- مقدمه معاونت پژوهش
- شرح مناجات محبین
- گفتار سيوهفتم: جايگاه محبت و انس با معبود
- گفتار سيوهشتم: نگاهي دوباره به قرب الهي
- گفتار سيونهم: جستاري در مفهوم و گستره ولايت
- گفتار چهلم: ارتباط محبت به خدا با رضايت به قضا و قدر او
- گفتار چهلويكم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (1)
- گفتار چهلودوم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (2)
- گفتار چهلوسوم: نگاهي به مقامات دوستان خدا
- شرح مناجات متوسلان
- شرح مناجات مفتقرين
- شرح مناجات عارفان
- گفتار چهلوهشتم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (1)
- گفتار چهلونهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (2)
- گفتار پنجاهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (3)
- گفتار پنجاهويكم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (4)
- گفتار پنجاهودوم: جلوههاي معرفت و عشق به خدا
- گفتار پنجاهوسوم: آرمانهاي بلند اولياي خدا
- شرح مناجات ذاكرين
- شرح مناجات معتصمين
- شرح مناجات زاهدين
- كتابنامه
- نمايهها
گفتار سيوهشتم
نگاهي دوباره به قرب الهي
در آغاز مناجات حضرت سجاد(علیه السلام) فرمودند: «كسي كه شيريني محبت خدا را بچشد، سراغ محبوب ديگري نميرود». بر اين اساس كسي كه چنين ميفرمايد، اين درخواست ضمني را نيز دارد كه خداوند همواره او را در كانون محبت خويش قرار دهد؛ چون كسي كه طعم و لذت سرشار محبت خداوند را چشيده است، اشتياق و رغبت فزايندهتري براي لبريز شدن از محبت او دارد. آنگاه آن قلب سرشار از عشق خداوند درخواستهايش را از او، چنين مطرح ميسازد: إلَهي فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ، وَأخْلَصْتَهُ لِوُدِّكَ وَمَحَبَّتِكَ، وَشَوَّقْتَهُ إلي لِقَائِكَ وَرَضَّيْتَهُ بِقَضائِك؛ «خدايا، ما را در شمار كساني قرار ده كه براي مقام قرب و ولايتت برگزيدهاي و براي عشق و محبتت خالص گرداندهاي و مشتاق لقايت ساختهاي و آنها را راضي به قضايت گردانيدهاي».
چگونگي استناد مفاهيمي چون مفهوم قرب به خداوند
مفهوم قرب چون ساير مفاهيمي كه ما در گفتوگوهايمان به كار ميبريم، در ابتدا براي متعلق و مصداق جسماني وضع ميشود. چون ما در عالم طبيعت متولد ميشويم، در آغوش طبيعت رشد ميكنيم، سروكارمان با محسوسات است و ادراكاتمان نيز بهوسيلة
قواي طبيعي انجام ميشود، درنتيجه خاستگاه اولية مفاهيمي كه به كار ميبريم، طبيعي و جسماني است. آنگاه بهتدريج و با توسعة قدرت تحليل عقلي، ما آن مفاهيم و ادراكاتِ منطبق بر مصاديق جسماني را از خصوصيات حسي و مادي تجريد ميكنيم تا انطباقپذير بر امور مجرد و غيرطبيعي و ازجمله انطباقپذير بر خداوند متعال و صفات او شود؛ براي نمونه، ما مفهوم وجود را بر خداوند اطلاق ميكنيم و ميگوييم خداوند موجود است. اين در حالي است كه ما هستي و وجود را از امور محسوس انتزاع و درك كرديم و پس از تجريد جنبههاي حسي و مادي، آن را بر خداوند اطلاق ميكنيم و ميگوييم خداوند وجود دارد. همچنين ما صفت علم و قدرت و ساير صفات و مفاهيمي را كه انطباقپذير بر خداوند هستند، پس از تجريد از جنبههاي حسي و نقص، بر خداوند اطلاق ميكنيم. با توجه به تجريدي كه در اين مفاهيم منطبق بر خداوند صورت گرفته است، متكلمان دربارة علم و قدرت خداوند ميگويند: عالم لا كعلمنا وقادر لا كقدرتنا.
