- مقدمة معاونت پژوهش
- مقدمه نگارنده
- بخش نخست: سفارش امام باقر علیه السلام به جابربنيزيد جعفي
- گفتار نخست
- گفتار دوم
- گفتار سوم
- گفتار چهارم
- گفتار پنجم
- گفتار ششم
- گفتار هفتم
- گفتار هشتم
- گفتار نهم
- گفتار دهم
- گفتار یازدهم
- گفتار دوازدهم
- گفتار سیزدهم
- گفتار چهاردهم
- گفتار پانزدهم
- گفتار شانزدهم
- گفتار هفدهم
- گفتار هجدهم
- گفتار نوزدهم
- بخش دوم: ايمان در كلام امام علي علیه السلام
- گفتار بیستم
- گفتار بيستویکم
- گفتار بيستودوم
- گفتار بيستوسوم
- گفتار بيستوچهارم
- گفتار بيستوپنجم
- گفتار بيستوششم
- گفتار بيستوهفتم
- منابع
- نمایهها
گفتار دهم
وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ، وَادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْيَأْسِ، وَاسْتَجْلِبْ عِزَّ الْيَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ؛ با از بين بردن طمع در خود، پايداري عزت را بجوی و خواري طمع را با عزت نااميدي [از خير ديگران] از خود دور ساز، و عزت نااميدي را با همت بلند بهدست آور.
محور بحث پيشين مبارزه با حرص بود. یکی از زمینههایی که باعث میشود نفس بر انسان غلبه کند و او را در میدان نبرد شکست دهد، خوی حرص و زیادهطلبی است. ازآنجاکه حرصوطمع ارتباط بسیار نزديكي با هم دارند، بحث طمع را که حضرت امام باقر علیه السلام در فقرات بعدیِ حدیث، به آن اشاره کردهاند مقدم ميآوريم.
معنای حرص
ارتباط حرص با طمع بسیار روشن است. ملاک حرص، افزونطلبي مادي است. البته «حرص» مفهومي عام دارد و حتی درباره كارهاي خوب هم بهكار ميرود. قرآن کريم پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله را رسولی حريص بر هدایت انسانها معرفی کرده است: لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ.(1) این آیه نشان میدهد که حرص، بار معناییِ منفي ندارد. بر این اساس، هرکس در هر راهي به پيشرفت علاقهمند باشد و حد خاصي را براي آن در نظر نگيرد، حريص است. با این حال، حرص در فرهنگ
1. توبه (9)، 128. «قطعاً براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بيفتيد، به [هدايت] شما حريص، و نسبت به مؤمنان دلسوز [و] مهربان است».
و مباحث اخلاقيِ ما به شيفتگي براي لذتهاي ناچيز دنیوی اختصاص دارد و ناپسند است. حرص از جهتی همانند هواست؛ «هوا» به معناي دوستداشتن است. دوستداشتن بد نيست؛ ولی مراد از هواي نفس دلخواهي است كه خلاف عقل و شرع باشد و روشن است که اینگونه دوستداشتن ناپسند است. آرزو نیز بهکلی نکوهيده نیست، بلکه اگر از نوع آرزوهای طولانی باشد یا به امور نامعقول، نامشروع و خیالی تعلق گیرد ناپسند است. این استعمال درواقع استعمال لفظ در معنایي اخص از معناي لغوي است.
حرص در اخلاق به معناي زيادهطلبي در امور مادي است؛ کسی که به هيچ حدي از ثروت اكتفا نكند، حریص در ثروت است؛ کسی که به هيچيک از همسرانش قانع نباشد، حریص در ازدواج است؛ و کسی که به هيچ مقامي اكتفا نكند، حریص به مقام است و همیشه بالاتر از آن را میخواهد. در مفهوم حرص، راه دستیابی به آن مندرج نیست؛ ولی به قرينه اينكه حرص رذیلهای اخلاقی و ازاینرو نکوهيده است، باید آنچه به آن حرص میورزد یا راه اکتساب آن حرام باشد يا دنبالکردنش انسان را از كارهاي واجب یا حتی كارهاي بهتر بازدارد ـ مثلاً کسی که مقید است از راه حلال مال کسب کند، ولي از صبح تا شب به این فکر میکند كه چگونه درآمدش را افزایش دهد ـ هرچند بهخودي خود کار حرام و ناپسندي انجام نمیدهد، ازآنجهت كه افکارش مزاحم تكاليف واجب و راه تكامل اوست و از تحصيل علم، عبادت، خدمت به خلق خدا و... بازش میدارد، کارش بالعرض ناپسند میشود.
