- مقدمه معاونت پژوهش
- شرح مناجات محبین
- گفتار سيوهفتم: جايگاه محبت و انس با معبود
- گفتار سيوهشتم: نگاهي دوباره به قرب الهي
- گفتار سيونهم: جستاري در مفهوم و گستره ولايت
- گفتار چهلم: ارتباط محبت به خدا با رضايت به قضا و قدر او
- گفتار چهلويكم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (1)
- گفتار چهلودوم: جلوههايي ديگر از محبت به خداوند (2)
- گفتار چهلوسوم: نگاهي به مقامات دوستان خدا
- شرح مناجات متوسلان
- شرح مناجات مفتقرين
- شرح مناجات عارفان
- گفتار چهلوهشتم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (1)
- گفتار چهلونهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (2)
- گفتار پنجاهم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (3)
- گفتار پنجاهويكم: جستاري در چيستي و گسترة معرفت خدا (4)
- گفتار پنجاهودوم: جلوههاي معرفت و عشق به خدا
- گفتار پنجاهوسوم: آرمانهاي بلند اولياي خدا
- شرح مناجات ذاكرين
- شرح مناجات معتصمين
- شرح مناجات زاهدين
- كتابنامه
- نمايهها
گفتار چهلوهفتم
نجواي نيازمندان به معبود(2)
بايستههاي معرفتي خواندن دعا و مناجات
در جلسة قبل گفته شد که اصل کلي براي خواندن دعاها و مناجاتها و استفادة شايسته از آنها، افزون بر توجه به معاني و مفاهيمشان، اين است كه حال انسان، مساعد و هماهنگ با مضامين آنها نيز باشد تا بدين وسيله زمينة قصد انشاي آن مضامين در انسان فراهم آيد؛ چون دعا انشاء است و ازقبيل اخبار و حکايت نيست که صرفاً انسان بهقصد حکايت آنچه را معصوم فرموده، بخواند. براي اين منظور و ازجمله براي استفادة شايسته از مناجات مفتقرين که داراي مضامين مشابه و همسو هستند، سه نوع معرفت در انسان بايد پديد آيد:
1. نيازهاي خود را بشناسد و در هنگام دعا و مناجات بدانها توجه داشته باشد و آن نيازها را براي خود مجسم سازد؛
2. بداند و باور داشته باشد که خداوند داراي قدرت نامتناهي است و ميتواند نيازهاي او را برطرف کند. اگر انسان باور نداشته باشد که خداوند ميتواند نيازهاي او را برطرف سازد، يا آنکه با خود فكر كند مشيت و ارادة الهي به برطرف ساختن نيازهاي او تعلق نميگيرد، انگيزة کافي براي دعا و مناجات نخواهد داشت؛
3. باور داشته باشد که تنها خداوند ميتواند نيازهاي او را برطرف سازد و ديگران وسايلي هستند که خداوند قرار داده تا با اراده و مشيتش نيازهاي انسان را تأمين کنند. ممکن است انسان باور داشته باشد که خداوند ميتواند نياز او را برطرف سازد و معتقد باشد که خدا ميتواند او را روزي دهد، اما بر اين باور نيز باشد که خودش نيز ميتواند با زحمت و تلاش روزياش را تأمين کند؛ يا پدر، مادر، برادر و دوستان نيز ميتوانند نياز او را برطرف کنند. پس ضرورت ندارد که تنها درِ خانة خدا برود و او هم ميتواند به خدا توسل جويد و هم به ديگران؛ چون در نظر او ديگران نقش استقلالي در تأمين نيازها و رفع مشکلات او دارند. دو معرفت اخير در پرتو اعتقاد به توحيد و شناخت صفات الهي حاصل ميشود.
