يا هفتاد درصد مى‌دانند. در مورد انقلاب ما، كهنه كارترين سياست‌مداران دنيا حتى به اندازه يك درصد نيز وقوع اين انقلاب را در ايران پيش‌بينى نمى‌كردند. آنان ناگهان با زلزله‌اى عظيم در منطقه‌اى از جهان روبه‌رو گشتند كه در تمام معادلات بين‌المللى اثر گذاشت. بنابراين از نظر آنان راز بزرگى و عظمت اين انقلاب آن است كه اين انقلاب غيرقابل پيش‌بينى و غير محتمل بوده است.

اما از نظر ما عظمت انقلاب تنها از جهت فوق نيست. آنچه براى ما ارزش دارد اين است كه به وسيله اين انقلاب، هدف 124 هزار پيامبر و نيز اوصياى آنان و تمامى مجاهدان در راه خدا تحقق پيدا كرد. آنان صدها سال براى تحقق چنين هدفى زحمت كشيده و معارف الهى را تبليغ و ترويج نمودند. عده‌اى از آنان در اين راه تبعيد يا زندانى شدند و عده‌اى ديگر به فجيع‌ترين صورت به شهادت رسيدند. بدن برخى از آنان قطعه قطعه شد و سر عده‌اى از آنان

را با ارّه بريدند. نمونه مهم اين حوادث داستان كربلا است. همه اين زحمات و تلاش‌ها براى حاكميت حكومت الهى و اداره جامعه بر اساس عدل و قانون الهى، و محو خودمحورى‌ها، قدرت‌طلبى‌ها و ديكتاتورى‌ها بوده است. در اين ميان، تنها عده بسيار كمى از بندگان صالح و انسان‌هاى برگزيده توانستند قانون خدا را در جامعه خويش پياده كنند؛ مانند حكومت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در جزيرة العرب و حكومت پنج ساله حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)، كه البته اكثر مدت حكومت آن حضرت در جنگ سپرى شد و فرصت چندانى براى بازسازى جامعه و اداره آن بر اساس احكام و قوانين اسلامى به صورت گسترده فراهم نگشت. پس از آن، كشورهاى اسلامى پيوسته به دست ستمگران، نابخردان و دنياپرستان اداره شده، كه البته همه آنان در دنياطلبى و زورگويى در يك رديف قرار نمى‌گيرند، ولى به هر حال، هيچ كدام از آنها حكومت عدل الهى نبوده‌اند. انقلاب اسلامى پس از هزاران سال تلاش انبيا و اولياى خدا و بعد از چهارده قرن تلاش مسلمانان، در اين نقطه از كره زمين به نام اهل‌بيت(عليهم السلام) و به دست شخصى از تبار اهل‌بيت(عليهم السلام)تحقق پيدا كرد.

اين كه سياست‌مداران دنيا نتوانسته‌اند چنين تحولى را پيش‌بينى كنند به بينش مادى و كمبود معلومات آنان باز مى‌گردد. به طور طبيعى، هر پديده‌اى داراى اسباب و مسبّباتى است. چنانچه شخصْ اطلاعات لازم و احاطه كافى به آن علت و معلول‌ها را داشته باشد قدرت پيشى‌بينى آن را خواهد داشت و در غير اين صورت، از درك آن پديده و پيش‌بينى آن عاجز خواهد بود.

در هر صورت، از آن جا كه انقلاب اسلامى ايران براى غربى‌ها غير محتمل و غيرقابل پيش‌بينى بوده، اين پديده را عجيب و غيرمنتظره مى‌دانند، اما در هر حال بايد دانست كه پيش‌بينى كردن يا پيش‌بينى نكردن يك حادثه نمى‌تواند بر ارزش آن اثرگذار باشد.

