- جلسه اول: مفهوم صبر
- جلسه دوم: «صبر»؛ جوهره انسانيت
- جلسه سوم: صبر در قرآن
- جلسه چهارم: شيوههاي پرورش روحيه صبر
- جلسه پنجم: صبر، تمرين تقويت اراده
- جلسه ششم: صبر محک خلوص ایمان
- جلسه هفتم: شبهات شیطانی
- جلسه هشتم: صبر، روح عبادات
- جلسه نهم: ايمان، شرط نجات
- جلسه دهم: پیامبر صلوات الله علیه، مأمور به صبر
- جلسه يازدهم: پايداري با خداجويان
- جلسه دوازدهم: انبياء پيشين، الگوهايي براي صبر
- جلسه سيزدهم: امام حسن (عليهالسلام)، اسوه صبر
- جلسه چهاردهم:پيامبر(ص)، نماد شكيبايي
- جلسه پانزدهم: نگاهي به «صبرنامه» علي(ع)
- جلسه شانزدهم: صبر، پلكان رشد و تعالي
- جلسه هفدهم: ملاك برتري اعمال
- جلسه هجدهم: والاترين صبر
- جلسه نوزدهم: ولايت، متمم توحيد
- جلسه بيستم: صبر و احكام تكليفي
- جلسه بيست و يكم: صبر و شكيبايي، يا دعا و تضرع
- جلسه بيست و دوم: خويشتنداري، يا برخورد با خطاكار
- جلسه بيست و سوم: صبر و تقيه
- جلسه بيست و چهارم: صبر در برابر حرف مردم
- جلسه بيست و پنجم: راهي براي كسب ملكه صبر
- جلسه بيست و ششم: تشويق به صبر در روايات
صدا/فیلم | اندازه |
---|---|
برايشنيدنصدايجلسهكليككنيد | 11.71 مگابایت |
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چه پيشرو داريد گزيدهاي از سخنان حضرت آيتالله مصباحيزدي (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 92/05/04، مطابق با هفدهم رمضان 1434 ايراد فرمودهاند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
صبر، پلكان رشد و تعالي
در جلسات گذشته ضمن مطرح كردن مباحثي در باره مفهوم صبر و انواع آن با استفاده از آیات و روایات، به ذكر مصاديق و الگوهايي از پيامبران و ائمه در اين زمينه پرداختيم. سوالي كه در خصوص اين موضوع ممكن است مطرح شود اين است که چرا مومن در این عالم مبتلا به بلاها و سختیهايي ميشود كه لازم باشد در برابر آنها صبر کند؟ مگر خدا دارای رحمت مطلق نیست؛ مگر نه اينكه او ارحم الراحمین است؟ چرا جهان را بهگونهاي نيافرید که در آن بلا و سختي نباشد؟ چرا زندگي مردم را بهگونهاي سامان نداد كه بتوانند به راحتی زندگی کنند؟ چه بسا توقع بسیاری از مؤمنین ضعیفالایمان و ضعیفالمعرفه هم همین است. ما تصور میکنیم براي اين آفریده شدهايم كه تلاش کنیم در اين دنيا زندگی راحتي برای خودمان فراهم کنیم؛ هدف خدا هم این است که مردم بيشتر از نعمتهای او استفاده کنند؛ هدف از تشریع دين و فرستادن انبیا هم راحتتر كردن زندگی مردم است؛ حتي گاهی برای ترویج دین و تشویق دیگران به دینداری چنين استدلال میکنیم که اگر مردم دین داشته باشند، زندگیشان راحتتر خواهد بود؛ مثلاً جنایت کمتر ميشود؛ آسایش و امنیت بیشتر ميشود؛ روزی مردم فراوانتر ميشود. گويا هدف كمك به تأمين همين امور است؛ در اين زمينه به بعضي از آیات و روایات هم استناد ميکنیم؛ «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ اگر مردم آباديها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، قطعا درهاي بركات را از آسمان و زمين بر ايشان باز ميكنيم»1؛ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم؛ اگر اهل کتاب به آنچه در تورات و انجیل بر ايشان نازل شده، عمل کرده بودند، از بالاي سر و از زير پا نعمت برایشان فراهم میشد و از آن بهرهمند ميشدند»2.