قرب الهي از شايعترين اصطلاحاتي است كه در معارف اسلامي به كار رفته است. البته از اين اصطلاح در ساير اديان، حتي ادياني كه خاستگاه توحيدي نيز نداشتهاند، استفاده شده است؛ براي نمونه، بتپرستها كه با اين اصطلاح آشنا بودند، در توجيه پرستش بتها سخني داشتند که در اين آية شريفه نقل شده است:
أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّار؛(1) «آگاه باشيد، خداي راست دين پاك و ويژه، و آنان كه جز او دوستان و سرپرستاني گرفتند، [گويند:] ما آنها (بتان) را
1. زمر (39)، 3.
نميپرستيم مگر براي اينكه ما را به خدا نزديك سازند؛ همانا خدا ميان آنان(مشركان و موحدان) دربارة آنچه اختلاف دارند (شرك و توحيد) داوري ميكند. خدا كسي را كه دروغگو و كافر و ناسپاس است، راه ننمايد».
مفهوم قرب چون ساير مفاهيم از امور حسي و روابطي كه بين آنها وجود دارد، انتزاع ميشود. وقتي فاصلة بين دو چيز اندك باشد، گفته ميشود كه آن دو چيز به يكديگر نزديك هستند و وقتي فاصلة آن دو از يكديگر زياد شود، گفته ميشود كه از هم دورند. آنگاه پس از استعمال قرب در قرب مكاني، آن مفهوم توسعه داده شده و دربارة قرب زماني نيز به كار ميرود. وقتي فاصلة زماني دو چيز به يكديگر كم باشد، گفته ميشود كه به هم نزديك هستند و اگر فاصلة زماني آن دو از يكديگر زياد شود، گفته ميشود كه از هم دورند.
چيستي قرب به خداوند
1. برداشت اول از قرب الهي
مسلّماً با توجه به آنچه ما از تعاليم انبياي الهي و پيشوايان معصوممان فراگرفتهايم كه خداوند مجرد است و جسماني نيست، قرب به خداوند نميتواند قرب جسماني از قبيل قرب مكاني و زماني باشد. گرچه درك حقيقت اين قرب، دشوار است، برخي در صدد تبيين آن برآمدهاند. يكي از توجيهاتي كه در اين راستا ارائه شده، اين است كه گاهي در روابط انسانها قرب بهمعناي جسماني كه همان قرب مكاني و زماني است، به كار نميرود و بهمعناي قرب معنوي به كار ميرود. آن قرب در صورتي است كه دو نفر ارتباط صميمي و تنگاتنگي با يكديگر دارند و اگر يكي از آن دو از ديگري درخواستي داشته باشد، به آن ترتيب اثر ميدهد و به سبب وجود احترام و رودربايستي، درخواستهاي يكديگر را اجابت ميكنند. بر اين اساس، وقتي كسي نزد ديگري داراي
جايگاه و احترام خاصي است، گفته ميشود او از مقربان فلان شخصيت است. مسلّماً اين قرب و نزديكي جسماني نيست و بهمعناي داشتن جايگاهي خاص نزد ديگران است. در مقابل، اگر به كسي بيمهري و بياعتنايي شود، گفته ميشود كه قرب و ارتباطي بين آن دو وجود ندارد.
