قال علي عليه‌السلام : إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا؛ امير مومنان عليه‌السلام مي‌فرمايند: همانا براي شما بهايي جز بهشت نيست، پس به کمتر از آن نفروشيد. (نهج‌البلاغه، حکمت456)

 

درس هفدهم

 

 

ارتباط با خدا (1)

 

 

 

غفلت بى‌حد از نعمت بى‌حساب

نعمت شناخت و ايمان به خدا

نعمت ارتباط با خدا

نعمت بى‌پايان به توان بى‌پايان

 

 

 

 

ارتباط با خدا (1)

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

وَ أعْلَمْ أَنَّ الَّذى بِيَدِهِ خَزائِنُ مَلَكُوتِ الدُّنْيا وَ الاَْخِرَةِ قَدْ أَذَنِ لِدُعائِكَ(1)، وَ تَكَفَّلَ لإِجابَتِكَ، وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطيَكَ وَ هُوَ رَحيمٌ كَريمٌ، لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ، وَ لَمْ يُلْجِئْكَ إِلى مَنْ يَشْفَعُ لَكَ إِلَيْهِ، وَ لَمْ يَمْنَعْكَ إِنْ أَسَأْتَ مِنَ التَّوْبَةِ وَ لَمْ يُعَيِّرْكَ بِالاْنابَةِ، وَ لَمْ يُعاجِلْكَ بِالنِّقْمَةِ، وَ لَمْ يَفْضَحْكَ حَيْثُ تَعَرَّضْتَ لِلْفَضيحَةِ وَ لَمْ يُناقِشْكَ بِالْجَريمَةِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْكَ مِنَ الرَّحْمَةِ، وَ لَمْ يُشَدِّدْ عَلَيْكَ فِى التَّوْبَةِ، فَجَعَلَ تَوْبَتَكَ التَّوَرُّعَ عَنِ الذَّنْبِ، وَ حَسَبَ سَيِّئَتَكَ وَاحِدَةً وَ حَسَنَتَكَ عَشْراً، وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ وَالاِْسْتِعْتابِ، فَمَتى شِئْتَ سَمِعَ نِداءَكَ وَ نَجْواكَ فَأَفْضَيْتَ إِلَيْهِ بِحاجَتِكَ وَ أبْثَثْتَهُ ذاتَ نَفْسِكَ وَ شَكَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلى اُمُورِكَ، ثُمَّ جَعَلَ فِى يَدِكَ مَفاتيحَ خَزائِنِهِ بِما أَذِنَ فِيهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ، فَمَتى شِئْتَ اِسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعاءِ أَبْوابَ خَزائِنِهِ.

و بدان، آن كسى كه گنجينه‌هاى آسمان و زمين در دست اوست تو را در دعا رخصت داده و اجابت دعاى تو را ضمانت نموده است. و تو را فرموده كه از او درخواست نمايى تا تو را عطا نمايد و او بخشيده و بزرگوار است. بين تو و خود كسى را نگمارده تا تو را از وى باز دارد. و تو را ناچار نكرده كه نزد او شفيع و ميانجى آورى و اگر گناه كردى تو را از توبه منع ننموده و سبب بازگشت [ به سوى خدا] سرزنش نكرده و در كيفر تو شتاب نفرموده و آن‌جا كه سزاوار رسواشدن بودى، رسوايت نكرده و حساب گناهت را نكشيده و تو را از بخشايش خود نوميد نساخته و در ـ پذيرش ـ توبه بر تو سخت نگرفته است. پس توبه تو را پرهيز از گناه در نظر گرفت و كار بد و گناه تو را يك گناه شمرد و هر كار نيك تو را ده حسنه به حساب آورد. و


1. اين قسمت وصيت در برخى نسخه‌ها اندكى تفاوت لفظى و جابجايى عبارت دارد.