ترسيم نياز انسان به خدا در آيات قرآن
پس در قدم اول، انسان بايد نيازهايش را بشناسد و به آنها توجه داشته باشد، تا براي برطرف شدنشان به خداوند توسل جويد. گاهي انسان از برخي نيازهايش آگاه است، اما توجهي به آنها ندارد و درنتيجه از اين نيازها غافل ميشود. بيترديد توجه يافتن به اينقبيل نيازها که براي انسان شناخته شدهاند، آسانتر از توجه يافتن به نيازهايي است که هنوز براي او شناخته نشدهاند. ازاينرو خداوند در درجة اول درصدد برآمده که توجه انسان را به نيازهايي جلب کند که او آنها را ميشناسد و در اين باره ميفرمايد:
قُلْ أَرأَيْتُم(1) إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وأبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُون؛(2) بگو: مرا گوييد که اگر خداوند گوشها و چشمهاي شما را بگيرد و بر دلهاي شما مُهر
1. علماي ادب و لغت «أرأيتم».را بهمعناي «اخبروني؛ به من خبر دهيد».دانستهاند.
2. انعام (6)، 46.
نهد، کدام خداست جز خداي يکتا و اللّه که آن را براي شما باز آرد؟ بنگر چگونه آيات را گونهگون بيان ميکنيم، سپس آنان روي ميگردانند.
ما از اندام سالمي چون چشم و گوش برخورداريم و توجه نداريم که ممکن است روزي اين اندامها آسيب ببينند و سلامتيشان را از دست بدهند؛ توجه نداريم که ممکن است روزي چشممان را از دست بدهيم يا براثر پيري يا عامل ديگري گوشمان کر شود؛ يا ممکن است عقلمان را از دست بدهيم و درزمرة ديوانگان قرار گيريم. خداوند براي اينکه اهميت اين اندامها را به ما گوشزد كند ميفرمايد: اگر خدا گوش، چشم و عقلتان را بگيرد، چه کسي جز او ميتواند اين اندامي را که شديداً بدانها احتياج داريد به شما برگرداند؟ پس بايسته است که انسان به آنچه در اختيار دارد، توجه داشته باشد و بداند و باور داشته باشد که آنها را خداوند به او عنايت کرده و سلامتي و بقاي آنها نيز در گرو اراده و مشيت اوست.
در آية ديگر، خداوند دربارة اهميت و ضرورت وجود روز و نياز انسان بدان ميفرمايد: قُلْ أَرأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أفَلا تَسْمَعُون؛(1)«بگو: مرا گوييد که اگر خداوند، شب را بر شما تا روز رستاخيز هميشگي و پاينده گرداند، کدام خدايي است جز خداي يکتا که براي شما روشنايي بياورد؟ پس آيا نميشنويد [تا دريابيد و پند گيريد]؟».
انسان همانطور که به شب نياز دارد که در آن به استراحت بپردازد و تجديد قوا کند، براي آنکه فردا در روز کار خود را از سر گيرد، به روز نيز نياز دارد و وجود شب و روز براي حيات موجودات زنده ضروري است. حال اگر در پيِ شب، روز نيامد و با توقف حرکت وضعي زمين و ماه، شب تا قيامت ادامه يافت، تنها خداوند يکتاست
1. قصص (28)، 71.
که ميتواند آن شب را متوقف کند و در پيِ آن نور و روز را بيافريند. همچنين با توجه به منافع فراوان شب و ازجمله اينكه خداوند شب را فرصت استراحت و آرامش انسان در پيِ خستگي روز قرار داده، خداوند در آية بعد ميفرمايد:
قُلْ أَرأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَـهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ؛ بگو: مرا گوييد که اگر خداوند روز را بر شما تا روز رستاخيز پاينده کند، کدام خدايي است جز خداي يکتا که شب را براي شما آورد تا در آن بياراميد؟ پس آيا [اين نشانهها را] نميبينيد [تا ايمان آوريد و راه يابيد]؟
در آية ديگر ميفرمايد: قُلْ أَرأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ؛(1) «بگو: مرا گوييد که اگر آب شما [به زمين] فرو شود، چه کسي شما را آب روان ميآورد؟».
