قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

فصل سوم

اخـلاق پـژوهش

اخلاص و اعتماد به خداوند

در انسان يک حس خوددوستي و حب ذاتي وجود دارد که بايد گفت فطري انسان است؛ اما چگونگي ظهور آن بستگي دارد به اينکه انسان کمال خود را در چه چيز بداند. گاهي خوددوستي انسان به اندازه‌اي عمق مي‌يابد که خود را در برابر کامل حقيقي محو مي‌کند و خودي براي خويش قايل نمي‌شود. آثار ظاهري و گام‏هاي نخستينش اين است که فرد، مصلحت جامعه را بر مصلحت خود مقدم مي‌داند. اين هم نوعي خوددوستي است؛ زيرا شخص مي‌داند که اين کار باعث کمال بيشتر نفسش مي‌شود. اما برخي از مظاهر اين حب ذات، چندان پسنديده نيست؛ مانند اينکه انسان فقط تا جايي که اسم او مطرح مي‌شود و سودي براي او هست، کاري انجام دهد و اگر در موردي اسم او مطرح نشود و يا سودي براي او در آن کار نباشد، هرچند منافعي براي اسلام وجود داشته باشد، اهميت ندهد. اين خود‌دوستي، بسيار تنزل‌يافته است. حضرت امام(رحمهَ الله) بارها تأکيد مي‏فرمودند کسي که در منطقه‏اي خدماتي انجام مي‌دهد، مانند مسجدسازي، منبر رفتن و هدايت مردم، براي اينکه بفهمد خدماتش براي خدا بوده است يا نه، بايد ببيند اگر همه اين کارها به کس ديگري نسبت داده شود و به نام شخص ديگري ثبت گردد، آيا در دلش چيزي پديد آمده، در ادامه کارش سستي پيش مي‌آيد؟ اگر براي خدا باشد، چنين اتفاقي نخواهد افتاد؛ زيرا در اين صورت باور دارد که

خدا مي‌داند او کار را براي چه کسي انجام داده است. اين يک ضعف اخلاقي است که شخصي که کار خوبي انجام داده انتظار داشته باشد آن کار به اسم خود او يا به نام گروهش تمام شود. چنين روحيه‌اي با اهداف اسلام و اخلاق اسلامي سازگار نيست.

تکيه‌گاه اصلي ما بايد خداي متعال و وعده‏هاي او باشد. وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ(1) و وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ.(2) ياري الهي تنها در عرصه نظامي نيست؛ امروز ياري الهي در عرصه فرهنگي مهم‌تر از عرصه‌هاي نظامي است. من بارها گفته‏ام که خداي جبهه نظامي و خداي دانشگاه و حوزه يکي است و همان‌گونه‌که براي رزمند‌گاني که در جبهه‌ها با اخلاص تلاش مي‏کنند مددهاي غيبي مي‏فرستد، براي سربازان فـرهنگي نيز ـ اگـر در جبهه فـرهنگي با اخلاص کار کنند ـ مـددهاي غيبي خـواهد فـرستاد. گاهـي مطالبي به خـاطر ايشان مي‌آيد، جرقه‏هايي در ذهنشان مي‌زند، و الهام­هايي غيبي به آنها مي‌شود و چه‌بسا خودشان هم متوجه نمي‌شوند که اينها از کجا آمده و شايد گمان کنند فکر خودشان بوده است؛ ولي خداوند چنين کارهايي را انجام مي‌دهد. گاهي بر اثر زحمت­ها و سختي‌هايي که افراد تحمل مي‏کنند، مسائلي به ذهنشان مي‌آيد که با هزاران زحمت فيزيکي و ابزارهاي خارجي به دست نمي‏آيد. به‌هرحال، مددهاي غيبيِ رنگارنگ و گوناگون الهي، و کمک­ها و نصرت‌هاي او حق است و ما بايد به وعده الهي إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْکمْ(3) با اطلاق و عمومش معتقد باشيم. بايد با توکل بيشتر بر خداي متعال، توسل به اولياي خدا و ياري خواستن از صاحبان دين، با همت بلند و تصميم جدي و راسخ، اين بار سنگينِ برزمين‌مانده را برداريم و مطمئن باشيم که خداوند هرجا، به هر اندازه‌اي که اخلاص داشته باشيم، کمک خواهد کرد. رزمندگان ما در جبهه‌ها هر روز اين امداد غيبي را تجربه مي‌کردند؛ در هر صحنه‏ و عرصه‏اي، و در هر جبهه‏ و عملياتي که اعتماد به


1. عنکبوت (29)، 69.