همه آيات و رواياتي كه چنين مضاميني را القا ميكنند، در جای خود صحیحاند؛ اما هيچيك از آنها به اين معنا نيست كه هدف نهایی از خلقت فقط بهرهمند شدن بندگان از نعمتهای الهي است. در آيات ديگر استفاده مؤمنان از نعمتها زمينهاي براي شکرگزاري از خدا و در نتيجه، ترقی روح و کمال ايشان عنوان شده است؛ «وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛3 خداوند گوش، چشم و قلب را براي شما قرار داد؛ تا سپاسگزاري كنيد.» هدف خداوند از آفرينش اين نعمتها و عطا كردن آن به بندگان، ابتدائاً بهرهمندي آنها از نعمتها است؛ اما اين هدف، نهايي نيست؛ بلكه مقدمهاي است براي اينكه بندگان شكرگزاري كنند؛ خود اين هدف هم در طول هدف رشد و تعالي انسانها است. آنچه مطلوبیت ذاتي دارد رسيدن انسان به قرب الهي است؛ اما رسيدن به اين هدف، مقدمات، وسائط و وسايلي را لازم دارد كه هر يك از آنها در طول هدف نهايي و به تبع آن مطلوبيت دارد. شخص عاقل بايد نگاهش به دنیا و نعمتهای آن این چنین باشد؛ لذت از خوردن و آشامیدن برای مؤمن هدف اصلی نیست؛ هدف از آنها به دست آوردن نیروی کار و عبادت است؛ از همينرو مؤمن فقط به اندازه نیازش از نعمتهاي الهي استفاده میکند.
سوالي كه مطرح میشود اين است که اگر خدا عالم هستي را بهگونهاي آفریده بود که هر کس به اندازه نیازش از نعمتها استفاده میکرد و در اين ميان بلا و مصیبتی در كار نبود؛ آیا این وضعيت بهتر نبود؟ از نظر كساني كه معرفتشان ضعیف است، پاسخ مثبت است. بسياري از ما بيشتر تمايل داريم زندگی بيدغدغه و راحتی داشته باشیم كه در آن از مصیبت، بلا، فقر، مريضی و ساير مشكلات و سختيها خبري نباشد. البته با توجه به رحمت خدا مانعي ندارد كه انسان فقط از نعمتها و زیباییهاي دنيا استفاده کند و از آنها لذت ببرد؛ اما حکمت الهی برنامهريزي ديگري را اقتضا میکند.
آزمايش، هدف خلقت
آیات فراواني حاكي از اين است كه خداوند این عالم و نظام حاكم بر آن، و تمام اسباب و مسببات و تزاحمات موجود در آن را خلق کرده تا انسانها را بیازماید؛ «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً4 او زندگي و مرگ را آفريد تا شما را بيازمايد که کداميک نيکوکارتريد»؛ «إنّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛5 آن چه روی زمین است را زینتی برای زمین قرار دادیم، تا ايشان را بيازماييم كه کداميك نیکوکارترند»؛ حتی اختلاف در بهرهمندي از مواهب الهي با همين هدف است؛ «وَ هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ في ما آتاكُم»6؛ تفاوت بندگان در برخورداري از نعمتهای عالم، زشتي و زیبايي؛ فقر و غنا، قوت و ضعف و بسياري اختلافات ديگر كه بخشي از آنها جنبه ارثی و ژنتیک دارد، همه، بر اساس محاسبات دقيق و وسیلهای برای آزمایش انسان است.
اما آزمایش یعنی چه؟ حقیقت آزمایش خدای متعال نسبت به انسان، كشف مجهول نيست؛ چون خدا جاهل به رفتار و نيات بندگان و نتايج آنها نیست، تا بخواهد با اعمال آنها عالم شود؛ بلكه فراهم كردن شرایط مختلف براي تحقق پدیدههايي است كه خدا از محقق شدن آنها آگاه بوده است؛ به تعبير ديگر فراهم كردن زمینهای است براي اينكه استعدادهای بشر به فعلیت برسد. بر این اساس وجود سختیها، گرفتاریها، بلاها و مصیبتها که در اثر تزاحمات پیش میآید، یکی از ویژگیهای این عالم و زمینهساز آزمایش است؛ اگر این سختيها نباشد، آزمایشها تحقق پیدا نمیکند. طبیعی است که مؤمنین هم مشمول این سنت عام الهی هستند؛ چون استعدادهای آنها نيز بايد شکوفا شود و قوایشان بايد به فعلیت برسد. اين، آزمایش است.
