قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

          بخش اول‌

سفر به آن سوى زمين‌

 

 

 

 

مقدمه‌

اگر تاريكى شب مى‌دانست كه گرچه جهان‌گستر است، هيچ‌گاه ماندنى نيست، و در قلب حكومتش نيز ريزنورهايى به نام ستاره‌هاى فروزان و سپس ماه در اشكال مختلف، تاريكى او را زايل مى‌سازد و پيروزى صبح و طلوع خورشيد مغلوبش مى‌كند، هرگز ريزستارگان را به خود راه نمى‌داد.‌

اگر رنگهاى متلوّن و منافق مى‌دانستند كه سرانجام رنگِ جاويدِ سرخ، رنگ از رُخ آنان گرفته، خود جانشين ايشان مى‌شود و روزى مى‌آيد كه هيچ رنگى نمى‌ماند ـ زيرا او نيز سرانجام سرخى‌اش را به سپيده پيروزى واگذار خواهد كرد ـ هرگز سرخى را در جمع خود راه نمى‌دادند. اگر مكه مى‌دانست اين فرزند يتيم كيست و عاقبت آنها را به كجا مى‌كشاند، هرگز مهد او نمى‌شد. اگر صبر مى‌دانست پيروزى چه شيرين‌فام است تلخى زودگذر ذائقه را تحمل مى‌كرد و هرگز بى‌تابى به خود راه نمى‌داد. اگر مستكبران جهان ثمره انقلاب اسلامى را مى‌دانستند، از ابتدا، هرگز اين انقلاب را برنمى‌تافتند و... .‌

اين سخنان، حرف دل محرومان و مستضعفان مسلمان در خطه آرژانتين است كه از زبان يكى از مسئولان راديو قبله در آرژانتين بازگو شد. آن روز همراه آيت‌اللّه‌ مصباح براى مصاحبه دو ساعته با راديو قبله مى‌رفتيم و مسئول راديو قبله اعلان كرد:

خورشيد دين امروز با شماست، از ايشان بهره ببريد و سؤالات خود را مطرح كنيد.‌

سفر آيت‌اللّه‌ مصباح به منطقه امريكاى لاتين به يقين بسيار پر بركت بود و نور اميدى را در دل مسلمانان، روشنفكران، دانشگاهيان و حتى علما و انديشمندان مسيحى تاباند. اين سفر با اهداف بلندى صورت گرفت كه بعضى از آنها را مى‌توان چنين برشمرد:‌

1. آشنا كردن جامعه امريكاى لاتين با ابعاد مختلف تفكر اسلامى اعم از الهيات، فلسفه و اخلاق؛ ‌

2. تبيين و معرفى بيشتر انقلاب اسلامى ايران، (اهداف و مواضع اصيل و اميدبخش آن)؛‌

3. تلاش براى اتحاد هر چه بيشتر پيروان اديان توحيدى تحت لواى توحيد و تسهيل راههاى گفت‌وگو بين پيروان اديان ابراهيمى؛‌

4. ترغيب و تشويق مسلمانان به پيروى از دين مبين اسلام و بازگشت به هويت اصيل خويش و هماهنگى و اتحاد بين مذاهب اسلامى و گروههاى مسلمان؛‌

5. تبيين معارف اهل‌البيت علیهم السلام؛‌

6. پاسخ به شبهات گوناگونى كه بر اثر تبليغات خصمانه استكبار جهانى درباره اسلام و جمهورى اسلامى در اذهان مردم امريكاى لاتين ايجاد شده است.‌

انگيزه تدوين كتاب‌

آن‌چه ما را به تنظيم و تدوين اين كتاب ترغيب كرد، اهميت بازتاب اين سفر و ضرورت انعكاس آن در داخل كشور و بين قشرهاى مختلف مردم، به ويژه مراكز علمى و دانشگاهى و مسئولان سياسى و فرهنگى بود. ما باور داريم كه انتشار چنين واقعيتهايى چه به صورت كتاب و چه به صورت فيلم و... مى‌تواند ثمرات مهم و پرشمارى در برداشته باشد كه برخى از آنها بدين قرارند: ‌

الف. تبليغ مؤثر و ايجاد علاقه به دين، اخلاق و مسائل معنوى در جامعه، و اثبات برترى اسلام بر ساير اديان: أَلاْءِسْلامُ يَعْلُو وَلا يُعْلى عَلَيْهِ؛(1)

ب. به كار گرفتن يكى از مهم‌ترين راههاى مقابله با تهاجم ايدئولوژيك و فرهنگى غرب، با توجه به اين‌كه در اين سفر ضعفها، نقايص و كمبودهاى غرب و حتى ارباب كليسا در زمينه دين و اخلاق به خوبى نمايان گشته و قوت و برترى انديشه اسلامى به منصه ظهور و بروز رسيده است؛‌

ج. ايجاد انگيزه در طلاب حوزه و دانش‌پژوهان، براى تلاش بيشتر و تفقّه در دين و ايجاد آمادگى براى نشر تعاليم اسلام در سطح بين‌المللى و عمل به آيه نورانى فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛(2)

د. بيدارگرى نسل جوان و دانشگاهى درباره غناى فرهنگى، معنوى و علمى ميراث اسلامى و هشدار در زمينه خودباختگى و خودكم‌بينى و مرعوبيت در برابر انديشه و فرهنگ غربى؛‌

و. اطلاع رسانى به علما و بزرگان حوزه درباره نيازهاى فكرى در مقياس بين‌المللى، تا در زمينه تبليغ اسلام، جهانى بينديشند و برنامه‌هايى براى نشر دين در فراسوى مرزها طراحى و اجرا كنند.‌

بخشى از سخنان حضرت استاد مصباح و نيز همراه ايشان، حجت‌الاسلام و المسلمين محسن ربانى ـ كه در اين سفر همه اين واقعيتها را از نزديك مشاهده كرده‌اند، شاهد اين مدعاست. حضرت آيت‌اللّه‌ مصباح هنگام بازگشت از سفر، در سخنان كوتاهى برخى از نتايج سفر خود را چنين بيان داشتند:‌

