- مقدمه معاونت پژوهش
- شرح مناجات محبین
- گفتار سيوهفتم: جايگاه محبت و انس با معبود
- گفتار سيوهشتم: نگاهي دوباره به قرب الهي
- گفتار سيونهم: جستاري در مفهوم و گستره ولايت
- گفتار چهلم: ارتباط محبت به خدا با رضايت به قضا و قدر او
- گفتار چهلويكم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (1)
- گفتار چهلودوم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (2)
- گفتار چهلوسوم: نگاهي به مقامات دوستان خدا
- شرح مناجات متوسلان
- شرح مناجات مفتقرين
- شرح مناجات عارفان
- گفتار چهلوهشتم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (1)
- گفتار چهلونهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (2)
- گفتار پنجاهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (3)
- گفتار پنجاهويكم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (4)
- گفتار پنجاهودوم: جلوههاي معرفت و عشق به خدا
- گفتار پنجاهوسوم: آرمانهاي بلند اولياي خدا
- شرح مناجات ذاكرين
- شرح مناجات معتصمين
- شرح مناجات زاهدين
- كتابنامه
- نمايهها
گفتار پنجاهوهشتم
ضرورت ذكر خدا و ارتباط آن با ياد كردن خدا از ما
اشارهاي به ترتيب منطقي مناجات امام سجاد(علیه السلام)
نجواهاي امام سجاد(علیه السلام) در مناجات ذاكرين، ترتيب منطقي زيبايي دارد و بيانگر حالاتي است كه ذاكر خداوند بايد در مسير ذكر خداوند داشته باشد. چون كسي كه در مقام ذكر خداوند برميآيد، اگر اهل ادب و معرفت باشد، خجالت ميكشد كه خداوند را ياد كند؛ چون دل، ذهن و زبان خود را لايق ياد خداوند نميداند؛ ازاينرو در مقام عذرخواهي از خداوند ميگويد: الهي لَو لا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ اَمْرِكَ لَنزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْري إِيّاكَ؛ «خدايا، اگر تو اجازه و فرمان نداده بودي و براي اطاعت فرمان تو نبود، من لياقت نداشتم كه تو را ياد كنم و تو را منزه از ياد خود ميدانستم». اما تو بر من منت نهادي و اجازه دادي تو را ياد كنم و بدينسان نعمت بزرگي به من ارزاني داشتي. آنگاه با توجه به آنكه انسان در يادكرد خداوند نيز محتاج اوست و تا توفيق و عنايت الهي نباشد، انسان توان انجام ياد و ذكر خداوند را ندارد و دلش متوجه خداوند نميشود، امام در مقام استعانت از خدا براي انجام ذكرش، در فراز دوم مناجات خويش ميفرمايند: إلهي فالْهمْنَا ذِكْرَكَ فِي الْخَلاءِ وَالْمَلاء؛ «خدايا، تو خود ذكرت را به ما الهام كن و به ما توفيق بده كه در خلوت و جلوت و در شب و روز و در ظاهر و باطن به ياد تو باشيم».
امام در فراز سوم به حصول آرامش و سكونت دل با ياد خدا اشاره ميكنند. اضطراب، دلواپسي و نگراني كه لازمة زندگي دنياست، همواره باعث رنجش انسان ميشود. انسان آرامشيافته، چون غريقي است كه در امواج دريا گرفتار شده و در آستانة مرگ قرار گرفته است؛ اما ناگاه از آن ورطة هلاك جان به در ميبرد و به ساحل نجات ميرسد و پس از دستوپنجه نرم كردن با مرگ، اميد به زندگي باز در او شعلهور ميشود و از سلامتي و رهايي خويش از چنگال مرگ لذت ميبرد؛ يا چون كسي است كه در بياباني کرانناپيدا گم شده و كاملاً مضطرب و نگران و بيمناك از آيندة خويش است؛ اما وقتي راه خود را بازمييابد، شعلة اميد در قلبش ميتابد و از اينكه از دام بلا رهيده است، لذتي بيپايان حس ميكند.
