قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس پانزدهم

مقايسه دنيا و آخرت

مداومت بر تفكر

روشن شد كه بر اساس آنچه از قرآن كريم استفاده مى‌شود، عامل اصلى سقوط انسان غفلت است و متقابلا كليد ترقى و تعالى انسان، خودآگاهى و توجه به خدا است.

نكته ديگرى كه بايد به آن اشاره كنيم، مسأله «مداومت تفكر» است. حل مسايلى از قبيل خدا، صفات و افعال الهى، غايت خلقت، هدف آفرينش انسان و معاد و قيامت، چيزى نيست كه به يك باره و با يك ساعت فكر كردن تمام شود. از سوى ديگر، امواج عوامل غفلت‌زا و ترديدآفرين در سطح جامعه و محيط زندگى انسان وجود دارد كه به نوبه خود لزوم مداومت بر تفكر را تأكيد مى‌كند. حالات و روحيات و افكار انسان دائماً در حال تغيير است و اگر تفكر در اين اصول اساسى استمرار و تداوم نداشته باشد ممكن است انسان به ناگاه متوجه شود كه ايمان محكمى به اين اصول ندارد.

وسوسه‌هاى شياطين جن و انس شب و روز در كمين انسان نشسته تا در صورت لحظه‌اى غفلت، به سراغش بيايد و او را منحرف كند. انسان تا آخر

عمر در معرض وسوسه شدن و انحراف قرار دارد و هر لحظه ممكن است شبهه‌اى عقايد او را تهديد كند. از اين رو لازم است پيوسته در تمامى طول عمر، تفكر را در دستور كار، آن هم از كارهاى اساسى خود قرار دهيم.

تفكر پيرامون مقايسه دنيا و آخرت

يكى از موضوعات مهمّى كه بايد درباره آنها فكر كرد «مقايسه دنيا و آخرت» است. پس از آن كه به اين نتيجه رسيديم كه زندگى انسان محدود به اين دنيا نيست و پس از مرگ نيز در آخرت ادامه خواهد يافت، مقايسه بين اين دو زندگى، و تفكر در باره آنها مى‌تواند كمكى مؤثر براى پيمودن مسير تكامل باشد. قرآن كريم نيز مى‌فرمايد: كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَة؛(1) اين گونه خداوند آيات [خود را] براى شما روشن مى‌گرداند، باشد كه در باره دنيا و آخرت بينديشيد. پس از آن كه توجه پيدا كرديد كه علاوه بر زندگى دنيا، آخرتى نيز در كار است، اكنون دنيا و آخرت را در كنار هم بگذاريد و آن دو را با هم مقايسه كنيد.

در اين‌جا به مهم‌ترين وجوه تمايز بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، اشاره مى‌كنيم:

1. محدود بودن دنيا و بى‌نهايت بودن آخرت: در آيات متعددى اشاره شده كه انسان به حسب طبع مادى خود به زندگى دنياى مادى گرايش دارد و آن را بر آخرت ترجيح مى‌دهد. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى؛(2) ليكن [شما] زندگى دنيا را بر مى‌گزينيد، با آن كه [جهان] آخرت نيكوتر و


1. بقره (2)، 219ـ220.

2. اعلى (87)، 16ـ17.

پايداتر است. اين مطلب يكى از تفاوت‌هاى مهم و اساسى زندگى دنيا و زندگى آخرت است. براى تشريح اين مطلب ذكر مثالى مناسب است:

اگر انسانى را فرض كنيم كه در طول يك صدسال از ابتدا تا انتهاى عمرش مشغول نوشتن عددى باشد. براى اين كه آن عدد، بزرگ‌ترين عدد ممكن هم باشد، فرض مى‌كنيم تمامى رقم‌هايى كه كنار هم مى‌نويسد، 9 باشد: ...9999999999. طبيعى است چنين عددى بسيار بزرگ خواهد بود، به حدى كه خواندن آن و حتى تصور ذهنى آن عدد براى ما ناممكن است. اما اين عدد با همه بزرگى‌اش، باز هم براى بيان طول زندگى آخرت، كافى نيست؛ چرا كه طول زندگى آخرت «بى‌نهايت» است و اين عدد هر چه هم بزرگ باشد عددى محدود است و نشانه محدوديتش هم اين است كه مى‌توان نُه‌هاى فراوان ديگرى به آن اضافه كرد.

آيا به راستى اگر انسان را بين زندگى صدساله دنيا و اين زندگى بى‌نهايت مخيّر كنند عقل حكم مى‌كند كه كدام را برگزيند؟! اگر ما را مخيّر كنند كه يك سال با تمام وسايل و امكانات رفاهى در محلى زندگى كنيم يا اين كه دو سال در جايى ديگر كاملا مساوى و با همان امكانات زندگى كنيم، ما قطعاً دو سال را انتخاب مى‌كنيم. آن گاه چگونه است كه ما را بين زندگى صدساله پر مرارت دنيا و زندگى بى‌نهايت و در كمال آسايش و آرامش و ناز و نعمت آخرت مخيّر مى‌كنند و ما زندگى دنيا را انتخاب مى‌كنيم؟!