اولين نكته اين است كه آن‌چه در اين سفر مشاهده كردم اگر قبل از اين سفر مى‌شنيدم برايم به صورت يك افسانه بود. صحنه‌هايى بود كه نه بنده و نه آقاى


1. محمد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 334، باب ميراث اهل الملل.‌

2. «پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا [دسته‌اى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند، باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند؟» توبه9، 122.‌

ربانى و نه هيچ كس ديگر نمى‌توانيم آنها را براى ديگران درست مجسم كنيم؛ حتى اگر فيلمش را هم ببينيد باز نمى‌توانيد حالت خاصى را كه افراد در آن‌جا داشتند و اظهار مى‌كردند درست مجسم كنيد. ‌

ما معمولاً با افراد گوناگون از صنفهاى متعدد در آن‌جا ملاقات داشتيم: با رجال كليسا، رجال مذاهب گوناگون، و همچنين با شخصيتهاى دانشگاهى و سياسى، و نيز مصاحبه‌هاى راديويى، تلويزيونى و مطبوعاتى داشتيم. هم دانشگاهيها و هم رجال مذهبى حقيقتا از ما استقبال كردند، حتى مواردى را ديدم كه پيش از آن حتى تصورش را هم نمى‌كردم و اگر كسى براى من مى‌گفت باور نمى‌كردم.‌

شما در ذهن خودتان مجسم كنيد كه مثلاً كشيشى براى ملاقات با اساتيد مدرسه فيضيه به قم بيايد. به او چقدر بها داده مى‌شود و احترام گذاشته مى‌شود؟ حداكثر آن است كه كسى با او ملاقات مى‌كند، و از او پذيرايى مختصرى مى‌كنند. از آن طرف، معاون دانشگاه در يك كشور غير مسلمان در فرودگاه به استقبال ما آمد و اتومبيل شخصى‌اش را در اختيار ما گذاشت تا در سطح شهر تردد كنيم و در دانشگاه چندين جلسه سخنرانى براى ما ترتيب داد. اين بود رفتار يك استاد دانشگاه مسيحى و معاون دانشگاه با يك روحانى مسلمان ايرانى. در سائوپائولو، كاردينالى در كنار من نشسته بود و در حالى كه با يك دستش دست مرا گرفته و با صميميت فشار مى‌داد دست ديگر را روى قلبش گذاشته بود و مى‌گفت: «شما در قلب ما جاى داريد» و مدتى دست مرا رها نمى‌كرد. بعد از جلسه، آن پيرمرد بيرون آمد و تا هنگامى كه سوار ماشين شديم و رفتيم، ايستاده بود و اظهار محبت مى‌كرد. كشيش شهر بوينوس آيرس(1) در جلسه‌اى كه مسلمانها، شيعه‌ها و علويين تشكيل داده بودند شركت كرد و بسيار اظهار محبت نمود و بعد هم از طريق تلفن بارها جوياى حال ما شده و اظهار لطف و محبت كرده بود. ‌


1. Buenos Aires

در مجمع اسقفهاى گوادالپ(1) اسقفى در سخنرانى خود گفت: «ايمان واقعى درغرب وجود ندارد. مردم منطقه به ما اعتمادى ندارند. حرف ما را گوش نمى‌دهند. اين شما هستيد كه هم ايمان واقعى داريد و هم توانستيد ايمان را با كشوردارى جمع كنيد. ما بايد بياييم و از شما ياد بگيريم». اهميت اين سخنان هنگامى روشن‌تر مى‌شود كه توجه كنيم وى در جمع اسقفها سخنرانى مى‌كرد و نه در يك جمع خصوصى. اين سخنان هيچ تفسيرى ندارد جز اين‌كه اينها واقعا احساس مى‌كنند كليسا شكست خورده و نمى‌تواند براى احياى دين و ايمان مردم و جلوگيرى از مفاسد اخلاقى كارى انجام دهد و تنها اميدشان به اسلام است. البته برخورد ما هم به گونه‌اى نبود كه آنها را ناراحت كنيم، بيشتر روى موضوعاتى تكيه مى‌كرديم كه مورد قبول آنان هم بود: دو اصل «مبارزه با الحاد» و «مبارزه با فساد اخلاقى» تكيه‌كلام ما بود.‌

آنان چنان محبت مى‌كردند و گاهى آن‌قدر مرا در آغوش خود مى‌فشردند كه اين حالت و ارادت را حتى از دوستان كمتر ديده‌ام. كشيشى در گوادالپ اطراف كليسا را به ما نشان داد. هنگامى كه مى‌خواستيم جدا شويم، و در حالى كه از ما فيلمبردارى مى‌شد، به من گفت: «اجازه بدهيد من شما را در آغوش بگيرم»، و با محبت و صميميتى خاص براى مدتى مرا در بغل گرفت و گفت: «ما كارى از دستمان برنمى‌آيد. اين شما هستيد كه بايد پرچمدار توحيد و مبارزه با فساد اخلاقى و انحراف باشيد».‌

بنده شخصا باور نمى‌كردم چنين منطقه‌اى در دنيا وجود داشته باشد كه مردم آن نسبت به اسلام و جمهورى اسلامى ايران اين‌چنين علاقه داشته باشند؛ ولى اين چيزى است كه من با چشم خودم ديدم. شايد باور نكنيد. در آخرين شب اقامتمان در بوينوس آيرس، رئيس ديوان عالى استان بوينوس آيرس ـ كه قبلاً رئيس


