- مقدمه معاونت پژوهش
- شرح مناجات محبین
- گفتار سيوهفتم: جايگاه محبت و انس با معبود
- گفتار سيوهشتم: نگاهي دوباره به قرب الهي
- گفتار سيونهم: جستاري در مفهوم و گستره ولايت
- گفتار چهلم: ارتباط محبت به خدا با رضايت به قضا و قدر او
- گفتار چهلويكم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (1)
- گفتار چهلودوم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (2)
- گفتار چهلوسوم: نگاهي به مقامات دوستان خدا
- شرح مناجات متوسلان
- شرح مناجات مفتقرين
- شرح مناجات عارفان
- گفتار چهلوهشتم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (1)
- گفتار چهلونهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (2)
- گفتار پنجاهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (3)
- گفتار پنجاهويكم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (4)
- گفتار پنجاهودوم: جلوههاي معرفت و عشق به خدا
- گفتار پنجاهوسوم: آرمانهاي بلند اولياي خدا
- شرح مناجات ذاكرين
- شرح مناجات معتصمين
- شرح مناجات زاهدين
- كتابنامه
- نمايهها
گفتار شصتودوم
زهد و وارستگي دوستان خدا و بياعتنايي آنان به دنيا (2)
مروري بر مطالب پيشين
در گفتار پيشين، فرازي از مناجات زاهدين را بررسي کرديم؛ فرازي که امام سجاد(علیه السلام) در آن از دنيا شکوه ميکنند که دنيا ما را گرفتار مکر و حيلههاي خود ساخته، و از مکر و خدعههاي دنيا به خداوند پناه ميبرند. دراينباره، پرسشهايي را طرح کرديم. يکي از آن پرسشها اين بود که چرا مکر و فريب به دنيا نسبت داده، و ازاينجهت دنيا مذمت شده است؟ خلاصة پاسخ آن پرسش عبارت است از اينکه براي پيدايش هر پديدهاي، چندين عامل مشارکت دارند که ما از آنها به مقتضي، اسباب، شروط سلبي، شروط ايجابي، عوامل اعدادي و عامل ايجادي تعبير ميکنيم و عنوان کلي و جامعِ آن علتهاي ناقصه، علت تامه است. بهجهت اينکه هريک از آن عوامل در پيدايش معلول و پديده دخيلاند، ميتوان آن پديده را به هريک از آنها نسبت داد. البته قانون بلاغت در سخن و موقعيت و مقام سخن ايجاب ميکند که ما در هر مقام، بر سبب خاصي تأکيد ورزيم و پديده را به آن سبب نسبت دهيم. معمولاً چون در قرآن کريم بيشتر بر توحيد تأکيد شده است و مردم به خداوند توجه داده شدهاند و محور آموزههاي قرآني، توحيد است، پديدهها اغلب به خداوند که علت ايجادي است نسبت داده ميشوند؛ براي نمونه در قرآن آمده است که
خداوند آب را از آسمان فرو ميفرستد(1) و بهوسيلة آن آب، گياه و درختان را ميروياند،(2) و بهوسيلة آنچه برروي زمين رويانده و ساير خوراکيها شما را روزي ميدهد.(3)
طبيعي است براي اينکه باران ببارد مقدمات، اسباب و اوضاعي بايد فراهم شود. همچنين براي تأمين غذايي که در اختيار ما قرار ميگيرد، عواملي گوناگون دخيلاند. بااينهمه چون خداوند مسببالاسباب است و همة امور با اراده و اذن او انجام ميپذيرند، و نيز ازآنجهت که آموزههاي قرآني بر آناند که نقش محوري خداوند را برجسته سازند، امور و پديدهها به خداوند که علت ايجادي است نسبت داده ميشوند. البته در مواردي نيز پديدهها به ديگر عوامل نسبت داده شدهاند. امام(علیه السلام) در مناجات خويش انحرافات و لغزشهاي انسانها را به دنيا نسبت ميدهند؛ زيرا سه عامل در انحراف انسان نقش دارند که عبارتاند از: هواي نفس، شيطان و دنيا. اگر لذايذ دنيوي نميبود، انسان به گناه نميافتاد و ازاينجهت که دنيا و لذايذ دنيوي خود عاملي براي انحراف و گناهاند، ميتوان دنيا را عامل گناه و انحراف انسان دانست و آن را مکار، خدعهگر و فريبکار معرفي کرد.
