- مقدمه معاونت پژوهش
- شرح مناجات محبین
- گفتار سيوهفتم: جايگاه محبت و انس با معبود
- گفتار سيوهشتم: نگاهي دوباره به قرب الهي
- گفتار سيونهم: جستاري در مفهوم و گستره ولايت
- گفتار چهلم: ارتباط محبت به خدا با رضايت به قضا و قدر او
- گفتار چهلويكم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (1)
- گفتار چهلودوم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (2)
- گفتار چهلوسوم: نگاهي به مقامات دوستان خدا
- شرح مناجات متوسلان
- شرح مناجات مفتقرين
- شرح مناجات عارفان
- گفتار چهلوهشتم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (1)
- گفتار چهلونهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (2)
- گفتار پنجاهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (3)
- گفتار پنجاهويكم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (4)
- گفتار پنجاهودوم: جلوههاي معرفت و عشق به خدا
- گفتار پنجاهوسوم: آرمانهاي بلند اولياي خدا
- شرح مناجات ذاكرين
- شرح مناجات معتصمين
- شرح مناجات زاهدين
- كتابنامه
- نمايهها
گفتار شصتوسوم
زهد و وارستگي دوستان خدا و بياعتنايي آنان به دنيا (3)
تجلي روح توحيد در رفتار دوستان خدا
روح مناجات امام سجاد(علیه السلام) و پيام اصلي مناجات زاهدين، درخواست از خداوند است؛ چراکه اصل نخستين در آموزههاي اسلام، دعوت به توحيد، و تجلي روح توحيد در گسترة اعمال، رفتار و گفتار، و ازجمله دعاها و درخواستهاي انسان است. ما بايد باور کنيم که همة امور و ازجمله خواستههاي ما با اراده و کمک خداوند انجام ميپذيرند و اگر کمک خداوند نباشد، کاري انجام نميشود. براي استحکام روح توحيد در انسان و باور به اينکه همة امور با اراده و خواست خداوند انجام ميپذيرند و آفريدگاري جز خداوند نيست و قدرتي وراي قدرت او وجود ندارد، بر ما واجب شده است که در نمازمان سورة حمد را بخوانيم و به خداوند عرض کنيم: إِيَّاکَ نَعْبُدُ وَإَِيّاکَ نَسْتَعِينُ؛ و وقتي از سجده برميخيزيم بگوييم: بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَتِهِ أقُومُ وأَقْعُد.
البته خداوند از راه اسباب و عوامل موجود در عالم به ما ياري ميرساند و ما بايد از اسبابي که در اختيارمان قرار گرفته استفاده کنيم. کسي که از اسباب پيرامونش استفاده نکند و درعينحال از خداوند ياري بخواهد، مانند کسي است که خود را در چاه بيفکند و بگويد خدايا مرا حفظ کن! بنابر سنت الهي، هرکس خود را به خطر افکند، آسيب
ميبيند. پس ما بايد از اسباب و وسايل استفاده کنيم. توجه كنيم که اسباب را نيز خداوند فراهم کرده و آنها درزمرة نعمتهاي الهي قرار دارند. بنابراين هرگاه دستمان از اسباب کوتاه ميشود و يا نميتوانيم بهوسيلة آنها به خواستة خود دست يابيم، بايد از خداوند مدد بجوييم.
ازآنجاکه انسان در دنيا به سر ميبرد و سروکارش با ماديات است، با آنها انس مييابد و لذتهايي نيز در همين دنيا عايد او ميشود. حکمت وجود اين لذتها اين است که ازطريق آنها نيازهاي انسان تأمين ميشوند. بااينحال انسان بايد بکوشد که در حد ضرورت از لذتهاي دنيا بهره گيرد؛ فريفته و دلبستة دنيا نشود و بتواند از جاذبههاي دنيا چشمپوشي کند.