آيات مزبور گوياي اين حقيقتاند که ما توجهي به نعمتهاي ارزشمند در اختيارمان نداريم و بهپاسِ اين نعمتها، خداوند را شكرگزاري نميكنيم و نيز بر اين باور نيستيم که جز او کسي نميتواند نيازهايمان را تأمين کند. ما هم در برخورداري از نعمتهايي چون چشم و گوش به خداوند نيازمنديم و هم در تداوم اين نيازها. بهراستي اگر خداوند مادر را نميآفريد و زمينة آفرينش ما را فراهم نميآورد، آيا ما قدم به اين جهان ميگذاشتيم؟ يا پس از آنکه آفريده شديم، اگر خداوند مهربان، مهر و عاطفة مادري را در وجود مادرمان قرار نميداد و او به تربيت و ياري ما نميپرداخت، آيا زنده ميمانديم؟
تقدم نيازهاي رواني و متعالي بر نيازهاي مادي
با توجه به گسترة نيازها، ما با همة وجود درمييابيم که بسيار محتاج خداييم و با مطالعة
1. ملک (67)،30.
مناجات مفتقرين از فقر ذاتي و شدت نيازمان به خداوند آگاه ميشويم. البته امام سجاد(علیه السلام) نيازهاي متعالي را نيز مطرح ميکنند که ما کمتر بدانها توجه داريم و توجهمان بيشتر معطوف به نيازهاي مادي و حيواني است که به شهوت و شکم و تداوم حيات حيواني ما مربوط ميشوند و ازجهت نيازمندي به آنها تفاوتي با ساير حيوانات نداريم. درصورتيکه نيازهاي اصيل و اساسيتر انسان، نيازهاي متعالي معنوي و انساني است و اساساً آفرينش او به هدف دستيابي به آنها انجام پذيرفته است، و نيازهاي مادي و حيواني درقبال اين نيازهاي متعالي چيزي به شمار نميآيند. با اين وصف، برخي همة همّوغم و تلاششان را صرف دستيابي به نيازهاي مادي ميکنند و حتي ميکوشند که از راه نامشروع بدانها دست يابند و از خسارت و زياني که از اين طريق به آخرتشان ميرسانند، غافلاند.
انسان تا گرسنه نشود، قدر غذا را نميشناسد و به اهميت آن پي نميبرد و تا تشنه نشود، نميداند که آب چقدر ارزش دارد. اما نيازهاي رواني از اين نيازهاي مادي و حيواني ضروريتر و ارزشمندترند.گاهي افراد ثروتمند براثرِ غصه و ناراحتي رواني، دست به خودکشي ميزنند؛ يا برخي بهدليل ناکامي در عشق، خودکشي ميکنند. گاهي نعمتهاي مادي براي انسان فراهم است، اما براثرِ ابتلا به حسد، آسايش و آرامش را از خود سلب ميکند و ممکن است صفت رذيلة حسد، دست انسان را به خون عزيزان و حتي برادرش آلوده سازد؛ چنانکه برادران يوسف بااينکه فرزندان پيغمبر خدا بودند، وقتي مشاهده کردند حضرت يعقوب بيش از آنها به حضرت يوسف اظهار محبت و علاقه ميکند، درحق برادرشان حسادت ورزيدند و اين حسادت به چنان کينه و عنادي انجاميد که تصميم گرفتند آن حضرت را بکشند تا ديگر شاهد اظهار محبت و علاقة حضرت يعقوب به برادرشان نباشند. قرآن دراينباره ميفرمايد:
لَقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِلسَّائِلِينَ إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وأخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ اقْتُلُوا يُوسُفَ أوِ اطْرَحُوه
أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِين؛(1) بهراستي در [سرگذشت] يوسف و برادرانش نشانهها [(نشانههاي قدرت و حکمت خداوند يا هدايت)] و عبرتها براي پُرسندگان است. آنگاه که گفتند: يوسف و برادرش [بنيامين، برادر هممادري يوسف] نزد پدرمان از ما که گروهي نيرومنديم محبوبترند، همانا پدر ما [در اين مهرورزي] در گمراهي آشکار است. يوسف را بکشيد يا او را به سرزميني بيفکنيد تا روي [توجه] پدرتان تنها براي شما باشد و پس از آن [(کشتن يا دور کردن يوسف)، با توبه کردن] گروهي نيک و شايسته باشيد.