درِ بازگشت و خشنود ساختن را گشود و هر زمان كه تو اراده نمودى صدايت را شنيد و به راز دلت گوش داد. پس حاجت خود را به او مى‌رسانى و راز دل خود را نزد او مى‌گشايى و از اندوه خود به او شكايت مى‌كنى و در كارهايت از او استعانت مى‌جويى و سپس كليد گنجينه‌هايى كه درخواست آن را اجازه داده، در دست تو نهاده است. پس هرگاه كه خواستى، درِ گنجينه‌هاى او را با كليد دعا بگشايى!

 

در اين فراز از وصيت، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) از دعا و ارتباط انسان با خداوند سبحان و توبه و درخواست از خداى متعال سخن مى‌گويند و در لفافه‌اى از نور و زيبايى، نكته‌ها و گوهرهاى پرقيمتى را به بشر ارزانى مى‌فرمايند. براى اين‌كه بهتر بتوانيم از اين فرمايشات استفاده كنيم، چند جمله‌اى را به منظور آمادگى بيشتر عرضه مى‌داريم.

 

غفلت بى‌حد از نعمت بى‌حساب

به منظور درك عميق و كامل يك نعمت و شىء ارزشمند، راه‌هاى متعددى وجود دارد. يكى از آن روش‌ها اين است كه بين زمانى كه از اين نعمت برخوردار هستيم و زمانى كه اين نعمت را نداريم، مقايسه كنيم و ببينيم كه اين دو حالت چقدر با هم فرق دارند. در آن وقت است كه ارزش وجود آن نعمت را نه تنها درك مى‌كنيم بلكه شايد با تمام وجود حس و لمس مى‌كنيم. همه نعمت‌هاى دنيايى، اعم از مادى و معنوى، همين‌طور هستند و به وسيله اين محك، قابل ارزيابى مى‌باشند. به تعبير معروف: «قدر نعمت كسى داند كه روزى به نبود آن، گرفتار آيد.» تمام نعمت‌هايى كه از يكى از آن برخوردار هستيم در حد خود ارزشمند هستند و يكى از راه‌هاى پى نبردن به ميزان ارزشمندى آن همانا مقايسه زمان وجود اين نعمت با زمان نبود آن است. از بزرگ‌ترين نعمت‌هاى الهى كه اصلا آن را نعمت نمى‌شماريم، همين حيات و زندگى اين دنيا است. آرى، زندگى در اين عالم از بزرگ‌ترين نعمت‌هايى است كه خداوند به ما ارزانى داشته است، در حالى كه از شدّت غفلت شايد افراد زيادى فكر كنند كه مگر حيات هم نعمت است! انسان، آن گاه مى‌فهمد كه حيات نعمتى بس بزرگ است كه به مصيبتى دچار گردد و مشرف به مرگ شود و خود را در حال جان‌دادن ببيند و يا احساس كند كه جانش در خطر