يكي از مقاصدي كه حرص به آن منتهي ميشود و يكي از راههايي كه مقاصد حرصآلود از طريق آن تأمین ميشوند اين است كه انسان به فكر استفاده از اموال ديگران بیفتد. اگر همت انسان در شبانهروز فقط اين باشد كه با تلاش و زحمتِ خود مالاندوزی کند، اين خصلت صفتی ناپسند برای او محسوب میشود؛ چراکه این کار مزاحم كارهاي بهتر ميشود و دلبستگي او را به دنيا زياد ميكند.
معنای طمع
مفهوم طمع و حرص در این نکته اشتراک دارند که انسانِ مبتلا به این دو رذیله دوست دارد داشتهها و اموالش را زیاد کند؛ اما تلاشِ کسی که طمع دارد این است که مال یا
بهرههای مادی را از راه دستيابي به دارايي دیگران زياد کند؛ بنابراين طمع هنگامی شکل میگیرد که انسان بهجای کاروکوشش، در اندیشه استفاده از اموال ديگران باشد و بخواهد از مال حاضر و آماده، بهرهبرداري كند. شيطان انسان را وسوسه ميكند تا به گونههای مختلف از اموال ديگران استفاده كند: گاه او را وسوسه ميکند تا به امید کسب چيزي بدون زحمت، ارباب ثروت و مقام را تملق گوید؛ گاهی نیز او را واميدارد تا دست به حيله و نیرنگ بزند تا اموال ديگران را از چنگشان درآورد. شرکتهای هرمی با شیوههای گوناگون چنین کاری ميکنند. اختلاس اموال عمومی و سرقت نيز راههای دیگر سوء استفاده از اموال ديگران هستند.
بنابراین قوام مفهوم طمع این است که انسان بدون اینکه متحمل زحمتی شود، به اموال دیگران چشم بدوزد و بهگونهاي تلاش کند که آنها را به دست آورد و به اموالش بیفزاید. بهاينترتيب، زشتي طمع دوچندان ميشود. با این توضیح، روشن شد که طمع نوعی حرص است؛ حرصی که طمعکار، علاوه بر اینکه خواستار زیادشدن مزایای مادی و دنیویِ خود است، میکوشد از دیگران بهرهکشی کند و از راههایی مانند کلاهبرداری، چاپلوسی، دروغ و... از اموال دیگران استفاده کند. منشأ چنین کارهای ناپسندی طمع است.
طمع؛ خوارکننده انسان
طمع افزون بر اينكه دو رذيلت را در خود جمع کرده است (رذيلت حرص و رذيلت استفاده ناحق از اموال ديگران)، دارای عيبی باطني است که شخص طمعکار در ابتدا آن را درک ميکند؛ ولي کمکم به عادت او تبديل ميشود. کسی که به اموال دیگران طمع دارد و از آنها سوء استفاده میکند، در نظر دیگران خوار و پست میشود. اگر این کار زشت چند بار تکرار شود، در جامعه انگشتنما خواهد شد. شخص طمعکار رفته رفته به این وضع عادت میکند و بر اثر این عادت يکي از مطلوبهاي فطري انسان را از دست ميدهد.
توضیح آنکه نیازهای انسان یکسان نیست و در دورههای گوناگون زندگی نیازهای متفاوتی احساس میکند. دستهای از نیازها ـ مانند نياز به خوراک، مسکن، همسر و...ـ زيستشناختياند و دستهای دیگر نیازهای روانی هستند. نیازهای روانی از نیازهای
جسمانی لطيفترند. برای نمونه میتوان نیاز به محترمبودن در جامعه و حقیرنبودن در چشم مردم را بيان کرد. این نیاز ربطی به حواس پنجگانه ندارد، بلکه احساسی درونی است و روح انسان درک میکند که مردم به او احترام میگذارند یا به او بیاعتنا هستند يا تحقیرش میکنند. اين نیاز در کودکان هم خيلي زود بروز ميکند. آنها دوست دارند نزد پدر و مادر عزيز باشند؛ به همین دلیل است که قهرکردن پدر و مادر برای کودکان بسیار رنجآورتر از تنبیه بدنی است. از نگاه کودک، برآوردهشدن نیازهای جسمی در مقابل محبوببودن و احترامی که براي خود نزد پدر و مادر احساس میکند، چندان ارزشی ندارد. کودکان چهار يا پنجساله وقتی وارد مجلس میشوند دوست دارند، توجه ديگران و احترام آنها را برانگيزند و نزد آنها شخصیتی داشته باشند.
