- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار سوم
وَإِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛ و اگر تو را ستودند، شاد مشو.
انسان بهصورت طبیعی ميل دارد میان مردم خوشنام باشد و دیگران او را با ویژگیها و صفات برتر انسانی بپذیرند و از او یاد کنند و از اینکه او را پیش رو یا پشت سر نکوهش کنند، ناراحت میشود. این مقتضای طبیعت بشر است. اکنون آیا باید کاری کند که مردم از او تعریف و تمجید کنند و از کارهایی که نکوهش مردم را به دنبال دارد خودداری کند؟ آیا باید سعی کند مردم خوبیهایش را بشناسند و عیوبش بر آنها پوشیده بماند؟ یا، باید به واكنش مردمْ بیاعتنا باشد؟
سفارش چهارم: پرهیز از خوشحالی افراطی در مواجهه با ستايش ديگران
انسان دوست دارد از او به نیکی یاد شود و عیبها و زشتیهایش پنهان بماند و چهبسا یکی از دعاهایش نیز همین باشد که مردم از عیبهای او آگاه نشوند؛ اما در روایات آمده است که انسان نباید خودنمایی کند و کارهای نيکش را برای مردم آشکار کند؛ زيرا در موقعیت ریا قرار میگیرد.(1) در روايت معروفي آمده است: احْثُوا فِي وُجُوهِ الْمَدَّاحِينَ التُّرَاب؛(2) «به صورت کساني که بسيار شما را ميستايند، خاک بپاشید»؛ يعني اجازه ندهيد چاپلوسان فرصت تعریفکردن از شما را بيابند. اما آیا انسان باید خوبیهای
1. محمدبنیعقوببناسحاق کلینی، الکافی، ج3، ص584، ح2282/3.
2. محمدبنعلیبنبابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، تصحیح علياکبر غفاری، ج4، ص381، ح5823.
خود را پنهان و عیبهایش را آشکار کند، یا چون خداوند به فاششدن اسرار بندگانش ـ حتی با زبان خود آنها ـ رضایت ندارد عیبهای انسان نبايد آشکار شود؟
عیبپوشی خداوند
صرفنظر از دلايل تعبدی، قوام زندگی انسان به ارتباطهای اجتماعی اوست. اگر انسان با دیگران روابط اجتماعی نداشته باشد، علاوه بر اینکه زندگی مادی او دوام نمييابد، امکان پیشرفت معنوی را نیز از دست خواهد داد. نیازهای شخصی انسان در خلال زندگی اجتماعی و با ياري دیگران برآورده ميشود؛ علمآموزی متوقف بر وجود معلم و متعلم و خوشبینی معلم به متعلم است. پيمودن راه عبادت و تقوا نیز به ياري استاد ميسّر است. اگر انسان بخواهد تنها و منزوی زندگی کند و به ديدگاه مردم درباره خويش اهمیتی ندهد، بهلحاظ مادی و معنوی پیشرفتی نمیکند. یکی از الطاف بزرگ خداوند این است که عیبهای بندگان را پوشیده نگه میدارد و خداوند متعال ستارالعیوب است. اگر عیبهای انسان آشکار شود و همه از کاستیها، عیوب و کارهای زشت یکدیگر آگاه شوند به یکدیگر محبت نمیورزند. در روایتی آمده است: لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم؛(1) «اگر آنگونه که هستید ظاهر شوید، برای دفنکردن و بهخاکسپردن یکدیگر اقدام نخواهید کرد»؛ بنابراین نهتنها خداوند متعال عیبهای انسان را میپوشاند، بلکه بهلحاظ شرعی به کسی اجازه نمیدهد گناهان خود را براي دیگران فاش کند.
بدعت تظاهر به گناه
برخي فرقههاي متصوفه که اندیشه تکامل روحی و مبارزه با نفس را در سر میپرورانند، براي جلوگیری از خودنمایی و ريا تظاهر به گناه ميکنند و رفتارهايي انجام ميدهند که ديگران به آنها بدبين شوند و آنها را اهل گناه بدانند. این گروه را ازآنرو «ملامتیه» مينامند که ملامت دیگران را وسیلهای برای تکاملشان ميپندارند تا هواهای نفسانیشان سرکوب شود. چنین کاری نوعی کفران نعمت است. خداوند
1. همو، الأمالی، ص446، ح9.