است. در آن وقت مى‌فهمد كه چيزى به نام حيات هم وجود دارد كه بسيار ارزشمند است. البته مقصود از حيات غير از سلامتى است كه در حالت بيمارى بيشتر پى به ارزش آن مى‌بريم. سلامت، خود نعمت ديگرى است در بين انبوه نِعَم الهى كه گاهى اوقات از وجود آن غفلت مىورزيم تا چه رسد كه به ارزش و اهميّت آن پى ببريم. ما هرگز توجه نداريم و كمتر مى‌توانيم بفهميم كه هر يك از اندام‌ها و اعضاى ظاهرى بدن، مانند چشم و گوش و پا و دست و... و اندام‌هاى ناپيداى ديگر مانند مغز و كليه و شش و قلب و... چه ارزشى دارند. جالب‌تر آن كه گاهى اوقات از وجود آنها غافل هستيم و تنها زمانى كه وجود يكى از آنها به خطر مى‌افتد و از سلامت و كمال آنها محروم مى‌شويم، از وجود چنين نعمت بزرگى آگاه مى‌شويم؛ مثلا انسان وقتى به چشم‌درد و يا به كورى مبتلا مى‌شود، آن وقت مى‌فهمد كه نعمتى به نام چشم هم وجود داشته و چقدر ارزش دارد و ما بى‌خبرانيم! در آن هنگام، حاضر هستيم تمام ثروت خود را بدهيم تا سلامت به چشم‌هاى ما بازگردد و بينايى خود را بازيابيم. در اين حالت است كه معلوم مى‌شود اين دو بادامِ چشم كه در صورت ما چه ارزشى دارد! همين طور ساير نعمت‌ها، مانند زبان و گوش و ديگر اندام‌ها. وقتى شناخت ما و ارزش‌گذارى ما از نعمتهاى ظاهرى و مادى اين‌گونه باشد نسبت به نِعَم معنوى چه بگوييم، در حالى كه يقيناً نعمت‌هاى معنوى ارزش بيشترى دارند و اگر خداى ناكرده از آنها محروم شويم به درد بى‌درمانى مبتلا شده‌ايم؛ چرا كه درمانِ نِعَم ظاهرى ممكن است، امّا درمان نعمت‌هاى معنوى سخت و گاه ناممكن است. يكى از ابتدايى‌ترين اين نعمت‌ها نعمت حافظه است كه اگر انسان يك روز حافظه‌اش را از دست بدهد، آن گاه به وجود و ارزش بى‌حساب آن پى مى‌برد؛ چون همه چيز را فراموش مى‌كند و پدر، مادر، فرزند، همسر، و... را نمى‌شناسد و زندگى او فلج خواهد شد و حتى جرأت خارج شدن از منزل و يا دور شدن از وسايل ضرورى را ندارد؛ چون در اين صورت هرگز چيزى به خاطرش نمى‌آيد و حتى نمى‌داند كجا هست و چه كار مى‌كند و چه كار بايد بكند؟ پس اگر چنين حالتى رخ بدهد، آن گاه مى‌فهميم كه نعمتى به نام حافظه وجود دارد و چه قدر ارزشمند است. يا اگر روزى خدا ذرّه‌اى از عقل را از انسان بگيرد و اندكى حالت جنون به او دست بدهد، در اين حالت مرگ برايش از ادامه حيات آسان‌تر و شيرين‌تر مى‌شود؛ چرا كه مى‌بيند مردم او را از حيوان پست‌تر مى‌دانند.

نعمت شناخت و ايمان به خدا

گويا ساختار وجودى و ذهنى انسان به گونه‌اى است كه تا از نعمتهاى الهى برخوردار است و آنها در معرض خطر واقع نشده و يا از او سلب نگرديده‌اند، هرگز پى به ارزش آنها نمى‌برد و براى وى ارزشمند تلقى نمى‌شوند. و آن گاه كه به فقدان آنها متبلا گرديد مى‌فهمد كه چه قدر ارزش دارند. اين روحيه انسان نسبت به تمام نعمت‌هاى الهى است. در ميان تمام نعمت‌ها و قبل از همه، نعمت شناخت خداى متعال قرار دارد. ما نمى‌توانيم به ارزش نعمت شناخت خداى متعال پى ببريم. همين مقدار، ايمان ضعيفى كه داريم و همه هم اقرار مى‌كنيم كه ايمان و معرفتمان به خداوند سبحان خيلى ضعيف و ناقص است، وقتى به ارزش و ضرورت آن پى مى‌بريم كه به شك و شبهه‌اى مبتلا شويم. اگر اين سوسوى ايمان خاموش گردد آن وقت مى‌فهميم كه چه آتشى شعلهور گرديده كه جان ما را مى‌سوزاند و هيچ راه نجاتى نداريم. اگر خداى ناكرده رابطه ما با خداى متعال قطع شود، به گونه‌اى كه ذرّه‌اى ايمان در كف نداشته باشيم و در دل احساس نكنيم كه با جايى و با كسى ارتباط داريم كه حرفمان را بشنود و دردمان را درمان نهد، در اين صورت جز گمراهى و حيرت و سردرگمى و بدبختى بهره‌اى نخواهيم داشت. به قول آن حكيم كه مى‌گفت: «بى خدايى نكشيدى تا بدانى چه دردى است». ما چون نمى‌دانيم آنهايى كه ايمان ندارند در چه پستى و گمراهى و بدبختى به سر مى‌برند، قدر ايمان ضعيف خود را نمى‌دانيم و به ارزش آن پى نمى‌بريم و غافليم كه براى همين زندگى دنيا چه قدر مؤثر است. البته ثأثير آن در آخرت و سعادت ابدى براى ما قابل اندازه‌گيرى و درك نيست و به يقين تأثيرش بيشتر از آن است كه عقل ما بفهمد.