سختي هجران و فراق براي اولياي خدا
پس برخي از نيازهاي رواني از نيازهاي حيواني فراتر و مهمترند و نيازهاي معنوي و متعالي بسيار مهمتر و فراتر از ساير نيازهاي انسان هستند. ازاينرو براي کسي که نياز به لقاي زيباترين و کاملترين محبوبها، يعني خداوند را درک کرده است، فراق محبوب براي او از هر مصيبتي ناگوارتر و کشندهتر است و دوري از او دمادم بر جانش آتش و شرر ميبارد و پيوسته او را ميآزارد. امير مؤمنان(علیه السلام) دربارة تحملناپذير بودن فراق معبود و محبوب ميفرمايند: فَهَبْنى يا اِلهى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبّى،صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ، فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ، وَهَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرنارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ؛(2)«اي خداي من و سيد و مولا و پروردگارم، گيرم بر عذاب تو صبوري کنم، چگونه بر فراقت صبر توانم کرد. گيرم بر حرارت آتشت شکيبا باشم، چگونه ميتوانم از لطف و کرمت چشم پوشم؟».
1. يوسف (12)،7ـ9.
2. مفاتيحالجنان، دعاي کميل.
بيترديد امير مؤمنان(علیه السلام)، خطر عذاب جهنم و شدت سوزندگي آتش آن را بهتر از ما ميشناسند، اما چون درد فراق خداوند را شديدتر، خطرناکتر و سوزندهتر از عذاب و آتش جهنم ميدانند، ميفرمايند که اگر بر آتش و عذاب جهنم صبر کنم، نميتوانم بر درد فراق خداوند صبر کنم. همچنين خدا قهر الهي را شديدترين و سختترين عذابهايش برميشمارد و ميفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلا أُولَئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم؛(1) کساني که پيمان خدا و سوگندهايشان را به بهاي اندک، دادوستد ميکنند [يعني کساني که پيمان خدا و سوگندهاي خويش را که «به پيامبر(صلی الله علیه و آله)، ايمان ميآوريم و او را ياري ميکنيم».از دست ميدهند و دربرابر آن، متاع دنيا مانند رياست و رشوه، ميستانند] در آخرت بهرهاي ندارند و خدا در روز رستاخيز با آنان سخن نگويد و به آنها ننگرد و [از آلودگي گناهان] پاکشان نسازد و ايشان را عذابي است دردناک.
درصورتي انذار خداوند در آية شريفه بر انسان اثر ميگذارد که او اهميت و ضرورت توجه و نظر کردن خداوند به خود را درک کند و درنتيجه بداند که قهر الهي چه عذاب بزرگي است و چقدر براي انسان رنجآور است. مانند کودک که اهميت و قدر نوازش و محبت مادر را ميشناسد، ميداند که قهر و بيتوجهي او چقدر رنجآور است، تاآنجاکه حاضر است مادر او را کتک بزند، اما با او قهر نکند. اما کسي که طعم لقاي الهي را نچشيده، و لذت نگاه خداوند به خود را نميشناسد، عذاب قهر الهي را نيز درک نميکند.
1. آلعمران (3)،77.
خداوند عقل را به انسان عنايت نکرده است که فقط از آن براي تأمين احتياجات شکم و امور حيواني و مادي استفاده کند، بلکه بايد از عقل براي شناخت و تدبير در امور معنوي و متعالي بهره برد و ازجمله بايد از آن براي فهم و درک ارتباط با خدا و منزلت و عظمت لقاي الهي بهره برد و به مقام درک مضامين بلندي که در مناجات امامان معصوم(علیهم السلام) ازجمله مناجاتي که به بررسي آن ميپردازيم، نائل آيد. آيا جز اين است که از بين ميلياردها انسان، اقليتي به اهلبيت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ايمان و اعتقاد دارند و از بين اين اقليت، شمار اندکي از توفيق فراگيري علوم اهلبيت(علیهم السلام) و مطالعه و بررسي کلمات نوراني آنها بهرهمندند؟ بايسته است که طالبان علوم اهلبيت(علیهم السلام) اهتمام بيشتري در کسب معارف ايشان داشته باشند و ازجمله به تفکر و تدبر در مناجاتهاي پانزدهگانه و مناجات مفتقرين بپردازند و بدين وسيله تفاوت خود با ديگران را نشان دهند. ما بايد دل و ذهنمان را از زخارف دنيا پاک کنيم و آن را با اکسير معارف و ادعيه و مناجات بياراييم و درصدد عمل به آنها برآييم که بيشک اين اکسير، حلاّل مشکلات دنيا و آخرتمان خواهد بود.