پس اصل وجود بلا و مصیبت در این عالم جزء سرشت این عالم است؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ»7؛ زندگی انسان توأم با رنج کشیدن است و بدون رنج نمیگذرد. بنا بر این باید بدانیم رنج و مصیبت از واقعیتهای این عالم است و امر فوقالعاده و خلاف انتظاری نیست و باید آن را پذیرفت. علاوه بر اين كه هدفی را هم به دنبال دارد و آن، آزمودن بندگان است؛ و اگر كسي در برابر سختیها صبر کند و از آزمون الهي سر بلند بيرون بيايد، خدا به او پاداشي میدهد که حد و حصر ندارد. پس وجود بلاها و مصيبتها کار حکیمانهای است؛ چون بینتیجه نیست؛ بلكه براي کسانی كه در برابر سختیها مقاومت و پايداري كنند، در مصائب جزع و فزع نکنند و احکام الهی را رعایت کنند و در یک کلمه «صبر» داشته باشند، همه سختيهاي عالم نعمتهايي است كه از آنها استفادههای سرشاری میبرند.
بر اساس اين ديدگاه، همه اتفاقات دنيا اسباب آزمایش است و انسانها دائماً در حال آزمایشاند. در اينجا سؤال ديگري مطرح ميشود: آيا هر كس پس از قبولي در يك آزمایش و كسب رتبه، آزمایش ديگري در همين سطح را پيش رو خواهد داشت و اين جريان در همین حد تکرار خواهد شد؟ يا اينكه همگام با رشد انسانها پس از قبولي در هر مرحله، آزمايشات مراحل بعدي هم رشد ميکند؟ برای تشبیه آيا كودكي كه پايه اول ابتدايي را گذرانده و در امتحانات آن قبول شده، سال بعد مجدداً در همین کلاس شركت ميكند و همین درسها و امتحانات را ميگذراند؟ روشن است كه این کار لغو است و كودك پس از گذراندن يك پايه بايد در كلاس بالاتر شركت كند، درسهاي سختتری را فرا بگيرد و در آزمون سختتری شركت كند؛ اساس رشد علمي همين است. دو آزمایش کاملا مساوی كار لغو و بيهودهاي است. علاوه بر اينكه اگر شاگردی استعداد درخشانی داشت و توانست درسهای دو پايه را در یک سال بخواند، آيا امتحانات وي با ديگر دانشآموزان يكسان است؟ يا اينكه چنين دانشآموزي براي جهش بايد آزموني سختتر از امتحان دانشآموزان همسن خود را بگذراند؟
تناسب سطح آزمايش و بينش
پس علاوه بر اينكه امتحانات يك فرد در طول زمان تفاوت پيدا میکند و دشوارتر ميشود، در یک مقطع زماني كساني كه استعداد درخشانتري دارند، براي جهش باید امتحاني سختتر از ديگران را پشت سر بگذارند. این شيوهاي عقلایی است و آزمونهاي الهي هم مشابه همين رويه است. کسانی که ایمانشان ضعیف است يا معرفت، استعداد و فهم و شناختشان نسبت به خدا و معارف الهی کمتر از دیگران است، با کسانی که ایمانشان قویتر است يا در درجات عالیتری از فهم و شناخت هستند، در يك سطح آزموده نميشوند. روشن است كساني كه در مرتبه بالاتري از معرفت و ایمان قرار دارند، نگاه دیگری به دنيا و زندگی دارند، آرامش و صبرشان بیشتر است، تقوای بیشتري دارند، مجاهدت و فداکاریشان نيز به گونه دیگري است.
ذكر اين مثالها براي اين بود كه بهتر اين مساله را تصور كنيم كه در اين عالم کسانی هستند كه رشد آنها با سرعت نور است؛ كساني كه حتی در شکم مادر هم خدا را ميشناسند و تسبیح او را میگویند؛ اوليايي كه به حالت سجده متولد ميشوند؛ آنها هم در طول زندگي دنيا رشد و تعالي دارند؛ اما رشدشان به سرعت نور است. به همين نسبت امتحانات آنها با ما متفاوت است؛ ما نميتوانيم فاصله اين دو سطح را دريابيم، همین اندازه میفهمیم که همچنانكه استعداد، معرفت و ایمان چنين كساني بیشتر است، امتحاناتشان هم سختتر است. با توجه به اين مساله به روایاتی در زمينه آمادگي براي پذيرش بلا و مشكلات اشاره ميكنم.
اميرالمؤمنين خطاب به يكي از يارانش كه به آن حضرت اظهار ارادت ميكرد، فرمود: «فَاتَّخِذْ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»8؛ حضرت رسول صلواتالله عليه نيز در پاسخ به اظهار محبت يكي از اصحاب خود فرمود: «أَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً»9؛ هم چنين شخصي خدمت حضرت باقر صلواتالله علیه سوگند ياد كرد و گفت: والله من شما اهل بیت را از عمق جان دوست دارم. آن حضرت نيز در پاسخ فرمود: «فَاتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً، فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَأَسْرَعُ إِلَيْنَا وَ إِلَى شِيعَتِنَا مِنَ السَّيْلِ فِي الْوَادِي، وَ بِنَا يُبْدَأُ الْبَلَاءُ ثُمَّ بِكُمْ، وَ بِنَا يُبْدَأُ الرَّخَاءُ ثُمَّ بِكُم»10؛ يعني به خدا قسم سرعت بلا به طرف ما و به شیعیان ما از سرعت سیل به درهها بیشتر است. بلا اول متوجه ما میشود؛ بعد از ما هم متوجه كساني که به ما نزدیکترند و مرتبه معرفت و ایمانشان به ما نزدیکتر است.