1. Guadalupe

دانشگاه و حالا هم استاد آن دانشگاه در رشته حقوق بود ـ از بنده دعوت كرد كه درباره حقوق خانواده از ديدگاه اسلام صحبت كنم. سالن از جمعيت پر شده بود و مردم هجوم مى‌آوردند. او گفت كه در را ببندند تا ديگر همهمه نشود. بيشتر از 90 درصد شركت‌كنندگان را خانمهاى استاد و دانشجو تشكيل مى‌دادند. در بحث از حقوق خانواده از نظر اسلام، طبعا مسائل اختلاف حقوق زن و مرد، ارث و چيزهايى از اين قبيل مطرح مى‌شد. خدا لطف كرد كه با بيان و مقدمه‌اى شروع كرديم و بحث را به گونه‌اى به پايان رسانديم كه همه آنان تا چند دقيقه كف ممتد مى‌زدند و خود اين استاد كه رئيس ديوان عالى بود نيز كف مى‌زد. من چند دفعه خواهش كردم كه مرا شرمنده نكنند، ولى تا دقايقى به كف زدن ادامه دادند. اين پيرمرد همان‌جا مرا در آغوش گرفت، معانقه كرد و يك ديپلم افتخار هم امضا كرد و به من داد و گفت: «اى كاش شما چند جلسه ديگر به اين‌جا مى‌آمديد و سخنرانى مى‌كرديد».‌

بسيارى از مردم كه تا آن روز افرادى با شكل و لباس ما نديده بودند غالبا وقتى ما را مى‌ديدند مى‌ايستادند و مى‌خنديدند. آنان كه قبل از جلسه مى‌خنديدند، بعد از جلسه مى‌آمدند و مى‌خواستند دست ما را ببوسند.‌

در يكى از اين صحنه‌ها دختر دانشجويى با فشار از بين جمعيت جلو آمد و مقابل من ايستاد و دست بلند كرده و اجازه صحبت خواست. من پرسيدم چه مى‌گويد؟ مترجمان گفتند مى‌گويد: «من نمى‌دانم چگونه احساس خود را بيان كنم، همين اندازه مى‌گويم كه خيلى از شما متشكرم».‌

نتيجه‌اى كه مى‌خواهم بگيرم دو نكته مهم است: يكى اين‌كه همه اين كارها را كه فهرست اجمالى آن بيان شد، طلبه‌اى از قم انجام داده است. پانزده سال پيش جناب آقاى ربانى ـ كه فارغ التحصيل مؤسسه در راه حق بود ـ به آرژانتين رفت و فعاليتهايى كه تاكنون انجام گرفته به بركت تلاشهاى ايشان است. او اسلام را نه‌تنها در آرژانتين، بلكه در همه كشورهاى اسپانيولى زبان و حتى خود اسپانيا هم

گسترش داده است. در اروپا نيز طلبه‌هايى را تربيت كرده و به شهرهاى مختلف فرستاده است. اين دستاورد همت يك طلبه است؛ يعنى گستره كارى است كه يك طلبه مى‌تواند در دنيا انجام دهد. ايشان يك قدرت استثنايى نداشته است. همت و اخلاص است كه چنين صحنه‌ها و چنين بينشى را در باب اسلام و جمهورى اسلامى به وجود آورده است. ‌

بنابراين اولين نكته اين است كه بدانيد هر كدام از شما مى‌توانيد چنين كارى انجام دهيد. اگر همت كنيد و اخلاص داشته باشيد خدا هم كمك مى‌كند، به كارتان بركت مى‌دهد و قلب مقدس امام عصر(عج) از شما خوشحال و خشنود مى‌شود؛‌

دوم اين‌كه با اين زمينه پذيرشى كه در همه قشرهاى مردم جهان، از رجال مذهبى تا قشر دانشگاهى و ساير مردم وجود دارد، مسئوليت ما چندين برابر مى‌شود. در اين مدت افراد پرشمارى در نتيجه تبليغات صحيح در اين كشورها مسلمان شدند. افرادى مثل آقاى خوليان زاپاتا (على‌رضا) كه يك جوان دانشگاهى است و پنج سال است كه مسلمان شده است. ايشان چند ماه در خدمت آقاى ربانى بوده و تا حدى معارف اسلامى را ياد گرفته است و الان در دانشگاههاى كلمبيا و ديگر مراكز علمى، از ايشان براى سخنرانى دعوت مى‌كنند. او به زور در اين اماكن حاضر نمى‌شود و خودش را به مردم تحميل نمى‌كند، بلكه دانشگاهها از ايشان دعوت مى‌كنند و حاضرند براى اين كار مخارج سنگينى را متحمل شوند. ميزان تحصيلات دينى او به مقدار چند ماهى است كه در خدمت آقاى ربانى بوده، البته مطالعات زيادى دارد، بسيار فعال است و يك انرژى فشرده به نظر مى‌آيد. وى برنامه‌هاى متعددى براى بنده مى‌گذاشت. گاهى از صبح تا ظهر، چهار يا پنج برنامه از مصاحبه راديويى، ملاقات با نمايندگان مجلس گرفته تا سخنرانى در دانشگاهها و پرسش و پاسخ ترتيب مى‌داد و اظهار مى‌داشت اگر شما بمانيد و بتوانيد، من در 60 دانشگاه برايتان برنامه مى‌گذارم. ‌

در كوبا ـ كه يك كشور ماركسيستى است و دهها سال زحمت كشيده‌اند تا دين را به كلى از اين جامعه حذف كنند و تا اندازه زيادى هم موفق شده‌اند ـ يك استاد دانشگاه دو مرتبه در مقابل من زانو زد، دست مرا بوسيد و گفت: «براى پدر و مادر من دعا كنيد، خواهش مى‌كنم يك قرآن به زبان اسپانيولى به من بدهيد». او چه چيز از ما مى‌خواست و ما چه داشتيم كه به وى بدهيم؟ اين استاد دانشگاه در برابر معاون دانشگاه ـ كه يك خانم ماركسيست بود ـ و اساتيد ديگر با حرارت از اسلام و ايران تعريف مى‌كرد و هنگامى كه مى‌خواست از امام سخن بگويد احساساتى شده بود و ديگر نمى‌توانست خودش را كنترل كند. او مى‌گفت: «درباره يك شخصيت معمايىِ اسرارآميز مى‌خواهم تحقيق كنم».‌

همه مقامات مختلف دانشگاهى و كليسايى كه ما ملاقات كرديم به امام عشق مى‌ورزيدند، او را مظهر اخلاص مى‌دانستند، و به خاطر او به اسلام علاقه‌مند شده بودند، و در بين فرقه‌هاى اسلامى به تشيع علاقه‌مند شده بودند؛ چون باور كرده بودند كه او براى خودش كار نمى‌كرد. وقتى يك مسيحى و يك كاردينال به امام خمينى اظهار محبت مى‌كند، اين را چگونه مى‌توان تفسير كرد؟‌