 

4. شكر نعمت انقلاب اسلامى

اكنون كه اهميت و عظمت انقلاب اسلامى روشن گشت، لازم است در مقابل اين نعمت عظيم الهى شكرگزار باشيم. خداى متعال آن گاه كه داود را بر جالوت پيروز گردانيد و در پى آن فرزندش حضرت سليمان(عليه السلام) توانست در سرزمين فلسطين حكومت الهى را مستقر سازد، فرمود: اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُور(1)= اى آل داود! شكر اين همه نعمت‌ها را به


1. سبا (34)، 13.

جا آوريد؛ ولى عده كمى از بندگان من شكرگزارند. حال كه پيامبرِ وقتْ در رأس حكومت قرار گرفته، در مقابل اين نعمت موظف به شكرگزارى، حفظ آن و انجام وظايف محوله هستيد. چنانچه از شكر نعمت سر باز زنيد، آن قاعده كلى و الهى كه بر تمام پديده‌هاى انسانى حاكم است در مورد شما نيز جارى خواهد شد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد(1)= اگر شكرگزارى كنيد، نعمت خود را به شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسى كنيد مجازاتم شديد است.

اين آيه شريفه ما را به سنّتى تخلف‌ناپذير و غيرقابل استثنا توجه مى‌دهد. اگر مردم قدر نعمت خدا را ندانسته و شكر آن را به جا نياورند، گرفتار عذاب خواهند شد. اگر چه اين خطاب به «آل داود» است، ولى اين امر به آنها محدود نمى‌شود، بلكه شامل همه انسان‌ها است. اگر بنا به فرض محال، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران آيه‌اى نازل مى‌شد، مى‌فرمود: اعملوا اهلَ ايران شكراً و قليل من عبادى الشكور.

هر گاه ما اهميت اين نعمت را درك كنيم، قدرت شناخت وظيفه خويش در مقابل آن را پيدا خواهيم كرد. براى مثال، اگر سنگى پيدا كنيد كه به تصور شما يك شيشه كريستال يا چيزى زينتى است كه از شما به هزار تومان مى‌خرند، به همين اندازه در حفظ و نگهدارى آن كوشا هستيد؛ اما اگر فرضاً شىء پيدا شده، يك قطعه برليان باشد كه تمام ثروتمندان جهان توان پرداخت قيمت آن را ندارند، در اين حالت، چگونه آن را حفظ مى‌كنيد؟ آيا اهتمام شما در نگهدارى آن همانند يك شىء هزار تومانى است؟!

اكنون همين پرسش در مورد نعمت انقلاب اسلامى مطرح است. حكومتى كه ما داريم با همه نقايص و كمبودهايى كه دارد، در مقايسه با حكومت پهلوى ارزش‌ها و امتيازات فراوانى دارد. اين‌كه ما چه مقدار در حفظ و نگهدارى آن كوشا هستيم، به مقدار ارزش‌گذارى ما نسبت به انقلاب بستگى دارد. آيا همانند يك شيشه زينتى و به اندازه هزار تومان براى آن ارزش قايل هستيم، يا آن را مانند يك گوهر گران‌بها مى‌دانيم كه تمام ثروت‌مندان دنيا توان پرداخت بهاى آن را ندارند؟ به هر حال، بين اين دو نوع ارزش‌گذارى، تفاوت از زمين تا آسمان است. اگر بر لزوم شناخت انقلاب اسلامى اصرار مىورزيم، از آن رو است كه بدانيم در پى آن، تكليفى بزرگ بر دوش ما آمده است. اگر قدر آن را نشناسيم، نعمتى بزرگ را از كف خواهيم داد و به دنبال آن بلاهاى فراوانى بر سر ما خواهد آمد: لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ.


1. ابراهيم (14)، 7.

متأسفانه بايد اعتراف كنيم كه برخى از ما قدر اين انقلاب را ندانستيم و از اين رو، در حفظ و نگهدارى دست‌آوردهاى آن تلاش شايسته نكرديم. متأسفانه به تدريج مى‌رود شرايطى فراهم گردد كه ممكن است خداى ناكرده مصداق آيه شريفه «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد» قرار گيريم.