تبيين چيستي مکر و فريب دنيا
پرسش ديگر اين است که حقيقت و مصداق مکر و فريب دنيا چيست؟ آنچه از دنيا در اختيار ما قرار گرفته، هوايي است که تنفس ميکنيم، نوري است كه از آن بهرهمند ميشويم و خوردنيهايي هستند كه از آنها تغذيه ميكنيم، و نيز زندگي و حياتي است که در دنيا از آن برخورداريم و لذايذي است که دنيا در اختيار ما نهاده است. پس
1. ر.ك: زخرف (43)، 16.
2. ر.ك: نحل (16)، 11.
3. ر.ك: نحل (16)، 114.
مصداق مکر و فريب دنيا چيست و با توجه به اينکه زمينة عبادت و بندگي خدا در همين دنيا براي ما فراهم ميشود و ما با استفاده از خوردنيهايي که از دنيا فراهم ميآيد، توان کافي براي عبادت و انجام وظايف خويش را فراهم ميآوريم، چرا دنيا موجودي فريبنده، مکّار و هلاککننده معرفي شده است؟
براي پي بردن به پاسخ اين پرسش، بايد به ويژگيهاي عامل فريب خويش و موقعيتي که انسان در آن فريب ميخورد نظري بيفکنيم. بيترديد آنچه انسان بهوسيلة آن فريب ميخورد، نميتواند خالي از هر جاذبه، بدمنظر و نفرتانگيز باشد؛ بلکه بايد براي انسان خوشايند و داراي جاذبه باشد. براي نمونه، وقتي کودکي را ميخواهند فريب دهند و کالاي باارزشي را از او بگيرند، شکلات و شيرينياي را که بسيار کمارزشتر از آن کالاي قيمتي، اما براي کودک داراي جاذبه است، در اختيار او مينهند. آن کودک چون واقف به ارزش واقعي کالايي که در اختيار دارد نيست و آن شکلات و شيريني را بر آن ترجيح ميدهد، حاضر ميشود که درمقابل شکلات، آن کالا را در اختيار ديگران بگذارد. وقتي بخواهند کسي را بفريبند و سرماية گران و باارزشي را از چنگش درآورند، و يا او را از مقصدي که در پيش دارد بازدارند، کالايي بيارزش را براي او ميآرايند و او را فريفتة ظاهر زيبا و فريبندة آن کالاي بيارزش ميكنند.
فرض كنيد ما باورمان باشد که ميتوانيم با عمل و سخن خود، سرمايهاي ابدي را براي خود فراهم آوريم که از همة دنيا باارزشتر است. حال آيا اگر کسي و عاملي موجب شود که بهوسيلة عمل و گفتار خود، بهجاي رسيدن به آن سرماية ابدي اخروي، به لذت ناچيز و محدود دنيوي برسيم، آيا فريب نخوردهايم؟ بيترديد آنچه ما به دست آوردهايم خالي از لذت و جاذبه نيست و نظير شکلاتي که کودکي بدان فريب ميخورد، سطحي از لذت و سود را دارد. اگر اين دستاورد هيچ لذت و سودي نميداشت، انسان فريفتة آن نميشد. بااينحال، لذت مزبور دربرابر سرماية ابدي و لذت نامحدودي که ما
ميتوانستيم با عمل و گفتار خود به دست آوريم، بسيار ناچيز است. ازاينجهت ما فريب خوردهايم و بهجاي نعمت و سرماية ابديِ برخوردار از ارزش نامحدود، به کالايي ناچيز و کمبها دست يافتهايم.
آنچه در دنياست، از خوردنيها، پوشيدنيها، فرزند و همسر گرفته تا خانه و خودرو همه خوب و نعمتهاي خداوندند؛ اما اگر صرف وقت و نيرو براي رسيدن به اين امور انسان را از تلاش براي دستيابي به سرمايههاي ابدي آخرت بازدارد، انسان خسارت ديده و فريب مظاهر و جلوههاي دنيا را خورده است. چهبسا انسان با اندکي از وقتي که صرف رسيدن به برخي از خواستههاي دنيوي خود ميکند، بتواند با پرداختن به امور اخروي، سرمايهاي بينهايت باارزش را به دست آورد. براي نمونه، ما با بخشي از پولي که از تلاش و کار خود به دست آوردهايم، مقداري سيب فراهم ميآوريم که داراي ارزش محدود است و از خوردن آن لذتي محدود به ما دست ميدهد؛ اما اگر تلاشي اندک، حتي بهاندازة يک دقيقه، صرف امور اخروي کنيم، خداوند در بهشت بهپاس آن تلاش و عمل خيري که انجام دادهايم، ما را از ميوههاي بهشتي برخوردار ميکند که تا ابد در اختيار ما قرار ميگيرند؛ ميوههايي كه هيچگاه تمام نميشوند و نيز هرگاه ما اراده كنيم آن ميوهها در اختيار ما قرار ميگيرند و همچنين لذتي ابدي و توصيفناپذير و عاري از رنج و مشقت از آنها عايد ما ميشود. همة اين نعمتهاي ابدي و نامحدود را خداوند دربرابر يک عمل صالح به ما عنايت ميکند. حتي اگر کلمهاي از زبان ما براي هدايت ديگران بيرون آيد، خداوند دربرابر آن پاداشي به ما ميدهد که بر همة آنچه در دنياست برتري دارد؛ چنانکه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امير مؤمنان(علیه السلام) فرمودند: لأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَي يَدَيْکَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ خَيْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمسُ مِنْ مَشَارِقِهَا أِلي مَغَارِبِهَا؛(1)
1. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج1، باب 6، ص216، ح 26.