متعال دوست ندارد اسرار بندهاش نزد دیگران فاش شود. ظاهرشدن عیوب مردم باعث بدبینی افراد جامعه به یکدیگر میشود و مصالح زندگی اجتماعی از بین میرود.
همه ما کمابیش از نعمت پوشیدهماندن عیوب بهرهمنديم و بعید است همه عیوب کسی نزد دیگران آشکار باشد. به همین دلیل است که مردم در جامعه به یکدیگر احترام میگذارند و در زندگی اجتماعی از همکاری یکدیگر بهرهمند میشوند. چنین نعمت بزرگی سزاوار شکر خداوند متعال است.
درست است که انسان به ستودهشدن تمايل دارد و خداوند متعال نیز نعمت پوشیدهماندن عیوب را به انسان ارزانی فرموده است؛ ولی گاه اين ميل راه افراط را ميپيمايد و مطلوب بالذات انسان میشود. در این حالت انسان دوست دارد ديگران در هر حالی او را بستايند؛ درحاليکه به عیوب خودش آگاه است؛ نیز از مردم انتظار دارد کارهای خوبی را به او نسبت دهند که انجام نداده است. اگر چنین شخصی که متوجه چاپلوسی دیگران است از تعریف و تمجید بیجای آنها خرسند شود، در دام خودشيفتگي و آبرودوستی افراطی گرفتار آمده است. روایت موضوع بحث، اين صفات را نکوهش کرده است. خداوند متعال دراینباره میفرماید: وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا؛(1) «و دوست دارند براي آنچه نكردهاند ستايش شوند»؛ مثلاً در زمان انتخابات برخی کاندیداها دوست دارند ديگران آنها را ستایش کنند تا مردم به آنها رأی دهند؛ هرچند تمجیدها واقعیت نداشته باشد یا اصلاً رفتارهایی ضد آن انجام داده باشند.
بنابراین اگر انسان به نعمت پوشیدهماندن عیوبش واقف شود و خداوند متعال را برای این نعمت بزرگ شکر کند، کاری نیک و پسنديده انجام داده است؛ اما اصالتدادن به محبوبیت نزد مردم، که بیتوجهی به الطاف الهی قلمداد شود، در بینش الهی و توحیدی بد و نکوهيده است.
اخلاق مردممحور و نقد آن
اين حالت در نظامهاي اخلاقي غيرالهي ناپسند نيست. آنها کار خوب را عملی میدانند
1. آل عمران (3)، 188.
که ستايش عاقلان را برانگيزد و کار بد را رفتاری میدانند که عاقلان، ناپسند بشمارند. بر این اساس انسان باید به واکنش مردم توجه کند؛ کاری را انجام بدهد که در نظر مردم خوب باشد؛ زيرا کار خوب همان است که مردم خوب بدانند. این تعریف از خوبوبد، ناخودآگاه به انسان تلقین میکند که مطلوب بالذات او این است که مردم به او خوشبین باشند و او را بستایند و در مقابل کاری نکند که نکوهش مردم ـ و به تعبير آنها «مذمّت عقلا» را در پي داشته باشد.
نتیجه تربیتی این ديدگاه آن است که مردم باید تمام همت خود را بهکار گیرند تا دیگران آنها را مدح کنند. حال با توجه به اینکه در نظر مردم امر خوب و بد هميشه مصداق يکسان ندارد، با تغییر موقعيتهاي زمانی، مکانی و... ممکن است نظر آنان عوض شود؛ زیرا براساس این دیدگاه، خوبوبد ملاک اصلی ندارد و به عبارتی قراردادی است. بر اساس دیدگاه برخی مکاتب اخلاقی، خوبوبد مطلق وجود ندارد. بلکه هرچه غالب مردم بپسندند، خوب و هرچه غالب مردم بد بدانند، بد تلقی میشود. در این صورت مبانی اخلاقی بهکلی از بین میرود و خوبوبد تابع آراي متغیر مردم میشود. این تعریف مسامحهآمیز از خوبوبد، که برای تشخیص سادهتر خوبوبد ارائه شده است، با اشکالهای جدی مواجه است و تعریفی حقیقی بهشمار نمیرود.