2. حج (22)، 40.

3. محمد (47)، 7.

خدا، توکل بر او و انقطاع الي الله بيشتر بود، و رزمندگان تنها به اميد خدا مي‏جنگيدند، موفقيت هم بيشتر بود. گاهي سال‌ها براي عملياتي زحمت مي‌کشيدند، کارها و زمينه‌سازي‌هاي بسياري همچون جاده‌سازي انجام مي‌دادند، و تجهيزات و پول‌هاي کلاني براي آن هزينه کرده، اسرار محرمانه‌اي را حفاظت مي‌کردند، اما نتيجه قابل توجهي از آن به دست نمي‏آمد. اعتماد به خدا بسياري از مشکلات را حل کرده، جاي بسياري از اسباب و ابزارهاي نداشته را پر مي‌کند؛ البته اين در صورتي است که ما هرچه در توان داريم، در طبق اخلاص بگذاريم، تنبلي و کوتاهي نکنيم و نااميد هم نشويم؛ در اين صورت خواهيد ديد که يک طلبه يا دانشجوي گمنام با فقر و فلاکت و با هزار نوع گرفتاري، مشکلي علمي را که فيلسوفان و دانشمندان بزرگ هم توان حل آن را نداشته‌اند، حل خواهد کرد. در همين چند سال گذشته در حوزه، طلبه‌ها آن‌قدر مطالب عميق و ناب کشف کرده‌اند که نه بزرگان خودمان به آن رسيده بودند و نه بزرگان کشورهاي ديگر؛ منتها کسي نيست که آنها را ارزشيابي کند و خود ما هم به قدرداني از انديشه‌هاي ديگران عادت نکرده‌ايم.

چه‌بسا کساني باشند که در علوم موشکافي کنند و به استدلال‌هاي عقلي، فلسفي، نقلي، اجتهادي و فقهي بپردازند يا در ديگر رشته‌هاي علمي، عميق‏ترين پژوهش‌ها را انجام دهند؛ اما از اين روح بهره‏اي نداشته باشند. اگر اين اخلاص و صفا، و اين دل‌باختگي به معنويات و عشق به خدا و اولياي او وجود نداشته باشد، روشن نيست تلاش‌هاي علمي و درس‏ها و پژوهش‌ها به کجا خواهد انجاميد. ما ديده يا دست‌کم شنيده‌ايم که برخي از روحانيان و يا مسئولان ديگر فرجام بسيار بدي داشتند؛ مدت‏ها خوش‌نام زندگي کردند، ولي در پايان عمر تغيير حال دادند. حتماً با اين سخن مثال‏هايي در ذهنتان آمده است؛ در همين دوران انقلاب در رده‏هاي مختلف، کساني ـ اعم از روحاني و غيرروحاني ـ بودند که برخي از مراحل تکامل را به‌اصطلاح باسرعت پيمودند و پيش رفتند؛ اما ناگهان متوقف شدند و پس از چندي، عقب‌گرد کردند. من حتي کساني را مي‏شناسم که پس از گذراندن مراحلي از سير و سلوک، مبلّغ يک مذهب انحرافي و يک حزب سياسي شدند! انسان عاقبت خطرناکي دارد؛ اگر مسير زندگي ما از آغاز به‌سوي خدا

نباشد و روح اخلاص، نيت خداخواهي، و خدمت به دين، به‌گونه‌اي صادقانه در آن نباشد، ممکن است همه فعاليت‌هاي ما درست نتيجه معکوس ببخشد؛ «چو دزدي با چراغ آيد، گزيده‏تر برد کالا».

توجه به اين مطالب، براي ما که به معاد و به اهل‌بيت(عليهم السلام) معتقديم، بيشتر اهميت دارد. بنابراين، بايد اين راه نوراني و اين سنت حسنه پژوهش را دنبال کنيم؛ اما بايد توجه داشته باشيم که آنچه به فعاليت‌هاي ما ارزش واقعي مي‌بخشد و موجب مي‌شود کار ما برکت پيدا کرده، ماندگار شود و سعادت آخرت را در پي داشته باشد، اخلاص در انجام کارهاست.