«اگر خداوند به دست تو بندهاي از بندگان خدا را هدايت کند، براي تو بهتر و باارزشتر است از هرآنچه از شرق تا غرب عالم، خورشيد بر آن ميتابد».
پس اگر انسان تلاشي را که ميتواند صرف به دست آوردن نعمتهاي نامحدود اخروي کند، صرف به دست آوردن مقداري ميوه در دنيا کند، فريب خورده و خسارت ديده است. بنابراين اگر گفته شده که دنيا فريبنده است، نه بدان جهت است که دنيا سمِ کشنده، و عاري از خير و نعمت است؛ بلکه ازآنروست که گاه دنيا چنان انسان را فريفتة خود ميسازد و مظاهر و زيباييهاي خود را به انسان مينماياند که انسان از آخرت غافل ميشود؛ بهگونهاي كه همة وقت و تلاش خود را صرف به دست آوردن متاع دنيا ميکند و از متاع آخرت که ازنظر مقدار و ارزش بسيار فراتر از متاع دنياست، بيبهره ميماند. آنچه در دنياست نعمت است و دنيا آکنده از خير است. عمل صالحي که داراي پاداش بينهايت است، بهوسيلة دست، زبان و يا چشمي که مربوط به اين دنياست و با استفاده از هوا و امکاناتي که در اين دنيا وجود دارد، انجام ميپذيرد. انسان با پولي که در دنيا کسب کرده، انفاق ميکند؛ با زباني که در دنيا در اختيار او نهاده شده به ديگران مهر ميورزد و با دست خود يتيمي را نوازش ميکند. پس دنيا ذاتاً بد نيست؛ مهم اين است که انسان نعمتهاي دنيا را در چه راهي و چگونه مصرف کند.
اگر انسان براي دنيا اصالت قايل شود و دنيا را براي خود دنيا و لذتهاي آن بجويد و بخواهد، اين نحوة استفاده از دنيا نامطلوب و بد است و دراينصورت، انسان فريب دنيا را خورده است؛ زيرا دراينصورت دنيا جاي آخرت را گرفته است. درمقابل، اگر انسان براي دنيا اصالت و استقلال قايل نباشد و از آن براي انجام عمل صالح و کسب رضايت خدا استفاده کند و دنيا را ابزاري براي دستيابي به سعادت ابدي آخرت قرار دهد، دراينصورت به کمال مطلوب خود دست يافته و تجارتي سرشار از سود داشته است. درصورتي دنيا بد، فريبنده و هلاکكنندة انسان است که موجب شود انسان از سرمايههاي
ابدي آخرت محروم بماند؛ بلکه امکاناتي را که در دنيا در اختيار او قرار گرفته، در راهي مصرف کند که حاصل آن عذاب ابدي آخرت است. اگر انسان بهجاي اينکه با زبان خود به نوازش و دلجويي ديگران بپردازد و با آن براي ديگران خيرخواهي و دلسوزي کند، به سخنچيني و غيبت کردن بپردازد، و چنين سوءاستفادهاي از امکانات دنيوي کند، نهتنها از ثواب اخروي محروم ميشود، عذاب آخرت را نيز براي خود ميخرد.