راههاي کاستن از توجه به دنيا
1. توجه به عيبهاي دنيا
يکي از راههاي کاستن از توجه به دنيا و دلبسته و فريفتة آن نشدن، توجه به عيبهاي دنياست. اگر انسان در کنار توجه به جاذبة چيزي، به عيبهاي آن نيز توجه كند، فريفتة آن نميشود. حتي اگر انسان بر حسن و جاذبههاي چيزي تمرکز يابد و درعينحال به عيوب آن نيز بينديشد، کمتر فريفتة آن ميشود. براي اين منظور امام(علیه السلام) به عيبهاي کمّي و کيفي دنيا نيز اشاره ميکنند. در قرآن نيز با تعابير گوناگون به عيوب دنيا اشاره شده است. ازجمله خداوند در آيهاي کوتاه اما برخوردار از معنا و محتوايي ژرف و عميق، با مقايسه بين دنيا و آخرت، به برتري کمّي و کيفي آخرت بر دنيا، و درنتيجه به دو عيب کلي کمّي و کيفي دنيا اشاره ميکند و ميفرمايد: وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وأَبْقَى؛(1) «و جهان آخرت نيکوتر و پايدارتر است».
1. اعلي (87)، 17.
لذتهاي آخرت ازنظر کيفيت و شدت بر لذتهاي دنيوي برتري دارند و ازايننظر لذتهاي دنيوي قابل مقايسه با لذتهاي اخروي نيستند. ازنظر کمّي نيز نعمتها و لذتهاي دنيوي زوالپذير و محدودند؛ اما لذتهاي اخروي پايدار و ابدياند. در دنيا، هم عمر انسان محدود است و هم ميزان برخوردارياش از امکانات و نعمتهاي دنيوي؛ اما در آخرت انسان، هم عمر ابدي و جاودانه دارد، و هم از نعمتها و لذتهاي اخروي بيشماري برخوردار ميشود. حال وقتي انسانِ عاقل به مقايسة لذتهاي دنيوي با لذتهاي اخروي مينشيند، بايد لذتهاي اخروي را که هم شديدتر و هم بيشتر و ابدياند بر لذتهاي ناقص و محدود و زوالپذير دنيا ترجيح دهد؛ چه اينکه انسان در دنيا نيز لذت شديدتر و بادوامتر را بر لذت ضعيفتر و کمدوام ترجيح ميدهد.
دنيا؛ سرايي آکنده از درد و رنج
راه دوم کاستن از توجه به دنيا و فريفتة دنيا نشدن، توجه به دردها، رنجها و گرفتاريهايي است که در دنيا متوجه انسان ميشود (البته اين راه از مصاديق توجه به عيوب و نواقص دنيا به شمار ميآيد). يکي از ويژگيهاي بهشت اين است که در آنجا انسانها متحمل هيچ رنج، زحمت و خستگياي نميشوند:
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ * الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوب؛(1) و گويند: سپاس و ستايش خداي راست که اندوه از ما ببرد. هرآينه پروردگار ما آمرزگار و سپاسگزار است؛ آن [خدايي] که ما را به فضل خويش در سراي ماندني و جاويدان جاي داد. در آنجا نه رنجي به ما ميرسد و نه درماندگياي.
1. فاطر (35)، 34ـ35.
برعكس؛ در دنيا هر کاري که انسان انجام ميدهد، همراه با خستگي است. فکر کردن و غذا خوردن نيز خالي از خستگي نيست. حتي وقتي انسان از بهترين لذتها بهرهمند شود، وقتي از آن لذت اشباع گردد، خسته ميشود و آن را رها ميکند. براي هر نياز و خواستهاي که هريک از ما دارد، زحماتي فراوان را هم ما و هم ديگران بايد متحمل شوند. مثلاً براي نان و غذايي که در يک وعدة غذا صرف ميکنيم و براي درک لذت محدودي که تنها هنگام جويدن و فرودادن غذا حاصل ميشود، هم خود انسان که با کار و تلاش پولي فراهم کرده تا با آن غذا تهيه کند، و هم ديگراني که در توليد گندم، تبديل آن به آرد و نان و نيز تهية غذا نقش داشتهاند، زحماتي فراوان را متحمل شدهاند. همة اين تلاشها و زحمات براي آن انجام پذيرفته تا يکي از نيازهاي ما تأمين شود و غذايي در اختيار ما قرار گيرد و ما از خوردن آن لذت ببريم.