پرهيز از موازي‌کاري

يکي ديگر از مسائلي که در زمينه پژوهش بايد رعايت کرد، پرهيز از کارهاي موازي و تکراري است. يک پژوهشگر موفق پس از کنار گذاشتن روحيه خودمحوري، و پيش از انجام پژوهش، بايد از ديگر مراکز علمي و پژوهشگران آگاهي کافي داشته باشد تا وقت خود را براي پژوهشي که ديگران انجام داده­اند، هدر ندهد. پژوهشگر بايد اين روحيه را در خود تقويت کند که اگر ديد کسي يا مرکزي مشغول يک کار پژوهشي است و به‌درستي و با قصد صحيح هم کار مي‌کند، با او همکاري کرده، به اندازه توان خود او را ياري کند، نه اينکه فوراً دست‌به کار شود و همان پژوهش را جداگانه انجام دهد. نبايد مقيد باشيم که حتماً بايد به اسم فلان جا يا فلان کس کاري انجام دهيم؛ بلکه بايد بکوشيم فعاليت‌هاي مراکز متعددي را که کارهاي همسو انجام مي‌دهند، هم‏کاسه کرده، همه را با هم مربوط کنيم تا کاري کامل‏تر و بهتر انجام شود؛ مگر اينکه کار ما در سطح ديگري باشد؛ يعني آنها سطحي از مطالب را بررسي مي‏کنند که مثلاً بالاتر از حد معمول خوانندگان است و ما مي‌خواهيم پژوهشي انجام دهيم که نتيجه آن براي عموم مردم فايده بيشتري داشته باشد؛ که اين، البته توجيه درستي است.

يکي از نمونه‌هاي بکر در اين زمينه پايگاه‌هاي اينترنتي است و بجاست که هرچه زودتر از

کارهاي موازي در اين باره جلوگيري کنيم و بر گسترش و تعميق کار بيفزاييم. شايد شما بسيار بيشتر از بنده بدانيد که امروز چه‏ اندازه شبکه‌ها و پايگاه‌هاي گوناگون درباره مسائل اسلام و تشيع و دين وجود دارد. اگر ده پايگاه در کنار هم به وجود آوريم که هيچ‌يک پاسخ‌گو و حتي گاهي هم­آوا نيز نباشند، فايده‌اي نخواهد داشت. البته اين کاري نيست که از عهده يک يا دو نفر برآيد، بلکه نيازمند به يک کار گروهي منسجم است؛ اما توجه داشتن به اين مطلب، تلاش کردن و طرح دادن به بزرگان، و تأکيد کردن و تذکر دادن به تصميم‌گيرندگان، بي‌اثر نيست.

البته مشکلي که در اين زمينه در پيوند با کارهاي دولتي وجود دارد، اين است که حضور مسئولان دولتي در سمت‌‌هاي خود، موقتي است و چه‌بسا پس از کنار رفتن آنها، برنامه‌ها به‌کلي تغيير کنند. نمي‌توان گفت که هر مسئولي تا چه زماني در مسئوليت خود باقي است و اين کار تا کي مي‌تواند ادامه يابد. بااين‌حال، اگر کاري پژوهشي در حال انجام است و نتايج خوبي هم دارد، بهتر اين است که ما هم کارهاي خود را در راستاي همان کار انجام دهيم مگر آنکه ببينيم که آنها دچار انحراف شده‌اند، در‌اين‌صورت کار خود را جدا کرده، پژوهش جديدي را آغاز ‌کنيم.