انسان غافل، تنها به لذتهاي زودگذر دلبستگي دارد و درصدد برنميآيد که از دنيا براي رسيدن به نعمتهاي ابدي استفاده کند. چهبسا او براي رسيدن به لذتي کوتاه که ممکن است پنج دقيقه نيز به طول نينجامد، يک شبانهروزِ خود را صرف کند؛ حتي گاه براي آنکه چند روز در رفاه باشد، چندين سال ميكوشد. دراينبين برخي سالياني زحمت ميکشند و پولي را مياندوزند و با آن کالايي مانند خودرو تهيه ميکنند؛ اما پيش از آنکه از آن استفاده کنند، دزد آن را سرقت ميکند. همچنين برخي دسترنج عمر خود را صرف ساختن خانهاي ميکنند؛ اما پيش از آنکه در آن خانه اسکان يابند و از آن استفاده کنند، اجلشان فراميرسد. اين در حالي است که اگر اين افراد بخشي از عمرشان را صرف آخرت ميکردند، از لذت و نعمتي نامحدود برخوردار ميشدند و نهتنها خسارتي متوجه آنها نميشد، دربرابر عمل اندک خود به دستاورد و ثمرهاي دست مييافتند که با عمل محدود و ناچيز آنها مقايسهشدني نيست.
دنيا بستر رشد و تعالي انسان
پرسش ديگر اين است كه چرا خداوند ما را وارد دنيايي ساخت که همواره در آن درمعرض فريب و لغزش قرار داريم و درصورت غفلت به هلاکت و خزلان ابدي گرفتار ميشويم؟ چرا خداوند از آغاز ما را وارد بهشت نکرد تا فارغ از رنج و گرفتاريها و بهدور از نيرنگ و فريب، از رحمت واسعة خداوند و نعمتهاي نامحدودش بهرهمند شويم؟
پرسش مزبور ناشي از جهل دربارة حکمت وجود بهشت، و شرط ورود بدان است. براساس آموزههاي قرآني و روايي، راهيابي به بهشت و برخورداري از نعمتهاي آن، در پرتو اعمال اختياري انسان تحقق مييابد و آنچه در آخرت نصيب مؤمنان ميشود، نتيجة عمل صالح آنهاست. اگر انسان از فکر و انديشهاي سالم برخوردار باشد و درصدد اطاعت از خداوند و انجام اعمال صالح برآيد، نعمت بهشت براي او فراهم ميشود. بهتعبيرديگر، انسان با هر عمل صالحي که انجام ميدهد، امکان بهرهمندي از حيات بهشتي و نعمتي از نعمتهاي بهشت را براي خود رقم ميزند و هرقدر بر اعمال صالح خود بيفزايد، از نعمتهايي فزونتر و مرتبه و مقامي والاتر در بهشت برخوردار ميشود. بر اين اساس امام باقر(علیه السلام) در روايتي از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) چنين نقل ميکنند:
مَنْ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً في الْجَنَّةِ وَمَنْ قَالَ أَلْحَمْدُ لِلَّهِ، غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً في الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ لا إلَهَ إلاّ اللَّهُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً في الْجَنَّةِ وَمَن قَالَ أَللَّهُ أَکبَرُ غَرَسَ اللَّهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً في الْجَنَّةِِ. فَقَالَ رَجُلٌ مِن قُرَيش: يا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ شَجَرَنَا في الْجَنَّةِ لَکَثِيرٌ. فَقَالَ: نَعَمْ وَلَکِنْ إِياکُم أَن تُرْسِلُوا عَلَيهَا نيرَاناً فَتُحْرِقُوهَا وَذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يقُولُ: «يا أَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أطِيعُوا اللَّهَ وأطِيعُوا الرَّسُولَ وَلا تُبطِلُوا أَعمَالَکُم».(1)و(2) هرکس که «سبحان الله» بگويد، خداوند درختي در بهشت برايش ميکارد؛ و کسي که «الحمدلله» بگويد، براي او نيز خداوند درختي در بهشت مينشاند؛ و کسي که «لا اله الا الله» بگويد، براي او نيز خداوند در بهشت درختي بنشاند و نيز براي کسي که «اللهاکبر» بگويد، خداوند درختي در بهشت ميکارد. در اين هنگام مردي از قريش به حضرت عرض کرد: اي رسول خدا! پس ما
1. محمد (47)، 33.
2. حر عاملي، وسائل الشيعة، ج7، باب 31، ص186ـ187، ح 9074.
درختان بسياري در بهشت خواهيم داشت. حضرت فرمود: آري؛ ولي بترسيد از آنکه آتشي بهسوي آنها بفرستيد تا آنها را بسوزاند؛ زيرا خداوند بلندمرتبه ميفرمايد: اي گروه مؤمنان! از خدا و رسول او اطاعت کنيد و اعمال خود را باطل نسازيد.