 

نعمت ارتباط با خدا

بعد از نعمت ارتباط با خدا جل جلاله، نعمت شناخت و ايمان به خداوند سبحان برترين نِعَم الهى است. بسيار زيبا و بجاست كه به منظور درك اين نعمت و پى‌بردن به ارزش والاى آن به يك تمثيل و مقايسه روى آوريم. تصور كنيد اگر قرار بود متناسب با تشريفات متداول كه امروز براى ملاقات شخصيت‌هاى بزرگ به كار مى‌رود، براى ارتباط با خدا نيز همان تشريفات، اعمال شود، چه قدر نيرو و وقت صرف مى‌شد؟! شما اگر روزى بخواهيد با رئيس اداره‌اى ملاقات كنيد، سريع و راحت و بدون زحمت به ملاقات وى موفق نمى‌شويد. بلكه

چندين مسؤول و مأمور، همچون رئيس دفتر و مسؤول ملاقات و حفاظت و حراست و... وجود دارد كه هرگز به سهولت اجازه ملاقات با وى را به شما نمى‌دهند. حتى اگر آن مسؤول خيلى شخص مردمى و صادق و منصف و عادل و دوستدار خلق خدا و متواضع باشد و تدابيرى انديشيده باشد كه به ترتيب و با رعايت نوبت بتوان وى را ملاقات نمود تا حق كسى تضييع نشود، باز هم به علت كثرت مراجعه كنندگان و محدوديت وقت، به طور دلخواه در هر زمان و مكانى كه تمايل داشته باشيد، اين ديدار و ملاقات مقدور و ميسور نخواهد بود. مراجعه كنندگان زياد و درخواست ملاقات فراوان است. او هم انسان است و وقت محدودى دارد. و از جانب ديگر بر اساس دايره مسؤوليت وى، ميزان وقت او نيز محدود خواهد بود؛ چرا كه هر قدر قدرت و مسؤوليت او بيشتر باشد، دايره نفوذ آن نيز زيادتر و وسيع‌تر است، در نتيجه تعداد افراد مترصد ارتباط با وى نيز بيشتر مى‌گردد و وقت او ضيق‌تر مى‌شود. مثلا اگر مالك تمام زمين و آسمان‌ها باشد و اختيار اينها در دست او باشد، به همان ميزان تقاضاى ديدار و مراجعات او بيشتر شده و وقت او محدودتر و امكان ملاقات با او كمتر مى‌گردد. اين وضعيت ملاقات با فردى است كه در قدرت و مسؤوليت و عظمت محدود مى‌باشد، كه هر چه عظيم‌تر و پرقدرت‌تر مى‌شود و مسؤوليت او گسترده‌تر مى‌گردد، محدوديت وقت او نيز فزونى مى‌يابد و ملاقات با وى دشوارتر مى‌شود. اما اينك موجودى را در نظر بگيريد كه عظمت او نامتناهى است و اگر به همين روال بخواهد پيش رود، در عمر 100 ساله چند دقيقه از وقت وى سهم ما مى‌شود كه با او ملاقات كنيم؟! آيا بيش از يك لحظه سهم ما مى‌شود؟ مثلا اگر به اين ترتيب از رئيس اداره، استاندار و رهبر كشور و مالك زمين و آسمان و كرات، و... پيش برويم؛ هر چه پيشتر و بيشتر كه مى‌رويم ميزان وقت، كمتر و مراجعات، بيشتر و سهم هر يك، محدودتر مى‌شود. به يقين اگر عظمت و قدرت او نامتناهى باشد، سهم هر فرد به صفر مى‌رسد و تقريباً هيچ مى‌گردد. اين سخن، طبق انديشه معمولى و فكر بشرى است والاّ در مورد ملاقات با خداوند سبحان وضعيت كاملا برعكس است. در كنار آن عظمت نامتناهى، امكان دسترسى، آسان است و هيچ محدوديتى وجود ندارد. هر جا و هر وقت و در هر حالى شما بخواهيد، ارتباط حاصل مى‌شود؛ فقط فشار يك دكمه لازم است و يك توجه قلبى كافى است. نه مسؤول و مأمورى وجود دارد و نه وقت قبلى لازم است و نه ثبت نام ضرورت دارد. حال خود قضاوت كنيد كه اين سهولت وصل به محبوب سرمدى چه قدر ارزش دارد؟! كسى مى‌تواند