اگر از قرب به خداوند سخني به ميان ميآيد، منظور نزديكي و قرب معنوي به خداوند است و گرچه اين قرب مقايسهشدني با قرب روحي و معنوي جاري بين انسانها نيست و ما از فهم حقيقت آن عاجزيم، بيشك اين قرب در پي اطاعت خدا و انجام رفتاري كه مورد رضايت و خشنودي خداوند است، حاصل ميشود و در نتيجة اين قرب، عنايت و توجه خداوند به بنده جلب ميگردد و دعا و درخواست او را اجابت ميكند. روايت قرب النوافل كه در منابع روايي ما آمده و مورد توجه علماي بزرگ است ـ و ازجمله مرحوم شيخ بهايي در كتاب اربعين و همچنين امام خميني(رحمه الله) در كتاب چهل حديث به شرح آن پرداختهاند ـ مؤيد اين تفسير از قرب الهي است. در آن حديث قدسي آمده است:
لا يَزالُ عَبْدي يَتَقَرَّبُ إلَيَّ بِالنَّوافِلِ مُخْلِصاً لي حَتّي أحبَّهُ فَإِذا أحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ بِه وبَصَرَهُ الَّذي يُبْصِرُ بِهِ وَيَدَهُ الَّتي يَبْطِشُ بِهَا إنْ سألَني أعْطَيْتُهُ وَإنْ اسْتَعاذَني أعَذْتُه؛(1)«هميشه بنده من بهوسيله نمازهاي نافله به من نزديك ميشود، درصورتيكه كاملاً به من اخلاص دارد تا اينكه او را دوست خواهم داشت. پس هرگاه او را دوست داشتم، من گوش او ميشوم كه با آن ميشنود و چشم او ميگردم كه با آن ميبيند و دست او ميشوم كه با آن برميگيرد. اگر از من چيزي بخواهد به او ميدهم و اگر به من پناه آورد، پناهش ميدهم».
1. ديلمي، ارشاد القلوب، ج1، ص91.
ذيل روايت كه در آن خداوند ميفرمايد: ان سألني اعطيته وان استعاذني أعذته، مؤيد تفسير مزبور از قرب الهي است كه بر اساس آن با تقرب بهسويِ خداوند، خواستهها و دعاهاي انسان به درگاه او به اجابت ميرسد؛ چنانكه مقرب بودن نزد حاكم به اين معناست كه خواستههايي كه نزد سلطان عرضه ميكند، اجابت ميشود.
2. برداشت دوم از قرب الهي
در توجيه اول از قرب الهي، قرب به خداوند، امري معنوي و اعتباري است، اما تفسير و توجيه دومي نيز از قرب الهي ارائه شده كه در آن قرب الهي امري معنوي و واقعي (نه اعتباري) است و اين معنا در بسياري از آيات تأييد شده است؛ ازجمله خداوند دربارة مقام و منزلت شهدا در پيشگاهش ميفرمايد: وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون؛(1)«و كساني را كه در راه خدا كشته شدند، مرده مپندار، بلكه زندگاناند و نزد پروردگارشان روزي داده ميشوند».
در آية شريفه سخن از آن نيست كه كساني از خداوند تقاضايي دارند و او به سبب رضايت از آنان درخواستشان را اجابت ميكند، بلكه سخن از آن است كه شهدا در نزد خداوند به سر ميبرند و در محضر او از روزي بهشتيشان بهرهمند ميگردند و درنتيجه از آية شريفه استظهار ميشود كه قرب به خداوند، نائل گشتن به محضر الهي است. در آية ديگر نيز خداوند دربارة جايگاه و مقام متقيان در بهشت ميفرمايد: إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر؛(2)«همانا متقيان در بوستانها و [كنارِ] جويها باشند. در نشستگاهي راستين (بهشت جاودان) نزد پادشاهي توانا (خداي متعال)».
1. آل عمران (3)، 169.
2. قمر (54)، 54ـ55.
آية شريفه دلالت بر آن دارد كه تقواپيشگان در جايگاهي راستين كه بهحق، محل قرار گرفتن و نشستن است و در محضر خداوند و بهتعبيرديگر در جوار خداوند هستند. اين معنا از قرب كه از آيه استفاده ميشود، بسيار متفاوت است با اينکه گفته شود: كسي در گوشهاي از عالم، خدا را بندگي و پيروي ميكند و اگر درخواستي داشته باشد، خداوند اجابت ميكند.