اخلاق خدامحور
آنچه مکاتب الهی ناپسند ميدانند این است که انسان در مقابل خداوند بهگونهاي احساس استقلال کند. هر راهي که انسان را به اين مسير سوق دهد منحرفکننده است. مکاتب الهی همه خوبیها و کمالات را به خداوند متعال نسبت ميدهند و ملاک خوبی انسان بندگی خداست؛ بنابراین، انسان موحد و مؤمن هیچگاه در مقابل خداوند برای خودش اصالت قائل نمیشود و محبوبيت او نزد ديگران هم در پرتو دوستی خداست؛ يعني میداند اينکه مردم او را دوست دارند به اين دلیل است که شعاعي از صفات خوب خدا را در وجود او ميبينند؛ ازاینرو انسان مؤمن از خداوند میخواهد به او ایمان و کمالی عطا کند که مردم بر اساس فطرتشان او را دوست بدارند؛ اما هرگز نمیخواهد بهگونهاي باشد که مردم ـصرفنظر از اینکه حس خدادوستي دارند یا خیرـ او را دوست بدارند؛ زيرا این
خودشيفتگي افراطی بهلحاظ اخلاق توحیدی نکوهيده است و انسان را به پستيهاي اخلاقی خطرناکی میکشاند. از منظر اخلاق توحيدي، مؤمن ازاینجهت دوست دارد محبوب ديگران باشد که وسيلهاي برای تقرب مردم به خدا ـکه همان سعادت حقیقی استـ فراهم کند؛ چراکه فطرت انسان خوبیها را دوست دارد و اين ديدگاه فضيلتمند است.
مقام معظم رهبری? در سفر به قم، در یکی از مجالسي که حضار به ایشان اظهار علاقه بسيار میکردند و اشک شوق میریختند، بعد از آغاز سخن با نام خدا، فرمودند: «خدا را شکر میکنم که به من فهمانده است که این دوستی مردم با من به خاطر خودم نیست». در این کلام خوب دقت کنید. ایشان نفرمودند که الحمد لله میدانم این اظهار عواطف به خاطر خداست، بلکه فرمودند خدا را شکر میکنم که به من فهمانده است که محبت مردم به من به خاطر علاقهای است که به دین خدا دارند.
بله، انسانهایی هم هستند که از اظهار علاقه مردم به این دلیل خوشحال میشوند که زمينه ترويج دين خدا را فراهم ميآورد. کسی که محضر چنین انسانهایی را درک نکرده است، نبايد بگويد اين حرفها دروغ است و عالیترین ایدئال اسلام این است كه انسانهایی تربيت کند که ستایش یا سرزنش دیگران برایشان مساوي باشد و حتی اگر سرزنش شدند برایشان اهميتي نداشته باشد.
راهکارهایی برای پرهیز از خوشحالی افراطی در مواجهه با ستايش ديگران
چگونه با آفت خودشيفتگي مبارزه کنيم و از تعريف دیگران زياد خوشحال نشويم؟ تمجیدهای مردم را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
1. تمجیدهایی که ربطی به انسان ندارد، ولی خوشایند است. خوشحالی حاصل از این قبیل مدحها کاذب است؛ مثلاً اینکه شما اهل شهری هستید که علما و بزرگان زیادی داشته است يا پدربزرگ شما از علمای بزرگ یا شخصیتهای برجسته کشور بوده است که در اين صورت کمال وجودی شما را نشان نميدهد و ازاینرو ستایش حقیقی شما به حساب نمیآید.