در برخى موارد، رفتارها، سياست‌ها و گفته‌هاى برخى مسؤولان، شايسته اين نظام و انقلاب نيست. اعمال و رفتار افراد و تناسب آنها با انقلاب و نظام اسلامى حتماً بايد مورد ارزيابى و ارزش‌گذارى قرار گيرد. عده‌اى خيال مى‌كنند آنچه انجام مى‌دهند نه تنها ضررى براى انقلاب ندارد، بلكه بسيار هم خوب و مناسب، و علامت قدردانى از انقلاب است! متأسفانه برخى از مسؤولان در طول دوره مسؤوليتشان حتى يك كار براى اسلام انجام نداده‌اند و برخى اعمال ايشان صد در صد ضد اسلام بوده است! وقتى به اين مسؤول گفته شد در دوران مسؤوليت شما ارزش‌هاى اسلامى كم‌رنگ شده است، در پاسخ گفت: چه ارزشى بالاتر از آزادى، ما بزرگ‌ترين ارزش را براى جامعه تأمين كرديم! آرى، ارزشى كه او داد و بدان افتخار مى‌كند، آن است كه برخى افراد لاابالى مى‌توانند آزادانه در مجالس شب‌نشينى آن‌چنانى و عشرت‌كده‌ها شركت كنند! ارزشى كه اين شخص آورده اين است كه همانند زمان شاه مراسم دختر برگزيده برگزار شود و به عنوان جشنواره دختر و پسر را به صورت مختلط دور هم جمع كرده در واقع، مسابقه سوت برگزار كنند! دست‌آورد انقلاب اسلامى و حاصل خون صدها هزار شهيد آن است كه براى دختران مسابقه گذاشته و آنان سوت بكشند! آيا ارزشى بالاتر از اين براى مردم و جوانان ما وجود ندارد؟! غير از اينها، كارهاى ديگرى صورت مى‌دهند كه از بدترين گناهان است، به گونه‌اى كه قابل ذكر نيست.

مى‌گويند يكى از شعارهاى انقلاب اسلامى، آزادى بود، و اكنون آزادى برقرار شده است؛ بنابراين مانعى ندارد كه اهداف اسلام پايمال شده، دين اسلام مورد نقد قرار گيرد و از قانونيت بيفتد!! متأسفانه در اين چند سال اخير ده‌ها و صدها مقاله عليه ضروريات اسلام نوشته شده و سخنرانى‌ها انجام گرفته و مى‌گيرد و در مقدس‌ترين جايگاه و در محافل رسمى كشور، عليه اسلام و نظام جمهورى اسلامى ايران سخنرانى مى‌كنند! اينان ثمره خون صدها هزار شهيد را بر باد داده و به شرف انسانى، ملى و اسلامى اين كشور آسيب مى‌رسانند و با اين همه اعمال خلاف، خود را خدمت‌گزار مردم معرفى مى‌كنند! هرگاه نيز كسى عليه آنان سخنى بگويد او را

به خشونت‌طلبى و بى‌منطقى متهم مى‌سازند؛ اما خودْ آزادانه اسلام، احكام دينى و مقدسات را آماج حمله و انتقاد قرار مى‌دهند و اين عمل خويش را كارى مقدس و نشانه آزادى مى‌دانند! وزارت ارشاد از بودجه اين ملت و از صدقه سر خانواده‌هاى شهدا كتابى را كه سراسر كفر و تضعيف مبانى فكرى و اعتقادى جوانان است به چاپ مى‌رساند! اما به كتابى كه عالمان حوزه علميه قم مى‌نويسند اجازه چاپ نمى‌دهند! اينان حتى اگر كسى به اشتباه اسم آمريكا را بر زبان آورد، او را شديداً محكوم و بدترين ناسزاها و تهمت‌ها را نثارش مى‌كنند! اين عده همان داعيه‌داران سازش با آمريكا و تسليم در برابر شيطان بزرگ هستند كه به اين عملكرد خويش افتخار كرده و آن را خدمت به جامعه اسلامى مى‌دانند!