در آية ديگر نيز دربارة قرب واقعي به خداوند چنين آمده است:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِين؛(1) «و خدا براي كساني كه ايمان آوردهاند مثلي آورده است: زن فرعون را، آنگاه كه گفت: پروردگارا، براي من نزد خويش در بهشت خانهاي بساز و مرا از فرعون و كردار او بِرَهان، و مرا از گروه ستمكاران بِرَهان».
همسر فرعون پس از آنكه به خداوند و حضرت موسي(علیه السلام) ايمان آورد، در زير شكنجههاي سهمگين فرعون از خداوند درخواست ميكرد كه وي را در بهشت و جوار خود جاي دهد و از نعمتهاي ابدي بهشت، بهخصوص نعمت وصفناپذير مقام قرب الهي بهرهمند گرداند. وقتي همسر فرعون كه الگوي همة مؤمنان عالم است، از خداوند درخواست ميكند كه در نزد خود خانهاي در بهشت برايش فراهم آورد، او سخني جاهلانه بر زبان نياورده است، بلكه از حقيقت و واقعيت مقام قرب الهي خبر ميدهد. تعبير خانه يا كاخ بهشتي در اين آيه و ساير آيات قرآن و نيز كاربرد اسامي و واژگان ديگري كه وجود نعمتهايي را در بهشت، مشابه آنچه در دنيا وجود دارد تداعي ميكنند، بهدليل سهولت فهم نعمتهاي ابدي و بينهايت بهشتي و نزديك ساختن آن
1. تحريم (66)، 11.
حقايق متعالي و توصيفناپذير، به افق ذهن گرفتار به عالم ماده و حس ما صورت پذيرفتهاند؛ وگرنه خداوند جسم نيست كه جوار و قرب او جسماني و مادي باشد و آنچه كاخ يا ساير نعمتهاي بهشتي معرفي شدهاند، مانند نعمتها و امكانات دنيوي محدود نيستند؛ بلكه بهشت و همة نعمتهايش حقايقي گسترده و زوالناپذيرند.
درهرصورت در آية شريفه از مقام قرب الهي واقعي و داراي حقيقت خارجي خبر داده شده است، نه قرب اعتباري، نظير آنچه در منزلت يافتن نزد حاكم تصوير ميشود. همچنين خداوند دربارة قرب واقعي و عام و فراگير انسانها به خود ميفرمايد: وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد؛(1)«و همانا ما آدمي را آفريدهايم و آنچه را نفس او وسوسه ميكند ميدانيم و ما از رگ گردن به او نزديكتريم».
3. تفاوت قرب تكويني با قرب اختياري به خداوند
قرب به خداوند در آية شريفه، تكويني است كه همة بندگان از آن برخوردارند و با قرب اختياري كه اولياي خدا و ازجمله امام سجاد(علیه السلام) در اين مناجات از خداوند درخواست ميكنند، متفاوت است. اين قرب هميشگي است و شامل همة انسانها ميشود. وقتي خداوند لحظهبهلحظه، هستي و حيات را به انسان افاضه ميكند، نزد او حضور دارد و افاضة هستي و حيات متوقف بر اين حضور و قرب است؛ چنانكه اگر كسي بخواهد پولي را در دست انسان بگذارد بايد به او نزديك شود و پول را در دستش بنهد. اگر ما باور داشته باشيم كه دائماً هستيمان را از خداوند دريافت ميكنيم و او پيوسته از شئون هستي، قدرت و حياتش به ما افاضه ميكند و نيز پس از رسيدن
1. ق (50)، 16.