درخواستهاي متعالي امام سجاد(علیه السلام) از خداوند
فَيا مُنْتَهى اَمَلِ الأمِلينَ، وَيا غايَةَ سُؤْلِ السَّآئِلينَ، وَيا اَقْصى طَلِبَةِ الطَّالِبينَ، وَيا اَعْلى رَغْبَة الرَّاغِبينَ، وَيا وَلِىَّ الصَّالِحينَ وَيا اَمانَ الْخآئِفينَ، وَيا مُجيبَ دَعْوَة الْمُضْطَرّينَ، وَيا ذُخْرَ الْمُعْدِمينَ، وَيا كَنْزَ الْبآئِسينَ، وَيا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، وَيا قاضِىَ حَوآئِجِ الْفُقَرآءِ وَالْمَساكينَ، وَيا اَكرَمَ الأكْرَمينَ، وَيا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، لَكَ تَخَضُّعى وَسُؤالى، وَاِلَيْكَ تَضَرُّعى وَابْتِهالى، اَسْئَلُكَ اَنْ تُنيلَنى مِنْ رَوْحِ رِضْوانِكَ، وَتُديمَ عَلَىَّ نِعَمَ امْتِنانِكَ؛ پس اي خدايي که منتهاي آرزوي آرزومنداني و مقصود نهايي درخواستكنندگان و
عاليترين مطلوب جويندگان و بالاترين خواهش خواهشمنداني و يار و دوستدار صالحان و ايمنيبخش دلهاي ترسان و اجابتکنندة دعاي پريشانخاطران و ذخيرة بينوايان و گنجينة بيچارگاني و فريادرس فريادخواهاني و برآوردهكنندة حوايج مساکين و فقيران و کريمترين کريمان و مهربانترين مهربانان عالمي. اي خدا، خضوع و مسئلتم براي توست و تضرع و زاريام به درگاه توست. از تو درخواست ميکنم که نسيم خوشنوديات را به من برساني و نعمتهايي را که به من عطا کردهاي، پاينده داري.
وقتي انسان دريافت که خداوند، کمال مطلق و داراي قدرت نامتناهي است و توانايي تحقق بخشيدن به همة آرزوها و خواستهها را دارد، ميتواند او را منتهاي آرزوها و مقصد آمالش قرار دهد. دراينصورت بايسته است که آرزوي ما مستقيماً به خود خداوند تعلق گيرد، نه به نعمتهايي که بهواسطة او به ما ارزاني ميشود؛ چنانکه منظور حضرت، آرزوي خداوند است، نه آرزوي نعمتها. همچنين آن حضرت، خداوند را مقصود و مطلوب جويندگان و درخواستکنندگان معرفي ميکنند و او را ولي و ياور شايستگان و صالحان ميدانند. در مباحث گذشته گفتيم که خداوند داراي ولايت عام و ولايت خاص است. ولايت عام الهي شامل همة مخلوقات ميشود؛ اما ولايت خاص الهي براي بندگان برگزيده و شايستة خداوند است؛ اين همان ولايتي است که حضرت در مناجاتشان بدان اشاره دارند. در جملة پاياني بخش مزبور از مناجات، حضرت از خداوند درخواست ميکنند نعمتهايي که به ايشان عطا کرده، پاينده دارد. اين دعا به ما گوشزد ميکند همانطور که انسان از خداوند درخواست نعمت ميکند، از او بخواهد که آن نعمت را پاينده بدارد و اينكه انسان همواره به خداوند نيازمند است و هم در بخشش نعمت و تداوم آن بايد چشم نياز به او داشته باشد.