تازه برخي از خواستهها و نيازهاي انسان، بسيار دير فراهم ميشوند و گاه بيست سال انسان بايد بكوشد تا مقدمات آن فراهم شود. براي نمونه کسي که ميخواهد ازدواج کند و همسري براي خود برگزيند، چندين سال بايد درس بخواند و با زحمت و تلاش مدارج تحصيلي را پشت سر نهد؛ آنگاه شغلي مناسب براي خود اختيار کند و با فراهم آوردن سرمايهاي کافي و موقعيت اجتماعي مناسب، براي خود زندگي خانوادگي تشکيل دهد. پس انسان براي دست يافتن به خواستههاي خود و رسيدن به لذتي محدود، مانند لذت برخوردار شدن از همسر، گاه سالها بايد زحمت بکشد و تلاش کند. آنگاه برخي با وجود آنهمه تلاش و زحمتي که براي رسيدن به خواستهاي مهم از خود نشان ميدهند، به خود ميبالند که موفق شدهاند به هدف و آرزوي خود دست يابند؛ اما آنان که موفقيتي کسب نکردهاند، اسير غصه و غم و اندوه ميشوند. بايد به آن رنجها و زحمات، برخي مشكلات ديگر مانند دردها، بيماريها و فراق عزيزان را نيز افزود. گاه زلزلهاي رخ ميدهد و انسان عزيزان خود را از دست ميدهد و تا پايان عمر بايد در غم و مصيبت آنها باشد.
زهد و وارستگي از دنيا، زيبندة دوستان خدا
اگر انسان به آفات، گرفتاريها و سختيهايي که در دنياست بنگرد و بهويژه اگر ايمان به سراي آخرت و بهشت داشته باشد که عاري از آن آفات و گرفتاريهاست و سپس اين دنيا را با بهشت بسنجد، فريفتة لذتهاي محدود اين دنيا که همراه با رنجها، سختيها و گرفتاريهايند نميشود و در دنيا زهد و وارستگي از دنيا را پيشة خود ميسازد؛ همان مقام زهد و وارستگياي که امام(علیه السلام) در مناجات خود از خداوند درخواست ميکنند:
إِلَهِي فَزَهِّدْنَا فيهَا وَسَلِّمْنَا مِنْهَا بِتَوفِيقِکَ وَعِصْمَتِکَ، وَاْنزَعْ عَنَّا جَلابِيبَ مُخَالَفَتِکَ، وَتَوَلَّ أُمُورَنَا بِحُسْنِ کِفَايَتِکَ، وأَوْفِرْ مَزِيدَنَا مِنْ سَعَةِ رَحْمَتِکَ، وأجْمِلْ صِلاتِنَا مِنْ فَيْضِ مَوَاهِبِک؛ خدايا! به توفيق و نگهداري خود، به ما زهد و بيرغبتي به دنيا عطا کن؛ و ما را از شر دنيا سلامت بدار؛ و جامههاي عصيان و مخالفت با خود را از ما بر کن؛ و با حسن کفايت و تدبيرت، خود عهدهدار کار ما باش؛ و از رحمت بيانتهايت بر عطاي هميشگي به ما بيفزاي؛ و از موهبتهاي فيض و بخششت، انعام ما را بهتر و بيشتر ساز.
«زهد» و «زهاده» در لغت بهمعناي اعراض و رغبت نداشتن به چيزي است، و نقطة مقابل آن، رغبت و حرص است. در قرآن خداوند با اشاره به زهد و بيرغبتي فروشندگان يوسف(علیه السلام) نسبت به آن حضرت، ميفرمايد: وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِين؛(1)«و او را به بهايي اندک، درهميچند، فروختند و به او بيرغبت بودند».
1. يوسف (12)، 20.
زهد در دنيا بهمعناي بياعتنا و بيرغبت بودن به دنياست، و زاهد کسي است که اعتنايي به آنچه از دنيا به دست ميآورد و يا از دست ميدهد، ندارد. زاهد گرچه از کار و تلاش دست نميکشد و در حد ضرورت از دنيا بهرهمند ميشود، درعينحال اعتنايي و رغبتي به دنيا ندارد. زاهد مصداق سخن خداوند است، آنجا که فرمود: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُم؛(1)«تا به آنچه از دست شما رفت، اندوه مخوريد و بدانچه به شما داد شادمان نشويد».