استقلالطلبی نیز نمونهای از نیازهای روحی انسان است که در کودک زود بروز میکند. وقتی کودک تازه راه میافتد، علاقه دارد خودش و بدون کمک همراهان راه برود. به همین دلیل است که در کوچه و خیابان اصرار میکند دست خود را از دست پدر یا مادر جدا کند. استقلال و ایستادن روی پای خود صفت بسیار خوبي است و کودک چنین نیاز روحیاي را در خود احساس میکند. بههرحال، مسلّم است که انسان غير از نيازهاي زيستشناختي نيازهاي ديگري هم دارد.
گفتيم يکي از نیازهای روحی انسان این است که میخواهد روي پاي خود بایستد و بدون آنکه احتیاجی به کمک دیگران داشته باشد، مستقل زندگی کند. صفت ناپسند طمع، درست نقطه مقابل اين حالت است. انسانِ گرفتار طمع به دنبال اين است که آنچه را ندارد از هر راهی ـ حتي دزدی و کلاهبرداری از دیگرانـ به دست آورد. زشتیِ چنین کاری بیش از حرص است؛ چراکه حریص میکوشد با تلاش و زحمت، به آنچه دوست دارد برسد. معناي طمع این است که انسان لذتهاي جسماني را بر لذت استقلال، عزت، و کرامت ذاتي خود ترجيح داده، و حاضر شده است برای پولِ بیشتر ذلت نياز و وابستگي به ديگران را تحمل کند. چنین کسی با دست خودش شخصیت خود را خدشهدار میکند و درک و فهم خود را در مقامي کمتر از کودکي قرار میدهد که به استقلال، احساس نياز ميکند و ميکوشد به نیاز خود پاسخ گوید. طمعکار در مقابل ذلت وابستگی و نیازمندی به مال یا مقام
دیگران، چیزی دریافت میکند که به ابعاد حيواني وجود او برمیگردد؛ ذلتی که سرچشمهاي جز طمع ندارد.
کسب عزت؛ در گرو میراندن طمع
روشن شد که طمع هيچگاه بدون ذلت محقق نخواهد شد؛ ازاينرو امام باقر علیه السلام در ادامه روایت ميفرمايند: وَاطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَةِ الطَّمَعِ؛ «و با كشتن طمع در خود، پايدارى عزت را بجو». تو ذاتاً طالب عزت و بينيازي هستي و از وابستگی به دیگران رویگرداني. بنابراين اگر بخواهي همچنان عزیز باشی، بايد با طمع مبارزه کني و آن را در خود بميراني. اگر اين کار را انجام ندهی، در دام ذلت این خواسته شیطانی گرفتار میشوی.
بهراستی چگونه میتوان جانِ طمع را گرفت؟ امام باقر علیه السلام دراینباره میفرمایند: وَادْفَعْ ذُلَّ الطَّمَعِ بِعِزِّ الْيَأْسِ؛ «و خوارى طمع را به مدد عزت نوميدى [از خير ديگران] از خود دور ساز». بر این اساس راه ریشهکنکردن طمع این است که انسان با تلقین خویش به جایی برسد که امیدی به خير دیگران نداشته باشد. کسی که به کمک دیگران عادت میکند و بهصورت طبیعی یاری پدر و مادر، برادر و خواهر، همسایه، استاد، و... را پيش چشم دارد، بهتدریج به کمک دیگران وابسته میشود و سعی میکند هميشه از کمک ديگران استفاده کند. چنین کسی که استقلال و کرامت خویش را زايل کرده است احساس حقارت ميکند و اعتمادبهنفسش را از دست میدهد؛ چراکه تصور میکند از عهده هیچکاری برنميآيد و نمیتواند بهتنهایی در موقعيتهاي مختلف زندگی کارهایش را انجام دهد؛ بنابراين به روانپريشي و انواع بيماريهاي رواني مبتلا میشود و براي خود هويت و ارزشي قائل نخواهد بود.