وقتي انسان به لذت ياد خداوند پي برد و دريافت كه آن لذت از هر لذتي والاتر و پايدارتر است، بايد از اينكه عمر خود را صرف لذت بردن از نعمتهاي محدود دنيوي كرده و از لذت بينهايت ياد خدا غافل شده است، استغفار كند. ازاينرو امام در فراز چهارم مناجات خويش، از لذت بردن از غير ذكر خدا استغفار ميكنند و ميفرمايند: وأَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بَغيْرِ ذِكْرِك.
امام آنگاه در پايان مناجات ميفرمايند:
إِلَهِي أَنْتَ قُلْتَ ـ وَقَوْلُكَ الْحَق ـ : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وأَصِيلا»(1) وَقُلْتَ ـ وَقَوْلُكَ الْحَق ـ : «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُم(2) فَأَمَرْتَنَا بِذِكْرِكَ وَوَعَدْتَنَا عَلَيْهِ أَنْ تَذْكُرَنَا تَشْرِيفاً لَنَا وَتَفْخِيماً وَإِعْظَاماً وَهَا نَحْنُ ذَاكِرُوكَ كَمَا أَمَرْتَنَا؛ فَأَنْجِزْ لَنَا مَا وَعَدْتَنَا يَا ذَاكِرَ الذَّاكِرِينَ وَيَا أرْحَم الرَّاحِمِين؛ خدايا، تو در كتابت فرمودي ـ و سخن تو حق است ـ :
1. احزاب (33)، 41ـ42.
2. بقره (2)، 152.
«اي كساني كه ايمان آوردهايد؛ خداي را بسيار ياد كنيد، و او را بامداد و شبانگاه [در همة شبانهروز] تسبيح گوييد».و نيز در كتابت فرمودي ـ و سخن تو حق است ـ : «پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم». پس ما را به ذكر خود امر كردي و وعده دادي كه اگر تو را ياد كنيم از ما ياد كني تا ياد تو ما را شرافت و عزت و عظمت بخشد. اكنون ما به فرمان تو از تو ياد ميكنيم؛ تو نيز برحسب وعدهات از ما ياد كن؛ اي كسي كه از يادكنندگانت ياد ميكني؛ اي مهربانترين مهربانان.
اهميت فراخوان خداوند به ياد خود
وقتي انسان به چيزي نياز دارد، ميكوشد تا بدان دست يابد. گرسنهاي كه احتياج به غذا دارد و يا تشنهاي كه نيازمند آب است، خود درصدد رفع نياز خود برميآيد و لازم نيست كسي به او سفارش كند و يا فرمان دهد كه نيازش را برطرف سازد؛ اما با وجود آنكه ذكر خدا عاليترين و بالاترين نياز انسان، و ماية فلاح و رستگاري و سعادت اوست و هركس به اهميت آن پي ببرد، بايد با توفيق الهي به انجام آن مبادرت ورزد و بر اين توفيق بزرگ خداوند را شكر گزارد، خداوند بارها در قرآن به ما امر كرده است كه او را ياد كنيم. اين فرمان الهي انگيزه و عزم ما را براي انجام ذكر او تشديد ميكند. آنگاه خداوند براي تقويت انگيزة بنده در اطاعت فرمان او، علاوه بر آنكه خبر ميدهد كه ياد او باعث اطمينان و آرامش دل ميشود، وعده داده است كه اگر ما او را ياد كنيم، او نيز ما را ياد ميكند كه اين خود بالاترين شرف و افتخار براي انسان است.