همچنين از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره برخي از وقايع شب معراج چنين نقل شده است:
لَمَّا أُسْرِي بِي إِلَي السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَرأَيْتُ فِيهَا قِيعاناً بُقعاً مِنْ مِسْکٍ، وَرأَيْتُ فِيهَا مَلائِکَةً يَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَلَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَرُبَّمَا أَمْسَکُوا، فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَکُمْ رُبَّمَا بَنَيْتُمْ وَرُبَّمَا أَمْسَکْتُمْ؟ فَقَالُوا حَتَّي تَجِيئَنَا النَّفَقَةُ. قَالَ: وَمَا نَفَقَتُکُمْ؟ قَالُوا: قَولُ المُؤْمِنِ سُبحَانَ اللَّهَ وَالحَمْدُ لِلَّهِ وَلاَ إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکبَرُ، فَإِذَا قَالَهُنَّ بَنَيْنَا وَإِذَا سَکَتَ وأَمْسَکَ أَمْسَکنَا؛(1) چون شب معراج به آسمان برده شدم، وارد بهشت گشتم و ديدم که در آن دشتي بود، و بقعههايي از مشک قرار داشت؛ و در آن دشت فرشتگاني را ديدم که خشتهايي از طلا و خشتهايي از نقره را روي هم ميچيدند و گاهي اوقات هم دست نگاه ميداشتند. به آنان گفتم: چرا گاه ميچينيد و گاه دست نگاه ميداريد؟ گفتند: دست نگاه ميداريم تا خرجي ما برسد. گفتم: مگر خرجي شما چيست؟ گفتند: سخن مؤمن که ميگويد: سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ إلاّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَر؛ هروقت اينها را بگويد، بنا را ميچينيم و هروقت ساکت شود و دست نگاه دارد، دست نگه ميداريم.
اشارهاي به ويژگيهاي فرشتگان و مناصب آنها در جهان آخرت
در آيات و روايات مسئوليتها و کارهايي به فرشتگان نسبت داده شده است. ازجمله
1. ديلمي، ارشاد القلوب الي الصواب، ج1، باب 21، ص77.
گفته شده كه در قيامت دستهاي از آنها نگاهبانان بهشتاند که به مؤمنان خدمت ميکنند و وقتي بهشتيان وارد بهشت ميشوند، خطاب به آنها ميگويند:
وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِين؛(1) و آنان که از پروردگار خويش پروا کردهاند، گروهگروه به بهشت برده شوند؛ تا آنگاه که بدانجا (بهشت) رسند، و درهايش گشوده باشد و نگهبانان آن، ايشان را گويند: سلام بر شما؛ خوش آمديد؛ پس به بهشت درآييد [و در آن] جاودانه باشيد.
همچنين 19 تن از فرشتگان، نگاهبان و موکل دوزخاند،(2) که فرشتگان غلاظ و شداد (خشن و سختگير) ناميده شدهاند. خداوند ضمن برحذر داشتن مؤمنان از گرفتار شدن به آتش جهنم، دربارة آن فرشتگان ميفرمايد:
يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وأهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدَادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون؛(3) اي کساني که ايمان آوردهايد، خود و خانوادة خود را از آتشي که هيمة آن مردم و سنگ (کافران و بتها) باشند نگاه داريد که بر آن، فرشتگاني درشتخو و سختگير نگهباناند که خداي را در آنچه به آنان فرمايد نافرماني نكنند و هرچه فرمايندشان همان کنند.
پرسشي که دراينباره مطرح ميشود اين است که آيا فرشتگاني که نگهبانان بهشتاند و در بهشت به بهشتيان خدمت ميکنند، خود بهرهاي از نعمتهاي بهشتي و
1. زمر (39)، 73.
2. عليها تسعة عشر (مدثر، 30).
3. تحريم (66)، 6.