زيبايى اين معنا و ارزش اين نعمت را درك كند كه براى ملاقات مدت‌ها پشت در صبر نموده و منتظر مانده باشد و به ملاقات محبوب خود نايل نشده باشد. به يقين چنين كسى مى‌فهمد كه امكان ملاقات سالم و راحت چه قدر ارزش دارد. اگر تمام نعمت‌هاى خدا نبود جز همين يك نعمت، در تنبّه كافى بود. ولى افسوس كه ما سرتاپا غرق نعمت هستيم ـ و در حالى كه ارزش هر كدام فراتر از عقل و بيشتر از درك ما است ـ پى به ارزش آنها نمى‌بريم و كفران نعمت مى‌كنيم.

نكته ديگرى در اين جا در خور عنايت است اين است كه حضرت حق، هيچ ملاقات كننده‌اى را بى‌جواب نمى‌گذارد و دست رد به سينه او نمى‌زند، در حالى كه ملاقات با ديگران اين گونه نيست، كه بر هر ملاقات و ارتباطى مقصود نيز حاصل شودو به فرض اجازه ملاقات يافتن، هر حاجتى تأمين گردد. مگر كسى هست كه قدرت او وسعت و گسترش بى‌پايان داشته باشد تا همه خواسته‌هاى ديگران را اجابت كند؟! بديهى است كه هر كسى قدرت محدودى دارد و اگر تمام خزاين روى زمين در اختيار او باشد، روزى تمام مى‌شود. اما خداست كه خزاين تمام نشدنى دارد. طبق اين سخن مولا امير مؤمنان على(عليه السلام) اگر به هر كسى آن قدر ببخشد كه همه انسان‌ها آن مقدار تمنا دارند، باز هم رحمت او به پايان نمى‌رسد. يك انسان چه قدر مى‌تواند تمنا داشته باشد؟ شش ميليارد انسان كه روى زمين زندگى مى‌كنند چه قدر مى‌توانند تمنا داشته باشند؟ اگر انسان‌هاى گذشته و آينده همه را حساب كنيم و ميليارد به توان ميليارد خواسته داشته باشند و خداوند منان به هر نفرى مجموع اين خواسته‌ها را بدهد، باز يك سر سوزن از خزانه نعمت او كم نمى‌شود. كجا چنين عظمت و رحمت و كرم بى منتها و اين گونه كيفيت سهل و راحت ارتباط را سراغ داريد؟!! به تعبير ديگر، در رحمت او هميشه باز و گوش او هميشه آماده شنيدن حاجات ماست و نه تنها آماده، بلكه با اصرار ما را به خانه خود دعوت مى‌كند كه چرا نمى‌آييد؟! و ليك افسوس كه ما بى‌معرفت و ناسپاس هستيم و با سوء پيشينه و زشت‌رويى ناز هم مى‌كنيم. اگر كسى حسنى داشته باشد و ناز كند تناسب دارد، ولى كسى چون ما كه هيچ ندارد، به چه مى‌نازد؟! در حالى كه هيچ كمالى از خود نداريم و حتى فاقد اندك كمال هستيم. چنين مقام عظيم، اين گونه ما را دعوت مى‌كند و ما ناز مى‌كنيم. اين واقعيت زشتى است كه به آن مبتلا هستيم. عظمتى بى منتها و قدرتى زوال‌ناپذير كه با وفور و بخشش، هيچ كاستى نمى‌پذيرد، ما را مى‌خواند اما ما نفهميده، وقيحانه آن را رد مى‌كنيم. كسى كه قدرت نامحدود و نامتناهى دارد ـ و نمى‌توانيم حتى فكر خود را به گوشه‌اى از قدرت او برسانيم ـ به