در گذشته كشور ايران كشورى گمنام بود و به عنوان يكى از نوكران آمريكا شناخته مى‌شد. اكنون خدا به اين ملت عزت بخشيده است، به گونه‌اى كه وقتى امام خمينى(رحمه الله) سخن مى‌گفت، رئيس جمهور آمريكا برنامه‌هاى خويش را قطع مى‌كرد تا سخنان تازه امام را بشنود. آيا اين عزت نيست؟! خداى متعال اين عزت و افتخار را به بركت خون شهدا به اين ملت بخشيده است. تا انسان در خارج از كشور شواهد و مصاديق آن را نبيند به سختى باور مى‌كند. بنده قبل از انقلاب براى كار فرهنگى به چند كشور اسلامى سفر كردم. مردم آن كشورها از مسؤولان و غيرمسؤولان، با نگاهى تحقيرآميز به من مى‌نگريستند و گاه صريحاً مى‌گفتند: ايرانى اخُ اليهود (ايرانى برادر يهود ـ اسراييل ـ است)! قبل از انقلاب، كشور ايران در مقابل كشورهاى غربى و اروپايى همانند يك نوكر بود و آنان هيچ‌گاه براى ما ارزش قايل نبودند! اما بعد از انقلاب اين وضعيت عوض شد. براى مثال، يك بار بنده به اتفاق بعضى از دوستان در نزديكى كاخ سفيد واشنگتن قدم مى‌زديم. يكى از كسانى كه بعد از پيروزى انقلاب از كشور فرار كرده و به آمريكا رفته بود در آن‌جا بود. او بلافاصله نزد دو افسر پليس رفت و از ما شكايت كرد و گفت اينها تروريست‌هاى ايرانى هستند! افسر ارشد پليس آمريكا نزد ما آمد و از ما خواست تا پاسپورت خود را به او نشان دهيم و پرسيد براى چه به اين‌جا آمده‌ايد؟ گفتم: در دانشگاه فيلادلفيا سخنرانى داشتم و اكنون براى گردش به اين‌جا آمده‌ايم. گفت: رشته شما چيست؟ گفتم: الهيات. يكى از آنها گفت: من نيز الهيات خوانده‌ام؛ و از اين طريق فرصتى پيش آمد تا مقدارى با يكديگر در اين باره گفتگو كنيم. در پايان گفت اين شخص چه مى‌گويد و چرا عليه شما شكايت مى‌كند؟! گفتم اين شخص حرف معقولى ندارد و اصلا ما او را نمى‌شناسيم. بالاخره

دو افسر عالى رتبه آمريكايى به احترام عمامه، كه نشانه عمامه امام خمينى(رحمه الله) بود، ما را با احترام تا كنار ماشين مشايعت كردند. اين در حالى بود كه آنان به خوبى مى‌دانستند كه ما بيشترين اختلاف را با دولت‌مردان آمريكا و نظام زورگو و ستم‌گر آنان داريم. به هر حال، وضعيت ذلت‌بار گذشته به عزت روز افزون تبديل شده است و عزت از آنِ مؤمنين است: وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُون(1)= عزت براى خدا و براى رسولش و براى مؤمنان است ولى منافقان نمى‌دانند.

متأسفانه اكنون عده‌اى در كشور ما، به عنوان شخصيت‌هاى سياست‌مدار و طراح و تئوريسين، پيشنهاد بالا بردن دست‌ها در مقابل آمريكا و به خاك افتادن و تسليم در مقابل آن كشور را دارند و اين را براى خويش افتخار مى‌دانند! اينان حاضرند عزت خدايى را با رياست يا هوس‌هاى پوچ ديگر عوض كنند! البته ملت مسلمان، غيور و آزاده ما از اين افراد بى‌زار است و ان شاء الله هم‌چنان محكم و استوار راه رهبر حكيم و فرزانه خويش را ادامه خواهد داد.


1. منافقون (43)، 8.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org