در شرح احوال مرحوم علامه طباطباييرحمه الله آمده است که از وقتي ایشان بهصورت جدي و رسمی تحصیلِ طلبگی را آغاز کرد، سعي کرد هيچگاه مشکلات درس را از استاد نپرسد و آنقدر مطالعه کند که بدون کمک دیگران خودش مشکل را حل کند. کسی که بهمحض مواجهه با مسائل علمی از دیگران ميپرسد، ذهنش تنبل ميشود و دیگر نميکوشد که با تفکر مسائل را حل کند؛ اما اگر تصمیم گرفت در صورت امکان، خودش مشکل را حل کند، ذهنی آفريننده و دقیق پیدا میکند. یکی از آفات
زندگی و تحصیل ماشینوار کاهش قدرت ذهن است. آیا برای هرگونه محاسبه بايد از ماشینحساب استفاده کرد یا بدون فکر و تأمل در مسائل بايد در اینترنت به جستوجو پرداخت؟ البته اين ابزارها فواید زیادی هم دارند؛ ولي مربيان باید دانشآموزان و فراگيران را بهگونهاي تربيت کنند که در کنار استفاده از تکنولوژي و وسائل کمکآموزشي، روح خودکاري و اعتمادبهنفس را در ايشان تقويت و دستکم ميزان وابستگي به ابزار و ماشين را تعدیل کنند.
احساس عزت يکی از نيازهای فطري انسان است که دشمنی همانند طمع دارد. طمعورزي انسان را وابسته به ديگران نگه ميدارد و از این طریق عزت او را پایمال ميکند. بر اساس فرمایش امام باقر علیه السلام طمع وقتي ریشهکن میشود که انسان در همه کارهای خود از کمک دیگران ناامید شود. چنین کاری با فکرکردن و تلقین به خویش شروع میشود و با تمرین عملی، تکمیل و تقویت میگردد. با الهامگرفتن از این فرمایش، دانشپژوه باید مسائل علمی را خودش با مطالعه و تفکر حل کند و بهمحض رویارویی با مشکلات نزد استاد نرود؛ همانگونه که اگر کسی برای گذران زندگی به پول نیاز دارد، باید خودش کار کند و با حاصل زحمتِ خویش نیازهای خود را مرتفع کند، نه اینکه به کمک دیگران چشم بدوزد و به کمک خانواده يا ديگران اميد بندد. در گذشته جوانها شرم ميکردند از پدر چیزی بخواهند و روحیه استقلال در برآوردن نیازها بين آنها خيلي رواج داشت؛ اما امروزه گاه نشانههاي خلاف این مشاهده ميشود. طمع در مال دیگران ذلتی حاضر و نقد است، هرچند به مال پدر باشد؛ چه رسد به اینکه ـ خدایناکرده ـ کسی بهزور از پدرش پول بگیرد. در اوایل دوران طلبگي ما، کتابهای درسی بسیار کمیاب بود و بهسختی یافت میشد. پس از چندسال، ديگر کتابهای درسی بهراحتي در دسترس همگان قرار گرفت. بنده با سختی یک جلد شرح نظام تهیه کردم که نیاز به صحافی داشت. معلم من هزينه صحافي آن کتاب را پرداخت. هرگز فراموش نميکنم وقتی معلمِ من با محبت هزینه صحافی کتاب را پرداخت، در خود احساس خجالت کردم.
خلاصه آنکه انسان براي نجات از ذلت طمع بايد به خود تلقين کند که کسي نبايد به من کمک کند يا کسي به من کمک نميکند و از کمک دیگران نااميد هستم. در اين صورت احساس فطریِ عزت در او رشد میکند و روحیه استقلال در او تقویت میشود.
بینیازی از دیگران در پرتو بلندهمتی
چه کنيم که حس نااميدي از کمک دیگران در ما تقويت شود و بتوانيم از ياري ديگران دل برگيريم؛ يعني بنا را بر این بگذاريم که کسي به ما کمک نميکند و خودمان بايد نيازهایمان را برآورده کنيم؟ توصیه امام باقر علیه السلام این است: وَاسْتَجْلِبْ عِزَّ الْيَأْسِ بِبُعْدِ الْهِمَّةِ؛ «و عزت نوميدى [از مردم زمانه] را با همت بلند به كف آر»؛ بهعبارتیدیگر اگر میخواهی به دیگران احساس نیاز نکنی، بلندهمت باش.