البته در كشورهاى ديگر هم كم و بيش همين احساسات وجود دارد، اما حقيقت اين است كه من با اين‌كه به كشورهاى زيادى سفر كرده‌ام، ولى هيچ كجا اين صحنه‌ها را نديده بودم. مردم آن‌جا مردمى هستند با فطرتهاى سالم كه هر چه در دلشان هست خيلى صاف مى‌گويند. اگر چيزى را قبول دارند، مى‌گويند قبول داريم، و اگر قبول ندارند، مى‌گويند قبول نداريم. با وجود تفاوتهاى فرهنگى جدى ميان آداب و رسوم آنان با آموزه‌هاى اسلامى به خصوص در زمينه مسائل مربوط به زنان، وقتى ما درباره اين مسائل صحبت مى‌كرديم و از آنان انتقاد كرده، يا محكومشان مى‌كرديم، با چه شور و شعفى كف مى‌زدند و اظهار محبت مى‌كردند.‌

يك دانشجوى مسيحى با يك دانشجوى يهودى، در سخنرانى گوادالپ شركت

داشتند. اول دانشجوى يهودى صحبت كرد و بعد ديگرى كه مسيحى بود گفت: «من تملق نمى‌گويم، در مقابل شما داعى ندارم تملق بگويم، ولى در اين دو شب كه در اين كالج صحبت كرديد من در شما نور خدايى مى‌بينم». از اين تعبيرات فراوان بود؛ حتى بعضى كشيشها و اسقفها مى‌گفتند: «خدا شما را براى احياى دينش به اين‌جا فرستاده است».‌

اين عرايض فقط ابلاغ پيامى بود كه حاصل دريافتهاى بنده از اين سفر است. از خدمت عزيزان تقاضا مى‌كنم كه اولاً قدر اسلام را بدانيد و ثانيا بررسى كنيد كه چقدر زمينه فعاليت در جهان وجود دارد، و چه تكاليف بزرگى بر دوش ماست.‌

حجت الاسلام و المسلمين ربانى در پايان ارائه گزارش اين سفر مى‌گويد:‌

اين تنها خلاصه‌اى از ملاقاتها و ديدارهاى انجام شده بود كه بعضى از آنها شايد از قلم افتاده باشد. مهم اين است كه به نظر من، آغوش دانشگاههاى جهان به روى حوزه علميه باز است؛ راديو و تلويزيون آنها به حوزه علميه چشم دوخته‌اند و كشيشها و مراكز الهياتشان آمادگى دارند كه با ما كار كنند. اين‌جاست كه وظيفه ما سنگين مى‌شود و اميدواريم خداوند به همه ما توفيق عنايت كند كه وظيفه خود را بشناسيم به تكليف خويش عمل كنيم.‌

خورشيد دين در امريكاى لاتين‌

آشنايى با امريكاى لاتين به ويژه از نظر فرهنگى ـ اجتماعى، اولين گام براى ورود به اين بخش از نوشتار است. حجت‌الاسلام و المسلمين محسن ربانى ـ كه ساليان درازى در اين منطقه حضور داشته و خدمات دينى و فرهنگى بسيارى ارائه كرده است ـ در اين باره مى‌گويد:‌

چهارده سال پيش، وقتى كه اين‌جانب عازم منطقه امريكاى جنوبى بودم، هيچ گاه به ذهنم خطور نمى‌كرد كه مدتى طولانى در يك كشور كفر باقى بمانم؛ كشورى

كه به تعبير خود مردم آرژانتين «فيندِل موندو»(1)، يعنى پايان دنياست. براى رفتنبه آن منطقه حدود 36 ساعت، با مقدمات سفر، وقت لازم است و پرواز مستقيم به آرژانتين از اروپا تقريبا 14 ساعت طول مى‌كشد و راه بسيار طولانى است. شايد ما كه در ايران و آسيا زندگى مى‌كنيم تصور كنيم امريكاى جنوبى منطقه‌اى بسيار عقب افتاده است؛ منطقه‌اى كه در آن فقط حشيش و هروئين و مواد مخدر وجود دارد، و بيشترين موفقيت اين منطقه در ورزش فوتبال است. ولى منطقه امريكاى جنوبى منطقه بسيار عظيمى است، ملتى باصفا و باخلوص، ولى از نظر فرهنگى عقب‌مانده دارد. آنان به امريكا وابسته‌اند و تحت تبليغات امريكاى شمالى قرار دارند.‌

مدتى كه ما در آن‌جا بوديم، با توفيقات الهى و عنايات امام عصر علیه السلامو كمك دوستانى كه با من بودند، كارهاى مختصرى انجام داديم. از جمله اين‌كه تعدادى از طلاب از تمام مناطق اسپانيولى زبان، از اروپا گرفته تا كشورهاى امريكاى جنوبى، به ايران آمده و درس مى‌خوانند و برخى از آنان معمم شده و برگشته‌اند و الان مشغول كار و فعاليت‌اند. مراكز فرهنگى در اكثر كشورهاى منطقه مثل كلمبيا، شيلى و خود آرژانتين تشكيل شده و حدود 70 جزوه و كتاب درباره «مكتب اهل‌بيت علیهم السلام» به زبان اسپانيولى چاپ گرديده و مراكزى براى جمهورى اسلامى كه پايگاه اسلام است، خريدارى شده كه از آن جمله مسجدالتوحيد و مدرسه فاطمه‌الزهرا عليهاالسلامدر آرژانتين را مى‌توان نام برد. ايستگاه راديويى «ايمان» كه در همين سفر، به دست حضرت آيت‌اللّه‌ مصباح افتتاح شد، تأسيس و راه‌اندازى برنامه راديويى قبله، و انتشار چهار مجله به زبان اسپانيولى از جمله اين فعاليتهاست. بعضى از اين مجلات به صورت فصلنامه و بعضى سالنامه است. دو عنوان از اين مجله‌ها موفق‌تر بوده و مرتب به چاپ رسيده كه يكى از آنها مجله كوثر است كه براى خانمها به زبان اسپانيولى چاپ مى‌شود و ديگرى مجله ثقلين