اجل، او جانمان را ميگيرد، فهم اين معنا كه انسان و همة موجودات، به خداوند قرب دارند، دشوار نخواهد بود. چراكه فعل خلق و افاضة حيات و ساير شئون هستي كه مستقيماً و بيواسطه از سويِ خداوند انجام ميپذيرد، متوقف بر آن قرب است. اما فهم آن قربي كه بهاختيار و در پرتو اعمال ارادي و عبادت خدا براي انبيا، ائمة اطهار(علیهم السلام) و تربيتشدگان مكتب آنان حاصل ميشود، دشوار است. ما همانطور كه از درك حقيقت صفات و افعال خداوند عاجزيم، از درك حقيقت قرب افراد به خداوند نيز عاجزيم. اما آنچه را عقل ما از اين مفاهيم پس از تنزيه و تجريد آن از جنبههاي مادي و حسي، بهگونهايكه با مقام و شأن الهي سازگار شود، درك ميكند، ازاينقرار است كه وجود موجودات مجرد و غيرمادي از سنخ موجودات علمي و ادراكي است. حتي هويت انسان كه با لفظ «من» به آن اشاره ميكنيم، بدن و دست و پا نيست؛ چون آنچه هويت او را تشكيل ميدهد و با «من» از آن خبر ميدهيم، داراي شعور است و دست و پا، شعور ندارند.
گاهي در ميدان جنگ يا در صحنة تصادف اتفاق افتاده است كه دست و پاي كسي قطع شده و شخص متوجه آن نشده است. پس از چند لحظه كه به خود ميآيد و احساس درد ميكند، متوجه ميشود كه دست يا پايش قطع شده است. اگر بدن، هويت ما باشد، ممكن نيست قسمتي از آن قطع شود يا آسيب ببيند و انسان متوجه نگردد. پس هويت ما و آن «مني» كه درك ميكنيم، يعني روح ما از سنخ علم، بلكه عين علم است كه سخن ميگويد، اراده ميكند، تصميم ميگيرد و اعضاي بدن را به استخدام خود درميآورد. وقتي روح انسان كه هويت اوست از سنخ علم بود، تكامل آن نيز با علم حضوري كه عين نفس است، حاصل ميشود و هر قدر علم حضوري نفس قويتر گردد، نفس كاملتر ميشود و درنتيجه، هر قدر نفس قويتر باشد، علم حضوري و شهود آن وسيعتر، شديدتر و كاملتر است.
ارتباط قرب به خدا با شهود او
منظور از تقرب به خداوند در پرتو اِعمال اختيار و عبادت، اين است كه انسان به مرتبهاي برسد كه خداوند را بهتر درك و شهود كند و شناخت او منحصر به شناخت حصولي و از طريق الفاظ و مفاهيم نباشد، بلكه با علم حضوري به خداوند، معرفت پيدا كند و همچنين با علم حضوري صفات الهي را درك كند. گاهي انسان در هنگام دعا و مناجات و بهخصوص در فرصتهاي ارزشمندي چون شبهاي قدر كه حال خاصي به او دست ميدهد، احساس ميكند كه خداوند را ميبيند و با او سخن ميگويد. در اين صورت مرتبهاي از علم حضوري به خداوند در او پديد آمده است. همچنين هنگامي كه انسان در خطر است و اميدي براي نجات خود نمييابد، با علم حضوري خداوند را شهود و درك ميكند و خداوند در ترسيم اين علم ميفرمايد: فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُون؛(1) «و چون سوار كشتي شوند، خداي را با اخلاص و پاكديني (يكتاگرايي) بخوانند و چون بهسويِ خشكي برهاندشان، آنگاه شرك ميورزند».