2. توأم بودن لذت‌هاى دنيا با مرارت و سختى: زندگى آخرت از جهات ديگرى نيز نسبت به زندگى دنيا برتر است. يكى از اين برترى‌ها آن است كه: لذت‌ها، خوشى‌ها و كام‌يابى‌هاى آخرت، ذره‌اى سختى، تلخى، ناراحتى و مرارت به همراه ندارد و لذت محض است؛ در حالى كه هر لذتى از لذت‌هاى

دنيا را كه در نظر بگيريم حتماً در كنار آن سختى‌ها و ناراحتى‌هايى وجود دارد. براى رسيدن به يك غذاى خوشمزه و لذت خوردن آن، ابتدا چقدر بايد تلاش كنيد تا پول لازم را براى خريد آن تحصيل كنيد. سپس بايد مواد لازم آن را تهيه كنيد. پس از آن نيز بايد زحمت بكشيد تا آن غذا را بپزيد و آماده كنيد. زحمت شستن ظرف‌ها يا انواع بيمارى‌ها و افزايش چربى، و دردسرهاى پس از غذا خوردن نيز براى خود عالَمى دارد! هر لذت دنيايى را كه در نظر بگيريم همين داستان تكرار مى‌شود. اگر كسى بخواهد به لذت داشتن مدرك دكترا و شخصيت اجتماعى يا درآمد حاصل از آن برسد چقدر بايد تلاش كند؟! سال‌ها و روزها و شب‌هاى متمادى بايد با جديت و كوشش تمام درس بخواند، تا پس از سال‌ها انتظار و تلاش به آن لذت دست يابد!

اما لذت‌هاى آخرت اين گونه نيستند؛ آنها لذت خالص و محض هستند. نه قبل و نه بعد از آن، زحمتى براى انسان ندارند و براى رسيدن به آنها طىّ مراحل مقدّماتى لازم نيست، تبعات بعدى هم ندارند.

دنيا، سرگرمى كودكانه!

آنچه گفتيم فقط در محدوده آيات قرآن بود. اگر رواياتى را كه در اين زمينه وجود دارد مرور كنيم حقيقتاً انسان مات و مبهوت مى‌ماند كه خداى متعال چه بهشتى و چه نعمت‌ها و لذت‌هايى براى انسان فراهم كرده است! آن‌گاه انسان به اين مردار گنديده دنيا دل خوش كرده و به هيچ قيمتى هم حاضر به جدا شدن و دست برداشتن از آن نيست. در روايات آمده است كه حتى اين مقدار زحمت هم در بهشت نيست كه اگر شما ميوه‌اى از ميوه‌هاى درختان بهشت را خواستيد، لازم باشد حركتى كنيد، بلند شويد و آن ميوه را بچينيد، بلكه آن

شاخه و آن ميوه خود خم مى‌شود، آن چنان كه كاملا در دسترس شما قرار گيرد و بتوانيد به راحتى از آن استفاده كنيد!

دقيقاً به همين دليل كه زندگى دنيا در مقايسه با آخرت كارى كودكانه و نابخردانه است، قرآن كريم در آيات متعددى آن را بازيچه، و زندگى آن را شبه واقعى دانسته و زندگى واقعى را زندگى آخرت معرفى كرده است. وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون؛(1) اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست، و زندگى حقيقى همانا سراى آخرت است؛ اى كاش مى‌دانستند. اگر واقعاً در پى «زندگى» هستيد، بايد آن را در آخرت جستجو كنيد؛ جايى كه زندگى نه از نظر طول مدت و نه از نظر نوع و نه از نظر شمار برخوردارى از لذايذ و نعمت‌ها حد و حصرى ندارد، جايى كه هيچ غم و غصه و درد و رنجى در آن راه ندارد. آيا در مقابل چنان زندگى، مى‌توان اين زندگى دنيا را جز سرگرمى و بازيچه‌اى بيش دانست؟! انسان‌هاى معمولى آن گاه كه به آخرت مى‌رسند تازه معناى اين سخن را مى‌فهمند كه زندگى اين دنيا «حيات» نبوده و حيات واقعى در آخرت است. فقط اولياى خاص الهى هستند كه در همين دنيا مى‌توانند اين مسأله را به‌خوبى درك كنند.

تأكيد قرآن بر بى‌ارزشى دنيا

قرآن كريم سعى مى‌كند با بيان‌هاى مختلف فناپذير بودن زندگى دنيا و اين را كه ارزش دل بستن ندارد، به انسان تفهيم كند: إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمّا يَأْكُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها


1. عنكبوت (29)، 64.

أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْم يَتَفَكَّرُون؛(1) در حقيقت، مَثَلِ زندگى دنيا به‌سان آبى است كه آن را از آسمان فرو فرستاديم، پس گياه زمين ـ از آنچه مردم و دام‌ها مى‌خورند ـ با آن درآميخت، تا آن گاه كه زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل آن پنداشتند كه آنان بر آن قدرت دارند، شبى يا روزى فرمان ما آمد و آنرا چنان درويده كرديم كه گويى ديروز وجود نداشته است. اين گونه نشانه‌ها را براى مردمى كه انديشه مى‌كنند به روشنى بيان مى‌كنيم. مَثَل زندگى دنيا مَثَل گياهى است كه چند روزى شادابى و طراوت و سبزى دارد؛ اما نبايد فريب اين زيبايى و سرسبزى را خورد، چرا كه چيزى نمى‌گذرد كه خشك و پژمرده خواهد شد.

اين مَثَل‌ها و نظاير آنها براى اين است كه توجه انسان را از لذت‌هاى زودگذر و فناپذير دنيا به آخرت و زندگى و نعمت‌ها و لذت‌هاى آن جلب كند.

سؤالى كه در اين جا پيش مى‌آيد اين است كه وقتى به اين نتيجه رسيديم كه دنيا «متاع غرور و فريب» است و ارزش دل بستن ندارد و زندگى واقعى ما در آخرت است، آيا بايد دنيا را رها كنيم و رو به قبله، منتظر مرگ و ورود به آخرت باشيم؟! يا از همه لذت‌هاى دنيا صرف‌نظر كرده، به غارى پناه بريم و در آن جا در خلوت و تنهايى مشغول عبادت خدا باشيم تا زمان مرگ و رسيدن به زندگى آخرت فرا رسد؟!

برداشت غلط از بى‌ارزشى دنيا

در گذشته و حال، در بين مسلمانان و پيروان ساير اديان چنين نگرشى ديده مى‌شود كه براى بهره‌مندى از زندگى آخرت بايد زندگى دنيا و لذايذ آن را به


1. يونس (10)، 24.

كلى كنار گذاشت و ترك كرد. تاريخ افراد متعددى را سراغ دارد كه گوشه عزلت گزيده‌اند و زندگى خود را به دور از مردم و جامعه، در غارى يا صومعه و ديرى با كمترين بهره از مواهب و لذايذ دنيا سپرى كرده‌اند. گرايش‌هاى صوفيانه نيز از جمله موارد همين طرز تفكر هستند. خدا و قرآن هيچ گاه نگفته‌اند، دنيا را رها كنيد، بلكه گفته‌اند دل به آن مبنديد و فريفته آن نشويد. مى‌خواهند به انسان بياموزند كه دنيا را مقصد تو قرار نداده‌ايم، بلكه دنيا براى اين است كه با استفاده از آن، راه تقرب الى الله و تكامل و نيل به حيات واقعى آخرت را بپيمايى.

اگر معناى بهتر بودن آخرت از دنيا اين است كه به طور كلى دنيا را رها كنيم، پس خداى متعال اين همه نعمت‌ها را براى چه كسى آفريده است؟! خداوند خود مى‌فرمايد اين نعمت‌ها را براى استفاده شما آفريده‌ام، آن گاه ما از قرآنِ خدا استفاده كنيم كه بايد تارك دنيا شد، گوشه عزلت گزيد و نعمت‌هاى دنيا را بر خود حرام كرد؟! بحث حرام كردنِ نعمت‌هاى دنيا بر خود نيست، صحبت از درست استفاده كردن است: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. وَ كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّبا؛(1) اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، چيزهاى پاكيزه‌اى را كه خدا براى [استفاده ]شما حلال كرده، حرام مشماريد و از حد مگذريد، كه خدا از حد گذرندگان را دوست نمى‌دارد و از آنچه خداوند روزى شما گردانيده، حلال و پاكيزه بخوريد. از دنيا استفاده كنيد، اما با تجاوز از حدود الهى، آخرت خود را به دنيا و لذت‌هاى آن مفروشيد. دنيايى بد و نكوهيده و متاع غرور و فريب است كه مانع سير معنوى انسان گردد؛ اما دنيايى كه مزرعه آخرت و پلى براى رسيدن به حيات جاودانى باشد هيچ اشكالى ندارد، بلكه لازم است.


1. مائده (5)، 87ـ88.

جايى كه بايد از دنيا و لذت آن اعراض كرد، آن جا است كه التذاذ دنيا و آخرت با هم تزاحم پيدا مى‌كنند. اما جايى كه تعارض و تزاحمى در كار نيست، توصيه‌اى هم به ترك آن لذت نشده است. خود استفاده از نعمت‌ها و لذايذ دنيا يكى از راه‌هاى توجه به خدا و روى آودن به شكرگزارى به درگاه او است. انسان وقتى تشنه مى‌شود و ليوان آب گوارايى مى‌نوشد، آن گاه مى‌فهمد كه خداوند چه نعمت خوب و با بركتى در اختيار او نهاده؛ و از اين رو انگيزه شكر در او پديد مى‌آيد و زبان به سپاس خداوند باز كرده و مى‌گويد: الحمد لله.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org