درك اينكه ياد خدا باعث اطمينان و آرامش دل ميشود و انسان را از اضطراب و نگراني ميرهاند، براي ما ممكن است و همة ما به تجربه اين مطلب را دريافتهايم. به همين ترتيب وقتي خداوند ياد خود را باعث فلاح و رستگاري ميداند و ميفرمايد: وَاذْكُرُوا اللَّه
كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون؛(1) «و خدا را بسيار ياد كنيد، باشد كه پيروز و رستگار شويد». چون سعادت و رستگاري مطلوب فطري ماست، درك اين وعدة الهي براي ما سخت نيست؛ اما درك اين وعدة خداوند كه درقبال ياد ما از او، او نيز ما را ياد ميكند، براي ما دشوار است. ما نميدانيم كه خداوند چگونه از ما ياد ميكند و نميدانيم معناي يادكرد خداوند از ما چيست. اين مطلب از امور معنوي و فراتر از امور حسي اين جهاني است. براي درك اينقبيل امور معنوي، ناچاريم به مقايسه و تشبيه آنها به امور محسوس بپردازيم تا از اين طريق اندك فهمي از آنها براي ما حاصل شود و بتوانيم به مفهوم و ارزش ياد خدا از بندگان پي ببريم.
فهم آية شريفة فاذكروني اذكركم(2) براي ما دشوار است؛ اما با دقت و تأمل و مقايسة يادكرد خدا از ما، با يادكرد دوستان و خويشان و ساير اشخاص از خودمان، ميتوانيم به مفهوم ياد خدا از ما و نتيجه و فايدة آن پي ببريم. ما به تجربه دريافتهايم كه پدر، مادر، دوستان و خويشان خود را دوست ميداريم و به ياد آنها هستيم و بهطور طبيعي هركه را انسان بيشتر دوست داشته باشد، بيشتر به يادش خواهد بود؛ تاآنجاكه انسان نميتواند به ياد برخي از عزيزان و دوستان خود نباشد و آنها را بهكلي فراموش كند. ازسوي ديگر انسان دوست دارد كه محبوب نيز به ياد او باشد و از اينكه محبوبش نيز به ياد اوست لذت ميبرد. انسان از اينكه دوستان، او را به حال خود رها نميكنند و فراموشش نميكنند، خشنود است؛ درمقابل، اينكه كسي به ياد انسان نباشد و پدر، مادر، خويشان و دوستان، انسان را فراموش كنند، براي او بسيار سخت و آزاردهنده است. غربت، بيكسي و تنهايي براي انسان، كشنده و تحملناپذير است و درمقابل اگر انسان بداند كه ديگران به او توجه دارند و به ياد او هستند، احساس سرور و شادماني ميكند و زندگي براي او نشاطآور و فرحبخش خواهد بود.
1. انفال (8)، 45.
2. بقره (2)، 152.
همة كساني كه انسان به آنها علاقه دارد و ميخواهد كه آنها نيز به ياد او باشند، مخلوقاتي ضعيف، ناقص، محدود، فقير و سرتاپا نياز به خداوند هستند و كمالات آنها درمقابل كمالاتي كه خداوند به اولياي خود داده، بسيار اندك است و دربرابر كمال مطلق و نامحدود خداوند چيزي بهحساب نميآيد. آنان اگر علاقه و محبتي نشان ميدهند و يا كاري ميكنند، ناشي از توفيقي است كه خداوند به آنان داده است و درواقع آنها وسيله و ابزاري براي اجراي خواست خداوند هستند. بيترديد اهميت و ارزش يادكرد اين موجودات محدودِ داراي كمالات متناهي كه با سپري شدن حيات و زندگيشان، هم خودشان به فرجام ميرسند و هم كمالات محدودشان، به پاية اهميت و ارزش نامتناهي ياد خداوند كه موجودي ازلي و ابدي و داراي كمال مطلق است نميرسد؛ خداوندي كه مهر و محبت او بينهايت است و هرقدر انسان كوتاهي و عصيان داشته باشد و او را فراموش كند، آن خداوندِ رئوف و مهربان بندة خطاكار خود را فراموش نميكند و پيوسته بندة خويش را بهسوي خود فرا ميخواند. اگر انسان يكي دوبار با دوستش مخالفت كند و به وي آزار و اذيت برساند، او از انسان دل ميكند؛ اما باآنكه شمار گناهان ما از حساب بيرون است، باز خداوند ما را به حال خود رها نميكند و از ما ميخواهد كه حتي در دم مرگ توبه كنيم و بهسوي او برگرديم و از توبه و بازگشتمان شادمان ميشود.