شايد شنيده باشيد «البلاء للولاء، ثمّ للاوصياء، ثمّ للأمثل، فلأمثل» چرا چنين است؟ مگر خدا با انبيا و اوليا يا مؤمنين دشمني دارد كه آنها را بيش از ساير مردم مبتلا میکند؟ مگر نه اينكه چنين كساني بايد نزد خدا امتیازی داشته باشند؟ اين تصورات ما ناشي از ضعف معرفت ما است؛ چون درست نمیفهمیم عالم برای چه آفریده شده و نعمت و بلايش براي چيست. اگر اين مساله را درك كنيم، ميفهمیم کاری که خدا میکند اصلح است.
بلا، نردبان رشد و تعالي
مؤمن بايد بداند بلاها از سر دشمنی نیست؛ بلكه اسباب تکامل انسان است؛ نه فقط برای این که بهشتی از جهنمی شناخته شود. خداوند پيش از تولد انسانها علم به بهشتي يا جهنمي بودن آنها دارد و نيازي نيست كه با امتحان پرده از اين امر بردارد. هدف اصلي از امتحان، رشد و ترقي انسان است كه منوط به تحمل این سختیهاست. اگر سختیها نباشد، روح ما تکامل پیدا نمیکند. تکامل و قرب به خدا بدون بلا امکان ندارد. البته بلاها مختلف است؛ گاهي نعمت و آسودگي اسباب آزمايش است؛ «وَنَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ»11؛ براي اينكه رفتار ما در برابر نعمتها هم آزموده شود؛ آيا اسراف میکنیم؟ حقي كه دیگران در نعمتها دارند، ادا میکنیم؟ با رسيدن به نعمت، شاد و سرمست میشویم؟ «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ»12. کسی که وجود و عدم نعمت برایش مساوی است، از نظر مرتبه وجودی با كسی که تحمل یک سردرد ساده را ندارد، متفاوت است. انسان ميتواند به مرتبهاي برسد كه نه فقط وجود و عدم نعمت برايش يكسان باشد، بلكه در برابر بلاها و مصيبتها هم صبر كند، بالاتر از آن اينكه بلا را نعمتی بزرگ بداند و در برابر آن سر به سجد گذاشته و بگويد: «اللَّهُمَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِم».
جا دارد کمی در باره ذكر سجده بعد از زيارت عاشورا فکر کنیم؛ شكر كردن براي بزرگترین مصیبتي كه خدا بر امت اسلامی وارد کرد، يعني چه؟ کسی که حقيقت این مطلب را فهمیده باشد زیارت عاشورايش با این سجده، بیش از هزار سال عبادت ثواب دارد؛ شكر در برابر مصیبت سیدالشهدا عليهالسلام، بزرگترين مصیبتی که در عالم بشریت اتفاق افتاده، «عَظُمَتْ مُصيبَتُکَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَات»، این یعنی چه؟ درک عظمت این مصیبت، نعمتي الهی است. بسياري اين مساله را نمیفهمند و اعتراض ميكنند که چرا سیدالشهدا به کربلا آمد تا کشته شود! این مصیبت به عنوان پدیدهای در مجموعه آفرینش، جزیی از نظام احسن است، كه باید باشد تا این نظام، بهترین نظام باشد؛ این حادثه باید اتفاق بيافتد، تا میلیونها انسان به بركت آن هدایت شوند و به خدا نزدیک گردند؛ این واقعه باید باشد تا سیدالشهدا صلواتالله علیه به درجهاي كه بدون شهادت به آن نائل نميشود، برسد؛ اين مصيبت بايد باشد تا سیدالشهدا اوج بگیرد و به مرتبهاي برسد كه برکاتش شامل دیگران هم بشود. اینها نعمت نیست؟ اینها روی دیگر سکه مصيبت سيدالشهدا است؛ نعمتي كه پشت پرده مصيبت نهفته است؛ نعمت شناختن حسين و درك عظمت مصیبت حسين و توفيق استفاده از آن و انجام وظيفه در برابر آن؛ پس بايد خدا را به خاطر اين نعمتها شکر کنيم.