زهد مطلوب در اسلام، آن است که انسان براي انجام بهتر مسئوليتهاي خود، سادگي و گريز از تجمل را شيوة خود كند و به مظاهر پرزرقوبرق زندگي بياعتنا شود. بديهي است که اين طرز رفتار بهسبب پليد دانستن دنيا يا بهدليل فرار از مسئوليتهاي اجتماعي نيست؛ بلکه زهد در اسلام براي انجام بهتر مسئوليتها و غلبه بر گرايشهاي افراطي، و درجهت هدايت صحيح شيفتگي و دل نبستن به مظاهر زندگي مادي است. از اين رهگذر، زهد روح افزونطلب انسان را مهار ميکند و حالت خودباختگي دربرابر مظاهر زندگي دنيا را از بين ميبرد.
بنابراين زهد در اسلام با داشتن مال و رياست منافات ندارد. درواقع زاهد کسي است که مظاهر زندگي را بيش از حق و خداوند دوست نميدارد و اهداف الهي را قرباني اهداف دنيوي نميکند. او آخرت را اصل قرار ميدهد و دنيا را بهمنزلة فرع و وسيله و مقدمة آن ميجويد. با توجه به آنچه بيان شد، تفاوت زهد با رهبانيت ـ که در آيينهاي مسيحيت و بوديسم مطرح است ـ روشن ميشود؛ چراکه رهبانيت بهمعناي ترک دنيا، فرار از مسئوليتها و گريز از اجتماع است. چنين تفکري با روح اسلام سازش ندارد. ازنظر اسلام، همة مظاهر زندگي، ازقبيل مال، فرزند و رياست، ابزار تکامل و پيشرفتاند. همة
1. حديد (57)، 23.
اينها نعمتهاي خداوندند و استفادة صحيح و رعايت تعادل در بهرهوري از آنها، افزون بر آبادي دنيا، سبب آباد شدن آخرت انسان نيز ميشود. استفادة صحيح از دنيا اين است که انسان براي دنيا و مظاهر آن، اصالت قايل نباشد و آنها را بهمثابه نعمتهايي درجهت رسيدن به کمال و سعادت در آخرت بداند؛ چنانکه فرمودهاند: الدُّنْيَا مَزْرَعَةُ الاخِرَةِ.(1)
ازنظر اسلام، هرچه در اين دنيا رنگِ وجود به خود گرفته نيکوست و خداوند، موجود بدي نيافريده است. بنابراين نه دنيا و مظاهر آن بد است و نه علاقه به آنها، که ازروي ميل طبيعي در انسان قرار داده شده است. پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: الزَّهَادَةُ في الدُّنْيَا لَيْسَتْ بِتَحْرِيمِ الحَلالِ وَلا إِضَاعَةِ الْمَالِ وَلَکِنِ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنيا أنْ لا تَکُونَ بِمَا في يَدَيْکَ أَوْثَقَ مِنْکَ بِمَا في يَدِ اللَّه؛(2)«ازدنياگذشتگي اين نيست که حلال را بر خود حرام کني يا مال خود را تلف کني؛ ازدنياگذشتگي اين است که بدانچه در کف توست، بيشتر از آنچه در دست خداست اعتماد نداشته باشي».(3)
دوستان خدا و بهرهمندي از تدبير و خزانة کرم و رحمت خداوند
امام(علیه السلام) از خداوند درخواست ميکنند که خود با حسن کفايت و تدبيرش عهدهدار کارهاي ايشان باشد. انسان در دنيا نيازهايي دارد که بايد درصدد تأمين آنها برآيد؛ مانند نياز به غذا و مسکن. هيچکس حق ندارد خود را از نيازهاي ضرور که طبيعت زندگي اقتضا ميکند محروم سازد و ازجمله خود را از حيات و زندگي بيبهره كند. تلاش براي تأمين اين نيازها موجب ميشود که انسان سراغ دنيا برود و چهبسا بيشتر عمر و وقت خود را صَرف تأمين همين نيازهاي دنيوي کند. گاه انسان براي تأمين يکي از
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج73، باب 124، ص148، ح 1.
2. ابوالقاسم پاينده، نهج الفصاحه، ص512، ح 1712.
3. محمدتقي مصباح يزدي، رهتوشه، ج2، ص376ـ377.