ما اجازه داده است كه هر وقت مى‌خواهيم او را بخوانيم و به ملاقاتش برويم ولى ما ناسپاس هستيم. در حالى كه بار عام داده است: قَدْ اَذِنَ بِدُعَائِك، و هيچ واسطه‌اى نگمارده و شرط قبلى و ثبت‌نام و وقت گرفتن نمى‌خواهد و خود او اجابت ما را متكفل شده است، اما ما از اين چشمه فيض محروم هستيم(1). اگر كسى درباره عظمت اين نعمت فكر كند و ارزش آن را تصور نمايد و از عظمت آن جان ببازد، جا دارد.

 

نعمت بى‌پايان به توان بى‌پايان

همان‌گونه كه گذشت خداوند متعال فرموده است: خواسته‌هاى خود را از من بخواهيد تا بدهم؛ اُدْعُونِى اَسْتَجِبْ لَكُمْ.(2) در اين فراخوان عمومى، خداوند سبحان بدون واسطه و دربان و رئيس دفتر و بازرسى ما را فراخوانده است. يعنى هرگز ما را نزد ديگرى نفرستاده و مجبور نكرده است كه به سراغ كسى ديگر برويم تا پارتى بازى و وساطت كند، بلكه ارتباط مستقيم است و احتياجى به واسطه نيست. جالب‌تر اين كه عظمت اين نعمت، حدّ و مرز ندارد و نه تنها آن چه را كه درخواست نموده‌ايد ضمانت مى‌كند، بلكه اگر خود را از فيض الهى محروم كرده و مرتكب گناه شديد باز هم خداوند نياز شما را برآورده مى‌سازد. از اين‌رو اگر با چنين پرونده تاريك و سابقه سوئى به در خانه خدا رفتيد و سؤال كرديد و از گذشته خود اعلام پشيمانى نموديد، خدا هم راه جبران گذشته را مى‌نماياند و هم به نعمت بى‌پايان خود حاجت شما را برمى‌آورد. در واقع اين خود نعمتى ديگر است كه علاوه بر تأمين حال و آينده، راه جبران گذشته را نيز معرفى مى‌فرمايد. كسى كه يك عمر پشت به خدا كرده و هزاران بلا به سر خود آورده و فطرت خود را مسخ كرده، اگر بخواهد گذشته‌ها را جبران كند، راه جبران آن مشخص شده است. يعنى علاوه بر اين كه دعا را مقرر كرده كه هر وقت اراده نموديد، ارتباط برقرار كنيد و هر چه مى‌خواهيد بگيريد، طريق جبران گذشته‌ها را هم باز كرده است. اين نعمت، فوق تمام نعمت‌هاى ديگر است كه آن را نعمت بى‌نهايت به توان بى‌نهايت مى‌توان ناميد. كسى كه بعد از 70 سال كفر و عصيان متنبه شده و به در خانه خدا آمده است علاوه بر اين كه براى حال و آينده خود دعا مى‌كند و از خدا حاجت مى‌طلبد درصدد است تا گذشته تيره و تار چند


1. در آينده علت عدم اجابت برخى خواسته‌ها بيان خواهد شد.