1. Findel mundo

است كه يكى از برادران عزيز آرژانتينى سردبير آن است. مجله ديگرى به نام اِل مِنْسِخ دِل اسلام(پيام اسلام)(1) كه علمى ـ فرهنگى است و يك مجله به ناماِل كِمينو دِلا فلى‌سيداد (راه خوشبختى)(2) براى كودكان منتشر مى‌شود.‌

انگيزه سفر‌

آقاى ربانى انگيزه سفر به امريكاى لاتين را چنين بيان مى‌كند:‌

ما به اين نتيجه رسيديم كه مناسب است در اين مقطع زمانى يكى از بزرگان و متفكران را كه دردآشناى جامعه اسلامى و مسلمين بوده، به رشد اسلام در همه جوامع توجه دارد، دعوت كنيم. بر اين اساس از حضرت آيت‌اللّه‌ مصباح تقاضا كرديم و ايشان با وجود كارها و مشكلاتى كه داشتند جواب مثبت دادند و موفق به فراهم ساختن مقدمات سفر شديم.‌

براى اين‌كه اين سفر موفقيت‌آميز باشد، جزوه‌اى را با بيوگرافى حضرت آيت‌اللّه‌ مصباح و مقدمه‌اى درباره فلسفه در اسلام در چند هزار نسخه چاپ كرديم و در اختيار تمام مراكز فرهنگى، دانشگاهها، سفارتخانه‌ها و مراكز ديگرى كه بايد به آنها اطلاع‌رسانى مى‌كرديم و راديو و تلويزيون قرار داديم. همچنين متن اين جزوه و برنامه سفر را در بعضى روزنامه‌هاى محلى چاپ كرديم؛ از جمله روزنامه مؤذن كه روزنامه مركز علمى و فرهنگى مسجد التّوحيد در آرژانتين است.‌

نمونه‌هاى برجسته استقبال‌

1. مكزيك

عالى‌جناب اسقف اعظم كليساى باسيليكا گوادَلوپِه(3) در پاسخ سخنان استاد مصباح بيان داشت: ‌


1. El mensaje del islam

2. El camino de la felicidad

3. Basilica Guadalupe

ما راهى جز پيروى از شما نداريم؛ در غرب خبرى نيست و غرب هيچ‌گاه به خدا ايمان نياورده است. دين اسلام دينى فطرى و متناسب با زمان و مكان است.‌

2. كوبا

استاد تاريخ دانشگاه هاوانا در كوبا بيان داشت:‌

من هميشه دوست داشتم درباره سه شخصيت تحقيق كنم:‌

1) حضرت محمد صلی الله علیه و آله و دين اسلام؛‌

2) عمرخيام؛‌

3) شخصيت عظيم و بزرگ حضرت امام خمينى قدس سره كه برايم يك معماست.‌

اين استاد تاريخ و عضو هيئت رئيسه دانشگاه هاوانا بعد از راهنمايى استاد مصباح در بازديد از دانشگاه، به هنگام خداحافظى ناقوس را به صدا درآورد و گفت: «ما اميدواريم كه صداى اسلام را اين‌جا بشنويم». وى خطاب به استاد مصباح اظهار داشت: «شما پاره‌اى از قلب من هستيد» و دو بار با كمال تواضع در برابر استاد زانو زد و در پايان، قرآنى به زبان اسپانيولى درخواست كرد.‌

3. كلمبيا

در اجتماعى كه در آن بيش از پنجاه روحانى و كشيش مذهبى حضور داشتند، حاضران بعد از صحبتها و سخنان عميق و مستدل استاد، تحت تأثير قرار گرفتند و زمانى كه استاد به تمامى پيروان اديان توحيدى پيشنهاد كردند تا در برابر جريان الحاد و فساد اخلاقى يك جريان قوى فلسفى، علمى و فرهنگى را راه‌اندازى كنند و جبهه دين را در برابر كفر تقويت نمايند، با استقبال از اين پيشنهاد، بيانات استاد را تأييد كردند.‌

4. كلمبيا

مسئول برنامه راديو تودلر(1) كلمبيا گفت: «جوابهاى دانشمندان اسلامى هميشه براى شنونده منطقى و راهگشا بوده است».


1. Todelar

5. برزيل

دكتر پابلو(1) معاون رئيس دانشگاه مى‌گفت: «به عقيده من هميشه مكتب تشيع دراسلام پويايى و خلوص و صفاى خاصى داشته است».‌

6. برزيل

عالى‌جناب كاردينال، نماينده پاپ، با شور و اشتياق از ايران سخن مى‌گفت و عشق و علاقه‌اش را به امام خمينى رحمۀ الله ابراز مى‌كرد. او مشرق‌زمين را مركز اشراق و نور معرفى كرده، از استاد دعوت به عمل آورد تا در منزل او حضور يابند و تا پايان جلسه با احترام دست در دست استاد داشت.‌

7. شيلى

معاون رئيس دانشگاه و عضو هيئت رئيسه اظهار داشت: «ما مى‌خواهيم در دانشگاه خود همه علوم انسانى را داير كنيم و در اين راه به علوم مشرق زمين، به ويژه كمكهاى علمى جمهورى اسلامى، به شدت نيازمنديم».‌

8. آرژانتين

عالى‌جناب اسقف اعظم ارامنه تأكيد كرد: «جمهورى اسلامى پناهگاه مستضعفان و محرومان است».‌

9. آرژانتين

محسن على فجر، مسئول راديو قبله، در شروع برنامه راديو اعلام كرد:‌

«امروز روزى است كه خورشيد دين بر ما درخشيدن گرفته است. اگر هميشه خورشيد در روز طلوع مى‌كرد، امروز خورشيد ديگرى در مركز علويها در شب خواهد درخشيد».