اگر حقيقت این مطلب را به درستي درك كرديم، میفهمیم چرا باید مصیبت انبیا بیش از دیگران باشد؛ چون کلاسشان بالاتر از ديگران است، امتحانشان هم سختتر است و تا چنين امتحاني را ندهند، به آن درجه نمیرسند؛ «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»13. ابراهيم باید در آتش بیفتد و خم به ابرو نیاورد؛ حتی دست به دامان جبرئیل هم نشود؛ در برابر امر به ذبح اسماعيل ذرهاي ترديد به دل راه ندهد؛ هر چه خدا گفت، بيچون و چرا اطاعت كند، تا لیاقت مقام امامت را پیدا کند. پيش از گذراندن اين امتحانات ابراهيم، نبي بود، رسول بود، خلیل بود؛ اما هنوز امام نبود؛ بعد از تحمل اين بلاها و مصيبتها به مقام امامت رسید. پس وجود بلاها برای کسانی که از آنها حسن استفاده را بکنند، نعمت است.
اما چرا بلا ابتدا بر پیغمبر و ائمه نازل ميشود؟ چون آنها در مرتبه و كلاس بالاتري هستند و استعداد بیشتری دارند؛ پس براي رشد بیشتر، بايد پيش از ديگران و سختتر از سايرين آزموده شوند. در مرحله بعد، هر کس به انبيا و ائمه صلواتالله عليهم اجمعين نزدیکتر است، امتحانش هم به آنها شبيهتر است. چه بسا امتحانات سختی برای بعضي اشخاص است كه دیگران نمیفهمند؛ امتحاناتي دقيق و ظريف كه دیگران از نحوه آن هم آگاه نمیشوند.
مناسب است در اينجا به خاطرهاي از مرحوم آيتالله بهجت اعليالله مقامه اشاره كنم. در جريان ايام مبارزات پيش از انقلاب، روزي ما به اتفاق چند نفر ديگر از دوستان مجبور شديم مدتي در جايي خارج از قم مخفي شويم و خانواده ما در قم تنها بودند. يك روز مرحوم آيتالله بهجت براي رسيدگي به خانواده ما همسرشان را به همراه آقازادهشان به منزل ما فرستاده بودند؛ مقداري برنج و مبلغي پول به همراه آورده بودند؛ اما توصيه كرده بودند آقازادهشان سر کوچه بایستند و همسرشان به درب منزل ما بيايند. بعد از بازگشتن به قم، من وقتي از اين جريان مطلع شدم، تعجب کردم که چرا ایشان همسرشان را فرستادند؟ مگر آقازادهشان نميتوانست اينكار را انجام دهد؟ بعد از مدتي فکر کردن به اين نتيجه رسيدم كه ايشان دقت كردهاند مبادا در انجام يك كار مستحب، فعل مكروهي انجام شود؛ مبادا مرد نامحرم به درب منزل خانمي كه همسرش در مسافرت است، برود. از همين رو ايشان همسرشان را فرستاده بودند.
كساني كه در سطح بالاتري هستند، امتحانشان هم با كساني كه پايينترند، فرق دارد. چه بسا آنها دقتهايي را در بیان یک مطلب يا کیفیت برخورد با یک شخص، در کیفیت تدریس، در نشست و برخاست و ... داشته باشند که ما تصور كنيم کاري لغو و بيهوده است. اما آنها که دلشان با خداست، مراقباند در هر لحظه کار را به نحوی انجام دهند که خدا بیشتر دوست دارد؛ گاهي براي یک کار به قدري دقت میکنند که دهها يا صدها عنوان ثواب و حسنه بر آن مترتب شود.
سعی کنیم اندكی از سیره پیغمبر اکرم و اهل بیت صلواتالله علیهم اجمعین، و علما و صالحین بياموزيم؛ لااقل، سعی کنیم در رفتارمان گناه نباشد. مراقب باشیم شیطان ما را فریب ندهد و خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه به گناه کشیده نشویم.
وفّقنا الله و ایاکم انشاءالله.
1. اعراف(7)، 96.
2. مائده(5)، 66.
3. نحل(16)، 78.
4. ملك(67)، 2.
5. كهف(18)، 7.
6. انعام(6)، 165.
7. بلد(90)، 4.
8. بحارالانوار، ج 25، ص 14.
9. معانيالاخبار، ص 182.
10. امالي شيخ طوسي، ص 154.
11. انبياء(21)، 35.
12. حديد(57)، 23.
13. بقره(2)، 124.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org