وَها اَنَا بِبابِ كَرَمِكَ واقِفٌ، وَلِنَفَحاتِ بِرِّكَ مُتَعَرِّضٌ، وَبِحَبْلِكَ الشَّديدِ مُعْتَصِمٌ، وَبِعُرْوَتِكَ الْوُثْقى مُتَمَسِّكٌ، اِلهى اِرْحَمْ عَبْدَكَ الذَّليلَ، ذَاالّلِسانِ الْكَليلِ وَالْعَمَلِ الْقَليلِ، وَامْنُنْ عَلَيْهِ بِطَوْلِكَ الْجَزيلِ، وَاكْنُفْهُ تَحْتَ ظِلِّكَ الظَّليلِ يا كَريمُ يا جَميلُ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمين؛ و اکنون من در درگاهت ايستادهام و درمعرض نسيم الطافت قرار گرفتهام و به رشتة محکم تو چنگ زده و به حلقة مطمئن تو، خود را درآويختهام. ايخدا، رحم کن به حال بندة ذليلت که زبانش از شرم بسته و عملش اندک است و بر من به عطاي بزرگ خود، منت گذار و مرا در حمايت ساية پايدارت قرار ده. اي خداي کريم و داراي حسن و جمال، اي مهربانترين مهربانان عالم.
ما چون با امور مادي و جسماني سروکار داريم، براي درک امور معنوي ناچاريم که بهنوعي آنها را با امور مادي و حسي و البته با تجريد از جنبههاي حسي و مادي تشبيه کنيم. ازجمله وقتي خود را دربرابر خداوند غني مطلق مييابيم، بايد احساس کنيم که کمتر از ذرهاي هستيم که در بارگاه باعظمت الهي که داراي رحمت و کرم بينهايت است، قرار گرفتهايم. دراينصورت خود را موجودي ذليل و حقير محض مييابيم که چون کسي که دچار خفقان شده و سخت نيازمند هواي لطيفي است که نفس بکشد، خود را محتاج نسيم رحمت الهي مييابيم که بدان، جانمان را از گناهاني که باعث گمراهي و بيماريمان شده برهانيم و بهوسيلة آن نسيم روحاني، از حيات طيب و سلامت جان بهرهمند شويم.
جملة وَبِحَبْلِكَ الشَّديدِ مُعْتَصِم بيانگر آن است که انسان بايد دربرابر مشکلات، گرفتاريها، عذاب جهنم و منجلابي که براثر گناهان، فرارويش قرار ميگيرد، خود را معلّق و آويزان در هوا بيابد که براي رهايي از سقوط، تنها ميتواند به ريسمان الهي چنگ زند و با انجام دستوراتش خود را از سقوط و نابودي حتمي برهاند و به ساحل سعادت و
نيکبختي نائل گرداند. آنگاه حضرت ميفرمايند: خدايا، من بندهاي ذليل و خوارم و عملم که به توفيق تو انجام پذيرفته اندک و کمبهاست. يعني خدايا، من چشم به عملم ندارم، چون آن را با توفيق و عنايت تو انجام دادهام و افزون بر آن، عملِ من چندان ناقابل و ناچيز است که نميتوانم بدان اميدوار باشم و بهپاس آن اميد سعادت و بهروزي داشته باشم. سعادت و نجات من تنها در ساية عنايت و لطف تو محقق ميشود.
گاهي وقتي انسان در امر تحصيل و تدريس يا خدمت به جامعه، توفيقي مييابد يا در فرصتهاي دعا نظير شبهاي احياي ماه رمضان، توفيق شبزندهداري و مناجات پيدا ميکند، کارش را بزرگ ميپندارد و به آن ميبالد. اما امام سجاد(علیه السلام) که بيترديد اعمال ما درمقابل اعمال صالح ايشان ذرهاي نيز نميارزد و ارزش و عظمت اعمالشان براي ما قابل درک نيست، عمل خود را حقير و کوچک معرفي ميکنند. همچنين امير مؤمنان(علیه السلام) پس از مناجات و نالهها و گريههاي شبانه به درگاه خداوند و پس از عبادتهايي که از شب تا صبح انجام ميدادند، ميفرمودند: آهِ آهِ مِنْ قِلَّة اِلزَّاَد وَبُعْدِ السَّفَرِ وَوَحْشَةِ الطَّريق وَعِظَمِ الْمَوْرد؛(1) «آه آه از کمي توشه و دوري سفر و ترس راه و بزرگي مقام و ورودگاهي که در پيش است».
1. ديلمي،ارشاد القلوب، ج2، ص218.
آدرس: قم - بلوار محمدامين(ص) - بلوار جمهوری اسلامی - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) پست الكترونيك: info@mesbahyazdi.org