پاداشهايي که براي مؤمنان در نظر گرفته شده دارند، و لذت بهرهمندي از آن نعمتها نصيب آنان نيز ميشود؟ همچنين آيا فرشتگاني که موکلان و نگهبانان دوزخاند و وظيفة شکنجه و عذاب کردن دوزخيان را بر عهده دارند، چيزي از آن عذابها متوجه آنها نيز ميشود؟
پاسخ اين است که فرشتگان نگاهبان بهشت بهرهاي از نعمتهاي بهشتي ندارند؛ زيرا آن نعمتها پاداشي است براي کارهاي خير مؤمنان که با اختيار انجام دادهاند. همچنين فرشتگان نگاهبان دوزخ، مقرب خداوند و معصوماند و خطايي از آنها سر نميزند تا کيفر ببينند. عذاب و شکنجههاي دوزخ از آنِ کافران و گنهکاران است که با اختيار خود از فرامين خداوند سرپيچي، و با تکاليف الهي مخالفت كردند. مرحوم علامه طباطبايي دراينباره ميفرمايند:
ملايکه خلقي از مخلوقات خدايند؛ داراي ذواتي طاهره و نوريه که اراده نميکنند، مگر آنچه خدا اراده کرده باشد و انجام نميدهند، مگر آنچه او مأمورشان کرده باشد... در عالم فرشتگان جزا و پاداشي نيست؛ نه ثوابي و نه عقابي، و درحقيقت فرشتگان مکلف به تکاليف تکوينياند. تکاليف تکويني آنان بهجهت اختلافي که در مراتب آنان هست، مختلف است... ملايکه محض اطاعتاند و در آنها معصيت نيست. ملايکه نه در دنيا معصيت دارند، نه در آخرت. تکليف ملايکه از سنخ تکليف معهود در مجتمع بشر نيست. در جامعة بشري اگر مکلف، موجودي داراي اختيار باشد و به اختيار خود ارادة تکليفکننده را انجام دهد، مستحق پاداش ميشود، و اگر ندهد سزاوار عقاب ميگردد؛ يعني هم فرض اطاعت هست و هم فرض معصيت...؛ اما دربين ملايکه که زندگيشان اجتماعي نيست و اعتبار در آن راه ندارد،
تا فرض اطاعت و معصيت هر دو در آن راه داشته باشد، تکاليف هم معناي ديگري دارد.(1)
ايشان در جاي ديگر در تبيين چهار ويژگي براي فرشتگان ميفرمايند:
يکي از صفات ملايکه اين است که آنان موجوداتي هستند شريف و مکرم که بين خداي تعالي و اين عالم محسوس واسطههايي هستند؛ بهطوريکه هيچ حادثهاي از حوادث و هيچ واقعة مهم و يا غير مهم نيست، مگر آنکه ملايکه در آن دخالتي دارند و يک يا چند فرشته، موکل و مأمور آناند. اگر آن حادثه، تنها يک جنبه داشته باشد، يک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد، چند ملک موکل بر آناند. دخالتي که دارند تنها و تنها اين است که امر الهي را در مجرايش به جريان اندازند و آن را در مسيرش قرار دهند؛ همچنانکه قرآن دراينباره فرموده: لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون؛(2) «در گفتار بر او پيشي نگيرند و آنان به فرمان او کار ميکنند».
دوم صفتي که از ملايکه در قرآن و حديث آمده، اين است که دربين ملايکه نافرماني و عصيان نيست. معلوم ميشود ملايکه نفسيت مستقل ندارند و داراي ارادهاي مستقل نيستند که بتوانند غير آنچه را خدا اراده کرده، اراده کنند. پس ملايکه در هيچ کاري استقلال ندارند و هيچ دستوري را که خدا به ايشان تحميل کند، تحريف نميکنند و کم و زيادش نميسازند؛ چنانکه فرمود: لا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون؛(3) «خداي را در آنچه به آنان فرمايد نافرماني نکنند و هرچه فرمايندشان همان کنند».
1. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج19، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي، ص674ـ675.
2. انبيا (21)، 27.
3. تحريم (66)، 6.
صفت سوم اينکه ملايکه با همة کثرتي که دارند، داراي مراتب مختلفي ازنظر بلندي و پاييني هستند و بعضي مافوق بعضي ديگر. جمعي نسبت به مادون خود آمرند، و آن ديگران مأمور و مطيع آنان؛ و آن که آمر است، به امر خدا امر ميکند و حامل امر خدا بهسوي مأمورين است، و مأمورين هم به دستور خدا مطيع آمرند. درنتيجه ملايکه بههيچوجه از ناحية خود اختياري ندارند؛ چنانکه قرآن کريم فرموده: وَمَا مِنَّا إِلاّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُوم؛(1)«و از ما [فرشتگان] هيچ کس نيست، مگر او را جايگاهي است معلوم».