1. Pablo

قابل ذكر است كه در آن شب مجلس بسيار عظيمى برگزار شد كه در آن جلسه ضمن حضور همه مسلمانان ـ اعم از سنى و شيعه ـ نماينده شهردار پايتخت نيز حضور داشت، و رئيس مجلس ملى از اين‌كه نتوانسته است در جلسه شركت نمايد پوزش طلبيد، و نماينده اسقفهاى بوينوس آيرس خيلى اظهار خوشحالى مى‌كرد و تا آخرين لحظه حضور استاد در جلسه حاضر بود.‌

نمايه‌اى از بحثها و سخنرانيها‌

1. دعوت به مبارزه با الحاد و بى‌دينى كه امروزه در جهان رايج شده و جوامع را به طور جدى تهديد مى‌كند؛‌

2. دعوت به مبارزه با فساد اخلاقى كه مؤثرترين حربه شيطان بزرگ براى به انحطاط كشيدن جوامع بشرى است؛‌

3. دعوت به همكارى عميق‌تر بين اسلام و مسيحيت؛ در راستاى دو هدف والا؛‌

4. دعوت به تلاش براى تقويت بنيان خانواده در راستاى اصلاح جوامع بشرى؛‌

5. عرضه فلسفه و عرفان اسلامى؛‌

6. عرضه افكار و عقايد منطقى و مستدل اسلامى؛‌

7. ارائه اسلام و انقلاب اسلامى به منزله راه حل كارآمد براى معضلات امروز بشر؛‌

8. دعوت به مبارزه پى‌گير و اساسى با تهاجم فرهنگى غرب، عليه ملتهاى محروم جهان.‌

سؤالات مطرح شده در سخنرانيها‌

1. آيا اسلام نقشى براى زن در جامعه قايل است؟‌

2. چرا زنان كمتر از مردان ارث مى‌برند؟

3. آيا حجاب و پوشش زن مانع آزادى او نيست؟‌

4. آيا زنان در جمهورى اسلامى از حقوق خود بهره مى‌برند؟‌

5. نقش زن در انقلاب اسلامى چيست؟‌

6. آيا حكم اعدام سلمان رشدى به فتواى امام خمينى قدس سره، مخالف آزادى نيست؟ چگونه شما مى‌توانيد از آزادى عقيده و بيان در اسلام صحبت كنيد در صورتى كه عليه روشنفكران و متجددان حكم اعدام صادر مى‌كنيد؟‌

7. آيا اقليتهاى مذهبى در ايران آزادى عمل دارند؟‌

8. چرا در عربستان اجازه ساختن كليسا داده نمى‌شود؟‌

9. نظر شما درباره بنيادگرايى اسلامى چيست؟‌

10. قتل و كشتارى كه از طرف بنيادگرايان انجام مى‌گيرد و بعضى از روحانيان مسيحى به دست آنان كشته شده‌اند، چگونه توجيه مى‌شود؟‌

11. آيا حكومت ايران كه تحت ولايت فقيه اداره مى‌گردد يك حكومت تئوكراسى است؟! اين نوع حكومت كه در آن ولى فقيه حاكم مطلق است چگونه مى‌تواند با دموكراسى سازش داشته باشد؟‌

12. آيا ولايت فقيه به معناى حكومت استبدادى نيست، همان‌طور كه در قرون گذشته در مسيحيت اين چنين بوده است؟‌

13. عرفان اسلامى چيست و چگونه مى‌توان از اين طريق راه تكامل را پيمود؟‌

14. سيستم اقتصاد اسلامى چگونه است؟‌

15. سيستم بانك بدون ربا را چگونه مى‌توان به مرحله اجرا رسانيد؟‌

16. آيا حزب‌اللّه‌ و آن‌چه انجام مى‌دهد مورد حمايت شماست؟‌

17. آيا در ايران احزاب گوناگون وجود دارد؟‌

18. آيا حدودى مانند قطع دست دزد و حكم اعدام كه در اسلام آمده است، قوانين بسيار مشكل و خشونت‌آميز نيست؟‌‌

19. آيا پيامبران الهى مثل حضرت عيسى عليه‌السلام مورد قبول شما هستند؟‌

20. مسئله تعدد زوجات را چگونه در دنياى مدرن مى‌توانيم قبول كنيم؟‌

مسئولان دانشگاهها و پيشنهادهاى علمى و عملى‌

در مجموع، دانشگاههاى اسپانيا، مكزيك، كلمبيا، برزيل، شيلى و آرژانتين پيشنهادهاى مشابهى داشتند كه اساسى‌ترين آنها از اين قرارند:‌

1. برنامه‌ريزى آموزشى براى كرسيهاى(1) اسلام‌شناسى؛‌

2. تبادل استاد و دانشجو؛‌

3. ايجاد كرسى زبان فارسى؛‌

4. تبادل هيئتهاى تحقيقاتى و مطالعاتى؛‌

5. تبادل اطلاعات علمى؛‌

6. برگزارى كنفرانسها و سمينارهاى مشترك درباره موضوعات گوناگون اسلامى به ويژه موضوعاتى كه در زمينه آنها شبهاتى وجود دارد.‌

تحليلى از سفر استاد‌

انقلاب اسلامى روزنه اميد مستضعفان، آتشفشان قهر ملتها عليه ظلم و ستم، الهام‌بخش قلوب حق‌پرستان جهان، پايگاه و پناهگاه محرومان و پابرهنگان، و احياگر دين و اخلاق در صحنه جهان امروز است؛ جهانى كه مشحون از مفاهيم و اعمال ضددينى شده و دنيايى كه در آن ارزشها وارونه گرديده است. آن‌چه رنگ دين و اخلاق دارد عقب‌ماندگى و ركود تلقى گرديده، آن‌چه فساد و ابتذال است، فرهنگ و تمدن و پيشرفت شمرده مى‌شود.‌