مبارزه با این دسته تمجیدها خیلی سخت نیست. انسان با اندک تأملی میتواند به
این نکته دست یابد که همشهریبودن با علمای گذشته یا عالمبودنِ یکی از بستگان نشانه کمال خود او نیست و او در کسب این قبیل شهرتها نقشي نداشته است؛
2. تعریف از ویژگیها و برتريهايي که خدادادی است؛ مانند آنکه کسی به سبب خوشاندامبودن یا برخورداری از استعداد خوب و خوشفهمی ستوده شود. ازآنجاکه این کمالات مربوط به خود انسان است افراد از شنيدن چنين تمجيدهايي مسرور ميشوند. اما وظیفه انسان در برابر این تحسینها این است که اولاً، به این نکته بیندیشد که ویژگیهای خدادادی را خودش کسب نکرده است، بلکه تفضل و نعمت خداوند است و مسئولیت استفاده درست از آنها به عهده اوست؛ ثانیاً، به این نکته توجه کند که برخورداری از مزایای خدادادی لزوماً نشانه سعادتمندی و برتری او نزد خداوند نیست. چهبسا انسانهایی که استعدادشان خیلی کمتر از او بوده است یا بهره کمتری از زیبایی داشتهاند، عاقبتبهخیر شدهاند و در مقابل، انسانهایی که باوجود استعداد سرشار یا زیبایی رخسار، مردم را به گمراهي کشاندهاند. بيشتر بنیانگذاران فرقهها و مذاهب گوناگون انسانهای بااستعداد و صاحب حافظه قوي و دارای ویژگیهای برتر بودهاند؛ بنابراین انسان با اندکتأملی میفهمد که نباید به اینگونه تحسینها مغرور شود؛
3. ستايش انسان براي کارهای اختیاری خوبی که انجام داده، و از طريق آنها کمالاتی به دست آورده است. علمآموزی، خدمت به خلق، نجات امت، صرف اموال در راههای خیر، شرکت در فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی و تحمل سختیها برای پیروزی انقلاب اسلامی، شرکت در جبهه و جانبازی و... نمونههایی از کارهای نیک اختیاری است که با زحمت و اراده قوي به دست میآید و به خود انسان منسوب است. گاه نیز ممکن است انسان براي احراز صفات اخلاقی مانند سخاوت و بلندهمتی، که منشأ کارهای نیکاند، مدح شود.
مبارزه با وسوسههای شیطان در این دسته تحسینها مشکلتر است؛ زيرا کمالات مذکور هم با فعل اختیاری خود انسان حاصل شده است و هم بهصورت بالفعل نزد او حاضر است. برای نجات از وسوسههای شیطان در این زمينه راهکارهای زیر را میتوان پیشنهاد کرد:
الف) باید توجه کرد که تمام کارهای نیک انسان به برکت توفیق الهی محقق
ميشود و اگر خداوند متعال مقدمات آنها را فراهم نمیکرد، کاری صورت نمیگرفت. انديشيدن درباره نقش اراده انسان در افعال نیکِ اختیاری روشن ميکند که شاید مقدار تأثیر اراده انسان در بسیاری از این کارها کمتر از یکدرصد باشد؛ درحاليکه به همین کمتر از یکدرصد هم میبالد! خداوند مقدمات و اسباب زیادی برای تحقق این افعال فراهم آورده است تا چنين فضايلي کسب کند؛ بنابراین اگر توفیق الهی نمیبود، انسان هرگز نمیتوانست کارهای نیک اختیاری انجام دهد؛
ب) باید در این نکته تأمل کرد که معلوم نيست این نعمتهای الهی، که البته با تلاش و کوشش انسان به دست آمده است، تا چه زمانی در اختیار ما باشد. هیچ تضمینی نیست که علم انسان حتی تا چند لحظه دیگر باقی باشد: وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً.(1) کسانی که به بیماری فراموشي مبتلا میشوند حتی فرزندان خود را بهياد نميآورند، چه رسد به علومی که آموختهاند؛ بنابراین نعمتها با اراده الهی استمرار مییابند و اگر خداوند متعال اراده نکند همگی آنها از بین خواهند رفت و چه بسیارند کسانی که آبروی چندینسالهشان در لحظهاي بر باد رفته است؛
ج) انسان باید نگران این مسئله باشد که عاقبتش چگونه میشود. افراد بسياري سالها با خوشنامي زندگي کردند و خدمات مهمي انجام دادند؛ اما سرانجام کافر از دنيا رفتند. به همین دلیل است که انسان نبايد به کارهای نیک اختیاری خودش ببالد و فخر بفروشد؛
د) توجه به این نکته نیز مهم است که لذتبردن از چاپلوسی دیگران انسان را در دام خودپسندی و ریاكاری میاندازد و زمینه سقوط او را فراهم میکند.
با توجه به نکاتی که گفتيم معلوم میشود که چرا امام باقر علیه السلام به جابر فرمودند: إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ؛ «اگر تو را ستودند، شاد مشو».
1. حج (22)، 5. «و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد بهگونهاى كه پس از دانستن [بسى چيزها] چيزى نمىداند».
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org