خشنودي خداوند از توبه و بازگشت بنده
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روايتي شادماني خداوند از توبه و بازگشت بنده بهسوي خدا را چنين ترسيم كرده است:
اللهُ أَفْرَحُ بِتَوْبَةٍ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ مِنْ رَجُلٍ نَزَلَ فِي أرْضٍ دَوِّيَةٍ مُهْلِكَةٍ فَفَقَدَ راحِلَتَهُ فَطَلَبَهَا حَتَّى اشْتَدَّ عَلَيْهِ الْحَرُّ وَالْعَطَشُ ما شاءَ اللهُ تَعَالىَ. قَالَ أرْجِع
إلى مَكانِي الَّذِي كُنْتُ فِيهِ فَأَنامُ حَتَّى أَمُوتَ. فَوَضَعَ رَأْسَهُ عَلىَ سَاعِدِهِ ليَمُوتَ فَاسْتَيْقَظَ فَإذَا رَاحِلَتُهُ عِنْدَهُ عَلَيْهَا زادُهُ وَشَرَابُهُ. فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ مِنْ هذا بِراحِلَتِهِ وَزادِه؛(1) شادماني و خوشحالي خداوند از توبة بندة مؤمنش بيشتر است از مردي كه در بيابان مرگباري فرود آيد و مركب و زادوتوشهاش را گم كند و در پي آنها بگردد تا گرما و تشنگي تحملناپذيري بر وي چيره گردد. به خود گويد: به مكان خويش بازگردم و در انتظار مرگ بخسبم. سر برروي دست نهد و در انتظار مرگ بخوابد؛ پس ديده بگشايد و ناگاه مركب و زادوتوشهاش را نزد خود بيابد. (او در اين وضعيت چقدر شادمان خواهد شد؟) شادماني خداوند از توبة بندة مؤمن خويش فزونتر از شادماني اين شخص است كه مركب و زادوتوشهاش را بازيافته است.
اين تصوير از شادماني خداوند از توبة بندة خويش مبالغهآميز نيست؛ چراكه رحمت خداوند در حق بندگان، بينهايت است و نميتوان حدي را براي آن تصور كرد.
همة مخلوقات، نيازمند خداوند هستند و كسي نيست كه حتي براي لحظهاي از عمرش نيازمند خداوند نباشد. كسي نميتواند ادعا كند كه حتي بهاندازة يك نفس كشيدن و يا چشم برهم زدن نيازي به خدا ندارد. دراينبين آنان كه سعة وجوديشان بيشتر است، نيازشان به خداوند نيز فراتر از نياز ديگران به خداوند است و ازاينرو انبيا، اوصيا، امامان و ملايكة مقرب به خداوند نيازمندتر از ما هستند. همچنانكه مقايسة ظرفيت وجودي آنها با ظرفيت وجودي ما ممكن نيست، قياس فقر و نياز آنها به خداوند با نياز ما به او ناممكن است. انبيا و اولياي خدا هم براي تأمين نيازمنديها و
1. حسنبنيوسف حلي، نهج الحق وكشف الصدق، ص375.