عينيت‌گرايي و پرهيز از تعصب

در طول تاريخ، تقريباً هميشه دو گرايش مسلط وجود داشته است که گاهي نيز به حد افراط مي‌رسيدند؛ يکي گرايش به عقل و اعتماد و اتکا به آن، و ديگري گرايش به نقل. شايد در حوزه‌هاي علميه، بيشتر غلبه با گرايش نقلي بوده است که حتي گاهي دچار افراط هم مي‌شد. ماجراي آب خوردن حاج‌آقا مصطفي، فرزند حضرت امام(رحمه الله) از کوزه و اتهام نجس‌شدن آن، مشهور است. در برابر اين هجوم يا بي‌مهري به عقل‏گرايي، گروهي هم تعصب شديدي به عقل و حجيت آن داشتند؛ به‌گونه‌اي‌که گاهي ديده مي‌شود براي اينکه حرف فيلسوفي رد نشود، مي‏کوشند آن را به‌گونه‌اي توجيه کنند که با ديدگاه‌هاي ديگر قابل جمع باشد و مي‌گويند مقصود همه آنها يک چيز بوده است. البته شايد شروع اين کار با فارابي بوده است که الجمع بين رأيي الحکيمين را

نوشت. شايد او باور نمي‏کرد که افلاطون و ارسطو واقعاً تا اين اندازه اختلاف نظر داشته باشند. پس از آن، کم‌کم و با توجه به آن جهتي که گفتيـم، تعصب للفلسفـه ـ و نه علي الفلسفه­ـ باعث شد کساني بگويند فيلسوفـان هميشـه درست گفته‏اند و منظورشان در همه‌جا ـ حتي آنجا که اختلاف داشته‌اند ـ يک چيز بوده است.

به نظر مي‌رسد اين مطلب خلاف واقع است؛ نه هيچ عقلي آن را مي‌پذيرد و نه دليلي نقلي بر آن وجود دارد. صرف اينکه فيلسوفي يا گروهي از فيلسوفان سخني گفتند، دليل بر آن نيست که درست فهميده‏اند؛ کسان ديگري هم هستند که فيلسوف‌اند و چيز ديگري فهميده‏اند. در بحث‌ها و پژوهش‌هاي علمي بايد بکوشيم خودخواهي و تعصب را کنار بگذاريم و باانصاف باشيم؛ نه به نفع کسي يا گروهي تعصب بورزيم و نه بر ضد او. بله، آنجا که پاي دين در ميان است و مسئله به اساس دين مربوط است ـ به‌گونه‌اي‌که اگر انسان کوتاه بيايد، موجب تشکيک عموم مردم در مسـائل دينـي مي‌شـود ـ ديگر جـاي شوخي نيست، بايـد با کمال احتياط قـدم برداريم، و به‌اصطلاح امروزي‏، خط قرمزي بايد قايل شد.

آنچه در اين زمينه بيشتر مهم است، عينيت‏گرايي، يعني پرهيز از ذهن‏گرايي و پيش‌داوري است؛ به اين معنا که نبايد حادثه‌اي را به نفع حرکت يا هدفي خاص تطبيق و نتيجه‏گيري کنيم؛ يعني از قبل هدف خاصي را در نظر گرفته، حادثه مثلاً تاريخي را بر طبق آن هدف تطبيق کنيم؛ در غير اين صورت، داوري‌هاي مختلف ايجاد خواهد شد و هرکس مي‌کوشد از حوادث تاريخي، براي تأييد هدف خود بهره‏برداري کند. در اينجا پيش‌داوري­ها نقش مهمي دارند؛ کسي که واقعاً قصد پژوهش دارد و مي‌خواهد از يک حادثه تاريخي تحليل درستي داشته باشد، بايد بکوشد ذهن خود را تخليه کرده، بي‌طرفانه و بدون پيش‌داوري قضاوت کند؛ وگرنه از يک حادثه خاص، مي‌توان برداشت‌هاي کاملاً متضاد، و داوري‌هاي گوناگون داشت و اين، موجب مي‌شود پژوهشگر در مقام ارزش­گذاري آن حادثه، دچار افراط و تفريط شود. بهره‏برداري از يک حادثه تاريخي نبايد تابع اغراض ما باشد؛ بلکه بايد واقع­گرايانه تحليل شود تا داوري‌هاي ما درست باشند. به‌ويژه بايد