2. غافر/ 60.

ساله‌اش را نيز جبران كند، كه خدا اين راه را هم باز كرده و با يك عمل يك ساعته آن را هم جبران مى‌كند.

خداوند سبحان مى‌فرمايد: هر وقت پشيمان شديد، بياييد كه در به روى شما باز است و نه تنها از اين ساعت به بعد اصلاح مى‌شود، بلكه گذشته‌ها هم جبران مى‌گردد و آن آتشى كه افروختيد و خود را در درونش انداختيد خاموش مى‌گردد. و نه تنها خاموش بلكه به سلامت و طراوت بدل مى‌شود: اِلاّ مَنْ تابَ وَ ءامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَاُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِئاتِهِمْ حَسَنات(1)؛ مگر آن كسى كه توبه نمود و ايمان آورد و عمل صالح انجام داد، كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مى‌كند. اگر رفتار بدى داشتيد و عصيان نموده‌ايد، راه توبه به روى شما باز است. ممكن است ديگران به كسى اجازه توبه بدهند تا گذشته خود راجبران كند، ولى وقتى آمد و اظهار پشيمانى نمود او را توبيخ و سرزنش مى‌كنند؛ اما اگر كسى واقعاً توبه كند و به سوى خدا بازگردد، هرگز توبيخ نمى‌شود؛ حتى به او نمى‌گويند كه چرا گناه كردى؟! در اين مورد امام صادق(عليه السلام) مى‌فرمايند: مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً اُجِّلَ فِيها سَبْعَ ساعات مِنَ النَّهارِ فَاِنْ قالَ اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلَهَ اِلاّ هُوَ الحَىَّ القَيُّومُ ـ ثَلاثَ مَرّات ـ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْه(2)؛ كسى كه مرتكب گناهى مى‌شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مى‌شود، كه اگر سه‌بار استغفار نمود و گفت: اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذىِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّوم، آن گناه ثبت نمى‌شود. نه تنها به محض گناه، مجازات نمى‌شود، بلكه به فرشتگان مأمور ثبت اعمال مى‌فرمايد: مؤمن وقتى مرتكب گناه شد، تا هفت ساعت ثبت آن را به تأخير بيندازيد تا بلكه توبه كند. بنابراين نه تنها فوراً مجازات را ثبت نمى‌فرمايد، بلكه با مهلت دادن، پرونده او را پاك نگه مى‌دارد. بنابراين اگر انسان كارى انجام داد و به دست خود خويش را رسوا كرد، راه جبران آن معين شده است. البته هر كسى خود مى‌داند كه در گذشته چه اعمال و رفتارى داشته كه اگر آشكار مى‌شد، در ميان فاميل و خويش و قوم و اهل شهر و همكاران و دوستانش بى‌آبرو مى‌گرديد ولى به خاطر توبه، خدا به فضل و كرمش آبروى او را حفظ كرد. در اين‌جا اميرالمؤمنين على(عليه السلام)به امام حسن(عليه السلام)مى‌فرمايد: ما چنين خدايى داريم. قدر باب گشوده دعا و توبه و جبران گذشته‌ها را بدان و هر چه مى‌توانى از خدا بخواه كه اگر نخواهى از دستت رفته است و ديگر جبران امكان ندارد!!


1. فرقان/ 70.

2. كافى: ج 2، ص 437.

آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org