مردي ملحد از امام صادق(علیه السلام) سؤال كرد كه چه دليلي براي وجود خدا هست؛ حضرت در پاسخ فرمودند:
هَلْ رَكِبْتَ الْبَحْرَ؟ قالَ نَعَم. قَالَ: فَهَل عَصَفَتْ بِكُمُ الرّيحُ حَتّي خَفَفْتُمُ الْغَرْقَ؟ قالَ: نَعَم. قَالَ: فَهَلْ انْقَطَعَ رَجَاؤُكَ مِنَ الْمَرْكَبِ وَالْمَلاحينَ؟ قَالَ: نَعَم. قال: فَهَلْ تَتَّبِعُكَ نَفْسُكَ أنّّ ثَمَّ مَنْ يُنَجيكَ؟ قال: نَعَم. قال: فإنّ ذلِكَ هُوَ اللهُ تَعالي؛(2) «آيا سوار كشتي شدهاي؟ مرد ملحد پاسخ داد: آري. حضرت فرمود: آيا تندباد و امواج دريا كشتي را دربرنگرفت تا آنكه شما خود را
1. عنكبوت (29)، 65.
2. ابنشهرآشوب، متشابه القرآن، ج1، ص27.
در آستانة غرق شدن يافتيد؟ گفت: آري. حضرت فرمود: آيا اميدت از كشتي و كشتيبانان قطع نگرديد؟ گفت: آري. حضرت فرمود: آيا در آن حال نفست توجه نيافت و اميدوار نگشت كه كسي هست كه تو را نجات دهد؟ گفت: آري. حضرت فرمود: آنكسي كه اميد داشتي تو را نجات دهد، خداوند است».
آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت كردند: وَمَا بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأرُون؛(1)«و هر نعمتي كه در اختيار شماست از خداست، و چون گزندي به شما رسد به پيشگاه او ناله و زاري ميكنيد».
چنانكه از روايت استفاده ميشود، آن شخص ملحد وقتي كاملاً از اسباب و عوامل مادي نااميد گشته و خود را در آستانة غرق شدن و مرگ يافته بود، احساس كرده بود كه كسي هست كه به او پناه دهد و وراي عوامل و اسباب مادي، او را از مرگ برهاند. اين احساس طبعاً با توجه قلبي و شهود باطني برايش حاصل شد و با درك و شناختي كه از طريق برهان صديقين و ساير براهين اثبات وجود خداوند حاصل ميشود، متفاوت بود؛ چون با آن براهين، شناختي از موجودي غايب كه آفرينندة جهان است به دست ميآيد، اما در پرتو علم حضوري، انسان خداوند را با چشم دل ميبيند، و البته اين شناخت حضوري براي مردم، مقطعي و زودگذر است و آنان در شرايط خاص و بياختيار به اين شهود نائل ميگردند. اما براي اولياي خدا و تربيتشدگان مكتب انبيا و براثر عبادت و تهذيب نفس، اين شهودي كه براي افراد عادي بهصورت اتفاقي رخ ميدهد، با شدتي بيشتر و با اختيار حاصل ميشود و در اين صورت، آنان حقيقتاً خدا را حاضر و ناظر ميبينند و از اين مشاهده لذتي به آنان دست ميدهد كه وصفشدني
1. نحل (16)، 53.
نيست و بسيار فراتر از لذتي است كه براي طفل در آغوش مادر به وجود ميآيد؛ آنهم پس از آنكه مدتي از مادر دور مانده و در فراق او گريسته است و وقتي در آغوش پرمهرش قرار ميگيرد، نوازش و ملاطفت شديد ميشود.
دربارة اين قرب به خداوند كه قربي علمي و از قبيل شهود حضوري خداوند است، از امير مؤمنان(علیه السلام) روايت شده كه وقتي از ايشان پرسش ميشود: هَلْ رَاَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَه؛ «آيا خدايت را به هنگام عبادت او مشاهده كردهاي». حضرت در پاسخ ميفرمايند: وَيْلَكَ مَا كُنْتُ اَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أرَهُ. قَالَ: وَكَيْفَ رأيْتَهُ؟ قَالَ: وَيْلَكَ لا تُدْرِكُهُ الْعُيوُن فِي مُشاهَدَةِ الاَبْصَارِ وَلَكِنْ رأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَايِقِ الإيمَان؛(1) «واي بر تو، من آنكس نيستم كه پروردگار ناديده را بپرستم. سؤال كرد: چگونه او را ديدهاي؟ فرمود: واي بر تو، ديدگان هنگام نظر افكندن او را درك نكنند، ولي دلها با حقايق ايمان او را ديدهاند».