از مطلق­گرايي و جزم­‏گرايي پرهيز کرد؛ کسي که با انگيزه‌اي خاص به‌دنبال تحليلي تاريخي مي‌رود، مي‌کوشد آن را برطبق هدف خويش تبيين کند و توضيح دهد. در اين جريان، شخصيت يا گروهي که با هدف او بيشتر سازگار است و با او توافق بيشتري دارد نظر او را به خود جلب مي‌کند و طبعاً به او علاقه بيشتري نشان مي‌دهد و مي‌کوشد گفتارها و رفتارهاي او را برجسته کند. سرانجام علاقه او به آن شخص يا گروه ـ حق باشد يا باطل ـ باعث مي‌شود که داوري‌اش يک­سويه و مطلق باشد. اين مقتضاي هر محبت و عشقي است. «من عشق شيئاً أعشا بصره»؛ انسان وقتي به چيزي علاقه داشته باشد، آن را برطبق خواسته خود و زيبا مي‌بيند. اما اگر پژوهشگر واقع‏گرا باشد، هم خوبي‌‏ها را مي‌بيند و هم بدي‌ها را؛ تنها بر خوبي‌‏ها تکيه نمي‌کند و يک خوبي را بيش از اندازه بزرگ نشان نمي‌دهد و از عيب‌ها چشم‌پوشي نمي‌کند؛ برعکس، اگر فردي يا گروهي مخالف نظرش باشد، نقطه‌ضعف را بيش از اندازه زير ذره‏بين نمي‏گذارد و بيش از حد به آن ارزش منفي نمي‌دهد.

ادب در پژوهش

يکي ديگر از مسائلي که پژوهشگر بايد در پژوهش‌هاي خود به آن توجه داشته باشد، رعايت ادب در نقل و نقد آراي ديگران، به‌ويژه بزرگان است. استاد ما مرحوم علامه طباطبايي، برخورد بسيار باز و درعين‌حال، مؤدبانه و سنگين داشتند؛ بدون اينکه سر سوزني انگيزه خودنمايي و خودمحوري داشته باشند. ايشان زماني که اسفار را تدريس مي‏فرمودند، گاهي که نقدي بر سخنان ملاصدرا داشتند، چنان آن را با اصل مطلب درمي‌آميختند که اگر کسي مطالعه قبلي نداشت، اصلاً متوجه نمي‌شد که ايشان اشکالي بر ملاصدرا وارد کرده‌اند. مطالبي را که در مقام نقد و رد صاحب کتاب داشتند، با همان لحن آرام و حتي بدون اينکه بگويند در اينجا اشکالي هست، مطرح مي‌کردند. گاهي ديده مي‌شود برخي افراد وقتي مي‌خواهند کلامي را نقد کنند، مي‌گويند: بله، چنين گفته‏اند، ولي نفهميده‏اند و درست متوجه نشده‏اند؛ اين مطلب ده اشکال دارد و... . ولي

مرحوم علامه اگر نقدي هم بر يک نظريه داشتند، به‌گونه‌اي آن را مطرح مي‌کردند که معلوم نمي‌شد حرف صاحب نظريه است يا نقد ايشان. اين مسئله‌، نشان‌دهنده صفاي باطن و خودساختگي و وارستگي ايشان بود و همين باعث شد که بتوانند تدريس فلسفه را ادامه داده، بلکه گسترش دهند.

البته بايد توجه داشت، رعايت ادب هم در جايي است که طرفْ قصد عناد نداشته باشد و در صدد گمراه کردن ديگران نباشد؛ يعني اگر کسي نظريه­اي ابراز کرده که مخالف دين و آموزه‌هاي آن است و ايمان مردم را هدف گرفته، موجب ترديد در آنها مي‌شود، ديگر چنين رفتارهايي توجيه ندارد و بايد آشکارا بطلان آن نظريه را نشان داد. برخي از پژوهشگران که بر کتاب‌هاي سيدعلي‌محمد باب رديه نوشته­اند، احترام او را رعايت کرده‌اند، درحالي‌که اينجا جاي اين‌گونه صحبت کردن نيست و نوع ديگري از بي‌اعتدالي است. بله، اگر انسان از دانشمندي در يک بحث علمي سخني نقل مي‌کند، مثلاً بگويد: آقاي دکارت چنين گفته‌ است، اشکالي ندارد؛ اما آنجا که پاي دين در ميان است و اگر به‌صراحت گفته نشود، در مردم تشکيک و ترديد ايجاد مي‌شود، بايد بدون رعايت احترام حقيقت را صريحاً گفت. مي‏گويد: «آقاي فلاني چنين فرمودند!» غلط کردند که «فرمودند». مگر هر غلطي را بايد گفت و مگر به هرکسي بايد احترام گذاشت؟ اگر چنين بود، خداوند در قرآن نمي‏فرمود: تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ(1) بلکه مي‏گفت: جناب ابولهب اين‌گونه گفتند، و نمي‏فرمود: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَه ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا کمَثَلِ الْحِمَارِ.(2) آنجا که بحث علمي و پژوهشي است و مخاطب ما کسي است که درصدد شناختن حق است، بايد ادب را رعايت کرد و احترام گذاشت و پژوهشگر نبايد بي‌دليل افراد را کوچک بشمارد تا خودش را بزرگ نشان دهد. در واقع، بسياري از تحقيرها به اين دليل است که شخص مي‌خواهد اظهار فضل کند. به‌هرحال، بايد به خط قرمزي قايل شد و درباره مقدسات دين و جايي که اصل دين در خطر