نيازهاي خود و يا براي رفع مشکلي که براي او رخ داده، حتي از شب تا صبح نميخوابد و به راهحل مشکل و تأمين نياز خود ميانديشد. آفتي ديگر که تلاش براي رفع نيازها در پي دارد، اين است که وقتي انسان به امور روزمرة خود بپردازد و دنبال رفع نيازهاي خود برود، رفتهرفته مجذوب دنيا ميشود و انس به دنيا و دلبستگي بدان در او پديد ميآيد. حال اگر خداوند به انسان لطف و عنايت کند و خود عهدهدار رفع مشکلات انسان و تأمين نيازهاي او شود، تا با تدبير الهي و با صرف وقتي اندک، نيازهاي انسان برطرف شود، انسان فرصتي بيشتر براي انجام وظايف اخروي و عبادت خدا و تفکر در مسائل اصلي زندگي خود مييابد.
گاه براي اينکه انسان بتواند در ابعاد معنوي پيشرفت داشته باشد، بايد بيش از حد ضرورت و فراتر از نيازهاي شخصي خود از دنيا بهرهمند باشد. براي نمونه، اگر کسي بخواهد به سنت حسنة انفاق و احسان عمل کند و به کارهاي خير و عامالمنفعه بپردازد، بايد از درآمد و ثروت کافي بهرهمند باشد، تا از آن در راه خدا و براي تعالي و تکامل خود استفاده کند. دراينصورت اگر خداوند از خزانة رحمت و کرمش به او عطا کند، تا مجبور نباشد زحمتي فراوان براي کسب ثروت و درآمد صرف کند، موفق ميشود که بيشتر به کارهاي خير و امور اخروي بپردازد. ازاينرو امام(علیه السلام) در فرازي که از نظر گذرانديم، ميفرمايند: وأَوْفِرْ مَزِيدنَا مِنْ سَعَةِ رَحمَتِک؛«از رحمت بيانتهايت بر عطاي هميشگي به ما بيفزاي».
2. درک لذت انس با خدا و محبت به او
در آغاز گفتار، گفتيم که براي کاستن از توجه به دنيا و فريفته نشدن بدان، و نيز براي توجه يافتن به خداوند راههايي هست. جدا از راه اول كه به آن اشاره کرديم، راه ديگر که بيترديد مهمترين، ارزشمندترين و نفيسترين راهها براي رسيدن به آن منظور است، درک محبت و
چشيدن طعم لذت انس با خداست. در قرآن، روايات و ادعيه گزارههايي فراوان در تبيين و ترسيم اين راه و تأثير محبت به خدا در رفع دلبستگي به دنيا و رهايي از عصيان و گناه مطرح شده است. براي نمونه امير مؤمنان(علیه السلام) در مناجات شعبانيه ميفرمايند:
إِلَهِي لَمْ يکُنْ لي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِکَ إِلاّ في وَقْتٍ أَيْقَظْتَنيِ لِمَحَبَّتِکَ وَکَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِي في کَرَمِکَ وَلِتَطْهِرِ قَلْبِي مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفلَةِ عَنْک؛(1) خدايا، در من نيرويي نيست که بهوسيلة آن بتوانم از معصيت تو خودداري کنم؛ مگر آن هنگاميکه تو مرا به عشق و محبت خود بيدار سازي و چنانکه تو ميخواهي باشم و شکر تو گويم که مرا مشمول لطف و کرمت ساختي و قلبم را از پليديهاي غفلت پاک کردي.
وقتي انسان حاضر ميشود از لذتي دست بکشد که به لذتي فراتر از آن دست يابد. اگر لذت انس با خدا را بچشد، حاضر نميشود از اين لذت بيمانند دست بکشد. درنتيجه لذتهاي پوچ و بيمقدار دنيا را وامينهد. درحقيقت محبت به خدا و انس با او مانع دلبستگي او به مظاهر دنيا ميشود. البته چشيدن طعم انس با خدا و تجلي محبت به او در قلب، بهآساني محقق نميشود و نيازمند تلاش فراوان و مقدماتي است. مهمترينِ اين مقدمات، لطف و عنايت خدا در حق انسان، و برخوردار ساختن انسان از شايستگي و توفيق محبت به اوست. با توجه به اينکه قلب انسان با عنايت و توفيق الهي جلوهگاه محبت خداوند ميشود، حضرت ميفرمايند:
وأَغْرِسْ في أفْئِدَتِنَا أَشْجَارَ مَحَبَّتِکَ وأتْمِمْ لَنَا أَنْوَارَ مَعْرِفَتِکَ وَأذِقْنَا حَلاوَةَ عَفْوِکَ وَلَذَّةَ مَغْفِرَتِکَ وأَقْرِرْ أَعْيُنَنَا يَوْمَ لِقَائِکَ بِرُؤْيَتِک؛ در کشتزار دلهاي ما نهالهاي عشق و محبت خود را بنشان؛ و انوار معرفتت را براي ما
1. (شيخ) عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.