صفت چهارم اينکه ملايکه ازآنجاکه هرچه ميکنند به امر خدا ميکنند، هرگز شکست نميخورند؛ به شهادت اينکه فرمود: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْض؛(2)«و هيچچيز در آسمانها و در زمين نيست که خداي را ناتوان سازد، همانا او دانا و تواناست».(3)
دنيا، سراي آزمايش و انتخاب مسير سعادت يا تباهي
گفتيم پاسخ اين پرسش كه چرا خداوند ما را مستقيماً داخل بهشت نيافريد و به دنيايي آکنده از فريب و نيرنگ و سرشار از لغزشگاهها و درههاي هولناک عصيان و گناه وارد كرد، اين است که اگر ما به دنيا وارد نميشديم ظرفيت درک نعمتهاي اخروي را پيدا نميکرديم و در نتيجه بهرهاي از بهشت نميداشتيم. بهشت را ما با اعمال اختياري شايستة خود ميسازيم. بدون آن اعمال اختياري، نه باغي و بستاني براي ما در بهشت فراهم
1. صافات (37)، 164.
2. فاطر (35)، 44.
3. سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي، ج17، ص15ـ16.
ميآيد و نه از لذتهاي نامحدود بهشتي برخوردار ميشويم. پس اگر دنيا نميبود و ما در دنيا به سر نميبرديم، نه کسي براثر سوء رفتار و گناهانش به جهنم ميرفت و در آن معذب ميشد و نه کسي با انجام اعمال صالح به بهشت ميرفت. ما به دنيا آمديم تا بهشت را براي خود بسازيم و خداوند درعوض رفتار شايستة ما کاخ، حورالعين، ميوهها و ديگر نعمتهاي بهشتي را در اختيارمان قرار ميدهد؛ نعمتهايي که ما از درک و فهم عظمت آنها ناتوانيم؛ بهشتي که هنگام وارد شدن بهشتيان بدان، به آنها گفته ميشود: ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ * لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيد؛(1) «بهسلامت در آن (بهشت) درآييد. اين است روز جاوداني. هرچه بخواهند در آنجا دارند و نزد ما افزون بر آنچه خواهند نيز هست».
اکنون با توجه به آنکه با عبادت، خدمت به خلق و ديگر اعمال خير که خداوند بهوسيلة انبيا ما را بدانها راهنمايي کرده، انسان از سعادت اخروي برخوردار ميشود، و نيز با توجه به آنکه زمينهها و ظرفيتهاي آن اعمال در دنيا فراهم است، ميتوان گفت که دنيا بسيار ارزشمند است؛ زيرا ميتوان از آن براي دستيابي به سعادت و بهشت استفاده کرد و آن را وسيله و ابزار دستيابي به رضوان الهي قرار داد. بر اين اساس، نکوهش دنيا و در نظر گرفتن ارزش منفي براي دنيا، ازآننظر است که انسان براي دنيا اصالت قايل ميشود و آن را هدف خود قرار ميدهد؛ ازاينروي ميکوشد حتي از راه نامشروع به دنيا دست يابد.
وقتي گفته ميشود که سعادت و بهشت، با اعمال اختياري شايستة انسان به دست ميآيند، يعني انسان بر سر دوراهياي قرار دارد که يکي از آن راهها به بهشت ميانجامد و راه ديگر به جهنم. پس اگر انسان راهي را که به بهشت ميرسد برگزيند و رفتار اختياري
1. ق (50)، 34ـ35.
خود را برپاية همان مسير سامان بخشد، به سعادت و بهشت دست مييابد. البته بايد در نظر داشت که بهرغم تمايل و علاقة شديد انسان به ماديات و لذايذ دنيوي، و موانع دشواري که در مسير کمال و سعادت قرار گرفتهاند، پيمودن مسير سعادت و بهشت، بسيار دشوار است. البته طبيعي است که دست يافتن به سعادت و نعمتهاي ابدي بهشت سخت و دشوار باشد؛ چه اينکه به دست آوردن هر سرمايه و کالاي نفيسي سخت است و هر کار و مقصدي که انسان در زندگي دارد، خالي از سختي و مشکلات نيست. يک جوان براي اينکه بتواند در ادارهاي استخدام شود، بايد مقدمات لازم را فراهم آورد. بايد با زحمت و تلاش درس بخواند و مراحل تحصيلي را با موفقيت پشت سر نهد و پس از گرفتن مدرک تحصيلي، با رفتوآمدها و رايزنيهاي فراوان، در ادارهاي مشغول کار شود. آنگاه اگر او همة حقوقي را که در طول عمر دريافت ميکند بيندوزد و آن را صرف زندگي و معاش خود نکند، چهبسا باز نتواند با آن خانهاي بخرد. حال چگونه انسان حاضر نميشود سختي و زحمتِ صَرف اندکي از وقت خود براي عبادت و انجام اعمال خير را تحمل کند تا درمقابل، خداوند بهشت را به او بدهد؛ بهشتي که خداوند دربارة عظمتش ميفرمايد: وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِين؛(1) «و بشتابيد بهسوي آمرزشي از پروردگارتان و بهشتي که پهناي آن [بهقدر] آسمانها و زمين است، [و] بهر پرهيزكاران آماده شده است».