1. مسد (111)، 1.

2. جمعه (62)، 5.

است، حساسيت نشان داد؛ اما درباره مسائل ديگر بايد با ادب، و نزاکت و انصاف به نقد علمي پرداخت و از تعصب به نفع يا بر ضد کسي پرهيز کرد.

شهامت در پژوهش

در کار پژوهشي نبايد هيچ‌گونه ترسي وجود داشته باشد. اگر فصلي تهيه کرديم و نوشتيم، سپس مجبور به تعويض همه آن شديم، نبايد ناراحت شويم. بيشتر کارهاي ارزشمند را هميشه کساني عرضه کرده‌اند که چنين شهامتي را در نوشتن داشته‌اند. ممکن است پژوهشگر مطلبي را بنويسد و پس از مدتي رأي بهتر و دقت نظر بيشتري پيدا کند. چنانچه شهامت لازم براي جاي‌گزيني مطلب درست‌تر و بهتر وجود نداشته باشد، کارهاي پژوهشي، سودمند و موجب پيشرفت نخواهند شد.

بلندهمتي و ژرف‌انديشي

همت بلنددار که مردان روزگار             زهمتِ بلند به جايي رسيده‌اند

بديهي است پيشرفت علم هميشه با تلاش افراد سخت­کوش و خستگي­ناپذير، و کنجکاو و ژرف‌نگر حاصل شده است و خواهد شد و هيچ‌گاه هيچ فرد يا جامعه­اي با سطحي­نگري، تنبلي و راحت­طلبي به جايي نرسيده است و نخواهد رسيد. سيره عالمان سخت­کوش، مجتهدان مجاهد، فقيهان، فيلسوفان و عارفاني که زندگي ساده و زاهدانه را برگزيده بودند تا بيشتر بتوانند به پژوهش‌هاي علمي بپردازند، سرمشق خوبي براي دانش­پژوهان ماست.

آزادانديشي و پرهيز از تقليد

مطلب ديگري که در پژوهش‌هاي علمي لازم است، آزادانديشي و پرهيز از تقليد و دنباله­روي بي­دليل و بي­منطق است؛ چيزي که آفت بزرگي براي پيشرفت علمي به‌شمار مي‌رود و نهال بالنده دانش را در تنگناي کانال ساختگي خفه مي‌کند و مي‌خشکاند. زيان اين کار نه‌تنها دامن‌گير

کساني مي‌شود که خود را در قالب­هاي تحميلي زنداني و محصور کرده‌اند، بلکه موجب بدگماني و بدبيني ديگران به حقايق و معارف اسلام و احکام و قوانين آن نيز مي‌شود.

البته بايد توجه داشت که آزادانديشي و رهايي از بندهاي تقليد و تعصب، به معناي تجويز بدعت‌گذاري­ها و نشر انديشه‌هاي التقاطي و تفسيرهاي ساختگي و دلخواه از کتاب و سنت نيست. بديهي است که خطر اين انحراف‌ها و کژانديشي‌ها به‌هيچ‌روي کمتر از خطر تعصب و تحجر نيست. يافتن راه ميانه و مستقيم در ميان خطوط افراطي و تفريطي، کار دشواري است که تنها با اعتدال سليقه، تلاش مخلصانه، تقواي علمي و استمداد از توفيقات الهي مي‌توان به آن دست يافت.(1)


1. محمدتقي مصباح يزدي، مباحثي درباره حوزه، ص116ـ118.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org