کامل و تمام كن؛ و شيريني بخشش و لذت آمرزش خود را به ما بچشان؛ و در روز ملاقاتت چشم ما را به مشاهدة جمالت روشن كن.
دوستان خدا و آرزوي نيل به لقاي معبود در آخرت
در پايان فراز مزبور حضرت از خداوند لقا و شهود جمال کبريايياش را درخواست ميکنند. ما در مباحث پيشين، بارها به مفهوم رؤيت و لقاي خداوند در قيامت اشاره کرديم و گفتيم که بهدليل محدوديتهاي عالم ماده، آن لقا و رؤيت در دنيا براي انسانها فراهم نميشود. اجمال سخن ما اين بود که در دنيا روح انسان به بدن تعلق ميگيرد و اين تعلق محدوديتهايي را براي روح انسان در پي ميآورد. در نتيجة تعلق روح به بدن و محدوديتهايي که بدن به منزلة موجودي مادي دارد، تحمل بدن و قواي آن براي حالات روحي و واکنشهاي رواني به حوادث ناگوار يا شاديبخش محدود است، و در مواردي بدن انسان تحمل برخي واکنشهاي رواني را ندارند. از همين روست که گاهي انسان بر اثر شوق زياد غش ميکند. براي نمونه، مادري که سالها از ديدار فرزندش محروم بوده و در غم فراقش ميسوخته است، وقتي به او ميرسد، چه بسا از شدت شوق غش ميکند و حتي ممکن است دچار سکته شود. اين از آن روست که بدن و اعصاب و مغز انسان تحمل هر لذتي را ندارد؛ چنانكه تاب هر مصيبتي را نيز ندارد. با اين فرض، روشن است که انسان در دنيا تحمل لذتي را که از مشاهدة نور بينهايت يا جمال بينهايتِ خداوند حاصل ميآيد، ندارد؛ چنان که حضرت موسي(علیه السلام) که پيامبري اولوالعزم بود، نتوانست متحمل لقا و رؤيت جمال ربوبي گردد. آن حضرت از خداوند درخواست کرد که خود را به او بنماياند و فرمود: رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرُ إِلَيْک؛«پروردگارا، [خود را] به من بنماي تا به تو بنگرم». خداوند در پاسخ او فرمود:
قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى
رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِين؛(1) «گفت: هرگز مرا نخواهي ديد و ليکن به اين کوه بنگر، پس اگر در جاي خود قرار و آرام داشت مرا خواهي ديد؛ و چون پروردگارش بر آن کوه تجلي کرد، آن را خرد و پراکنده ساخت و موسي مدهوش بيفتاد و چون به خود آمد گفت: [بارخدايا،] تو پاک و منزهي [از اينکه با چشم ديده شوي] به تو بازگشتم و من نخستين باوردارندهام.
طبيعي است وقتي تجلي خداوند بر کوه باعث تلاشي آن ميشود و اين رخداد مهيب حضرت موسي(علیه السلام) را مدهوش ميسازد، انسان نميتواند در دنيا تاب تحمل لقاي الاهي را داشته باشد و در نتيجه، بُنية مادي ما نميتواند در دنيا لذت لقاي الاهي را درک کند. اما در آخرت که محدوديتهاي مادي از فراروي ساختمان وجودي انسان برداشته ميشود، امکان لقاي الاهي براي انسانها و بهويژه براي اولياي خدا فراهم ميگردد.
حضرت در پايان مناجات خود ميفرمايند:
وَ أَخْرِج حُبَّ الدُّنيا مِنْ قُلُوبِنَا کَمَا فَعَلْتَ بِالصَّالِحينَ مِنْ صَفْوَتِکَ وَالأَبْرَارِ مِنْ خَاصَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ وَيَا أکْرَمَ اْلأَکْرَمين؛ «خدايا، محبت دنيا را از دل ما بيرون کن؛ چنانکه با بندگان نيکوکار و خاصّان درگاهت چنين کردي؛ به حق رحمت بيپايانت، اي مهربانترين مهربانان، و اي کريم کريمان».
1. اعراف (7)، 143.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org