پس زمينة کمال و تعالي ما در دنيا فراهم شده است. با استفادة شايسته از فرصتي که در دنيا در اختيارمان قرار گرفته، ميتوانيم مرحلهبهمرحله مراتب سعادت و تعالي را بپيماييم و به عاليترين مدارج انساني و الهي برسيم تا خداوند، رضوان و بهشت خود را به ما عنايت کند. اگر به اين دنيا نميآمديم، همان خاکي که بوديم باقي ميمانديم. پس دنيا ازاينجهت
1. آلعمران (3)، 133.
که چنين امکاني را براي ما فراهم آورده، ارزشمند است. اينكه در آموزههاي ديني، دنيا نکوهش شده و نيز امام سجاد(علیه السلام) در پيشگاه خداوند از دنيا شکوه ميکنند و ميفرمايند: «خدايا! ما را در سرايي منزل دادي که آکنده از فريب و مکر است». ازآنروست که ما مواظب باشيم فريب شيطان و مظاهر دنيوي را نخوريم؛ براي دنيا اصالت قايل نشويم و آن را هدف خويش قرار ندهيم. آري؛ در آموزههاي ديني و در بيانات معصومين و نيز در بسياري از آيات قرآن، فريفته شدن به لذتهاي دنيوي، افتادن در ورطة دنيا و غفلت از آخرت نکوهش شده است. براي نمونه به چند آيه از قرآن اشاره ميكنيم:
1. فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُور؛(1)«پس زندگاني دنيا شما را نفريبد و مبادا [شيطان] فريبکار، شما را به [کرم] خدا مغرور سازد».
2. إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالأمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون؛(2)«جز اين نيست که مَثَلِ [وصف] زندگي اين جهان مانند آبي است که از آسمان فروفرستادهايم؛ سپس رُستنيهاي زمين از آنچه مردم و چارپايان ميخورند به آن درآميخت [و روييد]؛ تا آنگاه که زمين آرايش خود را [از شکوفهها و گلها] برگرفت و آراسته شد و اهل آن پنداشتند که آنان بر [بهرهمندي از] آن قدرت دارند. [ناگاه] فرمان ما شبي يا روزي دررسيد؛ پس آن را چنان درويده کرديم که گويي ديروز هيچ نبوده است. چنين آياتي را براي گروهي که ميانديشند بهتفصيل بيان ميکنيم».
3. اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الأمْوَالِ وَالأوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الآخِرَةِ عَذَاب
1. لقمان (31)، 33.
2. يونس (10)،24.
شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاّ مَتَاعُ الْغُرُور؛(1)«بدانيد که زندگاني دنيا بازي و سرگرمي و آرايش و فخرفروشي بين يکديگر و فزونجويي در مالها و فرزندان است؛ همچون باراني که گياه رويانيدنش کشاورزان را خوش آيد و به شگفت آرد، سپس پژمرده شود و آن را زرد بيني و آنگاه خشک و شکسته و خُرد گردد و در آن جهان [کافران را] عذابي سخت و [مؤمنان را] آمرزشي ازجانب خدا و خشنودي اوست؛ و زندگي اين جهان جز کالاي فريبنده نيست».
البته با آن همه نکوهشِ دنيا در قرآن و روايات بهويژه، و در اغلب خطبهها و سخنان امير مؤمنان علي(علیه السلام)، مينگريم که مردم چنان عاشق و شيفتة دنيايند که براي رسيدن به آن سر از پا نميشناسند و به هشدارهاي فراوان دربارة استفادة ناصحيح از دنيا توجهي نميکنند. آنان از خطرهايي که در دنيا فرارويشان است و نيز از چاههاي گناه که دنيا دربرابر آنها کنده، غافلاند. آنان متوجه نيستند که در دنيا دو راه در برابرشان قرار گرفته که يکي از آنها به بهشت و سعادت ميانجامد و ديگري به جهنم؛ و اگر هشيار نباشند و با چشمان بسته و غافل از خطراتي که فرارويشان قرار گرفته گام بردارند، فرجامشان سقوط در درة هولناک جهنم، و حرمان ابدي از سعادت و بهشت است.
1. حديد (57)، 20.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org