به راستى امروزه نه‌تنها مردم از نابودى ارزشها به ستوه آمده‌اند، بلكه روشنفكران


1. Cursos

متعهد و بسيارى از مسئولان كليساهاى كاتوليك ـ كه روزگارى همه امريكاى جنوبى را زير سلطه فرهنگى دينى خويش درآورده بودند ـ مستأصل شده، به دنبال مكتبى مى‌گردند كه طرحهايى جديد براى نجات ايمان مردم ارائه دهد. آنان با وجود اين‌كه ترس خود را از قدرت روزافزون اسلام پنهان نمى‌كنند، در بحران هويتى كه امروز به آن مبتلا شده‌اند چاره‌اى جز نزديك شدن به تفكر انقلابى اسلام و شناخت راه امام خمينى نمى‌بينند.‌

در چنين موقعيتى يكى از نخبگان جهان اسلام، استاد گران‌قدر و حكيم فرزانه، حضرت آيت‌اللّه‌ مصباح يزدى به اسپانيا و كشورهاى امريكاى لاتين سفر كردند و در اين مسافرتِ يك‌ماهه عطش و علاقه مردم و نخبگان اين كشورها را به اسلام و انقلاب اسلامى از نزديك مشاهده كردند.‌

كليساها، راديو تلويزيون، مطبوعات و به خصوص مراكز علمى ـ فرهنگى و دانشگاهها كه تا مدتى پيش حتى نام اسلام را نشنيده بودند يا اگر اطلاعى داشتند، تحت تأثير شديد تبليغات استكبار جهانى بودند، هم اكنون چشمانِ انديشه خود را به روى تفكر اسلامى گشوده‌اند و ضرورت نزديكى به اين كانون عرفان، معنويت و عشق به خدا و خلق خدا را احساس مى‌كنند. استادان فلسفه و الهيات دانشگاه مادريد، پايتخت اسپانيا، در ديدار با استاد آمادگى خود را براى همكارى و تبادل استاد و دانشجو اعلام كردند.‌

در سرزمين اسپانيا نشانه‌هاى بازگشت به هويت از دست رفته، يعنى اسلام و دين الهى، به وضوح مشاهده مى‌شود. بنياد فرهنگى روژه گارودى، «دبير كل سابق حزب كمونيست فرانسه»، در هر روز هزاران نفر را با اسلام آشنا مى‌سازد. با برنامه‌ريزى منظم اين مركز، افراد پرشمارى با تمدن اسلامى آشنا شده، گوشه‌هايى از حقايق اسلام را دريافت مى‌كنند. بنياد با كوششى وصف‌ناپذير در راه تبليغ اسلام تلاش مى‌كند، به طورى كه همسر روژه گارودى ـ كه همكارى نزديكى با وى در اداره مؤسسه دارد ـ در

اين باره مى‌گويد: «ما مردم را دوباره به اسلام دعوت نموده، از هيچ تلاشى در اين باره فروگذار نمى‌كنيم». استاد كمونيست ديروز، امروز در غرب پرچم لا اله الا اللّه‌ را به اهتزاز در آورده و عليه شيطان بزرگ و اسرائيل غاصب تلاش مى‌كند و عملاً با ايجاد يك بنياد فرهنگى و حتى تزيين خانه شخصى خود به آيات قرآنى و پيروى از روش زندگى اندلسى در مسير آشنا كردن مردم مغرب زمين با مظاهر اسلامى گام برداشته است.

در شهرهاى ديگر اسپانيا مثل سويا(1) (اشبيليه) و گرانادا(2) (قرناطه)، گرايش روزافزونمردم به اسلام به روشنى احساس مى‌شود و در صورتى كه مسلمانان به وظايف الهى خود عمل كنند يقينا ما به زودى شاهد پيروزى نهايى اسلام خواهيم بود؛ البته اگر شعار ما همان شعار مسلمانان صدر اسلام باشد؛ آنان كه لا غالِبَ إِلاَّ اللّه‌ را شعار خود قرار داده بودند و پيروزى را نه به خود، بلكه در همه زمينه‌ها به خدا نسبت مى‌دادند.

آن‌چه در اين سفر اهميت والاترى دارد، ورود استاد به منطقه امريكاى جنوبى است؛ قاره‌اى كه چند قرن پيش استعمارگران اسپانيا با همراهى مبشران مسيحى در آن به غارت منابع و اموال و قتل نفوس پرداختند و هزاران انسان بومى سرخ‌پوست را قتل عام كردند و هدفى جز يافتن طلا و بردن غنايم و غصب سرزمين آنان نداشتند. سفر استاد به اين قاره براى انجام وظيفه و آشنايى مردم آن سرزمين با مكتب پيامبران الهى و اهل‌بيت عصمت و طهارت علیهم السلام است. هنگام ورود به مكزيك، مصاحبه تلويزيونى كانال بين‌المللى مكزيك، كه مهم‌ترين كانال امريكاى جنوبى است، با حضرت استاد انجام مى‌گيرد، و قشرهاى مختلف مردم با استقبال فراوان پاى صحبتهاى استاد نشسته‌اند و برنامه از طريق رسانه‌ها براى هزاران انسان علاقه‌مند و تمامى مردم امريكاى جنوبى پخش مى‌گردد.‌

در ديدار استاد با نمايندگان اديان الهى در اين كشور، نه‌تنها نماينده پاپ بلكه نماينده يهوديان و فرقه‌هاى مختلف مسيحيت نيز حضور دارند. البته افرادى نيز سؤالاتى


1. Sevilla

2. Granada

‌مغرضانه در زمينه بنيادگرايى مطرح مى‌كنند؛ ولى  در نهايت با سخنان مستدلّ استاد، سر تعظيم فرود مى‌آورند.‌

در مركز مقدس گوادَلوپِه(1) مكزيك در حالى كه تعداد فراوانى از اسقفهاى مسيحى وخانمهاى راهبه نيز شركت كرده‌اند، پس از سخنان استاد، يكى از اسقفها از جا برخاسته، جملاتى را در تأييد بيانات استاد درباره لزوم همكارى بين پيروان اديان الهى براى مقابله با الحاد و بى‌دينى بيان كرده، مى‌گويد:‌

«در غرب خبرى نيست، غرب هيچ‌گاه به خدا ايمان نياورده است. ما شجاعت شما را تحسين مى‌كنيم و تناسب بين دين اسلام و زمان و مكان را مى‌بينيم. ما بايد شما را الگو قرار دهيم و از تفكر شما تبعيت كنيم. ما آمادگى خود را براى همكارى اعلام مى‌داريم».‌