بلندهمتي در فرهنگ اسلامي جایگاه والايي دارد و خداوند انسانهای بلندهمت را دوست دارد. اگر کسی همت بلند داشته باشد، به خود اجازه نمیدهد به کمک دیگران وابسته باشد و استفاده از کمک دیگران را عار و ناپسند ميداند. در مقابل، انسان بیهمت تنها به فکر سیرکردن شکم و برآوردن نيازهاي حیوانی وجود خود است و براي این نيازها تحقیر را هم تحمل ميکند. پستهمتي نهتنها با شرافت انساني، بلکه با شرف اسلامی نیز سازگار نيست.
اعتمادبهنفس در عین توکل به خدا
آنچه تاکنون گفتيم مربوط به روابط بین انسانهاست و غالباً نتیجهاش در امور دنيوي و مادي ظاهر ميشود. توضیح آنکه اگر انسانی طمع داشته باشد، در مال ديگران طمع میکند. اگر حريص باشد، در جمع مال يا چيزهايي شبيه به آن حرص میورزد، و اگر مأيوس باشد، از کمک ديگران ناامید است. در چنین فضایی که روابط انسانها با یکدیگر سنجیده میشود ـ به تعبير روانشناسانـ اعتمادبهنفس مطلوب است. در علم اخلاق تعبیرهای دیگری مانند عزت نفس بهکار میرود که بهلحاظ مفهومی با اعتمادبهنفس متفاوت است. انسان مؤمن در دنیا به نیروی خودش متکی است و روی پای خودش میایستد. او با زحمت میکوشد نیازهای مادی خود را برطرف کند تا پیش دیگران دست دراز نکند؛ بهعبارتدیگر عزت دنیوی مؤمن به این است که به مال دیگران طمع نداشته باشد و به نیرو و قابلیتهای خدادادیاش متکی باشد؛ اما اخلاق اسلامي به همین اندازه محدود نمیشود، بلکه در مقامی بالاتر بايد بهسمت توحيد حرکت کند. بر اساس اخلاق توحیدی، علاوه بر اینکه انسان نباید به دیگران احساس نیاز داشته
باشد، بايد تمام وجود خویش را عینِ نياز به خداوند متعال ببيند. مؤمن در عين اينکه در کارهایش به دیگران وابسته نیست، تمام توکلش به خداست.
اعتمادبهنفس همانند سکه دو رو دارد: يک جهت سلبي و يک جهت ايجابي. اعتمادبهنفس به اين دليل همهجا مطلوب است که باعث ميشود انسان به دیگران وابسته نباشد و به آنها تکيه نکند. این مطلوببودن به انسان مؤمن اختصاص ندارد و همگانی است؛ اما به چه کسي باید اعتماد کرد؟ در اخلاق عمومي، اعتمادبهنفس سفارش میشود؛ اما بر اساس اخلاق توحيدي باید فقط به خدا اعتماد داشت و خود را در ميان ندید. اعتماد به خود ازاینجهت مطلوب است که روحیه منفی اعتماد و وابستگی به دیگران را از انسان میگیرد. اولياي خدا به جايي ميرسند که حتي به فرشتگان هم اعتماد نميکنند. آنچه در داستان حضرت ابراهيم خلیل علیه السلام اتفاق افتاد ازهمینقبیل است. هنگامیکه میخواستند حضرت ابراهیم علیه السلام را با منجنیق و از راه دور در آتش بیندازند، جبرئیل نزد او آمد و پرسید: آیا احتیاجی داری؟ حضرت ابراهیم علیه السلام گفت: اما اليك فلا؛(1)«به شما، نه!». نياز دارم؛ اما نيازم فقط به خداست. اینگونه حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از مقام نبوت و رسالت به مقام خُلّت رسيد و خلیلالله شد. فراموش نکنیم که انسان نهتنها نبايد به انسانهاي ديگر تکيه کند، حتي به یاری جبرئيل هم نبايد وابسته باشد، بلکه بايد خود را بنده خدا قلمداد کند و او را برطرفکننده نیازهای خويش بداند.
با این بیان روشن شد که نباید بحث روانشناختي اعتمادبهنفس با مسئله توکل بر خدا خلط شود؛ چراکه فضای این دو موضوع با هم متفاوت است. اعتمادبهنفس در حد ارزشهاي عمومي انساني است؛ اما وقتي پاي ارزشهاي توحيدي به میان میآید، اعتماد به خدا باید جایگزینِ اعتمادبهنفس شود.
1. ر.ک: محمدبنعلیبنبابویه، علل الشرایع، ج1، ص36، ح6؛ علیبنابراهیم قمی، تفسیر القمی، تصحیح طیب موسوی جزائری، ج2، ص73.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org