تعالي و كمال خودشان به خداوند نيازمند هستند، هم براي اينكه راه سعادت و كمال و تعالي را به ديگران افاضه كنند. پس همة مخلوقات و موجودات سراپا نيازمند خدا هستند و تنها خداوند، غني مطلق و بينياز از غير است. برخلاف تصور باطل برخي، خداوند مخلوقات و ازجمله انسانها را براي آن نيافريد كه از تنهايي نجات يابد و با آنها انس گيرد و خود را با مخلوقات خود سرگرم كند؛ چون خداوند هيچ نيازي به مخلوقات خود ندارد و حتي نيازمند انس يافتن و همنشيني با آنها هم نيست؛ چنانكه امير مؤمنان(علیه السلام) ميفرمايند:
وَلَمْ يُكَوِّنْهَا لِتَشْدِيدِ سُلْطَانٍ وَلا لِخَوْفٍ مِنْ زَوَالٍ وَنُقْصَانٍ وَلا لِلِاسْتِعَانَةِ بِهَا عَلَى نِدٍّ مُكَاثِرٍ وَلا لِلاحْتِرَازِ بِهَا مِنْ ضِدٍّ مُثَاوِرٍ وَلا لِلاْزْدِيَادِ بِهَا فِي مُلْكِهِ وَلا لِمُكَاثَرَةِ شَرِيكٍ فِي شِركَةٍِ وَلا لِوَحْشَةٍ كَانَتْ مِنْهُ فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَأْنِسَ إِلَيْهَا؛(1) موجودات را براي تقويت فرمانروايي، يا ترس از كمبود و نقصان، يا براي كمكخواهي دربرابر همتايي نيرومند، يا براي دوري از دشمني كه به او هجوم آورد، يا براي گسترش حكومت و قدرت، يا براي افزوني و غلبه بر شريك در شركت، يا بهدليل وحشت از تنهايي و براي انس و الفت با موجودات، نيافريد.
آيا براي بندهاي حقير و روسياه و سرتاپا گناه، افتخار و شرافتي برتر از اينكه خالق يكتا كه داراي همة كمالات است و همگان بدو محتاجاند و او به كسي احتياجي ندارد و محبت و رأفتي بينهايت دارد، از او ياد كند؟ اگر به ما خبر برسد كه مقام معظم رهبري يا فلان مرجع تقليد در مجلسي از ما ياد كرده است، ما در پوست خود نميگنجيم و با افتخار و غرور به ديگران ميگوييم كه چنان شخصيت بزرگي از ما ياد
1. نهج البلاغه، خطبة 186.
كرده است. در افقي فراتر، اگر حضرت وليّ عصر ارواحنا فداه از ما ياد كند چه حالي به ما دست ميدهد؟ طبيعي است از اينكه چنين سعادت و افتخار بزرگي نصيب ما شده است در پوست خود نميگنجيم. حال با توجه به آنكه آن وجود مقدس، خود، بندة خدا و سرتاپا نيازمند به اوست و همة كمالات و فضايلش را از او كسب كرده است و بههيچوجه كمالات او را نميتوان با كمالات نامحدود خداوند مقايسه كرد، آيا كرامت و افتخاري بالاتر از اين وجود دارد كه خداوندِ داراي كمال مطلق و مبدأ همه خوبيها و برخوردار از رحمت بينهايت، از انسان ياد كند و او خود دراينباره بفرمايد:
يابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِي فِي نَفْسِكَ أَذْكُرْكَ فِي نَفْسِي؛ إِبْنَ آدَمَ اذْكُرْنِي فِي خَلاءٍ؛ أَذْكُرْكَ فِي خَلاءٍ؛ ابْنَ آدَمَ اذْكُرْنِي فِي مَلإٍ أذْكُرْكَ فِي مَلإٍ خَيْرٍ مِنْ مَلَئِكَ؛(1) اي فرزند آدم، مرا در قلب خود ياد كن تا من هم تو را در نزد خود ياد كنم. اي فرزند آدم، مرا در خلوت ياد كن تا من هم تو را در خلوت ياد كنم. اي فرزند آدم، مرا درميان جمع ياد كن تا من هم درميان جمعي برتر و بهتر از جمعي كه تو مرا در آن ياد كردهاي (يعني در جمع فرشتگان) تو را ياد كنم.
1. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج7، باب7، ص159، ح9003.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org