كساني كه به اين معنا از قرب الهي نائل شوند و خداوند را با حقيقت ايمان مشاهده كنند و با همة وجود، خود را در جوارش بيابند، خداوند به آنان عنايت خاص ميكند و هرچه بخواهند به آنها عطا ميكند و اجابت درخواست آنان از خداوند، نتيجة مقام قربي است كه به آن نائل شدهاند، نه اينكه تفسير آن مقام باشد؛ چنانكه در تفسير اول، مقام قرب به عنايت خداوند به بندگان خاص خود و اجابت دعا و درخواست آنان تفسير ميگشت.
جلوة قرب و شهود خداوند
روشن شد كه قرب اختياري داراي معنايي حقيقي و غيراعتباري نيز هست كه هركس بدان نائل شد، به مشاهدة باطني خداوند نائل ميگردد و اين مشاهده چنان لذتي را نصيب او ميگرداند كه دل از غيرمعبود ميكند و با همة وجود عاشق و شيفتة محبوب
1. محمدبنيعقوب كليني، كافي، ج1، ص97، ح6.
و معبود ميشود و خداوند نيز به او محبت ميورزد و عنايات خاص خود را متوجه آن بندة سالك و عاشق خود ميگرداند. البته چنانكه ديد چشم ظاهري افراد متفاوت است و برخي چشمشان كمسو و برخي پرسوست و اشيا را از فاصلههاي دور نيز ميبينند، مشاهدة خداوند با چشم دل نيز براي بندگان خاص خدا يكسان رخ نميدهد و مقام قرب الهي و رؤيت خداوند داراي مراتب است؛ چه اينكه حقيقت ايمان نيز داراي مراتب است و به تناسب اختلاف افراد در حقيقت ايمان، مراتب افراد در قرب الهي و نيل به مشاهدة خداوند متفاوت ميشود. بيترديد حقيقت ايمان شخصيتي چون امير مؤمنان(علیه السلام) در اوج قرار دارد و ايشان به عاليترين رتبة قرب الهي و مقام مشاهدة باريتعالي نائل شده بود و ازاينرو فرمود: لو كُشِفَ الْغطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقينا؛(1)«اگر پردهها و حجابها كنار روند، چيزي بر يقين من افزوده نميشود (يعني من عالِم به همة حقايق عالَم غيب و شهود هستم و حجابي بين من و آن حقايق وجود ندارد)».
برخي از مراتب و جلوههاي تجلي خداوند كه در داستان حضرت موسي(علیه السلام) بدان اشاره شده، داراي درجهاي از شكوه و عظمت است كه هيچ موجودي تاب تحمل آن را ندارد. ازاينرو، پس از آنكه حضرت موسي(علیه السلام) به درخواست بنياسرائيل خواستار مشاهدة پروردگار عالم شد، خداوند جلوهاي از عظمت خود را نشان داد كه براثر آن، كوه متلاشي گشت و حضرت موسي بيهوش بر زمين افتاد:
وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِين؛(2) «و چون موسي به وعدهگاه ما آمد و پروردگارش [بيواسطه]
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج40، باب 93، ص153، ح54.
2. اعراف (7)، 143.
با او سخن گفت، گفت: پروردگارا [خود را] به من بنماي تا به تو بنگرم. گفت: هرگز مرا نخواهي ديد، وليكن به اين كوه بنگر، پس اگر در جاي خود قرار و آرام داشت مرا خواهي ديد؛ و چون پروردگارش بر آن كوه تجلي كرد، آن را خُرد و پراكنده ساخت و موسي مدهوش بيفتاد و چون به خود آمد، گفت: [بارخدايا،] تو پاك و منزهي [از اينكه با چشم ديده شوي]. به تو بازگشتم و من نخستين باوردارندهام».
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org