در اين جلسه يك كشيش اسپانيايى‌تبار مى‌گويد: «وقتى به آن‌چه براى مردم مى‌گوييم عمل نمى‌كنيم و آن‌چه بر زبان مى‌آوريم بدون استدلال و به دور از منطق است، چگونه مى‌توانيم توقع پيروى مردم را داشته باشيم؟!»‌

در كوبا با اين‌كه دولت از دين گريزان است، دانشگاه، مردم و اساتيد نه‌تنها گريز و ترسى از دين ندارند، بلكه استاد تاريخ دانشگاه هاوانا با خضوع تمام، اميد شنيدن نداى اسلام را به جاى صداى ناقوس دارد و داشتن يك قرآن به زبان اسپانيايى را آرزو مى‌كند. وجود امام خمينى قدس‌سره براى او يك معماست و مى‌خواهد درباره شخصيت والاى او و انقلاب اسلامى تحقيق كند.‌

در كلمبيا برنامه‌ها بسيار فشرده است. دانشگاههاى متعددى منتظر استفاده از سخنرانيهاى استادند. مسئول مركز فرهنگى اسلامى به درخواست استاد فقط چند سخنرانى در مهم‌ترين دانشگاهها را قبول مى‌كند و از بقيه عذرخواسته، قبول دعوت آنها را به سفرهاى بعدى واگذار مى‌كند. با وجود اين راديو، تلويزيون و بقيه مراكز با اعلام


1. Guadalupe

آمادگى و اصرار، مصاحبه‌هاى متعددى با استاد برگزار مى‌كنند. نمايندگان مجلس از حضور استاد ابراز خوشحالى مى‌كنند، و عالى‌جناب، كاردينال پايتخت كلمبيا، براى همكارى اعلام آمادگى مى‌نمايد، و استاد در جمع روحانيان مسيحى نيز سخن مى‌گويند. بيش از 50 اسقف و كشيش در مقابل استاد مصباح مى‌نشينند و سخنان او را مى‌شنوند و آنها را تصديق و تأييد مى‌كنند.‌

معاون مهم‌ترين دانشگاه كاتوليك برزيل شخصا در فرودگاه به استقبال استاد آمد و همان شب با دعوت از رئيس دانشگاه و اساتيد فلسفه و الهيات در منزل خود، برنامه سخنرانيهاى استاد در دانشگاهها و مراكز فرهنگى، و نيز ديدار از دانشگاه كاتوليك را برنامه‌ريزى كرد. اين همه، نشانه آمادگى دانشگاهها و روشنفكران اين كشورها براى شنيدن پيام اسلام است.‌

در شهر سائوپائولو(1)، نه‌تنها دانشگاهها و مراكز علمى خواستار اقامت بيشتر استاد وبرگزارى جلسات سخنرانى معظم‌له بودند، بلكه سخنان ايشان در جمع عمومى مردم نيز با استقبالى كم‌نظير مواجه شد. در شيلى، دانشگاهها خواستار تسريع در تبادل علمى و فرهنگى بودند تا تشنگان حقيقت بتوانند از آموزه‌هاى اسلام و عرفان اسلامى بهره ببرند. در بوينوس آيرس(2)، جامعه اعراب به طرز بى‌سابقه‌اى از جلسات استاد مصباحاستقبال كردند، و در مركز علويها، نه‌تنها مسلمانان بلكه نمايندگان اديان و مذاهب مختلف و سياسيون براى استماع فرمايشات ايشان گردآمده بودند. آقاى شيخ عبدالكريم، مدير مسجد التوحيد، اين شب را شبى فراموش ناشدنى خواند.‌

به اميد روزى كه شاهد گسترش اسلام در سرتاسر گيتى و تحقق پيش‌بينى حضرت امام خمينى قدس‌سره باشيم كه فرمودند: «اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف، و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد».(3)


1. Sao Paulo

2. Buenos Aires

3. صحيفه نور، ج20، ص118، پيام حضرت امام رحمۀ الله به زائران بيت‌اللّه‌ الحرام، 6/5/66.‌

دورنماى اين كتاب‌

سفر پر بركت آيت‌اللّه‌ مصباح از بيست و هشتم مرداد ماه هزار و سيصد و هفتاد و شش آغاز شد و به مدت يك ماه، يعنى تا بيست و نهم شهريور ماه ادامه يافت. اين ديدار از اسپانيا آغاز و به آرژانتين ختم گرديد، و در اين ميان كشورهاى زير به ترتيب مورد بازديد قرار گرفت:‌

1. اسپانيا (España)،‌

2. مكزيك (México)،‌

3. كوبا (Cuba)،‌

4. كلمبيا (Colombia)،‌

5. برزيل (Brazil)،‌

6. شيلى (Chile)،‌

7. آرژانتين (Argantina).‌

ما نيز در گزارش جريان اين سفر همين ترتيب را رعايت مى‌كنيم و مى‌كوشيم تا قدم به قدم جزئيات برنامه‌ها، سخنرانيها و ديدارهاى استاد در اين كشورها را براى خوانندگان محترم بازگو كنيم.‌

در پايان، ذكر چند نكته ضرورى به نظر مى‌رسد:‌

الف. همان گونه كه پيش از اين گفته شد، حجت‌الاسلام و المسلمين آقاى ربانى در تمام سفر، همراه آيت‌اللّه‌ مصباح بوده است و ما نيز اكثر مطالب را از زبان ايشان گزارش مى‌كنيم؛‌

ب. جهت رعايت اختصار در اكثر موارد از آيت اللّه‌ مصباح با عنوان استاد و يا حضرت استاد نام مى‌بريم؛‌

ج. ممكن است بعضى از سخنرانيها و صحبت‌هاى استاد تاكنون به دست ما نرسيده باشد. در صورت دستيابى به هر گونه متن، نوار يا مطلب جديد، آن را در چاپهاى بعد در اختيار خوانندگان محترم قرار خواهيم داد.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org